|
قرآنپژوهی
فهرست مندرجات
- مقدمه مترجم
- مصاحف اصحاب، انتشار و حفظ مصاحف، شخصیت صاحبان مصاحف
- مصحف أُبىّ بن كعب
- مصحف عبداللّه بن مسعود
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
.
قرآنهاى موجود پیش از مصحف عثمان
تئودور نولدِکه (به آلمانی: Theodor Nöldeke) (زادۀ ۱۸۳۶ م – درگذشتۀ ۱۹۳۰ م)یکی از برجستهترین خاورشناسان آلمانی و از مترجمان قرآن به زبان آلمانی است. «تاریخ قرآن»، یکی از مهمترین آثاری است که از تئودور نولدکه بهجای مانده است. این کتاب در اروپا از شهرت فراوانی برخوردار شد و مورد توجه خاورشناسان قرار گرفت. او اولین کسی است که این نوع شیوه پژوهش درباره آیات و سور قرآن را بهکار میبرد. نولدکه بهخاطر همین کتاب به دریافت جایزهای از سوی آکادمی فرانسه نایل آمد.
مقالهی حاضر ترجمهی بخشی از جلد دوم کتاب «تاریخ قرآن» پيرامون قرآنهای موجود پيش از مصحف عثمان و تاريخ تدوين قرآن - اثر مشترک تئودور نولدکه و فریدریش شوالی - است که به موضوع روايات مختلف در باب مصاحف پيش از عثمان پرداخته است. نویسنده ابتدا به معرفی شخصيت كاتبان و صاحبان مصاحفى چون: ابی بن كعب، عبدالله بن مسعود، ابوموسى اشعرى و مقداد بن اسود مىپردازد و سپس مصحف هر يك از آنان را بنابر روايت الفهرست ابن نديم، و الاتقان و نسبت قرآنهاى آنها با يكديگر و با مصحف عثمان، مورد نقد و بررسى قرار مىدهد.
نولدکه، روایات جمع و تدوین نخست در زمان ابوبکر را بررسی کرده و آنها را از نظر تاریخی نپذیرفته است؛ سپس وی در بخش دیگری از نوشتهی خود به نقل و نقد روایت متداول و نیز اشاره به روایات غیرمشهور در باب جمع عثمان میپردازد و جزئیات بسیاری از این روایات را با هم مقایسه میکند. در قسمت پایانی، مؤلف ترتیب سورهها در مصحف عثمانی و مقایسهی رابطهی طول سوره با جایگاه کنونی آن در قرآن را به بررسی گرفته است.
از سوی دیگر، مترجم در مقدمه به بررسی دیدگاه نلدکه پرداخته و به دیدگاههای مخالف او نیز اشاره کرده است.
یكى از معروفترین و مهمترین آثار قرآنپژوهى غرب در دو سده اخیر تاریخ قرآن است. این كتاب، نخست در قالب پایاننامهاى بهزبان لاتین بهقلم تئودور نولدكه (۱٨۵٦) بهرشته تحریر درآمد، اندكى بعد تحریر آلمانى آن در مسابقه آكادمى علوم فرانسه شركت داده و برنده مسابقه شد و سپس در ۱٨٦٠ در گوتینگن (آلمان) انتشار یافت[۱].
تقریباً ۴٠ سال بعد، در ۱٨۹٨، ناشر از مؤلف خواست تا با بهرهگیرى از اطلاعات و مطالعات جدید خود كتاب را بازنگارى كند. نُلْدكه بهدلیل مشغله و كهولت سنّ از این كار عذر خواست و شاگردش فریدریش شوالى[٢] (۱٨٦٣-۱۹۱۹) را براى این كار معرفى كرد. ویرایش دوم كتاب تاریخ قرآن دقیقاً ۴٠ سال (از ۱٨۹٨ تا ۱۹٣٨) طول كشید. دو جلد آن را شوالى زیر نظر نُلْدكه در سالهاى ۱۹٠۹ و ۱۹۱۹ بازنگارى و منتشر كرد؛ اما اندكى پیش از انتشار جلد دوم درگذشت و شوهرخواهر وى هاینریش تسیمرن[٣] كار چاپ آنرا بهانجام رسانید. براى جلد سوم كتاب، هرچند یادداشتهاى اولیهاى فراهم آمده بود، اما ٢٠ سال كار مشترك و متوالى گوتهلف برگشترسِر[۴] (۱٨٨٦-۱۹٣٣) و اُتو پِرِتْسل[۵] (۱٨۹٣-۱۹۴۱) لازمبود تا بهشكل نهایىاش در سال ۱۹٣٨ درآید. بنابراین از آغاز تحریر نخست تاریخ قرآن تا شكلگیرى نهایى آن قریب به ٨٠ سال گذشت و نسخه نهایى كه همواره پس از آن تجدید چاپ شده، حاوى اجزاى سهگانهاى است كه بهترتیب در ۱۹٠۹، ۱۹۱۹ و ۱۹٣٨ منتشر شده است[٦]. عناوین سه جلد اصلى تاریخ قرآن، بهترتیب از این قرار است. ج ۱: درباب اصل و منشأ قرآن؛ ج ٢: جمع و تدوین قرآن؛ ج ٣: تاریخ متن قرآن.
با گذشت ۱۵٠ سال از تحریر نخست این كتاب، ترجمهاى از آن حتى بهدیگر زبانهاى اروپایى انجام نیافته بود. امین خولى در مقاله «تفسیر» خود در دائرهالمعارف الاسلامیة (ج ۹، ص ۴٣٣) مىگوید یكى از دانشجویان مصرى كل كتاب را با كمك و مشاوره اساتید آلمانى و عرب ترجمه كرده، اما بهدلیل مشكلاتى همچنان در دانشكده ادبیات دانشگاه قاهره انتشار نیافته مانده است. در ایران نیز قریب ۴٠ سال پیش مرحوم آیتاللّه دكتر سیدمحمد حسینى بهشتى جلد نخست این كتاب را بهفارسى برگردانده كه آن نیز هنوز بهصورت دستنویس باقى مانده است. تنها ترجمه كامل این اثر بهزبان عربى سالها پیش بههمت آقاى جورج تامر و همكارى سه محقق دیگر عرب آنجام و در اواخر سال ٢٠٠۴ میلادى انتشار یافته است.[٧]
۱- نوشتهاى كه در پِى مىآید ترجمهاى است از آغاز جلدِ دوم كتاب كه در آن موضوع مصاحف صحابه پیامبر پیش از توحید مصاحف بهدست عثمان مطرح، و جوانب مختلف آن مورد نقد و بررسى قرار مىگیرد. این جلد از كتاب حاوى ٧ فصل اصلى است. ترجمه ۴ فصل نخست این كتاب در مجله علوم حدیث، سال دهم، ش ۱ و ٢، ٣۵-٣٦، بهار و تابستان ۱٣٨۴، ص ٧٠-۱٠٠ منتشر شده كه بهموضوع نقد و بررسى روایات جمع نخست قرآن بهدست ابوبكر مىپردازد.
٢- موضوع تاریخ قرآن و بحث درباره جمع و تدوین قرآن هم در میان محققان مسلمان و هم در میان اسلامشناسان غربى همواره معركه آرا بوده است و بسیارى از عالمان اسلامى روایت جمع و تدوین قرآن در عهد ابوبكر و تكمیل آن در زمان عثمان را پذیرفته بودند. از میان محققان شیعه در قدیم، علامه طبرسى در تفسیر مجمعالبیان و از معاصران، سید عبداللّه زنجانى در تاریخ القرآن و علامه طباطبایى در قرآن در اسلام نیز همین دیدگاه را مطرح كرده و پذیرفتهاند. با اینهمه، برخى چون آیتاللّه خویى در البیان فى تفسیر القرآن با نقد روایات ابوبكر و حتى روایات جمع عثمان، و نشان دادن تناقضهاى درونى آنها، این دیدگاه را ضعیف دانسته و با استناد به برخى دلایل متنى و كلامى، جمع قرآن را بهزمان پیامبر اكرم(ص) بازگرداندهاند.
٣- غربیان نیز در ارائه تصویرى كامل از موضوع جمع قرآن همداستان نبودهاند. برخى چون جان برتُن با رد تمام روایات جمع ابوبكر و عثمان، دیدگاهى مشابه با نظر آیتاللّه خویى برگرفته و بهجمع قرآن در عهد پیامبر(ص) قایل شدهاند. در مقابل كسانى چون جان وَنْزبُرو و كِرونه این زمان را بسیار متأخرتر از عهد ابوبكر مىدانند و حتى تثبیت نهایى آن را در اواخر قرن دوم هجرى تصویر مىكنند.[٨] مؤلف متن حاضر - كه نوشتهاش نسبتاً قدیمى و شاید از نخستین پژوهشهاى مستقل در باب تاریخ قرآن بهشمار مىآید - روایات جمع ابوبكر را چندان استوار نمىداند و مىكوشد تا برخى نقاط ضعف متنى و تاریخى آنها را آشكار كند.[۹]
۴- در بخشى كه ترجمه آن اینك تقدیم خوانندگان مىشود، تنها موضوع روایات مختلف درباب مصاحف پیش از عثمان از جمله مصحف اُبىّ، ابنمسعود، ابوموسى اشعرى و... مورد بررسى قرار گرفته است. دیگر موضوعات مرتبط با امر تدوین قرآن در ادامه فصول كتاب آمده كه ترجمه آن بهصورتى مجزا فرصتى دیگر مىطلبد.
۵- بدیهى است صرف نقل و ترجمه این كتاب بهمنزله صحهگذاردن بر تمام دیدگاههاى مؤلف نمىتواند باشد. روشن است در زمانى كه نُلدكه، در یكصد و پنجاه سال پیش، متن حاضر را مىنوشته است، منابع وى نسبتاً محدود و غالباً مخطوط بودهاند. شاید همین امر یكى از كاستیهاى اساسى وى در قرآنشناسى، بهویژه در منابع مربوط به شیعه باشد. اما از آنجا كه تأثیر و تقدم وى در اسلامشناسى و قرآنپژوهى غربیان بسیار بیشتر بوده است،[۱٠] لزوم شناخت و سنجش نقادانه این پیشینه براى ما مهمتر مىنماید.
٦- ترجمه حاضر در اصل برپایه متن آلمانى انجام گرفته، و در مواردى با ترجمه عربى جورج تامر تطبیق داده شده است، چراكه ترجمه عربى در چاپ كنونىاش، افتادگیهاى فراوان و گاه اشتباهات آشكار و پیش پاافتاده دارد.
٧- آدرس آیات قرآنى در متن آلمانى بنابه رسم روزگار نُلْدكه و شوالى بهقرآن چاپِ فلوگل (لایپزیك، ۱٨٣۴) است كه تا آن زمان دقیقترین شمارهگذارى از آیات قرآن را داشته است. اما از زمان انتشار مصحف قاهره در ۱٣۴۴ ق / ۱۹٢۵ م و پس از آن، با فراگیرشدن مصحف مدینه در جهان اسلام، امروزه دیگر هیچ محقّقى حتى در غرب، شمارهگذارى قرآن فلوگل را مبناى خود قرار نمىدهد. از اینرو در ترجمه حاضر تمامى آدرس آیات قرآنى بهسیستم شمارهگذارى مصحف قاهره برگردانده شده است.
