|
حکومت رحیمه حکیمه
در اندیشه سیاسی-اجتماعی
سید جمالالدین افغانی
فهرست مندرجات
◉ سید جمالالدین افغانی
◉ مقدمه
◉ نظام سیاسی مطلوب در اندیشهی سید جمالالدین
◉ اقسام حکومت استبدادی
◉ جایگاه حکومت رحیمه حکیمه در اندیشه سید
◉ حکومت رحیمه حکیمه و حکومت استبدادی
◉ حکومت رحیمه حکیمه و مدینه فاضلهی فارابی
◉ حکومت رحیمه حکیمه و حکومت مشروطه
◉ حکومت رحیمه حکیمه و مسالهی مشروعیت
◉ حکومت رحیمه حکیمه و مسالهی دموکراسی
◉ حکومت رحیمه حکیمه و نخبهگرایی سید
◉ جایگاه حکومت رحیمه حکیمه در جنبش مشروطیت
◉ نتیجه
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
سید جمالالدین افغانی
سید جمالالدین افغان، اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام (پاناسلامیسم) بود، که از اولین نظریهپردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب میشود. نظر به گفتهی خود او، بهسال ۱۲۵۴ هجری قمری (۱۸۳۸ و ۱۸۳۹ میلادی)، در اسعدآباد نزدیک کُنَر، در شرق ناحیهی کابل افغانستان، در خانوادهی محلی سادات بهدنیا آمده است. انتساب او به روستای اسدآباد، نزدیک همدان در کشور ایران کاملاً جعلی است. او از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت. در سن ۱۸ سالگی در اکثر علوم رایج در آنزمان به مقام عالی رسید. سپس به هندوستان و حجاز و مکه و ایران سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان باز گشت و در آنجا شریک اسرار دوستمحمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. نظریات سازندهی او در زمان امیر شیرعلی خان، پادشاه افغانستان باعث پیشرفتهای شگرفی در زمینههای مختلف از جمله بلندبردن آگاهی عامه گردید. ولی خود از افغانستان مهاجر شد و در سال ۱۲۵۴ هجری قمری، عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید، سعی کرد تا مردم و خصوصاً مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند. پس از آن به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین گشت. او در مصر بهخاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع ازهر منطق و فلسفه درس میداد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند و از جملهی شاگردان او محسوب میشوند.
سپس بهسال ۱۲۹۶ هجری قمری از مصر تبعید و به هندوستان و انگلستان و فرانسه رفت و بهدستیاری شیخ محمد عبده در پاریس روزنامهای بهنام العروةالوثقی منتشر کرد که از آن بیش از ۱۸ شماره طبع و نشر نگردید. پس از آن، بهدرخواست سلطان عبدالحمید بهسال ۱۳۱۰ هجری قمری به استانبول رفت و در آنجا بود تا آنکه بهسال ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ و یا ۱۳۱۶ درگذشت. محمد قزوینی در وفیات معاصرین آرد: «جمالالدین رجل سیاسی معروف قرن اخیر و صاحب جریدهی عربی عروةالوثقی منطبعهی در پاریس در پنج شوال ۱۳۱۴ هجری قمری مطابق نهم مارس ۱۸۹۷ میلادی در استانبول در حدود شصت سالگی وفات یافت». بعدها، بنا بهدرخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و در زمان سلطنت محمدظاهرشاه، در سال ۱۳۲۳ خورشیدی، پیکر سید جمالالدین از استانبول به کابل منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن گردید که با دفن تابوت او در این محل، نام دارالفنون به آنجا گذاشته شد و سازهی بلندی از سنگ آبنوس سیاه بالای آن ایجاد گردید.
اشاره: سید جمالالدین حسینی [افغانی]، یکی از شخصیتهای مطرح در تاریخ معاصر [افغانستان،] ایران و جهان اسلام میباشد. او تاکنون مورد حبوبغضهای شدیدی واقع شده؛ اما همچنان بهعنوان شخصیت سؤالبرانگیز مورد پرسشهای گوناگون قرار گرفته، گاه از اصل و نسب او، گاه از رفتارهای سیاسی او و گاه از تفکرات بنیادین او پرسش شده است. در این میان سؤال اصلی دربارهی تفکرات سیاسی-اجتماعی او میباشد؛ از اینرو مقالهی «حکومت رحیمه حکیمه در اندیشه سیاسی-اجتماعی سید جمالالدین» در صدد است تا آنرا بررسی و ارزیابی کند. نویسندهی مقاله در عین حال که اندیشههای سیاسی-اجتماعی او را شرح داده، از بیان نقد و ایجاد پرسش در برابر اندیشه سید، خودداری نکرده است.
▲ | مقدمه |
سید جمالالدین حسینی معروف به افغانی، یکی از افراد مطرح در تاریخ تحولات سیاسی-اجتماعی خاورمیانه و جهان اسلام بوده است او در تحولات سیاسی-اجتماعی و فرهنگی اکثر کشورهای اسلامی مشارکت فعال داشت. با قبول وزارت در دولت «دوستمحمد خان» در افغانستان (۱۸۶۶ م) تلاش کرد تا بر تحولات سیاسی فرهنگی جامعه افغانستان اثرگذار باشد[۱] و با عضویت در شورای عالی آموزش دولت عثمانی، مأموریت تجدید سازمان فرهنگی ترکیه را پذیرفت تا ساختار آموزشی جامعه ترکیه را دگرگون سازد.[٢] با فعالیتهای آموزشی و علمی در الازهر مصر، شاگردانی تربیت کرد که میتوان آنان را رهبران فکری - سیاسی آینده عربها بهشمار آورد. از جمله آنها «شیخ محمد عبده» پیشوای تجددخواهی دینی، «سعد ذغلول» بنیانگذار حزب رفد و رهبر پیکار مصریان در راه استقلال ملی، «یعقوب صنوع» یهودی، «لوئی صابونچی» مسیحی، «ادیب اسحق» مسیحی و «شبلی شمیل» مسیحی بودند.
حمید عنایت دربارهی تاثیر سیاسی سید بر جنبش میهنپرستان مصر نوشته است:
«سید در رهبری این جنبش، سهمی بزرگ داشت بهخصوص که بسیاری از نویسندگان و روزنامهنگاران مصری که در بسیجکردن و بیداری افکار عمومی میکوشیدند، مرید او بودند.»[٣] او همچنین دربارهی تاثیرهای سید بر تحولات فرهنگی مصر مینویسد: «ولی شک نیست که حضور سید نیز در این میانه تاثیر بسیار داشت؛ زیرا به تشویق او بود که سلیم النقاس و ادیب اسحق، مجلهی «مصر» و روزنامهی «التجارة» و سلیم عنحوری، روزنامهی «مرآة الشرق» و باز ادیب اسحق، روزنامهی «مصرالفتات» را بهدو زبان فرانسه و عربی منتشر کردند.[۴]
سید جمالالدین با انتشار کتاب و مقاله در هند در بیدارکردن مسلمانان و هندوها کوشید. برخی از نویسندگان، وی را سردمدار جریان اصلاحطلبی در جهان اسلام و عرب معرفی کردهاند که سبب تحول فکری و فرهنگی در مشرق زمین گردید. محمد محیط طباطبائی میگوید:
«خاور میانه طوری تحت تأثیر افکار و عقاید او درآمد که در جنبش مشروطه ایران و عثمانی، افتخار ملاقات و انتساب به او بالاترین سند آزادیخواهی و استحقاق وکالت و ریاست برای عرب و عجم و ترک و تاجیک شده بود.»[۵]
در هر صورت سید جمال؛ نیروی پر کار، فعال، طراح و دارای توان بالای ارتباطی با دولتهای اسلامی و خارجی بوده است. تعدادی از محققان و نویسندگان تاریخ معاصر، «سید جمالالدین» را از زوایای گوناگون مورد پژوهش قرار دادهاند. گروهی با نگاه فلسفی و بعضی از منظر تاریخی به مطالعه دربارهی او پرداختهاند.[٦] برخی از دیدگاههای سیاسی او، مانند مبارزه با استعمار خارجی، استبداد داخلی و کوشش برای اتحاد جهان اسلام شناخته شده است؛ ولی نکتهای که به آن کمتر توجه شده، «اندیشه سیاسی اجتماعی» او میباشد که در خلال خطابهها، نوشتهها و مقالات سیاسی او نهفته است. سؤال اساسی که در مورد متفکران مسلمان از جمله سید جمال[٧] که در آستانهی جنبش مشروطیت زندگی میکردند، مطرح میگردد، این است که آنان در مورد نظام سیاسی جامعه چه اندیشه و تفکری داشتند؟ و برای جامعه خود چه نوع حکومت را پیشنهاد میکردند؟ .
