دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

مهرگان

از: دانشنامۀ آریانا


فهرست مندرجات

[...][...]


مهرگان یکی از کهن‌ترین جشن‌های آریاییان (هندوان و ایرانیان) است که در ستایش و نیایش مهر یا میترا برگزار می‌شود. این جشن در دوران پس از اسلام پس از نوروز بزرگ­ترین جشن آریایی است. حال آنکه احتمالا در عهد باستان، هم رده یا برتر از نوروز بوده است.[۱]


[] واژه‌شناسی

مهرگان از دو واژۀ "مهر" و "گان" ترکیب شده است. مهر یا میترا در قاموس آریایی به‌معنای ایزد روشنایی، پیمان، دوستی و محبت، و دین و آیین مهری است[٢] و واژهٔ "گان" را هاشم رضی پسوندی می‌داند برابر با معنی جشن، بنابراین می‌توان گفت جشن مهـر و یا مهرگان[٣]. این در حالی است که "گان" یکی از پسوندهای فارسی دری است که صفت نسبی می‌سازد و در واژه‌های زیر دیده می‌شود: رایگان[۴]، شایگان[۵]، پادگان[٦]، بایگان[٧]، بازرگان[٨]، پنجگان[۹]، تیرگان[۱٠]، دِهگان[۱۱]، خدایگان[۱٢]، چوگان[۱٣]، گروگان[۱۴]؛ یا جمع می‌سازد، مانند: پناهندگان (جمع پناهده)، یا واژگان (جمع واژه) و یا در دستگاه شمارش اعداد، مانند: دهگان، صدگان، هزار‌گان.


[] ...



[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- فرهنگ مهر، دیدی نو از دینی کهن، ص ..
[٢]-
[٣]-
[۴]- رایگان: مرکب از رای (= راه) + گان. هر چیز که در راه یابند. هر چیز بیمایه و بی‌زحمت. مفت و بدون خریداری (مجانی). هر چیز که بی‌رنج و محنت به‌دست آید. مفت و آسان.
[۵]- شایگان: مرکب از شای (= شاه) + گان. شاهانه مانند: گنج شایگان. سزاوار و لایق و درخور. شایسته و شایان. فرد ممتاز.
[٦]- پادگان: مرکب از پاد یا پای (از پاییدن) + گان
[٧]- بایگان: شکل دیگری از پایگان به‌معنای محل نگه‌داری. نگه‌دارنده
[٨]- بازرگان: در اصل بازارگان: صفت نسبی بازار.
[۹]- پنجگان: پنج پنج. نام سلاحی جنگی در زمان ساسانیان که پنج تیر را هم‌زمان شلیک می‌کرده است.
[۱٠]- تیرگان: مانند مهرگان، دیگان، فروردین‌گان و ... نام جشن‌های آریایی هر ماه
[۱۱]- دِهگان: بزرگ ده. امروزه به‌صورت دهقان درآمده و گاهی به کشاورز گفته می‌شود.
[۱٢]- خدایگان: صفت نسبی خدای. خدایی. گماشته‌ی خدا بر خلق (=شاه)
[۱٣]- چوگان: در اصل چوب + گان.
[۱۴]- گروگان: صفت گرو. آن که یا آن چه به گرو گرفته شده باشد.
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]