دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۷ اسفند ۴, شنبه

ماجرای قتل سفیر امریکا در کابل

از: رازق مامون

ماجرای قتل سفیر امریکا در کابل


فهرست مندرجات

.



ماجرای قتل سفیر امریکا در کابل

روز ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۴ فوریه ۱۹۷۹ میلادی)، آدولف دابس، سفیر ایالات متحده آمریکا در افغانستان را افراد ناشناسی ربودند و سپس او در درگیری کشته شد. ترور دابس بر مناسبات دو کشور سایه انداخت و گفته شد که بعد از این رویداد کمک‌های آمریکا به مجاهدین افغان که تازه فعالیت‌های‌شان برجسته شده بود، بیش‌تر شد. چهل سال بعد از این قتل، هنوز مشخص نشده است که دقیقاً کدام گروه به این کار دست زده و هدف چه بوده است.

واسیلی میتروخین، افسر فراری سازمان مخوف کاگ‌ب با پناهنده شدن به انگلیس در سال ۱۹۹۲ آغازکر یک افشاگری بزرگ بود. اسناد متروخین بی‌گمان نگاه کارشناسان را به بسیاری از رویدادهای چند دهه‌ی اخیر از جمله ماجرای قتل آدولف دابس، سفیر آمریکا در کابل تغییر داد.

در دنیای پُر رمز و راز جاسوسی منابع اطلاعاتی دارای ارزش ویژه‌ی می‌باشند به‌خصوص اگر این منابع مبتنی بر اسناد و مدارکی باشند که توسط سرویس جاسوسی کشور هدف تهیه و تنظیم می‌گردند. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، سرویس جاسوسی این کشور موسوم به کاگ‌ب از بین نرفت بلکه تغییر ماهیت داد. اگرچه جنگ سرد و نظام دو قطبی به تاریخ پیوسته بود، اما سرویس‌های جاسوسی غرب هم‌چنان در پاسخ به بسیاری از مسایل و مشکلات فقط یک جواب یافته بود: «نمی‌دانیم».

بر اساس شواهد موجود در روز ۵ آوریل سال ۱۹۹۲ یک مرد با سنی در حدود ۷۰ ساله و با لباس نامرتب و بدقواره به سفارت انگلیس در لتونی مراجعه نمود و مدعی شد اسنادی در اختیار دارد که می‌تواند هزاران جاسوس و منبع اطلاعاتی کاگ‌ب در سراسر جهان را افشا نماید. اگرچه این ادعا ابتدا با تردید نگریسته شد، اما از این مرد خواسته شد نمونه‌ای از این اسناد را در اختیار آنان قرار دهد. وقتی او چند نمونه از این اسناد را در اختیار سفارت انگلستان قرار داد، صحت ادعاهای او اثبات گردید.

او درخواست نموده بود در مقابل این اسناد و اطلاعات خود و خانواده‌اش به انگلستان نقل مکان نمایند. جزئیات چگونگی انتقال این مرد به انگلستان، هم‌چنان در پرده ابهام قرار دارد. اما آشکار است که او و همسرش نینا و ۶ صندوق بزرگ از اسنادش در ۷ نوامبر ۱۹۹۲ طی عملیاتی از روسیه خارج گردید این مرد پس از انتشار اسناد و مدارک ذکر شده تعیین هویت گردید. او واسیلی میتروخین نام داشت. او بین سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۳، مسئول نظارت بر انتقال کل بایگانی اطلاعات خارجی کاگ‌ب از ساختمان لوبیانکا به ساختمان تازه‌تاسیس یاسه‌نوو بود.

او در این سمت و هر روزه با کپی‌برداری از اسناد آن‌را در جیب خود پنهان می‌کرد و در زیر کف زمین خانه‌ی ویلای خود جاسازی می‌کرد و حتی پس از پایان انتقال اسناد و تا سال ۱۹۸۵ که بازنشسته شد به این کار ادامه داد. پس از سقوط شوروی وی برای ارائه اسناد خود ابتدا به سفارت آمریکا در لتونی مراجعه نمود اما وقتی با واکنش سرد آنان برخورد نمود، به سفارت انگلستان رفت. دیپلماتی که او را به‌حضور پذیرفت یک زن بود که تا به امروز ناشناخته باقی مانده است. او پس از رویت اسناد او بلافاصله به اهمیت آن اسناد پی برد و او را به منابع اطلاعاتی ارجاع داد.

