اگرچه امروز ملت ايران کشور خود را ايران مینامند، اما نبايد تصور کرد که کشور آنها در گذشته نيز بدين نام ناميده میشد. زيرا، مفهوم تاريخی کلمهی ايران، چه در نزد قدما و چه در پيش معاصرين جدا از مفهوم استعمال سياسی امروزی آن (ايران کنونی) بوده است. چنان که، بنابر اسناد و مدارک عهد باستان، قلمرو اصلی دولتهای پيش از اسلام ايران، به طور مسلم نام يا نامهای ديگری جز ايران داشته است.[۱] به گفتهی شادروان دکتر محمود افشار يزدی، در زمان هخامنشيان دولت آنروز ايران را پارس میگفتند. چه در کتيبههای هخامنشی و چه در کتابهای مذهبی يهوديان و تاريخهای يونانی و رومی پارس نوشتهاند.[٢] اخيراً دکتر احسان يارشاطر، يکی از برجستهترين ايرانشناسان ايرانی، نيز گفته است: «کشور ما را پارس (Persia) بناميد نه ايران»[٣].
[↑] ماد
[↑] پارس
پارس، نام بر جای مانده از کهنترین منابع عهد باستان، اصلیترین نام سرزمین ملت ایران کنونی است.
از خلال متون كتيبههاى پادشاهان هخامنشى، كه از نظر تاريخ و زبانشناسى مدارك بسيار گرانبهايى بهشمار مىروند، بهخوبى اين واقعيت هويدا است كه آنها سرزمين خاص خود را «پارس» مىخواندند، نه «ايران».
داريوش پنج سنگنوشته در پيرامون خليج سوئز در جای كنونی شهرهای سوئز، شالوف، سراپه اوم، تل المسخوته در ۱٧ كيلومتری اسماعيليه به خط هيروگليف و ميخی از خود به يادگار گذاشت. اين سنگ نوشتهها را مصرشناسان در سال ۱٨٦۴ تا ۱٩۱٣ كشف و بررسی كردند. در سنگنوشتهای كه كنار شهر سوئز پيدا شد، به فرمان داريوش اينگونه نوشته شده است:
- «خدای بزرگی است اهورامزدا، كه آن آسمان را آفريد، كه اين زمين را آفريد، كه مردم را آفريد، كه شادی مردم را قرار داد، كه داريوش را شاه كرد، كه به داريوش شاه شهرياری را كه بزرگ و دارای اسبان خوب و مردان خوب است، ارزانی فرمود. داريوش شاه گويد: من پارسی هستم از پارس مصر را گرفتم. فرمان كندن اين ترعه را دادم. از رودخانهای بهنام نيل كه در مصر جاری است تا دريايی كه از پارس میرود. پس از آن اين ترعه كنده شد، چنانكه فرمان دادم و كشتیها از مصر از ميان اين ترعه بهسوی پارس روانه شدند، چنانكه من میخواستم.»[سيروس غفاريان، كانال سوئز، جزيرهی دانش]
بازهم، داريوش شاه با غرور شاهانه چنين مىگويد:
- «منم داريوش، فرزند ويشتاسپ هخامنشى، شاه بزرگ، شاهشاهان، شاه كشورها با نژادهاى مختلف، شاه سرزمين پهناور دور دست. من پارسى هستم از پارس بر مصر مسلط شدم...»
با این وصف، در هیچجای کتیبههای هخامنشیان نامی از ایران نیست و همهجا سخن از پارس و پارسیان است.
يونانيان که معاصر هخامنشيان بودهاند، باتوجه بهعرف آنزمان كشور آنها را پارس مىناميدهاند. گذشته از این، ناميدن «ايران کنونی» با اصطلاح «پارس» نمىتواند تنها به يونانىهاى باستان و يا بهيك دورههاى خاص تاريخى اختصاص داشته باشد. بلكه چينیها، عربها، تركها، آريايیتباران آسياى مركزى، افغانستان، هند و حتی خود ايرانیان نيز «ايران كنونى» را تا همين اواخر با همين عنوان مىشناختند. قومى فارس، زبان فارسى و كشور فارس بيشتر از اصطلاحات قوم ايرانى، زبان ايرانى و كشور ايران در آثار تاريخى و جغرافيايى و ادبى مرسوم و متداول بوده است.
