دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

امین، حفیظ‌ الله

از: مهديزاده کابلی


فهرست مندرجات


حفیظ‌ الله امین (زادۀ ۱۳۰٨ خ / ۱٩٢٩ م - درگذشت ۱۳۵٨ خ / ۱۹۷۹ م)، از سپتامبر تا دسامبر ۱۹۷۹ ميلادی، دومين رئيس جمهور رزيم کمونيستی افغانستان بود.


[] زندگی‌نامه

حفیظ ‌الله امین، در سال ۱٩٢٩، در يک خانوادۀ روشنفکر، در ولسوالی (شهرستان) پغمان ولایت (استان) کابل به دنيا آمد. از دوران کودکی او اطلاع چندان در دست نيست. تحصیلات متوسطه را در لیسهٔ (دبيرستان) ابن سینا و دارالمعلمین (تربيت معلم) کابل به پایان رساند. در سال ... ، وارد فاکولتهٔ ساینس (دانشکدهٔ علوم) شد. پس از ختم تحصيل، ابتدا به عنوان معلم در مکاتب (مدارس) مختلف کابل، از جمله ابن سینا، رحمان بابا، خوشحال‌خان، رابعه بلخی و دارالمعلمين به ندريس رياضی و فيزيک اشتغال داشت، و سپس، به سمت مدیر مدرسۀ ابن سينا و دارالمعلمین کابل برگزيده شد.

امين از لحاظ قومی "پشتون" و منسوب به قبيله‌ی "خروتی" بود که به گفتۀ سلطان‌علی کشتمند، هنگامی که در فاکولتۀ تعليم و تربيت تحصيل می‌کرد، در ميان محصلان و معلمان به شخصی دارای انديشه‌های برتری‌جويی ملی و شوونيستی شناخته می‌شد.[يادداشت‌های سياسی و رويدادهای تاريخی، ج ۱، صص ۱٧٢-۱٧۳] ببرک شنواری، يکی از ياران همرزم امين در حزب خلق نيز می‌گويد: امين "زمانی که هنوز استاد بود(يعنی پيش از آنکه عضو حزب شود)، در بين مردم به عنوان يک ناسيوناليست افغانی شهرت داشت."[گفتگو خبرنگار بی بی سی با ببرک شینواری، نماینده پارلمان افغانستان]

حفیظ‌ الله امین، در ۱٩۵٧ از طرف دولت برای تحصيلات عالی به خارج از کشور اعزام شد و ماستری‌ (فوق لیسانس) خود را در رشتهٔ تعلیم و تربیت از آمریکا (دانشگاه کلمبیا، نیویورک) بدست آورد. او دوبار (۱٩۵٧-۱٩۵٨ و ۱٩۶۳-۱٩۶۵) به ايالات متحده آمريکا سفر کرد.[يادداشت‌های سياسی و رويدادهای تاريخی، ج ۱، ص ۱٧۱] هنگام تحصیل در امریکا، در سال ۱٩۶۳ به عنوان رئیس اتحادیهٔ محصلان در پوهنتون (دانشگاه) کولمبیا تعیین گردید. به گفتهٔ بعضی منابع، این موضوع، در مورد امين حدس و گمانهایی را به وجود آورده است که گويا او در آن زمان، در سازمان‌ جاسوسی امریکا (CIA) جذب شده باشد.{نياز به مدرک دارد} چنان که سلطان علی کشتمند، يکی از مخالفان سرسخت او ‌نوشته است:

"پس از بازگشت امين به افغانستان سر و صداهای زيادی پخش گرديد مبنی بر اين که رئيس قبلی انجمن متذکره بنا به اعتراف خودش عضويت سازمان سيا را داشته است. اين امر شک و ترديدهای زيادی را درباره امين و گذشته او بوجود آورد."[يادداشت‌های سياسی و رويدادهای تاريخی، ج ۱، ص ۱٧۳]

