جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

محمود طرزی

محمود طرزی

پدر ژورنالیزم، آزادیخـــواهی و
کتابشناسی‌های مــلی افغانستان


نـوشــته: پروفیسور رسول رهین
(استاد دانشگاه کابل)


مقدمه:

قبل از آنکه در باره محمود طرزی بحیث پدر ژورنالیزم متعهد افغانستان، پیشرو جنبش آزادیخواهی و نهضت طلبی افغانستان و بنیان گذار کتابشناسیهای ملی افغانستان بحث کنیم لازم می‌افتد مکث کوتاهی در باره ماجرای زندگی پر فراز و نشیب محمود طرزی و انگیزه‌هائی که در تشکل شخصیت ژورنالیستی، سیاسی و علمی او تأثیرگذار بوده است مکث کوتاهی بنمائیم.

محمود فرزند سردار غلام محمدخان طرزی، بنابر استخراج مؤلف کتاب "مقالات محمود طرزی" از روی ماده تاریخ تولد محمود طرزی که در دیوان قلمی سردار غلام محمد طرزی درج است، بتاریخ اول ربیع الثانی ۱٢٨٢ ه ق برابر با (٢۳ آگست ۱٨۶۵م) موافق به اول سنبله ۱٢٤٤ ه ش حین سفر عایله سردار غلام محمدخان طرزی بطرف قندهار در مقام غزنین بدنیا آمده است. این مطلب را محمود طرزی زیر عنوان سیاحت غزنین به همرکابی سراج الملت و دین، در باره زیارت مزار حضرت حکیم سنایی مینگارد: "این را نیز عرض کنم که مسقط الرأس و محل ولادت این محرر به عجز مقر غزنین و در غزنین بجوار مزار فیوض آثار همین زیارت حکیم قدسیت قرین میباشد. در سنه ایکه والد بزرگـــــوارم حضرت طرزی مرحوم با اعلیحضرت امیر شیر علی خان مرحوم به محاربه جناب سردار محمد امین خان مرحوم در قندرهار رفته بودند و عایله خودشان را از کابل طلب نموده بودند در اثنای سفر مذکور در همین مقام ولادت عاجزانه ام بوقوع آمده است... (۱)

بنابر گفته لویس دوبری و تائید مرحوم محمد صدیق طرزی در غزنه مقر امپراتوری سلطان محمود کبیر بدنیا آمده بود. اورا به پاس بزرگداشت و احترام به سلطان محمود کبیر محمود نام کردند.

فامیل محمودطرزی از خانواده‌های سرشناس وبا فضل سدوزایی بود. اجداد او به یک خانواده رهبری قومی قندهار بنام حاجی جمال خان ارتباط میگیرد. پسر حاجی جمال خان، سردار پاینده محمد خان (٢٢) فرزند داشت که یکی از فرزندان او سردار رحمدل خان قندهاری بود و غلام محمد خان طرزی پدر محمود طرزی فرزند همین رحمدل خان بود که در سنه ۱٢٤۵هق برابر با (۱٨۳۰م) در شهر قندهار پا بدنیا گذاشت. در جوانی در محاربات خانوادگی اشتراک کرد. مگر توجه زیاد به علوم و فنون داشت و بیشتر از دوره حیات و زندگانی خودرا در کسب علم و فراگیری هنر و شعر وشاعری گذرانید. زمانی که امیر دوست محمد خان قندهار را استیلانمود والد بزرگوار غلام محمد طرزی، سردار رحمدل خان از قندهار بجانب ایران فرار و در آنجا وفات نمود و امیر دوست محمد خان سردار غلام محمد طرزی پدر محمد طرزی را در صف شهزادگان و امرا دربار شامل و به لقب "ارجمند دانشمند" سرفراز وبه معاش (۱٢) هزار روپیه ممتاز ساخت.

بعد از وفات امیر دوست محمد خان امیر شیر علیخان بامارت رسید. امیر شیر علیخان نیز در دوره اول امارت خود به شیوه و روش پدر سردار غلام محمد خان طرزی را گرامی داشت. امیر محمد افضل خان و امیر محمد عظیم خان نیز حرمت زیادی به سردار غلام محمد خان طرزی روا میداشتند. اما در دفعه دوم امارت امیر شیر علیخان چون اکثر اقربا و شهزادگان درانی از پا در افتیدند، سردار غلام محمد خان طرزی نیز زندانی گردید. ولی بعد از دوره کوتاه حبس وزندان حینیکه امیر شیر علیخان از سفر انباله بکابل برگشت، سردار غلام محمــــد خان طرزی پدر محمود طرزی را از حبس رها کرد و معاش تقاعدی ماهانه یکهزار و پنجصد روپیه کابلی بوی معین ساخت.

محمود طرزی خاطرات این یازده سال کناره گیری پدر از امور دولتی و گذرانیدن در گوشه گیری و سرودن شعر و نشاندادن اخلاص و ارادت به ابو المعانی میرزا عبدالقار بیدل را گرامی میداشت و هیچگاه آن روزگاران پدر را که در عالم صنایع نفیسه، ادبیات، شعر، نقاشی، تفریح در بین گلها و ریاحین و شگوفه‌های چهاردهی کابل میگذشت در طول حیات فراموش نمیکرد.

آخند زاده ملا محمد اکرم هوتک یکی از محبان نزدیک سردار غلام محمد طرزی و معلم محمود طرزی بود. درس خواندن محمود از فراگیری الفبا در کابل شروع تا زمان جوانی که در شام سپری شد دوام داشت. اما منبع اولی و اصلی تحصیل محمود پدرش بود. محمود از مکتب پدر می آموخت، از کتب کتابخانه پدر که مزین به کتابهای قلمی قدیم و کتب چاپی طبع هند بود لذت میبرد. محمود در مجلس بیدل خوانی پدر می نشست و از افکار بیدل تمتع میبرد. پدر محمود طرزی کاغذ ابری می ساخت و بروی آن به نوشتن اشعار می پرداخت. اشعار نظامی، یوسف ذلیخای جامی، شاهنامه فردوسی، انوار سهیلی در افکار محمود تأثیر میگذاشت. حتی محمود از "موش وگربه" عبید زاکانی درس سیاست می آموخت. گویا در ختم دوره دوم زمامداری امیر شیر علیخان (۱٨٧٩م) محمود طرزی صرف و نحو عربی، مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی را با شرح خوانده بودو کلیات پدر را بدرستی می خواند. (٢) محمود هنوز در عنفوان جوانی بود که دولت هند برتانوی کابل و قندهار را ضبط و استیلاء کرد، عموم افغانستانیان بلوای عمومی را در مقابل انگلیسها براه انداختند. درین موقع سردار عبدالرحمن خان ازطریق سمرقند وبخارا مزارشریف و کاپیسا راهی کابل گردید تابکمک مجاهدین وسران کاپیسا، پروان و کوهدامن امارت افغانستان را وارث گردد. در مدت اقامت کوتاه سردار عبدالرحمن خان در چاریکار، پروان محمود به درخواست پدر عازم چاریکار شد و در آنجا تمنیات نیک پدر و خودرا بحضور امیر عبدالرحمن خان ابراز داشت و اورا تشویق کرد که هرچه زودتر روانه کابل گردد.

امیر عبدالرحمن خان محمود طرزی را در چاریکار ملاقات کرد و در حق او و پدربزرگوارش لطف امیرانه نمود وبه غلام محمد طرزی پدر محمود طرزی خلعت شاهانه فرستاد. بعد امیر عبدالرحمن خان در مدت کوتاهی پس از امضاء قرارداد با انگلیسها وارد کابل شد و اعلان امارت نمود و شروع به دوباره سازی دولت و اداره کشور نمود.

محمود و پدرش غلام محمد طرزی درین زمان قرب و منزلت فراوان داشتند. غلام محمد طرزی از مقربین دربار بود و محمود هم که در آنزمان (۱۶) سال داشت گاهگاهی بدربار میرفت و از طرف امیر عبدالرحمن خان بر محمود لطف و مهربانی زیادی میگردید. با آنکه محمود (۱۶) ساله و جوان بود امیر عبدالرحمن خان رهنمایی و رهبری یک دسته کوچک سپاه را باو داده بود. لطف و مهربانی امیر عبدالرحمن بر محمود و پدرش تا زمانی دوام کرد که امیر عبدالرحمن باپسر عم خود سردار محمد ایوب خان در قندرهارداخل جنگ گردید. درین جنگ محمود (۱۶) ساله با گروه کوچک سپاه خود نیزدر جنگ اشتراک داشت. محمود شانزده ساله سوار بر اسپ در کارزار معرکه جنگ داخل پیکار بود. همینکه امیر عبدالرحمن محمود شانزده ساله را سوار بر اسپ دید گفت "آفرین محمود..." این آخرین مهربانی و الطاف امیر به محمود و پدرش بود. ازین به بعد دوره نامهربانی و بهانه گیریهای امیر در حق غلام محمد طرزی و محمود آغاز میشود. تا به اتهام اینکه غلام محمد طرزی و محمود با مخالفان امیر مکاتبه دارند، خانواده غلام محمد طرزی را بشمول محمودطرزی در قندهار زندانی کرد. در خلال ایام زندان زمینه تبعید سردار غلام محمد طرزی و محمود را با همه اهل و عیال و اولادها محبوساً بسوی هندوستان فراهم آورد.

خانواده سردار غلام محمد طرزی در پشنگ سرحد بین افغانستان و هندبرتانوی بجانب انگلیسی تسلیم داده شد. دولت انگلیس خانواده سردار غلام محمد طرزی را به کراچی منقل ساخت و در آنجا (۶۰۰) کلدار هندی معاش ماهانه برای خانواده سردار غلام محمد طرزی تعیین نمود.

