جستارهایی تحلیلی دربارهتاریخ کهن ایران
(بخش دوم)
ایران پیش از آریاییها
فهرست مندرجات
- نمونهای از خط یافتشده در جیرفت ایران پیش از آریاییها:
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[↑] نمونهای از خط یافتشده در جیرفت ایران پیش از آریاییها:
یافتههای باستانشناسی و تاریخی تا چند سال پیش حکایت از آن داشت که در نخستین سالهای هزاره سوم پ. م یعنی ۵٠٠٠ سال پیش، بیننده برپایی پدیدهای به نام تمدن یا شهرنشینی در مصر و میانرودان و سپس در سایر مناطق جهان هستیم. درحالیکه در فلات ایران چنین چیزی وجود ندارد. دلیلی که برای آن میآورند در درجه نخست شرایط اقلیمی و جغرافیایی فلات ایران است و در درجه دوم ناپیوستگی مردمان و فرهنگهای آنان. در چند سال گذشته یافتههای باستانشناسی در مناطقی از ایران - بهویژه کاوشهای باستانی جیرفت کرمان که به تمدن آرهتا موسوم است - تردیدهایی درباره باور پیشین مبنی بر شهرنشین نبودن ساکنان فلات ایران ایجاد کرده است. باید صبر کرده و اجازه دهیم تا حفاریها و پژوهشها در این امور کمی جلوتر برود. ولی این گمانه پدید آمده است که شاید تمدن آرهتا در جیرفت کرمان پیشینهای به اندازه تمدن مصر داشته باشد.[۱]
سرزمین سوزیان - که امروزه خوزستان گفته میشود - محدودیتهای فلات ایران را ندارد، پس همگام با میانرودان پا به دوره شهرنشینی میگذارد. هیچ دلیلی ندارد که شهر شوش با ۵٠٠٠ سال پیشینه، را کهنتر از بابل ندانیم. و البته با توجه به اینکه شوش هنوز با همین نام در مکان اصلی خود سرپاست و در برابر از ٢٠٠٠ سال پیش تاکنون اثری از شهری به نام بابل - با همین نام و در همان مکان - نیست، میتوان شوش را "کهنترین شهر هنوز زنده جهان" دانست. شاید شهرهایی حتا کهنتر از شوش و بابل وجود داشته باشند، ولی سدههاست که زیر خاک مدفون شدهاند و هیچ آگاهی از مکان دقیق آنها نیست. ری و همدان با سه هزار سال تاریخ اثبات شده، از دیگر شهرهای کهن هنوز زنده ایران هستند.
آنچه تا امروز تثبیت شده، وجود تمدن ٢٧٠٠ ساله "ایرانی" در درون فلات ایران است. این به هیچوجه به معنی بیشتر نبودن پیشینه تمدن آریاییها در بیرون از فلات ایران و یا به معنی انکار تمدنهای بسیار درخشان در درون ایران از هزاره ششم پ. م یعنی از حدود ٨٠٠٠ سال پیش نیست. یافتههای باستانشناسی روز به روز جزئیات بیشتری از تمدنهای دیگر درون ایران کشف میکنند. ولی بدبختانه گزارشهای تاریخی چندانی از این تمدنها موجود نیست. درباره تمدن آریاییهای نخستین که در استوره ملی ایرانیان نمودی از آنرا میبینیم، نیز هیچ یافته باستانشناسی در درون فلات ایران وجود ندارد. پافشاری بر روی تمدن ٢٧٠٠ ساله ایران و شکوه یافتن آن از ٢۵٦٦ سال پیش به دلیل وجود همزمان تاریخ و یافتههای باستانشناسی مربوط به تمدن آریاییهای ایران است. البته برخی پژوهشگران ناسیونالیست ایرانی در سالهای اخیر با دیدن کوچکترین اثر باستانشناسی، تاریخ تمدن ایران را عقب برده و تلاش میکنند آنرا کهنتر کنند. با این فرمول، برای نمونه انگلیس - که دارای اثر شگفتانگیز استون هِنج مربوط به ۵ هزار سال پیش است - کشوری با تمدن کهن بهشمار خواهد آمد. درحالیکه