با این سئوال میتوان بخش اصلی و زیربنایی اندیشه سیاسی سید در مورد حکومت و نظام سیاسی را بهدست آورد. بهطور قطع سید جمالالدین افغانی دارای اندیشه سیاسی روشن دربارهی حکومت، قدرت و نظام سیاسی جامعه بود و از بررسی آثار و نوشتههای وی میتوان به اندیشه او دربارهی نظام سیاسی، نوع حکومت دلخواه و موانع و چالشهای فرا روی آن پی برد. این مقاله تلاش دارد که بر اساس نوشتههای «سید جمالالدین»، تبیین مناسب از اندیشهها و نظام سیاسی مطلوب او صورت دهد.
▲ | نظام سیاسی مطلوب در اندیشهی سید جمالالدین |
سید جمالالدین، اندیشهی سیاسی خود را دربارهی حکومت مطلوب در مقالهای بهنام «الحکومة الاستبدادیة»[٨] بیان کرده است. در ابتدای مقاله از آثار مخربی که در گذشته، نظام استبدادی در مشرق زمین بر جای گذاشته است، ذکر میکند؛ اینکه چگونه جامعه دچار استبدادزدگی شد و راه خروجی از آن وجود ندارد. در این مورد میگوید:
«همه این اسباب مانع میشود از این که قلم در دست یک نفر شرقی دربارهی حکومت جمهوری و بیان حقیقت و مزایای سعادت دارندگان آن، جاری گردد. در حالی که شرقیها شأنشان از دیگران بالاتر است که تحت این نام داخل گردد.[۹]»
سید جمال در ادامه مقاله با تاسف میگوید که اکنون زمان سخن گفتن از حکومت جمهوری نیست و باید در صدد اصلاح حکومت استبداد برآمد و بهناچار اندیشه خود را که حکومت رحیمه حکیمه است، در قالب نظام استبدادی ارائه میکند. وی در آن مقاله، حکومت استبدادی را تعریف نمیکند؛ ولی آنرا اینگونه توصیف مینماید:
«حکومت استبدادی بهاعتبار عناصر و چارچوب اصلیاش، (که) عبارت از امیر یا سلطان و وزرا و مأموران اداری و مالی است، بهسه قسم تقسیم میگردد.[۱٠]» در اینجا همانند سید از تعریف نظام استبدادی و نیز از حکومت رحیمه حکیمه خودداری میکنیم.
▲ | اقسام حکومت استبدادی |
او بعد از توصیف حکومت استبدادی، اقسام آنرا ذکر و آنگاه حکومت دلخواه خود را انتخاب میکند.
۱- حکومت قاسیه
سید، حکومت قاسیه را اینگونه معرفی کرده است:
«حکومت قاسیه آن حکومت است که دارای سمت امارت، وزارت، دفتر و دیوان است؛ لکن شباهت به قطاعالطریق دارد؛ همانگونه که دزدان، جادهها و راهها را میبندند، اموال و اثاث مردم را میربایند؛ آن حکومت نیز، اموال و داراییهای مردم را غصب میکنند. بر خانهها و باغهای آنها مسلط میشوند. با ضرب و جرح و زندانیکردن و انواع عذاب، هر آنچه مردم در کف دارند میربایند.[۱۱]»
همانند حکومت چنگیز، تیمور و دیگر خونآشامان تاریخ که کارشان تنها غارت و کشتار بوده است. سید این نوع حکومت را که تنها درصدد غارت اموال مردم بهبهانههای مختلفاند و هیچگونه مسئولیت را در برابر مردم احساس نمیکنند، حکومت «قاسیه» نامیده است.
۲- حکومت ظالمه
بهعقیدهی وی، نوع دیگر حکومت استبدادی، حکومت ظالمه است. این نوع از حکومت، گرچه شکل حکومت را دارد؛ ولی «صاحبان این نوع حکومتها، مردم را برده ساختهاند؛ در حالیکه آنان آزاد آفریده شدهاند. آنان مردم را بهاعمال شاقه و کارهای سخت وادار میکنند... تا مردم سرگرم باشند و نتوانند بهگوهر عقل خودشان واقف گردند و فرصت نیابند که بهآفاق و انفس نظر کرده و از زندگی حیوانی به ادراک انسانی نایل گردند و با ابنای بشر در لذایذ روحی شریک گردند و از نتایج اختراعات بهرهمند گردند[۱٢]».
همانطور که اکثر حکومتهای مشرقزمین در آنزمان و حکومتهای غربی در گذشته چنان بودند که وظیفه مردم، دادن مالیات بوده و حق دخالت در امور حکومت را نداشتند. سید، حکومتی که مردم را در جمود فکری نگه میدارد و نمیگذارد آنان از سرنوشت خود آگاه گردند، حکومت «ظالمه» مینامد.
۳- حکومت رحیمه
سید جمالالدین، این حکومت را دارای دو نوع میداند:
نوع اول) حکومت رحیمه جاهله: بهعقیده وی، حاکم در این نوع حکومت، شبیه پدر مهربان و در عین حال نادانی است که فرزندان خود را بهغنیمت شمردن فرصت، کسب ثروت، طلب سعادت و میانهروی در معیشت دعوت میکند؛ ولی راههای رسیدن به سعادت را بیان نمیکند و آنها را آماده نمیسازد؛ چرا که پدرشان آن راهها را نمیداند و تنها فرزندان خود را بهرافت در برابر هم و دوری از نزاع دعوت میکند، بدون اینکه برای آنها، ابزارهای اقتصادی را فراهم سازد و در اختیار فرزندان خود قرار دهد.
«حال حاکمان جاهل و مهربان که از رعایا تلاش در جهت مکاسب و صنایع را میطلبند، چنین است و میخواهند مردم، کشاورزی، تجارت، کسب علوم و معارف بکنند، بدون اینکه [خود] مدارس مفید را بسازند، مکاتب نافعه را تاسیس کنند و راههای معامله را تسهیل سازند و فنون زراعت را گسترش دهند، زیرا جاهلاند.[۱٣]»
نوع دوم) حکومت عالمه: این نوع حکومت نیز دو قسم است:
الف) حکومت عالمه افینیه: واژهی افینیه در لغت بهمعنای «ناقصالعقل» آمده است. همانگونه که در نوع اول، حکومت، مردم را بهسوی کارهای خوب دعوت میکرد، ولی اسبابش را برای آنان فراهم نمیساخت، منظور سید جمالالدین در اینجا آن است که حکومت، اسباب پیشرفت را درابتدا فراهم میسازد؛ ولی در ادامه بر مردم نظارت و کنترل ندارد و مردم را بهحال خود رها میکند و بدین وسیله مردم از جاده درست، خارج و دچار فقر و هلاکت میگردند. بهعقیده سید جمالالدین، دولت، نقش هدایت، راهنمایی و نظارت بر مردم، ارگانها و نهادها را دارد و همواره در ایجاد راهکارهای جدید برای پیشرفت جامعه باید کوشا باشد.
ب) حکومت رحیمه حکیمه: بهعقیده سید، حکما ساختار اصلی در این نوع حکومت را تشکیل میدهند. همانگونه که والدین آگاه، مدیر و مدبر، همواره اسباب سعادت فرزندان را آماده میسازند و لحظهای از نظارت و کنترل آنان غافل نیستند، حکما نیز اسباب پیشرفت ملت را فراهم میسازند؛ راههای سعادت را در مقابل آنان میگشایند؛ همواره بر اعمال و رفتار آنان نظارت میکنند و لحظهای غفلت بهخود راه نمیدهند.
