دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

رابطه خدا با انسان و جهان در اوپه‌نيشدها

از: رحمت‌الله حاتمى گل مكانى


فهرست مندرجات

[آیین هندو][اوپه‌نيشدها]


اشاره: كتب مقدس هندوئيزم در مدت زمانى طولانى، در شرايط گوناگون و به‌دست افراد و گروه‌هاى مختلفى نوشته و گردآورى شده است. به همين جهت تنوع بسيارى در آنها ديده مى‌شود، به گونه‌اى كه هر نوع عقيده و باورى را مى‌توان در آنها سراغ گرفت. اما هيچ كدام از اين نوشته‌ها مدعى رد و انكار يكديگر نيستند و همواره موارد اختلاف را با تفسير و تأويل حل مى‌كنند.

وداهاى چهارگانه (ريگودا، سامهودا، يجورودا و اتهروه ودا) نخستين متون دينى هندوها است كه در آنها مظاهر و پديده‌هاى طبيعى مانند باد، باران، آسمان، خورشيد و... به‌علت تأثير فراوانى كه در زندگى آن‌ها داشته‌اند، مورد ستايش و پرستش اين قوم بودند. آن‌ها خود را مقهور اراده اين خدايان مى‌دانسته‌اند و براى جلب حمايت آن‌ها، مناسك بسيار به‌جا مى‌آوردند كه اغلب با خواندن سرود همراه بوده است. همين سرودها و شرح شيوه درستِ به‌جا آوردن مناسك، محتواى اصلى كتب مقدس آن‌هاست.

با تحول انديشه و نگرش اين قوم، تصور و ديدگاه آنان نسبت به خدايان و جهان تغيير يافت. در نوشته‌هاى بعدى سعى آن‌ها بيشتر بر تأويل و تفسير جديد از خدايان و گردآوردن آن‌ها در سايه مفهوم واحدى بود. اوج اين تلاش را مى‌توان در اوپه‌نيشدها ديد. در اين متون كه در واقع تفسيرى فلسفى - عرفانى از وداهاى چهارگانه است، خدايان پيشين، يعنى مظاهر و پديده‌هاى طبيعى و قواى موجود در طبيعت و فرد انسانى، مظاهر و جلوه‌هايى از حقيقت برتر و دست نايافتنى هستند. جهان با همه عظمت و تنوعش پيكر خداست و بين اجزاى آن سلسله مراتبى وجود دارد كه عبارتند از: ويراج؛ اجزاء مادى تشكيل دهنده جهان، برهما (شيوا، ويشنو يا ايشوَرَه)؛ جهان مادى در كليت آن، هيرَنيه گَرْبَهَه؛ روح خلاّق و يا جهان در كليت غيرمادى آن. و برهمن؛ حقيقت وصف ناشدنى كه سرچشمه هستى است و در رأس اين سلسله مراتب قرار دارد.

بر اساس اين متون، هستى بر دو نوع است: ساگونا و نيرگونه؛ ساگونا آن قسمت از هستى است كه مى‌توان براى آن صفات و كيفياتى قائل شد و انسان مى‌تواند با تأمل و انديشه چگونگى آن را دريابد، اما نيرگونه هستى غيرقابل وصف و بيان است كه از دسترس انديشه انسانى به دور است.

همان‌طور كه جهان هستى سلسله مراتبى دارد، وجود انسان هم به‌عنوان عالم صغير داراى سلسله مراتبى است كه عبارتند از: آنمايا آتمن يا جسم و حواس ظاهرى آن، مانمايا آتمن يا حواس باطنى (انديشه و اراده انسان) و آنَندمايا آتمن يا هستى واقعىِ انسان كه همچون برهمن در وصف و بيان نمى‌گنجد.

انسان در حقيقى‌ترين مرتبه وجودىِ خودش و برهمن در اصلى ترين مرتبه هستى‌اش يكى هستند. معرفت درست و نهايى، پى بردن به اين همسانى است. انسان تنها از طريق دست يافتن به اين معرفت است كه مى‌تواند از تكرار رنج‌هاى مداوم و پايان‌ناپذير گرفتارى در چرخه تناسخ جلوگيرى كند و به سرمنزل آسايش و رهايى برسد.

متـون دینـی هندوئیـزم به دو گـروه اصلـی تقسـیم شـده‏انـد: شـروتی[۱] و سـمریتـی.[٢] بر طبق سنت هندوئیزم، شروتی‏ها متونی هستند که در زمانی نامعلوم و شاید در آغاز آفرینش به حکیمان وحی شده و بنابراین سروده‏های انسانی نیستند،[٣] بلکه اپوروشیا،[۴] یا متونی هستند که منشأ انسانی ندارند. و همین ویژگی است که اعتبار و مرجعیتی خاص و گسترده به این متون می‏بخشد و آنها را از متون سمریتی جدا می‏کند. سمریتی‏ها آثار به‏جا مانده از حکما و اندیشمندان دینی است که در طول زمان و برای توضیح و تشریح شروتی‏ها به وجود آمده‏اند و برخلاف شروتی‏ها، «مبدأ انسانی دارند».[۵]

شروتی‏ها به چهار گروه تقسیم می‏شوند: سَمهیتاها[٦] یا مجموعه آیات (که مشتمل بر وداهای چهارگانه، یعنی: ریگ ودا،[٧] سامه ودا،[٨] یَجور ودا،[۹] و اتهروه ودا[۱٠] است)، براهمنه‏ها،[۱۱] آرنیکه‏ها[۱٢] و اوپه‏نیشدها.[۱٣]

از میان متون دینی هندوئیزم، شاید هیچ کدام به اندازه اوپه‏نیشدها، توجه محققان و دین‏پژوهان را به خود جلب نکرده است، زیرا این متون اوج و پایان تعالیم ودایی (ودانته)[۱۴] است، که نمایانگر گذر از چند خدایی[۱۵] و گرایش به توحید و وحدت وجود[۱٦] است.

اوپه‏نیشدها راهنمای سیر و سلوک نفسانی هستند، که به مدد آنها روح فردی راهی را تا پیوستن به حقیقت مطلق می‏پیماید. در این متون تبیین حقیقتی که ساری و جاری در همه پدیده‏های جهان است، جایگزین سرود و ستایش خدایان و خدا بانوان شده است. مشخصه اصلیِ این متون گذر از عین به ذهن و عبور از اندیشیدن درباره شگفتی جهان خارج به تأمل درونی است.[۱٧]

در اوپه‏نیشدها، مظاهر و پدیده‏های طبیعی مانند: باد، آب، آتش، آسمان، خورشید که خدایان مورد پرستش هندوان بودند در سایه حقیقت مطلق رنگ باختند و به‌عنوان جلوه‏ای از وجود او پنداشته شدند.


[] اوپه‌نيشدها و خدايان پيشين

در چاندوگیه آرنیکه اوپه‏نیشدها[۱٨] آمده است که شانکلیه[۱۹] از استاد خود یاجنولکیه[٢٠] - به عنوان حکیمی آگاه به وداها - درباره تعداد خدایان پرسید. جواب این استاد به شاگرد خود، علاوه بر این‏که پیوند این متون (اوپه‏نیشدها) با متون پیشین را نشان می‏دهد، بیانگر نوعی نگرش و تأویل جدید از آن‌هاست.

او می‏گویـد که: تعـداد خدایـان از رقمـی که در کتـب مقـدس ذکـر شـده بیـش‏تـر اسـت. آن‏هـا «سـه هـزار و سـیصد و سـی و سـه» خـداینـد.[٢۱] شانکلیه چند بار دیگر هم این سؤال را تکرار می‏کند، و استاد هر بار جوابی متفاوت می‏دهد: «خدایان شش عدد هستند، خدایان سه عدد هستند، خدایان دو عدد هستند، خدایان یک خدا و نصف هستند، خدایان یکی هستند».

