|
عبداللطيف پدرام
شخصیتسازی کاذب
فهرست مندرجات
.
زندگینامه عبداللطيف پدرام
عبداللطیف پدرام مشهور به لطیف پدرام شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، سیاستمدار، رهبر حزب کنگره ملی افغانستان و عضو پارلمان افغانستان است. او، او دو دوره نامزد ریاست جمهوری در افغانستان بود، اما ناکام ماند و اکنون، یکی از ۹ نمایندهی ولایت بدخشان است. پدرام سیاستمداری با گرایشهای قومگرایی تاجیک و طرفدار فدرالیسم و تغییر نام افغانستان به خراسان است. او همچنین بنیانگذار شورای تاجیکان افغانستان است.
عبداللطیف پدرام[۱]، فرزند اسلامالدین، در سال ۱۳۴۲ خورشیدی، در روستایی بهنام مایمی درواز از توابع استان بدخشان، چشم به جهان هستی گذاشت. آموزشهای نخستین خویش را در نزد پدرش فرا گرفته و پس از آن وارد دبیرستان شد. وی دورهی دبیرستان و آموزشهای آغازین را در زادگاهش به پایان رساند. پدرام پس از فراغت از دبیرستان، روحیهی آزادیخواهی و طغیانگریاش آرام نگرفت دست به سیاست زد. وی در جریان وقفهی كه در حیات سیاسیاش برای وی پیش شده بود، و در آنزمان در همان دهكده آغاز به كارهای سیاسی كرد، اعتراض و ناقراری پدرام در برابر دستگاه حاكم باعث ترك زادگاهش شد. همین بود که، پدرام از طرف دستگاه حاكم تحت پیگیری قرار گرفت، و جریانات مخالف در جستجوی راههای از بین بردن وی شدند، سرانجام پدرام جوان، مدتی را به مبارزهی زیرزمینی با همراهانش ادامه داد. ولی فضا آنقدرها برای وی تنگ شد كه باعث ترك زادگاهش گردید. پدرام ناگزیر شد كه زادگاهش را ترك گوید و راه دیگر شهرستانها را گرفت و وارد مركز بدخشان یعنی فیضآباد گردید و مدتی را در آنجا از فعالیتهای زیرزمینی دست نكشید و بهمدت یكسال به اینگونه مبارزههایش در استانهای بدخشان، تخار و ... ادامه داد.[٢]
پس از پشتسر گذاشتن دورههای تلخ سیاسی در شمال كشور وارد كابل گردیده و دست به فعالیتهای ادبی و فرهنگی زد. لطیف پدرام از آنجای كه گواه است، روحیه انساندوستیاش و سرشت انسانگرایاش وی را به دنیایی دیگری پرتاب كرد و به دنیایی زیباییها و محبتها و مهرها انداخت و راه شعر و شاعر را پیشهی خود ساخت. وی در شهر كابل با تلاشهای شبانهروزی كه در كابل داشت با نهادهای فرهنگی و ادبی وقت آشنایی پیدا میكند و با نویسندهگان برجستهی همانوقت، آشنایی كامل پیدا میكند كه میشود از آن جمله از استاد واصف باختری، لطیف ناظمی، رهنورد زریاب و ... نام برد. پس از یك وقفهیی طولانی به دلایل و دشواریهای سیاسیای كه داشت (البته در آنزمان ایشان گرایش به جریانهای سیاسی بهنام محفل انتظار به رهبر محمدطاهر بدخشی و مولانا باعث پیوند داشته) وارد دانشكده زبان و ادبیات دانشگاه كابل گردیده و در زمینهی زبان و ادبیات پارسی دری بهتحصیل پرداخت.[٣]
در سالهای جنگ بر ضد تهاجم ارتش سرخ سالهای جهاد و مقاومت به درهیی پنجشیر رفت و در منطقهی پایگاه فرمانده مسعود، در کناری شماری از نویسندهگان و فرهنگیان و خبرنگاران که بهصف مقاومت پیوسته بودن نشریه (شورا) را بنیاد گذاشت و همزمان به تدریس درسهای خبرنگاری به کمیتهی فرهنگی جبهه مقاومت پرداخت.[۴] پس از مدتی در درهیی پنجشیر به پاکستان رفت و از آنجا بهمنظور ادامهی تحصیل و آموزش بیشتر به ایران رفت و در انجمن حکمت و فلسفه در تهران مشغول آموزش شده، در محضر دکتر عبدالکریم سروش فلسفه تاریخ خوانده و از دکتر ضیا موحد درهمین انجمن علمی فلسفی منطق جدید آموخت.[۵] با احمد شاملو شاعر بزرگ و فقید دوستی نزدیک ایجاد کرد و در زمینه شعر و ادبیات رهتوشههای بسیار فراهم نمود.[٦] پس از چند گشتوگذار در خیابانهای علم در تهران بهدعوت انجمن بینالمللی (پیوند) به تاجیکستان سفر کرد. از آنجا به افغانستان آمد و در سالهای هجوم طالبان در کشور خود ماند. مدتی در شهر کابل (از زمان قدرت طالبان) زندهگی زیرزمینی و مخفی برگزید. از کابل مخفیانه به شمال رفت که قلمرو جبههی مقاومت بود. قلم و اندیشه خود را در نبرد علیه طالبان بهکار انداخت و در دانشگاه حکیم ناصر خسرو بلخی نقدی ادبی تدریس کرد.