وی بهترین نوع حکومت استبدادی را، در شکل حکومت نخبگان توصیف میکند. شاید در این زمینه از اندیشههای فارابی متاثر بوده است. سید در تعریف حاکمان حکیم میگوید:
«آن حکما میدانستند که قوام مملکت و حیات رعایا، با زراعت، صنعت و تجارت حاصل میگردد و میفهمند که کمال این امور و اتقانش جز با دو چیز میسر نمیگردد؛ و که در واقع یکی از آن دو علت اولی نیز هست. علوم حقیقی نافع و فنون مفیده است که به آنها دسترسی پیدا نمیشود، مگر با مدرسههای منظم و اساتید ماهر و متخلق بهاخلاق فاضله و دوستدار شاگردان. دیگری فراهمکردن ابزار زراعت و ادوات صنعت و گشودن راههای خشکی و دریایی برای تجارت. حکما میدانند که حفظ اساس مدنیت و نظام تجارت و فصل خصومت و قطع دست ایادی دشمن... حاصل نمیگردد، مگر با محاکم شرعی و سیاسی که بر اساس عدل و انصاف بنا شده باشد و آنها نیز جز از طریق قانون محقق نمیگردد.[۱۴]»
▲ | جایگاه حکومت رحیمه حکیمه در اندیشه سید |
بهعقیدهی وی، بهترین نوع حکومت استبدادی، آن است که حاکمان آنرا افراد متخصص، متعهد، کاردان، لایق و آشنا به علوم و فنون جدید و سیاستهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تشکیل دهند و ملاک اصلی در عمل آنها، قانون باشد. او از تمام شرقیان میخواهد که حکومت رحیمه حکیمه را بهوجود آورند و از انواع دیگر حکومت استبدادی دوری کنند. در این باره مینویسد:
«آگاه باشید ای انسان شرقی که صاحب امر و نهیاید. بکوشید بهسوی حکومت رحیمه حکیمه و آنرا بهوجود آورید و لوازماش را تحقق بخشید.[۱۵]»
به نظر او حکومت مشروطه بهحکومت رحیمه حکیمه خیلی نزدیک است و از این جهت در مدت اقامت خود در بوشهر، ایرانیان را به حکومت قانون و سلطنت مشروطه فرا میخواند و در مدح سلطنتی که قانون دارد میگفت: «اما بهخلاف سلطنتی که قانونی دارد، همان قانون بهمنزله باغبانی خواهد بود که درختهای طبیعی را بهترتیب عدل بهراستی و خرمی نگاه دارد»[۱٦].
بنابراین حکومت مورد نظر او همراه با مجلس قانونگذاری است. بهتعبیر دیگر، سید جمالالدین بهنظریه تفکیک قوای «منتسکیو» نزدیک شده بود. او برای رهایی ملت از دام ستم و آزار و اذیت حاکمان فاسد بهحکومت نخبگان و عالمان متعهد همراه با قانون مصوب نمایندگان ملت قائل بود. از نظر سید هر نظام سیاسی، باید معطوف بههدف ارزیابی گردد. اگر نظام سیاسی در جهت فراهمکردن اسباب سعادت، رفاه و آسایش مردم، تعلیم و تعلم، زراعت، صنعت و تجارت گام برداشته، و در این کار مداومت و استقامت داشته باشد و در صورتیکه بتواند اهداف تعیینشده را بهطور کامل برآورده کند، نظام «رحیمه حکیمه» و مطلوب جامعه خواهد بود؛ بنابراین اهدافی که سید ترسیم کرده است ملموس، قابل مشاهده و اندازهگیری برای نظام سیاسی است و از تخیل و ذهنگرایی بهدور میباشد.
▲ | حکومت رحیمه حکیمه و حکومت استبدادی |
جمالالدین اسدآبادی از انواع حکومتهای چهارگانه (قاسیه، ظالمه، رحیمه جاهله و رحیمه افینیه) که نام میبرد بهشدت احساس بیزاری و انزجار میکند و آنها را محصول جهل و بیخردی حاکمان و مردم میداند؛ از اینرو هر جا که از مطلق استبداد سخن گفته، مرادش یکی از چهار نوع حکومت استبدادی پیشین بوده است. وی آنها را بزرگترین مانع تحول و توسعه در جهان اسلام میداند و بارها مسلمانان را از آنها بر حذر میدارد. دربارهی مفاسد استبداد مینویسد:
«مشرقزمین مدتهاست که زیر سلطهی مستبدینی قرار دارد که خواستهای گوناگون آنها از طبیعت متضاد و سؤتربیتشان ناشی شده؛ در حالیکه هیچ مانعی در برابرشان نیست که آنان را از استبداد منع کند و قوهی خارجیه که مانع سیرشان گردد، وجود ندارد. همین مساله باعث شده که آنان به رعایای خودشان ظلم کنند و حقوقشان را نادیده بگیرند؛ بلکه حتی در غریزه و سجایای اخلاقی رعایا نیز تصرف کنند و در فطرت انسانی آنان نیز دگرگونی را بهوجود آورند بهگونهای که اکنون مردم بین خوب و بد، منفعت و مضرت، نمیتوانند تمیز دهند. نزدیک است که مردم خودشناسی را نسبت بهقوای خودشان و قدرت کامل و سلطه مطلق که بر جهان طبیعی دارند و عقل فعال خدادادی که دارند که اسباب و وسائل در برابر آنها خاضع میگردند از دست بدهند...؛ اما از آنجا که مردم زمانی طولانی در خرافات فرورفتهاند بصیرت را از آنان گرفته است. اسباب محو کامل اندیشههای عالی در آنان بهوجود آمده؛ بلکه افراد (زیر سلطهی استبداد) بهرتبه حیوانی نازل یافتهاند و با علوم حقیقی نیز مبارزه میکنند.[۱٧]»
به عقیده وی حکومتهای استبدادی چهارگانه با اصول انسانی و با کرامت و شرافت او سازگاری ندارد و بهدرد زندگی امروزی نمیخورد. هر جا که بهطور مطلق از نظام استبدادی یا حکومت استبدادی سخن میگوید، مرادش یکی از انواع حکومت استبدادی غیر قابل قبول میباشد؛ مثلاً آنجا که مینویسد:
«در اینجا مناسب است که بگوییم استبداد مانع ترقی ملت است و نمیگذارد احدی بهمدارج عالیه ارتقا جوید. استبداد، ترقی را واژگون و سرنگون میسازد[۱٨]» مقصودش نوع اول و دوم نظام استبدادی است که تعریف شد؛ ولی آنجا که میگوید:
«اما حال خود شاه، آنچه از روی تحقیق دانستهام این است که بهواسطه مراوده با اروپاییان، شخصاً علمی از سیاست حاصل نموده و میداند که در مملکت باید قانون باشد؛ میداند که در مملکت باید پارلمان باشد؛ میداند که باید قلمها آزاد گردد...، اما ابداً مایل نیست و نمیخواهد اینها را افشا نماید؛ بلکه نمیخواهد آشکار بشود؛ نمیخواهد چشم و گوش مردم باز شود؛ نمیخواهد احدی نام قانون بر زبان جاری کند، همینقدر میل دارد اختراعات علمیه جدیده، صنایع بهقدر مایحتاج تشکیل یابد، همین اندازه را مایل است و بس[۱۹]».
منظورش نوع سوم از حکومت استبدادی، یعنی رحیمه جاهلی است که ملت را بهپیشرفت دعوت میکند؛ ولی اسباب آنرا فراهم نمیسازد.
بهعقیده او یکی از بزرگترین پیامدهای انواع چهارگانهی حکومت استبدادی، عقبماندگی و عدم توسعه خواهد بود:
«در زمان استبداد، هیچگونه ترقی از برای افراد ملت و هیچگونه تربیت برای احدی ممکن نیست. حال افراد، حال درختهای طبیعی است که از تندباد تشویش آرای مستبدین بههر سوی متمایل میشود.[٢٠]»
بنابراین از نظر سید، حکومت استبدادی از نوع رحیمه حکیمه ناپسند نیست.
▲ | حکومت رحیمه حکیمه و مدینه فاضله فارابی |
اگر بخواهیم اندیشههای سیاسی سید را تبارشناسی کنیم که پیشینهی اندیشه او بهچه کسانی ختم میشود، باید بهسراغ فیلسوفان و اندیشمندان مسلمان قبل از او برویم و ببینیم آنان در مورد نظام سیاسی جامعه چه ایدهها و اندیشههایی داشتهاند؟ از جمله آنان به «ابونصر فارابی» میتوان اشاره کرد که بهعقیده برخی از نویسندگان معاصر، مؤسس فلسفه اسلامی است.[٢۱] اکنون باید دید کهاندیشه او در مورد نظام سیاسی چگونه بوده است؟
فارابی، اندیشه سیاسی-اجتماعی خود را در کتاب «سیاستنامه»[٢٢] و نیز در آثار سیاسی-اجتماعی دیگر بهخوبی بیان کرده است. او نیز نظام سیاسی را معطوف بههدف ارزیابی میکند. بهعقیده وی، مهمترین هدف فرد و جامعه، سعادت و رسیدن بهکمال است. سعادت را اینگونه تعریف مینماید:
«سعادت عبارت است از خیر مطلق و هر آنچه در راه رسیدن بهخوشبختی سودمند است، خیر است.»[٢٣]
او هدف از خلقت انسان را رسیدن بهکمال میداند که انسان باید آن هدف را بشناسد. کسی که هدف خلقت را بشناسد و دیگران را بهسوی آن هدایت کند در حقیقت بر آنان ریاست کرده است. هرگاه چنین شخصی جامعه را بهراه وحی یا قوانین و سنتهای الهی هدایت کند، آن جامعه «مدینه فاضله» خواهد بود.
