دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

روابط ایران و افغانستان

سخنرانی: زلمی محمود غازی

روابط ایران و افغانستان

(در پنجاه سال اخیر)


فهرست مندرجات



حضرت زلمی محمود غازی سفیر کبیر افغانستان در ایران دربارۀ روابط ایران و افغانستان در دانشگاه طهران (۴/۱٢/۱٣۵۴) سخنرانی بلیغ و لطیفی فرمود با زبان دری‏ و لهجۀ شیرین سادۀ خودمانی.

این نخستین خطابۀ سفیری است از کشور عزیز افغانستان در دانشگاه ایران،و نخستین‏ متن تمامی است از این خطابه که مجلۀ یغما افتخار انتشار آن را دارد.

مجلۀ یغما


[] افغانستان در پنجاه سال اخیر و روابط ایران و افغانستان

جلالتمابان گرامی استادان ارجمند و دوستان عزیز، چندی قبل هنگامی که یکی از دوستان پیشنهاد نمود که در فرصت مساعد دربارۀ مناسبات سیاسی بین ایران و افغانستان سخنرانی کنم بدون آن‏‌که در مورد دقت بیشتری به‌خرج دهم جواب دادم بلی اشکالی ندارد هر موقعی که خواسته‏ باشید حاضر خواهم بود.این جواب البته اشتباه بزرگی بود زیرا بدون آن‌‏که در موقع درک کرده باشم خودم را در مقابل وقایع و مسایلی قرار دادم که بیست و پنج‏ سده از تاریخ بشر را احتوا می‏‌کند.

اینک امروز با طلب معذرت از سروران گرامی که با حضور به‌هم رسانیدن‏‌شان‏ موجب افتخار من گردیده‌‏اند باید اعتراف کنم که گذشته از تاریخ باستانی هر دو کشور که قسمت‏‌هایی از آن را می‏‌توان تاریخ مشترک نامید مطالعه‏ای تنها همین‏ قسمتی که سال‌های بعد از استرداد استقلال افغانستان را احتوا می‏‌کند کار ساده و بی‏‌دردسری نیست.

چنانچه شنودگان گرامی اطلاع کامل دارند بعد از مرور قرن‏ها هر دو کشور ما در سال‌های اول قرن ۱۹ مسیحی مواجه با جریاناتی می‏گردند که ریشه‏های‏ آن را نباید در منطقۀ خودمان بلکه در پایتخت‏های در آن موقع دور دست دو امپراتوری بزرگ اروپایی جستجو نمود. گسترش تدریجی قدرت و سلطۀ بریتانیا در نیم قارۀ هند از جانبی و نزدیک شدن نفوذ امپراتوری روس تزاری به‌سوی مرزهای‏ شمالی ما از جانب دیگر آن هم درست در موقعی که دنیای غرب از فرآورده‏‌های انقلاب‏ صنعتی بهره‏برداری می‏کردند مردم کشورهای ما را در مقامی قرار دادن که حواس و نیروهای محرکه ما بیشتر متوجه به رفع فشارهای سیاسی و نظامیی گردید که‏ دو امپراتوری بزرگ آن زمان بر بنیه‏های نسبتاً ضعیف ما وارد می‏کردند. نارسایی‏ها و بیچارگی‏های ما اصلاً پیشتر نیز در اثر اختلافات داخلی به‌صورت‏ مأیوس‏‌کننده‏ای تبارز می‏کردند در دوران این سال‌ها در اثر تحریک بیگانگان که‏ در ضمن در تفرقه‏اندازی مهارت به‌سزایی داشتند مناسبات دوجانبۀ کشورهای ما را بجائی رسانیدند که دو ملت هم‏کیش هم‏نژاد و هم‏آئین یعنی دو ملت به‌تمام معنی‏ برادر حقایق تاریخی را فراموش نموده و در مراحل اول به دشمنی علنی و بالاخره‏ به‌یک نوع بی‏علاقگی نسبت به هم دیگر متوسل شدند. همان بود که به صورت‏ تدریجی مناسبات بازرگانی و اقتصادی ما نیز از مناسبات سیاسی پیروزی نموده و کار به‌جایی کشید که راه‏های سنتی تجارت و رفت و آمد تقریباً به‌کلی فراموش‏ شد. و معاملات افغانستان با دنیای غرب از راه بندرها و غالباً توسط بازرگانان‏ هند برتانوی صورت می‏گرفت.