٨- مؤلفان در موارد بسیارى، بهبخشهاى دیگر كتاب و یا پاورقیهاى خود در جاى دیگر ارجاع مىدهند. در این موارد، تمامى اعداد و شمارههاى صفحات را عیناً برگرداندهام. بنابراین خواننده ناگزیر است در این موارد بهشماره صفحات اصل آلمانى مراجعه كند. طبیعى است این امر تا وقتى كه تمام كتاب ترجمه فارسى نیابد میسّر نخواهد بود. بنابراین همواره در متن ترجمه فارسى خود بهشمارهگذارى صفحات متن آلمانى اشاره كردهام.
۹- شمارههاى لاتین كه در داخل قلاب [ ] قرار گرفتهاند، نشاندهنده پایانِ صفحات در متن آلمانىاند.
۱٠- فهرست منابع پایان كتاب غالباً كوتاه و گاه در آن تنها بهذكر نام مؤلفى بسنده شده است. در این موارد تا حدّ امكان اطلاعات كتابشناختى منابع را تكمیل كرده و آنها را درون قلاب [ ] افزودهام. از همین قبیل است منابعى كه مؤلفان در متن كتاب بدانها ارجاع مىدهند، اما در كتابنامه پایانى ذكرى از آنها نرفته است.
براى سهولت خواننده فارسى - بهعكس متن اصلى - منابع عربى از نگاشتههاى اروپایى تفكیك و گاه بههم ارجاع شدهاند.
الف | مصاحف اصحاب، انتشار، حفظ، و شخصیت صاحبان آن |
در فاصله ٢٠ ساله میان رحلت پیامبر و تدوین نسخه عثمان، بهجز «صحیفههاى حفصه»، چهار نسخه قرآنى معروف دیگر بهدست ما رسیده كه مسئولیت تدوین هریك از این نُسَخ تنها و تنها بهیك تن، یعنى صاحب آن مصحف داده شده است. چهبسا نسخههاى دیگرى هم دركار بوده كه تا این اندازه مهم نبودهاند و شاید از همینرو در روایات تاریخى از آنها ذكرى بهجا نمانده است. این چهار تن كه هریك صاحب مصحفى بودهاند، بنابر گزارشهاى تاریخى عبارتند از: أُبىّ بن كعب، عبداللّه بن مسعود، ابوموسى اشعرى، و مقداد بن اسود.
تا وقتى روش ادبى این افراد در كارشان معلوم نباشد، این پرسش همچنان مفتوح است كه آیا آنان قرآن را خود مستقلاً از آیات پراكنده وحیانى گردآورى كردهاند یا در این كار از مجموعههاى دیگر پیش از خود [٢٧] بهره بردهاند. از اینرو، مناسبتر این است كه كارشان را عموماً مصاحفى مستقل بشماریم.
أُبىّ بن كعب[۱۱]، از بنىالنجار و اهل مدینه بود. بسیار زود به اسلام گروید و در دو جنگ بدر و اُحد علیه مشركان جنگید. از آنجا كه وى در جاهلیت به باسوادى و توانایى بر نوشتن معروف بود، محمد او را از كاتبان خود هم در مراسلات شخصى[۱٢] و هم در ثبت و تدوین وحى[۱٣] قرار داد. لذا چندان شگفت نیست كه وى به قارى [= حافظ قرآن] معروف بوده است. روایات سال فوت او را بهاختلاف در ۱۹، ٢٠، ٢٢، ٣٠ و ٣٢ هجرى ذكر مىكنند[۱۴].
عبداللّه بن مسعود مردى از قبیله دونپایه هُذیل، در شمار نخستین گروندگان به اسلام بود كه در جنگ بدر نیز حضور داشت. چون خادم پیامبر بود همواره در كنار وى بود و از همینرو از دانش و اطلاعات قرآنى بسیار برخوردار شد. خود مىگفت آن روزها كه زید بن ثابت كودكى بیش نبود و در كوچه با همسالانش بازى مىكرد، وى بیش از هفتاد سوره را حفظ كرده بود. عمَر وى را بهعنوان قاضى و مسئول بیتالمال در كوفه منصوب كرد. وى همانجا در سال ٣٢ یا ٣٣ هجرى درگذشت، اما برخى فوت وى را در مدینه دانستهاند[۱۵].
ابوموسى عبداللّه بن قیس اشعرى یكى از نمایندگان قبیله اَشعَر در یمن بود كه در سال هفتم هجرى، وقتى محمد[ص] یهودیان [٢٨] خیبر را محاصره كرده بود، با وى دیدار كردند[۱٦]. وى اسلام آورد، در عهد عمر و عثمان مناصب ادارى و نظامى مختلفى بر عهده گرفت و در این امر شایستگى خاصى نشان داد. در سال ۱٧ حاكم بصره و در سال ٣۴ بهجاى سعید بن عاص حاكم كوفه شد. وى در همانجا منصب معلم و قارى قرآن را نیز بر عهده داشت كه در این كار از صداى زیبا و قوىّ خود بهره مىبرد. در نقل روایات تأكیدى بسیار شدید بر لزوم نقل شفاهى روایات و عدم ثبت و تدوین حدیث داشت. وى بهسال ۴٢ یا ۵٢ هجرى درگذشت[۱٧].
مقداد بن عمرو[۱٨] از خاندان یمنىِ بَهرا، بهسبب خونى از یمن گریخته و سرانجام در مكه با أسوَد بن عبدیغُوث عقد جوار بسته بود كه وى نیز از اهل یمن بود. در مكه یكى از نخستین گروندگان به اسلام بود كه در تمامى جنگها علیه غیرمسلمانان سوار بر اسب حضور داشت كه این خود بر اصالت و نجابت خانوادگىاش دلالت داشت. هنگام فتح مصر[۱۹]، یكى از فرماندهان لشكر اسلام بود و در امارت معاویه بهقبرس لشكركشى كرد [٢٠].در باب مذهب و نیز میزان قرآندانىاش، منابع موجود اطلاعى بهدست نمىدهند. وقتى در سال ٣٣ هجرى درگذشت، عثمان بر وى نماز گزارد.
درباب رواج قرآنهاى منسوب به هریك از اینان، اهل دمشق یا - درستتر بگوییم - شامیان[٢۱] از قرائت أُبىّ، كوفیان از ابنمسعود، [٢۹] اهل بصره از قرائت ابوموسى و اهالى حِمْص از مقداد تبعیت مىكردند[٢٢]. اینکه قرآنهاى ابنمسعود و ابوموسى در كوفه و بصره رایج بوده چندان عجیب نیست، چه آنان در این دو شهر جایگاه ویژهاى داشتهاند. اما بهدرستى معلوم نیست چه پیوندى میان مقداد با منطقه حِمص، و نیز أُبىّ با شام بوده است.
از مصاحف این چهار تن هیچ چیزى بهدست ما نرسیده است. لذا جز با كمك منابع غیرمستقیم، نمىتوان درباب هیئت ظاهرى و ترتیب سورهها در این مصاحف سخنى گفت. در این میان، از نسخه مقداد در این منابع نیز هیچ توصیفى نیامده است. در باب نسخه ابوموسى تنها همین اندازه از الاتقان، ص ۱۵۴ مىدانیم كه برخى سورهها را از مصحف أُبىّ بهقرآن خود افزود. روایات دیگرى هم دو آیه از قرآن را ذكر مىكنند كه تنها در مصحف وى آمدهاند[٢٣]. اما از مصاحف أُبىّ و ابنمسعود، هم شمار فراوانى از قرائاتشان در دست ماست - كه در جلد سوم بدان خواهیم پرداخت - و هم فهرست سورهها و ترتیب آنها را در اختیار داریم.
ب | مصحف أُبىّ بن كعب |
ب-۱: قرآن أُبی بنابر روايت الفهرست ابننديم
بنابر روايت الفهرست[٢۴]، ترتيب سورهها در قرآن أُبی چنين بوده است[٢۵]: فاتحه (۱)؛ بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آلعمران (٣)؛ انعام (٦)؛ اعراف (٧)؛ مائده (۵)؛ يونس (۱٠)؛ انفال (٨)؛ توبه (۹)؛ هود (۱۱)؛ مريم (۱۹)؛ شعراء (٢٦)؛ حج (٢٢)؛ يوسف (۱٢)؛ كهف (۱٨)؛ نحل (۱٦)؛ احزاب (٣٣)؛ اسراء (۱٧)؛ زمر (٣۹)؛ جاثيه (۴۵)؛ طه (٢٠)؛ انبياء (٢۱)؛ نور (٢۴)؛ غافر (۴٠)؛ رعد (۱٣)؛ قصص (٢٨)؛ صافّات (٣٧)؛ ص (٣٨)؛ [٣٠]يس (٣٦)؛ حجر (۱۵)؛ شوری (۴٢)؛ روم (٣٠)؛ زخرف (۴٣)؛ فصلت (۴۱)؛ سجده (٣٢)؛ ابراهيم (۱۴)؛ فاطر (٣۵)؛ فتح (۴٨)؛ محمد (۴٧)؛ حديد (۵٧)؛ مجادله (۵٨)[٢٦]؛ فرقان (٢۵)؛ نوح (٧۱)؛ احقاف (۴٦)؛ ق (۵٠)؛ الرحمن (۵۵)؛ واقعه (۵٦)؛ جن (٧٢)؛ نجم (۵٣)؛ قلم (٦٨)؛ حاقّه (٦۹)؛ حشر (۵۹)؛ ممتحنه (٦٠)؛ مرسلات (٧٧)؛ نبأ (٧٨)؛ انسان (٧٦)؛ تكوير (٨۱)؛ نازعات (٧۹)؛ عبس (٨٠)[٢٧]؛ مطفّفين (٨٣)؛ انشقاق (٨۴)؛ تين (۹۵)[٢٨]؛ علق (۹٦)؛ حجرات (۴۹)؛ منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ طلاق (٦۵)[٢۹]؛ فجر (٨۹)؛ ملك (٦٧)؛ ليل (۹٢)؛ انفطار (٨٢)؛ شمس (۹۱)؛ بروج (٨۵)؛ طارق (٨٦)؛ اعلی (٨٧)؛ غاشيه (٨٨)؛ تغابن (٦۴)[٣٠]؛ بيّنه (۹٨)[٣۱]؛ صفّ (٦۱)؛ ضحی (۹٣)؛ شرح (۹۴)؛ قارعه (۱٠۱)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ سوره خَلْع با سه آيه[٣٢]؛ سوره حفد با شش آيه[٣٣]؛ همزه (۱٠۴)؛ زلزله (۹۹)؛ عاديات (۱٠٠)؛ فيل (۱٠۵)؛ تين ]تكرار]؛ كوثر (۱٠٨)؛ قدر (۹٧)؛ كافرون (۱٠۹)؛ نصر (۱۱٠)؛ مسد (۱۱۱)؛ قريش (۱٠٦)؛ اخلاص (۱۱٢)؛ فلق (۱۱٣)؛ ناس (۱۱۴). [٣۱]
ب-٢: قرآن أُبی بنابر روايت الاتقان و ارتباط آن با الفهرست
فهرستی كه الاتقان، ص ۱۵٠ بهبعد، از سورههای قرآن أُبی ارائه میدهد از اين قرار است: فاتحه (۱)؛ بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آلعمران (٣)؛ انعام (٦)؛ اعراف (٧)؛ مائده (۵)؛ يونس (۱٠)؛ انفال (٨)؛ توبه (۹)؛ هود (۱۱)؛ مريم (۱۹)؛ شعراء (٢٦)؛ حج (٢٢)؛ يوسف (۱٢)؛ كهف (۱٨)؛ نحل (۱٦)؛ احزاب (٣٣)؛ اسراء (۱٧)؛ زمر (٣۹)؛ فصّلت (۴۱) يا زخرف (۴٣)[٣۴]؛ طه (٢٠)؛ انبياء (٢۱)؛ نور (٢۴)؛ مؤمنون (٢٣)؛ سبأ (٣۴)؛ عنكبوت (٢۹)؛ غافر (۴٠)؛ رعد (۱٣)؛ قصص (٢٨)؛ نمل (٢٧)؛ صافّات (٣٧)؛ ص (٣٨)؛ يس (٣٦)؛ حجر (۱۵)؛ شوری (۴٢)؛ روم (٣٠)؛ حديد (۵٧)؛ فتح (۴٨)؛ محمد (۴٧)؛ مجادله (۵٨)؛ ملك (٦٧)؛ صفّ (٦۱)؛ احقاف (۴٦)؛ ق (۵٠)؛ الرحمن (۵۵)؛ واقعه (۵٦)؛ جنّ (٧٢)؛ نجم (۵٣)؛ معارج (٧٠)؛ مزّمّل (٧٣)؛ مدّثّر (٧۴)؛ قمر (۵۴)؛ فصّلت (۴۱) يا زخرف (۴٣)[٣۵]؛ دخان (۴۴)؛ لقمان (٣۱)؛ جاثيه (۴۵)؛ طور (۵٢)؛ ذاريات (۵۱)؛ حاقّه (٦۹)؛ حشر (۵۹)؛ ممتحنه (٦٠)؛ مرسلات (٧٧)؛ نبأ (٧٨)؛ قيامة (٧۵)؛ تكوير (٨۱)؛ طلاق (٦۵)؛ نازعات (٧۹)[٣٦]؛ عبس (٨٠)؛ مطفّفين (٨٣)؛ انشقاق (٨۴)؛ تين (۹۵)؛ علق (۹٦)؛ حجرات (۴۹)؛ [٣٢] منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ تحريم (٦٦)؛ فجر (٨۹)؛ بلد (۹٠)؛ ليل (۹٢)؛ انفطار (٨٢)؛ شمس (۹۱)؛ طارق (٨٦)؛ اعلی (٨٧)؛ غاشيه (٨٨)؛ صفّ (٦۱)؛ تغابن (٦۴)؛ بيّنه (۹٨)؛ ضحی (۹٣)؛ شرح (۹۴)؛ قارعه (۱٠۱)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ عصر (۱٠٣)؛ سوره خَلْع[٣٧]؛ سوره حفد[٣٨]؛ همزه (۱٠۴)؛ زلزله (۹۹)؛ عاديات (۱٠٠)؛ فيل (۱٠۵)؛ قريش (۱٠٦)؛ ماعون (۱٠٧)؛ كوثر (۱٠٨)؛ قدر (۹٧)؛ كافرون (۱٠۹)؛ نصر (۱۱٠)؛ اخلاص (۱۱٢)؛ فلق (۱۱٣)؛ ناس (۱۱۴).
هشت سوره از ترتيب الاتقان افتاده است: مدّثّر (٧۴)؛ فرقان (٢۵)؛ سجده (٣٢)؛ فاطر (٣۵)؛ قلم (٦٨)؛ انسان (٧٦)؛ بروج (٨۵)؛ مَسَد (۱۱۱)، حال آنكه سورههای مفقود در ترتيب الفهرست تقريباً دو برابر يعنی ۱۴تا و همگی غير از اين سورههای افتاده از ترتيب الاتقاناند. با اين احتساب، تعداد سورههای مصحف أُبی در اين فهرست نيز به ۱۱٦ میرسد، گو اينكه اين نكته بهصراحت نيامده است. بهعكس، مُفاد دو روايتی كه سيوطی در جای ديگر نقل میكند[٣۹]، نشان میدهد اين نسخه حاوی ۱۱۵ سوره بوده، چراكه در آن دو سوره فيل (۱٠۵) با قريش (۱٠٦)[۴٠] يا ضحی (۹٣) با شرح (۹۴) يكی بودهاند. درستی اين دادهها را بيش از اين نمیتوان وارسی يا تأييد كرد. گفتن ندارد كه در فهرستها و روايات ترتيب سوَر، اين چهار سوره همواره جدا از هم ذكر شدهاند: سوره شرح (۹۴) بلافاصله پس از ضحی (۹٣)، و سوره قريش (۱٠٦) درست بعد از سوره فيل (۱٠۵) قرار گرفته است.
ب-٣: سورههای مخصوص قرآن أُبی
مهمترين نكته در باب محصف أُبی اين است كه نسخه وی حاوی دو سوره بوده كه در قرآنهای رسمی نيامدهاند. گاه اين دو سوره را با نامهای خاصّ هر يك، يعنی سوره خَلْع و سوره حَفْد ذكر میكنند[۴۱] و گاه آنها را بهاختصار سورههای قنوت[۴٢] يا حتی سوره قنوت[۴٣] مینامند. اما بهكارگيری تعابيری چون دعای قنوت[۴۴]، [٣٣] دعای فجر[۴۵]، يا دعا[۴٦] نشان میدهد اينها نه دو سوره، بلكه صرفاً دو دعايند. بهندرت به كلمات و آيات سوره برمیخوريم. در مبانی، ٣، آغاز سوره نخست آمده و الفهرست آيه اول از سوره نخست و دو كلمه پايانی سوره دوم را آورده است. جوهری و لسانالعرب آيه سوم سوره دوم و زمخشری دو آيه نخست آن را ذكر كردهاند. اما متن كامل سوره در آثار نويسندگان متأخری چون سيوطی[۴٧] (متوفای ۹۱۱ ق)، طاشكپریزاده (متوفای ۹٦۱ ق) و برگوی (متوفای ۹٨۱ ق) آمده است. از سوی ديگر، اِسنادهای سيوطی، تا آنجا كه از نظر تاريخی معلوماند، به مراجعی از قرن نخست باز میگردند[۴٨].
فونهامر نخستين كسی بود كه متن دو سوره را انتشار داد[۴۹]. با آنكه وی نسخه خطی خود را بهروشنی معلوم نمیدارد، امروزه میتوان با بهرهگيری از متون موازی شناختهشده اين دو سوره را بهتر بازسازی كرد.
متن سورهها
بِسْمَ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ[۵۱] [٣۴]
اللّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِينُكَ[۵٢] وَ نَسْتَغْفِرُكَ[۵٣] * وَ نُثْنِی عَلَيْكَ[۵۴] وَ لاَنَكْفُرُكَ[۵۵] * وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُكُ مَنْ يَفْجُرُكَ *
بِسْمَ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ إيَّاكَ نَعْبُدُ * وَ لَكَ نُصَلِّی[۵٧] وَ نَسْجُدُ * وَ إِلَيْكَ نَسْعی وَ نَحْفِدُ * نَرْجُو رَحْمَتَكَ * وَ نَخْشی عَذَابَكَ[۵٨] * إِنَّ عَذَابَكَ بِالْكُفَّارِ[۵۹] مُلْحَقٌ *
ترجمه سورهها
بهنام خداوند بخشنده مهربان:
۱) خداوندا ما از تو مدد میجوييم و بخشش میطلبيم؛
٢) تو را ثنا میگوييم و هرگز به تو كفران نمیورزيم؛
٣) تسليم توايم و هركه تو را هتك كند وامیگذاريم.
بهنام خداوند بخشنده مهربان:
۱) خداوندا تنها تو را میپرستيم؛
٢) و بهسوی تو نماز میخوانيم و سجده میآريم؛
٣) و بهسوی تو جهد میورزيم و برای تو میكوشيم، [٣۵]
۴) به رحمتت اميد داريم،
۵) و از عذابت بیمناكيم؛
٦) بهيقين عذاب تو كافران را فرو میگيرد[٦٠].
بررسی اصالت سورهها
از آنجا كه هم ساخت و هم مضمون اين سورهها كاملاً دعايی است، فقط در صورتی وحيانی بودنشان قابل دفاع است كه در آغازشان امر «قُلْ» میبود. تعبير «قُلْ» كه در قرآن، در آغاز سورههای دعايی - چون ناس و فلق - و يا بهمنظور ابلاغ دستورات الهی به پيامبر در قالب تشريع و تقنين بهكار میرود، در آغاز اين دو سوره نيامده است. اما اين امر دقيقاً يكی از اسباب ترديد در قرآنيّت سوره فاتحه نيز هست. دلايل ديگر - چنانكه پيشتر در جلد ۱، ص ۱۱٠ بهبعد بهتفصيل گذشت - نشان میدهند كه در اينجا بهگونه چشمگيری زبان عبادی يهودی - مسيحی[٦۱] بهكار رفته است. همين امر سبب ورود تعابيری در اين سوره شده است كه در ديگر جاهای قرآن اثری از آنها نمیيابيم[٦٢]. از همين قبيل است تركيبهای نحوی نادر[٦٣] و نيز ساختار پيچيده آيه آخر سوره كه بعيد نيست بهسبب دشواری ترجمه پديد آمده باشد.
از سوی ديگر اما، دو سوره أبی ساختی بسيار روان دارند و بيشتر از شيوه عمومی بيان در قرآن تبعيت میكنند. با اين همه، بهرغم كوتاهی متن اين سورهها اشكالات زبانی فراوانی در آنها بهچشم میخورد: اِسْتَعَانَ فقط يكبار آنهم در سوره فاتحه مفعولٌبه مستقيم گرفته است. [٣٦] فعلِ أَثْنی هيچگاه در قرآن نيامده[٦۴]، حال آنكه افعال ديگر با همين معنا در قرآن فراوانند[٦۵]. بههمين سان، فعل «حفد» نيز در قرآن نيامده است. كاربرد ماده «سعی» در قرآن بسيار زياد است، اما نه هيچگاه با عبارت «الی اللّه»[٦٦]. فعل «فجر» در اينجا متعدی آمده، اما در قرآن همواره لازم بهكار رفته است (قيامت، ۵؛ شمس، ٨). و سرانجام آنكه فعل «خلع» تنها يك بار در قرآن (سوره طه، ۱٢) آمده، اما معنای آن مانند اینجا مجازی نيست.[٦٧]
بر پايه اين دلايل، نمیتوان اين سورهها را جزو قرآن دانست و نمیشود آنها را بهخود پيامبر نسبت داد. اما بعيد نيست كه اين جملات دعاهايی مرسوم در زمان پيامبر بوده باشند. چنانكه میبينيم اغلب اين جملات را در روايات اسلامی دعا تلقی كردهاند. از عُمر و أُبَی نقل است كه آنها را در دعای قنوت میخواندهاند[٦٨]. و شايد بههمين سبب برخی اين سورهها را دارای منشأيی وحيانی پنداشتهاند[٦۹]. وجود بَسمله در آغاز اين دو سوره هم گاه سبب اشتباه برخی ديگر شده است[٧٠]. [٣٧] عدهای هم كه گاه بهدنبال نكات بيشتری در اين باب بودهاند، نزول اين سورهها را همچون جملات «ليس لك من الامر شیء» (آلعمران، ۱٢٨) مربوط به زمانی دانستهاند كه پيامبر به لعن قبيله (عشاير) مُضَر پرداخت[٧۱]. اما اين نگرش مبتنی بر آن است كه بپذيريم «دعای قنوت» كه بر دو سوره أبی اطلاق میشود، همان است كه در اين روايت آمده و گفته شده پيامبر پس از لعن قوم مضَر دعای قنوت را تلاوت كرد[٧٢]. روايت ديگری میگويد اين دو سوره در مصحف ابوموسی اشعری نيز وجود داشته[٧٣] و ابنعباس نيز از قرائت أبی و ابوموسی پيروی كرده است. نقل است كه علی(ع) هم اين دو سوره را برای عبداللّه بن زُرَير غافقی به مثابه قرآن خوانده است. در جايی كه مسئله بر اهل فنّ تراز اولی چون أبَی بن كعب مشتبه بوده است، ديگر تعجبی نمیكنيم كه ابنمسعود - كه در قرآندانیاش از او كمتر نبود - سوره فاتحه را از قرآن نمیدانست، اما زيد آن را در مصحف خود قرار میداد.