[٧] از شمال به دعوت انجمن (پیوند) به تاجیکستان رفت تا از نام کانون فرهنگی حکیم ناصرخسرو بلخی با پیوند قراردادهای علمی و فرهنگی امضا کند. چون همزمان معاون علمی کانون فرهنگی حکیم ناصرخسرو هم بود .مجال بازگشت را نیافت چرا که در این هنگام طالبان برای بار دوم به شمال مسلط شدند. از این رهگذر نتوانست بهوطن برگردد. نخستین شمارهی نشریه همبستگی را در شهر دوشنبه منتشر کرد، و پس از مدتی اقامت برای ادامه تحصیلاتاش به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربون به تحصیل پرداخت، كه در رشتهی اسلامشناسی پیشدکترا گرفت و در همان زمینه وارد دورهی دکتری شد. پدرام در سالهای ۸۳ الی ۸۴ خورشیدی تزس دكترای خود را در رشتهی الهیات یعنی اسلامشناسی به درجهی نخست میگیرد.[٨] البته ناگفته نباید گذاشت كه لطیف پدرام در زمان اقامت در فرانسه از مبارزه علیه طالبان دست نکشید و در دانشگاهای معتبر اروپایی و امریکایی شمالی به اساس دعوت همان دانشگاها به سخنرانی پرداخت – چه سیاسی و چه ادبی. مثلاً در انستیتوت مطالعات شرقی لندن در دانشگاه فرایبورگ آلمان در دانشگاه لبرگ – در دانشگاه لاوال کانادا – مدتی بهعنوان نویسندهی مهمان؛ مهمان پارلمان بینالمللی نویسندهگان اروپا بود و در جلسات بینالمللی نویسندگان جهان سخرانی کرد که شماری از آن سخنرانیها در مجله (اتودف) پایگاه نشراتی پارلمان اروپا به چهار-پنج زبان زنده دنیا چاپ شدهاند. به پاس این فعالیتها جایزه (همت-هلمن) را دریافت کرد. این جایزه به نویسندهگانی که برای آزادی مبارزه میکنند داده میشود. گذشته از اینها شعر و نوشتههای پدرام به چند زبان زنده دنیا ترجمه شدهاند. از پدرام به زبان فارسی کتاب مقالات بسیاری منتشر شده است. در نخستین روزهای سقوط طالبان و حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان و رویكار آمدن اندكی آزادی با جمعی از روشنفكران و همرزمان گذشتهاش حزب را زیر نام كنگرهی ملی افغانستان بنیادگذاری كرد. پس از پخش و نشر اهداف و برنامههای حزب به دعوت احزاب پیشرو آسیایی و افریقایی در گرنادای اسپانیا سخنرانی نموده و مواضع کنگره ملی افغانستان را تشریح کرد. پدرام بهعنوان رهبر کنگره مشغول فعالیت سیاس بوده و در مقام ریاست جمهوری بهطور حرفهیی فعالیتهای سیاسی خویش را در کنار حرفه دیگراش شعر، نویسندهگی و ادبیات ادامه میدهد.[۹]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- در سایت رسمی ولسیجرگه - شورای ملی دولت جمهوری اسلامی افغانستان - دربارهی زندگینامه عبدالطیف پدرام آمده بود: «عبداللطیف پدرام؛ در سال ۱۳۴۲ خورشيدی در ولسوالی درواز ولایت بدخشان متولد گرديده است. موصوف در تهران مرکز کشور ايران، به آموزش حکمت و فلسفه پرداخته، از پوهنتون سوربن در بخش اسلامشناسى سند دوکتوراى خودرا بهدست آورده است. پدرام رهبر کنگرهی ملى، شاعر و نويسنده بوده و بهحيث رئيس مرکز فرهنگی و کتابخانه حکيم ناصرخسرو، ايفای وظيفه نموده و موسس حزب کنگره ملى افغانستان میباشد. وى، در انتخابات رياست جمهموری سال ۱۳۸۳ و ۱۳۸۸ کانديد بود؛ اما ناکام ماند.» در پی اعتراض کتبی اینجانب مبنی بر گزارهی نادرست، این زندگینامه حذف شده و اکنون نگاشته است: «بیوگرافی ایشان بهدسترس قرانگرفته است!» همچنین در پی نقد اینجانب از تحصیلاب کاذب لطیف پدرام در مدخل «لطیف پدرام»، دانشنامهی آزاد ویکیپدیا، این دانشنامه مقاله را ویرایش جدید نمود. در آن جا نوشتم، براساس بررسی «تحصیلات پدرام پس از پایان دوران دبیرستان کاملاً بیاساس است.» پدرام، حتی زبان فرانسه بلد نیست، چگونه میتواند بدون فراگیری زبان فرانسه در حد تحصیل در دانشگاه، از دانشگاه سوربن پاریس دکترای اسلامشناسی داشته باشد. افزون براین، او از کجا کارشناسی و کارشناسی ارشد داشته که ادعای دکترا از دانشگاه سوربن پاریس دارد؟ واقعاً این شخصیتسازیهای کاذب تهوعآور است! یک کاربر دیگر این دانشنامه، بهنام رضا کالانی نیز نگاشته است: «این چیزهایی که شما راجع به این آقا نوشتهاید منبعی ندارد که به کنار، بیشتر جنبهی تبلیغی دارد. لحن مقاله نیز اصلاً دانشنامهای نیست.»
