|
ایران یا پرشیا
فهرست مندرجات
◉ آیا پرشیا برای خوشایند هیتلر ایران شد؟
◉ ایران یا پرشیا؟
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
آیا پرشیا برای خوشایند هیتلر ایران شد؟
در روز ۶ دی ۱۳۱۳ خورشیدی (٢۷ دسامبر ١٩٣۴ میلادی) دولت ایران طی اعلامیهای رسمی از کشورهای خارجی خواست، از آغاز فروردین ۱۳۱۴ (۲۱ مارس ۱۹۳۵)، در مکاتبات رسمی خود با ایران، از واژههای پرشیا، پرس و پرسه بهجای واژهی ایران استفاده نکنند.
اشکان سلطانی از صدای آمریکا گزارش میدهد که «سعید نفیسی، ادیب و مورخ سرشناس، که این تغییر نام را پیشنهاد کرده بود، طی مقالهی در توجیهی آن به چند موضوع اشاره کرد، که یکی از آنها ریشهی کلمهی ایران و وابستگی این کلمه به نژاد آریایی است. نفیسی استدلال کرده بود که کلمهی ایرانی یکی از قدیمیترین الفاظ است که نژاد آریا با خود به دایرهی تمدن آورده است و دانشمندان اروپا آنرا به اسم هندواروپایی و یا نژاد هندوژرمنی و یا هندوایرانی و یا هندوآریایی خواندهاند. اما علاوه بر این تاکید بیشتر نفیسی بر این بود که ایرانیان در همهی تاریخ و ادبیات هزارسالهی خود کشورشان را ایران یا ایرانشهر خواندهاند، در حالیکه پرس یا پرسیا برگرفته از مرکز تمدن هخامنشی است و فقط شامل استانهای فارس و خوزستان میشود. برنارد هانری لِوی، جامعهشناس سرشناس فرانسوی تغییر نام ایران را بهدلیل اقتدارطلبی رضاشاه و نزدیکی دولت ایران با آلمان نازی دانسته و معتقد است، این به ایجاد نوعی احساسات ضد یهودی در ایران انجامیده بود. در حالیکه اسناد تاریخی و همچنین تحقیقات دانشمندان و مورخین حاکی از آن است که تغییر نام تأکیدی در جهت مدرنیزهکردن کشور بود و این اقدام از سوی رضاشاه از بسیاری جهات برای یهودیان ایران نهتنها آغاز پیوستن به بدنهی جامعهی ایران بود، بلکه زمینهی مشارکت آنها را در زمینههای مختلف اجتماعی و اقتصادی و سیاسی فراهم کرد و بدینترتیب جامعهی یهودی ایران توانست در مسیر ترقی ایران سهم فعال بر عهده بگیرند. در برخی دیگر اظهارات و استدلالات هانری لوی تناقضاتی وجود دارد، از جمله اینکه گفته است، رضاشاه میخواست بخشی از جهان برتر باشد و آنرا بر برتریجویی هیتلر گره زدهاند. ولی عبارتی که رضاشاه و دیگران در آن دوره بهکار بردهاند ملل راقیه است که بهمعنی ملل مترقی (ملتهای پیشرفته) رایج بوده نه ملل برتر. و نیز اینکه برخلاف اشارهای هانری لوی، رضاشاه هرگز به آلمان سفر نکرده و با هیتلر هم ملاقاتی نداشته است.»
اظهارات اخیر برنارد هانری لِوی در پاریس که ادعا میکند رضاشاه نام کشور را به اشاره هیتلر و آلمان نازی و با انگیزههای نژادی، از پرشیا یا پارس به ایران تغییر داد، با اعتراضات جدی از سوی جوامع مختلف ایرانی و غربی روبهرو شده است. اگرچه روزنامهی چپگرای فرانسوی لیبراسیون اظهارات هانری لوی را به استناد سخنان پنج تن از آکادمیسینها و مورخین رد کرده است، با اینحال هانری لوی با پاسخ دیگربار بر نظریهی خود تأکید کرده است.
تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ایران را با عنوان رسمی پارس یا پرشین میشناختند، اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث بازگشت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقهای از روشنفکران باستانگرا مانند سعید نفیسی، محمدعلی فروغی و سیدحسن تقیزاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمدند که به این منظور اقداماتی را انجام دهند. سعید نفیسی از مشاوران نزدیک رضاشاه به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسماً به «ایران» تغییر یابد. این پیشنهاد در دی ماه ۱۳۱۳ شمسی رنگ واقعیت بهخود گرفت. این تصمیم بعد از ۷۶ سال هنوز هم محل مناقشه است. مخالفان این تغییر معتقدند که ایران نمیتواند آن بار معنایی، فرهنگی و تمدنیای را که در اصطلاح «پرشیا» نهفته است و غیر ایرانیان از دیرباز با آن آشنایی دارند، منتقل کند. گروهی معتقدند که رضاشاه فقط بهدلیل سیاسی برای تثبیت حکومت اقتدارگرایانه خود چنین تصمیمی گرفته است. این دسته از تحلیلگران میگویند اصل اقدام را باید متوجه جمعی از نخبگان فرهنگی و سیاسی آن دوره از جمله افراد ذکر شده دانست که در اقتدار حکومت رضاخانی منافع خاص خود را نیز جستجو میکردند.
رضاشاه آنقدر به نفیسی اعتماد داشت که وی را مسئول تحصیل و تربیت ولیعهدش (محمدرضا) در دوران تحصیل سوئیس کرد که خاطرات حسین فردوست (دوست و همراه محمدرضا در سوئیس) بهخوبی آنرا روایت کرده است.
اما از سوی دیگر گفته میشود: «حدود ۷۴ سال پیش، به پیشنهاد سفیر ایران در آلمان نازی نام پرشیا (پارس) به ایران تغییر یافت. این اشتباه بهدلیل رابطهی خوب سیاسی رضاشاه و آلمان بوده است که زمینهای میهنپرستانه و نژادپرستانه داشته است. حتی این انتظار میرفته است که با این تغییر نام و اتحاد بیشتر ایران آریایی و آلمان، از سلطه روسیه و انگلیس بر ایران کاسته شود.»
حمید بعیدینژاد سفیر ایران در انگلیس، طی یادداشتی داستان تغییر نام ایران در مجامع بینالمللی را در زمان هیتلر، چنین بیان میکند:
«هر چند در همانزمان برخی نویسندگان با توضیحاتی بعضی مبانی فرهنگی برای این تغییر در برخی از نوشتهها ارائه كردند، اما با نگاهی به تحولات آن دوره میتوان بهخوبی دریافت كه مبنای این تصمیم ملاحظات سیاسی حكومت وقت ایران با ترغیب حكومت آلمان نازی بود.
در سالهای ١٩٣٣ و ١٩٣٤ حكومت نازی در آلمان در چارچوب اندیشهی سیاسی حكومتی خود و برای اثبات برتری نژادی ملت آلمان یك منشور ایدئولوژیك تهیه كرده بود كه متكی به مطالعات گستردهی برخی از محققان آلمانی در موضوع نژادهای انسانی بود. یافتههای این محققان با اهداف سیاسی هیتلر كاملاً همخوانی داشت و میتوانست ادعای هیتلر در اثبات ایدئولوژی برتری نژادی او را به اثبات برساند. بر اساس این مبانی، پاكترین نژاد اروپایی، ریشهی خالص آلمان از ریشهی نژاد آریایی بود كه بههیچوجه با نژاد یهودی مخلوط نشده بود، چرا كه اختلاط نژادی با نژاد یهودیان كه برای اقوام بسیاری در اروپا بهوقوع پیوسته است آن نژادها را از پاكی و خلوص خود خارج نموده و حتی آنها را از ماهیت انسانی خود عاری نموده است. نمونهی بارز این تخریب نژادی در میان اقوام اروپایی از نظر منشور نژادی حكومت هیتلر، اقوام اسلاو بودند كه بهعلت اختلاط با یهودیها از رتبهی انسانیت تنزل یافته و به رتبهی حیوانی رسیده بودند. این اقوام كه نژاد عمدهی كشورهای اروپای شرقی مانند لهستان را شامل میشوند همه بهعلت اختلاط با یهودیان از انسانیت خارج شده بودند. مبنای كشتار یهودیان و اقوام اسلاو توسط حكومت هیتلری تا مرحلهی سوزاندن آنها در كورههای آتشسوزی نیز همین تئوری نژادی بود. نیروهای آلمانی كه این انسانها را به قتل رسانده و در آتش میسوزاندند، آنها را در حد حیواناتی بیدرك و شعور قلمداد میكردند كه حیات آنها تنها به آلودهكردن بیشتر نژاد پاك آلمانی میانجامید و چه بهتر كه هرچه زودتر از كرهی زمین پاكسازی میشدند.