دكتر محمدحسن كاكر، استاد پیشین تاريخ در دانشگاه كابل معتقـد اســت كه در منابـع اولى دوره اســلامى، كلمـه فـارس كه اصـلاً از نـام يـك قبـيله آريـايى بهنـام پارســووا (Parsua) مشتق شده است، رواج پيدا كرد. بعدها عربها اصطلاح عجم را نيز بهجاى كلمه فارس بهكار مىبردند. وى مىنويسد:
- "كلمه ايران از قرن ۱۱ م. به اين طرف با شاهنامه فردوسى احيا شـد، اما اسـتعمال آن براى كشور معاصر فارس (ايران كنونى) پيش از قرن ۱۹ ديده نشده است و در اين اواخر يعنی در سال ۱۹۳۵ بود كه رضاشاه پهلوى از خارجيان رسماً خواهش كرد كه نام ايران را عوض كلمه فارس بهكار برند. از آن تاريخ بهبعد است كه ايران نام رسمى كشور همسايه غربى افغانستان قرار گرفته است.»
[↑] ايران
واژه ايران[۱٨] برگرفته از نام «آريانا» يعنی سرزمين آريايیهاست. آريايیها در هزاره دوم قبل از ميلاد به فلات ايران وارد شدند. گروهی از آنان به هند رفتند و گروهی در سرزمينی كه به نام آنان آريانا نام گرفته بود، باقی ماندند. اما اين سرزمين فقط شامل کشور افغانستان و بخشهای شرقی ايران کنونی میشد.[۱] در آن ايام، ايران کنونی بيشتر بهنامهای ماد و سپس پارس (= فارس که در زبانهای اروپايی پرس، پرشا، پرشيا و پرشيانا خوانده میشود)، سرشناس بوده است.
«ويكاندر» [Wikander] (ايرانشناس برجستهی سوئدی) معتقد است كه: «آگاهی ملی در ايران از زمان اشكانيان آغاز گرديده و از همين زمان، درفش كاويانی درفش ملی، و نام ايران، نام رسمی اين سرزمين شده است».[*] ریچارد نلسون فرای، ایرانشناس نامور آمریکا، مینویسد: «چون پارتیان به جهانگیری پرداختند پنداری اصطلاح آریا یا آریانه (Ariane) چنانکه در منابع یونانی آمده است نیز گسترش یافت و آن را «آریای بزرگ» خواندند که برابرست با مفهوم «قلمرو آریاها» و این مفهوم نیز برابر است با ایرانشهر (Eranshahr)، اصطلاحی که ساسانیان بر سرزمینهای زیر فرمان خود اطلاق کردند. کلمۀ ایران که امروزه به کشور مورد نظر ما اطلاق میشود خود ادامۀ همان اصطلاح باستانی است.»[فرای، ریچارد نلسون، میراث باستانی ایران، ترجمۀ مسعود رجب نیا، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی، ۱٣٨۵، ص ۴]
در روزگار ساسانيان (دوره استفاده از زبان فارسی ميانه) كلمه آريانا بهصورت اران (eran) در بين مردم رايج شد. اين كلمه معمولا همراه با شتر (shatra) به معنای شهر و به صورت اران شتر بكار میرفت كه معنی آن ايرانشهر و مراد از آن سرزمينهای آريايی است.
با اين وصف، برای نخستين بار در دورهی ساسانيان است که ترجمهی کلمهی اوستايی ايريانه (= آريانا؛ اسم قديم افغانستان امروزی)، به زبان پهلوی به شکل اران (ايران با تلفظ ياء مجهول) درآمده است.[۱۵]
واژهی ايران در منابع پهلوی که اکثراً در اواخر عهد ساسانی يا کمی بعدتر از آن از روی متون بر جای ماندهی اوستا برگردان شده بودند، بيشتر به خراسان بزرگ گفته میشد و اين سرزمين عبارت بود از "آريانای باستان" که محل ظهور و نشو و نمای قهرمانان داستانهای آريايی بوده و اکنون افغانستان ناميده میشود. همانطوری که منظور آنها از توران، نواحی ماورای جيحون يا همسايههای شمالی افغانستان بوده است.[۱۶]
به گفتهی دكتر حسين فيضالهی وحيد، واژهی ايران بعد از يوروش اعراب مسلمان و داخل شدن کشورهای ايران و افغانستان کنونی در تركيب خلافت اسلامی منسوخ گرديد و بعد از اسلام تا زمان مغولان به ايرانيان «عجم» يعنی «گنگ و لال»[بررسی هادخت نسك، دكتر مير فخرايی، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (پژوهشگاه)، تهران، ۱۳٧۱، ص ۶٩] و بهخود سرزمين آنان نيز «ممالك عجم» گفته شده چنانچه «ابن عبری» حتی در زمان اوايل حمله مغول به ايرانيان «عجم» گفته و در مورد جنگهای اعراب و ايران مینويسد:
- «قبايل عرب حمله كردند و عجم هم بر عرب حمله برد و نبرد خونين از ظهر تا غروب آفتاب ادامه داشت پس از غروب هم عربها به عجمها حمله كردند»[فرهنگ فارسی خرد، تاليف م. سعيدیپور، آذينفر، انتشارات خرد، بیتا، ذيل واژهی عجم]
بعد از حمله هلاكوخان مغول به بغداد و سقوط امپراتوری عباسيان اصطلاح «ايران» دوباره توسط «مغولان» رايج گرديد و در سايه همت مغولان ايرانيان از «گنگی و لالی» درآمده و شهروند درجه يك امپراتوری مغولان گرديدند و بدين ترتيب مغولان در حقيقت «چشم و گوش و زبان» ايرانيان را «باز» كردند و از «لالی» نجات دادند.