از جوابی که او به شاگرد می‏دهد، چنین بر می‏آید که می‏خواهد بگوید: ٣٣٣٣ عبارت است از همه مقدساتی که در حوزه‏های سه گانه هستی وجود دارد[٢٣] و می‏توان آنها را به سی و سه خدای عمده تقلیل داد که با توجه به قلمروهای سه‏گانه به سه گروه تقسیم می‏شوند: هشت واسو،[٢٢] یازده رودره،[٢۴] دوازده آدیتیه[٢۵] به علاوه ایندرا[٢٦] (فرمانروای آسمان) و پرجاپتی[٢٧] (خدای آفرینش) سی و سه خدای حاکم بر هستی هستند. واسوها خدایانی هستند که جهان در آنها ساکن است و آنها در جهان، و عبارتند از: آتش، زمین، باد، جَو، خورشید، آسمان، ماه و ستارگان. رودره‏ها ده نوع انرژی حیات‏بخش می‏باشند که در یک موجود زنده وجود دارند، به علاوه ذهن به عنوان یازدهمین نیرو.[٢٨] آدیتیه‏ها هم دوازده ماه سال هستند که تمام این جهان را با خود می‏برند و از این‏رو راهبران جهان نامیده می‏شوند. بنابراین واسوها نیروهای موجود در جهان رودره‏ها نیروهای موجود در فرد انسانی هستند اما آدیتیه‏ها ظرف زمانی است که این نیروها را در خود محصور دارد.

از خدایان پیشین به عنوان نیروهای موجود در طبیعت و فرد انسانی یادشده که در سه قلمرو هستی قرار دارند و در نهایت به یک هستی مطلق و دست نایافتنی منتهی می‏شوند. همه خدایان در سایه وجود فراگیر و غالب رنگ می‏بازند و کثرت موجود به وحدت وجود می‏گراید. این روندی است که با فراز و فرود بسیار در اوپه‏نیشدها جاری است و در متون قبل از آن هم به شکل کمرنگ و محدودتری وجود داشته است.[٢۹]

هرچنـد در اوپـه‏نیشـدها از خدایـان پیشـین سـخن رفتـه، امـا بـه شـکل و شـیوه‏ای متـفاوت بـه آنهـا پرداختـه شـده اسـت. در ایـن متـون، اینـدرا، شـیوا[٣٠] (رودره)، ویشـنو،[٣۱] پرجاپتی، آگنی،[٣٢] وایو،[٣٣] سوریَه،[٣۴] هیرَنیه گربهه[٣۵] و برهما[٣٦] خدایانی مطرح و در خور توجه‏اند.

ایندرا و اگنی چون گذشته در دو سر یک طیف قرار گرفته‏اند.[٣٧] ایندرا با کِشَتریه[٣٨] و اگنی با برهمنان[٣۹] مرتبط است. ایندرا خدای مستقر در آسمان است که آن را در برگرفته،[۴٠] اشکال بی‏نهایت دارد و به هر شکل که بخواهد ظاهر می‏شود. او پادشاه همه فرشتگان است.[۴۱] اما با این همه در مرتبه‏ای پایین‏تر از برهمن قرار دارد. به موجب آیتریه اوپه‏نیشد[۴٢] «وقتی زاده شد به اطرافش نگریست، و اندیشید که چگونه کسی می‏تواند درباره اشکال مختلف خودش سخن بگوید. او عظمتی قائم بالذات را دید که برهمن بود و گفت: پس او را دیدم. بنابراین نام او «آی دَم درَ»[۴٣] یعنی «او می‏بیند» است[۴۴] این در حالی است که در ریگ ودا ویژگی اصلی او مبارزه با دیو خشکسالی بود و نام او را مشتق از «ایند»[۴۵] و یا «ایندو»[۴٦] می‏دانستند.[۴٧]

اگنی بیشتر با زمین و آدمیان ارتباط دارد. او پالاینده انسانهاست و تنها کسانی که به وسیله آتش (اگنی) پاک شده‏اند در خور خدایانند.[۴٨] بنابراین، در این متون، نه ایندرا خدای جنگاوری است و نه اگنی پیام‏آور خدایان و الزام‏کننده عمل قربانی ایندراها اوپه‏نیشدها را تعلیم می‏دهند - همان‏طور که کشتریه‏ها در تألیف متون دینی دخالت می‏کنند - و دوستداران خود را به ریاضت کشیدن، ضبط حواس، انجام اعمال نیک و تأمل فرا می‏خوانند.[۴۹] و اگنی خدایی است که با توسل به او می‏توان آلودگی‏های نفس را زدود و شایسته نزدیکی و ارتباط با خدایان شد.

سوریَه[۵٠] حیات‏بخـش و شـادی‏آور اسـت و هسـتی انعـکاس صـدای اوسـت؛ چـون ظـاهر شـد، فریـاد بلنـدی شـنیده شـد، که از آن فریـاد همـه هسـتی و همـه خوشـی‏ها زاده شـد. بدیـن سـبب اسـت که در طلـوع و غـروب او فریـادها و صـداهایی شـنیده می‏شـود و همـه موجـودات و آرزوها رو به سـوی او دارنـد. آنـان که خورشـید را چـون حقیـقت مطـلق می‏پرسـتند، همیشـه صـداهای زیبا می‏شـنوند و از خـوشـی سـرشـارنـد[۵۱] «طلوع او، طلوع جهان، زندگی و آتش است. از این جاست که متون مقدس او را به عنوانِ خورشید باشکوه، تجلی جهان، عالِم، نیروبخش، درخشنده و گرمابخش وصف کرده‏اند».[۵٢]

در سرودهای ریگ ودا، اگنی، ایندرا و سوریَه به ترتیب بر زمین، فضای میانه و آسمان فرمانروایی می‏کنند. جایگاه سوریَه در اوج آسمان است، حرکتش طبق قانون ازلی انجام می‏گیرد و ثبات و استواری زمین و آسمان در وجود او نهفته است. اما در اوپه‏نیشدها، هرچند از او کمتر یاد شده، از جایگاه برتری برخوردار است. او را به عنوان حقیقت مطلق و منشأ حیات وصف کرده‏اند که حقیقت وجود انسان با او یکی است.[۵٣]

ویشنو که پیشتر از او با لقب نارایَنَ[۵۴] یاد شده از خدایانی است که گاه در موقعیت برترین خدا قرار می‏گیرد. او در ریگ ودا «نافذ در همه چیز» و خدای خدایان (دِوَدِوا) است و در اوپه‏نیشدها گاه «همان برهما، همان مهادیو [شیوا]، همان ویشنو، همان اندَرَ، همان بی‏نقصان و همان نور بزرگ است».[۵۵] و گاه از همه خدایان بزرگ‏تر است. و هر چه است «همان نارایَنَ است که دورکننده همه نادانی هاست»[۵٦] و زمانی که او بود «نه برهما بود، نه مهادیو، نه آب، نه آتش، نه ماه، نه آسمان، نه زمین، نه ستاره‏ها و نه آفتاب. او یگانه بود و از تنهایی ناآرام شد».[۵٧] او خدای جوکیان و سالکان است و آنها «بعد از ریاضت و اعمالِ بسیار نوری مثل روشنی چراغ می‏بینند. آن نور ویشنو و شخص بزرگ است و در همه پر است».[۵٨]

