[تاریخ اسلام] [ترورهای اسلامی]
عصمأ دختر مروان (درگذشتۀ سال دوم هجری قمری)، زن شاعر، متعلق به طايفه «اوس» بود[۱] كه از قبول اسلام خودداری كرد. او که همسر يزيد بن زيد بن حصن خطمى بود، شوهرش درگذشته بود و کودکان بیسرپرستی از خود بهجا گذاشته بود. عصمأ، با وجودی که از کودکان یتیم خود سرپرستی میکرد، بهطور علنی با اسلام مخالفت میورزيد و در هجو محمد و مسلمانان شعر میسرود[٢]. در روايت ابن اسحاق آمده است: كه رسول خدا شعر آن زن را شنيد و از مردم خواست تا كسی او را از شر این زن ايمن سازد[٣]. عُمير بن عدی كه عصمأ همسر يكی از افراد طايفه او، يعنی «بنی خَطْمه» بود، تصميم گرفت تا وی را به قتل برساند. بلاذری میگويد: وقتی او تصميم بهترور گرفت، مسلمانان در بدر بودند. او صبر كرد تا رسول خدا بازگشت از وی اجازه گرفت و آن زن را به قتل رساند[۴]. این در حالی است که در سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۵۹ آمده: «به بركت رحمت الهى، در برابر انسانها نرم و مهربان گشتی، و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب. و در كارها، با آنان مشورت كن و هنگامى كه تصمیمی گرفتی، بر خدا توكل كن. زیرا خداوند متوكلان را دوست دارد ...»
[↑] داستان این ترور
یکی از شعرای که علیه محمد و مسلمانان، قرآن، جبرئیل و خدا هجا میسرود، زنی بود بهنام عصمأ دختر مروان که از زنهای زیبای مدینه بهشمار میآمد و قریحه داشت و شعرهای هجو او پیامبر و مسلمانان را بسیار متأثر میکرد. یک شب یک مرد مسلمان نابینا که از خویشاوندان نزدیک اعصمأ بود، بهخانۀ او رفت و خنجر خود را تا دسته در سینۀ آن زن فرو کرد و اعصمأ را کشت. ماجرای داستان این ترور[۵] را محمد بن عمر واقدی در کتاب «مغازی» چنین بیان میکند:
- عبدالله بن حارث از پدر خود برایم روایت کرد که: عصمأ دختر مروان از قبیلۀ بنیامیه بن زید، که همسر یزید بن زید بن حِصن خَطمی پیامبر(ص) را آزار میداد و از اسلام ایراد میگرفت و مردم را علیه پیامبر(ص) تحریض میکرد، وی این اشعار را گفت:
به نشیمنگاه بنیمالک و نبیت و عوف و به نشیمنگاه بنیخزرج
شما از افراد ناشناختهای پیروی کردید که نه از قبیله مرادند و نه مذحج
پس از کشته شدن سران قوم هنوز هم به او امید دارید.
همچنانکه از گوشت سوخته ابی امید داشته باشند.
عُمیر بن عدی بن خرشة بن امید خطمی چون این گفتار او را شنید و شوراندن او را علیه اسلام بدید، گفت: پروردگارا، نذر میکنم که اگر محمد(ص) را به مدینه برگردانی، من عصمأ را بهقتل برسانم.
رسول خدا(ص) در آن هنگام در بدر بود. چون پیامبر(ص) از بدر مراجعت فرمود، عمیر بن عدی در دل شب به خانۀ عصمأ رفت، بعضی از بچههای او اطرافش خواب بودند و یکی از آنها شیرخوار و روی سینۀ او بود؛ عمیر با دست خود او را لمس کرد و کودکی را که شیر میداد از او کنار زد و شمشیرش را بر سینۀ عصمأ نهاد و چنان فشار داد که از پشت او بیرون آمد. آنگاه نماز صبح را با پیامبر(ص) گزارد.
چون پیامبر(ص) از مسجد بیرون آمد، به عمیر نظر فرمود و پرسید: آیا دختر مروان را کشتی؟ گفت آری پدر و مادرم فدایت گردند. عمیر ترسید که نکند با قتل او مرتکب نافرمانی شده باشد. این بود که پرسید: آیا گناهی بر من است؟ پیامبر(ص) فرمود: نه، بهخاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ نخواهند گذاشت (ارزش این حرفها را ندارد). این مثل برای اولین بار از پیامبر شنیده شد[٦].
محمد، پیامبر اسلام، چرا دستور قتل زنی که به گفتۀ او حتی، دو بز هم، بهخاطرش شاخ به شاخ نمیگذاشت و بنابراین، تهدید جدی برای محمد نبود، را صادر کرد؟ آیا او واقعاً باید از هوادارانش میخواست که مادر پنج فرزند یتیم را بکشند، آنهم شبهنگام به این زن بیپناه که در حال خواب بود، حمله کنند و او را بکشند؟ چرا محمد، قاتل را قصاص نکرد؟ از همه جالبتر اینکه حتی هیچ نشانی از پشیمانی و توبه نیز در آنها دیده نشد. عیسی مسیح آنانی را که بدون توبه قتل میکنند، چنین محکوم کرده است: «بیرون سگها قرار دارند، فاسدان، جادوگران، زناکاران، قاتلان، بتپرستان، دروغگویان و متقلبان، به شهر راه نخواهند یافت»[٧]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]- ابن هشام، السيرةالنبويه، ج ٣، ص ٦٣٧
[۴]- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ٣٧٣.
[۵]- این مطلب در تاریخ طبری و سیرة ابوالفدأ نیامده است، بهطور مختصرتر در نهایةالارب نوبری، چاپ دارالکتب، ج ۱٧، ص ٦۵، و هم در ناسخالتواریخ، جلد حضرت رسول، چاپ اول، ص ۱٣٢ بدون ذکر اشعار آمده است و نیز در سیرةالنبی ابن هشام، جلد چهارم، ص ٢٨۵، ذکر شده است.
[٦]- واقدی، محمد بن عمر، مغازی (تاریخ جنگهای پیامبر(ص))، ج ۱، ص ۱٢۴
[٧]- عهد جدید: مکاشفه، باب ٢٢، آیۀ ۱۵
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]