|
آدم و حوا
فهرست مندرجات
- واژهشناسی
- ریشهشناسی
- آدم و حوا در ادیان سامی
- ناسازگاری با یافتههای علمی
- هنر و ادبیات
- نگارخانه
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
اسطورهشناسی دینشناسی
آدم و حوا (به انگلیسی: and ؛ به عبری: אדם וחוה)، با توجه به اسطورهی آفرینش در ادیان سامی (طبق بخش نخست کتاب مقدس و آیاتی پراکنده از قرآن)، نخستین انسانهایی بودند که خدا آنها را بهصورت مرد و زن آفرید. داستان آدم و حوا، پایه و اساس این باور است که بشریت در اصل یک خانواده است، و همه از یک جفت از اجداد اصلی ریشه گرفتهاند. همچنین این اسطوره، اساس باورهای مهم در کتاب مقدس مسیحیت برای آموزههای سقوط انسان و گناه اولیه را فراهم میکند، اگر چه بهطور کلی، یهودیت و اسلام با آن اتفاق نظر ندارند.
▲ | واژهشناسی |
واژهی «آدم»، بهمعنای نخستین انسان مرد که براساس فصل اول پیدایش در کتاب عهد عتیق، خدا او را در روز ششم آفرینش شبیه خود آفرید، برگرفته از واژهی «אָדָם» (با تلفظ «adam»، بهمعنای زمین، خاک یا مرد) در زبان عبری توراتی (یا عبری کلاسیک) است که ریشه در واژهی « אדמה» (با تلفظ «adamah»، بهمعنای زمین، یا خاک رُس) دارد. واژهی «Adam» یا «Adamus» در زبان لاتین که برگرفته از واژهی «Ἀδάμ» (با تلفظ Adám) یا «Ἄδαμος» (با تلفظ Ádamos) یونانی باستان است، خود نیز سرچشمه در همین واژهی عبری توراتی دارد.
«حوا»، برگرفته از واژهی «חַוָּה» (با تلفظ «ḥawwah») در زبان عبری توراتی است. واژهی انگلیسی «»، که از واژهی «Eva» لاتین سرچشمه گرفته و ریشه آن به واژهی «Εὔα» یونانی باستان میرسد، نیز برگرفته از همین واژهی عبری است.
طبق فصل دوم پیدایش، حوا، اولین زن از نسل بشر است که همسر آدم و مادر قائن و هابیل بود و خدا او را از یکی از دندههای آدم سرشت. آدم، نخست او را «نسأ» (یعنی زن) نامید و سپس، او را بهنام «حوا» خواند، چرا که او میتواند مادر تمام زندگی باشد.
▲ | ریشهشناسی |
اسطوره آفرینش نخستين انسان، از جذابترین اسطورههای کهن در بين تمامی اقوام عالم بوده است، که موضوع آن از دير زمان آدميان را به تفکر واداشته، و بنمايه اسطوهها، داستانهای دينی و حتی روايتهای عاميانه شده است. در اين ميان، داستان «آدم و حوا»، داستان آفرینش و پیدایش نوع بشر بر روی زمین، از دیدگاه روایات سامی است که در منابع يهودی، مسيحی و اسلامی با اندک تفاوتها بازگو شده است.
آدَم بر پایه اسطورههای سامی نخستین انسانی است که آفریده شد. لقب او را ابوالبشر گفتهاند و اسلام، آدم را نه تنها نخستین انسان که نخستین پیامبر نيز میداند. پس از او، خدا از روی دنده راست آدم، حوا را آفرید تا زوجه او باشد. ابتدا آن دو در بهشت میزیستند، اما چون آدم و حوا میوه ممنوع را خوردند از بهشت اخراج شدند.
با این حال، ريشهی داستان آدم و حوا را بایست در کهنترین فرهنگهای ماقبل ادیان سامی جستجو کرد. بر اساس يافتههای باستانشناسی، اسطورهی آدم و حوا نخست در ميان اكدیها و سومریها شهرت داشت و از آنان به كلدانیها و آشوریها و عبرانيان رسيد. سپس جنبهی الهی یافت و در نهایت رد پای در قرآن بهجا گذاشت.