ویشنو علت برتر همه چیز و نفس همه چیز است. همه جا هست و تمـام هسـتی را در برگـرفتـه، نامتـناهی اسـت و صـفات، اعمـال و نیـروهای او نامحـدود اسـت. جهـان تجـلی اوسـت و بـر آن فرمـان می‏رانـد.[۵۹] «آن را آفـریـده و در آن وارد شـده»[٦٠].[٦۱]

رودره نیز مانند ویشنو گاه در جایگاه برترین خدا قرار می‏گیرد. اما تفاوت اساسیِ آن با ویشنو در این است که هر چند از آفرینندگی او سخن رفته، در مورد رودره تأکید بر جنبه ویرانگری اوست. او با این‏که متعالی، بی‏آغاز، بزرگ، باشکوه و خالق جهان است «انسان‏ها را به گریه می‏اندازد، چون رودره[٦٢] است».[٦٣] او انسان را می‏گریاند، چون ترس بزرگ است و رعد و طوفان به پاخاسته[٦۴] هستی عبارت است از اعضای بدن او: «آتشْ پیشانی او، ماه و خورشیدْ چشمان او، جهات فضا گوش‏هایش، ودا صدایش و باد که همه جهان را در برگرفته نفَس اوست که از سینه‏اش بر می‏خیزد. زمین پاهای اوست و او نفس درونیِ همه موجودات زنده است».[٦۵] او تنها وجود فناناپذیری است که همیشه بوده و همواره خواهد بود و در واقع «همان برهمای پیداکننده، ویشنوی نگاهدارنده، مهادیو فناکننده، ایندرَ پادشاه فرشته‏ها و یَمَه (ملک الموت و گیرنده حساب نیک و بد است»[٦٦] که در اجزاء و انحاء عالم حاضر است و «همه عالم را به قدرت خود نگاه داشته است».[٦٧] «همه فرشته‏ها [خدایان [از او ظاهر شده‏اند. همه فرشته‏ها در او محو می‏شوند. صاحب همه عالم است و فناکننده همه عالمِ مهاگیانی [عارف بزرگ و حقیقی [اوست. اول از همه هیرنیه گربَهَه[٦٨] را او پیدا کرده است»[٦۹] در شِوتاشواترا[٧٠] از رودره با نام شیوا یاد شده است. در این اوپه‏نیشد شیوا در مرتبه‏ای فوق برهمن که خدای نامتشخص است قرار گرفته.[٧۱]

او را «خدای سه چشم»، «دارنده گردن‏بند آبی»[٧٢] و «ساکن و حافظ کوهستان‏ها»[٧٣] نیز نامیده‏اند که از موهبت و بخشش او، یعنی عقل پاکی که عطا می‏کند سالک می‏تواند دریابد که خود او رودره است.[٧۴]

در بریهید آرَنیکه اوپه‏نیشد[٧۵] از آتمن یا ذهن به عنوان یکی از یازده رودره یاد کرده است که به همراه ده پرانَ[٧٦] حیات و زندگی انسان را موجب می‏شوند، هر چند در اپنکهت شیت رودری[٧٧] که در آن نام‏های صدگانه رودره به بزرگی و عظمت یاد می‏شود رودره‏ها را دئوه‏هایی[٧٨] می‏داند که زمین، فضای میانه و آسمان را پر کرده‏اند. و غذا، باد و باران، تیرهای آنهاست و در هستی هیچ عامل اثرگذاری جز آنها که کارگزاران رودره هستند وجود ندارد.

پرَجاپتی، خدایی که بنا به براهمنه‏ها هستی اعضای بدن اوست و همو اصل و اساس آفرینش جهان و خدایان است، در اوپه‏نیشدها تحت الشعاع برهمن قرار می‏گیرد و در مرتبه‏ای فروتر واقع می‏شود. گرچه او همچنان به عنوان پدر دئوه‏ها، آدمیان و اسوره‏ها جایگاه مهمی دارد، با نگرش اوپه‏نیشدها به خدا به عنوان هستی مطلق و غیرمتشخص، منزلت پیشین خود را از دست داده[٧۹] و تفسیر و تعبیر جدیدی از او شده است. در اوپه‏نیشدها پرجاپتی قبل از همه خدایان زاده شده و دئوه‏ها و اسوره‏ها فرزندان او هستند[٨٠] که او به ارشاد و راهنمائی می‏پردازد و راه و شیوه درست عمل‏کردن را به آنان می‏آموزد. به همین سبب است که او را هِرِدی می‏خوانند، یعنی «عقل و روشنایی درون که در واقع برهما و عین جمیع تعیّنات است».[٨۱]

بنابراین می‏بینیم که او هم خالق است و هم نیروی تمیز و روشنگری و هم جمیع تعیّنات است. در اپنکهت نرسنگهه[٨٢] پرجاپتی را صورت کل عالم و شکل ظاهری و مادی او دانسته‏اند که عبارت است از مجموع عناصر کثیف و مرکب یا سَتی[٨٣] و پرانَ، یعنی عواملی که موجب بقا و دوام حیات و زندگی انسان است. به عبارت دیگر، پرجاپتی عبارت است از واسوها یا خدایانی که جهان در آنها ساکن است و آنها در جهان؛ به علاوه رودره‏ها، یعنی عوامل ده‏گانه‏ای که به فرد انسانی و ذهن به عنوان یازدهمین نیرو که تشخیص و تمیز را به عهده دارد حیات می‏بخشد.

همان‏طور که پرجاپتی هستی به شکل مادی و صورت ظاهری است، به نظر می‏رسد که هیرنیه - گربهه هستی به شکل لطیف و غیرمادی آن است. آن واحد بسیطی است که منشأ و اصل همه کثرات است و «این همه صورت‏های مختلف که می‏نماید، پیش از ظهور کثرت چون در هیرنیه - گربهه مندرج بود به‏صورت همان هیرنیه گربهه بود».[٨۴] هیرنیه گربهه همه عالم را «در خود محو ساخته بود و او هیچ صفتی نداشت جز گرسنگی - و چون خورنده هر چیز موت آن چیز است از آن جهت هیرنیه را موت می‏نامند - پس از آن هیرنیه گربهه خواهش پیدایش دل کرد و به همین اندیشه و خواهش که من صاحب دلم شروع به پرستش خود کرد و چون برای پرستش آب ضروری است، آب پیدا شد، از آب، زمین و از حرارت بدن هیرینه - گربهه، آتش و بقیه آفرینش».

در قسـمت دیگـری از همیـن اوپه‏نیشـد آمـده اسـت که او چـون تنـها بود زن خواهـش کـرد و از عشـق او به همسـر خـود که جـزئی از وجـود او بـود حیوانـات به وجـود آمـدنـد.[٨۵]

در هر دو مورد آغاز آفرینش، این خواسته و اراده هیرنیه گربهه است که به عنوان هستیِ بسیط و غیرمادی، آفرینش را اراده می‏کند و هستی به شکل پرجاپتی یعنی عناصر مرکب، صورت و ظاهر مادی به خود می‏گیرد که دارای اجزای سازنده یا پرکریتی[٨٦] است.

بنابراین پرکریتی عالم ماده است به شکل محسوس و جزئی آن، پرجاپتی عالم محسوس در کلیت آن، و هیرینه - گربهه عالم به شکل بسیط و غیرمادی آن. البته در ورای این مراتب هستی، چیز دیگری هم وجود دارد که فراتر از مجموع آنهاست، چیزی که سخن گفتن از آن و وصفش از عهده عقل و بیان انسانی خارج است و آن همان برهمن یا آتمن است.