در همین چارچوب تفكر نژادی هم بود كه بر اساس اسنادی كه بعدها منتشر شد، مقامات عالی آلمان در سالهای ١٩٣٣ و ١٩٣٤ دولت وقت ایران را ترغیب نمودند كه با توجه به برتری نژاد آریایی و با در نظر گرفتن اینكه ایران نیز خواستگاه اصلی نژاد آریایی در ایران است، با تغییر نام كشور خود از «پرس» و «پرشیا» به «ایران» (Iran) در زبانهای اروپایی ریشهی تمدنی آریایی خود را به دنیا معرفی نماید. بهزعم آنها این اعلام همچنین میتوانست بهمعنای آغاز عصر جدیدی در تاریخ ایران بعد از دورههای پادشاهی گذشته به اروپا هم باشد، دورهای كه شاه ایران میخواهد ایران را به دورهی جدیدی از تمدن و پیشرفت نوین رهنمون گردد. این نوع گفتمان جدید اتفاقاً با اندیشهی رضاخان كه در آغاز دورهی دوم حكومت خود با توجه به تسلط بیشتر خود بر اوضاع داخل ایران جاهطلبیهای زیادی را در سر میپرورانید و به ایجاد روابطی نزدیكتر با هیتلر بهعنوان قدرت مسلط در اروپا و قدرتی فراتر از قدرتهای سنتی روس و انگلیس میاندیشید، انطباق مییافت.
بدین ترتیب با وجود ابهام و عدم اشتیاق بسیاری در كشورهای خارجی برای استفاده از ترمینولوژی جدید و جایگزین كلمات «پرس و پرشیا» و مشابه آنها در زبانهای مختلف، نام رسمی لاتین ایران بهمرور در اسناد و رسانههای بینالمللی رایج شد، اما برخلاف خوشبینی اولیه این امر به متروكشدن كلمات «پرس» و «پرشیا» و مشتقات آنها منجر نگردید. و این واقعیت خود را چنان تحمیل كرد كه بعد از حدود شانزده سال دولت ایران با اصلاح دستور قبلی طی دستورالعمل جدیدی استفاده از «پرس» و «پرشیا» و نام لاتین ایران را هر دو صحیح و كاربرد آنها بهجای یكدیگر را قابل قبول اعلام نماید.»
افزون بر این، کتابی که بهعنوان «آلمانیها و ایران» در برلین منتشر شده، در اصل کاوشی در تاریخ روابط سیاسی آلمان با ایران است؛ اما این کتاب بیش از آنکه در شناخت تاریخ دیپلماسی آلمان راهگشا باشد، نکات بسیار جالبی را در رابطه با تاریخ سیاسی ایران معصر - بهویزه روابط آلمان و ایران و یگانگی نژاد آریایی - مطرح میکند، که صحهی بر نظریات هانری لِوی میگذارد.
ماتیاس کونتزل در دیباچهی کتاب یادآور میشود که ایران و آلمان با بندهای آشکار و پنهان، گاه معقول و اغلب نامعقول بههم پیوند خوردهاند. دولتمردان آلمانی بهطور سنتی به روابط نزدیک و دوستانه با ایران علاقهمند هستند. آنها هنوز هم تا امروز از اتخاذ سیاستی قاطع علیه برنامهی هستهای جمهوری اسلامی طفره میروند. او میافزاید:
با شکست آلمان در جنگ جهانی اول، احساسات تند ناسیونالیستی با گرایش فاشیستی در این کشور شکل گرفت، که خود زمینهای شد برای رشد حزب ناسیونال سوسیالیسم به رهبر آدولف هیتلر. این حزب تبلیغ میکرد که آلمانیهای اصیل از نژاد آریایی هستند که همان «نژاد برتر» است.
در همین سالها در ایران رضاشاه پهلوی سلطهی خود را با تکیه بر «میراث ایران باستان» و سرچشمههای اصیل ملت ایران تحکیم میکرد. رضاشاه که میکوشید پروژهی نوسازی کشور را بدون دخالت استعمارگران پیش ببرد، در آلمان نازی متحدی یافت که میتوانست به رشد ایران کمک کند، و چه بهتر که این متحد خود را از «نژاد آریا» نیز میدانست! آلمان به اطلاع پادشاه ایران رساند که آماده است بدون هیچ چشمداشت استعماری، به رشد و توسعهی ایران کمک کند. آلمانیها در ازای دریافت نفت و مواد خام، به تأسیس شالودهی صنعتی کشور کمک کردند.