از اینجا زندگی محمود در دیار دیگران آغاز میشود و محمود از سن ۱٧ سالگی تا ٢۰ سالگی عمر گرانمایه خودرا (سه و نیم سال) در کراچی سپری می نماید. محمود در همین سالهای اقامت در هند برتانوی با قدرت ادبی، رشادت و جرأت اخلاقی مشهور گردید. لاکن فضای شهرکراچی وگرفتن پول از حکومت برتانوی هند که یک حکومت نصارا بود از طرف یک مسلمان واقعی بکراهت بدرقه میشد. همان بود که بعد از یک سفر شش ماهه به بمبئی، حیدر آباد، دکن، بنگلور، میسور، مدراس، احمد آباد، کجرات، اکبر آباد، دهلی، راولپندی وپشاور باستیذان و اجازه حکومت هند برتانوی در تابستان سال ۱٨٨۵م با عایله و محمود ذریعه کشتی هندی، هندوستان را بمقصد بلاد عثمانی ترک گفت.

محمود، پدر و خانواده ۳۵ نفری عایله غلام محمد طرزی در سال ۱۳۰٢هق برابر با (۱٨٨۵م) بعد از مشقت چند ماهه سفر دریایی وارد بغداد که جزء (قلمرو دولت عثمانی بود) گردیدند.

مدت شش ماه در بغداد در جوار مرقد عبدالقادر گیلانی بسر بردند. محمود ٢۰ ساله در آنجا طرف توجه مشیر اردوی ششم، هدایت پاشا قرار گرفت وبه محمد افندی کلنل توپچی که زبان فارسی دری را به نیکویی میدانست هدایت داد تا به محمود جوان، زبان ترکی را بیاموزد. محمود به تحصیل زبان ترکی شوق و استعداد عجیبی نشان داد. چون در سن تازه جوانی زبان را آموخت در سالیان بعدی اکثر ترکان در برخورد اول تصور میکردند که او یکی از مردمان اهل اناتولیه باشد.
باید متذکر شد که محمود در زمان کودکی در روزگاران اقامت در کابل زبان گفتاری فارسی دری کابل را خیلی روان آموخته بود و در بعضی از آثار خود آن کلمات نغز و شیرین فارسی دری را بکار می برد.

پدر محمود طرزی با همشهریان قندهاری خود به لهجه شیرین قندهاری بزبان پشتو تکلم میکرد. در کاربرد کلمات و اصطلاحات، امثال و حکم شاگرد ملا محمد اکرم هوتک بود که با کمال وفاداری همراه با سردار غلام محمد طرزی و محمود طرزی عازم دیار عربی دولت عثمانی گردیده بود و در آنجا هم از تربیه و معاونت به محمود و تعلیم او تا آنجائیکه باو مقدور بود دریغ نمیکرد. درمورد این استاد نیکوسیرت از خامه خود محمود طرزی چنین میخوانیم: "خود این سر محرر حقیر یک استاد داشتم که ملا محمد اکرم هوتک نام داشتند و از مردم قوم هوتکی قندهار بودند. این ذات ستوده صفات محترم علیه رحمة غیر از اخلاق حسنه یی که از صدق ووفا و اخلاص وراستگویی را مالک بود، در علوم اصولیه و فروعیه وفنون حکمت وفلسفه بدرجه عالم ماهر بود که انسانرا بوسعت معلومات علمیه، براهین، حاضر جواب منطقیه خویش حیران میساخت. در مجالس و محافل علمیه شهر شام شریف با فحول علمای آنجا در مباحث ومناظرات علمیه و مذهبیه و حکمیه و منطقیه هیچگاه مغلوب نمیگردید." (۳)

باید متذکر شد که محمود درشهر کراچی وشهرهای دیگر هندوستان زبان اردورا آموخت وبا اردو زبانان خیلی روان صحبت میکرد. او میتوانـــست نوشته‌های اردو را بزبان فارسی دری روان ترجمه کند و در محافل و مجالس نقش ترجمان را بعهده گیرد.

سردار غلام محمد طرزی بعد از شش ماه اقامت در بغداد بنابر توصیه والی عراق جناب تقی الدین پاشا و مشیر اردوی ششم همایون، هدایت پاشا، اهل و عیال را در بغداد گذاشت وبا پسر خود محمود که لسان ترکی را آموخته بود جهت ترجمانی با خود گرفت و جانب "در سعادت" استانبول حرکت کرد.

در استانبول بآستان سلطان عبدالحمید غازی باریاب گردیدند. سلطان عبدالحمید خان پدر و پسر را بانواع التفات ها نایل ساخت و دردولت خانه یاور اکرم خود نامق پاشا محترمانه مهمان نمود. سلطان عبدالحمید خان بعد از چند ماه مهمانی برای محمود و پدرش دوهزار قروش ماهانه و اعطای اراضی و محل اقامت درمرکز ولایت سوریه در شام جنت مشام تعیین نمود. محمود و پدرش بعد از ختم دوماه مهمانی در دارالخلافه به شام شریف که محل اقامت شان مقرر شده بود تشریف بردند. سپس محمود برای بردن عایله پدر دوباره به بغداد آمد و عایله پدر را به شام جنت مشام برد. در شام محمود به آموختن زبان عربی پرداخت وسپس به تحصیل زبان فرانسوی آغاز کرد.

شهر شام که محمود همیشه آنرا شام جنت مشام مینوشته است برای والدش غلام محمد طرزی محل آشنایی با مردان عارف و عیادت بر مرقد یحی پیغمبر بود. محمود در ایام اقامت در بغداد و آغاز اقامت در دمشق (۱۳۰٤هش) (۱٨٨۶م) یعنی بیست ویک سالگی منتخبات دیوان پدر را بخط زیبای نستعلیق ریز نگاشت.

گفتنی است محمود در کراچی یک زوجه افغانستانی از اهل خوگیانی گرفته بود. این زوجه محمود در جوانی از جهان رفته بود و کودک این زوجه محمود نیز بحالی که برای غلام محمد طرزی الم انگیز بود از جهان رفت. چنانکه باین مناسبت درنامه سردار غلام محمد طرزی بعنوان پسرش محمود میخوانیم: "... آرزوی داشتن نواده دردل سردار غلام محمد طرزی و آرزوی فرزند در دل محمود طرزی بجاماند..." (٤)

مطالعات محمود طرزی دردمشق (۱٨٨۶ ) از عمر بیست ویک سالگی آغاز و تاسال (۱٩۰۰م) عمر سی و پنج سالگی را در برمیگیرد. درین زمان پدر و ملا محمد اکرم هوتک مرشد علمی محمود طرزی بودند. باقی همه تحصیل محمود از راه مطالعه شباروزی بود. باید توجه داشت که درآن زمان ترجمه آثار غربی در رشته‌های گوناگون علمی میسر بود. چون محمود میراث نویسندگی داشت مایل بود خود به نگارش آثار و سرودن اشعار بپردازد.

نگارش نثر را سودمندتر از شعر می یافت. چنانچه اولین اثر خودرا محمود در سال ۱۳۰۶هق برابر با (۱٨٨٨م) زیر عنوان "سیاست نامه دُرسعادت" نوشت که محتوی شرح سفر او از دمشق تا استانبول میباشد. محمود این سفر تاریخی خود را از دمشق باستانبول برای تقدیم کتاب پدرش "اخلاق حمیده" به سلطان عبدالحمید خان بامر پدر انجام داده بود. در سال ۱۳۰٧هش (۱٨٩۰م) مقدمه رساله موقوته "دبستان معارف" را نوشت. در دوره اقامت در شام در سالهای اخیر آرزومندی محمود برای ترقی افغانستان شدت میگرفت و این شدت را محمود در سال ۱۳۰٧هق برابر با (۱٨٩۰م) در مقاله زیر عنوان "ژاپون چه بود و چه شد" انعکاس داد. در سال ۱۳۰٨هش مطابق به (۱٨٩۰م) در عمر بیست و پنج سالگی محمود تألیف اکثر بخشهای کتاب "دبستان معارف" را در شام تکمیل کرد. این اثر دوره جوانی محمود بعداً در کابل در دو قسمت بنامهای "روضه حکم" مجموعه مقالات اخلاقی و حکم و در کتاب "از هر دهن سخنی و از هرچمن سمنی" که مجموعه مقالات ادبی و اشعار دور جوانی او بود بچاپ رسانید.

محمود زن دوم را در ۱٨٩۱م از اهل شام گرفت. این زن محمود دختر شیخ محمد صالح مسدیه بود در همین سال ۱۳۰٨هق در بیست و شش سالگی محمود وپدر سفر دیگری به استانبول کردند که شرح این سفر را محمود در کتاب "سه قطعه روی زمین" خود بیان داشته است. درختم این سفر حکومت عثمانی به محمود مقام مامور رتبه سوم دولت عثمانی را اعطاء کرد.

بعد ازین سفر محمود همرای پدر بمصر رفت. پدر محمود از مصر به سفر مجدد خانه خدا (کعبه مبارکه) رفت و محمود به دمشق بازگشت. درین سال نیز محمود بعضی پارچه‌های ادبی و علمی و فرهنگی از زبان ترکی به زبان فارسی دری ترجمه کرد که در مجموعه مقالات " روضه حکم" محمود درج میباشند. محمود در همین سال یک رومان فرانسوی زیر عنوان "فلورا" را از روی ترجمه ترکی آن بنام رساله "انوار ذکا" ترجمه کرد. چنانچه محمود در مورد این رومان مینگارد و میگوید که "اولین رومانی بود که مرا به ترجمه چنین آثار تشویق کرد" (۵)

محمود علاقمندی زیادی به سید جمال الدین افغان و آثار و نظریات او داشت. پدر وملا محمد اکرم هوتک همیشه ازین علامه دوران و این دانشمند پرشور به محمود سخنی میگفتند. علاقه محمود روز تا روز به سید جمال الدین افغانی و مساعد گردیدن دیدار او فزونی میگرفت. تا اینکه در ۱۳۱٤هق (۱٨٩۶م) در جراید دمشق شایع گردید که سید جمال الدین افغانی از اروپا به استانبول آمده است. رغبت و علاقه محمود به ملاقات و استفاده از نظریات و کلام او شدت گرفت و خواست که اورا زیارت کند. پدر محمود سردار غلام محمد طرزی که با سید جمال الدین افغانی آشنایی قدیمی داشت نامه یی عنوان سید جمال الدین افغانی نوشت و بدست محمود داد و اورا به نزد سید جمال الدین افغانی روانه کرد. محمود به استانبول رفت وبه یکی از آرزوهای دیرینه خود که میسر شدن دیدار سید جمال الدین افغانی بود رسید. صحبت ها و دیدار سید که آخرین ماههای زندگانی اوبود در محمود تأثیر شگرفی کرد. محمود جریان ملاقات های هفت ماهه را با سید جمال الدین افغانی که آخرین وواپسین روزهای حیات سید را در بر میگیرد، طی مقاله‌های مبسوطی در نامه "سراج الاخبار افغانیه نشر کرده است. توجه باید داشت که نوشته‌های محمود طرزی در باره روزهای واپسین سید گنجینه تاریخی پر بهایی است که تا حال در نوشته‌های هیچ کس بهتر وواقعی تر از محمود بیان نگردیده است. بهتر است تأثیر ژرف ملاقات محمود با سید را از خامه خود محمود بخوانیم: " سنه ۱۳۱٤هق بود که در اوراق حوادث تشرف آوردن سید جمال الدین افغانی باستانبول دیده شد. درآن اوقات در شام سکونت داشتم. حضرت پدر به تحقیقات ابتداء کردند. علامه همان علامه بود که در افغانستان دیده شده بود. این را هم دانستند که تذکار ماضی مصلحتاً لزوم ندارد. از آنرو این فرزند احقر خودشان را با تشیهات و سفارشات لازمه و نصایح و وصایای واجبه بهمراهه یک مکتوب بسیار ادیبانه و حکیمانه محض به نیت استفاده از فیوضات علمی آن حکیم فرزانه بسوی استانبول اعزام فرمودند.

مدت هفت ماه در مسافر خانه "عقارات همایونی" در محله "بشرک تاش" اقامت نمودم، علی الاکثر هر روز، در محفل عرفان منزل حضرت سید که در "نشان تاش" نام موقع قرب اقامتگاه بود اثبات وجود می نمودم.

علامه مشار الیه یک معدن عرفان بود. هرکس بقدر استعداد آلات و ادوات حواس دماغیه خود ازآن معدن باستخراج فضایل کامیاب می آمد. این هفت ماه مصاحبت به قدر هفتاد ساله سیاحت را در بر دارد. مباحث علمیه، حکمیه، فلسفه، سیاسیه، اجتماعیه، و غیره که هر روز در محفل بزم حضور آن علامه دهر جریان می یافت هرجمله و هر عبارت آن کتابها، رساله‌ها، تحریر بکار دارد.
سید درست همان زمانی دنیای فانی را وداع گفت که محمود در استلانبول بود. اودر مراسم تدفین و جنازه سید جمال الدین افغان اشتراک داشت و از نزدیک ناظر آخرین دقایق زندگانی او در عقب اتاق عملیات شفاخانه بود.

بعد از ختم مراسم خاک سپاری سید، محمود دوباره به شام آمد و در سایه لطف و مهربانی پدر بکارهای علمی، ادبی و اجتماعی خود ادامه داد. در سال ۱٨٩٧م محمود شعر ترکی ضیا پاشا را با حفظ قافیه ووزن منظوم از ترکی به فارسی دری ترجمه کرد. این شعر در مجموعه کتاب "پراگنده" محمود درج است.

باید متذکر شد که توجه محمود همه و همه بطرف شعر و شاعری و نویسندگی نبود. اوبه علوم سیاسی و حقوق نیز علاقمندی داشت. چنانچه در سال ۱۳۱۵هق مطابق با ۱٨٩٧م در سن ۳٢ سالگی محمود رساله "حقوق بین الدول" اثر حسن فهمی پاشا را از زبان ترکی بزبان فارسی دری ترجمه کرد. محمود ترجمه فارسی دری این کتاب را ذریعه پوسته از شام به افغانستان برای امیر عبدالرحمن بکابل فرستاد. ازین کتاب یک خلاصه نیز تهیه کرد که بعداً هردو اثر محمود در شماره‌های متعدد "سراج الاخبار افغانیه" دنباله دار بچاپ رسید.

محمود در سال ۱٨٩٨م کتابی را خواند. این کتاب بروی تأثیر عمیق گذاشت. از روی این کتاب موقف مسیحیت را در مقابل علوم امروزی فهمید. این کتاب "نزاع دین و علم" اثر فیلسوف امریکایی جان ویلیام دریپر بود . محتوای این کتاب را نیز از زبان ترکی به فارسی دری روان ترجمه کرده بود. ترجمه ترکی این اثر از احمد مدحت افندی بود که سه سال قبل با تبصرات علمی بچاپ رسیده بود. اصل عنوان این کتاب بزبان انگلیسی "هستوری آف کانفلکت بتوین رلیجن ایند ساینس" (History of conflict between religion and science) میباشد که در سال ۱٨۶٤م توسط جان ویلیام دریپر تألیف گردیده بود. ترجمه فارسی دری این اثر بعداً در شماره‌های سراج الاخبار افغانیه زیر عنوان مقدمه احمد مدحت افندی بطبع رسیده است.

از آثار و فعالیتهای علمی دیگر محمود طرزی در شام، ترجمه شعر ناظم پاشا والی شام است. درین مورد محمود حکایت میکند که:" بود نبود! تقریباً سنه ۱۳۱٤هق ۱٨٩۶م بود. در شهر صفوت بشر استانبول بودم. رساله موقوته بنام "مرصاد" بدستم افتاد که یک مجموعه ادب و ادبیات بود. ترجیع بند ترجمه شده فوق را بزبان ترکی عثمانی درآن دیدم. ولی درآن وقت از نقطه نظر ترجـــمه نی، بلکه به نظر مطالعه خوانده بودم. دوسال بعد، یعنی در سنه ۱۳۱۶هق دولت مآب ناظم پاشا نام وزیری به والی گری ولایت شام از طرف سلطان عبدالحمید تعیین گردید. با دبدبه و مراسم به شام آمد. حضرت والد بزرگوارم غلام محمد طرزی این را برای خود شان یک مراسم لازمی اتخاذ کرده بودند که هر والی چون اول بار مقرر میشدند در روزهای هفته اول آمدنش یک بار ملاقات را ضروری میدید. علی حسب العاده با جناب ناظم پاشا نیز ملاقات نمودند. این والی پاشا حقیقتاً خیلی زرنگ وزیرک بود. از شعر وشاعر بودن حضرت طرزی با انبساط و انشراع هم صنفی و هم مسلکی اظهار نمود.

اگرچه ترجمانی این شکسته بیان تا میتوانست به افاده مرام میکوشید ولی زبان دیگر و ترجمان دیگر بودن را در عالم ادبیات اقوام مختلفه عیناً مشاهده باید کرد. لهذا هم برای اینکه یک استجلاب توجه شود وهم یک اظهار کمالی بظهور آید، ترجیع بند شانراکه در (مرصاد) دیده بودم بخاطر آورده از حضرت والدم ترجمه نمودن آنرا بزبان فارسی دری استخراج نمودم. با کمال تحسین امر و ترغیب فرمودند. شعر ترجمه شد وبرکاغذ اعلاء بخط خوش نستعلیق نبشته وبا تذهیب ونقاشی آراسته شده بالذات بحضورش بردم. ظاهراً موجب تحسین و آفرینش گردیدم. اما اگر بگویم که یک حس شبهه را این ترجمه وتقدیم در ناظم و مترجم تولید نمود، تعجب خواهید فرمود. در سنه ۱۳۱٨هش وفات طرزی صاحب بوقوع آمد. تنخواه که از طرف دولت بشرط حیات مقرر بود از روز وفات پدر منقطع گردید. درحالیکه اصل وقت یاری ومددگاری بود، بعضی انترکتهای خفیه کارانه و نیرنگهای بهانه گیرانه ستم وجفاکاری دیده شد. سبب آنرا بعضی دوســــتان نکته دان که حقیقت مسأله درنظر شان عیان بود چنین بیان نمودند: اصل ناظم ترجیع بند مذکور خود این ناظم پاشا نی بلکه کدام ناظم پاشا دیگری بوده که متهم سیاسی بوده است. حالا تولید حس شبهه کرده است..." (۶)

ازآن پس عرصه زندگی بر محمود وپدرش در شام تنگ شده رفت. از جانب دیگر امیر عبدالرحمن در سالهای اخیر زندگی خود بر سردار غلام محمد طرزی مهربان شد و در سال ۱٨٩٨م اجازه عودت بوطن را به سردار غلام محمد طرزی ارسال و سالانه بیست هزار روپیه کابلی معاش مواجب برای خودش و خانواده اش مقرر کرد. آن مبلغ به دمشق میرسید و آرزومندی عودت بوطن در غلام محمد طرزی تقویت شده میرفت. لاکن قبل از عزیمت جانب وطن سردار غلام محمد طرزی چشم از جهان پوشید وبه دیدار وطن نایل نیامد.