[] برهمن

برهمن کلمه‏ای است که در ریگ ودا به سه صورت خنثی، مذکر و مؤنث به کار رفته است. شکل خنثای[٨٧] آن به معنای ستایش خدایان، و مذکر[٨٨] آن به معنی نیایش[٨۹] و همچنین نیایشگر[۹٠] و به پا دارنده آداب و مناسک دینی یا یکی از طبقات چهارگانه است و شکل مؤنث آن (برهمی[۹۱] یا برهمنی[۹٢]) به معنی نیروی مرموزی است که ملازم با هر عمل مقدس و نهفته در ورای کلمات است.[۹٣] در شکل دوم به صورت معادلی برای سه ودا[۹۴] هم به کار رفته است.[۹۵] زیرا مطالب این وداها الفاظ و عباراتی بود که در ستایش خدایان و مراسم قربانی به زبان آورده می‏شد. البته در ریگ ودا معانی و کاربردهای دیگری هم برای این کلمه ذکر شده است، مانند غذا، تقدیم غذا و بزرگ.[۹٦] اما به‏طور کلی می‏توان آن را عبادات و نیروی مرموز و مؤثری انگاشت که در ورای اوراد و مناسک نهفته است.

در شَتَ‏پته براهمنه،[۹٧] برهمن اهمیت بیشتری می‏یابد، و تبدیل به اصلی متعالی و برتر می‏شود که فراتر از خدایان متعدد و برانگیزاننده آنهاست. در آنجا آمده است که «در واقع در آغاز این جهان برهمن (خنثی) بود. او خدایان را آفرید [و جایگاهشان را مشخص نمود [آگنی را در زمین، وایو را در فضا و سوریَه را در آسمان قرار داد، سپس خود در ورای هستی جای گرفت، آن گاه از خود پرسید: چگونه می‏توانم در جهان فرود آیم؟ سپس به وسیله شکل و نام[۹٨] فرود آمد،[۹۹] بنابراین تمام هستی، یعنی هر آنچه شکل و نام دارد برهمن است که فرود آمده و متکثر و ملموس شده است. هر کس این را بداند و برهمن را به عنوان قادر مطلق و سوَیَمبهو[۱٠٠] (کسی که زاده نشده، لم یُولَد) «و اصل ازلی و روح هدایتگر جهان را بشناسد، کنترل بر جهان را در می‏یابد».[۱٠۱]


[] رابطه برهمن و جهان هستى

در اوپه‏نیشدها برهمن والاترین مفهوم است، که هستی مرهون و مدیون وجود اوست. او حقیقةالحقائق[۱٠٢] است که همه چیز از اوست و به سوی او باز می‏گردد.[۱٠٣] در فرازهای بسیاری از اوپه‏نیشدها او را حقیقتی می‏دانند که اصل و منشأ جهان است، و همه جهان مظاهر و تجلیات او هستند. در ضمنِ این‏که جانِ جهان است و هیچ چیز این جهان بیرون از او نیست، او خود ورای جهان است و چیزی است فراتر از جهان که به مدد عقل و اندیشه انسانی نمی‏توان او را دریافت و از او سخن گفت، زیرا او موضوع عبادت و تعقل نیست، بلکه موضوع مکاشفه و تأمل است.

و از آن جهت که جز او نیست و هرچه هست، اوست، می‏توان برای او مراتبی قائل شد، تا اندکی به شناخت او نزدیک شویم. بنابراین مراتب هستی عبارتند از: برهمن یا مطلق، روح خلاّق - که از آن به صورت‏های مختلف تعبیر شده است، از جمله: برهما، پرجاپتی، شیوا، ویشنو و ایشوره[۱٠۴] - روح جهانی یا هیرنیه ـ گربَهه، و جهان مادی یا ویراج[۱٠۵] و پرکریتی.[۱٠٦] و این چهار مرتبه هستی یا جنبه‏های چهارگانه امر مطلق هستند که می‏توان تقسیم‏بندی دوگانه‏ای برای آنها قائل شد: نیراکارا[۱٠٧] یا جنبه بی‏شکل و غیرملموس هستی (برهمن و هیرنیه گربهه) و ساکارا[۱٠٨] یا جنبه شکیل و ملموس وجود (ایشوره، پرجاپتی و ویراج)[۱٠۹]

اما برهمن «تا زمانی که در تعیّن در نیامده یگانه است و از فعل، فاعلیت و مفعولیتْ منزّه. گویایی به او نمی‏رسد و به گفتار در نیاید و بی‏مثل است و او را چنین و چنان نتوان گفت و بیان نتوان کرد»[۱۱٠] در این مرحله او «اصل نهایی و ورای صورت، اندیشه و تجربه است. فراتر از همه تجلیات، ورای زمان، مکان، عدد، نام و شکل است. بالاتر از آن است که ذهن و کلمات به آن دست یابند، بیان به آن راه نمی‏یابد، اندیشه و زبان آن را در نمی‏یابد. او غیر از همه چیزهایی است که شناخته شده است. بنابراین ما نمی‏توانیم او را بدانیم و بفهمیم»[۱۱۱] از این نظر است که او «اَـ سَت»[۱۱٢] یعنی نیستی است، چون بودن و هستی او با همه‏بودن‏های متعارفی که ما می‏شناسیم و تجربه کرده‏ایم متفاوت است. هر آن چه ما می‏توانیم تجربه کنیم و از آن سخن بگوییم محدود است، اما او نامحدود و اساس همه چیز است[۱۱٣] و از این جهت که بنیان وجود است، ستیم[۱۱۴] (حقیقت مطلق) جنیانم[۱۱۵] (آگاهی محض) و اننتم[۱۱٦] (نامحدود) است.[۱۱٧]

برهمن در مرتبه‏ای ورای هستی مشهود، وحدت محض، بی‏تحرک و بی‏کیفیت (نیرگونه)[۱۱٨] است. در این حالت برهمن را تنها به وسیله پرویدیه[۱۱۹] یا معرفت برتر که تأثیر و عمل خودِ برهمن در ما اسـت می‏تـوان شـناخت. امـا در مرتبـه پایین‏تـر، همـه هسـتی مشـهود، متکثـر و متحـرک اسـت. همـه جهـان و عناصـر و اجزاء فـراوان آن برهمـن اسـت؛ به شـکلی که دارای صـفات و کیفیـات اسـت (سـاگونا).[۱٢٠] او را در این حالـت، تأمـل و مراقبـه انسـان یا معرفـت فروتـر (اَپَرَویدیـه)[۱٢۱] هم می‏تـوانـد دریـابـد.[۱٢٢]

برهمن ساگونا، واسوها، رودره‏ها و آدیتیاها است. «بهوه (پیداکننده) نام اوست، رودره (فناکننده) نام اوست. پرجاپتی (صاحب عالم) نام اوست...»[۱٢٣] در شِوتا شواتره اوپه‏نیشد، خطاب به برهمن، او را هم آتش، خورشید، هوا، ماه آسمان، چرخ پرستاره، همه آب‏های جهان، مرد، زن، پروانه، طوطی و آذرخش می‏خواند و هم بی‏آغاز و فراتر از زمان و مکان؛[۱٢۴] یعنی برهمن هم همه جهان مادی است و هم فراتر از جهان؛ هم وحدت محض است و هم متکثر، هم دارای صفات و کیفیات است و هم بلاکیف و صفت. چنین مفهومی را «یکسانی در نایکسانی»[۱٢۵] می‏نامند. و مراد از آن این است که حقیقت مطلق مجموعه هستی مادی و چیزی فراتر از آن است.[۱٢٦]


[] مايا و حقيقت جهان

رابطه برهمن و جهان به صورت‏های مختلف بیان شده است و این ناشی از برداشت‏های متفاوت از مفهوم مایا است. از نظر حکیم هندی گوده پاده،[۱٢٧] این کلمه به‏معنای وهم، خیال و بی‏حقیقتی است. بنابراین او چنین نتیجه گرفته است که هرچه غیر از برهمن است، مایا، سراب و حجابی بر چهره حقیقت است؛ و باورداشتِ مایا به عنوان امور واقعی و حقیقی در نتیجه جهل و اویدیا[۱٢٨] است. اما یکی دیگر از مفسران اوپه‏نیشدها به نام شنکره،[۱٢۹] جهان را پندار محض نمی‏داند. به اعتقاد او «جهان نه واقعی است و نه یکسره ناواقعی [بلکه [نمودی است بر بنیاد هستی برهمن»[۱٣٠] و هرچه در جهان است مظاهر و تجلی برهمن است. رامانوجه[۱٣۱] و مدوه،[۱٣٢] برای جهان حقیقتی مستقل قائل بودند، هر چند آن را وابسته به خدا (ویشنو) و آفریده او می‏دانستند.

کلمـه مایـا در ریـگ ودا از اهمیـت کمـی برخـوردار اسـت. ایـن کلمـه در آنجـا از ریشـه «مـا»[۱٣٣] به‏معنـای انـدازه‏گرفـتن، نشـان‏دادن، سـاختـن و به‏طـور کلـی «قـدرت فـوق طبیـعی و مهـارت شـگفـت‏انگیـز اسـت» که به‏طـور خـاص متـعلـق بـه اینـدرا و اگنـی اسـت و بر تـوان سـحرانگیـز آن‏ها دلالت می‏کنـد و در اتهـروه ودا به‏معنـای سـحر و وهـم اسـت.[۱٣۴] و گاه به معنای «نیروی اعجازآمیز و جادویی است در دست ورونه[۱٣۵] که به یاری آن امور جهان را می‏گرداند»[۱٣٦] در اوپه‏نیشدها هم آن را می‏توان نیرویی قلمداد کرد که «توجیه‏کننده اَشکال و صُوَر ناپایدار حیات است»[۱٣٧] در شوتاشواتره آمده است که تنها برهمن است که حقیقت دارد و بقیه چیزهای دیگر مایا (توهم) هستند.[۱٣٨] بنابراین مایا هم استتار و توهم است، از آن جهت که وحدت محض و نامتناهی را در پسِ کثرت و تنوع خود پنهان می‏کند و هم قدرت خلاقه و ساحرانه‏ای است که موجب ظهور و تجلی امر واحد و بسیط به اَشکال و صور مختلف می‏گردد.


[] انسان و برهمن

رابطه جهان و خدا مورد توجه و بررسی عرفان آفاقی[۱٣۹] و رابطه خدا و نفس فردی مورد توجه عرفان انفسی[۱۴٠] است. تفاوت عرفان آفاقی و انفسی از آنجا است که انسان در رده بقیه اجزاء و عناصر جهان هستی قرار ندارد، بلکه دارای مرتبتی ویژه است که موجب ارتباط خاص او با امر مطلق می‏شود؛ جایگاهی که بقیه هستی از آن بی‏بهره‏اند، و تنها به او اختصاص دارد. در اوپه‏نیشدها حقیقت فردی آتمن نامیده می‏شود که هم‏سنخِ برهمن یا حقیقت جهانی، و گاه با او یکی است.

این‏که انسان چیزی بیش از تن فانی و کالبد جسمانی است، مطلبی است که آریایی‏ها و از جمله هندی‏ها از زمان‏های بسیار قدیم به آن باور داشته‏اند. برای اثبات این موضوع می‏توان به عقاید آنها درباره آخرت و فرجام کار انسان و انتقال ارواح آدمیان به عالم زیرین توجه کرد. به نظر می‏رسد که در ریگ ودا عقیده‏ای هست مبنی بر این‏که روح در حالت خلسه و غش[۱۴۱] می‏تواند از بدن جدا شود.[۱۴٢] کلماتی هم وجود دارد که تلویحا به وجود بعد غیرمادی انسان دلالت می‏کنند؛ از جمله مَنَس[۱۴٣] که جایگاه اندیشه و احساس در قلب است. اَسو[۱۴۴] و آتمن[۱۴۵] یا نَفَسِ زندگی و دَم حیات.[۱۴٦]

آتـمـن را مشــتـق از آت[۱۴٧] (حـرکـت‏کـردن) اَه[۱۴٨] (مَن) وا[۱۴۹] (وزیدن) و اَن[۱۵٠] (نفس‏کشیدن) دانسته‏اند.[۱۵۱] که موجب حرکت و حیات موجودات زنده و از جمله انسـان می‏شـود. پس در این کلمـه از همان آغـاز نه تنـها به حقیقـت فردی، بلکه به جوهره غائی جهان نیز اشـاره‏ای هسـت.[۱۵٢] در تایتریه آرنیکه و تایتریه براهمنه هم می‏توان اشاراتی مبنی بر وجود آتمن به‏عنوان روحی حاضر در همه‏جا یافت.[۱۵٣] اما در اوپه‏نیشدها این مفهوم با وجود آنکه معنای مشخص و محدودی ندارد، اهمیت فراوانی می‏یابد. در آنجا آتمن گاه همان مصدر و منبع هستی و آفرینش و در مرتبه‏ای است که برهمن داراست. و گاه به عنوان جیو آتمن،[۱۵۴] در مرتبه‏ای پایین‏تر از برهمن یا پرم آتمن[۱۵۵] قرار دارد زیرا مانند او صاحب اختیار نیست.

در تفکر اوپه‏نیشدی همان‏طور که جهان دارای سلسله مراتبی است که از برهمن به عنوان امر مطلق و دست نایافتنی تا ماده متشکل از اجزاء و عناصر امتداد دارد، وجود انسان هم به عنوان عالم صغیر مراتبی از هستی را داراست که بین کالبد جسمانی او تا آتمن، یعنی وجود حقیقی او ادامه دارد. جسم، پرانه‏ها[۱۵٦] (حواس ظاهری) جیوه[۱۵٧] (حواس باطنی، اراده و عاقله انسانی) و آتمن سلسله مراتب وجود انسان است.

جسم (آنه‏مایا آتمن)،[۱۵٨] مشخصه ظاهری انسان‏هاست و در هر فرد انسانی جلوه و نمود متفاوتی دارد، همان ویژگی‏های کاملاً ملموس و آشکار که باعث می‏شود. تا انسان‏ها را از یکدیگر تمیز بدهیم. بدون حواس ظاهری (پرانه‏مایا آتمن)[۱۵۹] حیات دنیوی انسان میسر نیست و همان عامل بقاء و دوام زندگی آن است.

حواس باطنی (مانه‏مایا یا ویجنیه‏مایا آتمن)[۱٦٠] همان اراده و نیروی عاقله انسانی، خواستن و توانِ اندیشیدن است که بی‏واسطه حواس ظاهری ممکن نیست. عقل متعارف به مدد حواس ظاهری، تصمیم می‏گیرد، امور جهان را تجزیه و تحلیل می‏کند و به نتایجی دست می‏یابد.

آتمن (آنندمایا آتمن)[۱٦۱] بهجت و سرور خالص و حقیقتی ورای قول و بیان است. سکوت است که هرچه از آن بگوییم نقض غرض کرده‏ایم، هستی واقعی انسان است که همچون برهمن نمی‏توان از آن چیزی گفت جز به طریق سلبی[۱٦٢] (نِتی نِتی)[۱٦٣]

نفس انسان به عنوان مدرِک و از نظر توانِ درک اشیأ و امور عالم نیز سلسله مراتبی دارد. او در مرتبه ویشوَنَرَ[۱٦۴] مواد[۱٦۵] را در می‏یابد و به‏عنوان تیجسه[۱٦٦] حس می‏کند و ظرایف[۱٦٧] را می‏شناسد، در مرتبه پراجنه[۱٦٨] تخیل می‏کند و می‏اندیشد و در مرتبه توریه،[۱٦۹] خودِ برتر[۱٧٠] و حقیقت وجود خود و اشیاء و امور عالم را در حالتی که هنوز متجلی نشده‏اند، درک می‏کند.[۱٧۱]

به عبارت دیگر نفس انسان در مرتبه ویشوَنَرَ، ویراج، در مرتبه تیجسه، ایشوره یا برهما، و در مرتبه یراجنه، هیرنیه گربهه و در حالت توریه، برهمن یا مطلق را در می‏یابد. توریه مرحله‏ای غیرقابل وصف از آگاهی است که ورای حالت بیداری، رؤیا (حالتی که روح در رؤیای خود آگاه و فعال است) و خواب بدون رؤیا (حالتی که روح منفعل و ناآگاه است) قرار دارد.

در این مرحله بی‏خبری است که انسان می‏تواند از حجاب‏های پنجگانه (پَنجَکُشاس:[۱٧٢] قشر طعام، دَم حیات، ذهن، عقل و شناخت) فراتر رود و به حقیقت خود، یعنی آنند مایاکُشاس[۱٧٣] که وجد و سرور محض است و به رابطه خود با برهمن پی ببرد. در این حالت است که نه جهان مادی (مایا) باقی می‏ماند و نه فردیت، آگاهی و اراده فردی (جیوا)[۱٧۴]

پس همان‏گونه که برهمن برکنار از هر نوع عمل و فعالیتی (اکرتا)[۱٧۵] اصل، اساس و زیربنای جهان است، آتمن نیز وجود حقیقی انسان است که در مرتبه‏ای ورای جسم، ذهن، شعور و آگاهی قرار دارد و گرچه فعالیتی را موجب نمی‏شود، اصل و زیربنای وجود فردی است. «آن چیزی است که رها از گناه، زمان، مرگ، غم، گرسنگی، و تشنگی است»؛[۱٧٦] «او داننده همه دانستنی‏ها، شنونده همه شنیدنی‏ها و آگاه به همه دانش‏هاست، می‏بیند و دیده نمی‏شود، می‏شناسد و شناخته نمی‏شود، او روشنایی همه روشنایی‏هاست».[۱٧٧]

همان‏گونه که رابطه برهمن و جهان مبهم است و معلوم نیست که آیا جهان آفریده برهمن است یا صادر از برهمن و تجلی او، یا نسبتی با برهمن ندارد، بلکه وهم و خیال و حجابی بر چهره او است، همان‏طور رابطه برهمن و آتمن هم نامشخص است. «مشخص نیست که آیا آتمن همان پراماتمن[۱٧٨] یا خداست و یا پرتیه گاتمن[۱٧۹] است که روح فردی یا در واقع ذهن و بدن است.[۱٨٠] و همچنین آشکار نیست که آیا آتمن به عنوان فردیتِ رها و نجات‏یافته (موکتا)[۱٨۱] با برهمن شریک می‏شود، در او جذب و محو می‏گردد یا در خدا داخل می‏شود. به عبارت دیگر معلوم نیست که آتمن در برهمن وجود و هستی[۱٨٢] خود را از دست می‏دهد، همچون رودی که به دریا می‏پیوندد و گم می‏شود و یا در کنار برهمن و با او زندگی می‏کند.

اپنکهت شیت استر[۱٨٣] آتمن و برهمن را همسان و هم‏سطح قرار نداده است: «پرم آتما، دانای کل‏است و جیوآتما دانای‏جزء؛ پرم آتما صاحب‏اختیار است و جیو آتماصاحب‏اختیار نیست». در موارد دیگری از آتمن به‏مانند برهمن و به‏عنوان حقیقة الحقائق یادشده است که «به‏وسیله او همه حواس، همه‏جهان‏ها، همه‏دئوه‏ها و همه‏مخلوقات عمل می‏کنند».[۱٨۴] و بااین‏که «به‏خُردی یک اتم است به وسعت جهان [هم [می‏باشد؛ نه این است، نه آن؛ غیرقابل اندازه‏گیری، در نایافتنی، ویران‏ناشدنی و غیرقابل لمس است»[۱٨۵] و با این‏که از دانه برنج خُردتر، و از دانه جو فروتر است، از زمین کلان‏تر است و از عالم بهشت، آسمان، فضا و از همه عالم‏ها کلان‏تر است. او کننده همه کارها، و برآورنده همه آرزوهاست، بوینده همه بوها و داننده همه مزه‏هاست، بر همه محیط است، او آتمای تو است که اندرون دل و همان برهمن است».[۱٨٦]

این همسانی و هم‏سنخیِ حقیقت وجود جهان و حقیقت وجود فرد انسانی نقطه اوج تعالیم اوپه‏نیشدها و متون ودایی است. دانایی واقعی هم دریافتِ این نکته است که «او [برهمن [که نگاهدارنده جهان، سرور جهان و برتر از همه است، همان روح من [آتمن [است».[۱٨٧] نجات و رهایی انسان از چرخه مکرر و ملال‏آور تناسخ و تولدهای پیایی نه به وسیله سرود و ستایش به درگاه خدایان متعدد میسر است و نه به وسیله آداب و مراسم دامنه‏دار قربانی. آنچه انسان را به آرامش و سکون می‏رساند، معرفت و شناخت و دریافتِ این نکته دقیق است که «روح در همه چیزها پنهان است».[۱٨٨]

«خداوند با همه عظمتش روح من است»[۱٨۹] چنین بینشی اتصال و اتحادی ناگسستنی بین خود انسان‏ها و نیز بین آنها دیگر جلوه‏های هستی برقرار می‏کند، زیرا «این روح پلی است که این جهان‏ها را به هم وصل می‏کند، آن گونه که ممکن نیست جدا شوند. نه شب، نه روز، نه پیری، نه مرگ، نه شمشیر، نه اعمال خوب یا بد نمی‏تواند این پل را از بین ببرد».[۱۹٠]