وزارت تبلیغات آلمان نازی به رهبری گوبلز میکوشید با برنامهای سنجیده، نظریات برتری نژادی و عقاید ضدسامی را در ایران گسترش دهد. فرستندهی فارسیزبان «رادیو برلین» تبلیغ میکرد که آلمانیها و ایرانیان از یک نژاد هستند و باید در جبههای متحد علیه استعمار مبارزه کنند. بسیاری از عوام باور داشتند که آلمانیها یا اهالی قوم «ژرمن» در اصل اهل استان کرمان بودهاند!
نویسنده یادآور میشود که نظریهپردازان اصلی ناسیونال سوسیالیسم، مانند آلفرد روزنبرگ، معتقد بودند که ایرانیان امروزی با «نژاد آریایی» هیچ ارتباطی ندارند، اما در عینحال بهرهگیری از عواطف ایرانیان را برای پیشرفت مقاصد خود سودمند میدیدند.
هنگامی که در آلمان حزب نازی بهقدرتهای جهانی اعلام جنگ داد، این سیاست به کام بسیاری از مردم ستمزدهی شرق، از جمله مردم ایران، شیرین آمد. بار دیگر تاکتیک اتحاد بر ضد «دشمن مشترک» در خاطرهی جمعی مردم زنده شد. بسیاری از مردم مسلمان، از جمله در ایران، به آدولف هیتلر، پیشوای حزب نازی دل بستند. برای توجیه و تحکیم این گرایش، افسانهها و شایعات بسیاری بر سر زبانها افتاد. گفته میشود که برخی از ملایان شیعه تبلیغ میکردند که هیتلر پنهانی اسلام آورده و برای «اعتلای کلمهی حق» با روس و انگلیس مبارزه میکند!
بههر حال، آنچه در پی میآید، مطلبی است که رضا نوری روزنامهنگار، در یادداشتی برای صفحهی ناظران بیبیسی، دربارهی کتاب بحثبرانگیز هانری لوی، نویسنده مشهور فرانسوی و بحث تغییر نام ایران در آن پرداخته است.
جلسه معرفی و امضأ تازهترین کتاب برنار هانری لوی، نویسنده و روشنفکر مشهور فرانسوی در کتابفروشی «مولا» شهر بوردو در جنوب غربی فرانسه که یکی از مهمترین کتابفروشیهای این کشور است، لغو شد. مسئولان این کتابفروشی توضیحی برای لغو این جلسه ارائه ندادند، اما آقای لوی گفت که هیچگاه از مواضع و اصول خود عقبنشینی نخواهد کرد.
برنار هانری لوی در کتاب «امپراطوری و پنج پادشاه» نظراتش را دربارهی مسائل ژئوپولیتیک خاورمیانه بهویژه مسئله کردها ارائه و از «درستی مبارزه» برای تشکیل یک حکومت مستقل کرد در منطقه دفاع میکند. منظور لوی از «پنج پادشاه»، کشورهای روسیه، ترکیه، چین، ایران و عربستان سعودی است.
این نویسنده در گفتگویی دربارهی وجه اشتراک این پنج کشور گفته است: «پیشتر دورهی فاشیستها را تجربه کردهایم، دوره کمونیستها، و دوره اسلام رادیکال. اما امروز با وامگرفتن از این سه، چیزی دیگری اختراع شده که من در این کتاب آنرا توضیح دادهام، یک موج حمله در پنج جبهه علیه اروپا و غرب.»
اما این مواضع برنار هانری لوی به مذاق ترکها چندان خوش نیست و بهنظر میرسد که دلیل لغو جلسه کتاب این نویسنده در شهر بوردو نیز همین است. پیشتر یکی از باجههای روزنامهفروشی در فرانسه تهدید شده بود که اگر نمایش روی جلد مجلهی هفتگی لوپوئن را که تصویری از رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه به همراه کلمهی «دیکتاتور» بود، متوقف نکند، به آتش کشیده خواهد شد.
ایرانیان پیشتر نام برنار هانری لوی را بارها در جنجال پروندهی سکینه محمدی آشتیانی - زنی که در یکی از دادگاههای کیفری ایران متهم به زنای محصنه و محکوم به اعدام شده بود - شنیده بودند. لوی در آنزمان، کارزاری بینالمللی را برای آزادی خانم محمدی آشتیانی به راه انداخته بود.
