اين مقالۀ زير عنوان "پارس يا ايران؟" که توسط اينجانب نگارش يافته، پيش از اين، در وبگاه "نکتههای تاريخی ايران و افغانستان"، در ١٧ جولای ٢٠٠٨ ميلادی، به نشر رسيده است.[۱]
در ٢۱ مارس ۱٩۳۵، دولت رضاشاه از دولتهای خارجی خواست که کشور او را "ایران" بخوانند نه "پارس". برخی کسان از این خواهش ناراضی بودند. حتی چرچیل سیاستمدار معروف انگلیس اکراه خود را اظهار کرده بود. اخیراً، دکتر احسان یارشاطر، نیز در یک مقالهای با فرنام "پارس یا ایران؟"، در شمارهء پانزدهم مجله ميراث ايران که در آمريکا به چاپ میرسد، نوشت: "کشور ما را پارس بنامید نه ایران".[٢]
ارشام پارسی در پاسخ مینویسد:
- پرشیا نام ایران نمیباشد و تنها یک واژه بیگانه انگلیسی برای استان پارس (فارس) و امپراتوری هخامنشیان ایران است. نامی است که یونانیان بر ایران گذاشتند. در بسیاری از نقشهها یا به اشتباه یا از روی غرضورزی متاسفانه چاپ شده است. خواندن ایران به نام پرشیا دسیسهای بزرگ برای آینده ایران ماست . زیرا در دنیانی امروز که شایسته است به همه اقوام آریایی ایران یکسان نگریسته شود این کار موجب میگردد ناخواسته اسیر یک قومگرایی شویم. نام جاودانه ایران که از ائیريانه ویئجه اوستایی گرفته شده است در معنی یعنی خواستگاه و سرزمین آریایی که شامل اقوام پارس، کرد، آذری، لر، بلوچ، بختیاری، ازبک، تاجیک، ترکمن و... میشود. در زیر نام جاودانه ایران همه اقوام برابر و یکسان دیده میشوند و اتحادی بزرگ و تاریخی مانند اتحادیه کوروش بزرگ یا پارتیان یا ساسانیان شکل میگیرد. ولی توطئه بیگانگان در خواندن ایران به نام پرشیا یعنی سرزمین فارسها هرگز واقعیت ندارد و شما نیز از بکار بردن آن جددا خودداری نمایید. پارسها در تمامی زمانهای تاریخ با یاری دیگر اقوام آریایی ایران تشکیل امپراتوری متحد دادند که در برخی موارد پارسیها (هخامنشیان) و در برخی دیگر پارتها (اشکانیان) و برخی دیگر مادها (مدیا) هدایت کننده امپراتوری ایران بودند ولی در تمامی متون کهن و حتی شاهنامه فردوسی فقط ایران است که ذکر شده و فردوسی بزرگ ما را در نگهداری از ایران سفارشهای بسیار نموده است. گویی اینکه پرشیا نامی گرامی و عزیز برای ما ایرانیان است ولی برای اتحاد بزرگ اقوام آریایی ایران نام حقیقی ایران نیکتر است.[٣]
همو در جای ديگر، در شکوهای از دکتر احسان يارشاطر مینویسد:
- دکتر احسان یارشاطر، در یک مقالهای بسیار تعجب برانگیز در شمارهٔ پانزدهم مجله ميراث ايران که در امريکا به تيراز ۱۵ هزار نسخه به چاپ رسید نام ایران را شایسته کشور ما ندانست!! با سوابقی که از این استاد گرانمایه در دست است این جستار ایشان همه سوابق ارزشمند وی را به زیر سوال میبرد. ایشان نام کشور "فارس" را برازنده "ایران بزرگ" میداند. در حالی که فارس یا پارس تنها یک استان از کشور ایران بزرگ بوده است و ایران ما شامل همه اقوام آریایی (کرد، آذری، فارس، لر، بلوچی، خوزی، ترکمن، ارمنی، تاجیک و ...) میباشد و ایران را پرشیا یا فارستان خواندن دروغی بزرگ بر همه هویت ملی و فرهنگی ایران زمین است. پرشیا یا پارس نامی است که کشورهای بیگانه بر ایران زمین نهادند همچون یهودیان در کتاب تورات، گزنوفون و هرودوت در یونان. تمامی اسناد سه الی چهار هزار ساله دینی زرتشتیان حکایت از آن دارد که سرزمین ما همان ايريانه وئیجه (خواستگاه آریاییها یا همان ایران کنونی) بوده است. امیدواریم ایشان این جستار تفرقهانگیز خود را هرچه سریع تر اصلاح کنند.[۴]
جلال خالقی مطلق مینویسد:
- فريتس ولف در "فرهنگ شاهنامه" پارس را نيز در سه مورد به معنی ايران ثبت کرده است که درست نيست و پارس در شاهنامه به معنی "استان فارس" است.[۵]