دانشمندان میگويند در اين افسانهها میتوان تأثير محيط اقتصادی و اجتماعی و طبيعی موجدين آنها را يافت، بهطور نمونه، در بارهی آفرینش انسان بهدست آفريدگار از گل و خاك و دميدن قسمتی از روح خود در او و جان جاويدان بخشيدن به او انعكاسی روشن از صنعت كوزهگری و مجسمهسازی است كه اين هر دو در آشور، بابل، مصر و فلسطين آنروزگار رايج بوده، و در نتيجه به اين افسانهها شكل داده است. چنانکه در يكی از افسانههای باستانی مصر آمده: «در آغاز خدای خنوم بهوسيلهی چرخ كوزهگری از گل مرد و زنی ساخت...»
انسانها با الهام از كار كوزهگران، انسان را ساخته شده از گل میپنداشتند و چون وقتی انسانی میمرد ديگر نفس نمیكشيد و دم و بازدم نداشت، فكر میكردند كه دم و بازدم همان روح بوده است كه از بدن شخص مرده خارج شده است و اصطلاح دميدن روح از اين خيال شكل گرفته است. تقريباً در اكثر اساطير انسان از گل ساخته شده است، در مصر «خنوم» (Chnum) و در بابل «ارورو» (Aruru) آدميان را از گل میسازند، همچنين كيومرث در اساطير آريايی از گل ساخته شده است. در اساطير يونانی نيز آفرينش انسان از گل است:
- «چون زئوس در المپ بر سرير خدايی نشست و جنگ بزرگ پايان يافت، پرمتئوس را فراخواند و فرمود: برو انسان را از گل رُس بساز، كالبد او را بهشكل جاودانان بساز و من در او زندگی خواهم دميد. پرومتئوس برای به اجرا گذاشتن فرمان زئوس به محلی در يونان به نام پانوپئوس Panopeus واقع در چند كيلومتری شمال شرقی كوه دلفی رفت و بیدرنگ با خاك رس، گل آدم را ساخت و آن را شكل داد. سپس زئوس به آدمهای خاكی، زندگی بخشيد و پرومتئوس را بر آن داشت تا چيزهای لازم را به ايشان بياموزد.»
بنابراین، اسطورهی آفرینش آدم از خاک و دمیدهشدن روح زندگی در بینی او، از منظومهای بابلی متعلق به ۴٠٠٠ سال پیش اقتباس شده است، که الهه «نینتو» خاک زمین را با خون یکی از خدایان عجین میکند و از این گِل، جسم نخستین انسان را میسازد. ترجمهی کامل این منظومه در کتابی بهنام «وقتی که خدایان آدمها را میآفریدند»، توسط ساموئل نوآه کریمر (Samuel Noah Kramer)، آشورشناس اهل آمریکا، در مجموعهای «میتولوژی بینالنهرین» به چاپ رسیده است.
طبق اسطورهی تورات، وقتی آفرینش آدم پایان یافت، خدا در سرزمين عدن، باغی بهوجود آورد و آدمی را در آن باغ گذاشت تا در آن كار كند و از آن نگهداری نمايد. او در وسط باغ، «درخت حيات» و همچنين «درخت شناخت نيك و بد» را قرار داد، و به آدم گفت: «از همه ميوههای درختان باغ بخور، بجز ميوه درخت شناخت نيك و بد، زيرا اگر از ميوه آن بخوری، مطمئن باش خواهی مرد.» سپس، شیطان بهشکل مار وارد باغ عدن شد و با حیلهگری شروع به فریب مرد و زن و وسوسه آنها برای سرپیچی از دستورات خدا کرد. مرتضی راوندی در بارهی ریشهی این داستان مینویسد:
- از مطالعات که لایارد مستشرق انگلیسی در یک كتيبهی سنگی بهعمل آورده، چنین استنباط میشود که قصهی آدم و حوا نخست در میان اکدیها و سومریها شهرت داشته و از آنان به کلدانیها و آشوریها رسیده است. در کتیبهی سنگی مكشوفه (كه در موزه بريتانيا موجود است) درخت معرفت در وسط قرار گرفته و آدم و حوا در دو طرف آن بر روی چهارپايه نشستهاند و ماری كه موجب گمراهی حوا شده و او را به خوردن ميوه ترغيب كرده، در پشت سر حوا ايستاده است. این درخت چون به آدمی امتیاز عقل و معرفت را بخشیده و انسان را از این جهت شریک و نظیر خداوندان ساخته است، مورد احترام مردم بینالنهرین قرار گرفته بود و در برخی از کتیبه سلاطین و شخصیتها را در برابر این درخت مقدس ترسیم کرده بودند. این عقیده و فکر مذهبی بعدها در کتاب تورات، سفر تکوین، باب سوم، نیز بازتاب یافته است.