پس از ورود میتروخین به انگلستان او به‌همراهی کریستوفر آندرو کارشناس برجسته‌ی تاریخ عملیات سرویس‌های جاسوسی به‌همکاری برای انتشار کتابی نمود که اسناد میتروخین نام گرفت. او در این کتاب به افشا جنگ حقیقی بین سی‌آی‌ای و کاگ‌ب و سرویس اطلاعاتی ایران و پاکستان در افغانستان می‌پردازد. او در کتاب خود صریحاً اذعان می‌دارد سرویس‌های جاسوسی غرب و شرق در پشت پرده‌ی اکثر تحولات سیاسی و اجتماعی جهان نقش فعالی داشته‌اند.

در این میان، او به ماجرای قتل سفیر امریکا در کابل اشارات دقیقی دارد.

روز چهارشنبه چهاردهم فبروری ۱۹۷۹ میلادی برابر با ۲۵ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ خورشیدی، آدولف دابس، سفیر امریکا در افغانستان، توسط چهار فرد مسلح که دست‌کم یکی از آن‌ها لباس پلیس بر تن داشت، در جاده‌ی طره‌بازخان، شهر کابل ربوده شد. گروگان‌گیران، دابس را به اتاق ۱۱۷ هتل کابل، انتقال دادند. لحظاتی بعد، نیروهای امنیتی افغانستان عملیات آزادسازی را آغاز کردند، اما اختطاف‌گران، دست به مقاومت زدند و تیراندازی شروع شد. درگیری، زیاد طول نکشید و با کشته‌شدن سفیر آمریکا و گروگان‌گیران به پایان رسید. اجساد گروگان‌گیران شامگاه همان روز در سردخانه‌ی بیمارستان نظامی به دیپلمات‌های آمریکایی نشان داده شد. موضوع اختطاف سفیر آمریکا و سپس قتل او، یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های جنایی-‌سیاسی است که با گذشت چهل سال از این حادثه، هنوز کسی به‌درستی نمی‌داند، ماجرا از چه قرار بود. برخی معتقدند که آدم‌رباییان، از هواخواهان جریان ستم ملی بودند و می‌خواستند در قبال آزادی سفیر آمریکا، بحرالدین باحث و مولانا فیضانی از زندان رژیم آزاد کنند. برخی دیگر، سرویس اطلاعات شوروی سابق یا کاگ‌ب را عامل این پرونده‌ی آدم‌ربایی می‌دانند. یکی از منابع مهمی که مبتنی بر اسناد سرویس جاسوسی شوروی نوشته شده، کتاب «کاگ‌ب در افغانستان» است. نویسنده‌ی این کتاب، واسیلی متروخین، از مسوولان ارشد بایگانی و آرشیو کاگ‌ب بوده است. او در این کتاب به اهمیت آدولف دابس برای کاگ‌ب سخن گفته که نظریه نقش سرویس اطلاعات شوروی را در قتل سفیر آمریکا، تقویت می‌کند. هرچه بود، به‌سر آدولف دابس از نزدیک شلیک شده بود. قتل آدولف برای آمریکا بسیار مهم بود تا جایی‌که واشنگتن کمک‌های خود را به رژیم کابل قطع کرد و نزدیک به‌یک سال، دیپلمات‌های آمریکایی هنگام دیدار با مقامات افغانستان و شوروی، مصرانه خواستار پیگیری پرونده‌ی قتل دابس می‌شدند. جریان این مذاکرات در نامه‌های ارسالی سفارت امریکا از کابل به واشنگتن، درج است. این نامه‌های محرمانه، هنگام تصرف سفارت آمریکا و بحران گروگان‌گیری در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام خمینی، به‌دست آمد. هم‌چنین مسأله‌ی ربودن و قتل سفیر آمریکا برای جیمی کارتر، رییس‌جمهور پیشین آمریکا نیز مهم بود. او پس از قتل دابس، در دیدار با خانواده‌ی او، از پیگیری پرونده‌ی قتل سفیر خود در کابل اطمینان داد، اما با گذشت چهل سال، کسی ندانست که دابس برای چه و توسط چه‌کسی کشته شد.

سی‌ویک سال قبل در زمان حکمروایی تره‌کی-امین، آدولف دابز سفیر آمریکا در کابل به‌طور مرموزی کشته شد. این راز تا به امروز مکتوم مانده بود که در پس قتل دابز چه کسانی قرار داشتند؟ اما در سال‌های اخیر، اسنادی از آرشیف کا.جی.بی برون آمده است که این ماجرا را روشن می‌کند. کتاب واسیلی متروخین تحت نام «کا.جی.بی در افغانستان» به‌وسیله‌ی دکتر حمید سیماب، به دری برگردان شده است. این‌هم بریده‌یی از کتاب درباره‌ی «قتل سفیرامریکا»:

«... کی.جی.بی از تقرر دابز به‌حیث سفیر امریکا در افغانستان نگران بود. حینی‌که دابز پیش‌تر از آن سمت سکرتر اول سفارت امریکا در ماسکو را داشت، کی.جی.بی او را زیر مراقبت شدید قرار داده بود. از نظر کی.جی.بی، دابز با منطقه و فعل و انفعالات سیاسی آن از نزدیک آشنا بود و با سی.آی.ای پیوندهایی داشت و مورد اعتماد آن بود، بنابر آن، انتصاب وی به‌حیث سفیر به افغانستان به‌مثابه‌ی جزئی از تلاش‌های ایالات متحده‌ی امریکا برای اثرگذاری بر حکومت جدید افغانستان جهت مانع‌شدن از نزدیکی بیش از حد آن با اتحاد شوروی تلقی می‌شد.

