دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۷ آبان ۱۲, شنبه

طاهر بدخشی با آرزوهای بزرگ

مردی با آرزوهای 'بزرگ' و 'دست‌نیافتنی'؛ چهل سال از مرگ طاهر بدخشی گذشت شهباز ایرج بی‌بی‌سی 31 اکتبر 2018 - 09 آبان 1397 طاهر بدخشی از بنیانگذاران جریانی پنداشته می‌شود که به "ستم ملی" معروف است طاهر بدخشی که چهل سال پیش در ۴۶ سالگی در زندانی در کابل کشته شد، از رهبران عمدتا چپ‌گرای کمترشناخته شده و دارای اندیشه‌های جنجالی افغانستان است. طاهر بدخشی در هشتم عقرب/آبان سال ۱۳۱۲ خورشیدی در شهر فیض‌آباد ولایت بدخشان به دنیا آمد و در اوایل عقرب سال ۱۳۵۸در زندان پلچرخی کابل به قتل رسید. پدرش محمد ذاکر، در روزگار پادشاهی امان‌الله خان و سپس در دوران نادرخان روابط خوبی با دستگاه حاکم داشت و خود در بدخشان دارای نفوذ زیادی بود. بعدها به دلیل آنچه که نادیده گرفتن حقوق اقوام غیرپشتون دانسته شده، رابطه محمد ذاکر با حکومت به سردی گرایید و او که در دوره‌هایی به عنوان نماینده بدخشان شناخته می‌شد، نوعی عزلت اختیار کرد، مشغول زمین‌داری خود شد و از سیاست فاصله گرفت. طاهر بدخشی که پس از پایان آموزش‌های ابتدایی در بدخشان، برای ادامه آموزش به کابل رفته بود، بعد از تلاش‌های زیادی توانست وارد لیسه/دبیرستان حبیبیه شود. درخشش او به عنوان شاگرد ممتاز راه ورودش به دانشگاه کابل را باز کرد، در دانشگاه با مبارزانی آشنا شد که در پی آوردن تغییر در افغانستان بودند و با نظام شاهی سازگاری نداشتند. جدایی از حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال ۱۳۴۳ در تشکیل حزب دموکراتیک خلق افغانستان که نور محمد تره‌کی و ببرک کارمل، روسای جمهوری چپ‌گرای این کشور، هم اعضای موسس آن بودند، نقش اصلی داشت. بعدتر که آن حزب به دو پارچه "پرچم" و "خلق" تقسیم شد، بدخشی در جناح خلق قرار گرفت اما به دلیل اختلاف نظرهایی‌که میان او نور محمد تره‌کی و حفیظ‌الله امین پدید آمد، از عضویت حزب کناره‌گیری کرد. Image caption طاهر بدخشی - لیسه حبیبیه کابل ۱۳۳۵ طرفداران او همچنین می‌گویند بدخشی مخالف وابستگی به شوروی بود و می‌خواست کشورش محل تلاقی تمدن غربی و معنویت شرقی باشد. اما، جریان‌‌های چپ و راست با او دراین زمینه‌ها نظر همسانی نداشتند. بدخشی از جریان چپ جدا شد و برای جلب طرفداران بیشتر، تشکیلات تازه موسوم به "محفل انتظار" را تشکیل داد. عده‌ای بدین باورند که طرفداران آقای بدخشی بعد ازآنکه از همراهی او برای رو آوردن به مبارزه مسلحانه ناامید شدند، از وی فاصله گرفته و خود به چندین دسته تقسیم شدند که تشکیل سازمان انقلابی زحمت‌کشان افغانستان (سازا) و سازمان فدایی زحمت‌کشان افغانستان (سفزا) نتیجه آن بود و جمعی هم، دست از عضویت در هر دو سازمان شستند و گروهی از طرفدارانش هم به حزب دموکراتیک خلق پیوستند. اما مجید سکندری بدین باور است که طاهر بدخشی خود بعد از "محفل انتظار" تشکیلات رسمی دیگری را ایجاد نکرده است. گفته شده یکی از دلایل جدایی او از نورمحمد تره‌کی، تصمیم تره‌کی به آوردن حفیظ الله امین (دیگر رئیس جمهوری دولت کمونیستی) در جمع تصمیم گیرندگان اصلی حزب بود. بعد از کشته شدن نورمحمد تره‌کی، حفیظ الله امین به قدرت رسید و دشمن دیرین خود بدخشی را ابتدا به زندان افگند و ادعا می‌شود که بعدا به قتل رساند. بدخشی مخالف سرسخت پیوستن حفیظ‌الله امین به حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. حق نشر عکس Badakhshi Facebook Image caption طرفداران آقای بدخشی می‌گویند او مخالف وابستگی به شوروی بود و می‌خواست کشورش محل تلاقی تمدن غربی و معنویت شرقی باشد اندیشه‌ی‌ "ستم ملی" از طاهر بدخشی اثری که بتوان براساس آن با تمامی ابعاد اندیشه‌هایش