افزون بر این، در سال ۱۹٣٢ میلادی، «افرایم آویگدور اسپایسر» (Ephraim Avigdor Speiser)، دانشمند یهودی لهستانی از موزه دانشگاه پنسیلوانیا، مُهری در نزدیکی پایین تپه گاورا (Tepe Gawra)، در دوازده مایلی شهر نینوا کشف کرد که بر اساس تخمین او، متعلق به حدود ٣۵٠٠ سال قبل از میلاد است.
این مهر در حدود یک اینچ قطر دارد و در حال حاضر، در موزه دانشگاه در فیلادلفیا است
در این مهر، یک مرد و یک زن لخت حک شده است که بهحالت خمیده قرار دارند و چنان بهنظر میرسد که گویی چیزی بر سر آنان ویران شده است. در عقب آنان یک مار وجود دارد. بهنظر اسپایسر، تصویر روی مهر مربوط به داستان [هبوط] آدم و حوا است.
اسطورهای بهشت زمینی (باغ عدن) که در تورات آمده: «خدا باغی در سرزمین عدن، واقع در شرق، بهوجود آورد و انواع درختان زيبا در آن رويانيد تا ميوههای خوشطعم دهند... و از این سرزمين رودخانهای بهسوی باغ جاری شد تا آن را آبياری كند. سپس اين رودخانه به چهار رود كوچكتر تقسيم گرديد»، بهنوبهی خود از اسطورههای بابلی سرچشمه گرفته که در آنها از آن باغ بهصورت «Edinu» در زبان بابلی و آشوری و «Edin» در زبان سومری یاد شده است. همچنین، نگارهی ظریفی از این باغ و نهر چهار شاخهای آن را در نقاشیهای دیواری کاخ سلطنتی بابل متعلق به سدهی هیجدهم پیش از میلاد مسیح که در اواسط قرن بیستم میلادی توسط هیأت باستانشناسی فرانسوی در کاوشهای شهر باستانی ماری کشف شد، در موزهی لوور پاریس میتوان یافت.
داستان خلقت شبیه خدا، که در آیه ٢٦ باب نخست پیدایش بیان شده است، اقتباس دیگری از اسطورههای بابلی و سومری است که در آنها خدایان و آدمیان به یک صورت به تصویر کشیده شدهاند. باور به آفرینش یک زوج نخستین نیز عقیدهای است که تقربیاً در همه ادیان باستانی عمومیت دارد. در اسطورههای سومری این زوج، دوموسی و اینانا، در اساطیر اکدی و بابلی مردوخ و سرپینت، در اسطورههای مصری اوزیس و ازیریس، در اساطیر هندی برهما و شاکتیس و در باورهای اوستایی مشیا و مشیانگ نام دارند. در اسطورههای بینالنهرین آمده است: «در آخر [پس از آفرینش جهان]، الههی «آرورو» انشار اولین مرد و کیشار اولین زن را آفرید، که اولی نمایندهی آسمان و دومی نمایندهی زمین بودند، و روح زندگی توسط «دوماساگا» و «گاتومادوک» دو خدای مرد و زن در بینی آنها دمیده شد، و از درآمیختن آن دو، نوع انسان پدید آمد.»
آفرینش حوا از دندهی آدم نیز اقتباس آشکار از اسطورههای میانرودان است. ساموئل هنری هوك، در كتاب خود اساطير خاورميانه، اسطورهی سومری را نقل میكند كه شباهت زيادی با این داستان دارد:
- در اسطورهی «انكی» و «نين هورساگ» چنين نقل میشود كه مادر زنخدای يا همان نين هورساگ هشت گياه در باغ خدايان روياند. انكی هوس خوردن اين گياهان را كرد و فرستادهی خود «اليسی مود» را برای آوردن آنها روانه كرد. انكی آنها را يكیيكی خورد و نين هورساگ در حال خشم، انكی را به مرگ نفرين كرد. در نتيجهی اين نفرين، هشت عضو از اعضای بدن انكی مورد هجوم بيماری قرار گرفت و در آستانه مرگ بود. خدايان بزرگ به هراس افتادند و از «انليل» كمكی ساخته نبود. نين هورساگ را ترغيب به بازگشت و رسيدگی به مسئله كردند. نين هورساگ، هشت زنخدای درمان آفريد و هر كدام دست بهكار درمان هر يك از عضوهای بيمار بدن انكی شدند. يكی از عضوهای بيمار دندهی خدای نامبرده بود و زنخدایی كه برای درمان دنده آفريده شده بود، «نينتی» نام داشت. واژهی نينتی بهمعنای «بانوی دنده» است. اما واژهی سومری «تی» معنی دوگانه دارد و علاوه بر، دنده بهمعنای حيات نيز هست. از اينرو، نينتی میتواند معنای «بانوی حيات» نيز داشته باشد. حوا در اسطوره عبری نيز معنای حيات دارد. بدين ترتيب، مشاهده میكنيم كه يكی از شگفتترين جنبههای اسورهی عبری بهشت، بهروشنی ريشهی در اسطورهی نه چندان پختهی سومری دارد.