پس از هشت سال، اینبار برنار هانری لوی در فصل چهارم بخش دوم کتاب «امپراطوری و پنج پادشاه» باز هم به ایران میپردازد.
او در ابتدای این بخش مینویسد: «در روابط میان قدرتها، حتی قدرتهایی که با هم دشمن هستند، هم مواجهه وجود دارد و هم همرنگی. از یک سو، ارزشهایی هست که رقیب آنها را رد میکند و از طرف دیگر، تلاش میکند که آنها را بهعنوان غنایم برای خود بردارد و صاحب شود.»
برنار هانری لوی یکی از مثالهایی که در این زمینه ارائه میکند، تغییر نام کشور پرشیا یا پارس به ایران است که در زمان رضاشاه صورت گرفت. این نویسندهی فرانسوی مینویسد که این تغییر بهخواست آلمان نازی صورت گرفته است: «او (رضاشاه) فکر میکرد امپراطوری جدید آلمان که در حال تولد است، نه رومی و نه ژرمنی است، بلکه آریایی است.» برنار هانری لوی سپس در صفحات بعدی کتاب توضیح میدهد که آلمان چگونه از طریق هیأت نمایندگی ایران در برلین، پیشنهاد تغییر نام پارس به ایران را به حکومت تهران ارائه کرد.
نویسندهی کتاب «امپراطوری و پنج پادشاه» مینویسد همزمان رادیوی فارسیزبان آلمان از ائتلاف میان «آریاییهای شمال» و «ملت زردشت» سخن میگوید و هیتلر را چونان امام دوازدهم شیعیان معرفی میکند که شیعیان قرنهاست منتظر ظهور او هستند.
برنار هانری لوی همچنین به گزارشی نوشته پییر دای، یک فاشیست بلژیکی در تاریخ ششم ژوئیه ۱۹۳۵ اشاره میکند که با عنوان «پارسی که به ایران تبدیل شد» در نشریهی «من همهجا هستم» متعلق به جناح راست افراطی فرانسه منتشر شد.
او همچنین در گفتگو با شبکه دوم تلویزیون فرانسه گفت: «آلمان نازی به ایرانیها گفت که ما آریاییهای غرب هستیم و شما آریاییهای شرق،... ما بر جهان مسلط خواهیم شد...»
لوی اضافه کرد که ایرانیها با قبول پیشنهاد آلمان نازی در واقع دست بهیک «کودتای معناشناسانه» زدند، زیرا پارس فقط نام یک کشور نبود، بلکه برای خارجیها یادآور بسیاری از عناصر تمدنی مثل شعر و قالی پارس بود.
این اظهار نظر برنار هانری لوی اعتراض برخی از ایرانیان و همچنین ایرانشناسان فرانسوی مثل یان ریشار و برنار اورکاد را برانگیخت.
یان ریشار که پیشتر کتاب «ایران از ۱۸۰۰ تا روزگار ما» را منتشر کرده، در این زمینه به روزنامه لیبراسیون گفت: «ایران هرگز نام خود را تغییر نداده، زیرا ایرانیان از زمانهای دور از این کلمه برای نامیدن کشورشان استفاده میکردند. در سال ۱۹۳۵ زمانی که کشور در حال اصلاحات گسترده بود، رضا شاه میخواست که خارجیها را از توهمها و تصوراتی که پیشتر از پارس داشتند، منقطع کند. رضاشاه با انتخاب نام ایران میخواست بگوید که ما کشور مدرنی هستیم.»
یارشاطر میگوید: در مورد ایران که آیا ایران گفته شود یا پرشیا، این یک اشتباهی بود که در دورهی رضاشاه پیش آمد و دولت ایران از کشورهای خارجی خواست که کشور را ایران بخوانند چون در زبان فارسی، ما کشور ایران میگوییم
▲ | ایران یا پرشیا؟ |
روز اول فروردین ۱۳۱۴ شمسی طبق بخشنامهی وزارت امور خارجه نام پارس یا پرشیا، رسماً به ایران تغییر یافت. پیشتر نام ایران در مجامع بینالمللی به عنوان پرشیا یا پارس خوانده میشد.