دوستان عزیز، درست به‌خاطر دارم که در همین اواخر جنگ جهانی دوم مسافرتی از راه‏ ایران به ترکیه و از آن‌جا به امریکا در پیش داشتم. راه کابل تا تهران نه‌تنها در افغانستان بلکه در داخل ایران نیز خط مبهمی بود که بر روی دشت و صحرا کشیده بودند، وسایل استراحت اصلا وجود نداشت، در شاهرود مرد بزرگواری که‏ در آن زمان فرماندار منطقه بود در منزل شخصی خود دو اتاق برای استراحت ما آماده نمود. کاش نام آن شخص نیکوکار و مهمان‏دوست به‌خاطرم می‌‏بود ولی اکنون‏ با گذشت سال‌ها با آن‏که نام‏ها فراموش گردیده‏اند خاطره مهمان‏نوازی بی‏تکلف‏ آن شخص نجیب در ضمیرم روشن است.

معذرت می‏خواهم از موضوع دور شدم آن‏چه آرزو داشتم به‌عرض برسانم این است‏ که با وجود تمام احساسات برادری که همواره موجود بوده و در ظرف سال‏‌های اخیر ایرانی و افغانی را به‌هم نزدیک و نزدیک‏تر می‏‌سازد سال‌‏هایی سپری شدند که ما از حال هم دیگر بی‏خبر ماندیم فرهنگ مشترک خویش را داخل چهارچوب‌هایی کردیم که تنها چوب ارزش پیدا کرد و آن‏چه در داخل آن بود به‌کلی‏ از نظر افتاد.

خوشبختانه باید بگویم که این وضع دایمی نشد اشخاصی در هر دو کشور بودند که با درک اهمیت موضوع مناسبات بین ایران و افغانستان را نادیده تلقی‏ نمودند و کمر همت به آن بستند که به همگان تفهیم نمایند که مناسبات سیاسی‏ دو کشور باید در مرحله‏‌ای قرار داشته باشد که اعمال ناشایستۀ دو قاچاق‏بر و یا دو هنگامه‏‌جو به‌هیچ صورتی نتواند مانع گسترش روابط برادرانۀ دو متل باشد. مثال‏های نهایت برجسته این طرز تفکر مثبت امروز خوشبختانه هم در ایران و همدر افغانستان تبارز می‏نمایند. شخصیت رهبران عالی‏قدر ما چه در ایران و چه در افغانستان اکنون موقع را برای هرگونه سوءاستفادۀ بیگانگان تنگ و تنگ‏تر گردانیده است.

دوستان گرامی، اکنون اجازه دهید صحبت مختصری در مورد روابط دو کشور در مدتی اندک‏ بیشتر از پنجاه سال اخیر را مورد مداقه قرار دهیم.

به‏طوری که اطلاع دارید استرداد استقلال افغانستان بعد از جنگ اول جهانی‏ میسر گردید. پیش از آن ما حق دائر نمودن نمایندگی‏های سیاسی حتی در کشورهای‏ همسایه خود را نداشتیم. با وجود این که به بیگانگان هیچ موقعی فرصت داده نشد که امور اداری داخلی کشور ما را طوری که دلخواه‏شان بود در تصرف خود بیاورند ترتیباتی موجود بود که به‌اساس آن افغانستان ناگزیر بود همواره از راه دهلی که‏ در آن موقع مسند قدرت امپراتوری عظیم انگلیس در منطقۀ ما بود مناسبات‏ خویش را با همسایگان چه رسد به کشورهای نسبتا دوردست تا حدی همنوا سازد.