آشنا شد، تاکنون در دسترس نیست ولی گفته می‌شود که کار انتشار دست‌نوشته‌های او شامل خاطراتش زیر دست است. بشیر بغلانی از هم‌رزمان آقای بدخشی که حالا در آلمان زندگی می‌کند به بی‌بی‌سی گفت: "طاهر بدخشی در مورد ریشه‌های اصلی مشکلاتی که جامعه با آن مواجه بود و می‌بایست علیه آن مبارزه کرد، با رهبران خلق و پرچم اختلاف نظر شدید پیدا کرده بود. چون بدخشی معتقد بود که سلاطین و حکام قوم پشتون علیه دیگر اقوام ستم روا می‌دارند و در واقع آنچه جریان دارد یک ستم ملی است." اما، تفاوت دیدگاه‌های او با دیگر رهبرانی که علیه نظام شاهی مبارزه می‌کردند، به "ستم ملی" خلاصه نمی‌شد. به گفته مجید اسکندری یکی دیگر از هم‌رزمانش، "بدخشی با دین اسلام مخالفتی نداشت، اسلام را به عنوان فرهنگ مسلط جامعه قبول کرده بود و خود مانند یک مسلمان مدام نماز ادا می‌کرد و طرفدار هدف قرار گرفتن دین اسلام در جریان مبارزه برای آوردن ترقی در کشورش نبود." به تازگی یک نوار صوتی در انترنت پخش شد که پیروان بدخشی واقعی بودن آن را تائید کرده‌اند. بدخشی در این نوار صوتی به خویشاوندانش در بدخشان می‌گوید راهی را انتخاب کرده است که پایانش پیدا نیست. او می‌گوید: "برای نجات مردم و نجات وطنم از فقر و بدبختی و جهل و اسارت به مبارزه‌ای که پایانش درست معلوم نیست آغاز کردم و اکنون درست در نیمه راه آن قرار دارم." آقای بدخشی از تازه بودن راهی که در پیش گرفته سخن می‌گوید و مخاطبان خود را به فراگرفتن تاریخ سرزمین‌شان فرا می‌خواند. او در ادامه این نوار می‌گوید: "یک نکته در طول تاریخ سیصد ساله روشن شده که سرو کار داشتن با مردم و خدمت به مردم محور همه کارهای پدر و آبا و اجداد ما بوده است. اما امروز زمان و عصر تغییر کرده و آن ترتیب قومی و عنعنوی دیگر به درد قوم و مردم نمی‌خورد. راهی را که من شعوری انتخاب کردم راهی نو و راه خدمت به همه طبقات زحمتکش، و همه اقوام و ملیت‌های ستم‌کش و بالاخره بشریت منظور نظر است. و این یک داعیه بزرگ و یک آرزوی خوب اما دست نیافتنی معلوم می‌شود." Image caption طاهر بدخشی مخالفان سرسختی هم داشته است. او و کسانی که پیروش بودند متهم به تجزیه‌طلبی، قوم‌گرایی و ضدیت با پشتون‌ها دانسته شده‌اند در بخش دیگری از این پیام از اهمیت یکجا شدن عقل و خرد غربی با اخلاق و معنویت شرقی برای نجات جامعه سخن می‌گوید: "با تکنولوژی بدون برخورداری از فرهنگ نمی‌توان به خوشبختی رسید. ما از طرفی ناگزیریم به تمدن زاده غرب رو بیاوریم و از طرف دیگر مکلف هستیم که فرهنگ خود را نگه بداریم. فرهنگ نوع دوستی و انسان دوستی را." طرفداران طاهر بدخشی، که مجید اسکندری مقیم بریتانیا یکی از آنان است، می‌گویند: بدخشی به این عقیده بود که "به همه اقوام افغانستان باید امکان مشارکت در قدرت دولتی داده شود و همه باید به صورت برابر از امکان آموزش و کار برای پیشرفت جامعه برخوردار شوند." میراث طاهر بدخشی طاهر بدخشی مخالفان سرسختی هم داشته است. او و کسانی که پیروش بودند متهم به تجزیه‌طلبی، قوم‌گرایی و ضدیت با پشتون‌ها دانسته شده‌اند. سلیمان لایق از اعضای رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در جواب سوالی که در مورد دلایل "ستمی" نامیده شدن بدخشی و یارانش پرسیدیم گفت: "من نشنیده‌ام که بدخشی حرفی از برتری‌جویی قومی زده باشد یا علیه پشتون‌ها حرف غیرمنصفانه‌ای گفته باشد. او یک بدخشانی بود، مصیبت مردم را در منطقه خود دیده بود و برای خوشبختی‌شان مبارزه کرد و در این راه جان داد." طرفدارانش می‌گویند طاهر بدخشی خواهان خود‌مختاری برای مناطق مختلف افغانستان بود و می‌خواست بخش‌هایی از این کشور که دارای ویژگی‌های فرهنگی و بومی متفاوتی هستند، به صورت محلی اداره شوند. 1