▲ | آدم و حوا در ادیان سامی |
در فصل اول عهد عتیق کتاب مقدس (نسخهای الوهیمی تورات)، در باب آفرینش انسان، پس از خلقت زمین و آسمان و آنچه در آنهاست چنین آمده است:
- پس الوهیم چنین گفت: بگذارید که آدمها (انسان) را بسازیم، بهصورت خودمان، شبیه ما (بهصورتی شبیه ما)؛ آنها باید که بر ماهیهای دریا و پرندگان آسمان و چارپایان و همه حیوانات زمین و همه خزندگان حکومت کنند.
پس الوهیم آدمها را بهصورت خود خلق کرد و آنها را بهشکل الوهیم آفرید (زلم دموت)؛ بهصورت مرد و زن، آنها را بهوجود آورد.
الوهیم آنها را برکت داد و به آنها گفت بارور باشید و افزون شوید و زمین را پُر کنید. آن را تابع خود سازید و بر ماهیهای دریا و پرندگان آسمان و تمام حیواناتی که در روی زمین میجنبند، حکومت کنید.
الوهیم افزود: ببینید، من به شما همه نباتات دانهدار را در روی زمین میدهم و تمام درختان را با میوههای دانهدار که همه ارزاق و غذای شما باشند.
تمام حیوانات صحرا و پرندگان آسمان و آنچه در روی زمین میجنبد و در آنها از حیات اثری است و تمام سبزیها را برای شما میدهم؛ و چنین شد.
الوهیم آنچه را که آفریده بود، نگریست و واقعاً که همه بسیار نیکو بود. شب شد، روز ششم گذشت.
سپس، در فصل دوم پیدایش (در نسخهای یهوهای تورات)، داستان آفرینش آدم و حوا، چنین افزوده میشود:
- در آن زمان که خداوند یهوه زمین و آسمان را ساخت، هنوز نه بوتهای در زمین بود و نه سبزهای در صحرا روئیده بود، زیرا هنوز خداوند یهوه بر روی زمین باران نبارانده بود و آدمی وجود نداشت که زراعتی را بکارد. فقط رطوبت (مه) از زمین برخاسته و تمام سطح زمین مزروعی را آبیاری کرد (مرطوب ساخت).
در آن هنگام خداوند یهوه آدم را از خاک مزروعی (آدامه) شکل داد و از دماغش دم حیات (اُدِم = نِشامِه) در او دمید و به اینگونه آدم به موجودی زنده مبدل شد.[اصطلاحات بهکار رفته در عبری چنان است که میساند خدا آدم را چون کوزهگری از گل میسازد. خاک زراعتی در عبری آدامه نام دارد و نام آدم نیز از همین واژه گرفته شده است، زیرا او را خدا از خاک زراعتی ساخته است.]
پس خداوند یهوه باغی را عِدِن (عدن به عبری مفهوم لذت دارد) و در شرق کاشت و آدم را که ساخته بود در آن قرار داد و خداوند یهوه از زمین درختان گوناگون رویاند، که همه زیبا برای تماشا و نیکو برای تغذیه بود (دارای میوههای خوشمزه)؛ ولی درخت زندگانی را در وسط باغ قرار داد و همچنین درخت خوبی و بدی را.
رودی در عدن برای آبیاری باغ پیدار گردید و از آنجا به چهار شاخه اصلی تقسیم شد.
یکی پیشُن نام دارد که در سراسر حاویلا یا سرزمین طلا جاریست. طلای آن سرزمین گرانبهاست و همچنین در آنجا صمغ و سنگهای قیمتی یافت میشوند. رود دیگر، گیشُن (گیجُن) است که در سراسر کوش (سودان) جاریست. رود سوم دجله نامیده میشود که در شرق آسور جریان دارد. رود چهارمی فرات است.
پس خداوند یهوه آدم را برداشت و در باغ عدن قرار داد تا آنجا را کشت و نگاهداری کند؛ و خداوند یهوه به آدم دستور داد که تو از همه درختان باغ اجازه داری بخوری؛ فقط از درخت معرفت بدی و خوبی اجازه نداری بخوری زیرا روزی که تو از آن بخوری خواهی مُرد.