جلال متینی مینویسد:
- اساس استدلال کسانی که پیش از این، درباره قدمت نام کشور "ايران" و موجوديت کشوری به نام "ايران" و يا "هويت ايرانی" تا دو قرن پيش ترديد روا میداشتند، بر اين چند موضوع يا يکی از آنها قرار داشت: در آثار يونانيان از "ايران" نامی نيست. آنان کشور ما را با نام "پرسیس" میشناختند که تنها بر ايالت پارس يا فارس در جنوب تطبيق میکند نه بر تمامی کشور ايران در دوران هخامنشی. داروپاييان نيز تا دو سه قرن پيش عموماً به پيروی از يونانيان، کشور ايران در دورههای مختلف پيش از اسلام و پس از اسلام "پرسه" (در زبان فرانسه)، "پرشیا" (در زبان انگليسی) و کلماتی معادل آن در ديگر زبانهای اروپايی میخواندند که اين کلمات نيز معادل نام همان ايالت جنوبی ايران است.دعربها هم در کتابهای خود ايران را "فارس" يا عجم ناميدهاند، که "فارس" در کاربرد آنان، نيز معادل همان الفاظ يونانی و فرانسوی و انگليسی و... است و منطبق بر ايالت فارس.د ترکان عثمانی هم از ايران با لفظ "عجم" ياد کردهاند، و مهمتر از همه، آن که ايرانيان نيز در قرنهای پيشين در مواردی خود را "عجم" و سرزمين خود را "مملکت عجم" يا "ملک عجم" خواندهاند. ايشان از اين مقدمات عموماً به اين نتيجهٔ قطعی میرسيدند که تا اواخر سلسلهٔ قاجاريه، کشوری به نام ايران وجود نداشته است، و آن گاه میکوشيدند از معمای تبديل "پرسیس" يونانی و "پرشیا"انگليسی پرده بردارند.[٦]
اما مهدیزاده کابلی چنین پاسخ میگوید:
- اگرچه امروز ايرانيان کشور خود را "ايران" مینامند، اما نبايد تصور کرد که کشور آنها درگذشته نيز بدين نام خوانده میشد. زيرا، مفهوم تاريخی واژة "ايران"، چه نزد قدما و چه پيش معاصرين [از قديم الايام تا اوايل قرن بيستم]، جدا از مفهوم استعمال سياسی امروزی آن (ايرانکنونی) بوده است.[٧]
همو میافزاید:
- کسانی که میخواهند وانمود کنند، که گویی فقط یونانیان بودند که کشور ایران کنونی را با نام "پارس" میشناختند، بزرگترين اشتباه تاریخی را مرتکب میشوند. زیرا، در هيچ اثر تاريخی يا کتيبة باستانی نمیتوان هيچ نشانی يافت که قلمرو شاهان ماد و هخامنشی، "ايران" ناميده شده باشد. در زمان هخامنشیان، همهجا سخن از "پارس" است، نه "ایران". نهتنها در تورات و آثار یونانی و رومی، بلکه در کتیبههای هخامنشی نیز "پارس" نوشتهاند.[٨]
دانشنامهٔ ایرانیکا نیز گواه بر این سخن است. در این دانشنامه آمده است:
- ترکیب اریانام خشثره (کشور ایران) در هیچ نوشته پارسی باستان هخامنشی یافت نمیشود... بدینسان ظاهراً نام ارانشهر در دورهٔ ساسانیان ابداع شدهاست.[٩]
[۲]- يارشاطر، احسان، پارس یا ایران؟(بهزبان انگليسی)، مجلۀ ميراث ايران، شمارۀ پانزدهم (شمارۀ ۱، ۱٩٨٩)، ص ٣٨
[۳]- پارسی، ارشام، برای ایرانی متحد و بزرگ نام پرشیا پسندیده است یا ایران؟، پايگاه تاريخ و فرهنگ ايران
[۴]- پارسی، ارشام، زبان ایرانی کهن، پايگاه تاريخ و فرهنگ ايران
[۵]- خالقی مطلق، جلال، "ايران در گذشت روزگاران"، مجلهء ايرانشناسی، سال چهارم، شماره ٢، تابستان ۱۳٧۱، ص ٢۳٧
[۶]- متینی، جلال، "ايران در دوران اسلامی"، مجلهٔ ايرانشناسی، سال چهارم، شماره ٢، تابستان ۱۳٧۱، ص ٢٤٤
[٧]- مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، قم: چابخانه نهضت، زمستان ۱۳٧۶، ص ٢٢
[۸]- مهدیزاده کابلی، ایران سرزمین فراموش شده!، اثر منتشر نشده
[۹]- د. ن. ماکنزی، اران و ارانشهر (بهزبان انگليسی)، سايت اينترنتی دانشنامهٔ ایرانیکا
جُستارهای وابسته
منابع
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>