غلام محمد طرزی پدر محمود در ٧ سپتمبر ۱٩۰۰م دردمشق برحمت ایزدی پیوست و در قبرستان دحداح دفن شد. وفات پدر محمود را غرق در اندوه ساخت و در سن ۳۵ سالگی مسؤل امور زندگی همه خانواده پدری گردید. خانواده خودش هم بزرگ شده میرفت. درآن زمان اوسه دختر داشت. خیریه ٨ ساله، حوریه ۶ ساله و ثریا ٢ ساله.

محمودطرزی که دلش هر لحظه طرف افغانستان بود مخصوصاً بعد از آنکه امیر عبدالرحمن بالای پدر او مهربان شده و اجازه صادر کرده بود که غلام محمد طرزی دوباره بکابل عودت کند. علاقمندی او برای رفتن بکابل اوج گرفته بود. لاکن تاسال ۱٩۰۱م که زمان فوت امیر عبدالرحمن میباشد حرکت بطرف کابل برایش ممکن نشد. در سال ۱٩۰۱م محمود طرزی بخاطر تبریک و تهنیت امیر حبیب الله خان و ادای فاتحه امیر عبدالرحمن درحالیکه یک سفر نامه منظوم نیز سروده بود از حکومت عثمانیه درخواست اجازه کرد تا بکابل سفر کند. حکومت عثمانیه استانبول به محمود طرزی اجازت داد و محمود طرزی بهمراهی حبیب الله برادرزاده خود از طریق بمبئی، دهلی، لاهور در ماه فبروری ۱٩۰٢م برابر با ۱٢٨۰هش بکابل رسید. درین موقع درست یکسال از جلوس امیر حبیب الله خان بر تخت سلطنت کابل گذشته بود. محمود طرزی نه ماه درکابل سکونت کرد.

آشنایان و دوستان از دیدار او سیراب میشدند. اکثر آشنایان، محمود طرزی را (محمودبیگ) ویا (بیگ صاحب) میگفتند. و این لقب پیوسته در سالهای بعدی زندگی محمود طرزی باقی ماند. محمود چندین بار بحضور امیر حبیب الله مشرف گردید. پیشنهادات خودرا برای اشتراک متخصصین ترک درکارهای اقتصادی و علمی و اداری افغانستان بحضور امیر تقدیم داشت.

امیر زیر تأثیر قدرت دانش، فضل و مفکوره‌های اصلاحی محمود طرزی قرارگرفت و ازوی دعوت کرد که بوطن بازگردد وبوی فرمان داد تا متخصصان ترک را برای خدمت بافغانستان دعوت کند. محمود طرزی این دعوت امیر را پذیرفت وبهمراهی برادرزاده خود حبیب الله از کابل جانب دمشق از راه هندوستان روانه گردید. بعد از مدتی به دمشق رسید. در دمشق ناظم پاشا دراثر مراجعات مکرر جنرال قونسل انگلستان بیشتر از پیش وضع نامساعد در مقابل محمود طرزی و خانواده او در پیش گرفته بود. چون به استانبول رفت فساد پیشگان و جاسوسان اورا نزد سلطان عبدالحمید (ساخته کار) معرفی کرده بودند که گویا فرمــــان داشته گی او مبنی بر جلب و دعوت ترکان برای خدمت در افغانستان جعلی باشد. حتی در بار عثمانی در اثر مطالبه سفارت انگلستان با محمود طرزی راه بی مهری را در پیش گرفت. محمود طرزی با برادرزاده خود هفت ماه در استانبول ماند.

بالاخره با دشواری تمام محمود طرزی از وزارت داخله دولت عثمانی در استانبول اجازت حاصل کرد که با عایله خود دوباره بافغانستان عودت کند. همان بود که محمود طرزی بعد از هفت ماه اقامت تحمیل شده در استانبول جانب دمشق رفت و از آنجا خانواده پدری و خانواده خودرا با تمام اساسیه ومال منال جانب کابل حرکت داد. کاروان ۳۵ نفری عایله محمود طرزی وپدرش از راه بیروت، پورت سعید و از آنجا با کشتی به کراچی رسید. در اثر یک اشتباه اموال و دارایی خانواده طرزی درکشتی دیگری از پورت سعید به پورت بمبئی فرستاده شد. اموال محمود طرزی با کتب گرانبها او در انبار خانه بورت بمبئی قرارداده شد. لاکن بعد از یک مدتی دراثر واقع شدن حریق در بندر بمبئی تمام مال، دارایی و کتب گرانبهای محمود طرزی طعمه حریق گردید. خوشبختانه محمود طرزی چند اثر قلمی و نوشته‌ها و ترجمه‌های خودرا با خود گرفته بود.

همان بود که کاروان فامیل محمودطرزی با ۳۵ نفر عایله پدری در سال ۱٩۰۵م پس از ٢۳ سال هجران و مفارقت وطن دوباره از طریق جلال آباد با دبدبه وشأن وشوکت، توسط جارچیان و تخت روان بکابل رسید. بنا بدستور امیر حبیب الله خان برای فامیل محمود طرزی درهندکی چهل ستون چهاردهی در باغ نائــب سالار پروانه خان محل اقامت تعیین گردید. درین موقع یکی از زوجه‌های با نفوذ امیر حبیب الله خان علیا حضرت مادر شهزاده امان الله خان که قبلاً بازوجه محمود طرزی در یک صنف زبان فارسی دری آموخته بود با دختران محمود طرزی اظهار محبت و صمیمیت مینمود. و همیشه از حال و احوال فامیل طرزی خبرداری میکرد.

بزودی زمستان رسید. شرایط زندگی در هندکی مساعد نبود فامیل طرزی بمشکلات دوری راه از شهر و دشواریهای سردی زمستان روبرو گردیدند. حکومت با درک مشکل خانواده طرزی خانه قشنگی دیگری در ده غوچک ده افغانان که بنام خانه ملا عموی توخی مشهور بود و از طرف حکومت ضبط شده بود میسر ساخت. (٧)

محمود طرزی حالا به آرزوی دیرینه خود که اقامت دروطن با خانواده و عزیزانش باشد رسیده بود. نخستین کارهای علمی و فرهنگی محمود طرزی دروطن آغاز شد. محمود طرزی به ترجمه نظامنامه‌ها از زبان ترکی به زبان فارسی دری آغاز کرد. اولین نظامنامه افغانستان در باره پست را به فارسی دری ترجمه کرده وبدولت سراجیه تقدیم داشت. بعد آن زمینه کار و خدمت یکنفر هنرمند و دانشمند ترکیه عثمانی بنام "حلمی بیگ افندی" را که در اثر دعوت و تشویق محمود طرزی بکابل آمده بود مساعد ساخت. حلمی بیگ افندی استاد خط بود. نقاشی و حکاکی بالای فلز را به درستی انجام میداد. او بجای تکتهای پستی سابق، تکت های پستی آبرومند ساخت وقالبهای نشانهای دولتی افغانستان را تهیه کرد. خدمات محمود طرزی مورد پسند نائب السلطنه نصرالله خان و حتی خود سراج الملت و الدین امیر حبیب الله خان واقع شده بود.

کار دارالترجمه ترکی رونق زیادی گرفت. محمود طرزی آن آثار خودرا که از شام با خود آورده بود و از آفت حریق انبارخانه پورت بمبئی درامان مانده بود با خود محفوظ نهگداشت. شاید فکر میکرد که هنوز وقت چاپ آنها نرسیده است. درآن وقت موضوع چاپ منحصر به بعضی فرمانهای دولتی ویگان رساله بنابدستور خود امیر باوسایل لیتوگرافی (چاپ سنگی) بود.

محمود طرزی بنابر امروهدایت نائب السلطنه نصرالله خان برادر امیر حبیب الله خان بایک شخصیت ترکیه عثمانی (که قبلاً قایم مقام حکومت دمشق بود) حسن حسنی بیگ و چند تن همرهانش که در خارج قلمرو ترکیه عثمانی بسر میبردند مکاتبه کرد. این رجال علمی چون دراثر جریانات سیاسی آنوقت ترکیه عثمانی با حکومت عثمانی روابط نیکو نداشتند و در جلای وطن می زیستند، با محمود طرزی موافقه کرده مجبوراً از طریق روسیه تزاری، ایران، از سرحد هرات وارد خاک افغانستان گردیدند.

در مشهد جنرال قونسل افغانستانی و در هرات والی هرات، از دانشمندان ترکی استقبال کردند. گروه دانشمندان ترکی که دکتور عزت منیر بیگ، ماکنیسیت علی رضا بیگ، ورسام محمد فضلی بیگ و علی فهمی بیگ بودند در زمستان سال ۱٩۰٨م از هرات بکابل رسیدند. چون زمستان بود محمود بیگ طرزی ٤۳ ساله از بیماری روماتیزم رنج میبرد، نتوانست باستقابل دانشمندان ترکی در عرض راه برود.

درعین زمان با رسیدن دانشمندان ترکی به افغانستان محمود بیگ طرزی خلاصه اقدامات و تماس خودرا با دانشمندان ترکی که در جلای وطن اقامت داشتند در چند ورق به ترکی ترجمه کرده وبا دولت عثمانیه درمیان گذاشت و مساعدت فنی و علمی بیشتر ترکها را از دولت عثمانیه تقاضا نمود، که بالاثر این اقدامات محمود بیگ طرزی تاریخ دوره علمی و فرهنگی امیر حبیب الله خان آغاز میشود. چنانچه بعد آن شاهد همکاریهای علمی وفرهنگی بیشتر تعداد کثیر دانشمندان ترکی در ساحه‌های مختلف علمی، فرهنگی و اداری باافغانستان میباشیم.