هرچند اين خبر محرز نيست. ولی بعدها روسها نيز برای موجه نشان دادن قتل امين، بر اين خبر صحه گذاشتند. براسـاس اسنادی به دسـت آمده از دفاتر کا گ ب (KGB) که به امر پولیس یلتسـین گشـوده شـدند، نخستين بار، در یادداشـت "لیونید شـیبارشین" نمایندۀ سـازمان جاسـوسی شـوروی در کابل، به این موضوع اشاره رفته است. در اين يادداشت آمده است که حفیظ‌ الله امین یکی از عناصر دسـتوری سـازمان "سیا" بود.[انصاری، خواجه بشـيراحمد، افغانستان در آتش نفت، ص ۱٢؛ برگرفته از: از نيويورک تا کابل، نوشتۀ محمدحسنين هيکل، قاهره: الشرکة المصرية للنشر العربی، چاپ دوم - ٢۰۰٢، ص ٢۳۱]

به هر حال، امين پيش از آنکه دکترای خود را به اتمام برساند، در سال ۱۹۶۵ به افغانستان باز گشت. او زمانی که در امريکا محصل بود، گرايشات چپی پيدا کرد و به زودی عضو حزب دمکراتيک خلق افغانستان شد و با استفاده از خوش‌باوری‌های تره‌کی، توانست در اسرع وقت پله‌های ترقی را بپيمايد و در سطح رهبری قرار گيرد. سلطان‌علی کشتمند می‌نويسد:

"در درون حلقات رهبری حزب، زمزمه‌ها و سپس سر و صداهای مشکوک دربارۀ ورود قريب‌الوقوع شخصی از ايالات متحده امريکا به نام حفيظ‌ الله امين وجود داشت. باری، تره‌کی در جلسۀ کميته مرکزی حزب بيان کرد که امين "به مجرد اطلاع از تأسيس حزب دمکراتيک خلق افغانستان تقاضانامه عضويت خود را قبلاً فرستاده و در راه بازگشت به وطن است!"

برخی از اعضای کميته مرکزی پيرامون شخصيت امين، حرف‌های بی سر و ته و گيج‌کننده فراوانی اظهار می‌داشتند. اين شخص مرموز و آنهمه تبليغات قبلی در مورد او، در ذهن بسياری از اعضای کميته مرکزی به معما مبدل گرديده و شک و ترديدهای را به وجود آورده بود. ...

با مواصلت پر سر و صدای حفيظ‌ الله امين از ايالات متحده امريکا، در درون حزب اختلاف نظرها شکل نوينی به خود گرفت و بيشتر آکنده با شک و ترديد شد. شگفت می‌نمود که رهبر حزب با تمام امکان تلاش می‌ورزيد تا برای نامبرده، شخصيت و گذشته‌ای کذايی درست کند تا او يک انقلابی پرشور (!) شناخته شود. اما نخستين انتباهات از ديدار با امين برای شمار زيادی از اعضای رهبری حزب و بويژه برای کارمل و همکارانش تعجب‌برانگيز بود. او شخصی در ظاهر آراسته ولی از لحاظ انديشه ميان خالی به نظر می‌رسيد. در حالی که هميشه تبسم بر لب داشت، تلاش می‌ورزيد که انداز روشنفکرانه به خود بگيرد؛ اما به وضوح يک مرد عامی تشخيص می‌گرديد و از لحاظ فهم خود در دانش و ادبيات مترقی خيلی کم سواد و حتی تا سرحد يک بيسواد بود. فقط چند اصطلاح مارکسيستی مانند: سوسياليزم، انقلاب پرولتری، ديکتاتوری پرولتاريا، ايدئولوژی طبقۀ کارگر، انترناسيوناليزم پرولتری و چند جملۀ محدود از اين ادبيات را به زبان‌های پشتو، دری و انگليسی می‌دانست که گاهگاهی آنها را بجا و بی‌جا با لهجه غليظ امريکايی منش، به کار می‌گرفت.