خداوند یهوه چنین گفت: «نیکو نیست که آدم تنها باشد. من میخواهم که برای او یاوری بسازم تا نظیر او باشد (در کنار او باشد یا مناسب او باشد)».
پس خداوند یهوه از خاک مزروعی انواع حیوانات صحرا و پرندگان آسمان را شکل داد و نزد انسان آورد تا آنها را نظاره کرده و بنگرد که چه نامهایی برای آنها انتخاب میکند؛ و همانگونه که آدم هر جانداری را نامید نام او هم چنین شد.
انسان به همه چارپایان و پرندگان آسمان و حیوانات صحرا نام گذاشت ولی آدم یاوری که همراه او باشد وجود نداشت. در آنحال، خداوند یهوه آدک را به خواب عمیقی فرو برد و سپس یک دنده او را درآورد و جایش را با گوشت پر کرد.
خداوند یهوه با دندهای که از آدم برداشته بود، زنی ساخت و پیش آدم برد. آدم چنین گفت: «بالاخره این استخوانی است از استخوانهای من و گوشتی از گوشت من. پس او ایشّه (نسا) نامیده شود (در مقابل ایش بهمعنی مرد)؛ زیرا که از مرد (ایش) گرفته شده است.»
از اینجهت است که مرد پدر و مادرش را ترک میکند و به زن خود میپیوندد و هر دو به یک گوشت (بدن) مبدل میشوند (انسان در ضمن بشر نامیده میشود که به عبری به معنای گوشت است). مرد و زن هر دو عریان بودند ولی از هم خجالت نمیکشیدند.
در نهایت، در فصل سوم این کتاب، زیر عنوان «هبوط آدم» داستان سقوط آدم و حوا از باغ عدن آمده است:
- اما مار حیلهگرتر از همه حیوانات صحرا بود که خداوند یهوه ساخته بود و به زن گفت آیا خدا واقعاً گفته است که شما نباید از همه درختان باغ بخورید؟
زن به مار پاسخ داد ما از میوههای درختان باغ اجازه داریم بخوریم. ولی خداوند گفت که از میوه درختی که میان باغ قرار دارد، مخورید و اجازه لمس کردن آنرا ندارید وگرنه خواهید مرد.
مار به زن گفت شما نخواهید مرد. خدا خیلی بیشتر میداند. بهمحض اینکه شما از آن بخورید، چشمانتان باز خواهد شد و شما هم چون خدا میشوید و به بدی و خوبی پی خواهید برد.
پس زن دید که از درخت خوردن لذتبخش است و آن برای دیدگان تحریکانگیز بود و اغوا میکرد که هوشیار شوند. او از میوه خورد و به مرد خویش هم که نزد او بود داد و او هم از آن خورد.
آنگاه چشمان هر دو باز شد و پی بردند که عریانند. آنها برگهای درخت انجیر را بههم وصل کرده، پیشبندی برای خود ساختند و خود را با آن پوشاندند.
چون آنها شنیدند که خداوند یهوه در باغ قدم بر میدارد، هنگامیکه روز به سردی میرفت، آدم و وزن او خود را در زیر درختان باغ از نظر خداوند یهوه مخفی کردند. خداوند یهوه آدم را ندا داد و گفت: «کجایی تو؟»
آدم پاسخ داد: «صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا عریان بودم؛ پس خود را پنهان كردم.»
خداوند پرسید: «چه كسی به تو گفت كه عریانی؟ آیا از [میوهای] آن درختی خوردی كه تو را از خوردنش منع کرده بودم که از آن نخوری؟»
آدم پاسخ داد: «این زن كه در کنار من قرار دادی، او از آن درخت به من داد و من هم آنرا خوردم.» آنگاه خداوند یهوه از زن پرسید: «چرا چنین كردی؟» زن گفت: «مار مرا فریب داد. پس از آن خوردم.»
پس خداوند یهوه به مار فرمود: «بهسبب انجام این كار، از بین تمام چارپایان و حیوانات صحرا، تو ملعونتر خواهی بود. تا زندهای روی شكمت خواهی خزید و خاك خواهی خورد. بیـن تـو و زن، و نیـز بین نسـل تو و نسل زن، دشمنی میگذارم. نسـلِ زنْ بر سر تـو پای خواهد كوبیـد و تو پاشنـه او را خواهـی گزید.»