اما علت اينكه چرا مغولان چنين كردند و واژه ايران را دوباره از نو زنده گردانيدند به روابط خصمانه «چهار اولوس» يا «اولوس اربعه» برمیگردد كه دكتر حسين فيضالهی وحيد در اين مورد چنين مینويسد:
- بعد از تسخير ايران توسط مغولان و بعد از مرگ چنگيزخان امپراتوری عظيم چنگيزی بين چهار نفر از خاندان او تقسيم گرديد كه به اين چهار خاندان، چهار اولوس میگفتند. چهار اولوس حاكم بر جهان چنين بودند:
- اولوس ايلخانان در ايران كه نوادگان هلاكوخان بودند.
- اولوس جغتای در ماورالنهر كه نوادگان جغتای بودند.
- اولوس قيزيل اوردو در روسيه كه نوادگان جوجیخان بودند.
- اولوس قوبلای خان در چين كه نوادگان قوبلای قاآن بودند.
چون اين چهار اولوس به رقابت هم برخاستند اولوس ايلخانان كه نوادگان هلاكوخان بودند دشمنان خود را كه اولوس جغتای در ماورالنهر بودند و محل قديمی تركان يعنی «توران» محسوب میشد تورانی و خود را چون ساكن ايران بودند «ايرانی» ناميدند تا از نظر ايرانيان خود را "مدافع ايران" جلوه داده و دشمنان را «عوامفريبانه» توران ناميدند تا از جنگ قديمی ايران و توران – كه بهزعم ايرانيان - اكثراً پيروز بودند!! - بهرهبرداری تاكتيكی و تبليغاتی كنند. به همين جهت است كه ناگهان بين نويسندگان دوره ايلخانی واژه ايران و توران از نو زنده گرديد و در بوق و كرنای تبليغاتی ايلخانی دميده میشد. نويسندگان دوره مغول همچون رشيدالدين فضلالله در جامعالتواريخ، جوينی در جهانگشای جوينی، وصافالحضره در تاريخ وصاف، ناصرالدين منشی در سمطالعلی للحضرهاللعيا در پی اختلافات دو خاندان مغولی ايلخانی و جغتای خود را «ايرانی» و دشمن خاندان خود را «تورانی» ناميدند و به پيروی از آنها نيز نويسندگان عرب در مصر كه در تحت حاكميت تركان مملوك میزيستند سرزمين ايلخانان را «مملكهالايرانيين» ناميدند كه يكی از مهمتريـن نويســندگان اين دوره شــهابالديـن احمد بن فضلالله عمری (٧۰۰–٧۴٩) است كه در كتابش بهنام «مسالكالابصار فی ممالكالامصار» به صـراحت از كشــور تحت فرمان ايلخانان مغول با نام «مملكهالايرانين» نام میبرد[ترجمه مختصرالدول، ابن عبری، ترجمه دكتر محمدعلی تاجپور - دكتر حشمتالله رياضی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۶۴، ص ۱۶۰] بدين ترتيب در اثر اختلاف دو خاندان جغتايی و هلاكويی كه يكی در اين سوی جيحون و يكی در آنسوی جيحون حاكميت داشتند دو نام اسطورهای احيا گرديده كه نام توران بعدها از روی آسيای ميانه برداشته شده و نام ايران تا به امروز بر اين سرزمين باقی ماند. پس مغولان به اصطلاح خونخوار اولين دولت بعد از اسلام هستند كه به اين سرزمين نام «ايران» را نهادند و ايرانيان را دوباره «ايرانی» كردند.[*]
گرچه داوری دكتر حسين فيضالهی وحيد دربارهی منسوخ شدن کاربرد واژه ايران بعد از اسلام خالی از تشويش نيست؛ زیرا فقط «در شاهنامه فردوسی ٧٢٠ بار نام «ايران» و ۳۵٠ بار نام «ايرانی» و «ايرانيان» آمده است»[*، برای شواهد بیشتر رجوع شود بهنامهای تاریخی افغانستان]. اما واقعيت آن است که در زمان مغول اين واژه جابهجا شد و از عهد صفويه بهتدريج کاربرد اين اصطلاح در مورد ايران کنونی رواج يافت تا آن که در سال ۱٩۳۵ م. رسماً جانشين کلمهی «پارس» گرديد.[٢٣]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامۀ آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: دكتر حسين فيض الهی وحيد، نام "ايران" را "مغولان" بر اين سرزمين نهادند