گفته میشود این تغییر به سفارش کسانی چون سعید نفیسی بوده، که در کنار دیگر روشنفکرانی مانند محمدعلی فروغی اعتقاد به باستانگرایی ایرانی داشتند.
احسان یارشاطر، سرویراستار دانشنامهی ایرانیکا در این باره گفته است: «داریوش در کتیبهاش میگوید من پارسی هستم و آریایی. بنابراین کلمهی پرشیا و ایران هر دو قدیمی است و قدیمترین سند و ماخذی که از هر دویش در ایران وجود دارد همان کتیبههای داریوش هخامنشی است.»
یارشاطر در ادامه گفته است: «در مورد ایران که آیا ایران گفته شود یا پرشیا، این یک اشتباهی بود که در دورهی رضاشاه پیش آمد و دولت ایران از کشورهای خارجی خواست که کشور را ایران بخوانند چون در زبان فارسی، ما کشور ایران میگوییم. این اصولاً ممکن بود عیبی نداشته باشد. فقط یک عیب بزرگ دارد و آن این است که کلمهی پرس در فرانسه یا پرشیا در انگلیسی یا Persian، یک تداعیهای مطلوبی دارد. شما وقتی در انگلیسی میگویید پرشیا عباراتی از قبیل Persian poetry، Persian Art، Persian empire و حتی Persian cat را به ذهن میآورد که همه غیر از Persian cat حکایت از یک جنبههایی از فرهنگ و تاریخ ایران میکند و همه تداعیهای مطلوبی است.»
عباس میلانی، مورخ و استاد دانشگاه، دربارهی چرایی این تغییر میگوید: «ایران نزد ما ایرانیان همواره ایران بود. به آمدن آریاها به سرزمین فعلی ایران تأویلپذیر بود. غربیها گویا از زمان هرودوت به خطا ایران را پرژیا خطاب کردند. در اوج قدرت نازیها، اسطوره آریاپرستی آنها رضاشاه را وسوسه کرد که با آنچه موج برآینده تاریخ میدانست همسو گردد و همه کشورها را وادارد ایران را همان ایران بخوانند.»
با وجود از بین رفتن آلمان نازی، هنوز اسنادی در زمینه سفارش نازیها به سفیر ایران منتشر نشده است. اما بر چه اساسی گفته میشود که احتمالاً آلمان نازی از تغییر نام پارس به ایران سود میبرده است؟
عباس میلانی معتقد است: «این تغییر نام بر اساس یک سؤتفاهم و کژفهمی تاریخی صورت پذیرفت. نظر نژادپرستانه نازیسم مفهوم یکسره ساختگی از آریاها مراد میکرد. بیشتر برساخته مکتب تئوسوفی و افکار خانم بلواتسکی (Madam Blavatsky) بود و تنها اندک ارتباطی به آریاهای تاریخ داشت.»
برخی از مخالفان این تغییر نام میگویند که با این تغییر، دولت تهران نام ایران را بهنفع خود مصادره کرد و دیگر کشورهایی را که سهمی در ساخت تمدن بزرگ ایران داشته و اکنون از ایران جدا شدهاند مانند افغانستان، نادیده گرفت.
برخی از موافقان هم میگویند پارس تنها نام منطقهای از ایران است با تاکید بر فارسها و زبان فارسی اما نام ایران، گستره بیشتری از اقوام و ملل و زبانها و فرهنگها را در برمیگیرد.
اما میلانی در این زمینه تأکید میکند: «ایران از سههزار پیش نام سرزمینی بود که امروز هم ایرانش مینامیم. نمیدانم کدام نام دیگر مناسب بود؟»
این مورخ با این حال اضافه میکند: «نام را به زور و فتوا نمیتوان تغییر داد. هنوز در غرب فراوانند که ایران را به همان نام پرژیا میخوانند. حتی اگر تغییر نام را خطا بدانیم این واقعیت را نادیده نباید گرفت که در نتیجه تلاش آنزمان ایران و آلمان در همدلی، هزاران یهودی - چه یهودیان ایران که از قوم یهودی که نازیها کمر به نابودی آنها بستند مجزا شناخته شدند و چه یهودیان اروپا که به پاسپورت ایرانی دست یافتند - از کورههای آتشسوزی آلمان رهایی یافتند.»[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- رضا نوری، آیا پرشیا برای خوشایند هیتلر ایران شد؟، وبسایت بیبیسی: ۲۷ ژوئن ۲۰۱۸ - ۶ تیر ۱۳۹۷
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی