دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه

معنی و تفسیر واژه پارس و پرشیا

از: محمد عجم


فهرست مندرجات


[] معنی و تفسیر واژه پارس و پرشیا

براساس كشفيات باستان‌شناسی زادگاه انسان اوليه شرق و شاخ آفريقا بوده است يك گروه از اين انسانها كه در سواحل دريای سرخ و دريای پارس تمدنی ايجاد نمودند با تغيير آب و هوا به شمال مهاجرت نمودند ولی در هزاره‌های بعد يا عصر يخبندان بسوی جنوب مهاجرت نمودند كه آنها را آريايی می‌گويند. پارسها يكی از سه شاخه اصلی قوم آريا هستند كه حدود ۵ هزار سال پيش از شمال دريای خزر بسوی فلات ايران مهاجرت نموده‌اند گروهی كه در خراسان و افغانستان امروزی ساكن شدند به پارتها و آريانها معروف شدند يك گروه نيز در شمال غربی فلات ايران ساكن شدند كه به آنها ماد يا مديا می‌گفتند گروه سوم كه به اسب‌سواری و چابك‌سواری شهرت داشتند در ناحيه جنوب و سواحل خليج فارس و جنوب كوههای زاگرس سكونت گزيدند و به پارسها (اسب سواران) شهرت يافتند اين قبيله بزرگ آريايی پادشاهی قدرتمندی در جنوب ايران ايجاد كردند كه بدليل دسترسی به آبهای بين المللی بزودی شهرت جهانی يافتند و نام آنها بر تمام ايران اطلاق شد.

اگرچه آثاری از تمدنهای مربوط به ۶ تا ٧ هزار سال در بسياری نقاط ايران كشف شده است ولی هنوز زوايای پنهان بيشتر از ۱۰ هزار سال تاريخ گم‌شده ساكنان فلات ايران ناپيدا است و تنها برای كمتر از سه هزار سال تاريخ مدون ايران، داده‌ها و نوشته‌های با ارزشی در منابع يونانی، رومی، عربی، و سنگ نوشته‌ها و لوحه‌های پارسی وجود دارد به بركت ترجمه اين آثار امروزه ديكر كسی نمی‌تواند كاخ پارسه گراد در استخر پارس و يا تاق بستان را از كارهای ديوان و اجنه‌ها بشمارد و منكر ساخت آنها به دست بشر شود امروزه علم باستان‌شناسی به كمك مورخين شتافته تا رازهای نهفته در اعماق قرون را كه هيچگاه مكتوب نشده اند و يا اگر هم نوشته شده‌اند بكلی از ميان رفته‌اند را آشكار سازد و اميد می‌رود در آينده با كشفيات جديد بسياری از ابهامات روشنتر گردد، يافته‌های باستانی ثابت می‌كند كه قبل از اعلام امپراتوری جهانگير و فدرال پارس در سال ۵۳٨ ميلادی توسط كورش، در شرق ايران (زابلستان و باكتريا) و هم درغرب (ايلام) پادشاهی‌های مقتدری وجود داشته‌اند طبق تاريخ شفاهی و داستانهای باستان نامه فردوسی در شرق و مركز ايران شاهنشهی ايران وجود داشته است كه با تورانيان (سرزمينی در غرب سين كيانگ، شرق ازبكستان تا جنوب قرقيزستان امروزی) در نبردهای طولانی بود در غرب ايران سومريها و ايلامی و مادها حكومت می‌كردند و با ظهور كورش تمام اين مناطق (ايران، ماد ،ايلام و خوزيه تحت حكومت فدرال پارس و يا پرسيا قرار گرفت. و اين مملكت فدرالی متشكل از ۳۵ پادشاهي، مملكت پارسيا و يا پرشيا ناميده شد با حمله اسكندر و آتش‌زدن و غارت پرسپوليس و پرسه گراد در دوره اين حكام نيز ايران همچنان پرسيا ناميده می‌شد. ايرانيان باستان به اسب عشق و علاقه فراوانی داشتند و بسياری از پادشاهان پيروزی خود را مديون اسبهای تربيت يافته ای می‌دانستند كه آنها را اسب پارس، پرس و يا فارس می ناميدند اعراب كه به اسب خيل و خيول می‌گفتند بس از پيروزی بر ايرانيان و به غنيمت گرفتن هزاران اسب پارسی به اسب فارس و به چابك سوار، فارسان و فرسان می‌گفتند.

وقتی دريانوردان يونانی در هزاره اول قبل از ميلاد وارد سواحل خليج فارس شدند همه جا با كشتی‌ها و دريانوردانی روبرو شدند كه به پارس شهرت داشتند، در نتيجه آنها نه تنها دريای پارس را پرسيا خواندند بلكه نام پارس را به كل فلات ايران اطلاق كردند و بويژه از دوره كوروش (سيراس) و داريوش (دارا) كه از قبيله هخامنش يكی از قبايل پارسی بودند و بدليل وجود پارس گرد (يعنی شهر پارس يا پايتخت پارس كه يونانی‌ها نيز آن را پرسه پليس می‌خواندند) از اين دوره نام ديهه يا روستاك پارس كه نام بخش جنوب ايران بود بركل ايران اطلاق شد. و بعدها عربها نيز به تقليد از يونانيان، فارس (عربی شده پارس) را جايگزين كلمه عجم نمودند. بنابر اين كلمه پارس (persia) دارای دو مفهوم مضيق و موسع است. در معنی محدود فارس يعنی كسانيكه به زبان پارسی صحبت می‌كنند (قوم پارس).