در پهلوی فعالیتهای علمی و فرهنگی محمود بیگ طرزی در راه تربیه اولاد ووابستگان خود نیز سعی و تلاش میورزید، عبدالوهاب، هنوز به سن مکتب و فراگیری درس نرسیده بود. خیریه دختر اول محمودبیگ طرزی درسن ۱۶سالگی زبان ترکی را به خوبی میدانست و از زبان ترکی به فارسی دری ترجمه میتوانست. همین اکنون یک رساله بنام "قصص الانبیا" درکتابخانه شخصی استاد صـالح پرونتا موجود است. دراین رساله اسم خیریه بنام مترجم نوشته شده است. این رساله را خیریه دختر کلان محمود بیگ طرزی در مکتب رشدیه در شام بحیث کتاب درسی خوانده بود. بعداً بکمک و معاونت پدر در کابل آنرا به فارسی دری ترجمه کرده است. تاریخ ترجمه این رساله " قصص الانبیا" محرم ۱۳۳٧هق برابر با جنوری ۱٩۰٩م ثبت گردیده است. خیریه وخواهران وبرادران او بهمراهی مادرشان در مراسم عیدها، جشن ها، گاه و ناگاه در ارگ سلطنتی از طرف خانواده امیر دعوت میشدند. نسخه‌های طبخ ترکی وشامی خانواده طرزی مورد تقلید و تحسین خانواده سلطنتی قرار میگرفت. خط نویسی خیریه طرف توجه همه اهل ارگ سلطنتی واقع شده بود. زیبایی اندام زیبا و مناسب و اسلوب لباس پوشی او همه را حیران کرده بود. آهسته آهسته خیریه طرف علاقه و پذیرش امیر حبیب الله خان واقع گردید و از محمود طرزی خواهش کرد که خیریه را جفت شهزاده عنایت الله پسرش بسازد. مراسم این خواستگاری امیر حبیب الله خان اینطور بیان گردیده است: "روزی سراج المت والدین ناگهان محمود بیگ طرزی را احضار کرد و بوی گفت: ما وشما خویشاوند میباشیم، پس چرا..." محمودبیگ طرزی بعداً به خانواده خود گفته بود که ازین کلمات امیر آنروز سخت نگران شده ترسیده بودم که نشود برایم دسیسه ای ساخته باشند." (٨)

اما امیر بوی گفته بود که آرزودارد خیریه را با شهزاده عنایت الله معین السلطنه پسر ارشد خود نامزد کند. عنایت الله معین السلطنه شهزاده ٢۱ ساله باشاره پدر با کمال میل علاقه و آرزومندی که شاید از قبل طرف توجه و علاقه او بود با دختر محمود طرزی خیریه طرزی ازدواج کرد. باین گونه خویشاوندی محمود بیگ طرزی با خانواده سلطنتی عمیق تر و نزدیکتر گردید. در زمستان همان سال ۱٩۰٩م محمودبیگ طرزی باخانواده سلطنتی که هر زمستان به جلال آباد میرفتند جلال آباد رفت. امیر حبیب الله خان هر زمستان باهل خانواده خود در جلال آباد می گذرانید.

محمودطرزی در پهلوی سایر ترجمه‌ها ترجمه کتاب "جنگ روس و ژاپان" را آغاز کرد. امیر حبیب الله خان به خواندن این کتاب علاقه وافر داشت. در زمستان و تابستان ۱٩۱۰م برابر با ۱۳٢٨هق محمد بیگ طرزی بخاطر علاقه زیاد امیر باین کتاب در ترجمه این کتاب از ترکی بزبان فارسی دری شبها و روزها زحمت کشید تا اینکه این آرزومندی امیر را به ثمر رسانید و کتاب "جنگ روس و ژاپان" از طبع خارج گردید.

محمودطرزی اکثر زمستانها را با امیر در جلال آباد و در شکارگاهها میگذرانید، لاکن تجربه محمود طرزی درس کناره گیری از اهل دربار وشاهان و امیران را بوی داده بود. او بمیل خود علاقه نداشت اینقدر نزدیک و هم رکاب امیر باشد. محمود طرزی از شکار و اسیر نمودن حیوانات بواسطه امیر و دیگران رضایت نداشت، هیچ خوش نمی شد که حیوانی درمقابل چشمان او کشته شود. او ازدیدن کشتار وصید شدن پرندگان و جانوران بواسطه اهل دربار دلتنگ میشد.

محمود طرزی در سالهای هجران و جلای وطن اندوخته‌های وسیعی علمی و فرهنگی در مغز خود جمع کرده بود وفکر وذکرش همه این بود که چطور میتواند ازین گنجینه فکری خود در راه اعتلای افغانستان استفاده کند. متصدی بودن صرف دارالترجمه خیلیها کوچک ازآن بود که محمودبیگ طرزی در مغز خود میپرورادنید. محمود طرزی درست می فهمید که از چه راه وبچه طریق میتواند از اندوخته‌های فکری و ذهنی خود بسود افغانستان استفاده کند. او هرلحظه و در هر برخورد محرمانه وشخصی امیر را برای نشریک جریده تشویق میکرد، ولی امیر که از نشر اولین و آخرین شماره "سراج الاخبار افغانستان" تجربه تلخ گرفته بود در مقابل تشویقهاو آرزومندیهای محمودبیگ طرزی تسلیم نمیشد و ازخود شکیبایی نشان میداد، تا اینکه خواهشات و آرزومندیها محمود بیگ طرزی بر تردیدات و جبن چندین ساله امیر پیروز گردید و امیر حبیب الله خان درماه مبارک رمضان ۱٢٩۰هق مطابق ۱٩٩۰م در زیر چوبتره باغ ارگ سلطنتی در یک شب تابستان به محمود بیگ طرزی اجازت نشر جریده "سراج الاخبارافغانیه" را با مساعدت های لازم اعطاء فرمود. محمود بیگ طرزی ازین لحظه به بعد پخش آرزوهای خــــودرا بر آورده یافت و آغاز به تلاشهای پیگیر برای اشاعه و نشر افکار آزاد منشانه وحرکت دهنده مردم افغانستان نمود. درین مرحله محمودبیگ طــرزی ٤۶ ساله در مقابل دومشکل عمده قرارداشت. یکی اینکه امکان ناپسند افتیدن مطالب سراج الاخبار افغانیه به طبع امیر حبیب الله خان بنابر انتقادات جریده بر اوضاع و احوال داخلی کشور بود. دیگری ناراضی بودن اولیای امـــور هند برتانوی از تبصره‌ها، مطالب و مقاله‌های محمود بیگ طرزی در سراج الاخبار افغانیه در باره استقلال سیاسی افغانستان بود. بمرور زمان محمود طرزی درمقابل هردو مشکل قرارگرفت. اما سراج الملت والدین امیر حبیب الله خان درمقابل فشارهای سیاسی برتانیه مقاومت پیگیر نشان داد و هرگز راضی نشد که که قطع جریده سراج الاخبار افغانیه را فرمان دهد.

در امور و اوضاع داخلی سراج الملت والدین چندین بار از محمود بیگ طرزی گله مند گردید بحدیکه محمود طرزی برای ارضای خاطر امـــــیر طی نامه‌های خصوصی معنی مقالات وکلمات مضامین سراج الاخبار افغانیه را تشریح و توضیح و چاپ آنرا حق قانونی افغانستان ثابت میکرد. (٩)

انتقادات محمودطرزی بر احوال داخلی کشور گاهگاهی در صفحات سراج الاخبار افغانیه ودر سایر آثار او بمشاهده میرسید. شعر محمود طرزی بنام " صید بودنه بطرف کشتزارها..." که باقتفای قاآنی سروده شده بود، انتقاد مستقیم بر شکار صید بودنه رفتن امیر به بلارجین" بود که امیر همه ساله میرفت. شعر"بس است صید بودنه..." محمود طرزی در مجموعه رساله "پراگنده" محمود طرزی در ٢۰ ذیقعده ۱۳۳۱هق مطابق ۱٩۱۳م سروده شده و در" پراگنده " بطبع رسیده است. اما امیر این شعر محمود طرزی را تحمل کرد و هیچگونه ایرادی بر محمود طرزی وارد نکرد و سراج الاخبار افغانیه به سیر ارتقایی نشرات خود ادامه داد.

تااین مدت محمود طرزی تقریباً به تنهایی جریده سراج الاخبار افغانیه را نشر میکرد. به غیر از بعضی خبرهای رسمی و راپورهای دولتی که از طرف وکیل ایشیک آغاسی دولتی روانه میشد دیگر کدام همکار دایمی نداشت. درین زمان اگر محمود طرزی بکدام مریضی سردچار میشد، نشر جریده نیز به تعویق می افتاد. در همچو حالات یا دو شماره جریده را دریک وقایه نشر میکرد ویا بعد از یکی دو روز وقفه جریده در آسمان مطبوعات افغانستان درخشیدن میگرفت.

