دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

اکتون، جان امریچ ادوارد دالبرگ

از: دانشنامه‌ی آریانا

لُرد اَکتون


فهرست مندرجات
[فیلسوفان][تاریخ‌نگاران]


جان امریچ ادوارد دالبرگ-اَکتون، اولین بارون اَکتون (به انگلیسی: John Emerich Edward Dalberg-Acton, 1st Baron Acton)، مشهور به لُرد اَکتون (به انگلیسی: Lord Acton) (زادۀ ۱۸۳۴ م - درگذشتۀ ۱۹۰۲ م)، فیلسوف و مورخ انگلیسی در سده ۱۹ میلادی بود.[۱]

هارولد لاسکی، سوسیالیستِ سرشناس بریتانیایی در مورد اَکتون این‌گونه بیان می‌دارد که «به‌نظر من دیدگاه‌های اَکتون به همراه الکسیس دو‌توکویل توانایی این را دارند که قدرت غیرقابل پاسخی را به‌وجود آورند، در واقع، این اشخاص هسته‌ی اصلی لیبرال‌های سده‌ی نوزدهم را تشکیل می‌دادند».[٢]


زندگی‌نامه

جان اکتون، در ۱۰ ژانویه ۱۸۳۴ میلادی[٣]، در ناپلِ ایتالیا به‌دنیا آمد[۴]. پدرش، ریچارد اَکتون، از نوادگان یکی از خانواده‌های سرشناس انگلیسی بود و مادرش، کنتس ماری لوییس دو دلبورگ، از خانواده رهنیش بود، این فامیل در آلمان از نظر رتبه‌ی اجتماعی پس از خانواده‌ی سلطنتی آلمان قرار داشت. سه سال پس از مرگ پدر در سال ۱۸۳۷، مادر او با لرد جورج لوسون ازدواج کرد (که پس از مدّتی با نام ارل گرندویل مشهور شد، این شخص همان وزیر امور خارجه ویلیلم گلدستون بود) و خانواده‌ی آن‌ها به انگلستان مهاجرت کرد. با توجه به گذشته‌ و تربیت اشرافی اَکتون، برای او انگلستان و در کلّ قاره‌ی اروپا همچون خانه‌ی بود، که می‌توانست به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه و ایتالیایی صحبت کند.

اَکتون به‌دلیل کاتولیک بودنش از تحصیل در دانشگاه کمبریج محروم شد، به‌همین دلیل در دانشگاه مونیخ - در آلمان - زیر نظر تاریخدان مشهورِ کلیسا ایگناز فُن دوللینگر به تحصیل پرداخت. دوللینگر تأثیر عمده‌ای در زندگی اَکتون داشت، او اَکتون را مشتاق کرد که تحصیلات خود را در رشته‌ی تاریخ - مشخصاً در تاریخ آزادی - ادامه دهد. به‌عنوان تاریخ‌شناسی که ردپای انقلاب فرانسه و جنگ‌های ناپلئون را می‌توانست مشاهده کند، اَکتون به این باور رسید که تاریخ را باید از این نظر داوری کرد که (در زمان مشخص) چگونه آزادی انسان توسط سازمان‌های قانون‌گذار همچون کلیسا و دولت محدود شده‌ است. وی به‌عنوان «قاضیِ تاریخ» شناخته می‌شود، مشخصاً به‌دلیل روشی که برای تحلیل وقایع تاریخی به‌کار می‌گرفت و تأکیدی که بین رابطه‌ی دین و آزادی داشت.

جان اَکتون تاریخِ آزادی را نمایشِ کشمکش‌ میانِ وجدانِ اخلاقی و فسادِ اخلاقی می‌دید. او معتقد بود که آزادی، تنها بسترِ مناسب برای معنایابیِ فضیلتِ مذهبی است، ولی بدون ارزش‌های مذهبی به‌عنوان جهت‌یابی نهایی، آزادی به ناچار به سطح یکِ اجازه نامه‌‌‌یِ حکومتی‌ فروکاسته می‌شود. وی ادعا کرد که «آزادی وسیله‌ای برای رسیدن به آینده‌ی سیاسی بهتر نیست، بلکه آزادی همان نهایت سیاسی مطلوب است». این بینش نافذ در طبیعتِ آزادی او را به‌راحتی در جایگاه سنتی لیبرال‌های کلاسیک قرار داد.

با این عقیده که تاریخ موثقی از آزادی تنها توسط آشکارسازی ریشه‌هایِ اوّلیه ممکن است، اَکتون بخش مهمی از زندگی خود را صرف جستجوی اسناد تاریخی کرد. در نتیجه‌ی تلاشش برای یافتن درستی وقایع تاریخی وی بی‌سرپناه سفرهای طولانی‌ای را انجام داد. او روش علمی‌ای برای تحقیق‌های تاریخی تعیین کرد که قصد آن بنانهادن واقع‌بینی و بی‌طرفی در این رشته بود. اَکتون از طریقِ خواندن اصلِ نامه‌‌ها، مقاله‌های شخصی و مکاتباتی که بین بسیاری از شخصیت‌های تاریخ وجود داشت به این عقیده رسید که حقیقتِ تاریخ می‌تواند بر پنهان‌کاری‌ها و جهت‌داری‌های متونِ تاریخی که خصوصیتِ نوشته‌های تاریخی تا آن زمان بود، غلبه کند. به‌دلیل این‌که او قصد داشت که قبل از انتشار کتاب خود در زمینه‌ی تاریخ به آگاهی‌های فراوانی دست‌یابد، او هیچ‌گاه نتوانست کتابی که در طول زندگی بر روی آن کار کرده بود، یعنی «تاریخِ آزادی» را کامل کند.