مدینه فاضله: فارابی مدینه فاضله را چنین تعریف کرده است:
«هرگاه اینگونه مردم (که ریاست فائقه از طریق وحی آنان را هدایت میکند) در یک مسکن و ماوا گرد آیند، آن مسکنی را که اینگونه مردم در آن گرد آمدهاند و زندگی مینمایند (میتوان) مدینه فاضله نامید.[٢۴]»
در مدینه فاضله فارابی، رئیس اول، «آرا و افعال مدینه را تعدیل میکند و این تعدیل آرا و افعال یا بهوحی است یا بهمدد قوهای که او از وحی میگیرد»[٢۵]. او وظیفه رئیس مدینه «را نظمدادن، ترتیبدادن، پیوستگیدادن و سازگاریدادن بین اجزا نظام جامعه که همه در جهت زدودن بدیها و حصول بهخوبیها بهیگدیگر کمک و معاونت نمایند.[٢٦]»
بهعبارت دیگر میتوان گفت هدف اصلی یا «فلسفهی وجودی مدینه فاضله، رساندن انسانها بهسعادت است؛ همچنان که هدف غایی ریاست در مدینه، تسهیل راههای تحصیل سعادت اهل آن میباشد[٢٧]».
فارابی مدینههای مخالف و متضاد با مدینه فاضله را چنین معرفی کرده است:
«مدینههایی که ضد و در برابر مدینه فاضلهاند، عبارتند از: مدینه جاهله، مدینه فاسقه، مدینه ضاله و بالاخره گروههای خودرو و خودسر در مدینه فاضله.[٢٨]»
مدینه جاهله: فارابی مدینه جاهله را دارای چند قسم میداند:
۱- اجتماعات ضروریه که افراد در آن تنها بهدنبال رفع ضرورتهای زندگی روزمرهاند.
۲- اجتماعات نذاله که افراد در آن با همدیگر در جهت مال اندوزی کمک میکنند و هدف، جمعآوری ثروت است.
۳- اجتماعات جنسیه که افراد بهدنبال لذتهای خیالی هستند.
۴- اجتماعات کرامتیه که افراد در پی شان، شوکت و احتراماند.
۵- اجتماعات تغلبیه که افراد در آن بهدنبال غلبه، قهر و پیروزیهای نظامی بر دیگراناند و از این عمل، لذت میبرند.
۶- اجتماعات حریه که افراد در آن رها و از تساوی با یکدیگر بر خوردارند.
ویژگی عمدهی مدینه جاهله، عدم اطلاع مردم از اهداف خیر و شر و ندانستن راه سعادت در زندگی است.[٢۹]
مدینه فاسقه: عبارت است از مدینهای که مردم بهسعادت علم دارند و راه آن را نیز میدانند؛ ولی در عمل قدم بهآن راه نمیگذارند.[٣٠]
مدینه ضاله: آن است که مردم بهطور وارونه و گمراه، اهداف و راههای رسیدن بهسعادت را فراگرفته باشند و در گمراهی بهسرببرند.[٣۱]
با مقایسهاندیشههای سید جمالالدین و فارابی بهشباهتهای فراوانی پی میبریم. اول اینکه هر دو، نظام سیاسی مورد نظر خود را نسبت بههدف تقسیمبندی میکنند؛ دوم آنکه در تفکر هر دو، نخبهگرایی و توجه بهافرادی که مسئول نجات جامعه هستند، وجود دارد؛ سوم اینکه در هر دو بهگونهای ایدهآلگرایی وجود دارد. حتی میتوان گفت که سید، چارچوب نظام فکری فارابی را متناسب با شرایط زمان خودش و با اصطلاحهای تازه ارائه کرده است. منتهی با این تفاوت که «فارابی توجهی بهتصرف و تغییر در مدینههای موجود ندارد و نظرش معطوف بهتاسیس مدینه فاضله براساس وحی و فلسفه و بیان ماهیت این مدینه است»[٣٢]؛ ولی سید جمال آنرا از آرمانگرایی صرف خارج و متناسب با نیاز زمان بازسازی کرده است. او بر خلاف فارابی در صدد تغییر مدینههای زمانش بود و تفکرات او بهتغییر نظامهای سیاسی و دگرگونی در جامعه معطوف بوده و این مهمترین تفاوت بین اندیشه او با فارابی است؛ از اینرو تبیین اندیشه سید جمال، امروزی و عینیتر خواهد بود.
▲ | حکومت رحیمه حکیمه و حکومت مشروطه |
در اینجا مناسب است بین حکومت رحیمه حکیمه و حکومت مشروطه در نظام سیاسی سید جمالالدین، مقایسهای صورت گیرد؛ زیرا که وی از یکسو از حکومت رحیمه حکیمه بهعنوان نظام سیاسی مطلوب یاد میکند و از شرقیان میخواهد که آنرا برپا کنند و از سوی دیگر در برخی از خطابهها و سخنرانیهای خود، مردم را به حکومت مشروطه و حکومت مبتنی بر قانون دعوت میکند؛ مانند این سخن او که گفته است:
«هنوز شما لذت مشروطیت را نبرده و نمیدانید چیست؟ آدم کور چه میداند که عمارت زیبا و دلکش یا مناظر عالیه منقش چهطور است؛ بلکه تصورش را هم نمیتواند بنماید؛ شما هم در زمین استبداد متولد شدهاید و بدان خو نمودهاید، یعنی مثل آدم افیونخوار که عادت را نمیتواند از خود دور کند و بدین زهر ناگوار تلخ خوش دارد، همینطور بهظلم و جور مستبدین عادت و خو نمودهاید. یک روز اگر بر سرتان نکوبند یا حرفی بد نگویند، آرام ندارید؛ غافل از اینکه ترقی کلی میان ملت در این است که اصول سلطنت منظم باشد و سدی محکم از مشروطیت در مقابل استبداد بسته گردد و قانونی در میان ملت قرار داده شود که زمان محاکمه شاه با گدا یکسان باشد (همچنان که در محکمه الهیه نیز همینطور است). قانون که در میان ملتی نهاده نشود، مسلم است که تمام گمراه خواهند شد.[٣٣]»
او راه علاج فساد حکومت قاجار و تمام سلسلههای شاهی در ایران را تاسیس قانون و تبدیل حکومت مطلقه بهحکومت مشروطه، معرفی میکند و میگوید:
«از آنطرف هم قوای دولت چندین هزار سالهی ایران بهکلی رفته و ضعف و ناتوانی، سخت بر آن مستولی شده و علاجش خیلی مشکل گردیده، حالا باز هم میتوان فکری کرد (و این فکر تمام سیاسیون است) که اصلاح ضعف و ناتوانی مذکور به تأسیس قانونی است که داده گردد و مساوات حقوقیه بهتمام از هر صنف اتیان شود.[٣۴]»
او برای جامعه اسلامی تشکیل دارالشوری و مجلس مقننه را پیشنهاد میکند و آنرا در کنار دولت بهعنوان حق طبیعی افراد ملت ارزیابی مینماید و حتی آنرا یکی از راههای علاج نظام سیاسی ایران در عصر قاجار میشمارد. در این باره میگوید:
«تا بهحکم محکم «و شاورهم فی الامر - و امرهم شوری بینهم» از روی حقیقت دارالشورا تأسیس ندهند، کار ایران درست نمیشود.[٣۵]»
و در جای دیگر میگوید:
«عقیده من که الان نزد شما هستم (سال ۱۳۰۳ هجری قمری) این است که بهوسیله تأسیس حکومت منتظمه و وضع قانون و تعمیم معارف و تشکیل مدارس، دفع این علل را از این بیمار بنماید. حالا که جان در ترقوه بیمار است، علاج همین است.[٣٦]»
او در برابر کسانی که شبهه میکنند در اسلام قانون داریم و دیگر به مجلس قانونگذاری نیازی نیست، میگوید:
«قسم بهذات پاک حضرت احدیت که وضع قانون، هرگز منافی مذهب اسلام و آیین حضرت خیرالانام نبوده و نخواهد بود؛ بلکه بهواسطهی اجرای قانون و تأسیس دارالشوری، آیین حقه اسلام را ترقی صحیح پیدا میشود و اهل اسلام به فوائدی مخصوصه نائل میگردند و در انظار اجانب بهبزرگی و عظمت زندگانی مینمایند و از عوالم وحشت میدهند.[٣٧]»