ب-۴: فهرستهای مختلف از سورههای قرآن أُبی، و نسبت آنها با متن رسمی
اساس ترتيب سورهها در مصحف أُبی بهرغم اختلافات فراوان همان است كه در نسخه رسمی قرآن رعايت شده، يعنی سورهها از بزرگ به كوچك چيده شدهاند. اين امر در آغاز و پايان هر دو فهرستی كه از قرآنِ أُبی در دست است، بيشتر از سورههای ميانی هويداست. ترتيبی كه در الفهرست آمده در اين ۱٦ موضع با نسخه رسمی عثمانی هماهنگی كامل دارد:
۱) انعام (٦)، اعراف (٧)؛
٢) انفال (٨)، توبه (۹)؛
٣) طه (٢٠)، انبياء (٢۱)؛
۴) صافّات (٣٧)، ص (٣٨)؛
۵) حديد (۵٧)، مجادله (۵٨)؛
٦) الرحمن (۵۵)، واقعه (۵٦)؛
٧) قلم (٦٨)، حاقّه (٦۹)؛
٨) حشر (۵۹)، ممتحنه (٦٠)؛
۹) مرسلات (٧٧)، نبأ (٧٨)؛
۱٠) نازعات (٧۹)، عبس (٨٠)؛
۱۱) مطفّفين (٨٣)، انشقاق (٨۴)؛
۱٢) تين (۹۵)، علق (۹٦)؛
۱٣) بروج (٨۵)، طارق (٨٦)، اعلی (٨٧)، غاشية (٨٨)؛
۱۴) زلزله (۹۹)، عاديات (۱٠٠)؛
۱۵) كافرون (۱٠۹)، نصر (۱۱٠)، مسد (۱۱۱)؛
۱٦) اخلاص (۱۱٢)، فلق (۱۱٣)، ناس (۱۱۴).
در فهرست الاتقان پنج سوره مائده (۵)، انعام (٦)، اعراف (٧)، يونس (۱٠) و رعد (۱٣) افتاده و بهجای آنها پنج [٣٨] رشته سوره ديگر به اين ترتيب قرار گرفته است:
فاتحه (۱)، بقره (٢)
مزّمّل (٧٣)، مدّثّر (٧۴)
ضحی (۹٣)، شرح (۹۴)
قارعة (۱٠۱)، تكاثر (۱٠٢)، عصر (۱٠٣)
فيل (۱٠۵)، قريش (۱٠٦)، ماعون (۱٠٧)، كوثر (۱٠٨)[٧۴]
گفتنی است هر دو فهرست در تعيين جای سورههای قنوت (خلع و حفد) متفقاند: يعنی بين دو سوره عصر (۱٠٣) و همزه (۱٠۴).
ج | مصحف عبداللّه بن مسعود |
ج-۱: قرآن ابنمسعود بنابر روايت الفهرست ابننديم
همچون نسخه أُبی، در باب قرآن ابنمسعود هم دو روايت مفصّل در دست است. بر پايه روايت منقول در الفهرست، ترتيب سوَر در قرآن ابنمسعود چنين بوده است:
بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آلعمران (٣)؛ اعراف (٧)؛ انعام (٦)؛ مائده (۵)؛ يونس[٧۵] (۱٠)؛ توبه (۹)؛ نحل (۱٦)؛ هود (۱۱)؛ يوسف (۱٢)؛ اسراء (۱٧)؛ انبياء (٢۱)؛ مؤمنون (٢٣)؛ شعراء (٢٦)؛ مرسلات (٧٧)؛ ص (٣٨)؛ قصص (٢٨)؛ نور (٢۴)؛ انفال (٨)؛ مريم (۱۹)؛ عنكبوت (٢۹)؛ روم (٣٠)؛ يس (٣٦)؛ فرقان (٢۵)؛ حج (٢٢)؛ رعد (۱٣)؛ سبأ (٣۴)؛ فاطر (٣۵)؛ ابراهيم (۱۴)؛ ص (٣٨)؛ محمد (۴٧)؛ لقمان[٧٦] (٣۱)؛ زمر (٣۹)؛ غافر (۴٠)؛ زخرف (۴٣)؛ فصّلت (۴۱)؛ احقاف (۴٦)؛ جاثيه (۴۵)؛ دخان (۴۴)؛ فتح (۴٨)؛ حديد (۵٧)؛ سبّح[٧٧]؛ سجده (٣٢)؛ ق (۵٠)؛ طلاق (٦۵)؛ حجرات (۴۹)[٧٨]؛ ملك (٦٧)؛ تغابن (٦۴)؛ منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ صفّ (٦۱)؛ جنّ (٧٢)؛ نوح (٧۱)؛ مجادله (۵٨)؛ ممتحنه (٦٠)؛ تحريم (٦٦)؛ الرحمن (۵۵)؛ نجم (۵٣)؛ ذاريات[٧۹] (۵۱)؛ طور (۵٢)؛ قمر (۵۴)؛ حاقّه (٦۹)؛ واقعه (۵٦)؛ قلم (٦٨)؛ نازعات (٧۹)؛ معارج (٧٠)؛ مدّثّر (٧۴)؛ مزّمّل (٧٣)؛ مطفّفين (٨٣)؛ عبس (٨٠)؛ انسان (٧٦)؛ الرحمن (۵۵)؛ نازعات (٧۹)؛ نبأ (٧٨)؛ تكوير (٨۱)؛ انفطار (٨٢)؛ غاشيه (٨٨)؛ اعلی (٨٧)؛ ليل (۹٢)؛ فجر (٨۹)؛ انشقاق (٨۴)؛ بروج (٨۵)؛ علق (۹٦)؛ بلد (۹٠)؛ ضحی (۹٣)؛ شرح (۹۴)؛ طارق (٨٦)؛ عاديات (۱٠٠)؛ ماعون (۱٠٧)؛ قارعه (۱٠۱)؛ بيّنه (۹٨)؛ شمس (۹۱)؛ تين (۹۵)؛ همزه (۱٠۴)؛ فيل (۱٠۵)؛ قريش (۱٠٦)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ قدر (۹٧)؛ عصر (۱٠٣)؛ نصر (۱۱٠)؛ كوثر (۱٠٨)؛ كافرون (۱٠۹)؛ مسد (۱۱۱)؛ اخلاص (۱۱٢)[٨٠]. [٣۹]
ج-٢: قرآن ابنمسعود بنابر روايت الاتقان
در الاتقان، ص ۱۵۱ بهبعد، ترتيب سور قرآن ابنمسعود چنين آمده است:
بقره (٢)؛ نساء (۴)؛ آلعمران[٨۱] (٣)؛ اعراف (٧)؛ انعام (٦)؛ مائده (۵)؛ يونس (۱٠)؛ توبه (۹)؛ نحل (۱٦)؛ هود (۱۱)؛ يوسف (۱٢)؛ كهف (۱٨)؛ اسراء (۱٧)؛ انبياء (٢۱)؛ طه (٢٠)؛ مؤمنون (٢٣)؛ شعراء (٢٦)؛ صافّات (٣٧)؛ احزاب (٣٣)؛ حج (٢٢)؛ قصص (٢٨)؛ نمل (٢٧)؛ نور (٢۴)؛ انفال (٨)؛ مريم (۱۹)؛ عنكبوت (٢۹)؛ روم (٣٠)؛ يس (٣٦)؛ فرقان (٢۵)؛ حجر (۱۵)؛ رعد (۱٣)؛ سبأ (٣۴)؛ فاطر (٣۵)؛ ابراهيم (۱۴)؛ ص (٣٨)؛ محمد (۴٧)؛ لقمان (٣۱)؛ زمر (٣۹)؛ غافر (۴٠)؛ زخرف (۴٣)؛ فصّلت (۴۱)؛ شوری (۴٢)؛ احقاف (۴٦)؛ جاثيه (۴۵)؛ دخان (۴۴)؛ ممتحنات[٨٢]؛ فتح (۴٨)؛ سجده (٣٢)؛ حشر (۵۹)؛ طلاق (٦۵)؛ قلم (٦٨)؛ حجرات (۴۹)؛ ملك (٦٧)؛ تغابن (٦۴)؛ منافقون (٦٣)؛ جمعه (٦٢)؛ صفّ (٦۱)؛ جنّ (٧٢)؛ نوح (٧۱)؛ مجادله (۵٨)؛ ممتحنه (٦٠)؛ تحريم (٦٦)؛ الرحمن (۵۵)؛ نجم (۵٣)؛ طور (۵٢)؛ ذاريات (۵۱)؛ قمر (۵۴)؛ واقعه (۵٦)؛ نازعات (٧۹)؛ معارج (٧٠)؛ مدّثّر (٧۴)؛ مزّمّل (٧٣)؛ مطفّفين (٨٣)؛ عبس (٨٠)؛ انسان (٧٦)؛ مرسلات (٧٧)؛ قيامة (٧۵)؛ نبأ (٧٨)؛ تكوير (٨۱)؛ انفطار (٨٢)؛ غاشيه (٨٨)؛ اعلی (٨٧)؛ ليل (۹٢)؛ فجر (٨۹)؛ بروج (٨۵)؛ انشقاق (٨۴)؛ علق (۹٦)؛ بلد (۹٠)؛ ضحی (۹٣)؛ طارق (٨٦)؛ عاديات (۱٠٠)؛ ماعون (۱٠٧)؛ قارعه (۱٠۱)؛ بيّنه (۹٨)؛ شمس (۹۱)؛ تين (۹۵)؛ همزه (۱٠۴)؛ فيل (۱٠۵)؛ قريش (۱٠٦)؛ تكاثر (۱٠٢)؛ قدر (۹٧)؛ زلزله (۹۹)؛ عصر (۱٠٣)؛ نصر (۱۱٠)؛ كوثر (۱٠٨)؛ كافرون (۱٠۹)؛ مسد (۱۱۱)؛ اخلاص (۱۱٢)؛ شرح (۹۴).
ج-٣: نسبت اين دو فهرست با يكديگر و با مصحف عثمانی
ترتيب سور ابنمسعود بر اساس نقل الاتقان در اين هفت موضع با متن رسمی قرآن مطابق است:
۱) هود (۱۱)، يوسف (۱٢)
٢) عنكبوت (٢۹)، روم (٣٠)
٣) سبأ (٣۴)، فاطر (٣۵)
۴) زمر (٣۹)، غافر (۴٠)
۵) فصّلت (۴۱)، شوری (۴٢)
٦) عبس (٨۱)، انفطار (٨٢)
٧) همزه (۱٠۴)، فيل (۱٠۵)
اما در الفهرست، علاوه بر اين موارد، در چهار جای ديگر هم ترتيب سورهها با متن رسمی قرآن مطابق است:
۱) مرسلات (٧٧)، نبأ (٧٨)
٢) انشقاق (٨۴)، بروج (٨۵)
٣) ضحی (۹٣)، شرح (۹۴)
۴) مسد (۱۱۱)، اخلاص (۱۱٢)
بنابراين، ترتيب الفهرست نسبت به الاتقان، به متن رسمی قرآن نزديكتر است.
سورههای نحل (۱٦)[٨٣]، كهف (۱٨)، طه (٢٠)، نمل (٢٧)، شوری (۴٢) و حجرات (۴۹) كه در ترتيب الفهرست نيامده، همگی در فهرست الاتقان ذكر شدهاند و بهعكس، سه سوره ق (۵٠)، حديد (۵٧) و حاقّه (٦۹) كه در الاتقان نيامده، در الفهرست آمدهاند. بعيد نيست حذف اين سورهها در اين دو فهرست تصادفی و سهوی بوده باشد. چنانچه هر كدام از ايندسته سورههای مفقود را در فهرست مربوط به خود قرار دهيم، به همان عدد رايج [۴٠] در قرآن رسمی میرسيم؛ يعنی ۱۱۴ سوره به استثنای سه سوره فاتحه، ناس و فلق. مؤيد اين برداشت، اظهارنظرهايی است كه در پايان هريك از اين دو فهرست آمده است[٨۴].
سيوطی در الاتقان چيزی درباب شمار سورهها در مصحف ابنمسعود نمیگويد، اما الفهرست تعداد آنها را ۱۱٠ تا میداند كه بسيار غريب است. از آنجا كه تنها سه سوره در قرآن ابنمسعود نبوده، لاجرم شمار سورهها بايد ۱۱۱ باشد، مگر آنكه دو سوره را يكی انگاشته باشند. تنها سورههايی كه چنين فرضی دربارهشان متصور است، انفال و توبهاند كه در آنها سوره توبه - دستكم در مصحف عثمان - بدون بسمله بوده است. اما اين امر بهكلی ناممكن است، زيرا دو سوره انفال و توبه در هر دو فهرست سيوطی و ابننديم جدا از هم ذكر شدهاند[٨۵]. از آنجا كه در منابع موجود هيچگاه ادغامی از اين نوع سراغ نداريم، تنها فرض باقیمانده اين است كه عدد سورهها در فهرست ابننديم را اشتباهی در نسخه بدانيم.
در روايت ديگری[٨٦] آمده كه قرآن ابنمسعود ۱۱٢ سوره داشت و خالی از معوّذتين بود. اين روايت به موضوع ارتباط سوره فاتحه با معوذتين اشاره دارد كه امری بسيار مشهور است. سيوطی در جای ديگری از الاتقان[٨٧] سه روايت موافق با اين رأی آورده است. بااين همه ابننديم در الفهرست[٨٨] تصريح میكند نسخهای از قرآن با قدمتی ٢٠٠ ساله از ابنمسعود [۴۱] ديده كه اين سوره در آن مكتوب بوده است، و ديگر اينكه هيچ دو نسخه يكسانی از مصحف ابنمسعود نمیتوان يافت. نكتهای كه در باب سه سوره مفقودِ مصحف ابنمسعود در الفهرست آمده است[٨۹] نشان میدهد عبارات «و لا فاتحة الكتاب» در دورهای متأخر به متن افزوده شده است.
با تمام اين احوال، ديدگاه ابنمسعود درباب اين سه سوره پُربيراه نبود. اختلاف شكلی و مضمونی اين سورهها با ديگر سورههای قرآن وی را به اين ترديد انداخته بود. سوره فاتحه شباهت بسياری به دعاهای يهودی و مسيحی دارد،[۹٠] اما در سوَر معوَّذتين نشانههای فرهنگ جاهلی مشركان هويداست،[۹۱] گو اينكه شروع آنها با جمله «قل» حكايت از الهی بودنشان میكند. احتمالاً قراردادن اين سه سوره دعايی در آغاز و پايان قرآن در واقع بهمنظور ايجاد نوعی محافظت برای قرآن بوده است، چه سوره فاتحه برای طلب ياری و حمايت از خداوند است و سور معوذَّتين ما را در برابر ارواح خبيثه محافظت میكند.
ج-۴: نسبت قرآنهای أبی، ابنمسعود و ابوموسی با يكديگر و با مصحف عثمانی
أبی در قرآن خود تمام سورهها را همراه با دو سوره قنوت گردآورده بود، اما قرآن ابنمسعود سه سوره (فاتحه، فلق و ناس) از مصحف رسمی كمتر داشت. ترتيب سورهها در اين دو نسخه از قرآن بسيار متفاوت است، به گونهای كه تنها در دو جا، در آغاز (سورههای بقره، آلعمران و نسأ) و در پايان (سورههای فيل و قريش بنابه روايت الاتقان) يا در وسط (سورههای زخرف و فصلت بنابه روايت الفهرست) با هم مطابقت میكنند. [۴٢] رابطه اين دو نسخه با مصحف رسمی عثمان بيشتر است، چون مثلاً ترتيب قرآن ابنمسعود در ٨ جا (بنابه روايت الاتقان) يا ۱٢ جا (بنابه روايت الفهرست) و ترتيب قرآن أُبی در ۱٦ جا با مصحف رسمی مطابقت میكند. اما تطابق سورهها بر اساس ترتيب حجمیشان كه من در صفحات آينده بدان اشاره میكنم كمتر است، چراكه تشابه ترتيب را در اين ۴ يا ۵ جا میبينيم:
ترتيب قرآن أبی بهروايت الفهرست:
سورههای بقره، نسأ، آلعمران؛
توبه، هود؛
منافقون، جمعه؛
نصر، مسد، اخلاص، فلق.
ترتيب قرآن ابنمسعود بهروايت الفهرست:
سورههای بقره، نساء، آلعمران، اعراف، انعام، مائده؛
فتح، حديد، مرسلات، نبأ؛
مسد، اخلاص.
صرفنظر از اختلاف و بیدقتی، چينش سورهها در اين هر دو مصحفِ غيررسمی از يك قاعده تبعيت میكند؛ يعنی سورهها بهترتيب از بزرگ به كوچك قرار میگيرند. اين قاعده آنقدر خاص و منحصر بهفرد است كه نمیتوان وقوع آن را در قرآن تصادفی دانست. اين امر با در نظر گرفتن روابطی ادبی حاصل شده است، هرچند اكنون ما نتوانيم اين روابط را اثبات كنيم. از آنجا كه اين قاعده در مصحف رسمی عثمانی نيز رعايت شده و اين مصحف در اصل به جمع نخست زيد در زمان ابوبكر باز میگردد، روابط ادبی مشاراليه به آنجا هم كشيده میشود. اين نكته را از جای ديگری نيز میتوان استنباط كرد: اسامی سورهها در فهرست بهجا مانده از دو قرآن أُبی و ابنمسعود تقريباً بههمان ترتيب است كه در قرآن رسمی آمده است. علت اين امر بیهيچ ترديد اين بوده كه خودِ سورهها نيز بههمين ترتيب چيده شده بودهاند. منشأ اينگونه تقسيمبندی سورهها به احتمال قوی به نسخه حفصه باز میگردد كه بنا به روايات، مبنای كار عثمان هنگام توحيد مصاحف بوده است. اين چنين ترتيبی از سورهها را نمیتوان حاصل تصادف دانست، بلكه بايد آن را نتيجه مناسبات ادبی دانست. متأسفانه ما بهدرستی نمیدانيم اين مناسبات چه بودهاند. محتملاً نسخه حفصه نيز به نخستين مدوّنات قرآن برمیگردد. با اينهمه، اين امر را چندان نمیتوان مسلّم دانست، چرا كه روايت جمع ابوبكر با مشاركت زيد حاوی اشتباهات ديگری نيز هست. اين را نيز نبايد از ياد بريم كه ابنمسعود و أُبی مسنتر [۴٣] از زيد بوده و زمانی طولانی با پيامبر بهسر بردهاند.
روايات پراكندهای هم در دست است كه میگويند اين دو قرآن آياتی داشتهاند كه اكنون در قرآن ما نيست. ابنمسعود از آيه مفقودهای سخن میگويد كه خود در قرآنش نوشته بود. هبهاللّه (چاپ قاهره، ص ۱٠) اين روايت را به اين مضمون نقل میكند كه «پيامبر اكرم روزی از من خواست آيهای را كه در حفظ داشتم و در مصحف خود ثبت و ضبط كرده بودم، بخوانم. شب هنگام وقتی به بستر رفتم، نه آيه را بهخاطر آوردم و نه جای آن را در مصحف خود يافتم. چون سبب را از پيامبر پرسيدم، گفت اين آيه ديروز نسخ شد.» طبيعی است بر اينگونه روايات نمیتوان چندان اعتماد كرد، حتی وقتی شايسته تصديقاند.
اما روايات مربوط به سه آيه مفقوده و مكتوب در قرآن أُبی قابل پذيرشترند.
آيه نخست میگويد: «لَو أَنَّ لابنِ آدَمَ وَادِيا مِن مَالٍ لابتَغی إلَيهِ ثَانِيا، و لَو أنّ لَهُ ثَانِيا لابتَغی إلَيهِ ثَالِثا، وَ لايَملَأُ جَوفَ ابنِ آدمَ إلا التُّرَابُ، و يَتُوبُ اللّهُ علی مَن تَاب».[۹٢] گفتهاند اين جمله در آيه ٢۵ سوره يونس يا در ميان سوره بينه قرار داشته است.[۹٣] اما اين امر ناممكن است، چه فاصله اين دو بسيار زياد است. يافتن جايی ديگر هم برای آن در ميان آيات قرآن ممكن نيست، زيرا تعبير «ابن آدم» كه در اين جمله آمده، اساسا در سياق قرآنی متداول نيست.[۹۴]
آيه دوم میگويد: «إنَّ الدِّينَ عِندَاللّهِ الحَنَفِيَّةُ السَّمحَةُ لا اليَهُودِيَّةِ وَ لا النَّصرَانِيَّةِ وَ مَن يَفعَل خَيرا فَلَن يُكفَرَهُ».[۹۵] اين جمله را نيز به سوره بينه متعلّق دانستهاند، اما نظر به [۴۴] تفاوت مضمون و فاصله در اين آيه، اين امر ناممكن است. اساساً اين آيه را از آنرو نمیتوان اصيل دانست كه نامهای بهكار رفته در آن در اشاره به اديان سهگانه غيرقرآنیاند.
آيه سوم چنين است: «لاترغَبُوا عَن آبَاءِكُم فَإِنَّهُ كُفرٌ بِكُم. الشّيخُ وَ الشّيخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارجُمُوهُمَا البَتَّةَ نَكَالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ».[۹٦] اين آيه (معروف به آيه رجم) بهدليل تفاوت فاصله (يا سجع)، نمیتواند بخشی از آيه ٣٣ سوره احزاب باشد؛ همچنين آن را نمیتوان به هيچ جای ديگر قرآن انتساب داد، زيرا همچنان كه پيشتر روشن ساختهام[۹٧]، اين قوانين جزايی خشن در زمان حيات پيامبر اجرا نمیشد.