استرداد استقلال افغانستان تقریباً مصادف با همان سال‏هائی می‏شود که شخصیت‏ بارز و برجستۀ اعلیحضرت شاهنشاه فقید ایران بنیاد دودمان پهلوی را در ایران‏ مستقر نموده و اساسات ایران کنونی را پی‏ریزی می‏‌فرمایند. رهبران عالی‏قدر آن زمان ما یعنی اعلیحضرت رضاشاه پهلوی شاهنشاه ایران و اعلیحضرت امان‌الله‏ خان غازی پادشاه افغانستان هر یکی با عشق و علاقۀ بیشتر از حد توصیف آرزومند پیشرفت‏های سالم و معقول کشورهای‏شان به سوی تمدن و انکشاف هرچه بیشتر و زودتر در نتیجه رفاه ملت‏های‏شان بوده‏اند. همان بود که بعد از استرداد استقلال‏ افغانستان در دی‏ماه ۱٣٠٠ جناب میرزا نصرالله‏خان اعتلاءالملک خلعتبری به حیث‏ اولین نمایندۀ ایران به رتبۀ وزارت مختاری سفارت شاهنشاهی را در کابل تأسیس‏ نموده و از سال ۱٣٠٨ تا ۱٣۱۱ به‌حیث سفیر کبیر ایفأ وظیفه نمودند.

چندی قبل یکی از دوستان عکسی نهایت جالب به منزل من آورد که در آن‏ مشاهده می‏‌گردد که در روز تأسیس سفارت شاهنشاهی در کابل اعلیحضرت امان‌الله‏ خان غازی پرچم ایران را به دوش انداخته و همچنان جناب خلعتبری پرچم افغانستان‏ را به‌دوش گرفته و بدین صورت در کنار هم عکس گرفته‏‌اند.

امروز خوشبختانه فرزند ارجمند آن شخص با ایمان و با عقیده به‌حیث‏ وزیر محترم امرو خارجۀ شاهنشاهی ایفأ وظیفه می‏کنند و در طرح‏ریزی مناسبات‏ برادرانه‌‏ای که به اساس ارادۀ متین رهبران عالی‏قدر ما بین دو کشور موجود گردیده‏ همیشه سهم نهایت با ارزشی داشته‏اند.

مناسبات دو کشور در زمان اعلیحضرت فقید امان‌الله‏خان غازی که خودشان‏ شخصاً احترام و علاقه خاصی به اعلیحضرت رضاشاه کبیر داشتند به زودی توسعه یافته و دولت افغانستان نیز مانند برادران ایرانی و ترک ما در تلاش آن شد که یک‏ سلسله تحولات عمیق اجتماعی و اقتصادی را در افغانستان روی دست گیرد.

متأسفانه در آن زمان عده‏ای از مردم ما هنوز آماده نبودند که چنین تحولات‏ اساسی را به‌صورت واقع‏بینانه قبول کنند. و در نتیجۀ انقلاب خانمانسوزی در سراسر افغانستان در گرفت که نتایج آن‏چه از نظر مالی و چه از نقطۀ نظر اقتصادی‏ مملکت را به عقب انداخت.

به‏طور مثال می‏توانم خدمت دوستان گرامی گزارش دهم که من خودم موقعی‏ که هنوز بیشتر از پنج سال نداشتم که به اتفاق مادرم که لباس غربی پوشیده و چادر را کنار انداخته بود برای دیدن بازی تنیس در قریۀ یغمان که در آن موقع حکم‏ شمیران را نسبت به تهران داشت رفتیم. به‏هرحال انقلاب آمد و هرچه را داشتیم‏ یا نداشتیم از بین برد. نهضت بانوان نیز مانند بسیار مسایل دیگر اجبارا بیشتر از سی سال دیگر به‌تعویق افتاد تا آنکه رهبر مدبر ما حضرت رئیس جمهوری افغانستان‏ که در آن زمان به‌حیث نخست‏وزیر ایفای وظیفه می‏‌نمودند با در نظر گرفتن‏ تمام حساسیت‏ها و حتی تعصبات گوناگون امر و اراده فرمودند که با رفع چادر زنان افغانستان از حق مسلمی که خداوند به آفریدگان خویش ارزانی فرموده با دلی پر از امید استفاده نموده و در کنار شوهران و برادران خویش در راه تأمین‏ آیندۀ مملکت قدم بردارند.