امين، شخصی خيلی زرنگ، محيل و ظاهراً خوش برخورد بود. از گذشته خود به گونه‌ای مشخص چيزی اظهار نمی‌کرد و در برابر هرگونه پرسش، زيرکانه از پاسخ طفره می‌رفت."[يادداشت‌های سياسی و رويدادهای تاريخی، ج ۱، صص ۱٧۱-۱٧٢]

حضور او در حزب دمکراتيک خلق، یکی از علل اساسی انشعاب‌های پی در پی در اين حزب بود. به گفتۀ سلطان‌علی کشتمند، گرچه مبارزه ميان رهبران حزب دمکراتيک خلق بخاطر کسب قدرت، زمينه‌ها را برای انشعاب فراهم آورد؛ اما در اين ميان، حفيظ‌الله امين نيز نقش تحريک‌آميز ايفاء می‌کرد. او می‌افزايد:

"مسألۀ اساسی، گذشتۀ امين نه، بلکه برخوردهای تحريک‌آميز آشکار او در درون حزب بود. او به پيشنهاد نورمحمد تره‌کی به عنوان عضو اصلی حزب (بدون طی مراحل آزمايشی معمول، قبل از پذيريش به عضويت اصلی) پذيرفته شد. ديری نگذشت که بنا به اصرار تره‌کی در سال ۱۹۶۶، کميته مرکزی توسعه يافت و حفيظ‌ الله امين نيز به عنوان عضو آن پيشنهاد گرديد."[يادداشت‌های سياسی و رويدادهای تاريخی، ج ۱، ص ۱٧۳]

زمانی که در ژانويه (جنوری) ۱۹۶۶ حفيظ ‌الله امين با هفت تن ديگر به عضويت علی‌البدل (مشورتی) کميته مرکزی حزب خلق قبول شد، در اختلافات درون حزبی به حمايت تره‌کی برخاست و در برابر جناح کارمل موضع‌گيری تند اختيار کرد. کشتمند در خاطرات سياسی خود می‌نويسد:

"اکنون ديگر با حضور حفيظ‌ الله امين در کميته مرکزی، تحريکات عليه جناح کارمل روز تا روز شدت اختيار می‌کرد. آنها کارمل و برخی ديگر از همکاران نزديک وی را به اشرافيت و خدمت به منافع استراتژيک طبقات حاکمه متهم می‌نمودند و مدعی بودند که کارمل مانع رشد و تکامل حزب با ماهيت مترقی آن يعنی ماهيت کمونيستی می‌گردد. اما کارمل معتقد بود که اتکاء به لقاظی‌های چپروانه کمونيستی موجب انزوای سياسی حزب در جامعه و در ميان مردم می‌شود."[يادداشت‌های سياسی و رويدادهای تاريخی، ج ۱، ص ۱٧۴]

مسئولیت کمیتهٔ نظامی را برای جلب و جذب نظامیان به عهده گرفت و سرانجام قوماندهٔ کودتای ثور را در اپریل ۱٩٧٨ صادر نمود. پس از کودتای ثور وی بحیث معاون صدراعظم و وزیر امور خارجه تعیین گردید. در ماه اپریل ۱٩٧٨ درست یکسال بعد از کودتای ثور بحیث صدراعظم و وزیر خارجه تعیین گردید. در ۱۶ سپتمبر ۱٩٧٩ با قتل تره‌کی، رهبری حزب و دولت را در دست گرفت. بتاریخ ٢٧ دسمبر ۱٩٧٩ توسط روسها و پرچمی‌ها بقتل رسانیده شد.[*]

حفیظ‌الله امین وقتی به قدرت می‌رسد با استفاده از شعار مصونیت، قانونیت و عدالت هزارها انسان بیگناه را زنده زیر خاک می‌کند و می‌گفت که افغانستان به نفوس زیاد ضرورت ندارد.{نياز به مدرک دارد}[*]

۱۹۷۹/۹/۱۶ برکناری نورمحمد تره‌کی از مقام رهبری حزب و حکومت افغانستان اعلان شد و به جای آن حفیظ‌ الله امین بر اریکه قدرت تکیه زد.