با مطالعهی سخنان و نوشتههای سید در مورد حکومت «مشروطه» و حکومت «رحیمه حکیمه» این سئوال بهوجود میآید که آیا سید جمال، نظام سیاسی مطلوب را در قالب حکومت مشروطه مجسم میدید یا در قالب حکومت رحیمه حکیمه؟ آیا از دیدگاه سید، آن دو نوع حکومت یکی هستند یا آنکه میان آنان تفاوت وجود دارد؟
به نظر میرسد که در دیدگاه سید، میان حکومت مشروطه و رحیمه حکیمه تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا در ابتدای مقاله «الحکومة الاستبدادیة» خود مینویسد:
«انسان حقیقی کسی است که بر او جز قانون حق که بر اساس قواعد عدالت بنا شده، حکومت نکند که حرکات او را محدود سازد تا بهسعادت حقیقی برسد و لازم نشود که بر اوراق، از ماهیت حکومت مقیده بحث گردد و فوائد و ثمراتش تبیین گردد که فطرت انسانی، حکومت مقیده را میخواهد و مردم را آگاه کنیم که آن، سبب خروج از زندگی حیوانی بهسوی درجات کمال است و این که بار حکومت مطلقه را بر زمین بگذارند.[٣٨]»
از آنجا که نظام استبدادی دارای پیشینهی تاریخی خیلی زیادی در مشرقزمین بود، جمالالدین ناامید بود از اینکه بهزودی از مشرقزمین برچیده شود؛ بنابراین او شکل اصلاحشده و ایدهآل همان نظام استبدادی را در قالب حکومت رحیمه حکیمه میدید که نوعی حکومت مقیده نیز بود و متولیان آنرا جمعی از دانشمندان و متخصصان تشکیل میدادند که برای کنترل آنها لازم بود قانون بر جامعه حکومت کند و بهوسیله نظام پارلمانی، قوانین بهتصویب برسد. همانگونه که در حکومت مشروطه، ریاست شاه بر جامعه باقی میماند در حکومت رحیمه حکیمه نیز، حکومت یک نفر دانشمند بر جامعه بر قرار میباشد و بنابراین از لحاظ محتوا میان حکومت مشروطه و رحیمه حکیمه تفاوتی وجود ندارد؛ از اینرو میتوان گفت نظام سیاسی مورد نظر سید جمالالدین، حکومت رحیمه حکیمه - نخبگان و عالمان متعهد - میباشد که در قالب حکومت مشروطه قابل تصور است.
▲ | حکومت رحیمه حکیمه و مساله مشروعیت |
مطلب دیگری که لازم است یادآوری شود، این است که مبنای مشروعیت نظام سیاسی از نظر سید جمالالدین چیست؟ چگونه حکومت رحیمه حکیمه مشروعیت دارد؟ آیامشروعیت آن از طرف غیب وماورای طبیعت حاصل میگردد یا بهوسیله اراده مردم و انتخاب آنان بهدست میآید؟ مشروعیت نظام سیاسی در اندیشه فارابی بهوسیله «وحی» و اتصال بهعقل فعال تأمین میگردد. به تعبیر بسیاری از فارابیشناسان، تلقی او از نظام سیاسی، همان تلقی از «امامت» در اسلام است که مشروعیت آن از غیب حاصل میشود؛ ولی در اندیشه سید جمال چنین نیست. اگر حکومت رحیمه حکیمه را همان حکومت مشروطه بدانیم در آنصورت مشروعیت آن با آرای مردم قابل تأمین است؛ ولی اگر آن دو را یکی ندانیم، پیداکردن مبنای مشروعیت برای نظام سیاسی وی کاری دشوار است و فهم مبانی و مبادی مشروعیت نظام سیاسی او مشکل خواهد بود.
▲ | حکومت رحیمه حکیمه و مساله دموکراسی |
سید جمالالدین در دورانی زندگی میکرد که مبانی و اصول حکومت دموکراسی در غرب پایهریزی شده بود. او از مدل نظام استبدادی شرقی، نظام سلطنتی انگلیس و هم نظام جمهوری فرانسه را دیده بود. در برابر او هم نظام جمهوری قرار داشت و هم نظام استبدادی؛ بنابراین حکومت رحیمه حکیمه او چه نسبتی با دموکراسی پیدا میکند؟ چرا سید حکومت مورد نظر خود را در قالب جمهوری ارائه نکرد؟
بهنظر میرسد سید جمالالدین نظام جمهوری را خوب میشناخت و با کارکردهای آن آشنایی داشت؛ ولی از تحقق آن در مشرقزمین ناامید بوده است، چنانکه در ابتدای مقاله «الحکومت الاستبدادیه» از آثار مخربی که نظام استبدادی در مشرقزمین بر جای گذاشته است سخن میگوید و اشاره میکند که در نظام استبدادی، رفتارها برخواسته از تضادهای طبیعی و شخصی و سؤتربیت حاکمان بوده و اخلاق، سجایا و قدرت تشخیص مردم نابود شده و جامعه در خرافات و اوهام فرو رفته است. بهتعبیری، جامعه دچار استبدادزدگی شده است که راه خروجی برای آن وجود ندارد. وی در این باره با صراحت میگوید:
«همه این اسباب مانع میشود از اینکه قلم در دست یک نفر شرقی دربارهی حکومت جمهوری و بیان حقیقت و مزایای سعادت دارندگان آن جاری گردد در حالیکه شرقیها شأن شان از دیگران بالاتر است که تحت این نام داخل گردد. انسان حقیقی کسی است که بر او جز قانون حق که بر اساس قواعد عدالت بنا شده حکومت نکند که حرکات او را محدود سازد تا بهسعادت حقیقی برسد و لازم نشود که بر اوراق از ماهیت حکومت مقیده بحث گردد و فوائد و ثمراتش تبیین گردد که فطرت انسانی، حکومت مقیده را میخواهد و مردم را آگاه کنیم که آن، سبب خروج از زندگی حیوانی بهسوی درجات کمال است و این که بار حکومت مطلقه را بر زمین بگذارند.[٣۹]»
از جملههای سید چنین بر میآید که او حکومت جمهوری را حکومت ایدهال خود میدیده است؛ ولی از آنجا که از تحقق آن در مشرقزمین ناامید بود و همچنین میخواست که از حکومت مطلقه نیز رهایی یابد؛ بنابراین اندیشه خود را (حکومت رحیمه حکیمه) در قالب نظام استبدادی مقیده یا مشروطه پیشنهاد میکند که در آن افراد متخصص و خبره حاکمیت پیدا میکنند. این نوع حکومت بهطور قطع بهقانون متکی خواهد بود. حکومت مشروطه میتوانست مقصود سید را برآورده سازد.
▲ | حکومت رحیمه حکیمه و نخبهگرایی سید |
شاید بتوان ادعا کرد که سید، در ارائه طرح حکومت، رحیمه حکیمه فردی نخبهگرا بود و نوعی حکومت تکنوکرات را در جامعه میپسندید تا حکومتی از نوع لیبرال دموکراسی؛ و مشی سیاسی و رفتارهای او در طول عمرش بر این ادعا گواه است. او تمام عمر خود را صرف مراوده و تماس با نخبگان، اعم از روشنفکران، حاکمان و عالمان دینی در جامعه کرد و بهطور عمده با سه گروه از فعالان جریانهای اجتماعی و سیاسی در ارتباط بود.
الف) حاکمان
سید جمالالدین همواره با گروه نخبگان دولتی، در تماس بود؛ البته سرانجام از اینکه عمر خود را صرف اصلاح حکومتها و نخبگان دولتی کرده بود، اظهار پشیمانی میکرد؛ چنانکه در نامهای بهدوستان ایرانی خود متذکر شده است[۴٠]؛ گرچه توجه بسیار او بهعلما و روشنفکران اثر گذاشت.
ب) عالمان
سید جمالالدین با فراست دریافته بود مهمترین گروه اجتماعی که در تحولات سیاسی جامعه ایران نقش فوقالعاده دارد، علما هستند. یکی از نویسندگان در این باره میگوید:
«سید در سفر اول خود به اروپا که عروةالوثقی را انتشار میداد، متوجه اهمیت نفوذ روحانیون برای انجام اصلاحات شده بود.[۴۱]»
نویسنده دیگر معتقد است که سید در شناخت افراد مؤثر روحانی مانند سید محمد طباطبائی که میتوانستند در تحولات آینده جامعه نقش داشته باشند، شامهی تیزی داشت و تلاش میکرد با آنان ارتباط داشته باشد.[۴٢] بههمین جهت سید جمالالدین با کمک سید علیاکبر فالاسیری توانست نامهی تاریخی خود را به آیتالله میرزا حسن شیرازی در سامرا بفرستد و او نیز فتوای تحریم تنباکو را صادر کند که سبب لغو قرارداد استعماری رژی گردید.[۴٣] جنبش تنباکو در تاریخ ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چنانکه «کدی» مستشرق انگلیسی معتقد است جنبش تنباکو، مدل کوچک انقلاب مشروطیت ایران بود و جنبش از سه جهت اهمیت داشت:
۱- اعتراض بهامتیاز تنباکو، نخستین جنبش موفقیتآمیز مردم در تاریخ تازه ایران بود که بهشکست دولت و پیروزی اعتراض کنندگان در مورد تقاضایشان برای الغای همهجانبه امتیاز منجر شد.
۲- این موفقیت، به مخالفان هوشیار دولت و تجاوزهای خارجی جسارت بخشید تا آنجا که برای نخستینبار دریافتند میتوان حتی در موضوعی که پای منافع قدرتهای اروپایی وجود داشته باشد در برابر دولت نیز ایستاد.
۳- این جنبش شامل نخستین اتحاد موفقیتآمیز میان علما، اصلاحطلبان متجدد و جماعت ناراضی ایران بهویژه تجار بود. اتحادی که میبایست مجدداً در اعتراضهای بعدی ظاهر شود و در انقلاب مشروطیت بهثمر رسد.[۴۴]»
سید جمالالدین در حادثه تنباکو و تحریک مردم علیه نظام ناصرالدین شاه بر علما تأکید کرد اقدامهای او بهنتیجه رسید. آقای محیط طباطبائی چنین نتیجه گرفته است که «داستان انحصار دخانیات پس از مدتی کشمکش بالاخره بهنفع سید جمالالدین و موافق منظور او بهپایان رسید[۴۵]».
ج) روشنفکران
گروه دیگری که سید با آنان در تماس بود و بهوسیله آنها افکار و عقاید خود را در لایههای مختلف جامعه ایران رواج میداد، روشنفکران بودند. او هنگامیکه بهایران میآمد، معمولاً در جلسههای سری آنان شرکت و آنان را سازماندهی میکرد. حاج محمد سیاح دربارهی نقش او در تشکیل و سازماندهی نیروهای آزادیخواه در تهران مینویسد:
«هنگامیکه تعداد افراد در تهران بهده نفر رسید، سید پس از تجربه اخلاص این عده قلیل، در مقام آشنایی و ارتباط با آن اعضای پراکنده انجمن معهود برآمده... میفرمود: رجأ آن را دارم که این اتحاد و دوستی شما با حضرات، تفرقه کلمه و شق عصای مسلمین را بهاتحاد و یکرنگی مبدل نمایند و طرفین را بهدوام اتصال مکاتبات وصیت فرمود.[۴٦]»
میرزا رضای کرمانی یکی از نیروهایی بود که توانست استبداد ناصری را درهم کوبد و ناصرالدین شاه را ترور کند. او پیرو و مرید سید جمالالدین بود. بنابر اعتقاد دولت قاجاریه، طراح و هدایتگر عملیات علیه ناصرالدین شاه، سید جمال بوده است و این را میتوان از بازجوییهای میرزا رضای کرمانی و همچنین از تلاش دولت ایران برای بازداشت و محاکمه سید جمالالدین بهدست آورد که تنها موفق شد رفقای سید از جمله میرزا آقاخان کرمانی و میرزا احمد روحی را بازداشت و اعدام کند[۴٧].
سید جمالالدین این قدرت را داشت که همزمان با هر دو گروه از علما و روشنفکران ارتباط برقرار کند و بر آنان اثر بگذارد و اندیشههای او نیز بهگونهای بود که برای هر دو گروه جاذبه داشت. یکی از صاحبنظران اندیشههای سیاسی عقیده دارد که در بازشناسی گروههای فعال جنبش مشروطیت، ظاهراً با دو گروه نخبگان مذهبی و ملی برخورد میکنیم؛ ولی با دقت در آنها بهگرایش بینابینی میرسیم که نقش موثر و هدایتکننده در انقلاب مشروطیت داشتهاند. این گروه بینابین هم در میان علما و هم در میان روشنفکران حضور داشتند. اگر ریشههای تاریخی و اجتماعی این گروه را بررسی کنیم به سید جمالالدین اسد آبادی میرسیم. وی در این مورد تصریح میکند که:
«به نظر راقم این سطور، گرایش و جناح سید جمالالدین با همین گروه بینابینی که جای پای محکمی داشته، قابل بررسی است و بهنظر میرسد سید جمالالدین را میتوان بالاتر و بهعنوان ریشهی تاریخی این گروه اجتماعی دانست[۴٨]».
بنابر عقیده مذکور، اندیشههای سید جمالالدین توانست از میان علما و روشنفکران طرف دارانی بهوجود آورد که نقش بسیار برجستهای در انقلاب مشروطیت داشتند؛ زیرا نوع نگاه و اندیشه سید جمالالدین بهمسائل سیاسی و دین اسلام از این جهت برای متجددان جاذبه داشت که خواهان تغییر عمیق در عادات فرهنگی، مفاسد اجتماعی، انحرافات و خرافات بود و مردم را بهآموختن علوم جدید، صنعت و تکنولوژی دعوت میکرد و علت عقبماندگی شرق را در دوری از علم و استبداد داخلی میدید و نیز از آن جهت علما و متدینان را جذب میکرد که بر اصول اسلام، تقویت دین و عمل بهقرآن تأکید داشت. بر خلاف برخی از روشنفکران که زمان دین را بهسر آمده تلقی میکردند، او بهعمل بهدین و همگامی دین با پیشرفتهای بشری توصیه داشت و هیچگونه بین علم و دین منافاتی نمیدید. در نگاه سید جمالالدین، متدینان میتوانستند با کاروان پیشرفت جهانی همراه شوند.
سید در اواخر عمر متوجه شد که در طول فعالیتهای سیاسی و علمیاش مردم را فراموش کرده است. نامهای که از زندان ترکیه ارسال کرده است، - که در پایان ذکر میشود گویایی از زوایای تاریک عمر سید میباشد.
▲ | جایگاه حکومت رحیمه حکیمه در جنبش مشروطیت |
تا اینجا اندیشهی سیاسی سید جمالالدین در بارهی حکومت مطلوب بهصورت گذرا بررسی شد و اکنون جا دارد نشان داده شود که چگونهاندیشههای سیاسی او برای نسل تحصیلکرده جذابیت داشت و آنان را بهمشارکت در جنبش مشروطیت تشویق میکرد؟
مردم ایران در دوران استبداد ناصرالدین شاه از وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه بهشدت مضطرب و ناراحت و نسبت بهبهبود اوضاع ناامید بودند. دستگاه هیئت حاکمه را صالح و قابل اصلاح نمیدیدند و هر روز شاهد حضور بیشتر دشمنان ایران، مانند انگلیس و روسیه بودند؛ از اینرو مردم و نیروهای فکری و فرهنگی جامعه بهدنبال دیدگاههایی بودند که آنان را در این وضعیت راهنمایی و هدایت کند؛ راهگشای آنان در رهایی از این وضعیت باشد؛ آنان را در درک درست از نظام سیاسی آینده یاری رساند و آن نظام را با دیدگاههای دین اسلام مقایسه کرده و در صورت تطبیق در جامعه پیاده کند؛ بدینجهت گروههای فعال اجتماعی و سیاسی احساس کردند کهاندیشههای سیاسی سید جمالالدین اسدآبادی در مورد حکومت و سیاست، توان پاسخگویی به نیازهای زمان آنان را دارد و میتوانند بااستفاده از آن، طرح حکومت آیندهی ایران را بر اساس مدل «نخبگان» سید طراحی و ارائه کنند.
سید جمالالدین در دوران حیات خود، شاهد انقلاب مشروطیت در ایران نبود؛ ولی با تحلیل و بررسیهایی که در اندیشههای سیاسی-اجتماعی او شد و همانگونه که از مدارک و شواهد تاریخی نیز استفاده گردید، وی در شکلگیری زمینههای فکری و مقدماتی جنبش مشروطیت نقش اساسی داشته است. وی از آنجهت در جنبش مشروطیت نقش داشت که اندیشههای او دربارهی پدیدههای سیاسی و فرهنگی پویا و بود. آزادیخواهان برای شکلگیری جنبش اجتماعی بهدیدگاه سید نیاز مبرم داشتند. او با مسافرتها، مذاکرات و نامههای شورانگیزش آنان را در پیدایش جنبش مشروطیت کمک زیادی کرد. آنان میتوانستند دیدگاههای سید جمالالدین را در لایههای مختلف اجتماعی جاری سازند.