برای مدت مديدی ايران جزيی از سرزمين دارالاسلام بود و هنگامی‌كه از تمدن پادشاهان قبل از اسلام ياد می‌شد از آنها به عنوان ملوك عجم و يا خسرو (كسری)، بلاد فارس و يا بلاد عجم، بلاد كسری و مملكت فرس ياد می‌كردند و نام ايران برای چند قرن در تاريخ‌های رسمی گم شد (بجز يك دوره كوتاه در زمان صفاريان و سامانيان كه اشعاری در مدح عظمت قهرمانان ايران توسط افرادی چون رودكی سروده شد و با اشعار حماسی فردوسی كه در آن نام ايران ٤۰۰ بار بكار برده شده است در اذهان مردم زنده ماند و تا اينكه در سال ۱٢۵٨ ميلادی مغولان خلافت اسلامی را سرنگون و بشدت تحت تاثير ادبيات قهرمانی ايران واقع شدند و وزرای ايرانی آنها القاب پادشاه ايران، شاهنشاه و خسرو ايران، وارث ملك كيان، وارث جم، جم جاه و را به ايلخانان مغول و بعد به قاجارها دادند و اين القاب در همه جا شهرت پيدا كرد و در اين دوره فرهنگ كهن ايرانی به سبك نوينی احياء شد. و از اين زمان كلمه ايران بطور پيوسته در ادبيات ايران وجود داشته است اما اروپاييان در تمام ادوار تاريخی از نام كهن ديگر (پرسيا) استفاده می‌كردند تنها در سال ۱٧٤۰ در يك نقشه آلمانی نام ايران نيز به چشم می‌خورد. اعراب قبل و بعد از اسلام كلمه الاجم (ايرانی) را استفاده می‌كردند اعراب اين كلمه را از جم گرفته و واژه‌های زيادی از آن ساخته‌اند از جمله عجمه اعجم(گنگ) و اعجمی (بيگانه) و معجم را از آن ساخته و معنی آصلی آن را دگرگون نمودند.

از قرن دوم هجری به بعد عربها نيز به تقليد از يونانيان، فارس (عربی شده پارس) را جايگزين كلمه عجم نمودند. بنابر اين كلمه پارس (persia) دارای دو مفهوم مضيق و موسع است. در معنی محدود فارس يعنی كسانی‌كه به زبان پارسی صحبت می‌كنند (قوم پارس).

در مفهوم موسع كه بيشتر دركتب تاريخی مورد نظر نويسندگان و محققان اروپايی در رشته‌های تاريخ و جغرافيا است، فارس يعنی همه كسانی‌كه در فلات ايران زندگی می‌كرده‌اند و بويژه اقوام آريائی. در اين معنی فارس شامل همه اقوام فلات ايران، پاكستان، افغانستان و نواحی آسيای ميانه و قفقاز نيز می‌شود. اروپائيان كلمه پرشيا را برای تمام مردمان اين مناطق بكار می‌بردند و عربها برای اين اقوام از كلمه عجم (ماخوذ و معرب از حرف جم) استفاده می‌كردند كه هر دو مترادف ايران محسوب می‌شود. آنها فارسها را بدلايل اهميتشان قريش العجم می‌خواندند كما اينكه قريش را برترين قبيله عرب می‌شمردند.

اروپائی‌ها كلمه پرشيا را در مقابل عربيا بكار می‌بردند و منظور آنها همه اقوام ايرانی بود ولی وقتی عربها بتدريج بجای كلمه عجم از كلمه فارس (پرشيا) استفاده كردند، منظور آنها از فارس بيشتر فارس زبانان بود و گاهی اوقات نيز كلمه فارس را فقط به استان فارس اطلاق می‌كردند و گاهی نيز كلمه فارس به پيروان آيين زرتشتی اطلاق می‌شد و در مواردی فارس را به معنی مجوسی و يا زرتشتی بكار می‌بردند. كلمه پارس بعد از اسلام در خود ايران نيز جای خود را به كلمه عربی فارس داد و مفهوم اصلی خود را از دست داد كاربرد محدود، مضيق و نادرست اين عبارت باعث شد كه دولت ايران در سال ۱۳۱۳ خورشيدی رسماً از همه كشورهای خارجی بخواهد كه بجای كلمه دولت فارس (پرشيا) و يا شاه پرشيا از عبارت قديمی‌تر "ايران" و شاهنشاه ايران استفاده كنند. از اين زمان به بعد نام پرشيا كه در ادبيات اروپايی واژه‌ای بسيار غنی و متضمن ارزشهای تاريخی و هنری زيادی بود، رنگ باخت و كلمه پرشيا به تاريخ پيوست در حالی‌كه اصالت نام تاريخی پرشيا و پرس به هيچ عنوان كمتر از نام ايران نبود و حق اين بود كه همانند مصر كه دارای دو نام تاريخی مصر و اجپت (ايكپت) است ايران نيز هر دو نام خود را حفظ می‌كرد.[۱]


[] پی‌نوشت‌ها


[۱]- برگرفته از مقاله‌ای تحت عنوان: "معنی و تفسير واژه پارس و پرشيا"، سايت اينترنتی زودی (zoodi)



[] جُستارهای وابسته

نام‌های تاريخی ايران
پارس




[] سرچشمه‌ها

برگرفته از: عجم، محمد، خليج فارس ميراثی كهن‌تر از تاريخ


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>