۱۹۷۹/۱۰/۱۰ نورمحمد تره‌کی بدست طرفدارن حفیظ‌ الله امین توسط بالشت خفه و بعداًً رادیو کابل اعلان کرد که نورمحمد تره‌کی در اثر مریضی درگذشت.[*]


خواجه بشيراحمد انصاری می‌نويسد:

"چند سـال قبل در یکی از کتابهای مربوط به تاریخ جهاد افغانستان که از طرف یک نویسـندۀ غربی نگاشـته شـده بود، خواندم که حفیظ ‌الله امین از همان آغاز فعالیت سـیاسی‌اش با (سـیا) رابطه داشـت و پول آن سـازمان را در راه جلب و جذب اعضایی که جناح او را در حزب تقویت کنند، به مصرف می‌رسـاند."[*]

آقای انصاری در ادامه چنين نتيجه‌گيری می‌کند: "این منطق گرچه در آغاز عجیب و مضحک به نظر می‌آید ولی امکان آن بعید به نظر نمی‌رسـد."[همان جا]

ولادیمیر کوشـکین که در گذشـته یکی از اعضای بلند پایه کا گ ب (KGB) بود و اکنون در لندن زندگی می‌کند، در نوامبر سـال ۱۹٨٢ افشـاء کرد که حفیظ‌الله امین عضو سـازمان (سـیا) بوده اسـت.[Time Magazine, November 22, 1982, pages 33 – 34] ژنرال والنتاین وارینیکوف فرمانده نیروهای زمینی و معین وزارت دفاع اتحادشـوروی هم باری در مصاحبه‌ای با (CNN) که در برنامهٔ "جنگ سـرد" آن تلویزیون در ماه اگسـت ۱۹۷۹ پخش گردید وانمود کرد که بر اسـاس اطلاعات موجود، امین روابط تنگاتنگی با سـیا بر قرار ساخته بود. او می‌گوید:

"ما تصور می‌کردیم که حفیظ‌ الله امین با سـیا روابط داشـت، این یک تصور بی‌اسـاس نبود. بعضی‌ها با امین مخالفت می‌کردند بخاطر اینکه او یک تحصیل‌کرده امریکا بود، اما این مسـئله مهم نبود، مسـاله اسـاسی عملکردهای امین و نتایج کارهای او بود. او بازی‌اش را آغاز کرده بود و با نمایند‌گان حکومت امریکا به صورت منظم ملاقات می‌نمود."

سـلیک هریسـون و کوردوویز کتابی دارند بنام حقایق ناگفته پیرامون جهاد افغانسـتان و آنها در آنجا در اين باره می‌نويسند که نمایندهٔ امریکا در کابل ۱٤ بار با حفیظ‌ الله امین ديدار کرده بود.

کشـانیدن پای روسـها در باتلاق خونین افغانسـتان بیشـتر از آنکه هدف روسـها باشـد، هدف امریکایی‌ها بود. در آن وقتی که ارتش روس هم داخل افغانسـتان شـد کارتر کدام عکس‌العمل جدی نشـان نداد، بلکه مسـاله را بسـیار عادی جلوه داده و به عقب نشـینی از بازی‌های اولمپیک در مسـکو و الغاء قرار داد گندم بسـنده شـد.[*]

پس از سقوط خونین محمدداؤدخان، قطب‌بندی چپ و راست در وجود دولت و مخالفین مستقر یافته در ایران و پاکستان باز هم تشدید یافت. دولتی که نورمحمد تره‌کی در رأس آن قرارداشت ولی حفیظ ‌الله امین مهرهٔ اصلی آن بود، زیر نام مصالح انقلاب، پلان سرکوب سایر گروهها و سازمانهای سیاسی را روی دست گرفته و به نامهای ذیل آنها را ردیف بندی نمود: "اشرافیون"(پرچمی‌ها)، "ناسیونالیست‌های تنگ نظر"(ستمی‌ها)، "ناسیونالیست‌های عظمت طلب"(افغان ملت)، "ماجراجویان چپ"(شعلهٔ جاوید)، "اخوان‌الشیاطین"(بنیادگراهای اسلامی). علاوه بر اعضای این سازمانها، تعداد زیادی انسانهای غیر سازمان یافته و شمار زیادی از اعضای جناح خلق، هم به همین اسم و رسم مورد شکنجه و آزار قرار گرفته و یا اعدام شدند.[*]