در آيه نخست - منسوب به مصحف أُبی - گفتهاند كه ابوموسی نيز آن را در سورهای مشابه سوره توبه قرار داده است. بنا بهروايتی[۹٨]، ابوموسی اين آيه را كه در حافظه داشت، در برابر ٣٠٠ تن از حافظان قرآن تلاوت میكرد.
بههمين مناسبت، نقل است كه ابوموسی آيه ديگری را نيز میخوانده كه در سورهای بهنام «مسَبَّحات» قرار داشته است.[۹۹] روايت كمكی نمیكند كه دريابيم آيا اين سوره از مصحف رسمی مفقود شده بوده يا ابوموسی آن را از يكی از سورههای شناخته شده در مصحف رسمی قرائت میكرده اما نام آن را فراموش كرده است. آيه مذكور چنين است: «يا أيها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون فتُكتب شهادة فی أعناقكم فتسألون عنها يوم القيامة».[۱٠٠] تكه نخست اين جمله با آيه دوم سوره صف يكسان است؛ اما بخش دوم آن را - به دليل تفاوت فاصله - نمیتوان متعلق به سوره صف يا هيچيك از ديگر سوَر مسبَّحات دانست. و از آنجا كه شاهدی بر صحت اين آيه در خود آن نمیيابيم، اصيل دانستنِ آن بسيار [۴۵] دشوار است، چه تمام رواياتی كه سخن از آيات مفقوده میگويند، خود محل شك و ترديدند.[۱٠۱]
نمیدانيم كه در مصاحف غيررسمی پيش از عثمان، سورههای قرآن را چگونه از هم جدا میكردهاند: آيا صرفاً از فضای خالی بين دو سوره استفاده میكرده يا علامت يا كلمهای ديگر به كار میبردهاند. زمخشری میگويد در قرآن أبی، دو سوره قريش و فيل يك سوره واحد را تشكيل میدادهاند.[۱٠٢] اما علاءالدين معتقد است تنها بسمله در ميان اين دو سوره ذكر نشده است.[۱٠٣] اين سخن بدان معناست كه بسمله در ابتدای ديگر سورهها نوشته میشده است. اگر اين سخن درست باشد، میتوان نتيجه گرفت كه در نسخه حفصه كه پايه تمام مصاحف غيررسمی پيش از عثمان بوده است، «بسم اللّه» بهكار میرفته است.
ج-۵: مصاحف قرآنی ناشناخته و مشكوك
بعيد نيست و حتی بسيار محتمل است كه در كنار اين مصاحف قرآنی معروف كه برشمرديم، نسخههای ديگری نيز بودهاند كه چندان شهرتی نيافتهاند، و لذا در منابع موجود از آنها نامی نيامده است. اما اينكه میگويند برخی از نزديكان پيامبر مانند علی، سورههای قرآن را به ترتيب زمانی نزول نزد خود داشتهاند،[۱٠۴] چندان صحيح نمینمايد، چرا كه اين امر نيازمند كار تفسيری درازدامنی است، اگر نگوييم بهكلی محال و ممتنع بوده است، چون پيامبر خود هنگام ثبت و تدوين قرآن، گاه آيات تازه نازلشده را به سورههای قديمتر ملحق میساخته است.[۱٠۵] از همينرو - چنانكه در همين كتاب، ج ۱، ص ٦٠ بهبعد آورديم - تمام فهرستهای موجود از ترتيب نزول سورههای قرآن، [۴٦] بهعكس آنكه سلسله سندهایشان ادعا میكنند، در زمانی نسبتاً متأخر تنظيم شدهاند.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- Theodor Nöldeke, Geschichte des Qorans. Eine von der Pariser Académie des Inscriptions gekrönte Preisschift, Göttingen, 1860.[٧]- تاريخ القرآن، تأليف تيودور نولدكه، تعديل فريدريش شفالى، نقله الى العربية د. جورج تامر، بالتعاون مع فريق عمل مؤلف من السيدة عبلة معلوف - تامر، د. خيرالدين عبدالهادى، د. نقولا ابومراد، برلين، مؤسسة كونراد - ادناور، ٢٠٠۴. xxxvi+٨۴۱ص. قرار است بهزودى ترجمه ديگرى بهقلم عمر لطفى العالم از سوى دارالمدار در بيروت انتشار يابد.
[٢]- Friedrich Schwally.
[٣]- Heinrich Zimmern.
[۴]- Gotthelf Bergsträßer.
[۵]- Otto Pretzl.
[٦]- Theodor Nöldeke et al., Geschichte des Qorans, 3 volumes, Leipzig: Dieterich'sche Verlagsbuch- handelung, 1909-1938. [Vol. 1: Über den Ursprung des Qorāns, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1909. Vol. 2: Die Sammlung des Qurans, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1919. Vol. 3: Die Geschichte des Korantexts, by Gotthelf Bergsträßer & Otto Pretzl, 1938.] Hildesheim and New York: Georges Olms Verlag, 1970, 2000.
[٨]- در اين باره نك. «تحليل ادبى قرآن، تفسير و سيره: نگاهى به روششناسى جان ونزبرو»، نوشته اندرو ريپين، ترجمه مرتضى كريمىنيا، پژوهشهاى قرآنى، سال ششم، شماره پياپى، ٢٣-٢۴، پاييز و زمستان ۱٣٧۹، صص ۱۹٠-٢۱٧؛ «ملاحظاتى بر كتاب مطالعات قرآنى» نوشته ويليام گراهام، ترجمه مرتضى كريمىنيا، آينه پژوهش، سال يازدهم، ش ۵، شماره پياپى ٦۵، آذر و دى ۱٣٧۹، صص ۴٦-۵٣.
[۹]- نگاه كنيد به «نقد و بررسى روايات جمع قرآن»، نوشته تئودور نُلدكه، بازنگارى فريدريش شوالى، ترجمه مرتضى كريمىنيا، مجله علوم حديث، سال دهم، ش ۱و٢، ٣۵-٣٦، بهار و تابستان ۱٣٨۴، صص ٧٠-۱٠٠.
[۱٠]- دو كتاب كه بهروشنى تأثير تاريخ قرآنِ نُلدكه - شوالى در آنها هويداست، عبارتند از: در آستانه قرآن، نوشته رژى بلاشر، ترجمه محمود راميار، چاپ اول تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱٣۵۹، ص ٣٢٦؛ درآمدى بر تاريخ قرآن، نوشته ريچارد بِل، بازنگرى و بازنگارى و. مونتگمرى وات، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، چاپ اول، قم، سازمان اوقاف و امور خيريه، مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى، ۱٣٨٢، ص ٢٧٦.
[۱۱]- ابن سعد، ٢، ٢، تحقيق Schwally، ص ۱٠٣؛ همان، ٣، ٢، ص ۵۹ بهبعد؛ ابنقتيبه، ص ۱٣٣ بهبعد؛ ابن حجر و اسد الغابة، ذيل ماده؛ ذهبى، حفاظ، ج ۱، ص ۱۵؛ نيز قس با همين كتاب، پيشتر، ج ٢، ص ٧، پاورقى ۱ كه در آنجا از جمله حافظان كل قرآن بهشمار آمده است.
[۱٢]- ابنسعد در J. Wellhausen, Skizzen IV,، نامههاى پيامبر، شمارههاى ۱٧، ۱٨، ٢۵، ۴٢ تا ٧٠؛= ابنسعد، ۱، ٢، تحقيق Sachau، ص ٢۱ سطر ٢٦-٢٧، ص ٢٣، سطر ٢٧، ص ٢٨، سطر ٢ و ٦، ص ٣۵، سطر ۱۱.
[۱٣]- ابنسعد، ٣، ٢، ص ۵۹.
[۱۴]- در اين باره نگاه كنيد به همين كتاب، ادامه، ج ٢، ص ۵۱.
[۱۵]- ابنقتيبه، ص ۱٢٨؛ ابنسعد، ٢، ٢، ص ۱٠۴ بهبعد؛ همان، ٣، ۱، ص ۱٠٦ بهبعد؛ نووى، ابنحجر و اسد الغابة، ذيل ماده؛ قرطبى، برگ ٢٠ الف؛ Sachau در مقدمه بر تصحيح ابنسعد، ٣،۱، ص xv، نيز قس با همين كتاب، پيشتر، ج ٢، ص ٧، پاورقى ۱ كه در آنجا از جمله حافظان كل قرآن بهشمار آمده است.
[۱٦]- ابنسعد، ۱، ٢، ص ٧۹ = J. Wellhausen, Skizzen IV، نامههاى پيامبر، شماره ۱٣٢.
[۱٧]- ابنسعد، ٢، ٢، ص ۱٠۵ بهبعد؛ همان، ۴، ٢، ص ٧٨-٨٦ منبع اصلى؛ ابنقتيبه، ص ۱٣۵، ۴، ص ۹؛ بخارى، فضائل القرآن، ٣۱؛ نووى، ابنحجر و اسد الغابة، ذيل ماده.
[۱٨]- ابنسعد، ٣، ۱، ص ۱۱۴-۱۱٦؛ ابنقتيبه، ص ۱٣۴؛ طبرى، تاريخ، ج ٣، ص ٢۵۴۴؛ نووى، ص ۵٧۵؛ ابنحجر و اسد الغابة، ذيل ماده.
[۱۹]- ابوالمحاسن، تحقيقِ Juynboll، ج ۱، ص ۹، ٢۱، ۵٣، ٧٦، ۱٠٢.
[٢٠]- طبرى، تاريخ، ج ۱، ص ٢٨٢٠؛ بلاذرى، ص ۱۵۴.
[٢۱]- ابناثير، ج ٣، ص ٨٦ مىگويد: «اهل دمشق قرائت خود را بهترين مىدانند»؛ در مقابل، طبرى تفسير، ج ۱، ص ٢٠ چنين مىآورد كه «اهل شام از قرائت أُبىّ پيروى مىكنند».
[٢٢]- ابناثير، ج ٣، ص ٨٦؛ ابنعطيه، برگ ٢۵ ب؛ قسطلانى، ج ٧، ص ۴٨٨ = در شرح بخارى، فضائل القرآن، ٣.
[٢٣]- نگاه كنيد به همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ٢٣٨؛ ادامه، ج ٢، ص ۴۵.
[٢۴]- تحقيقِ فلوگِل Flügel، ص ٢٧. منبع الفهرست در اين نقل، مؤلف شيعى ميانهرو، ابومحمد فضل بن شاذان الفهرست، ص ٢٣۱؛ طوسى، ص ٢۵۴ است. مرجع وى نيز مصحفى كهن از أُبىّ بوده كه آن را در منطقهاى نزديك بصره نزد فردى بهنام محمد بن عبداللّه انصارى يافته است.
[٢۵]- با آنكه فهرستهاى منقول در اين بخش سورهها را به نام ذكر مىكنند، ما بهمنظور كسب ديدگاهى بهتر شماره مربوط به هر سوره را مىآوريم ]ذكر نام سورهها از مترجم است].
[٢٦]- در متن «الطهار» آمده است كه فلوگل آن را تصحيفى از كلمه «الطور»، نام سوره ۵٢ مىداند. اما درواقع اين كلمه را بايد «الظهار» خواند كه بنابر نقل الاتقان، ص ۱٢٧ نام سوره ۵٨ در مصحف أُبىّ بوده است. بهجز اين، سوره را المجادلة هم مىخوانند كه الاتقان، ص ۱۵٠ در شمارش سورههاى قرآنِ أُبىّ اين نام را ذكر مىكند.