پيوست ٢: دکتر مهدی خراسانی، ايران يا پارس؟
پيوست ۳: محمد عجم، معنی و تفسیر واژه پارس و پرشیا
پيوست ۴: داريوش کيانی، مادها و پارسها
پيوست ۵: تبدیل نام کشور پارس به ايران، برگرفته از گاهنامۀ پارس
پيوست ۶: دکتر نيلوفر کابلی، ايران کجاست؟
پيوست ٧: جرالدو نولی، ايده ايران
پيوست ۸: احمد اشرف، هويت ايرانی به سه روايت
پيوست ۹: دکتر احسان يارشاطر، کشـور ما را فارس بناميد نه ايران
پيوست ۱٠: دکتر رضا مرادی غياثآبادی، ایران چیست؟
پيوست ۱۱: ايران بهجای پرس و پرشيا
پيوست ۱٢: فارس در کتاب مقدس
پيوست ۱۳: دیوید مکنزی، ایرانشهر
[↑] پینوشتها
[۱]- [۱]- جغرافيای استرابو، ص ۳۰۶
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]- واژهی ایران، از دو بخش ساخته شده است: ایر + ان. بخش دوم این نام، پسوند مکان است که در زبان فارسی و زبانهای هم خانوادهی آن بکار رفته و میرود. مانند گیلان، لاهیجان، ژرمان، آلمان و... بخش نخست (ایر) نیز از واژه اَریه یا آریا گرفته شده است. ایران در آغاز بهصورت اران Eran تلفظ میشد و اِران نیز خود از ریشهی پهلویِ ساسانی میباشد.
واژه اوستایی «ائیریه» در زبان پهلوی ساسانی به «اير» (Er) تغییر کرده و با افزوده شدن پسوند جمع / پسوند مکانی «ان» (An) به آن، اصطلاح «اران» (Eran) ساخته شده است و نام «ايران» (Iran) صورت فارسی دری آن است.
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]- وحيد، حسين فيض الهی، نام «ايران» را «مغولان» بر اين سرزمين نهادند، وبگاه پرشين تولز (persiantools.com)
[٢۳]- آقای آصف آهنگ مینويسد: «وقتی که نامهی رضا شاه به دولت افغانستان رسید، میر غلاممحمد غبار و [غلامجیلانی] اعظمی به نمایندگی از مردم افغانستان خاصتاً روشنفکران، به وزارت خارجه رفتند و اعتراض خود را به سردار محمدنعیم خان وزیر خارجه سپردند. در آن اعتراضنامه آمده بود که ایران نام مشترک تاریخی همۀ ما میباشد و رضا شاه حق ندارد نام "ایران" را بالای کشور خویش بگذارد. اما سردار محمدنعیم خان به اين اعتراضِ بهجای آن که اعتنا کند، برخلاف بهتمام ادارات مکتوب متحدالمال صادر کرد که منبعد بهجای فارس، «ایران» نوشته شود. این موضوع را مرحوم دکتر جاوید از زبان مرحوم استاد عبدالحی حبیبی در مجلهی خراسان نشر نمود.»[قسمت سوم مصاحبه امان معاشر با جناب آصف آهنگ، سايت افغان موج]
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□ ايران
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ جغرافيای استرابو، ترجمه همايون صنعتی زاده، تهران: موقوفات دكتر محمود افشار، چاپ اول - ۱۳٨۳ شمسی
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ ايران با بيست و شش نام در گذر تاريخ، سایت اينترنتی یتااهو[*]
□ نامهای سرزمین ایران
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]