[٢]- پدرام، براساس اغلب گزارشها، در سال ۱۳۴۲ خورشيدی، در شهرستان درواز استان بدخشان به دنیا آمد. اگر در ۷ سالگی به مدرسه رفته باشد، در سال ۱۳۴۹، وارد مدرسهی ابتدایی شده است و پس از ۱۲ سال تحصیل، در سال ۱۳۶۱ از دبیرستان (لیسه) فطرت در شهرستان درواز، فارغاتحصیل شده است. او به روایت صدیق رهپو طرزی، مدیر مسؤول روزنامهی «حقیقت انقلاب ثور»، که در دفتر این روزنامه با پدرام همکار بوده، در سال ۱۳۶۲، به سفارش همسر سلطانعلی کشتمند که با او خویشاوندی داشته، توسط محمود بریالی، در این دفتر استخدام شد و به کارش ویرایش مقالات و اشعار میپرداخت. سپس، بهعنوان معاون ظاهر طنین، مدیر روزنامهی حقیقت انقلاب ثور، فعالیت میکرد. ظاهراً او در سال ۱۳۶۶، از کابل فرار کرد و به جبهه شورای نظار در پنجشیر پیوست. او در مصاحبهی با بیبیسی در پاسخ این پرسش که «آقای پدرام شما شاعرید یا سیاستمدار؟» گفت:
من بهطور حرفهای شاعرم، ولی این اواخر به کار سیاسی هم پرداختم، به این معنی که بهطور جدی در این دهسال اخیر، بهعنوان مسئول سیاسی، ولی از خیلی بچگی از سن و سال خیلی خیلی نوجوانی، مشغول بودیم بهکار سیاسی و این بخشی از زندگی ما بوده است؛ هم شعر و هم سیاست.[٣]- در برنامهی استوديوی شماره هفت بیبیسی، زیر عنوان «لطيف پدرام به پرسشهای شما پاسخ گفت» آمده: «لطيف پدرام تحصيلات خود را در رشته ادبيات و فلسفه در تهران و پاريس به پايان رسانده است». اما در سایت حزب کنگرهی ملی افغانستان آمده: او ابتدا «وارد دانشكده زبان و ادبیات دانشگاه كابل گردیده و در زمینهی زبان و ادبیات پارسی دری بهتحصیل پرداخت» و سپس در ایران و فرانسه به تحصیلات عالی ادامه داد! با این حال، واقعیت چیست؟
چنانکه در بالا بیان شد، پدرام از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶، بهمدت چهار سال، در دفتر روزنامه حقیقت انقلاب ثور، مشغول بهکار بود. در آنزمان دولت کمونیستی، جوانان را به اجبار به سربازی میفرستاد و سربازان تلاشی در خیابانها و حتی خانهها بهدنبال سربازگیری بودند. با اینحال، چگونه و در چه زمانی پدرام توانسته است، وارد دانشکدهای ادبیات دانشگاه کابل شود و آنرا موفقانه به پایان برساند؟ این معما تا هنوز حل نشده باقی مانده است![۴]-
[۵]- اینکه آمده است: «از پنجشیر به پاکستان مهاجرت کرد و از آنجا بهمنظور ادامهی تحصیل و آموزش بیشتر به ایران رفت و در انجمن حکمت و فلسفه در تهران مشغول آموزش شده، در محضر دکتر عبدالکریم سروش فلسفه تاریخ خوانده و از دکتر ضیأ موحد در همین انجمن علمی فلسفی منطق جدید آموخت. با احمد شاملو شاعر بزرگ و فقید دوستی نزدیک ایجاد کرد و در زمینهی شعر و ادبیات رهتوشههای بسیاری فراهم نمود.» اما واقعیت این است که مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، یک مرکز تحقیقاتی و پژوهشی است نه آموزشی. این مرکز هر هفته جلسات هفتگی آزاد با سخنرانی یکی از صاحبنظران در فلسفه و دانشهای مرتبط در دفتر خود که به «خانهی حکمت و فلسفه» معروف است، برگزار میکند. این جلسات از شبکه ۴ سیمای جمهوری اسلامی نیز پخش میشود (همه میتوانند آن را دنبال کنند). بنابراین، لطیف پدرام میتوانسته مانند صدها نفر دیگر در این جلسات شرکت کند اما این به مفهوم تحصیل نیست. هر کسی در هر جای دنیا میتواند به اینگونه سخنرانی دانشمندان گوش فرا دهد. با گوشدادن چند جلسهی سخنرانی، هیچ کسی نه فیلسوف میشود و نه دانشمند و نه کسی مدرک تحصیلی دریافت میکند.