دابز در تقویت موقف و نفوذ آمریکا در شرق میانه و منطقه‌ی خلیج فارس نقش داشت و از جمله‌ی کسانی بود که برای تحقق مفکوره‌ی مثلث افغانستان – پاکستان – ایران فعالانه تلاش می‌کردند. به روز ۳ اگست ۱۹۷۸ اوسادچی نماینده‌ی مقیم کی.جی.بی تلگرامی در مورد دابز دریافت داشت که در آن اضافه بر آن‌چه ذکر گردید چنین اظهار نگرانی شده بود: «منتفی نمی‌توان دانست که دابز در تماس‌هایی که با رهبری افغانستان خواهد داشت درک «عمیق» و آگاهی خود در مورد وضعیت در اتحاد شوروی و سیاست خارجی آن‌را به‌کار خواهد گرفت. به‌عقیده‌ی ما این یکی از خطرناک‌ترین جنبه‌های فعالیت‌هایش است.» اقامتگاه (مرکز کا.جی.بی در کابل) پاسخی با همین روحیه به دفتر مرکزی کی.جی.بی نوشت و اظهار داشت که سفارت امریکا در کابل تحت اداره‌ی دابز فعالانه مشغول تبلیغ و نشر پروپاگند میان مردم و روشنفکران افغانی است و کوشش می‌کند این باور را به آن‌ها بدهد که اتحاد شوروی کشورشان را اشغال نموده تا به مثابه‌ی تخته‌ی خیزی برای گسترش نفوذ آن به هند، پاکستان و آسیای جنوب شرقی از آن استفاده نماید.

پرده‌های اسراری که حادثه‌ی مرگ دابز را پیچانیده‌اند هنوز هم برداشته نشده‌اند. آن‌چه در این مورد برای ما آشکار است چنین است:

به‌روز ۱۴ فبروری ۱۹۷۹ اشخاص ناشناسی دابز را از روی جاده ربوده و او را به هوتل کابل بردند. دهشت‌افگنان تقاضا داشتند تا بحرالدین باحث و مولینا فیضانی (فیضانی ستمی نبود و بانی مدرسه‌ی روحانیت و توحید بود) مربوط به گروه ستم ملی در برابر رهایی سفیر آمریکا از زندان رها ساخته شوند (باحث و فیضانی هر دو بلافاصله پس از کودتای ثور اعدام شده بودند). امین به مشوره‌ی کی.جی.بی به یک گروه هجومی امر کرد تا به اتاقی در هوتل کابل که سفیر در آن‌جا نگهداری می‌شد، یورش برند و تروریستان را نابود سازند. دسته‌ی هجومی که واسکت‌های محافظتی روسی به تن و کلاشنیکوف به‌دست داشتند، اتاقی را که دهشت‌افگنان و گروگان‌شان در آن قرار داشتند، زیر رگبار گلوله گرفتند. حداقل دو مرمی بر دابز اصابت نمود و او را زخم مرگبار زد که به اثر آن جان داد. از تروریستان دو تن کشته، یکی دستگیر و یکی هم مؤفق به فرار شد. بعداً واضح گردید که چهار تروریست فقط سه تفنگچه به‌دست داشتند.

بختورین (نام مستعار «ولگین») دستیار امنیتی سفیر و سکرتر اول سفارت شوروی، کوتیپوف (نام مستعار «کرابز») سکرتر دوم سفارت، و کلوشنیکوف مشاور جلوگیری از جنایات وزارت امور داخله‌ی افغانستان در زمان یورش در هوتل حاضر بودند. آن‌ها در جریان عملیات پیشنهاد کرده بودند تا دفع‌الوقت صورت گیرد، اظهاراتی به خبرنگاران صورت نگیرد، مذاکراتی با تروریستان راه نیفتد، بلکه از بین‌برده شوند و اشخاص کنجکاو از هوتل دور نگهداشته شوند. آن‌ها به آمریکاییانی که به هوتل آمده بودند اجازه ندادند تا پوچک‌های مرمی را با خود ببرند. در برابر احتمال این‌که اتاق هوتل مورد معاینه‌ی کارشناسان امریکایی قرار گیرد، ماشینداری شبیه به کلاشنیکوف ولی از منشأ نامعلوم در اتاق جا گذاشته شد و به‌نام سلاح به‌دست آمده از نزد تروریستان ثبت دفتر گردید.