خوشبختانه دورۀ پرآشوب انقلاب آن زمان افغانستان به زودی رفع گردید و در ظرف کمتر از یک سال آشوب‏گران و اختلال‏انگیزان به‌جزای اعمال خود رسیدند.

شاید مورد علاقۀ دوستان باشد که در این قسمت سخنرانی دوستانه خود علاوه کنم که هنگامی که اعلیحضرت محمدنادرشاه فقید به مسند سلطنت قرار گرفتند افغانستان کشوری بود متلاشی از هم و از هر نقطه‏نظر مواجه با فقر و پریشانی. هزینۀ دولت به‌کلی نابود گردیده بود، نیروهای نظامی فاقد اسلحه و مهمات بودند، عناصر ارتجاعی در هر گوشه و کنار مملکت گردن‏فرازی می‏کردند با این‏ هم خداوند به داد ما رسید و پادشاه مهربانی که قبلاً هم از راه شهامت و ازخودگذری‏ قلوب مردم مردم را به‌دست آورده بود توان آن یافت که افغانستان را دوباره از پرتگاه مهیب نابودی نجات دهد.

یکی از اساسات عمدۀ سیاست نادرشاه غازی این بود که مناسبات دوستانه و برادرانه بین افغانستان و ایران را برپایۀ مستحکم‏تری برقرار سازد همان بود که‏ براساس اراده رهبران بزرگ آن زمان ما اعلیحضرت رضاشاه کبیر و اعلیحضرت محمدنادرشاه غازی بنیاد و اساسات پیمانی را که بالاخره به‌نام پیمان سعدآباد یاد گردید طرح‏ریزی فرمودند.

متأسفانه قبل از آن‏که پیمان سعدآباد و مندرجات آن روی کاغذ ثبت گردد و یا به امضأ برسد اعلیحضرت نادرشاه غازی به شهادت رسیدند و چند سال بعد آتش‏ جنگ دوم جهانی که از اروپا زبانه کشید کشورهای ما را نیز با سراسیمه‏گی‏ها و مشکلات اقتصادی گوناگونی مواجه گردانید.

چون سخنرانی ما جنبه به‌کلی خودمانی دارد شاید شنوندگان گرامی اجازه‏ دهند خاطره دیگری را نیز از زمان کودکی بعرضشان برسانم:

درست به‌خاطر دارم که در سال‌های بین ۱٣۱٣ تا ۱٣۱٧ در زمانی که جناب‏ آقای علی اکبر بهمن سفیر کبیر ایران در کابل موظف بودند والاحضرت سردار محمدهاشم‏خان بحیث نخست‏وزیر افغانستان اجرای وظیفه می‏کردند والاحضرت‏ ممدوح که به‌حیث یکی از اشخاص نهایت برجسته تاریخ معاصر ما شناخته شده‏اند همیشه روزهای جمعه را در یکی از باغ‌های اطراف کابل به‌سر می‌بردند. ساز و آوازی ترتیب می‌شد، نهاری مهیا می‌گردید و عده‏ای از وزرا و دوستان شخصی‏شان‏ در چنین روزها شرکت می‌ورزیدند. منهم که هنوز در آن‌موقع پسر خردسالی بودم‏ با پدر مرحومم که برادر کوچکتر و وزیر جنگ کابینه‏شان بودند هر جمعه‏ حضر می‌شدم. جالب این است که در این محافل جناب آقای بهمن سفیر کبیر و نماینده فوق‌العاده اعلیحضرت شاهنشاه ایران هر هفته حضور بهم می‏رسانیدند.