[٦]-
[٧]-
[٨]- جالب است، در وبسایت رسمی كنگرهی ملی افغانستان، ادعا شده است، که پدرام در سال ۱۳۸۳ تا سال ۱۳۸۴ تز (پایاننامه) دورهی دکترای خود را در رشتهی اسلامشناسی، در دانشگاه سوربن فرانسه نوشت و موفق به دریافت درجهی نخست میگردد. اما اینجا چند پرسش مطرح است: اول اینکه شخصی پیشیتهی تحصیلات دانشگاهی دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد را نداشته است، چگونه مدرک دکترا گرفته است؟ در حالیکه در کشورهای غربی ارزیابی سند تحصیلی حرف اول را میزند! و دومین شرایط فراگیری زبان آن کشور در حدی که دانشجو بتواند تحصیل کند. این در حالی است که پدرام زبان فرانسه را حتی در حد گفتوگوی معمولی هم بلد نیست! آقای هادی ابوی در فیسبوک مینویسد: از دوستی که تحصیلات عالی در فرانسه دارد چنین شنیدهام: «همراه با یک دانشمند فرانسوی در محفلی در کابل شرکت نموده بودم که اقای پدرام هم در آنجا بود. من پدرام را را بهعنوان دکتری از دانشگاه سوربن به او معرفی کردم و زمینهی مصافحه و گفتوگوی آنها را فراهم ساختم ... اما پس از چند لحظه متوجه شدم که پدرام اصلاً زبان فرانسوی را حتی در حد ابتدایی هم بهدرستی بلد نیست».
[۹]- پدرام اخیراً در یکی از سخنرانیهای خود گفته است: ما برای حل بحران ... پیشنهاد کردیم واژهی خراسان بهجای افغانستان. نبرد در افغانستان مربوط به قدرتهای بیرونی است. رهبر ایران گفت ما اجازه نمیدهیم که جنگ در ایران باشد، ما در سوریه و افغانستان خواهیم جنگید. ما برای چه دولتی بجنگیم؟ برای دولت غنی بجنگیم که هویت شما را قبول ندارد، زبان شما را قبول ندارد و قهرمان شما را قبول ندارد. ما میدانیم طالب نیست اینجا - در بدخشان - که ما برای امنیت بجنگیم. اما این جنگ و امنیت معطوف به چه دولتی باید باشد؟ اگر این جنگ به سلطه و تداوم این دولت فاشیستی تمام شد، چه کسی جوابگو خواهد بود؟ من از طالبها دفاع نمیکنم. من از هیچکسی دفاع نمیکنم. من پرسش ایجاد میکنم برای بدخشانیها که دربارهی امنیت گپ میزنند، باید با دقت گپ بزنند. در سرزمینی که ما اراده نداریم، سرزمین ما نیست، سرزمین آمریکایی و انگلیسی است. باید راههای دیگر را جستوجو کنیم. اگر تصمیم بگیریم که بدخشان مستقل ایجاد بکنیم، ما برای بدخشان مستقل خواهیم جنگید و بعداً یک دولت خراسانی عظیم ایجاد میکنیم. بیایید متحد شویم و دولت خراسان ایجاد کنیم.
[▲] جُستارهای وابسته
□ زندگینامه اجتماعی و سياسی عبداللطیف پدرام، دبیرکل حزب كنگرهی ملی افغانستان، وبسایت رسمی كنگرهی ملی افغانستان
[▲] سرچشمهها
□