فردای آن‌روز اوسادچی و یولی به‌هدایت دفتر مرکزی کی.جی.بی به دیدار امین رفتند تا در مورد این که موقع را چگونه به آمریکایی‌ها توجیه کنند، صحبت نمایند. توافق بر آن شد تا مراتب تعزیت و غم‌شریکی با آمریکاییان ابراز گردد، پرچم کشور بالای ساختمان‌های دولتی نیمه‌افراشته گردد و عکس آن چهار دهشت‌افگن در روزنامه‌ها به‌چاپ رسد. جهت عقیم‌ساختن درخواست آمریکایی‌ها برای استنطاق از تروریست دستگیر شده و تعقیب و جستجوی تروریستی که مؤفق به‌فرار شده بود، تصمیم گرفته شد تا تروریست دستگیر شده یک‌جا با یکتن زندانی دیگر به‌نام تروریست چهارمی اعدام گردند و داستان کشته‌شدن هر چهار اختطاف‌کننده در جریان یورش بر هوتل به خورد روزنامه‌ها داده شود. هر دو محکوم شب همان روز اعدام گردیدند. قرار شد تا اگر آمریکایی در مورد دست‌داشتن مشاورین شوروی در عملیات دستگیری تروریستان توضیح بخواهند امین، سروری و سیدداوود ترون بگویند که جانب افغانی تصمیم گرفت تا مستقلانه و بدون استشاره دست به اقدام قاطع زده و به‌حساب تروریستان برسند و هیچ مشاور شوروی در صحنه حاضر نبوده است. و اما، به‌مجرد این‌که کی.جی.بی خود را از شر امین خلاص کرد، خدمات کژ آگاه‌سازی داستان جدیدی از ماجرای مرگ سفیر کبیر دابز را در مطبوعات خارجی به‌شرح ذیل کاشتند:

«هنگام تحقیق در جنایات حفیظ‌الله امین، این ایجنت (جاسوس) سی.آی.ای، کاشف به‌عمل آمد که چهار نفر «دهشت‌افگن» مذکور اعضای یک سازمان شیعی اسلامی بودند که عکس‌العمل خود را در برابر سرکوب ناحق و کتلوی شیعیان توسط امین ابراز می‌کردند. امین با نابودسازی مسلمانان به‌مثابه‌ی یک ایجنت امپریالیزم عمل می‌کرد؛ بنابر آن تروریستان دست از جان‌شسته به اقدامات افراطی دست زدند تا آمریکاییان را به اذعان و تصدیق این امر وادارند. نقشه‌ی آن‌ها چنان بود که سفیر امریکا را اختطاف نموده و با تهدید به‌مرگ وادار سازند تا پرده از راز بردارد و به پیوند نهانی میان سفارت آمریکا در کابل و حفیظ‌الله امین اقرار نماید. حینی‌که دابز در هوتل کابل اسیر دست تروریستان بود، امین فرمان یورش بی‌لزوم و غیرضروری را صادر کرد و امر نمود تا هیچ‌گونه گذشت و مدارا در کار نباشد. هنگام تیراندازی سفیر کبیر دابز جراحت مرگ‌بار برداشت، یک دهشت‌افگن کشته، دیگری زخمی و دو دیگر زندانی و فردای آن روز به امر امین به‌دست تړون نابود ساخته شدند. تړون نیز خود در شرایط ابهام‌آمیزی بروز ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۹ کشته شد.

گروه‌ی تروریست‌ها که اعضای یک سازمان اسلامی بودند قصد داشتند تا با اختطاف سفیر آمریکا دابز او را مجبور سازند در مورد همکاری امین با آمریکایی‌ها صحبت نموده و امین را منحیث یک جاسوس سی.آی.ای رسوا سازد. امین به اقداماتی دست زد تا با نابودسازی همه‌ی اعضای گروه‌ی مذکور خود را از رسوایی نجات دهد. برخورد اداره‌ی کارتر در این مورد تکان‌دهنده بود. آن‌ها باکی نداشتند به‌خاطر مخفی‌نگهداشتن ارتباط امین با سی.آی.ای جان سفیر خود را قربان نمایند.»[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- رازق مأمون، ماجرای قتل سفیر امریکا در کابل - ۱۳۵۸، گزارش‌نامه‌ی افغانستان: دوشنبه ۹ آبان ۱۳۹۰.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت گزارش‌نامه‌ی افغانستان