دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

بدخشان

از: پلانول (تلخیص از ایرانیکا)


فهرست مندرجات




[] بدخشان

بدخشان، منطقه‌ای قدیمی در درۀ علیای آمودریا (جیحون). آمودریا در این دره به رود پنج شهرت دارد و مرتفع‌ترین قسمت آن در افغانستان، واخان خوانده می‌شود. هنگام تعیین مرزهای بین‌المللی در اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم، دالان طویلی در مجاورت رود واخان، که تا مرز چین امتداد داشت، به سرزمین افغانستان واگذار شد تا قلمرو امپراتوری هند انگلیس را از سرزمین‌های تحت نظارت روسیۀ [تزاری] در آسیای مرکزی جدا سازد. درّه‌های عمیق آمودریا و ریزابه‌های آن، در کرانۀ چپ (رود کوکْچه) و در کرانۀ راست (رود پامیر که مرز افغانستان و جمهوری تاجیکستان را در مشرق دالان واخان تشکیل می‌دهد؛ رود غُنْد [گونْت] که قسمت علیای آن به "علی شور" موسوم است؛ و رود بارتَنگ که در نواحی نزدیک به سرچشمه‌هایش به مرغاب، و در مرتفع‌ترین قسمتش به آقسو معروف است) در میان کوه - سنگهای فلات پامیر (ارتفاعات کوهستانی عظیمی که ملتقای هندوکش، قراقوروم و کونلون‌شان است) احاطه شده است.

ساختار کوه‌شناختی ارتفاعات پامیر پیچیده است، و از نظر پیدایش، در سمت شمال، هرسی نین و در سمت جنوب، که دشت‌های گوندوانا و آسیایی با یکدیگر تلاقی می‌کنند، سیمرین و آلپی است. قطعاتی از سنگ‌های زیرزمینی دورۀ پرکامبرین و توده‌های خاراسنگ متعلق به دوره‌های مختلف، در میان طبقات بالایی چینه‌های بازمانده از عصر مزوزوئیک پراکنده است. میانگین ارتفاع این ناحیه، بین سه تا چهارهزار متر است، و برفراز آن کوه - سنگ‌های برج مانند عظیم پوشیده از یخ قرار گرفته که میانگین ارتفاع آنها پنج تا شش هزار متر است. ارتفاع برخی از قلل کوه‌ها در شمال (در تاجیکستان) به بیش از هفت هزار متر می‌رسد (ارتفاع قله‌ای که در حکومت شوروی کمونیسم خوانده شده، در رشته کوههای آکادمی علوم ٧،۴۹۵ متر، و ارتفاع قله‌ای که لنین نامیده شده در سلسله جبال ترانس آلایی، ٧،۱٣۴ متر است). ارتفاع کوههای هندوکش نیز در مرز افغانستان و پاکستان به بیش از هفت‌هزار متر می‌رسد (قلۀ کوه نوشاخ در این رشته کوه‌ها ٧،۴٨۵ متر است).

از حوضۀ کوکچه تنها از تنگ‌های بسیار پرشیب می‌توان به نورستان (کافرستان) و درّۀ پنجشیر رسید (ارتفاع تنگ انجمن که به پنجشیر می‌رسد ۴،۴٠٠ متر، و ارتفاع چندین تنگ دیگر در راه نورستان، حدود ۴،۵٠٠ متر است).

این سرزمین مرتفع آب و هوای بسیار سخت دارد، میانگین دمای دشت‌های فلاتی شکل پامیر، در دی ماه حدود ٢٠ درجه سانتیگراد زیر صفر، و در تیرماه حدود ۱٠ تا ۱٢ درجۀ سانتیگراد است. سردترین دما در زمستان به کمتر از ۵٠ درجۀ سانتیگراد زیر صفر می‌رسد. میزان بارندگی سالانه در ارتفاعات رو به مغرب یا شمال غربی به ٨٠٠ تا ۱،۵٠٠ میلی متر نیز می‌رسد. در دشت‌های محصور پامیر به کمتر از ٢٠٠ میلی متر و در حوضۀ آقسو به کمتر از ۱٠٠ میلی متر کاهش می‌یابد که همین امر مرتفعات نامبرده را به‌صورت بیابان درآورده است. در بستر درّۀ جیحون که حدود ٣٠٠ تا ۴٠٠ متر ارتفاع دارد، و نیز در درّه‌های ریزابه‌های فرعی جیحون، آب و هوا گرم و نیمه صحرایی یا استپی است اما در نواحی میانه‌ای این درّه‌ها آب و هوا از دمای معتدلی با باران بالنسبه فراوان برخوردار است؛ در فیض آباد (مرکز بدخشان افغانستان) میانگین دمای هوا در دی ماه ۱/٠ درجه سانتیگراد و در تیرماه ۴/٢٦ درجه سانتیگراد است. میزان بارندگی سالانه در آنجا به ۵٢۱ میلی متر می‌رسد. در میانۀ استپ‌های گرم پایین این درّه‌ها و بیابان‌های سردِ ارتفاعات آنها، کمربندی از جنگل‌های طبیعی وجود دارد که بیشتر درختان آن از تیرۀ مخروطیان یا سروهای کوهی است. پهنای این جنگل‌های کمربندی در مغرب به‌حدود هزارمتر می‌رسد، و در درۀ کوکچه ۱،۵٠٠ متر است؛ و هرچه به‌طرف مشرق پیش می‌رود اندازۀ آن افزایش می‌یابد و سرانجام در قسمت علیای درّۀ واخان و پامیر، به سبب خشکی، ناپدید می‌شود. درختان جنگل‌های اولیه تقریباً در همه جا قطع شده است. بنابراین، فعالیت‌های کشاورزی تنها در درّه‌ها تمرکز یافته است که جویبارهای جاری از یخچال‌های طبیعی، زمین‌های زراعی آنها را آبیاری می‌کند. در برخی از نواحی مرتفع پامیر، که ارتفاع آنها به ٣،٠٠٠ تا ٣،۵٠٠ متر می‌رسد، فعالیت‌های دامداری نیز امکان دارد.

جمعیت بدخشان از اقوام مختلف تشکیل شده است و به‌لحاظ گذشتن جادۀ ابریشم از آن و مهاجرت اقوام مختلف بدانجا، به نمایشگاهی از نژادها و زبان‌های گوناگون تبدیل شده است. بیشتر جمعیت آن از تاجیک‌های فارسی زبان تشکیل یافته است که عمدتاً در حوضۀ کوکچه و نواحی دَرْواز (نسی) در طرف افغانستان، در پیچ و خم‌های شمال غربی رود جیحون، به‌سر می‌برند. در سراسر بدخشانِ افغانستان، تاجیک‌ها بر دیگر قوم‌ها، از حیث جمعیت برتری دارند. گروه‌هایی از اقوام قدیم‌تر در قسمت بدخشان تاجیکستان، به تاجیک‌های کوه‌نشین یا تاجیک‌های پامیر، و نزد همسایگان تاجیک خود، به غَلْچَه مشهورند. اینان به زبان‌های ایرانی شرقی گفتگو می‌کنند و به چندین گروه قومی تقسیم شده‌اند: شُغْنیها در حوضۀ غند (گونت) و خُرُگ (خُرُوک / خاروغ)؛ روشانیها در ناحیۀ روشان در مجاورت جیحون؛ بارْتَنْگها که همگی به گویش‌های نزدیک به هم (فارسی قدیم) سخن می‌گویند و بزرگ‌ترین گروه قومی این منطقه، و ظاهراً سه چهارم کل غلچه‌ها را در خاک تاجیکستان، تشکیل می‌دهند؛ واخیهای درّه واخان که عدّۀ آنها به حدود یک پنجم کل جمعیت این اقوام می‌رسد و تقریباً نیمی از ایشان در افغانستان ساکن اند؛ یازْغلامیها که عدۀ آنان به چند هزار تن می‌رسد و تقریباً در سیزده روستا در درّه‌ای به‌همین نام در شمالِ روشانِ تاجیکستان، به‌سر می‌برند؛ اِشْکاشِمیها که تعداد آنان با افراد گروه‌های زیباکی و سنگلیچی، به چند هزار تن می‌رسد و به‌طور عمده در افغانستان، در نزدیکی جایی که رود جیحون

به‌سوی دالان[۱] واخان می‌پیچد، به‌سر می‌برند؛ قوم وانْچی که در درّۀ وانچ در شمالی‌ترین منطقۀ تاجیکستان زندگی می‌کنند. این قوم، حدود یک قرن است که به زبان مادریشان تکلم نمی‌کنند و اکنون در قوم مُنجی، همسایۀ تاجیکشان که در درّه مُنجان (کوکچۀ علیا) در افغانستان به‌سر می‌برند، ادغام شده‌اند.

انزوای زبانی اقوام پامیر با بروز مذاهب گوناگون همراه شده است. بیشتر این قوم‌ها به‌مذهب شیعۀ اسماعیلی، که ناصرخسرو (٣۹۴-۴٨۱) شاعر بزرگ ایرانی اسماعیلی از رجال آن بود، گرویده‌اند و به‌فرقۀ نزاری وفادار مانده‌اند. اما اقوام وانچی و یازغلامی در دهۀ دوم قرن هشتم به مذهب تسنّن بازگشته‌اند و اکنون با سرعت در حال اختلاط با تاجیکها هستند. اقلیت کوچکی از بارتنگها نیز مذهب تسنّن دارند. هیچیک از زبانهای پامیر خط ثابت ندارد؛ کوشش مقامات شوروی سابق برای تبدیل زبان شُغنیها به زبان ادبی جا نیفتاد. زبان تمدن، تاجیکی (فارسی) است که با خط سیریلیک نوشته می‌شود. میان تاجیکهای پامیر (غَلچَه) و تاجیکها به معنای اخص، در زمینه‌هایی چون شیوۀ زندگی، فرهنگ مادّی و سازمان اجتماعی اختلاف مهمی وجود ندارد (کوسماول، ص ۹٧-۹۹). اینان در اصل، ده‌نشینانی‌اند که به کشت آبی در کَرتها و معمولاً مزارع پلکانی در درّه‌ها متکی اند. باغداری (گردو، سیب، توت)، از فعالیتهای عمدۀ آنان است. در کوهپایه‌هایی که امکان کشت هست، دیم کاری دارند. دامداری با کوچهای کوتاه مدت نیز در آنجا رواج دارد. علاوه بر تاجیکها گروههایی از ازبکان در منطقۀ بدخشان زندگی می‌کنند. از قرن سیزدهم، پشتونهای غِلزایی، نخست به‌صورت چادرنشین و سپس نیمه چادرنشین، به‌همین نواحی آمده‌اند، و گروههایی از اقوام قرقیز نیز در این منطقه مستقر شده‌اند.

نخستین‌بار، نام بدخشان در منبعی چینی (هوان تسانگ، قرن اول /٦٢۹)، به‌صورت پو - تو - چانگ - نا، آمده است.[٢]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برگرفته از دانش‌نامه‌ی جهان اسلام است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[۲]- بدخشان، دانشنامۀ جهان اسلام، جلد دوم، برگرفته از پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به بنياد دايرةالمعارف اسلامی



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به بنياد دايرةالمعارف اسلامی


[برگشت به بالا]