دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

انجیل برنابا: فصل ۵۵


انجیل برنابا

(برگردان فارسی از: حیدرقلی سردار کابلی)

<فصل ۵۴>فصل ۵۵<فصل ۵٦>


[۱] «آن گاه رسول‌الله زاری‌کنان می‌رود تا جمع نماید همهٔ پیغمبران را که با آن‌ها سخن کند و با آن‌ها برود برای زاری کردن به سوی خدای به جهت شفاعت مؤمنان.»

[۲] «پس هر یک از ترس عذر آورند.»

[۳] «به هستی خدای سوگند همانا من خود نخواهم رفت آن جا؛ زیرا من آگاهم به آن چه که باید بدانم.»

[۴] «وقتی که خدای این ببیند یادآوری کند رسول خود را که چگونه او آفریده است همهٔ چیزها را به خاطر محبّت او.»

[۵] «پس ترس او بر طرف شود و به سوی عرش پا پیش نهد با محبت و احترام.»

[۶] «فرشتگان بسرایند: خجسته باد نام پاک تو ای خدای ما،»

[۷] «چون به نزدیک عرش شود، بگشاید برای رسول خود دروازه را، مانند دوستی برای دوست خود که بعد از مدت‌ها یکدیگر را ندیده باشند.»

[۸] «آن گاه رسول‌الله نخست آغاز کند در سخن؛ پس بگوید: به درستی که من عبادت تو می‌کنم و دوستی تو می‌کنم ای خدای من،»

[۹] «شکر تو می‌گویم به تمام دل و روان خود.»

[۱۰] «زیرا تو خواستی و مرا آفریدی تا بندهٔ تو باشم.»

[۱۱] «هر چیزی را برای محبّت من آفریدی تا از هرچیزی، و در هر چیزی و برتر از هر چیزی دوستی تو بِوَرزَم.»

[۱۲] «پس باید همهٔ آفریدگان تو حمدِ تو گویند،ای خدای من،»

[۱۳] «آن هنگام همهٔ آفریدگان خدای بگویند: شکر تو می‌گوییم ای پروردگار، و خجسته باد نام پاک تو.»

[۱۴] «حق می‌گویم به شما؛ به درستی که شیاطین و انداخته‌شدگان آن هنگام می‌گریند تا حدی که هر آینه از آب چشم یکی از ایشان روان شود، بیشتر از آن چه در رود اردن است.»

[۱۵] «با وجود این، خود نمی‌بینند خدای را.»

[۱۶] «پس خدای با رسول خود سخن نموده، بفرماید: مرحبا به تو ای بندهٔ امین من،»

[۱۷] «طلب کن هر چه که می‌خواهی که به هر چیزی خواهی رسید.»

[۱۸] «پس رسول‌الله جواب دهد: ای پروردگار من، یاد کن که چون مرا آفریدی، فرمودی به درستی که تو اراده نموده‌ای که بیافرینی جهان را و فرشتگان را و مردم را از روی محبت به من تا تمجید نمایند تو را به وجود من، بندهٔ تو.»

[۱۹] «از ین رو زاری می‌کنم به سوی تو ای پروردگار مهربان دادگر که به یاد آوری وعدهٔ خویش را به بنده‌ات.»

[۲۰] «پس خدای، مانند دوستی که با دوست خود شوخی کند، می‌فرماید: ای خلیل من، محمد، آیا گواهانی داری بر این سخن؟»

[۲۱] «پس با احترام بگوید: آری ای پروردگار من،»

[۲۲] «پس خدای بفرماید: ای جبرئیل، برو و ایشان را بخوان.»

[۲۳] «پس جبرئیل به سوی رسول‌الله بیاید و بگوید: گواهان تو ای آقا چه کسانی هستند؟»

[۲۴] «پس رسول‌الله جواب دهد: ایشان آدم، ابراهیم، اسماعیل، موسی، داوود و یسوع پسر مریم هستند.»

[۲۵] «پس فرشته باز شود و ندا کند گواهان مذکور را، که آنان حاضر خواهند شد در آن جا ترسان.»

[۲۶] «پس وقتی حاضر شوند، خدای به ایشان بفرماید: آیا به یاد دارید آن چه را رسول من ثابت نموده؟»

[۲۷] «جواب دهند: چیست ای پروردگار،»

[۲۸] «پس خدای بفرماید:این که هر چیزی را از روی محبّت به او آفریده‌ام تا همهٔ آفریدگان، مرا به او حمد گویند.»

[۲۹] «پس هر یک از ایشان جواب دهند:»

[۳۰] «ما سه گواه داریم که افضل از ما هستند، ای پروردگار، »

[۳۱] «پس خدای جواب دهد: آن سه گواه کیانند؟»

[۳۲] «موسی گوید: نخست کتابی است که مرا عطا فرمودی.»

[۳۳] «داوود گوید: دوم کتابی است که مرا عطا فرمودی.»

[۳۴] «آن که اکنون با شما سخن می‌دارد گوید:ای پروردگار، به درستی که تمام جهان را شیطان گمراه نمود؛ پس گفت همانا من پسر و شریک توام.»

[۳۵] «لیکن کتابی که مرا عطا فرمودی گفته که حقاً، به درستی که من بندهٔ توام.»

[۳۶] «همان کتاب اعتراف دارد به آن چه رسول تو او را ثابت کرده.»

[۳۷] «پس آن هنگام رسول‌الله به سخن در آید و بگوید:این چنین می‌گوید کتابی که مرا عطا فرمودی ای پروردگار،»

[۳۸] «وقتی که رسول‌الله این بگوید، خدای به سخن در آمده، بگوید: به درستی که آن چه حالا کردم جز این نیست که از این رو کردم تا هر کسی اندازهٔ محبّت مرا به تو بداند.»

[۳۹] «پس از آن که این سخن را بگوید، عطا کند خدای رسول خود را کتابی که در آن نامه‌های همهٔ برگزیدگان خدای نوشته شده باشد.»

[۴۰] «پس هر مخلوقی به سجده درآمده، بگوید تو راست تنها، ای خدای، مجد و اکرام؛ زیرا ما را به رسول خود بخشیدی.»


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>