حالا تصور بفرمایید سفیری که هر روز جمعه با خاطر آسوده و بدون هیچ‏گونه‏ تعارفاتی روز تعطیل هفته را با نخست‏وزیر یک کشور همسایه سپری می‌نماید و در هر موردی سخن می‌گوید و در هر صحبتی به‌صورت دوست و برادر اظهار عقیده می‏کند چگونه حائلی را در راه انجام وظیفۀ خویش برای تأمین دوستی و برادری می‏تواند ملاحظه کند؟

منافع هر دو کشور ما در همان زمان نیز مشترک بود البته باید قبول کنیم‏ که امروز هم است و در آینده نیز خواهد بود به‌عقیده من این یکی از مثال‌های‏ نهایت برجستۀ پایداری حسن‏نیت، تفاهم دوجانبه و همکاری بی‏شائبه بین دو ملت‏ همجوار و برادر است. در دوران سال‌های بعد از جنگ دوم جهانی وضع عمومی‏ افغانستان نسبتا بهتر بود و به استثنای مشکلاتی که برای یافتن راه‏حل معضلۀای‏ که با پاکستان داشتیم و هنوز هم متاسفانه داریم وقایع دیگری آنقدر مزاحم ما نگردید.

ملت برادر ما ایران در دوران این سال‌ها با مشکلات بزرگتری مواجه گردید و درست به تعقیب همین سال‌ها بود که متاسفانه فاصله‏ای در صحنۀ مناسبات کشورهای ما رونماگردید.

موضوع تقسیم عادلانۀ آب‌های رود هیرمند که از نظر ما همواره اهمیت به‌کلی‏ فنی داشت از نقطه نظر بعضی از دوستان ایرانی ما بیشتر به صحنۀ سیاست کشانیده‏ شد ولی این موضوع که امروز خوشبختانه در اثر حسن تدبیرهای دوستانه حل‏ گردیده دیگر دارای هیچ‏گونه اهمیتی نیست در دوران چند سال مناسبات دو کشور را نسبتا سردتر گردانیده بود. بهرحال آنروزها گذشت و اکنون با اجازۀ دوستان گرامی داخل مرحله‏ای می‌کردیم که با روی کار آمدن رژیم جدید افغانستان مناسبات دو کشور همسایه در راهی گسترش می‏یابد که باید اطمینان‏ داشته باشیم آیندۀ نهایت درخشان و با رونق در انتظار آنست.

دوستان گرامی، هنگامی که رژیم تازه در افغانستان روی کار آمد اینجانب به‌حیث سفیر در لندن اجرای وظیفۀ می‏کردم. دو سه هفته بعد به اساس امر دولت به‌کابل مراجعت نموده‏ و به خدمت حضرت رئیس شرفیاب گردیدم. درست در همان موقع مقرری‏های‏ تازه‏ای در بعضی از سفارت‏ها صورت می‏گرفت و حضرت رئیس دولت امر و اراده‏ نمودند که خواهش اگریمان من به‌دربار شاهنشاهی تقدیم گردد.

البته با سابقۀ کار مستقیم با جناب رئیس دولت و درک این حقیقت که ایشان‏ در مورد گسترش مناسبات ما با ایران همواره نظر خاصی داشته‏اند این وظیفۀ با اهمیت را با کمال مسرت و افتخار قبول نمودم. هنگامی که به‌تهران رسیدم با خوشحالی مشاهده کردم که در کشور دوست و برادر ما ایران نیز عین آرزومندی‏ برای گسترش مزید مناسبات دوستانه موجود است به‌این صورت پیشبرد این وظیفه‏ بزرگ کار گوارایی گردید که از هر روز و حتی هر لحظه آن احساس شادمانی‏ کردم.

با داشتن زبان مشترک فرهنگ مشترک و حتی عرف و عادت به‌هم‌مانند انسان‏ بیگانگی نمی‏‌کند.

خوشبختانه در زیر این شرایط بود که من وظیفه خویش را رد سرزمین زیبای‏ سعدی و حافظ، فردوسی و خیام و صدها شاعر و نویسنده توانای دیگر که ما از کودکی با آنان آشنایی پیدا می‌کنیم آغاز نمودم. با وصف این همه وجه‏های‏ مشترک حقیقت امر در اینجا قرار دارد که هنگامی که رهبران عالیقدر دو کشور تصمی گرفته باشند در راه مودت و برادری، همکاری و هم‏آهنگی قدم به قدم پیش‏ برود دیگر کار سفیر و یا کارمندان سفارت با اشکالی مواجه نمی‏گردد.

