فهرست مندرجاتزنان رسول خدا
(به روایت تاریخ یعقوبی)
[قبل] [بعد]
روایات پیرامون زنان محمد، پیامبر اسلام مختلف است. گفته میشود محمد سیزده زن یا کنیز داشته است (نسبت به وضعیت برخی بهعنوان زن یا کنیز اختلاف است)[۱]، در حالی که تعداد همسران او بیش از این بوده است. همه این ازدواجها بهجز دو تا از آنها بعد از هجرت به مدینه انجام شد. در هنگام درگذشت محمد، نه نفر از همسرانش در قید حیات بودند[٢]. آنچه در زیر آمده است، روایتی است از تاریخ یعقوبی، نوشتۀ احمد بن اسحاق (ابییعقوب) بن جعفر بن وهب بن واضح عباسی معروف به ابن واضح و الیعقوبی، متولد بغداد، مورخ و جغرافیدان مسلمان، که تا سال ۸۷۳ میلادی در ارمنستان و خراسان زندگی میکرد، و تا سال ۸۹۱ میلادی هنوز زنده بود[٣]. کتاب تاریخ یعقوبی یکی از کتب مهم در تاریخ عمومی است که در قرن سوم هجری تألیف یافته است.[۴]
[↑] زنان رسول خدا[۵]
پيامبر بيست و يك و بهقولى بيست و سه زن گرفت كه با بعضى از ايشان همبستر شد، و بعضى را طلاق داد، و با بعضى همبستر نشد، اما آنها كه با ايشان همبستر شد، اولشان «خديجه» دختر خويلد بن اسد بن عبدالعزى بن قصى بود و همه فرزندانش جز[٦] سپس «سوده» دختر زمعة بن قيس [بن عبد شمس] بن عبد ود بن نصر بن مالك ابن حسل بن عامر بن لوى كه او را در مكه به همسرى گرفت.
سپس «عايشه» دختر ابىبكر بن ابىقحافه كه او را در مكه عقد كرد و در مدينه با او همبستر شد.
سپس «غزيه» دختر دودان بن عوف بن جابر بن ضباب از بنىعامر بن لوى، و او همان «ام شريك» است كه خود را به پيامبر بخشيد.
سپس «حفصه» دختر عمر بن خطاب بن نفيل بن عبدالعزى عدوى.
سپس «زينب» دختر خزيمة بن حارث از بنىعامر بن صعصعه و او «ام المساكين» است و از زنان پيامبر در حياتش جز او و خديجه نمردند.
سپس «ام حبيبه» دختر ابوسفيان بن حرب بن امية بن عبد شمس بن عبد مناف.
سپس «زينب» دختر جحش بن رئاب بن قيس بن يعمر بن صبرة از بنى اسد ابن خزيمه.
سپس «ام سلمه» دختر ابو امية بن مغيرة بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم.
سپس «جويريه» مصطلقى از خزاعه كه نامش «بره» بود، دختر حارث بن ابى ضرار.
سپس «صفيه» دختر حيى بن اخطب از بنىالنجار از سبط هارون پيامبر.
سپس «ميمونه» دختر حارث بن حزن بن بجير هلالى؛ سپس «ماريه» مادر ابراهيم.
اينان زنانى هستند كه با آنها همبستر گرديد، از اينان «ام شريك» را طلاق داد و سوده و صفيه و جويريه و ام حبيبه و ميمونه را از نوبت كنار زد، و عايشه و حفصه و زينب و ام سلمه را نزد خويش جاى داد.
اما زنانى كه با آنها همبستر نگشت:[٧]
«خوله» دختر هذيل بن هبيره ثعلبى كه پيش از رسيدن نزد او در راه درگذشت.
و «شراف» دختر دحية بن خليفه كلبى كه نزد او فرستاده شد و پيش از ورود درگذشت.
و «سنا» دختر صلت بن حبيب بن حارثه سلمى كه پيش از رسيدن به او مرد.
و «ريحانه» دختر شمعون قريظى كه پيامبر اسلام را بر او عرضه داشت و از كيش يهودى دست برنداشت پس او را براند، سپس اسلام آورد و پيامبر همسرى را به او پيشنهاد كرد و پذيرفت و حجاب بر او زد. پس گفت: اى رسول خدا بلكه مرا بگذار تا كنيزت باشم، و پيوسته كنيزش بود تا وفات كرد.