عدهای او را یگانه رهبر و بیدارگر مشرقزمین و عامل اصلی در پیدایش مشروطیت معرفی کردهاند که مبالغهآمیز بهنظر میرسد؛ ولی در جریان مشروطیت، افراد موثر و گروههای فعال اجتماعی زیادی حضور داشتند که از افکار سید جمالالدین متأثر بودند و در ایجاد جنبش مشروطیت، نقش اساسی داشتند.
استاد شهید مطهری، سید جمالالدین را بنیانگذار نهضتهای اصلاحی در جهان اسلام معرفی میکند و میگوید:
«بدون تردید، سلسلهجنبان نهضتهای اصلاحی اخیر، سید جمالالدین اسدآبادی معروف بهافغانی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد. دردهای اجتماعی مسلمین را با واقعبینی خاص بازگو نمود. راه اصلاح و چارهجویی را نشان داد.[۴۹]»
استاد مطهری دو ویژگی برجستهی سید جمالالدین را بر میشمارد: یکی تفاوتی که او بین عالمان شیعه و سنی در وابستگی بهدولتها و استقلال فکری و عملی از آنان قائل بود و دیگری، عنصر تجددگرایی است که او بهعلوم و فنون جدید توجه داشت؛ ولی دچار خطر افراطگرایی در آن نیز نشده بود.
کسانیکه ژرفاندیشانه به دیدگاههای علمی سید جمالالدین اسد آبادی توجه کردهاند، متوجه زیادهرویهایی شدهاند که یکی از آنها، توجه بیش از اندازه وی به نخبگان و دوری از مردم است. اگر از اشکالها و انتقادهایی که بر او وارد است بگذریم و بخواهیم بهصورت ملموس از اندیشهها و عملکردهای وی نتیجهگیری و اندیشههای علمی-سیاسیاش را خلاصه کنیم در مییابیم که او سه هدف را دنبال میکرد:
۱- پیراستن عقیده مسلمانان از خرافات و بدعتها و بازگشت بهاسلام اصیل و اصول اولیه؛
۲- وحدت و همبستگی مسلمانان در برابر خطر سلطهی فرهنگی و سیاسی غرب؛
۳- هماهنگکردن تعالیم و رهنمودهای دینی با عقل و مقتضیات زمان.
او برای رسیدن بهاهداف خود، دیدگاه منسجم و منطقی ارائه داد که میتوان بهعنوان ایدئولوژی فعال و پویا نام برد. وی دیدگاههای خود را بهوسیلهی مذاکرات، خطابههای شفاهی، مجلهها و روزنامهها بهدیگران میرساند.
▲ | نتیجه |
در این نوشته، اندیشههای سیاسی سید جمالالدین، مطالعه و بررسی شد و بر اساس مقاله «الحکومة الاستبدادیة» این نتیجه بهدست میآید که سید میکوشید نظام سیاسی جامعه را بر اساس حکومت «رحیمه حکیمه» پایهریزی کند. او حکومت رحیمه حکیمه را در برابر حکومتهای «ظالمه، قاسیه، رحیمه جاهله و رحیمه افینیه» قرار داده است. اندیشه سید از پیشینهی تاریخی نیز برخوردار است؛ زیرا پیش از او «ابونصر فارابی» اندیشهی مدینه فاضله را در برابر مدینههای «جاهله، فاسقه و ضاله» مطرح کرده بود؛ با این تفاوت که سید جمال، ادبیات آن را تغییر داد و از حالت آرمانی خارج کرده و عینیتر و ملموستر نمود. او همچنین، اندیشه فارابی را که قالب تمدنی داشت در قالب نظام استبدادی بیان نمود. او در بر خی از نوشتهها و مقالههای خود از حکومت جمهوری بهنیکی یاد میکند؛ ولی تحقق آن را در مشرقزمین زودهنگام میداند و از اینرو اندیشهی خود را در قالب حکومت رحیمه حکیمه بیان میکند.
اندیشه سیاسی سید جمال، مشکلات زیادی بههمراه دارد. از جمله اینکه با شکل استبدادی نمیتوان حکومت مردمی بهوجود آورد و همچنین مسالهی مشروعیت حکومت رحیمه حکیمه نیز مطرح است که چگونه تامین میگردد؟ دیگر اینکه این نوع حکومت با حکومت دموکراسی چه نسبتی پیدا میکند؟ و مشکلات دیگر که در برابر اندیشه وی وجود دارد.
اندیشهی سیاسی وی در فضای استبدادی گذشته - نسبت بهزمان فعلی - بیشتر معنا و مفهوم پیدا میکند؛ از اینرو جذابیتی که در آنزمان داشت، اکنون دارا نیست. در پایان مناسب است آخرین نامهای که سید جمالالدین برای هممسلک خود در ایران، از زندان ترکیه فرستاده بود، برای یادآوری و نتیجهگیری از دوران عمر سیاسی او را ذکر کنیم. ناظمالاسلام کرمانی نامه را اینگونه منعکس میکند.[۵٠]
از زندان بابعالی - اسلامبول
به هممسلکهای ایرانی
دوست عزیز من. در موقعیکه این نامه را بهدوست عزیز خود مینویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات. نه از گرفتاری متألم و نه از کشتهشدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشتهشدن. حبسم برای آزادی نوع؛ کشته میشوم برای زندگی قوم؛ ولی افسوس میخورم از اینکه کشتههای خود را ندرویدم، بهآرزویی که داشتم کاملاً نائل نگردیدم.
شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینیم. دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم.ای کاش! من تمام تخم افکار خود را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخمهای بارور و مفید خود را در زمین شورهزار سلطنت فاسد نمینمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم بهنمو رسید. هرچه در این زمین کویر غرس نمودم، فاسد گردید. در این مدت، هیچیک از تکالیف خیرخواهانه من بهگوش سلاطین مشرق فرو نرفت. همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت. امیدواریها بهایرانم بود، اجر زحماتم را بهفراش غضب حواله کردند. با هزاران وعده و وعید به ترکیا احضارم کردند، این نوع مغلول و مقهور نمودند؛ غافل از اینکه انعدام صاحب نیت، اسباب انعدام نیت نمیشود. صفحهی روزگار حرف حق را ضبط میکند.
باری من از دوست گرامی خود خواهشمندم این آخرین نامه را بهنظر دوستان عزیز و هم مسلکهای ایرانی من برسانید و زبانی بهآنها بگویید: شما که میوهی رسیدهی ایران هستید و برای بیداری ایرانی، دامن همت بهکمر زدهاند از حبس و قتال نترسید. از جهالت ایرانی خسته نشوید. از حرکات مذبوحانه سلاطین متوحش نگردید. با نهایت سرعت بکوشید. با کمال چالاکی کوشش کنید. طبیعت بهشما یار است و خالق طبیعت مددکار. سیل تجدد بهسرعت بهطرف مشرق جاری است. بنیاد حکومت مطلقه منعدمشدنی است. شماها تا میتوانید در خرابی اساس حکومت مطلقه بکوشید، نه بهقلع و قمع اشخاص. شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، کوشش نمایید، نه در نیستی صاحبان عادات. هرگاه بخواهید اشخاص مانع شوید، وقت شما تلف میگردد. اگر بخواهید بهصاحب عادت سعی کنید باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب میکند. سعی کنید موانعی را که میانه الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوامفریبان را نخورید.
جمالالدین حسینی
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- غلاممحمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ص ۵۹۳.
[٢]- ر. ک: صدر واثقی؛ سید جمالالدین حسینی، پایهگذار نهضت اسلامی، ص ۵۴.
[٣]- حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص ۸۳.
[۴]- همان، ص ۸۳.
[۵]- محمد محیط طباطبائی، نقش سید جمالالدین اسدآبادی در بیداری مشرقزمین، ص ۱۳۴.
[٦]- برخی، مانند آقای موثقی با نگاه اصلاحگرایانه در کتاب «سید جمالالدین بیدارگر مشرق زمین» و بعضی، مانند آقای کریم مجتهدی و مددپور با نگاهی فلسفی در کتابهای «سید جمالالدین و سیر تفکر جدید» و «مجموعهی تاریخ معاصر و مبانی آن» و عدهای با ثبت وقایع تاریخی، مانند ناظمالا سلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» در مورد سید جمالالدین تحقیق کردهاند.