ولی بعد از مدتی که عبدالهادی خان داوی و عبدالرحمن لودین بحیث محرران جریده سراج الاخبار افغانیه با محمود طرزی به همکاری آغاز کردند تا یک اندازه بار سنگین محمود طرزی سبک شد و مجال یافت بکارهای دیگر علمی وفرهنگی و ترجمه آثار علمی و ادبی بزبان فارسی دری سریعتر حرکت نماید. عبدالهادی داوی و عبدالرحمن لودین از شاگردان مکتب حبیبیه بودند، علاوه از فراگیری زبان انگلیسی و ارد و در مکتب زبان ترکی عثمانی را نیز آموختند. بعد از دست بکار شدن این دو محرر بحیث ترجمانان زبان انگلیسی، اردو و ترکی تا حدی بار محمود طرزی سبک گردید.

اما از جانب دیگر نوشته‌های پر ازایما و اشاره آزادی خواهان و همکاران سراج الاخبار افغانیه کارنشر جریده را بمشکلات مواجه ساخته و زنگهای خطر را بگوش محمود طرزی نواختن میگرفت. چنانچه نشر شعر عبدالهادی داوی زیر نام (پریشان) سراج الملت و الدین را شعله ور ساخته و در حاشیه جریده یادداشتی به محمود طرزی نوشته بود که "معلوم کرده شود که این پریشان کیست" (۱۰)

از جانب دیگردرست در موقعیکه جنگ جهانی اول شدت میگرفت و امیر کم وبیش از مطالب جریده چندان دل خوش نداشت. ونیز هیأت آلمانی و عثمانیه برای مذاکره در باره جنگ جهانی و موقف افغانستان در مقابل کشورهای درگیر جنگ بافغانستان آمده بودند. تأنی و تردد امیر حبیب الله خان، در تقاضای جدی آزادی سیاسی افغانستان از حکومت هند برتانوی، شعله‌های آتش درونی خاموش ناشده محمود طرزی را به طغیان آورد وسرمقاله "حی علی الفلاح" مشهور و معروف خودرا در شماره دهم (۱۶ جدی ۱٢٩٤) سال پنجم جریده سراج الاخبار افغانیه به دست نشر سپرد. اما بنابر قابو بودن دشمن (۱۱) قبل از توزیع اخبار سرمقاله قطع کرده شد و بجای آن اشعار ادبی پخش گردید.

سرمقاله "حی علی الفلاح" وظیفه خودرا به نیکویی انجـــام داد، ولی پی آمد آن انواع بی مهریها در باره سراج الاخبار افغانیه و دست اندرکاران آن ودست بکار شدن جدی هند برتانوی در بر اندازی جریده، در قبال آورد. چنانچه اسناد و اوراق آرشیف محرم هند برتانوی که در موزه بریتانیا در معرض استفاده مراجعان قراردارد، تفصیلات این موضوع و کار روایی های دست اندرکاران هند برتانوی مقیم کابل را بوضاحت بر ملا می سازد.

در چنین بی میلیهای امیر به خانواده محمود طرزی وبه سردی گرائیدن پیوند های خویشاوندی بین خانواده امیر حبیب الله خان و محمود طرزی، درست در چهارمین بهار ازدواج خیریه محمودطرزی با معین السلطنه، این بار عین الدوله شهزاده امان الله خان ٢۱ ساله دربند زلفان ثریا ۱٤ ساله خواهر محمود طرزی افتاد. امیر از محمود طرزی خواهش وصلت ثریا خواهر اورا با شهزاده امان الله نمود. وصلت با علاقه هردو طرف صورت گرفت وثریا زوج شهزاده امان الله گردید. مگر سلوک دربار سلطنتی احترام کارانه، آمیخته با بی مهری بود. از اولین عکس العملها، کشیدن دفتر جریده سراج الاخبار افغانیه از محوطه ماشین خانه کابل و مشکل گردانیدن کار پروف خوانی و دشوار گردیدن کارهای تخنیکی وفنی جریده بود. این مشکل و دشواریهای دیگرکار بر محرران و سر محرر هدفمند جریده گران آمد، ولی ضربه نهایی نبود. کار جریده از همان محلیکه در ده افغانان تعیین شده بود بخوبی جلو میرفت.

عکس العمل سوم شدیدتر اخراج محمود طرزی و خانواده اش از خانه ملکیت دولت در ده افغانان بود. مقامات دولتی به محمود طرزی ابلاغ کردند که خانه ده افغانان مال دولت است برای مدت مؤقت بشما داده شده بود نه دایمی. درین ضربه داماد محمود طرزی شهزاده امان الله که داشت تربیه شباروزی محمودطرزی بر او کارگر افتد، دست تساند و مساعدت را بوی و خانواده او دراز کرد. او خانواده محمود طرزی را در خانه کوچک خود در جوار عمارت "عین العماره) (۱٢) نقل مکان داد.

ضربات شدید وپیهم بر محمود طرزی و همکاران سراج الاخبار افغانیه وارد می آمد. حسادتها و کینه توزیها هر روز از روز دیگر بیشتر شده میرفت. هر روزی که میگذشت از تعداد خشنودیها و مسرتهای مؤقت محمود طرزی کاسته شده میرفت. گویا چرخش روزگار طوری آماده میشد که باز محمود طرزی همان آواره وسرگردان دیار دیگران گردد. اما با استقبال تمام دشواریها قلباً مسرور بود که فرزندانش بزرگ شده بودند.

ضربه آخری وکاری بر محمود طرز و جریده سراج الاخبار اغانیه زندانی ساختن عبدالرحمن لودین محرر جریده بنابر اتهام سؤ قصدی که در جشن ۱٢سرطان ۱٢٩٧هق به جان سراج الملت والدین امیر حبیب الله در شور بازار کابل واقع شده بود. به تعقیب آن زندانی گردیدن محرر دیگر جریده عبدالهادی خان داوی همان (پریشان) نگارنده شعر "بلبل گرفتار" بود که بر محمود طرزی سخت گران واقع شد.

ازین تاریخ به بعد محمود طرزی باز در مقابل چیلنج خطرناک دشمنان سراج الاخبار افغانیه قرارگرفت. هر لحظه زنگ های خطر سقوط جریده از" درو دیوار چهار سو" بگوش میر سید. محمود طرزی که کار کشــــته وغنی از اندوخته‌های علمی و سر تا پا در لابراتوار زمانه آزمون شده وپخته بدر آمده بود، باز قلم برداشت وبرای بلند نگهداشتن سطح علمی جریده به ترجمه کتابهای عمده چون "منازعه علم و دین" اثر (دریپر) ترجمه خبرهای مهم سیاسی جهان، سرمقاله‌های غرا در مسایل داخلی و نگارش مقاله‌های مخصوصه پرداخت. ولی چنانکه خود محمود طرزی میگوید، مشکلات عدیده داشت و فشار سیاسی عمده ترین آن صعوبتها بود که چاپ شماره اول سال هشتم جریده را از پانزده اسد تا به پانزده میزان دوماه به تعویق انداخت. پیاپی آن بدون آنکه کدام امر تحریری در کار بوده باشد، خود محمود طرزی آن کسی که زندگی، حیات دارایی و همه چیز خودرا وقف جریده سراج الاخبار افغانیه کرده بود خودش بخواهش خود بدون امر و هدایت کتبی یا شفاهی این فرزند جوان کرده خودرا خفه کردو طبع آنرا معطل مؤقت قرارداد که منجر به معطلی دایمی گردید. آخرین شماره جریده سراج الاخبار افغانیه بتاریخ ٢٧ قوس ۱٢٩٧هق بچاپ رسید. درآن شماره هیچگونه آثاری نومیدی وضعف دیده نمیشود. تمام مقاله‌های دنباله دار با علامه‌ها و نشانه‌های (باقیدارد) مزین میباشد که دال بر امیدوار بودن محمود طرزی به ادامه جریده میباشد. ولی آن (باقیدارد ها) همچنان باقیماند تا که در ماه حوت زمستان همان سال امیر در شکارگاه کله گوش ننگرهار شهید گردید و شهزاده امان الله پسر امیر حبيب‌الله خان که درکابل نیابت سلطنت را میکرد، (داماد محمود طرزی) بر اریکه قدرت افغانستان تکیه زد.

گویند وقتی خبر شهادت امیر حبیب‌الله خان در کابل به شهزاده امان‌الله رسید، نزد محمود طرزی آمد و محمود طرزی را در آغوش کشید و اظهار تأثر کرد. محمود طرزی به اعلیحضرت امان‌الله خان همدردی نشان داده و بعد فرمود: "تأثر مکن حالا وقت عمل و کار است (۱۳) گویا با این گفته محمود طرزی همکاری خود را با امیر امان‌الله خان ابراز داشت. امیر امان‌الله خان در آن لحظات حساس سیاسی افغانستان به سیاستمداران مانند محمود طرزی سخت نیازمند بود. محمود طرزی بعمر ۵٤ سالگی نخستین کسی بود که همکار و بازوی پرقدرت وقوی دولت امیر امان‌الله خان ٢٢ ساله داماد دوم خود واقع شد. او در اولین قدم تدبیر امور خارجه افغانستان را عهده دار شد. بزودی برتبه وزارت امور خارجه نایل گردید.