این بدان معناست که انسان‏ها به رغم تفاوت‏هایشان و به رغم اختلافات ظاهری فراوانشان، چنان اشتراک و اتحادی با هم دارند که هیچ چیز نمی‏تواند آنها را از هم جدا کند، «زیرا چیزی که اختصاصی‏ترین ساحت هر شخصی است در عین حال عمومی‏ترین ساحت هم است. میانِ خودِ راستینِ یک فرد و خود راستین فرد دیگر شراره‏ای برمی‏جهد که چشم انداز هر دو شخص را روشن می‏کند و ملکوت الهی را به هر دو می‏نماید، بعد قدسی در درون و نیز در میان ماست»[۱۹۱] شناختِ خدا و حقیقت هم ممکن نیست مگر با رجوع به خویشتن، تأمل و مراقبه در وجود و هستی خود و پشت سرنهادن خودهای دروغین و کاذبی که پرده و حجابی شده‏اند بر بینش و دانش درست و واقعی.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برگرفته از: فصلنامۀ هفت آسمان، شماره بیست و نهم، چاپ بهار ۱۳۸۵، زیر عنوان ،رابطه خدا با انسان و جهان در اوپه‌نيشدها، نوشته آقای رحمت‌الله حاتمى گل مكانی است که برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- Sruti
[۲]- Smrti
[۳]- Dasgupta, s'n; Hindu Mysticism, p. 15
[۴]- apauruseya
[۵]- داريوش شايگان، اديان و مكتب‌هاى فلسفى هند، ج ۱، ص ۴٧ (پاورقى)
[۶]- SamhitaÎ
[٧]- RÊgveda
[۸]- SaÎmaveda
[۹]- Yajurveda
[۱٠]- Atharveda
[۱۱]- BraÎhmanas
[۱۲]- Aranyakas
[۱۳]- Upanisads
[۱۴]- ودانته VedaÎnta به معنای پایان ودا یا اوپه‏نیشدهاست. و نیز نام مکتب فکری‏ای که حکیم هند، یادرینه، آن را بر اساس تعالیم اوپه‏نیشدها بنیان نهاد.
[۱۵]- Polytheism
[۱۶]- Pantheism
[۱٧]- Radhakrishnan. the principal upanisads pp. 48-9
[۱۸]- chaÎndogya up. 3/9, 1
[۱۹]- saÎnkal-ya
[٢٠]- yaÎjnavalkya
[٢۱]- يعنى ۳۳۳۳ خدا، قابل توجه است كه در سرود نهم ماندلاى سوم ريگ وداها هم آمده است كه «سى هزار و سيصد و سى و نه» خدا (۳۳۳۹) آگنى را پرستش مى‌كنند.
[٢۲]- بر اساس تقسيم بندى منسوب به ياكشا خدايان به سه گروه تقسيم شده‌اند و عبارتند از خدايان زمينى، برزخى يا فضاى ميانه و آسمانى (اديان و مكتب‌هاى فلسفى هند ص ۵۱)
[٢۳]- vasu
[٢۴]- Rudra
[٢۵]- Aditya
[٢۶]- Indra
[٢٧]- Prajapti
[٢۸]- رودره (گریاننده) از آن جهت به این نام نامیده شده که چون از جسمی بیرون رود ما را سوگوار می‏کند.
[٢۹]- درماندلای اول ریگ ودا آمده است که «اورا، ایندرا، میترا، ورونا، آگنی، گروتمان (پرنده تیزبال آسمانی) می‏نامند. یک واقعیت مفرد را دانایان به چندین نام می‏خوانند: وقتی که از آگنی، یَمَه و ماتریشون سخن می‏گویند».
[۳٠]- Siva
[۳۱]- Vishnu
[۳۲]- Agni
[۳۳]- VaÎyu
[۳۴]- Surya
[۳۵]- Hiranya-garbha
[۳۶]- BrahmaÎ
[۳٧]- در سمهیتا، ایندرا خدای طوفان، جنگاور و کشنده دیو خشکسالی است که بیشتر با طبقه فرمانروایان و جنگجویان مرتبط است و آگنی خدای آتش است که با کاهنان و طبقه برهمنان پیوند بیشتری دارد.
[۳۸]- Ksatrya (فرمانروایان و جنگجویان)
[۳۹]- طبقه روحانیون
[۴٠]- BrÊihad aÎranyaka up. 6/4, 22.
[۴۱]- اپنكهت مهانارايَنَ ٢/۱٠
[۴۲]- Aitarya up. 1/3, 13-14
[۴۳]- I dam dra
[۴۴]- نقل از:
Dowson, John. A classical dictionary of Hindu... p 108
[۴۵]- Ind (بسیار نیرومند)
[۴۶]- Indu (قطره باران و باران آور)
[۴٧]- همان
[۴۸]- ChaÎndogya up. 4/16,1
[۴۹]- اپنكهت كين ٢/۴، ۸-٧
[۵٠]- در سمهیتاها خدای خورشید است.
[۵۱]- Chandogya up. 3/29, 1-4
[۵۲]- Prasna up. 1/6-8
[۵۳]- چنین ارتباطی بین نفس انسان و برهمن در اوپه‏نیشدها بسیار اساسی و برجسته است و چنین به نظر می‏رسد که در اینجا سوریَه خودِ برهمن یا وصفی از اوصاف برهمن است.
[۵۴]- NaÎraÎyana؛ چون آب‏ها (نارَ) محل جنبش او بود به این نام خوانده شد.
[۵۵]- اپنكهت مهانارايَنَ ۱۱/۳
[۵۶]- همان ۱۱/٢
[۵٧]- مها اپنكهت ۱/۱
[۵۸]- اپنكهت جوگ تت ۱/٢
[۵۹]- Danielou, Alain. Hindu polytheism, p. 164
[٦٠]- taittirãÎya up. 1/2, 6
[٦۱]- بر اساس چنین شواهدی است که مدهوه (Madhva) یکی از مفسران اوپه‏نیشدها ویشنو را برترین حقیقتی می‏داند که جهان را به عنوان یک واقعیت آفریده و خود در آن ساری و جاری است.
[٦۲]- Brihad AÎranyaka up. 3/9, 4
[٦۳]- رودره به معنی خشمناک، خروشنده و هراس‏آور است.
[٦۴]- kena up. 3/2; katha up. 5/3
[٦۵]- MunÊdÊaka up. 2/1, 4
[٦۶]- اينكهت اتهرب شيرا ٢٢ و ۳ و ٢، ۱/٢
[٦٧]- همان ۱/۵
[٦۸]- هیرنیه گربهه (زرین‏تخم یا زرین‏رحم) در ریگ ودا خدایی است که گفته می‏شود در ازل پدید آمد و تنها پروردگار همه موجودات و بر پادارنده و حافظ آسمان و زمین است. خدایان مطیع فرمان‏های او هستند و تنها اصل حیات بخش هستی اوست... (Jahn, Dowson; A classical Dictionary, p.121)
[٦۹]- اپنكهت شيت استر: ۳/۴
[٧٠]- ShevetaÎshvatara
[٧۱]- و این در واقع نمایانگر نوعی گرایش توحیدی (theistic) یا یکتاپرستی Monotheistic است؛ در مقابل گرایش وحدت وجودی (Pantheistic) که در برگیرنده خدای نامتشخص است.
[٧۲]- Kevilya up. 6/9
[٧۳]- SevtaÎsvatara up. 3/5, 6
[٧۴]- اپنكهت شيت استر، ۴/۱٢
[٧۵]- Brihad AÎranyaka up. 3/9, 4
[٧۶]- PraÎna
[٧٧]- اپنكهت شت رودرى ٦ و ۵، ۱/٦۴
[٧۸]- خدایان یا فرشتگان که در مقابل اسورَه‏ها یا اهریمنان قرار دارند.
[٧۹]- Mundaka up. 1/1
[٨٠]- BrihadaÎranyaka up. 3/1
[٨۱]- هِرِدى براهمن ۳/۱
[٨۲]- اپنكهت نرسنگهه ۱/۱
[٨۳]- Sati
[٨۴]- BrihadaÎranyaka up. 1/2, 3
[٨۵]- Ibid 4/4
[٨۶]- Prakrti
[٨٧]- Brahman
[٨۸]- Brahman
[٨۹]- Prayer
[۹٠]- Pray-er
[۹۱]- Brahmi
[۹۲]- BrahmaÎnÊi
[۹۳]- Mayers, Michel, Brahman, p. 67
[۹۴]- منظور ریگ ودا، سامه ودا و یجور ودا است.
[۹۵]- Zaehner, Hindu and Muslim Mystieism, p. 124
[۹۶]- Dasgupta, History of indian philosophy, p. 20.
[۹٧]- Satapatha BraÎhmana
[۹۸]- Nama-rupa
[۹۹]- Ibid, p. 71
[۱٠٠]- Savayam-bhuÎ
[۱٠۱]- Radhakrishnan, the principal upanisads, p. 53
[۱٠۲]- Satyasya-satyam
[۱٠۳]- tajjalaÎn
[۱٠۴]- Isvara
[۱٠۵]- ViraÎj
[۱٠۶]- Ibid, p. 65
[۱٠٧]- NiraÎkara
[۱٠۸]- SaÎkaÎra
[۱٠۹]- Ibid p. 71
[۱۱٠]- اپنكهت ميترى ٦/٧
[۱۱۱]- kena up. 1/3
[۱۱۲]- AÎ-sat
[۱۱۳]- Dasgupta; Hindu Mysticism, p. 45
[۱۱۴]- satyam
[۱۱۵]- jnaÎnam
[۱۱۶]- anantam
[۱۱٧]- Radhakrishnan, S. the principal upanisads, p. 57
[۱۱۸]- Nirguna
[۱۱۹]- pravidya
[۱٢٠]- Saguna
[۱٢۱]- A-Pravidya
[۱٢۲]- ساگونا، برهمن با صفات و کیفیات، رست (وجود) چیت (آگاهی) و آننده (سرور) است. و نیرگونه، برهمن نِتی یعنی خدای ورای وصف است.
[۱٢۳]- اپنكهت ميترى ٦/۸
[۱٢۴]- استيس، عرفان و فلسفه، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، صص ۱٦-٢۱۵.
[۱٢۵]- The identity in difference
[۱٢۶]- همان، ص ٢۱۹
[۱٢٧]- Guda Pada
[۱٢۸]- Avidya
[۱٢۹]- Sankara
[۱۳٠]- سن. هندوئيسم، ترجمه ع پاشايى، ص ۱٠۵
[۱۳۱]- Ramanuja
[۱۳۲]- رامانوجه، مدوهوه و شنکره مشهورترین مفسران اوپه‏نیشدها هستند.
[۱۳۳]- MaÎ
[۱۳۴]- A dictionary of Hinduism... p. 188
[۱۳۵]- Varuna خدای آسمان و به معنای دربرگیرنده جهان، فراگیرنده همگان، و دارنده دانش روشنگر است.
(Dowson, john A classical dictionaly p. 336)
[۱۳۶]- بهار، مهرداد، اديان آسيايى، ص ۱٦۱
[۱۳٧]- Stutly, Margaret and james; A Dictionary of Hinduism p. 188
[۱۳۸]- Geden, A, S. upanishads Encyclopedia of religion and ethics Edited by james Hastings vol 12 p.548
[۱۳۹]- extrovertive
[۱۴٠]- introvertive
[۱۴۱]- Swoon
[۱۴۲]- Dasgupta, S, N. A history of Indian philosophy p. 25
[۱۴۳]- Manas
[۱۴۴]- Asu
[۱۴۵]- Atman
[۱۴۶]- Ibid p. 26.
[۱۴٧]- AÎt
[۱۴۸]- AÎh
[۱۴۹]- VaÎ
[۱۵٠]- An
[۱۵۱]- Barth, A. The religions of India p. 93
[۱۵۲]- Dasgupta; A history of Indian philosophy, p. 45
[۱۵۳]- Ibid p. 26
[۱۵۴]- JivaÎtman
[۱۵۵]- ParamaÎtman
[۱۵۶]- PraÎnas
[۱۵٧]- Jiva
[۱۵۸]- AnnamaÎya AÎtman
[۱۵۹]- PraÎnamaya AÎtman
[۱٦٠]- MaÎnamaÎya & vijaÎnamaÎya AÎtman
[۱٦۱]- AÎnandamaya AÎtman
[۱٦۲]- Neti-Neti
[۱٦۳]- Ibid. pp. 45-6
[۱٦۴]- Visvanara
[۱٦۵]- gross things
[۱٦۶]- Taijasa
[۱٦٧]- Subtle
[۱٦۸]- prajana
[۱٦۹]- turya
[۱٧٠]- suprem self
[۱٧۱]- Radha krishnan; the principal upanisads, p. 76
[۱٧۲]- pancÎakosas
[۱٧۳]- Ananda MaÎya Kosas
[۱٧۴]- Myers, Brahman. p. 141
[۱٧۵]- A-karta
[۱٧۶]- Chandogya up. 8/7, 1
[۱٧٧]- Dasgupta; Hindu Mysticism, p. 47
[۱٧۸]- PraÎm AÎtman
[۱٧۹]- Prataya gaÎtman
[۱٨٠]- Zaehner; Hindu and Muslim Mysticism, p. 45
[۱٨۱]- Mukta
[۱٨۲]- NaÎma-rupa
[۱٨۳]- اپنکهت شیت استر ۹/۱
[۱٨۴]- Geden, upanishads in Encyclopedia of religion and ethics, vol. 12, p. 542
[۱٨۵]- Brihad aÎranyaka up. 3/9, 26
[۱٨۶]- Chandogya up. 4/3, 4
[۱٨٧]- kaushitaki up. 3/9
[۱٨۸]- katha up. 3/12
[۱٨۹]- Dasgupta; Hindu Mysticism, p. 50
[۱۹٠]- Chandogyq up. 8/4, 1-2
[۱۹۱]- رابرت ام. مى، «پيام اديان: نقب زدن به عالم معنا»، ترجمه مصطفى ملكيان، مجله هفت آسمان، شماره اول، ص ۵۵.