و به زن گفت: «برای تو زحمت و مرارت بسیار فراهم خواهم کرد. با درد فراوان بچههای خود را خواهـی زایید. مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت.»
سپس به آدم چنین گفت: «چون تو به گفتهی زنت گوش فرا دادی و از آن درختی خوردی كه تو را از آن منع کرده بودم، بهخاظر تو کشتزار ملعون خواهد شد و تو تمام ایام عمرت با مرارت از آن تغذیه خواهی كرد. از زمین خار و خاشاك برایت خواهد رویید و گیاهان صحرا را خواهی خورد. تا آخر عمر به عرق پیشانیات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاكی باز خواهی گشت كه از آن گرفته شدی؛ زیرا تو از خاك سرشته شدی و بهخاك هم برخواهی گشت.»
آدم، زن خود را حَوّا (یعنی «زندگی») نامید، چون او میبایست مادر همه زندگان شود. آنگاه، خداوند یهوه لباسهایی از پوست حیوان تهیه كرد و آدم و همسرش را پوشانید. سپس گفت: «حال كه آدم مانند ما شده است و خوب و بد را میشناسد، نباید گذاشت از میوه «درخت حیات» نیز بخورد و تا ابد زنده بماند.» پس خداوند یهوه او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی كه از خاكِ آن سرشته شده بود، كشت كند. بدین ترتیب او آدم را به بیرون راند و فرمان داد تا کروّبیم با شمشیر آتشین و درخشان در سمت شرقی باغ عدن به پاسداری بپردازند و راه درخت حیات را بر انسان ببندند.
خلاصه، آدم با حوا نزدیکی میکند و زن او آبستن میشود و کائین (قابیل) را میزاید و دومین بار هابیل را. در نهایت، قابیل، هابیل را میکشد. هرچند یهوه او را برای این جنایت لعنت مینماید، ولی، بدینگونه سنت برادرکشی در تاریخ بشر متداول میشود.
بههر حال، بهنوشتهی هنری هَلی در راهنمای کتاب مقدس، آدم هنوز زنده بود که اخلافش روش استفاده از مس و آهن را فرا گرفتند و وسایل موسیقی اختراع کردند؛ و آدم ۹٣٠ سال زیست. او مینویسد: «در فرهنگهای که بعدها پدید آمدند، این حکایت به شیوههای گوناگون و تا حد زیاد تغییر یافت.»
همين داستان معجزهآسای آفرینش آدم و حوا به پيروی از تورات، در قرآن نيز بازتاب يافته است، هرچند که آیات پراکندهی قرآن در این مورد، کاستیها و افزودگیها و اختلافاتی نیز با روایات تورات دارد که بشتر ناشی از دریافت شفاهی این روایات از طریق اهل کتاب و تفاسیر آنها بوده و گاهی هم تحریفاتی در بیان آن صورت گرفته که در قرآن نیز جای پا باز کرده است:
در مورد خلقت انسان از خاک یا گل، در قرآن آمده است: سوره الرحمن آيه ۱۴، خدا انسان را از گل خشك مانند سفال آفريد. سوره اعراف آيه ۱٢، شيطان گفت من بهتر از آدم هستم، مرا از آتش و او را از گل آفريدهای. سوره صافات آيه ۱۱، ما شما را از گل چسبنده آفريديم. سوره حج آيه ۵، ما شما را از گل آفريديم آنگاه از نطفه سپس از علقه و آنگاه از مضغه ... سوره مؤمنون آيه ۱٢ تا ۱۴، ما انسان را از گل صافی آفريده و آن را سپس بهصورت نطفه در جايگاهی آرام قرار داديم، آنگاه نطفه را بهصورت علقه و علقه را بهصورت مضغه و مضغه را بهصورت استخوان آفريديم و بعد بر استخوان گوشت... سوره روم آيه ٢۵، و از نشانههای خدا اين است كه شما را از خاك آفريد و سپس شما بهصورت بشر در زمين پراكنده شديد. سوره آل عمران آيه ۵٨، مثل عيسی، مثل آدم است كه خدا او را از خاك آفريد، آنگاه به او گفت باش پس موجود شد. سوره ص آيات ٧۱-٧٢، آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفريد پس چون او را [كاملاً] درست كردم و از روح خود در او دميدم سجدهكنان براى او [به خاك] بيفتيد. سوره حجر آيه ٢٦، ما انسان را از گل سياه عمل آمده خشك شده آفريدهايم. آيه ۳۳، شيطان گفت من بشری كه او را از گل سياه عمل آمده خشك شده آفريدهای سجده نمیكنم. سوره اسراء آيه ٦۱، شيطان گفت آيا به كسی كه او را از گل آفريدهای سجده كنم؟ سوره ص آيات ۷۳-٧٦، پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند، مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد. [خدا] گفت اى ابليس چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى، آيا تكبر نمودى يا از [جمله] برترىجويانی؟ [ابلیس] گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل آفريدهاى.