[٢٧]- در متن عَبَس آمده كه نام شناختهشدهاى براى سوره هشتادم است. نقل سيوطى در الاتقان، ص ۱۵٠ اين برداشت را تأييد مىكند. بنابراين مىتوان نتيجه گرفت كه ذكر دوباره نام عَبَس در الفهرست پس از سوره هشتاد و هشتم ]اين شماره در متن اصلى هشتادم آمده كه نادرست است. چنانكه خواهيم ديد نام عبس مجددا پس از سوره ٨٨ يعنى غاشيه ذكر شده و مؤلف بهجاى آن تغابن آورده است. مترجم [اشتباه در استنساخ است.
[٢٨]- تين نام رايج سوره نود و پنجم است. همين برداشت را در اينجا بايد درست خواند، چنانكه نقل الاتقان، ص ۱۵٠ هم بر آن صحّه مىگذارد. بااينهمه، اين نام بار ديگر در ترتيب الفهرست بين دو سوره فلق ۱۱٣ و كوثر (۱٠٨) آمده است. اما بهروشنى نمىتوان معلوم كرد كه ذكر مجدّد نام تين پس از سوره فيل ناشى از سهو كاتب بوده يا اشتباه ديگرى روى داده است، چرا كه ترتيب اين بخش از سورهها در الاتقان بهكلى متفاوت از الفهرست است.
[٢۹]- در متن الفهرست «النبىّ» آمده است. الاتقان، ص ۱۵۱ نام سوره را «يا أيّها النبىّ اذا طلّقتم» ذكر مىكند.
[٣٠]- در متن عبس آمده است. در اينجا الاتقان نام تغابن را ذكر مىكند. اما عجيب اين است كه الاتقان در ص ۱۵۱ پيش از سوره عبس، سورهاى با عنوان اشتباه «التغاب» را قرار داده است.
[٣۱]- در متن الفهرست چنين آمده: «و هى اهل الكتاب لم يكن أول ما كان الذين كفروا». الاتقان، ص ۱۵۱ نام سوره را چنين مىگويد: «ثم أهل الكتاب و هى لم يكن». بعد از اين، الفهرست مىگويد: «أهل الكتاب و هى لم يكن الذين كفروا». يعنى بهعكس جمله پيش در اينجا عبارت با «أول ما كان» شروع نمىشود. در پاورقى دو شماره بعد، توضيحى در حل اين مسئله آوردهايم.
[٣٢]- الخلع نام سورهاى است كه در قرآنهاى ما نيست. اين سوره ٣ آيه دارد كه در ادامه همين كتاب، ص ٣۴ بهبعد به تفصيل بدان خواهيم پرداخت. نه فلوگل Flügel، مصحح كتاب و نه ميور (Muir)، پاورقى نويسِ اثر، هيچيك اين نكته را درنيافتهاند، چه هيچكدام زحمت مراجعه به الاتقان يا چاپ اول تاريخ قرآنِ نولدكه را بهخود ندادهاند كه مدتها پيش از چاپ الفهرست منتشر شده بود.
[٣٣]- اين نام را بايد چونان الاتقان، ص ۱۵۱، ۵٢٧ الحفد خواند، نه الجيد كه در متن الفهرست آمده است. اين دومين سوره اختصاصىِ مصحف أُبىّ است. بعد از نام سوره در الفهرست عبارت «اللّهمّ اياك نعبد و آخرها بالكفّار ملحق» آمده كه بيانكننده آغاز و انتهاى سوره است. اينكه در اين عبارت، كلمه «أولها» نيامده، شايد بهسبب جابهجايى و تصحيفى باشد كه بهصورت «أول ما» در بيان سوره بيّنه آمده بود. تمام آنچه فلوگل در توضيح اين بخش مىآورد بىربط و مُهمل است. اگر وى نيمنگاهى به چاپ نخست تاريخ قرآنِ نُلْدكه انداخته بود چنين وضعى پيش نمىآمد.
[٣۴]- در متن «أولها حم» آمده است. از آنجا كه «حم» تنها در آغاز سورههاى ۴٠ غافر، ۴۱ (فصلت)، ۴٣ (زخرف)، ۴۴ (دخان)، ۴۵ (جاثيه) آمده، و از سوى ديگر نام سورههاى غافر، دخان و جاثيه بهروشنى در جاى ديگرى از فهرست ذكر شده است، مىتوان حدس زد مراد از اين عبارت، يكى از دو سوره فصّلت يا زخرف باشد؛ گو اينكه الفهرست، ص ٣۹ در اين موضع سوره جاثيه را ذكر مىكند.
ذكر كلمه «أولها» خالى از اشكال نيست؛ چه آن را به سوره قبل يعنى زُمر مربوط بدانيم، و چه متصل به «حم» بخوانيم. اساساً ذكر آغاز سورهها بهجاى نامشان در فهرست مرسوم نيست. اين اشكال بايست از خرابى نسخه خطى ناشى شده باشد، زيرا نه نام اين دو سوره كه با «حم» شروع مىشوند و نه ديگر سورههايى كه نامشان در فهرست بهصورت ناقص «أولها» آمدهاند شباهتى بههم ندارند. بهجز اين، نقص ديگر آن است كه يكى دو بار كلمه «ثُمّ» هنگام شمارش و ترتيب سورهها از قلم افتاده است.[٣۵]- در متن «ثمّ حم» آمده است. با توجه به پاورقى پيشين، مراد از اين كلمه لاجرم بايد يكى از دو سوره فصّلت يا زخرف باشد.
[٣٦]- در متن، بين دو سوره نازعات و عبس، كلمه «التغاب» آمده است. اگر اين كلمه را التغابن بخوانيم، در آنصورت سوره ٦۴ دو بار ذكر شده است، چه در ادامه نام سوره تغابن ٦۴ بين دو سوره صفّ (٦۱) و بيّنه (۹٨) آمده است. ]در متن آلمانى اشتباهاً بهجاى ٦۱، شماره ۹۱ (سوره شمس) تايپ شده است. (مترجم)[ بنابراين نسخه خطى در اينجا بهشكلى ديگر مخدوش بوده: يا منظور نام يكى از سورههاى ذكرنشده در اين فهرست است كه مخدوش شده، يا به احتمال قوىتر چراكه ترتيب اين قسمت از سورهها در الفهرست نيز عيناً همينطور است: نازعات، عبس، مطفّفين، انشقاق اين كلمه توضيحى اضافه براى سوره نازعات يا عبس بوده است. در اين باره نگاه كنيد به: پيشتر، ص ٣۱، پاورقى ۵.
[٣٧]- نگاه كنيد به پيشتر، ص ٣۱، پاورقى ٧.
[٣٨]- نگاه كنيد به پيشتر، ص ٣۱، پاورقى ٨.
[٣۹]- الاتقان، ص ۱۵۴.
[۴٠]- در جاهاى ديگر هم، غالباً چنين نكتهاى را درباب اين سورهها مىگويند. قس با تفاسير، ذيل سوره قريش؛ مفتاح السعادة، طاشكپرىزاده (نسخه Vindob، برگ ۱٢= فهرست فلوگل، ج ۱، ص ٢۵ بهبعد)، برگ ۱٧٠ الف. بجز اين، در قرآنهاى منسوب به شيعه اماميه نيز در حاشيه دو سوره انفال و توبه هم مىنويسند كه اين دو در اصل سوره واحدى بودهاند. نگاه كنيد به: همين كتاب، ادامه، ج ٢، ص ۹٦، پاورقى ۹٦.
[۴۱]- الفهرست، ص ٢٧؛ الاتقان، ص ۱۵۱، ۵٢٧؛ طاشكپرىزاده، مصدر پيشين، همانجا.
[۴٢]- الاتقان، ص ۵٢٧.
[۴٣]- عمر بن محمد، برگ ٣ الف.
[۴۴]- در موارد بسيار. فىالمثل زمخشرى، در تفسير يونس، ۱٠؛ تقىالدين محمد بن پيرعلى بِرگوى بِرگيلى، م ۹٧٠ ق ]بركوى]، مخطوطِ Göttingen Asch.، ص ٨٨، ۹٠، ٨٧، ۹٧.
[۴۵]- لسان العرب، ج ۴، ص ۱٣٠.
[۴٦]- الجوهرى، ج ۱، ص ٢٢٣.
[۴٧]- در الاتقان، ص ۱۵٣ بهبعد متن آيات را به سه شكل مختلف نقل مىكند، اما در رسالهاى كوتاه درباره اين دو سوره (مخطوطِ Berolin. Landberg ٣۴٣) از ٦ روايت در اين باب سخن مىگويد.
[۴٨]- عبداللّه بن زُرَير الغافِقى الاتقان، ص ۱۵٣، متوفاى ٨۱ هجرى. عُبيد بن عُمير (الاتقان، ص ۱۵٣؛ مخطوطِ Landberg ٣۴٣، شماره ۴)، متوفاى ٦۴ هجرى. أميّة بن عبداللّه بن خالد بن أُسَيد (الاتقان، ص ۱۵۴)، متوفاى ٨۴ يا ٨٧ هجرى. ميمون بن مهران (مخطوطِ Landberg ٣۴٣، شماره ٢)، متوفاى ۱۱٧. تاريخهاى وفات همگى از خلاصة گرفته شده است.
[۴۹]- Geschichte der arabischen Literatur, Bd. I (Wien 1850) S. 576.[۵٠]- قس با پيشتر، ج ٢، ص ٣٣، پاورقى ۵.
[۵۱]- در منابع زير، اين سوره بدون بَسمله ذكر شده است: زمخشرى، ذيل يونس، ۱٠؛ الاتقان، ص ۱۵٣ الف؛ مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۱، ٣، ۴، ۵.
[۵٢]- تقىالدين محمد برگوى در اينجا عبارت «و نستهديك» را اضافه دارد.
[۵٣]- در مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۵ عبارت «و نؤمن بك و نخضع لك» اضافه شده و بِرگوى عبارت «و نستهديك و نؤمن بك و نتوب اليك و نتوكل عليك» را اضافه كرده است.
[۵۴]- الاتقان، ص ۱۵۴ ج، كلمه «خيرا» را اضافه دارد و برگوى عبارت «خيرا كلّه نشكرك».
[۵۵]- برگوى، مخطوط ٧٨، ۹٧ عبارت «و نخضع لك» را در اينجا اضافه دارد.
[۵٦]- قس با پيشتر، ج ٢، ص ٣٣، پاورقى ۵.
[۵٧]- طاشكپرىزاده اين آيه را نياورده است.
[۵٨]- الاتقان، ص ۱۵۴ و مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۱ و ٣ آيه پنجم را پيش از آيه ۴ قرار مىدهند.
[۵۹]- الفهرست، زمخشرى، الاتقان الف، ج، مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ٢، ۴، ۵، ٦ و برگوى همينطور آوردهاند؛ اما در الاتقان (ب)، مخطوط Landberg ٣۴٣، ش ۱، ٣ و طاشكپرىزاده «بالكافرين» آمده است.
[٦٠]- فعل «أَلْحَقَ» در قرآن همواره بهصورت متعدىِ و بهمعناى «انجام كارى براى رسانيدن كسى به ديگرى» فقط براى انسانها و گاه بهمعناى «رسيدن» بهكار مىرود؛ از اينرو، مىتوان اين واژه را هم «مُلْحَق» و هم «مُلْحِق» قرائت كرد.