اولین کار محمودطرزی در مقام وزارت امور خارجه افغانستان اعزام هیأت‌ها به ایالات متحده امریکا، اتحاد شوروی و اروپا بود تا موضوع برسمیت شناختن آزادی افغانستان را در آن سرزمین‌ها تأمین کند. دومین کار محمود طرزی در مقام وزارت خارجه افغانستان بعد از ختم جنگ سوم افغان و انگلیس مذاکراتش با هیأت‌های حکومت هند برتانوی می‌باشد. اداره مستقیم این مذاکرات در مرحله دوم بدوش محمود طرزی بود. بتاریخ ٢ اپریل ۱٩٢۰ در رأس یک هیأت سیاسی بسوی شهر منصوری هند سفر کرد. در تابستان همان سال از منصوره مراجعت

کرد. این مذاکرات محمود طرزی و هیأت همراهان درمنصوری هند بر روحیه آزادی‌خواهان هند سخت تأثیر کرد و تشویق گردیدند که دست‌های برتانویها را بزودی از هند کوتاه سازند. به تعقیب مذاکرات منصوری هند از جنوری ۱٩٢۱ تا ٢٢ نوامبر ۱٩٢۱، مرحله دیگر مذاکرات در کابل صورت گرفت. مذاکرات کابل را نیز محمود طرزی از جانب افغانستان ریاست کرد. نتیجه مذاکرات محمود طرزی بعد از یازده ماه مناقشه و مذاکره بین هیأت‌های افغانستانی و برتانوی بالاخره منجر به امضاء معاهده صلح بین افغانستان و برتانیه گردید.[۱٤]

محمود طرزی که از کارهای پرشور و دشوار وزارت امورخارجه افغانستان احساس خستگی می‌کرد از امیر امان‌الله خان خواهش نمود تا مدتی استراحت نماید. امیر امان‌الله خان به خواهش محمودطرزی لبیک گفت و او را بحیث وزیر مختار افغانستان در پاریس مقرر نمود. محمود طرزی در سال ۱٩٢٢ وظیفه را در پاریس اشغال و سفارت افغانستان در فرانسه را تأسیس کرد. محمود طرزی برای سفارت افغانستان در فرانسه عمارت خریداری نمود.

محمودطرزی در فرانسه بعوض اینکه استراحت نماید به امور مشکل‌تر روابط فرهنگی افغانستان – فرانسه عطف توجه کرد. اولین دسته محصلان افغانستانی به فرانسه فرستاده شد و در ساحه آرکیولوژی]باستان شناسی[ و تحقیقات تاریخی و باستانی هیأت‌های حفریات فرانسوی وارد افغانستان گردیدند. لیسه استقلال به کمک و همکاری حکومت فرانسه در کابل تأسیس گردید.

ولی هنگامی‌ که محمود طرزی در فرانسه بود فضای سیاسی و اجتماعی افغانستان دوباره تیره و تار گردید. اغتشاش ملای لنگ رخداد که از سال ۱٩٢٤ تا ۱٩٢٩ م. دوام کرد. برای حل این مشکلات و یک سلسله کارهای سیاسی دیگر در وزارت امور خارجه افغانستان ایجــــاب می‌کرد که محـــــمود طرزی دوباره به افغانستان باز گردد و کار وزارت امور خارجه افغانستان را ادامه دهد. همان بود که در سال ۱٩٢٤ م. محمود طرزی دوباره از فرانسه به کابل آمد و دوباره به کار وزارت امورخارجه افغانستان گماشته شد. ولی درین مرحله، مشوره‌های محمود طرزی در قضایا چندان شنیده نمی‌شد، مخصوصاً در قضیه قتل یک تبعه ایتالوی در کابل به نام "پپرتو" که سبب تقویت تبلیغ برتانیها بر ضد افغانستان نزد دولت‌های چون امریکا، جاپان، و غیره گردید. به این معنی که افغانستان گویا که شایستگی استقلال سیاسی را ندارد. در موضوع قتل تبعه ایتالوی و نحوه عمل حکومت افغانستان در مقابل این قضیه و موقف‌گیری و اقدامات سیاسی افغانستان بین امیر امان‌الله خان و محمود طرزی اتفاق نظر وجود نداشته و این چندین موضوع دیگر سبب شد که درجون ۱٩٢۵ م. تابستان ۱۳۰٤خورشیدی محمود طرزی به سن ۶۰ سالگی از مقام وزارت خارجه افغانستان استعفاء بدهد. گرچه استعفاء محمود طرزی رسماً تا سال ۱٩٢٧ م. قبول نشده بود ولی در جنوری ۱٩٢٧ م. برابر با جدی ۱۳۰۵ خورشیدی محمود طرزی و همسرش برای معالجه از سرحد دکه به تورخم گذشته عازم اروپا گردیدند. درهمین وقت (۱۰ سپتمبر ۱٩٢٧) امیر امان‌الله خان هم برای یک سفر اروپا از راه قندهار و چمن عازم اروپا گردید. محمود طرزی با هیأت معیتی امیر امان‌الله خان ملحق گردید و در محفل پذیرایی در مصر اشتراک کرد. اما در جنوری ۱٩٢٨ در ایتالیا از امیر امان‌الله خان معذرت خواست و بقیه سفر را به طرف انگلستان و کشورهای دیگر اروپایی با امیر امان‌الله خان ادامه نداد و با همسرش جانب سویس برای معالجه و استراحت رفت. در جولای ۱٩٢٨ م. مطابق ۱۰ سرطان ۱۳۰٧خورشیدی امیر امان‌الله خان از سفر اروپا ترکیه و ایران دوباره به کابل رسید و محمود طرزی نیز از راه هند درجولای ۱٩٢٨ م./۱۳۰٧ خورشیدی یعنی چند هفته وقت‌تر از شروع جنگ داخلی افغانستان به کابل عودت کرد. اما محمود طرزی وظیفه رسمی خود را اشغال نکرد. ولی به حکومت افغانستان مشوره داد که پروگرامهای انکشافی را تطبیق کند. تقویه تشکیلات نظامی را مانند مصطفی کمال اتاترک بر سر دست گیرد و در سیاست خارجی حفظ موازنه بین شرق و شمال را دنبال نماید. این مشوره‌های محمود طرزی عملی نشد و در نتیجه اغتشاش داخلی ۱۳۰٨ خورشیدی افغانستان آغاز گردید.

درجریان جنگ داخلی افغانستان شورشیان ننگرهار تقاضــــای هفت فقره وی به حکومت افغانستان دادند. در آن خواسته بودند که: سفارت خانه‌ها و مکاتب نسوان بسته گردد، حجاب زنان تأمین شود... فقره هفتم تقاضا کرده بودند که محمود طرزی با خانواده‌اش از افغانستان اخراج گردد.[۱۵]

محمود طرزی با مشاهده آشوب و وضع نابسامان افغانستان با همسر و فرزندانش در معیت امیر امان‌الله خان از کابل به قندهار رفت با میسر شدن اولین طیاره در میدان هوایی قندهار از مدیریت خارجه قندهار پاسپورت اخذ و جانب هرات حرکت کرد. از آنجا به تاریخ ٤ مارچ ۱٩٢٩ م بعد از اخذ ویزه از قونسلگری ایران در هرات با طیاره‌ای که سفیر افغانستان از تهران برای کاری کرایه کرده و به هرات فرستاده بود فضای پر آشوب افغانستان را که برای محمود طرزی پر خطر شده بود ترک گفت و برای همیش با کشور عزیز خود وداع و عازم تهران گردید.

محمود طرزی مدت ٨ ماه در تهران ماند تا اینکه در ۱۶ مهرماه ۱۳۰٨ مطابق ۱٨ اکتوبر ۱٩٢٩ نظمیه تهران به محمود طرزی ویزه خروج داد و به تاریخ ٢٩ مهر ماه ۱۳۰٨ خورشیدی ویزه خروج گیلان و به تاریخ ٢۶ اکتوبر ۱٩٢٩ از طریق باطوم اتحادشوروی وارد استانبول ترکیه گردید. از جانب دیگر زوجه‌اش با عبدالوهاب محمود طرزی که در آنوقت آمر تشریفات وزارت امورخارجه افغانستان بود همرای باقی اعضای خانواده محمود طرزی به معیتی امیر امان‌الله خان از راه بمبئی با کشتی جانب اروپا سفر کردند و بعــــداً خانواده محمـــود طرزی از امیر امان‌الله خان پادشاه مخلوع افغانستان جدا گردیده در استانبول با محمود طرزی پیوستند.

محمود طرزی بار دیگر در استانبول مقیم شد. جائیکه در آن ایام پر نشاط و پر طراوت و شادمانی زندگانی جوانی خود را گذشتانده بود، حالا سن او ۶٤ بهار زندگی را گذشتانده بود. او ضرورت به استراحت و تفریح و حیات آرام بی‌سر و صدا داشت. حکومت ترکیه مقدم محمود طرزی را در استانبول گرامی داشت، معاش و حقوق معادل یک وکیل شورا که مبلغ کافی برای زندگی و میسر شدن آرامش خاطر بود بوی مساعدت کرد. محمود طرزی درین سن سالها با آرامی استراحت داشت. شکایت عمده صحی نداشت. چنانکه می‌خواست در شهر زیبای استانبول در باغها و در بین اذهار و گلها تفریح می‌کرد و شبها به نوشتن خاطرات خود وقت می‌گذرانید. کتابچه‌ای که محمود طرزی در آن خاطرات خود را ثبت می‌کرده است با نقش‌ها و خطوط معنی‌دار در حال حاضر نزد پسر کلان محمود طرزی عبدالوهاب طرزی موجود است. قسمت اول خاطرات محمود طرزی که تا زمان خروج پدرش از افغانستان را در بر می‌گرد درین یادداشت نامه محمود طرزی تکمیل گردیده است.[۱۶] قسمت خاطرات خود را محمود طرزی تازه آغاز کرده بود و می‌خواست حقایق و وقایع و ارقام را از حافطه خود روی کاغذ آورد که ناگهان بیماری جهنمی به سراغش آمد و به تاریخ ۳ شعبان ۱۳۵٢ه ق مطابق ۳۰ عقرب ۱۳۱٢ خورشیدی (برابر با ٢٢ نوامبر ۱٩۳۳) به عمر ۶٨ سالگی در اثر سرطان جگر که بی‌درنگ و سریعاً پیشرفت کرد در خانه‌اش در محله‌ای بنام ماچقه در استانبول چشم از جهان پوشید. در مراسم جنازه او همانطوری که سی و دو سال پیش در شام بزرگان دولت عثمانیه بر جنازه پدرش غلام محمد طرزی حاضر بودند درین زمان بزرگان جمهوریت ترکیه که در استانبول بودند جنازه او را تشیع کرده بنابر وصیت خودش در جوار مزار ابو ایوب انصاری به خاک سپردند. خدایش بیامورزد.