خود انگلیسیها هم هرگز ادعا نکردند که دارای تمدنی کهن و باستانی - در اندازه ایران، مصر، یونان، چین و رم - هستند. و دقیقاً با همین فرمول، اسپانیا و فرانسه با داشتن غارهای انساننشین ٣٠ هزار ساله و نقاشیهای دیواری بسیار کهنشان باستانیترین کشورهای جهان خواهند بود! به دید من با لحاظ کردن این فرمول ساخته دست برخی پژوهشگران ایرانی، همه ٢٠٠ کشور جهان دارای تمدنی کهن خواهند گشت. چراکه کدام کشور جهان است که آثاری مربوط به دوران پیش از تاریخ در آن بدست نیامده باشد؟ تحقیقات نژادشناسی بر روی قدیمیترین اسکلتهای ساکنان آبادیهای یافت شده در ایران پیش از آریاییها، وجود نژادی خالص و یکدست را نشان نمیدهند. دو نوع نژاد انسان "دراز سر"[٢] در این نقاط یافت شدهاند. بسیاری این دو مردمان را بخشی از نژاد قفقازی یا آسیانی میشناسند. نژاد قفقازی نژادی جدا از نژاد سامی[٣] و همچنین جدا از نژاد هندواروپایی یا آریایی است. در زمینه مذهب کهنترین ساکنان ایران، دانستنیهای چندانی در دست نیست.
در میانرودان در همان زمان عقیده بر این بود که کائنات قدیم و ازلی است و نه حادث. آنان سرچشمه زندگی را مونث میدانستند. درست وارون مصریان. تندیسهای برهنه الاهههای زیادی از ایران بدست آمده است. شاید بتوانیم بگوییم این الاهه دارای زوجی بوده که همزمان پسر و شوهرش محسوب میشده است. منشا پیوند با نزدیکان را بیگمان باید در جوامع نخستین جست. قاعدهای معمول و مرسوم در همه جهان که در بین همه اقوام و ملتها به نوعی دیده شده است. درباره ویژگیهای سیاسی این دوران میتوان گفت "ویژگیهای جغرافیایی و طبیعی منطقه" و "فاصله میان گروههای زیست کننده"، جوامع را از بروز جنگ در امان میداشت. در این دوره راهکار سیاسی، مبتنی بر شورا و کدخدامنشی بود. نوعی دموکراسی و جمهوری که در آن کدخدا با موافقت خانواده و قبیله و با رای و نظر آنان اختلافات را حل میکرد. حالتی که هنوز هم در روستاها و قبایل کوچنشین بدون اینکه تاثیری از دانش نوین جهانی دریافته باشند، وجود دارد و در آن به شکل طبیعی برای حل اختلافات، همه اعضای بزرگسال قبیله به دور هم جمع شده و پس از شنیدن نظرات، پیشنهادات خود را داده و نظر جمع تعیین کننده است و کدخدا هم مجری مصوبات جمع میشود. بنابراین علاوه بر اینکه بسیار اشتباه است اگر دموکراسی و جمهوری را پدیدهای منحصر به جهان مدرن بدانیم، اشتباه است اگر آنها را پدیدههایی برآمده از فرهنگ غرب بدانیم، چراکه یونان و رم این شیوه بسیار قدیمی که ویژه جوامع نامتمدن بود را برای شهرهای متمدن خود به کار گرفته و با اینکار به نوعی به گذشته بازگشتند. وضعیت زن در عصر فلز نسبت به زن عصر حجر پسرفت میکند ولی آنچه محدودیت زن مینامند، نه از آغاز عصر فلز بلکه از دوران شهرنشینی آغاز میشود. نظریه بیشتر پژوهشگران بر این است که زن پیش از پیشرفتهای بشری عصر فلز بر مردان برتری داشت و اگرچه پس از آن مردها به حاکمیت رسیدند ولی زنان همچنان نقشی پررنگ در جامعه داشتند. پس از آن هم فقط در شهرها است که زن محدود میشود وگرنه تا همین امروز در روستاها و قبایل کوچنشین، زن در جامعه بیرون از خانه نقش انکارناپذیری دارد.