[٦۱]- judischer und christlicher Liturgien.[٦٢]- مانند وصف مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ پادشاه روز جزا براى خداوند.
[٦٣]- اِسْتَعَانَ مفعولٌبه مستقيم گرفته است، درحالىكه در قرآن براى ذوىالعقول غالبا همراه با حرف جرّ بأ بهكار مىرود.
[٦۴]- احتمالاً اين فعل در زمان پيامبر به همين معنا بهكار مىرفته است. نگاه كنيد به حماسة، ٧٧٧، در قصيدهاى از أمية بن ابىالصلت = ديوان، تحقيق Schulthess، شماره ۹، بيت ۵؛ معلقه عنتره (Arnold)، بيت ٣۵ (= Ahlwardt، شماره ٢۱، بيت ۴٠)؛ ديوان هذيل، تحقيق Kosegarten، شماره ۹۱، بيت ٣؛ زهير (Ahlwardt)، شماره ۴، بيت ٢٠؛ لَبيد، چاپِ Huber-Brockelmann، شماره ۵٣، بيت ۱٨.
[٦۵]- در قرآن سه فعل كَبَّرَ، سَبَّحَ و حَمِدَ آمده است.
[٦٦]- عبارت «فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللّهِ» سوره جمعه، ۹ تعبير دقيقا مشابه نيست.
[٦٧]- عبارت «نكفرك» نيز مورد ترديد است. ماده «كفر» در معناى انكار ورزيدن همواره در قرآن همراه باحرف جرّ بأ براى ذوىالعقول بهکار مىرود، و در معناى ناسپاسى ــ كه آن هم در اينجا ممكن است ــ مفعولٌبه مستقيم ذوىالعقول مىگيرد. نيز در هود، ٦٠ ]الا عادا كفروا ربّهم].
[٦٨]- الاتقان، ص ۱۵٣.
[٦۹]- آندسته از دانشمندان اسلامى كه اصالت سورههاى أُبىّ را انكار مىكنند، رهيافتى بهكلى متفاوت در اين موضوع دارند. بهنظر آنان، در صورت وحيانى و قرآنى دانستن اين سورهها، قداست متن عثمانى زير سؤال مىرود.
[٧٠]- قال ابنجريج حكمة البسملة أنهما سورتان فى مصحف بعض الصحابة. الاتقان، ص ۱۵٣.
[٧۱]- الاتقان، ص ۱۵۴.
[٧٢]- نگاه كنيد به همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ۱۹٣، پاورقى ۱.
[٧٣]- الاتقان، ص ۱۵۴، ابتداى صفحه. از قرار معلوم، ابنعباس هم اين دو سوره را در مجموعه قرآن خود داشته است. نك. همين كتاب، پيشتر، ج ٢، ص ٣٠.
[٧۴]- مراد مؤلفان بهدرستى معلوم نيست. نسخه مورد استفاده ايشان از الاتقان چاپ كلكته، ۱٨۵٢-۱٨۵۴ است. روايت سيوطى در الاتقان منقول از ابناشته در كتاب المصاحف وى است. در چاپ الاتقان با تصحيح محمد ابوالفضل ابراهيم (ص ٢٢٢-٢٢٣) برخى از اين سورهها موجودند، از جمله نام سورههاى مائده، انعام، و اعراف. (مترجم)
[٧۵]- عجيب اينكه در طبرى، تاريخ، ج ۱، ص ٢۱٦٣، س ۹، ذيل حوادث سال ٣۵ هجرت، سوره يونس هفتمين سوره و از سور مدنى شمرده شده، چه اين ترتيب با شماره سور در قرآن ابنمسعود مطابق است. اين احتمال بسيار قوى است كه كسى در اينجا كلمه «التاسعة» را به جاى «السابعة» بخواند.
[٧٦]- در متن «قمر» آمده كه اشتباهى در كتابت «لقمان» است. در ترتيب الاتقان هم نام سوره در اينجا لقمان است.
[٧٧]- مراد از سبّح نمىتواند سورههاى صف ٦۱ و أعلى (٨٧) باشد كه با همين كلمه آغاز مىشوند، چرا كه نام اين دو سوره در جاى ديگر اين فهرست بهصراحت آمده است. از ميان سورههايى كه نامشان از اين فهرست افتاده، يعنى حجر (۱۵)، كهف (۱٨)؛ طه (٢٠)، نمل (٢٧)، شورى (۴٢) و حجرات (۴۹) - به استثناى شورى - هيچ نامى نيست كه احتمال دهيم سبّح تصحيفى از آن باشد. فهرست سيوطى در الاتقان هم چندان كمكى نمىكند، چون ترتيب آن بسيار متفاوت از ابننديم در الفهرست است.
[٧٨]- مؤلفان - چنانكه در پاورقى قبل گذشت - معتقدند سوره حجرات چهل و نهم از اين فهرست افتاده است، اما خود در اينجا شماره ۴۹ يعنى نام سوره حجرات را آوردهاند. (مترجم)
[٧۹]- روايت ديگرى در الفهرست، در اينجا ترتيبى متفاوت و البته مطابق با الاتقان بهدست مىدهد: نخست طور، و سپس ذاريات.
[٨٠]-در متن آلمانى، در شمارش سورهها دو بار عدد ۵۵ سوره الرحمن و دوبار عدد ٧۹ (سوره نازعات) آمده است. مترجم عربى هم بدون توجه به اشتباه چاپى در متن نولدكه، نام اين سورهها را دو بار تكرار كرده است. نام برخى سورهها هنگام شمارش از اين فهرست افتاده است كه مؤلفان در يكى دو پاورقى قبل و نيز در ادامه (ج ٢، ص ۴، پاراگراف آخر) به آنها اشاره كردهاند. در آنجا نام دو سوره شورى (۵۹) و قيامة (٧۹) نيامده است. بهنظر مىرسد شمارههاى مكرر ۵۵ و ٧۵ بهترتيب ۵۹ و ٧۹ يعنى سورههاى شورى و قيامة باشند كه در متن آلمانى بهاشتباه تغيير يافته است.
در متن كتاب نام سورههايى ديگر از جمله ٣٣ (احزاب) ٣٧ (صافات) و ۹۹ (زلزله) هم افتاده است. معلوم نيست اين نقص مربوط به نسخه الفهرست مورد استفاده مؤلفان بوده يا از سهو آنان ناشى شده است. (مترجم)[٨۱]- الاتقان، ص ۱۴۵ سه سوره بقره، نسأ و آلعمران را آغازين بخشِ مصحف ابنمسعود مىشمارد.
[٨٢]- دشوار مىتوان دريافت كه منظور از اين كلمه كدام سوره است. سوره شصتم يعنى ممتحنه نمىتواند باشد، چه در ادامه همين فهرست بهصراحت - و دقيقاً در همان جايى كه ابننديم در الفهرست ذكر كرده - آمده است. همچنين «ممتحنات» را نمىتوان تصحيف يا اشتباهى در نگارش سورهاى ديگر دانست، چون سورههاى قبل و بعد آن يعنى دخان و فتح در ترتيب الفهرست پشتسر هم ذكر شدهاند. سه سوره محذوف در فهرست الاتقان، يعنى ق، حديد و حاقّه نيز كمترين شباهتى به اين اسم ندارند. بنابراين «ممتحنات» تكرار دوباره همان سوره شصتم مىشود كه در دو سطر بعد آمده است.
[٨٣]- در متن كتاب عدد ۱٦، يعنى سوره نحل آمده است كه نادرست است. سوره موردنظر در اينجا حجر، سوره پانزدهم است. نُلدكه و شوالى خود در ص ٣۹، پاورقى سوم بهدرستى شماره ۱۵ يعنى سوره حجر را نام بردهاند. مترجم
[٨۴]- الفهرست، ص ٢٦، س ٢٧ بهبعد: «قال ابوشاذان قال ابنسيرين و كان عبداللّه بن مسعود لايكتب المعوّذتين فى مصحفه و لا فاتحة الكتاب.» در الاتقان، ص ۱۵٢ هم بهاختصار آمده كه: «و ليس فيه الحمد و لاالمعوذتان.» نيز نگاه كنيد به: عمر بن محمد، برگ ٣ الف؛ المبانى، ٢ و ۴؛ قرطبى، ج ۱، برگ ٢٠ الف و برگ ٢٢ب؛ الاتقان، ص ۱٨٦، انتهاى صفحه و ۱٨٧ ابتداى صفحه؛ شوشاوى به نقل ابنقتيبة؛ طاشكپرىزاده، همان مأخذ فوق. بيشتر روايات تصريح مىكنند ابنمسعود اين سورهها را در مصحف خود نداشت، نمىنوشت و نمىخواند. روايات نادرى هم مىگويند ابنمسعود اين سه سوره را از مصحف پاك مىكرد حكّ: المبانى، ۴؛ الاتقان، ص ۱٨٧ يا مىانداخت (أسقط: الاتقان، ص ۱٨٦).
[٨۵]- در الاتقان، ص ۱۵٢ بهصراحت اين نكته آمده كه سوره توبه در مصحف ابنمسعود با بسمله بوده است.
[٨٦]- الاتقان، ص ۱۵٢.
[٨٧]- الاتقان، ص ۱٨٧.
[٨٨]- الفهرست، ص ٢٦، پايين صفحه.
[٨۹]- نك. پيشتر، ج ٢، ص ۴٠، پاورقى ٣.
[۹٠]-. نك. پيشتر، ج ٢، ص ٣٦.
[۹۱]- نك. پيشتر، ج ۱، ص ۱٠٨ بهبعد.
[۹٢]- براى متن عربى نگاه كنيد به همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ٢۴٠.
[۹٣]- همان، ج ۱، ص ٢۴٠.
[۹۴]- همان، ج ۱، ص ٢۴٢.
[۹۵]- متن عربى را در همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ٢۴٢ ببينيد.
[۹٦]- متن عربى را در همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ٢۴٨ ببينيد.
[۹٧]- نك. همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ٢۴۹-٢۵۱.
[۹٨]- مسلم، كتاب الزكاة، ٢٦ (شرح قسطلانى بر بخارى، چاپ قاهره، ۱٣٠٣ ق، ج ۴، ص ۴۴۴ بهبعد و حاشيه).
[۹۹]- اين عنوان جامع سورههاى حديد، حشر، صف، جمعه، منافقون، و تغابن است.
[۱٠٠]- قس متن عربى در همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ٢۴۵.
[۱٠۱]- جزئيات بيشتر را در همين كتاب، پيشتر، ج ۱، ص ٢۴۵ بهبعد ببينيد.
[۱٠٢]- بلافصل.
[۱٠٣]- و لم يُفْصَل بينهما فى مصحفه ببسم اللّه الرحمن الرحيم.
[۱٠۴]- قرطبى، برگ ٢٢الف؛ الاتقان، ص ۱۴۵.
[۱٠۵]- بحث كاملتر را در ادامه همين كتاب [ج ٢]، مبحث مربوط به ترتيب سور در مصحف عثمانى ببينيد.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ بررسی روايات جمع قرآن در زمان عثمان (ترجمه بخشی از كتاب تاريخ قرآن نلدكه)، ترجمۀ مرتضی كريمینيا، مجله قرآنپژوهی خاورشناسان (قرآن و مستشرقان)، شماره ۱، پاييز و زمستان ۱٣٨۵، صص ۱٢٣-۱٦٢.