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

اوپه نيشد، ترجمه محمد داراشكوه، انتشارات علمى، تهران، ۱۳۸۱.
استيس، و، ت. عرفان و فلسفه، ترجمه بهاء الدين خرمشاهى، انتشارات سروش، تهران، ۱۳٧۹.
بهار، مهرداد، اديان آسيايى، نشر چشمه، تهران، 1375.
تاراچند، اوپه نيشد، ترجمه محمد داراشكوه، به سعى و اهتمام تاراچند و نائينى، انتشارات علمى، تهران، ۱۳۸۱.
سن. ك. م. هندوئيسم، ترجمه ع. پاشائى، انتشارات فكر روز، تهران، ۱۳٧۵.
شايگان، داريوش، اديان و مكتب هاى فلسفى هند، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، ۱۳٧۵.
مى، رابرت ام. «پيام اديان: نقب زدن به عالم معنا» ترجمه مصطفى ملكيان، مجله هفت آسمان، سال اول، شماره اول، قم، بهار ۱۳٧۸.
Barth, A; the religions of India, Routledge, reprinted in 2000.
Danielou, Alain; Hindu polytheism, published by Billingen foundation. New york, 1964.
Dasgupta, s, n; Hindu Mysticism, fredrick ungar publishing co, New york, 1959.
Dasgupta, s, n; A history of Indian philosophy, Dehli Motial Banarsidass, 1975.
Dowson, john; A classical dictionary of Hindu Mythology & religion & geography & history and litreature; Manupublications.
Geden, A, s; upanishads in Encyclopedia of religion and ethics. Edited by james Hastings, vol. 12, London, New York, 1994-2003.
Myers, Michel W; Brahman a comparative theology curzon, 2001.
Radha krishnan, S; the principal upanisads. Edited with introdaction text, translation, and notes by s. Radha krishnan; Humunities press, Atlantic Highland, 1994.
Stutly, Margaret and james; A dictionary of Hinduism; its Mythology, folklore and development, Routledge & kengan paul ltd. London and Henley, 1977.
Zaehner R, C; Hindu and Muslim Mysticism, shocken books, second Printing, New York, 1972.
Zaehner R, C; Hindu Scriptures, translated and edited by R. C. Zaehner; David Campell publisher ite, 1992.


[برگشت به بالا]