با این حال، این داستان در دو سورهی بقره (آیات ۳۰-۳۸) و سورهی أعراف (آیات ۱۱-۲۷) به تفصیل بیشتر آمده است؛ صاحب قرآن در سورهی چنین نقل میکند:
- و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت، [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم؛ [خدا] فرمود من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد.
و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد. [فرشتگان] گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهاى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم. [خدا] فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از اسمایشان خبر داد. [خدا] فرمود آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مىدانم و آنچه را آشكار مىكنيد و آنچه را پنهان مىداشتيد مىدانم.
و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بهجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند.
در سورهی أعراف میافزاید:
- و در حقيقت شما را خلق كرديم، سپس به صورتگرى شما پرداختيم، آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد؛ پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجدهكنندگان نبود. [خدا] فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنی؟ گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى. [خدا] فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد كه در آن [جايگاه] تكبر نمايى پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانی.
[ابلیس] گفت مرا تا روزى كه [مردم] برانگيخته خواهند شد مهلت ده. [خدا] فرمود تو از مهلتيافتگانى.
[ابلیس] گفت پس به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندى من هم براى [فريفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آنگاه از پيشرو و از پشتسرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت. [خدا] فرمود نكوهيده و رانده از آن [مقام] بيرون شو كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند جهنم را از همه شما پر خواهم كرد.
و اى آدم تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لی] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد. پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعاً از خيرخواهان شما هستم.
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد. پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگیهایشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است. گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلماً از زيانكاران خواهيم بود. [خدا] فرمود فرود آييد كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد و براى شما در زمين تا هنگامى [معين] قرارگاه و برخوردارى است و فرمود در آن زندگى مىكنيد و در آن مىميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.
▲ | ناسازگاری با یافتههای علمی |
چنانکه در بالا بیان شد، از بررسی یافتههای باستانشناسی، آشکار میشود که ریشهی داستان خلقت آدم و حوا، چه در کتاب مقدس و چه در قرآن، بیش از آنکه کلام خدا باشد، ریشه در اسطورههای سومری، بابلی، آشوری و حتا آریایی و یونانی دارد.
همچنان این داستان، از لحاظ زیستشناسی نیز در تضاد با اجماع علمی است که بر اساس آن، انسان از گونههای دیگر انسانیان تکامل یافته است. همچنین این داستان با درک فعلی از ژنتیک انسانی نیز همخوانی ندارد. بهطور خاص، اگر همه انسانها از یک زوج چند هزار سال پیش نشأت گرفته باشند، نیاز به نرخ جهش (mutation) بالا و تقریباً غیرممکن برای توضیح تنوع مشاهده شده کنونی بین انسانها میباشد. این ناسازگاریها باعث شده که بسیاری از دینداران از تفسیر تحتاللفظی و اعتقاد به روایت خلقت اجتناب کنند، در حالی که دیگرانی همچنان آن را بهعنوان یک آموزه اساسی ایمان دینی میببینید و بدان اعتقاد دارند.
هر چند نام آدم و حوا، بهطور استعارهای در بحثهای علمی استفاده میشود، چنانکه برای تعیین اجداد مشترک اخیر وابسته به دودمان پدری و تبار مادری، آدم Y-کروموزومی و حوای میتوکندری بهکار میرود. اما اینها افراد خاصی نیستند، و هیچ دلیلی هم نیست که فرض شود که آنها در یک دوره زمانی در کنار هم زندگی میکردند، چهرسد به اینکه آنها همدیگر را ملاقات و یا با تشکیل خانواده و زن و شوهر شده باشند. یک مطالعه اخیر در مورد این موضوع تخمین میزند که آدم Y-کروموزمی ۱۲۰ هزار سال تا ۱۵۶ هزار سال پیش میزیست، و مطالعه دیگری زمان زندگی آدم Y-کروموزومی را بین ۱۸۰ تا ۲۰۰ سال پیش نشان میدهد. این در حالی است که حوای میتوکندری ۹۹ تا ۱۴۸ هزار سال پیش زندگی زندگی میکرده است.