[٧]- یکی از دورانهای پرفروغ عمر سید، حضور او در تحولات سیاسی-فرهنگی ایران و تلاش او در آگاهانیدن ایرانیان بهویژه گروههای تحصیلکرده، علما، روشنفکران و تودههای اجتماعی مردم از ستم دستگاه شاهی، تجاوز و غارت منابع طبیعی ایران بهوسیله بیگانگان و وضعیت نابسامان سیاسی ایران بوده است. یکی از نویسندگان در بارهی نقش سید جمالالدین نوشته است: «کارنامهی زندگی سید در ایران، شاید درخشانترین فصل داستان مجاهدهی او در راه آزادی ملتهای اسلامی باشد؛ زیرا در قرن سیزدهم هجری، کمتر کشور اسلامی همچون ایران در گمراهی و بیخبری سیاسی بهسر میبرد، اگر میزان تاثیر یکایک رهبران سیاسی و فکری ایران آنروزگار را در بیداری مردم با هم بسنجیم، بیگمان سید جمالالدین بیش از هر رهبر دیگر در این بیداری مؤثر بوده است» (حمید عنایت، همان ص ۱۱۲). چنانکه مدیر روزنامهی حبلالمتین در خلال جنبش مشروطیت؛ مقالهی سید را در بارهی اینکه «چرا اسلام ضعیف شد؟» را چاپ کرد و در دنبالهی همین مقاله پیروزیهای علما و ملت ایران را در انقلاب مشروطیت از اثرهای سخنان تشویقآمیز و پندهای مؤثر افغانی دانسته و نوشته است: «اقدام علمااعلام (کثرالله امثالهم) معلوم نمود که که خداوند تا چه درجه تفضل در حق مسلمانان دارد و بههمانطور که فیلسوف (افعانی) فرموده حرکت مسلمانان ایران (تحت رهبری علما) عقول تمام دانایان را متحیر ساخت». (عبدالهادی حائری، تشیع و مشوطیت، بهنقل از روزنامهی حبل المتین، سال ۱۳۸۱، ص ۹۸.
[٨]- الرسائل و المقالات، بهکوشش سیدهادی خسروشاهی، صص ۵۵-۶۷، رسالهی «الحکومة الاستبدادیه» سیدجمالالدین الحسینی.
[۹]- همان.
[۱٠]- همان، ص ۵۵.
[۱۱]- همان، ص ۵۶.
[۱٢]- همان، صص ۵۷-۵۸.
[۱٣]- همان، صص ۵۹-۶۰.
[۱۴]- همان، صص ۶۱-۶۲.
[۱۵]- همان، ص ۶۴.
[۱٦]- سید جمالالدین الحسینی، تاریخ اجمال ایران و تتمةالبیان فی تاریخ الافغان، ص ۲۵.
[۱٧]- الرسائل و المقالات، بهکوشش سیدهادی خسروشاهی، صص ۵۵ و ۵۶، رسالهی «الحکومة الاستبدادیه» سید جمالالدین حسینی.
[۱٨]- سید جمالالدین حسینی، تاریخ اجمالی ایران و تتمةالبیان فی تاریخ الافغان، ص ۳۶.
[۱۹]- همان، ص ۱۰۰.
[٢٠]- همان، ص ۲۵.
[٢۱]- رضا داوری اردکانی، فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، ص.
[٢٢]- این کتاب را آقای سید جعفر سجادی از عربی که بهنام «آراء مدینةالفاضله» بود بهفارسی باز گردانده است.
[٢٣]- محمد ابونصر فارابی، سیاستنامه، ص ۲۳۷.
[٢۴]- همان، ص ۲۴۷.
[٢۵]- رضا داوری، همان، ص ۳۰.
[٢٦]- همان، ص ۲۵۲.
[٢٧]- فرناز ناظرزاده کرمانی، فلسفه سیاسی فارابی، ص ۱۸۸.
[٢٨]- فارابی، همان، ص ۲۵۵.
[٢۹]- همان، صص ۲۵۶-۲۷۵.
[٣٠]- همان، ص ۲۷۶.
[٣۱]- همان، ص ۲۷۶.
[٣٢]- رضا داوری، همان.
[٣٣]- سید جمالالدین الحسینی، تاریخ اجمال ایران و تتمةالبیان فی تاریخ الافغان، ص ۲۷.
[٣۴]- همان، صص ۲۷-۲۸.
[٣۵]- همان، ص ۲۸.
[٣٦]- همان، ص ۱۰۱.
[٣٧]- رضا داوری، فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، ص ۳۹.
[٣٨]- الرسائل و المقالات، بهکوششهادی خسروشاهی، صص ۵۵-۶۷، رسالهی «الحکومة الاستبدادیه»، سید جمالالدین اسدآبادی.
[٣۹]- الرسائل و المقالات، همان.
[۴٠]- این نامه را در پایان میآوریم.
[۴۱]- محمد محیط طباطبائی، نقش سید جمالالدین مرد بیدارساز مشرقزمین، ص ۳۹.
[۴٢]- عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت، ص ۹۷.
[۴٣]- در اینکه آیا نامه سید جمالالدین بر میرزای شیرازی در صدور فتوای تحریم مؤثر بوده یا نه جای تحقیق و تأمل بیشتری وجود دارد. برای اطلاع بیشتر از این موضوع ر. ک: موسی نجفی، تعامل دیانت و سیاست در ایران، صص ۱۳-۱۸.
[۴۴]- نیکی کدی، تحریم تنباکو، ص ۱.
[۴۵]- محمد محیط طباطبائی، همان، ص ۳۲.
[۴٦]- صدر واثقی، سید جمالالدین اسد آبادی پایهگذار نهضتهای اسلامی، بهنقل از گفتار خوش یارقلی، ص ۱۴۱.
[۴٧]- ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، صص ۸۰-۹۰.
[۴٨]- موسی نجفی، اندیشه دینی و سکولاریسم در حوزهی معرفت سیاسی و غربشناسی، ص ۶۳.
[۴۹]- مرتضی مطهری، نهضتهای صد سالهی اخیر، ص ۱۴.
[۵٠]- ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، صص ۸۷-۸۸.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ جمعهخان محمدی، «حکومت رحیمه حکیمه» در اندیشه سیاسی اجتماعی سید جمالالدین حسینی بر اساس رسالهی (الحکومة الاستبدادی)، فصلنامهی آموزه ۱۳۸۲ شماره ۲، بهار، صص ۱۱۷-۱۴۴. برگرفته از منابع زیر:
حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چ ۳، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۱.
حسینی، سید جمالالدین، تاریخ اجمالی ایران و تتمةالبیان فی تاریخ الافغان، چ ۱، تهران: انتشارات شروق، ۱۳۷۹.
خسروشاهی،هادی، الرسائل و المقالات، رسالهی «الحکومة الاستبدادیه»، سیدجمالالدین حسینی، چ ۴، تهران: قبله شروق، ۱۳۷۹.
داوری اردکانی، رضا، فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، چ ۲، تهران: انجمن فلسفه، ۲۵۳۶ شاهنشاهی.
طباطبائی، محمد محیط، نقش سید جمال اسدآبادی در بیداری مشرقزمین، چ ۱، قم: دار التبلیغ اسلامی، ۱۳۵۲.
عنایت ، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، چ ۵، تهران : امیر کبیر، ۱۳۷۶.
غبار، غلاممحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، چ ۲، قم: پیام مهاجر، ۱۳۵۹.
فارابی، محمد ابونصر، سیاستنامه، ترجمه سید جعفر سجادی، چ ۳، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سال ۱۳۷۱.
کدی، نیکی کدی، تحریم تنباکو، ترجمه شاهرخ حقیقی، چ ۲، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۸.
کرمانی، ناظمالاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، چ ۵، تهران : نشر پیکان، ۱۳۷۶.
مطهری ، مرتضی، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، چ ۶، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۶۵ ش.
ناظرزاده کرمانی، فرناز، فلسفه سیاسی فارابی، چ ۱، تهران: دانشگاه الزهرا، ۱۳۷۶.
نجفی، موسی، اندیشهی دینی و سکولاریسم در حوزهی معرفت سیاسی و غربشناسی، چ ۱، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵.
نجفی، موسی، تعامل دیانت و سیاست در ایران، چ ۱، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸.
واثقی، صدر، سید جمالالدین حسینی، پایهگذار نهضت اسلامی، چ ۲، تهران: انتشارات پیام، ۱۳۳۵.