بصورت اجمال در بخش سیاست محمود طرزی برای نخستین‌بار در افغانستان وزارت امور خارجه تأسیس کرد. برای نخستین بار افغانستان را به سطح بین‌المللی شناختاند. در بخش اجتماعی برای نخستین بار مفکوره‌های عصری و اصلاحی را در جامعه افغانستان پیاده کرد. پدر ژورنالیزم افغانستان شناخته شد و کتابشناسی ملی افغانستان را پایه‌گذاری کرد که در بحث‌های آینده در باره محمود طرزی پیش‌آهنگ ژورنالیزم عصری افغانستان، پیشرو نهضت آزادیخواهی افغانستان و بنیان‌گذار کتابشناسی‌های ملی در افغانستان به تفصیل بحث خواهیم کرد.

کتاب‌شناسی
__________________________________________

گزینه شعرها یا "کلام استادن"
گزیده‌یی از شعرهای "غلام‌محمد طرزی"
مجموعه اخلاق
سیاحت نامه دَر ِ سعادة (دروازه خوشبختی یا سعادت)
سیاحتنامۀ سه قطعۀ روی زمین در ٢٩ روز
دیباچه دیوان "غلام‌محمد طرزی"
از هر دهن سخنی و از هر چمن سمنی
روضۀ حكم
تلخیص حقوق بین‌الدول
سفر بعد از وفات پدر
مطالعات صحیحه
افغانستان (جغرافیای مختصر ممالک افغانستان)
سوانح زنده‌گی
رساله اغذیه و طبخ
سراج‌الااخبارافغانیه
علم و اسلامیت
آیا چه باید کرد؟
سیاحت بر دورادور کره زمین به هشتاد روز
سیاحت در جو هوا
ادب در فن
رساله نقطه گذاری
توحید خالق یگانه به زبان موالید ثلاثه
بیست هزار فرسخ سیاحت در زیر بحر
جزیره پنهان
مختصر جغرافیای عمومی
مکمل و مفصل جغرافیای عمومی
معلم حكمت
رساله رموزات تحریرعبارات
تاریخ محاربه روس و ژاپن
وطن و معانی متنوعه حکمیه آن
سراج اطفال
نامه "محمود طرزی" به "امان‌الله"
یادداشت‌ها
سیاحت نامه استامبول
پراگنده (مجموعۀ اشعار)
شعرهای بدون عنوان
"ژولیده" (مجموعۀ اشعار)
پژمرده
دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها (ناتمام)[۱۶]

پی‌نوشت‌ها
__________________________________________

(1) محمود طرزی، سیاحت غزنین. سراج الاخبار افغانیه، سال دوم، شماره دوازدهم (20 حوت 1291) ص 3 و 4
(2) محمود طرزی. سلسله مشاهیر. سراج الاخبار افغانیه، سال ششم، شماره پنجم ( 21 میزان 1295) ص 8 – 9
(3) محمود طرزی. افغانستان وقابلیت دینی، علمی و اجتماعی آن (مقاله مخصوصه) سراج الاخبار افغانیه، سال هفتم، شماره شانزدهم (7 حمل 1297) ص 5 – 7
(4) مقالات محمود طرزی (سرگذشت محمودطرزی) کابل، بیهقی، 1355. ص 12
(5) محمود طرزی (رومان فلورا) از هردهن سخنی و از هر چمن سمنی، کابل، مطبعه عنایت، 1331. مقدمه
(6) محمود طرزی. ترجمه ترجیع بند"حکایت در حکمت" سراج الاخبارافغانیه، سال هفتم، شماره دهم (9 جدی 1296) ص 80
(7) این خانه هنوز در ده افغانان موجود است ویک جناح آن که دارای چوب کاری میباشد از مقابل ریاست شهرداری کابل دیده میشود.
(8) یادداشتهای قلمی محمود طرزی که فعلاً بصورت چاپ ناشده نزد جناب محترم عبدالوهاب طرزی موجود میباشد.
(9) درین مورد یادداشتهای شخصی و اسناد قلمی محمود طرزی نزد جناب عبدالوهاب طرزی موجود است.
(10) یادداشتهای چاپ ناشده محمود طرزی.
(11) متن کامل (حی علی الفلاح) آریانای برونمرزی، سال اول، شماره چهارم (زمستان 1378) ص 23 -26
(12) عین العمارت درست در محوطه سفارت ترکیه فعلی موقعیت داشت.
[۱]- افغانستان در مسیر تاریخ. ج ۱. ص .
[٢]- نگاهی به تاریخ ادبیات معاصر افغانستان. ص ۱۱٩.
[۳]- سالنامه کابل، سال ۵٤–۱۳۵۵، ص ٨۱٤.
[٤]- مقالات محمود طرزی در سراج‌الاخبار افغانیه. ص ٨٩٨.
[۵]- راهنمای مجلات و جراید و روزنامه‌های افغانستان. ص ۱٢۶.
[۶]- د افغانستان د معارف تاریخ. ص ۱٨٤۰.
[٧]- افغانستان معاصر. ص ۱٩٧.
[٨]- آریانا دایرةالمعارف. ج ۶.
[٩]- سیر تاریخی کتابخانه‌ها در افغانستان. ص ۳۵٧.
[۱۰]- گلشن امارت. ص ۱٨٨.
[۱۱]- پادشاهان متأخر افغانستان. ج ٢. ص ۱٩۶.
[۱٢]- سراج‌الاخبار افغانیه. کلکسیونهای سالهای (۱٢٩۰– ۱٢٩٧ ش.)
[۱۳]- هنر خط در افغانستان در دو قرن اخیر. ص ٢۱٩.
[۱٤]- سیر ژورنالیزم در افغانستان. ص ٢٤۶.
[۱۵]- اسناد و یادداشتهای تاریخی. مجله آریانا، شماره‌های دهم، یازدهم و دوازدهم. ص ٢۰، ۳٢، ۳۶، ٤۰ و ۵٢
[۱۶]-


جُستارهای وابسته
__________________________________________



منابع
__________________________________________

غبار، میر غلام محمد. افغانستان در مسیر تاریخ. جلد اول. کابل، مؤسسه چاپ کتاب بیهقی، ۱۳۶٤.
ژوبل. محمد حیدر. نگاهی به تاریخ ادبیات معاصر افغانستان. کابل، ریاست مستقل مطبوعات، ۱۳۳٧.
سالنامه کابل. کابل، سالنامه کابل، ۵٤–۱۳۵۵.
مقالات محمود طرزی در سراج‌الاخبار افغانیه. کابل، مؤسسه انتشارات بیهقی، ۱۳۵۵.
صابر، علی‌احمد و مردمی، عبدالغفور. راهنمای مجلات و جراید و روزنامه‌های افغانستان. کابل، کتابخانه دانشگاه کابل، ۱۳۵۶.
زهیر، پاینده محمد و علمی، پوهاند دکتور سید محـمد یوسف. د افغانستان د معارف تاریخ. کابل، وزارت معارف، ریاست دارالتألیف. ۱۳۳٩.
هاشمی، سید سعدالدین. افغانستان معاصر. کابل، دانشکده تعلیم و تربیه، ۱۳۵۱.
آریانا دایرةالمعارف. کابل، آریانا دایرةالمعارف، ۱۳۳۵. ج ۶
نیلاب رحیمی. غلام فاروق. سیر تاریخی کتابخانه‌ها در افغانستان. کابل، کمیته دولتی کلتور، کتابخانه‌های عامه افغانستان، ۱۳۶۱.
نوری، نورمحمد. گلشن امارت. کابل، انجمن تاریخ افغانستان، ۱۳۵۵.
خافی، میرزا یعقوب‌علی. پادشاهان متأخر افغانستان. جلد دوم. کابل، انجمن تاریخ افغانستان، ۱۳۳۶.
سراج‌الاخبار افغانیه. کلکسیونهای سالهای (۱٢٩۰– ۱٢٩٧ ش.)
وکیلی فوفلزایی، غزیزالدین. هنر خط در افغانستان در دو قرن اخیر. کابل، انجمن تاریخ افغانستان، ۱۳٤٢.
آهنگ، محمد کاظم. سیر ژورنالیزم در افغانستان. کابل، انجمن تاریخ و ادب، ۱۳٤٩.
کهگدای، نورمحمد. اسناد و یادداشتهای تاریخی. مجله آریانا، شماره‌های دهم، یازدهم و دوازدهم (میزان، قوس و جدی ۱۳٢٢ ش.)


پيوند به بیرون

__________________________________________
محمود طرزی، دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا.
محقق سیما رسولی، محمود طرزی و نوگرایی، سايت مجتمع جامعهٔ مدنی افغانستان
لطيف ناظمی، محمود طرزی و تجدد، سايت دری دویچه وله صدای آلمان
رهـنورد زریاب، محمود طرزی و فارسی ناب در افغانستان هشتاد سال پيش، ماهنامه نی، شـماره ۱٢ سـال دوم پنجشـنبه ۱۰ جدی ۱۳٨۳