ایمانِ اَکتون به مکتب کاتولیک در او عشق فراوانش به کلیسا را پرورش داد، اما این عشق مانعی برای درک او از سستی‌های انسان و حماقت‌هایی که در طول تاریخ کلیسا اتفاق افتاده نشد. ارزیابی‌های منتقدانه‌‌اش از تاریخ کلیسا در چندین مورد او را در موقعیتی بحرانی با قوانین کلیسا قرار داد. یکی از این موارد در دوره‌ی شورایِ اولِ واتیکان اتفاق افتاد، زمانی که او و دیگران به‌صورت آشکار و برای عموم بر علیه‌ی تعریف قراردادی معصومیت پاپ سخنانی بیان کردند. کاردینال منینگ، از معتقدانِ سرسخت به معصومیت پاپ در شورا، دوللینگر استادِ اَکتون را تکفیر کرد. هرچند، بر اساس گواهی اسقف محلّی در مورد ارتودکس بودنش، اَکتون تا آخر عمرش در مراسم کلیسا شرکت می‌کرد.

با این حال، اَکتون خود را در خط طولانی آزادی‌خواهان مسیحی در کنار کُردارا، منتالمبرت و توکویل قرار می‌دهد. اگرچه وی شخصی بود که در عقایدش به‌صورت محکم از دولت محدود و آزادی از محدودیت‌های خارجیِ غیرضروری دفاع می‌کرد - در ذات، یک آزادی منفی - به‌علاوه با دیدگاه مسیحیت در بابِ آزادی مثبت نیز همنوا بود. او این دیدگاه را در یکی دیگر از عبارات معروفش مطرح کرد: «آزادی قدرتی نیست برای انجام کارهایی که دوست داریم، بلکه حقّی است برای انجام کارهایی که بایستی انجام دهیم.» این دیدگاه از آزادی نه تنها با حمایت از دولت محدود سازگار بود بلکه در جوهره‌ی خود دولتِ محدود را لازمه‌یِ حمایت از دین و آزادی اخلاقی می‌دانست.

در دهه‌های ۱۸۷۰ تا ۱۸۸۰ و بعد از آن، جهان شاهد پیشرفت و توسعه‌ی کارها و تفکرات لرد اَکتون در زمینه‌ی رابطه‌ی میان تاریخ، دین و آزادی بود. اَکتون کار خود را عنوان «اعتقاد به عدالت الهی» نام نهاد، دفاعی از خوبی‌ها و مراقبت درست‌اندیشانه خدا از این دنیا. در سال ۱۸۹۵، اَکتون به‌عنوان استاد تمام در رشته‌یِ تاریخ مدرن دانشگاه کمبریج منصوب شد. در حالی که به‌کار در دانشگاه مشغول بود، او این دیدگاه را عمق بخشید که وظیفه‌یِ تاریخ‌دان در طول جست‌وجوی برایِ حقیقت، قضاوت‌ اخلاقی در خصوصِ رویدادهایِ تاریخی نیز هست، هرچند که این قضاوت‌ها با عقاید خود تاریخ‌دان در تضاد باشند.

زمانی که لرد اَکتون در ۱۹ ژوئن سال ۱۹۰۲ درگذشت[۵]، او به‌عنوان یکی از افرادی که بیش‌ترین اطلاعات را در طول دوران زندگی‌اش فرا گرفته شناخته‌ شد، دانش او از لحاظ وسعت مطالبی که پوشش می‌داد، عمق این مطالب و بشردوستی‌ای که در آن نهفته بود بی‌همتا بود. او برای نسل‌های متوالی به‌واسطه‌ی این دریافت‌اش مشهور شد که «قدرت فساد می‌آورد و قدرت مطلق فسادِ مطلق»[٦]؛ درسی که از سال‌ها تحصیل و کسبِ تجربیات دست اوّل فراگرفته بود.[٧]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱: رهبری، هورمون و فساد، گزارش از: بی بی سی
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- دموکراسی و حقوق شهروندی فردی و قومی، العربیه (به فارسی): دوشنبه ٠٣ ذو الحجة ۱۴٢۹ هـ - ٠۱ دسامبر ٢٠٠٨ م
[٢]- گرگوری گرونباخر، لُرد اَکتون؛ قهرمان آزادی، وبگاه چراغ آزادی
[٣]- John Dalberg-Acton, 1st Baron Acton, From Wikipedia, the free encyclopedia
[۴]- گرگوری گرونباخر، پیشین
[۵]- ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد (به انگلیسی)، پیشین
[٦]- لُرد اَکتون در نامه‌ای به اسقف مندل کرایتون در ۵ آوریل ۱۸۸۷ میلادی، جمله‌ای نوشت که هنوز یکی از معروف‌ترین نقل قول‌ها چه بین مردم چه در محافل دانشگاهی است: «قدرت فساد می‌آورد و قدرت مطلق، فساد مطلق. مردان بزرگ همیشه مردان بدی هستند، حتی وقتی که به‌جای اقتدار از نفوذ خود استفاده می‌کنند». رجوع شود به: رهبری، هورمون و فساد، وب‌سایت فارسی بی بی سی: جمعه ۱٧ اکتبر ٢٠۱۴ - ٢۵ مهر ۱٣۹٣
[٧]- گرگوری گرونباخر، پیشین



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت العربیه (به فارسی)
وبگاه چراغ آزادی
ویکی‌پدیا، دانشنامۀ آزاد (به انگلیسی)
وب‌سایت فارسی بی بی سی



[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:زندگی‌نامه‌هافیلسوفان