درست به‌خاطر دارم موقعی که برای بار اول در دفتر جناب نخست‏وزیر امیرعباس هویدا حاضر شدم ایشان ضمن صحبت به نکته‏ای اشاره فرمودند که یقین‏ دارم در طول زندگی همواره بخاطرم خواهد بود. جناب نخست‏وزیر فرمودند که در مناسبات با همی دو کشور همسایه که مرزهای‌شان به‌طول صدها کیلومتر روی‏ دشت‌ها و صحراها کشیده شده ناممکن است واقعات و حوادث کوچکی که سرفتنه‏ آن بیشتر دزد و قاچاق‏بر است وقتافوقتا رخ ندهد. ولی اینگونه مسائل را نباید بیشتر از جزئیات و وقایع بی‏ارزش تلقی نمود باید طرز کار ما چنین باشد که با واگذاشت چنین مسایل به مامورین محلی خود ما بیشتر در پی پیشبرد کارهای‏ اساسی خویش باشیم.

در روابط نوین ایران و افغانستان باید چند مرحله را به‌صورت بارزتر مورد مطالعه قرار دهیم:

۱- بازدید دوستانه جناب آقای محمدنعیم برادر و مشاور خاص رئیس دولت‏ ما که در اوایل سال ۱٣۵٣ صورت گرفت. جناب محمدنعیم که یکی از اشخاص‏ برجسته مملکت ما هستند و سال‌ها به‌حیث وزیر معارف و سفیر کبیر در پایتخت‌های‏ کشورهای اروپایی و امریکایی و بالاخره بحیث وزیر امور خارجه و معاون نخست‏ وزیر اجرای وظیفه نمودند در دوران مسافرت خویش در تهران به‌حضور اعلیحضرت‏ همایون شاهنشاه شرفیاب گردیده و با جناب آقای نخست‏وزیر و جناب آقای وزیر امور خارجه مذاکراتی انجام دادند. به‌تعقیب این مذاکرات رفت و آمدهای نهایت‏ سودمندی به پایه‏های بلند بین دو کشور صورت گرفت که نتیجه آن همکاری‏های‏ وسیع و دامنه‏داری است که قسمتی از آن‌ها همین اکنون روی دست گرفته شده و قسمتی تحت مطالعه و بررسی قرار دارد.

٢- بازدید مهم دیگر مسافرت جناب آقای فریدون مهدوی وزیر بازرگانی‏ آن زمان که اکنون بحیث وزیر مشاور و قائم مقام حزب رستاخیز ملت ایران‏ اجرای وظیفه مینمایند به افغانستان است. جناب آقای مهدوی که در راس هیئت‏ عالی رتبه‏ای به افغانستان مسافرت نمودند اساسات فنی همکاری‏های دوجانبه را بنیادگذاری نموده و در طی مذاکرات ایشان خطوط اساسی این همکاری‏‌ها تثبیت گردید.

٣- مسافرت‏‌های جناب علی‌احمد خرم وزیر برنامه‏ریزی افغانستان‏ مذاکراتی را پیرامون این همکاری‏های در بر داشت. اکنون وزارت برنامه‏ریزی‏ افغانستان قسمتی از مطالعات فنی و تکنیکی پروژه‏های مختلف را تکمیل نموده و قسمتی را نیز به‌زودی بررسی خواهد کرد.

۴- مسافرت جناب آقای خلعتبری وزیر امور خارجۀ دولت شاهنشاهی از هر نقطۀ نظر سودمند و باارزش بود. در دوران این مسافرت طرح‏ریزان سیاست‏ خارجی هر دوکشور فرصت یافتند که نه تنها روی مسایل مورد علاقه کشورهای‏ خود ما بلکه روی همه مسایل بین‌المللی در سطح منطقه‏‌ای و جهانی مذاکره‏ فرمایند و از طرز دید همدیگر آگاهی یافته و به موافقت‏هائی نایل گردند.

