دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

جستارهایی تحلیلی درباره تاریخ کهن ایران

از: بهرام روشن‌ضمیر

جستارهایی تحلیلی درباره
تاریخ کهن ایران

(بخش سوم)

تاریخ ایلام


فهرست مندرجات




[] تاریخ ایلام

در هزاره دوم پ. م ایلام دارای یک پادشاهی ملی می‌شود که فرمانروایانش خود را فرستاده خداوند، پدر رعیت و شاه انشان و شوش می‌نامند. ایلام را به سه دوره ایلام کهن، ایلام میانی و ایلام نو طبقه‌بندی کرده‌اند. با یک دید کلی می‌توان گفت که پادشاهی ایلام از میانه سده نوزدهم پ. م (١٨۵٠ پ. م) یعنی ٣٨۵٦ سال پیش، آغاز می‌شود.

درباره دوره نخست پادشاهی ایلام دانستنی‌های بسنده‌ای در دست نیست. بیشتر آگاهی‌های ما از این دوران برگرفته از کتیبه‌های بر جای مانده از قوم سومر است. از جمله نامه‌ای وجود دارد که از یک پادشاه ایلام نام برده شده است. بدین شکل که یکی از پادشاهان سومر از او سنگهای گرانبها تقاضا کرده است.

از آنجا که بخشی از سرزمین ایلامیان کوهستانی بوده، اغلب مواقع در صورت یورش دشمن، به کوه پناه برده و استقلال و بقای خود را حفظ می‌کرده‌اند و این ویژگی را یکی از دلایل طولانی بودن دوره ایلامیان می‌دانند. در حدود سال ١٧۵٠ پ. م کوتیر ناهونته شاه ایلام در چیرگی بر میانرودان کامیاب می‌شود. ولی پس از گذشت چند دهه شکست خورده و دیگر تا مدتها گزارشی از ایلام نیست. چراکه قدرت در منطقه از آن کاسی‌هاست. دوره دوم را در تاریخ ایلام می‌توان دوره اوج قدرت و شکوه تمدن ایلامیان برشمرد. یعنی در زمانی که اونتاش ناپیریشا در سده ١٣ پ. م به ساخت شهرهای نو و زیباسازی شهرهای کهن پرداخت. او بناهای بسیاری را در ایلام ساخته و نام خود را به زبان انزانی و میانرودانی درج کرد. یکی از اینها بنای شکوهمند زیگورات چغازنبیل در شهر دوراونتاش، کهنترین اثر ایرانی ثبت شده در یونسکو -با بیش از ٣٢٠٠ سال پیشینه - است. هنر زیگورات سازی را به میانرودانی‌ها نسبت می‌دهند و البته کهنگی زیگورات‌های سومری و اکدی که به هزاره‌های سوم و چهارم پ. م می‌‌رسند، این ادعا را تایید می‌کند. ولی شایان توجه است که بلندی زیگورات ایلامی بیش از دو برابر بلندی بزرگترین زیگورات میانرودانی بوده است.

شوتروک ناهونته (١١٦٠– ١٢٠٧ پ. م) در بعد سیاسی، ایلام را به اوج قدرت رساند. او در سال ١١٧١ پ. م، بابل را تصرف کرده و کاسی‌های حاکم بابل را از پای در آورده و مردوک -خدای خورشید و روشنایی- خدای مقدس میانرودان را به همراه خود به شوش منتقل می‌کند که این امر اثر روحی بسیار مخربی بر مردم میانرودان داشت. گویا لوح حمورابی نیز در این زمان به شوش منتقل می‌شود. پس از ناهونته، پسرش شیلهاک اینشوشیناک (١١۴٠–١١٦٠ پ. م) یکی از بزرگترین شاهان تاریخ ایلام بر تخت نشست. این دوره را می‌توان دوران بلوغ اندیشه و تمدنی ایلام در نظر گرفت و باید گفت که این پادشاه نقش زیادی در پیشرفت ایلامیان داشته است. از این پس کتیبه‌ها و الواح تنها به زبان ایلامی و خط ایلامی نقش می‌بندند و کوشش در جهت رو در رویی با فرهنگ بیگانه افزایش می‌یابد. خدای اینشوشیناک جنبه ملی به خود می‌گيرد و شاه و خانواده او در زمان زندگی مورد پرستش قرار می‌گیرند. از دیگر کارهای مهم در این دوره نظم گرفتن ارتش است. زیرا ایلامیان در این دوره بر تجربیات جنگی خود افزوده و ارتشی کلاسیک و منظم و حرفه‌ای برپا می‌کنند تا با آمادگی و قدرت بیشتری به جنگ با دشمنان خود بروند.

ولی هر صعودی، افولی را به همراه دارد. ایلام از این قاعده مستثنا نبود. با روی کار آمدن پادشاهی قدرتمند به نام بخت‌نصر یکم در واپسین سالهای هزاره دوم در بابل، پس از چند حمله ناموفق، سرانجام پادشاهی ایلام در هم کوبیده می‌شود. شوش تسخیر شده و بت مردوک با افتخار و شکوه به معبدش در بابل باز می‌گردد. بار دیگر نام ایلام در صفحات تاریخ محو می‌شود. حالا قدرت در دستان میانرودانی‌هاست. سپس بابل از جنوب و آشور از شمال به جان هم می‌افتند.

ایلامیان فاقد ویژگی‌هایی بودند که بتوان نام امپراتوری را برای گستره فرمانروایی ایشان به کار گرفت. امپراتوری، بیشتر به نظام سیاسی گفته می‌شود که توانسته باشد، اقوام متفاوت و متعدد را در یک واحد سیاسی، هماهنگ سازد و آنها را زیر چیرگی یک نظام مرکزی درآورد. در صورتی که پادشاهی ایلام در اوج برتری‌اش، سیادتی زودگذر بر بخش‌هایی از میانرودان داشته و حتا همه پهنه سرزمین ایران آن روز را هم دربر نمی‌گرفت. هر چند پادشاهی ایلام اتحادی از ایلات و طوایف منطقه را دربر می‌گرفت، ولی چنین اتحادی لزوما به معنی امپراتوری نیست. چراکه بیشتر مردمان موجود در پادشاهی ایلام، ایلامی بوده‌اند.

در روزهای نخست شکل‌گیری خاورشناسی این تئوری مطرح شد که شاید زبان ایلامی با زبان ترکی هم‌خانواده باشد. چراکه سه زبان عربی، فارسی و ترکی امروز در حوزه تمدنی ایلام موجود هستند و خاورشناسان نیز زبان ایلامی را با این سه زبان سنجیده و تئوری می‌دادند. ولی بعدها گنجینه برج باروی پارسه شامل چند ده هزار لوح کوچک به خط میخی و به زبان ایلامی بدست آمد که گنجی بزرگ از زبان و ادبیات ایلامی‌ست. بخش بزرگی از این گنجینه به دست پژوهشگران اروپایی – آمریکایی به ویژه در نیم سده اخیر در دانشگاهها و آکادمی‌های خاورشناسی غرب خوانده شده است. بنابراین امروز دیگر زبان ایلامی زبانی ناشناخته نیست و آگاهی‌های جهان آکادمیک از آن به اندازه‌ای هست تا کسی نتواند از آب گل آلودِ کم دانشی جهان از این زبان بهره‌برداری بد کند. ایلام شناسان جهان هرگز پس از خواندن این چند ده هزار لوح، زبان آنرا همریشه با زبان ترکی ندانسته‌اند. [۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای سايت اينترنتی روزنامک توسط بهرام روشن‌ضمیر برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

وب‌سايت روزنامک
وب‌سايت بوم و بر


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]