▲ | هنر و ادبیات |
آدم و حوا توسط هنرمندان اوایل رنسانس بهعنوان یک سوژه برای تصویرگری زن و مرد عریان مورد استفاده قرار گرفت. بعدها، زمانیکه به این سبک هنری، گروه کثیری از دینداران اعتراض کردند، برگ انجیر به نگارهها و مجسمهها افزوده شد تا شرمگاه آنان را پوشش دهد.
انتخاب انجیر ممکن است از آنجهت باشد که در سنتهای مدیترانه، آن درخت بینام دانش را درخت انجیر پنداشتهاند. اما استفاده از برگ انجیر، برای پوشاندن عورت آدم و حوا، در کتاب پیدایش بهصراحت بیان شده است.
▲ | نگارخانه |
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
رجوع شود به:
David Mandel, »Adam and Eve«, MyJewishLearningو:Adam, Wikionaryدیوید ماندل، پیشین؛ و نیز:
Eva, Wikionaryيهوديت، مسیحیت و اسلام، هر سه دارای يك ريشه هستند، قوانين و داستانهای قرآن همان قوانين و داستانهای تورات است، که گاه با کاهشها و افزودگیها و حتا تحریفشدن بیان میشود. تورات نيز حاصل قوانين و اساطير چند هزار سالهی تمدنهای همجوار قوم یهود (بنیاسرائيل) است. قوم یهود، در گذشته در كنار تمدنهای بزرگی چون سومريان، بابليان و... میزیستند که در اثر همجواری با اين تمدنها، اسطورههای مختلفی وارد تورات شده است.
در سفر پيدايش، بخش دوم آيه هفت آمده است: «آنگاه خداوند از خاك زمين، آدم را سرشت.سپس در بينی آدم روح حيات دميده، به او جان بخشيد و آدم موجود زندهای شد.» آدم (Adammah) لغتی عبری بهمعنای «خاك رس» میباشد كه مخصوص كوزهگری است. با اين وجود بعيد نيست كه بن مايهی اين روايات همان الگوی سفالگری از خاك رس باشد. (گری، جان، اساطير خاورنزديك، ترجمهی باجلان فرخی، تهران: انتشارات اساطير، ۱٣٧٨؛ ص ۱۹٣)
لينسلينگرين، راجر، اساطير يونانی، ترجمهی عباس آقاجانی، تهران: انتشارات سروش، ۱٣٦٦ خ، ص ٣٧
شفا، شجاعالدین، تولدی دیگر، ص ٢۴٢
راوندی، تاريخ اجتماعی ايران، ج ۱، ص ۹۹؛ داستان فريبخوردن حوا از مار، برگرفته از اساطير سومريان و اسطورهی بابلی گيلگمش است: «گيلگمش گياه جادويی جوانی، كه هر پيری را جوان میكند با خود به همراه داشت، او در راه بازگشت به خانه، جايی برای آبتنی توقف میكند و گياه را كناری میگذارد و مار آن گياه را میخورد و جاودانه و بیمرگ میشود. مار در داستان آدم باعث فريب حوا میشود كه منجر به راندن آنها از بهشت میشود، ولی خود به جاودانگی نمیرسد، فقط انسان را از آن گوهر گران محروم میكند. اينگونه بهنظر میرسد كه داستان آدم در تورات، اين عنصر خود، يعنی مار، را از اسطوره بابلی گرفته باشد و بهصورت ناقص در داستان بهكار برده باشد، زيرا يكی از علتهایی كه در اين اساطير، يعنی اساطير يونان و بابل، مار را بهعنوان ربايندهی ماده جاودانگی میدانند، اعتقاد به عمر طولانی مار است كه هر سال پوست عوض میكند و هميشه شاداب میماند. در تورات فلسفه انتخاب مار فراموش شده است.» (جرمی بلك و آنتونی گرين، فرهنگنامه خدايان، ديوان و نمادهای بينالنهرين باستان، ترجمهی پيمان متين، تهران: انتشارات امير كبير - ۱٣٨٣؛ ص ۱۵۱)
«آدم و حوا»، باستانشناسی کتاب مقدس
شفا، شجاعالدین، تولدی دیگر، ص ٢۴۵
همانجا، ص ٢۴٢
هنریهوك، ساموئل، اساطير خاورميانه، ترجمهی علیاصغر بهرامی و فرنگيس مزداپور، تهران: انتشارات روشنفكران، بیتا؛ صص ۱۵٧-۱۵٨.
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ اسطورهشناسی │ اسطورهشناسی دینی │ افسانههای آفرینش