یکی از نتایج سودمند این بازدید آن است که از تبادل افکاری به‏ صورت مداوم بین وزارت‏خانه‏‌های امور خارجۀ هر دو کشور در موضوعات‏ مختلف جهانی و منطقه‏ای با یکدیگر برخورداریم. بطور مثال بعرض رسانیده‏ میشود که معاون سیاسی امور خارجه ما آقای وحید عبدالله تا حال چندین مرتبه‏ در تهران توقف نموده و با اولیاء امور سیاست خارجی ایران تبادل افکار دوستانه‏ کرده‏اند.

در اواسط بهار امسال مسافرت دوستانۀ با اهمیتی صورت گرفت که یقین‏ دارم نقش آن در مناسبات بین دو کشور همواره منعکس خواهد شد. در اوایل‏ اردیبهشت‏‌ماه امسال حضرت محمدداود رئیس دولت جمهوری افغانستان بدعوت‏ دوستانۀ اعلیحضرت شاهنشاه ایران به تهران تشریف آورده و با گرم‏جوشی برادرانه‏ استقبال گردیدند. در این مسافرت ملاقات‏‌ها و تبادل افکار نهایت با اهمیت بین‏ رهبران عالیقدر دو کشور صورت گرفت. از طرف دیگر رئیس دولت ما احساسات‏ برادرانۀ مردمان شهرهای تهران اصفهان و شیراز را به چشم خود ملاحظه نموده و با خاطرات نهایت نیکی از بازدیدهای‏شان در ایران به‌وطن مراجعت فرمودند.

دوستان عزیز، ساحۀ همکاری‏هایی که اکنون بین دو کشور روی دست گرفته شده نهایت‏ وسیع و دامنه‏‌دار است که تصور می‌کنم تذکار هر یکی از آن‌ها سخنرانی را بسیار طولانی می‌سازد. شاید تنها ذکر چندی از این همکاری‏های وسیع برای مثال کافی‏ باشد: این همکاری‏ها در صحنۀ استفاده علمی از آبهای رود هیرمند، مطالعه و ساختمان راه‏آهن افغانستان، ساختمان راههای ترانزیتی، احداث کارخانه‏های سیمان‏ و شکر و روی دست گرفتن پروژه‏های عظیم دامداری و زراعتی و غیره صورت‏ خواهد گرفت. بعقیدۀ اینجانب امروز خوشبختانه در مرحله‏ای قرار داریم که افق‏ مناسبات برادرانۀ بین دو کشور ما نهایت روشن به‌نظر جلوه می‌کند و حسن تفاهم‏ از هرموقع دیگری بیشتری است و رفت آمدهای مرتب این تفاهم را عمیق‏تر می‌گرداند.

دوستان گرامی، اینک با اظهار سپاسگزاری عمیق از دانشگاه تهران و رئیس محترم آن جناب‏ آقای دکتر هوشنگ نهاوندی و رئیس محترم مرکز مطالعات عالی بین‌المللی‏ دانشگاه تهران که فرصت را برای این سخنرانی دوستانه علی‌الخصوص در این‏روز که پنجاه سال از استقرار روابط دوستانه و برادرانه و ایجاد روابط دیپلماتیک بین‏ ایران و افغانستان می‏‌گذرد مهیا نموده‏اند با آرزوی دوام و گسترش هرچه بیشتر مناسبات برادری بین دو کشور هم‌کیش و همزبان و هم‏آئین از بارگاه خداوند بزرگ سخنرانی خود را به پایان می‌برم.

متشکرم[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- مجلۀ یغما، صص ٦۵-٧٦



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

غازی، زلمی محمود، افغانستان در پنجاه سال اخیر و روابط ایران و افغانستان، سال بیست و نهم، شمارۀ مسلسل ٣٣٢، اردیبهشت‏ماه ۱٣۵۵