در هزاره سوم پ. م، یعنی همزمان با شکلگیری تمدن ایلام، بیننده دگرگونی فرهنگی در فلات ایران هستیم. سفالینههای نقشدار کهن جای خود را به سفالهای سیاه و خاکستری کاملا بیگانهای با فرهنگ فلات ایران، از جهت طرح و رنگ، میدهد. باید قبول کنیم که در برابر یک نفوذ بیگانه قرار داریم. از منشا و علتهای پیدایش فرهنگ نو آگاهی نداریم. این هنر به آرامی در ایران گسترش یافته و به کاپادوکیه (سرزمینی در آناتولی یا ترکیه امروزی) میرسد. در سیلک خانههایی متروکه و مدفون شده زیر قشر فراوانی از خاکستر بدست آمده که نشان از یک آتشسوزی مهیب و ویرانگر دارد. روی آنها خانههای نوینی ساخته میشوند که فاقد سفالینههای رنگارنگاند. این هنر جای خود را به یک سفال قرمز و یا خاکستری یکدست داده که درست مانند سفالهای سالهای پایانی هزاره سوم شوش است. مهر استوانهای یا غلتکی هم جای مهرههای مسطح گذشته را گرفته که نشانهای بر بهرهگیری از نوشته و خط روی الواح گچی است. نفوذ آرام و خزنده انسانهای واجد فرهنگ سفال سیاه رنگ، خبر از یک فتح توام با خشونت دارد. این هنر نو، فرهنگی بسیار برتر، غنیتر و متحولتر را به سیلک آورده که فرایند یک تزریق بوده است. خانهها با دقت بیشتری ساخته شدهاند. هرچند بلندی درهای ورودی هنوز کم است. در محوطه ورودی دو اجاق موجود است. یکی برای پخت غذا و دیگری برای پخت نان. مردگان را به صورت چمباتمه در عمق بیست و پنج سانتیمتری زیر اتاق دفن کرده و اطرافشان را پر از اشیاء و لوازم گرانبها میکردند. بطریهایی ویژه عطر، بشقابهای کوچک سنگی با تراش بسیار ظریف، لوازم آرایش و نظافت، جواهرات گرانبها از جمله گردنبندهای نقرهای که در آن سنگ لاجورد، صدف یا طلا نشاندهاند، گوشوارههای طلا و سنگ لاجورد و النگوهای نقره و دیگر زینتآلات چیزهایی است که از این لایه از کاوشهای باستانشناسی سیلک یافت شده است. مهمترین مرحله در پیشرفت مردم فلات، ساماندهی متون نیمه تصویری بر روی الواح در سیلک است. متونی که آنها را خط نوشتاری ایلامی مقدم مینامند. خطوط نوشتاری که هنوز رمز خواندن آنها کشف نشده است. هرچند پژوهشگران توانستهاند اعداد و ارقام و جمع و تفریق را تشخیص دهند. از این رو شاید بتوان الواح یاد شده را در زمره اسناد و مدارک مالی و حسابداری طبقهبندی کرد.