و «اسمأ» دختر نعمان كندى از فرزندان «آكل المرار» كه از زيباترين و آراستهترين زنانش بود، پس زنانش به او گفتند: اگر بخواهى نزد او كامياب باشى، هر گاه بر او در آمدى بهخدا پناه بر. پس چون پيامبر در آمد و پرده را انداخت گفت: از تو بهخدا پناه مىبرم. پس روى خويش از او بگرداند و [سپس] گفت: [أمن] عائذ الله، الحقى باهلك، «پناه برنده بهخدا در امان است، به خاندانت ملحق شو.» سپس اسمأ دختر نعمان كندى را مهاجر بن اميه گرفت، و پس از مهاجر، بهعقد قيس بن مكشوح مرادى در آمد.
و «قتيله» دختر قيس بن معدى كرب، خواهر اشعث بن قيس بن فلان كه پيش از بيرون آمدنش از يمن بهقصد مدينه، رسول خدا وفات كرد و عكرمة بن ابىجهل او را بهزنى گرفت.
و «عمره» دختر يزيد بن عبيد بن رواس كلابى، به رسول خدا خبر رسيد كه او به برص مبتلا است پس با وى همبستر نشده طلاقش داد.
و «عاليه» دختر ظبيان عمرو كلابى كه طلاقش داد.
و «جونيه» زنى از كنده غير از اسمأ، كه ابو اسيد ساعدى او را بر او وارد كرد و عايشه و حفصه آرايش و ترتيب كارش را بهعهده گرفتند. پس يكى از آن دو باو گفت: راستى[٨] رسول خدا را از زنى خوش آيد كه هرگاه بر او در آيد و دست خويش را بهسوى او دراز كند، بگويد: از تو بهخدا پناه مىبرم، پس چنان كرد، و پيامبر دست خويش را بر روى خود نهاد و رو بدان پوشيده داشت و سه بار گفت: عذت فعاذت[۹]، «پناه بردى پس پناه برد.» سپس بيرون رفت و [ابو]اسيد ساعدى را فرمود كه دو جامه كتان سفيد بدو دهد و او را به خانهاش بازگرداند، و چنان گمان بردهاند كه او از غصه مرد.
و «ليلى» دختر خطيم اوسى كه ناگهانى بر او در آمد و دست خود را بر پشت شانهاش زد، پس گفت: من هذا، اكله الاسود، «اين كيست؟ شيرها او را بخورند.» گفت: منم دختر خطيم و پدرم خوراكدهنده مرغان، و اكنون نزد تو آمدهام تا خود را بر تو عرضه دارم. گفت: تو را پذيرفتم. پس نزد زنانش آمد. پس گفتند: چه بد كارى كردى، تو زنى غيورى و رسول خدا بسيار هوو، راستى بيم داريم كه تو را بد آيد پس بر تو نفرين كند و هلاك شوى، از او بخواه تا عقد را بهم زند، پس نزد پيامبر آمد و خواستار فسخ عقد شد، پس عقد را بهم زد و آن زن داخل باغى از باغهاى مدينه شد و شيرها او را خوردند.
و «صفيه» دختر بشامه عنبرى، او را مخير ساخت كه نزدش بماند يا بخانوادهاش بازگرداند. پس خانوادهاش را برگزيد و او را بازگردانيد.
و «ضباعه» دختر عامر قيسى كه نزد عبدالله بن جدعان بود، پس طلاقش داد سپس هشام بن مغيره او را عقد كرد و سلمه از او متولد شد پس رسول خدا از سلمه خواستگاريش كرد. سلمه گفت: با خودش مشورت مىكنم. گفت: آيا درباره رسول خدا؟ راضى شدم.
پس رسول خدا از پيرى وى خبر يافت و از او خوددارى كرد.[۱٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- بهعنوان مثال در مورد وضعیت ریحانه نظرات مختلفی است. برای منبع مقاله «بنوقریظه» نوشته مرکو شلر در را دائرةالمعارف قرآن ببینید.
[٢]- باربارا فریر ستواسر، مقاله «زنان پیامبر»، دائرةالمعارف قرآن
[٣]- یعقوبی، از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۴]- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هفتم - ۱٣٧۴، پشت جلد اول.
[۵]- ل: ص ٩٢ . ر. ك. طبقات ج ٨ ص ۵٢ - ١۶٠ و ٢١۶ - ٢٢٠
[٦]- تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۴۵٢
[٧]- همانجا، ص ۴۵٣
[٨]- همانجا، ص ۴۵۴
[۹]- ظ: عذت بمعاذ.
[۱٠]- همانجا، ص ۴۵۵
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی (جلد اول)، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هفتم - ۱٣٧۴