تا اینجا صرفا از پژوهشهای باستانشناسی صحبت شد. چراکه دوره گنگ تاریخ بشر است و ما مجبوریم آگاهیهای مورد نیاز خود از این دوران را از طریق یافتههای باستانشناسی بدست بیاوریم. در هزاره سوم پ. م متون تاریخی درباره تمدن میانرودان و یا تمدن ایلام وجود دارد ولی درباره درون فلات ایران خیر. فقط میدانیم که چندین تمدن از جمله، کاسیها، لولوبیها، گوتیها، هیتیها و میتانیها و... در مناطق کوهستانی غربی ایران وجود داشتند. گزارشهایی از درگیریهای پادشاهیهای میانرودان - بابل، اکد و آشور - با این اقوام ساکن فلات ایران داریم که گاهی جلگهنشینان و گاهی کوهنشینان در آن پیروز میشوند. لولوبیها، شمال غرب و غرب ایران را زیر کنترل خود دارند. آنان سارگون یکم فرمانروای بزرگ میانرودان را در این بلندیها شکست میدهند. در هزاره سوم پ. م، شاهان بابل از اعمال فشار بر ایران دو هدف داشتند. نخست هدف سیاسی، یعنی عملیات نظامی بر ضد شکلگیری یک حکومت سازمان یافته در ایران و دوم هدف اقتصادی یعنی دستیابی به ثروتهای بیکران ایران. در این مبارزه ایرانیان ناموفق نبودند. آنان در این هزاره دو دودمان – سلسله - پادشاهی بابل را سرنگون کردند. گوتیها، شاهان اکدی را نابود کرده و سیماش دودمان موسوم به اور را. از میانه هزاره سوم با یک خلاء دو هزار ساله در روند زندگی در سیلک مواجهایم. در ادامه خواهیم دید که نژاد یا نژادهای بومی آسیای غربی در هزارههای سوم و دوم پ. م چطور یک به یک یا به کلی نابود شده و یا در نژادهای نیرومندتر حل میشوند. بهطوریکه در هزاره یکم پ. م و بهویژه در هزاره یکم میلادی این منطقه فقط مردمانی از دو گروه آریایی و سامی را به خود میبیند و آنچه آسیانی خوانده میشود، محدود میگردد به برخی مردمان قفقاز. در هزاره دوم میلادی ترکها نیز سر میرسند. البته از زمان آغاز جنبش پانترکیسم نویسندگان پانترک بهویژه با پشتیبانی دولت ترکیه دست به تحریف تاریخ در همه جنبههای آن زده و همچنان میزنند. یکی از مهمترین شعارهای پانترکی که هرگز از سوی دیگران جدی تلقی نشده است، سخن از دیرینگی وجود ترکها در آسیای غربی است. و آسانترین کار دست درازی و مصادره به مطلوب تمدنهای بیوارث منطقه بوده است. هیتیها، ایلامیها، سومریها، اورارتوها، ماناها، گوتیها و لولوبیها و... از جمله تمدنهای باستانی این منطقه هستند که از نابودی آنها بیش از دو هزار سال میگذرد و همین کار پژوهشگران را برای شناسایی نژاد و تبار و هویت راستین آنها دشوار کرده و در عوض مجالی شده است برای پانترکها تا تئوریهای سست بنیاد خود را با بوق و کرنای تبلیغات دولتی به گوش رسانند تا شاید بتوانند برای خود ریشهای تاریخی در این منطقه بسازند. در حالیکه نظر آکادمیک چنین است که نخستین ترکهایی که توانستند در آسیای غربی یعنی ایران، آناتولی، میانرودان و... جاگیر شوند، در زمان سلجوقیان در سده ١١ میلادی و بهویژه پس از یورش مغول در سده ١٣ میلادی بودند. و چرخش هویتی مناطق ترکنشین امروزی آسیای غربی پس از سده ١٦ روی داده است. ولی تاریخسازان پانترک، بدون کوچکترین سند تاریخی و باستانشناسی، کوچ ترکها به این مناطق را به هزاره سوم پیش از میلاد یعنی بیش از ٣ هزار سال کهنتر از آنچه هست، میبرند. پینوشتها[۴] آغاز تمدن مصر را دودمان یکم برابر با ٢٩٢٠ پ. م و گروهی دودمان صفر! برابر با ٣١٠٠ پ. م میدانند.[۵] بلندی جمجمهشان از فاصله دو گوش آنها بیشتر است. وارون نژاد پهنسر که این فاصله برابر است.[٦] نژاد ســامی دربرگیرنـده یهـودی، عـرب، آشــوری و کلـدانی و... میباشــد.[٧]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای سايت اينترنتی روزنامک توسط بهرام روشنضمیر برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسايت روزنامک
□ وبسايت بوم و بر
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]