[] آغاز انقلاب ثور به فرمان حفیظ‌الله امین

کودتا، قیام یا انقلاب ثور به ابتکار حفیظ‌الله امین راه‌اندازی شد.[*]

این جمله که سی سال پیش از زبان عبدالرحمان پسر حفیظ‌ الله امین به یکی از رهبران کودتا ابلاغ شد، دستور خونبارترین حرکت سیاسی در افغانستان بود که تبعات آن، صدها هزار کشته و مجروح بر جای گذاشت و کثیری از تابوهای یک جامعه سنتی را شکست.

هنوز معلوم نیست عبدالرحمان که در آن زمان ۱۷ یا ۱۸ سال داشت، چگونه توانست از خانه‌ای که تحت نظارت بود برون آید و پیام پدرش را به افسران ارتش هوادار حزب دموکراتیک خلق برساند.

در میان رهبران حزب دموکراتیک خلق، حفیظ‌ الله امین مسولیت جلب و جذب افسران نظامی و ایجاد هماهنگی میان آنهارا داشت، نقش کودتا نیز ازقبل ریخته شده بود و سیدمحمد گلاب زوی (فعلا نمایند مجلس) فرد رابط میان حفیظ‌الله امین و افسران ارتش بود.

آقای گلاب‌زوی می‌گوید با عبدالرحمان در دهمزنگ قرار گذاشته بود و وقتی پیام امین را از او می‌شنود، بسوی جایی در حوالی باغ وحش کابل حرکت می‌کند تا پیام را به دیگر افسران هوادار حزب برساند.

آنگونه که آقای گلاب‌زوی می‌گوید، جز شمار اندکی، بسیاری از افسران از ترس به وعده گاه نیامده بودند. به نظر می‌رسد حفیظ ‌الله امین بسیاری از احتمالات را پیش‌بینی کرده بود و توانست درحالی که شدیدا زیر نظر بود، کودتا هفت ثور را رهبری کند.[*]

۱۶ سپتامبر سال ۱۹۷۹ نورمحمد تره‌کی رئیس جمهوری کمونیست افغانستان در جریان کودتایی که توسط یک سیاستمدار ظاهرا هوادار غرب به نام حفیظ ‌الله امین انجام شد به قتل رسید. طولی نکشید که سایر کمونیستهای افغانستان متوجه شدند که توطئه از خارج بوده و پی بردند که حفیظ‌ الله امین با دسیسه خود را در صف کمونیستها قرار داده بود تا در فرصت مناسب راه خویش را برود. بنابراین، او را از میان برداشتند و از شوروی تقاضای اعزام نظامی و اسلحه کردند. شوروی پس از این که باور کرد غرب امین را به کودتا ترغیب کرده و سرگرم مسلح ساختن پاره‌یی از قبایل افغانستان است، درست دو ماه و ده روز پس از قتل تره‌کی به افغانستان نیرو فرستاد.[کشته شدن نورمحمد تره‌کی]


[] حفیظ‌الله امین و ايران

حفیظ‌ الله امین، معاون صدارت و وزیر امور خارجه دولت جدید جمهوری دموکراتیک افغانستان در سر راه خود به نیویورک برای شرکت در کنفرانس خلع سلاح وارد فرودگاه مهرآباد شد.

وی در فرودگاه مورد استقبال سه تن از اعضای وزارت خارجه ایران و اعضای سفارت افغانستان در تهران قرار گرفت، اما مذاکره سیاسی خاصی با وی به عمل نیامد و تنها امکانات ایجاد روابط نزدیک بین دو کشور بررسی شد. وی پس از یک ساعت به سوی نیویورک پرواز کرد.[حفیظ الله امین به تهران آمد]

سلطان‌علی کشتمند در کتاب "یادداشت‌های سیاسی و رویدادهای تاریخی" آورده است: او (حفیظ‌ الله امین) معتقد بود برای ساختمان افغانستان نوین!! ضرورت به نفوس زیاد نیست، چهار میلیون پرولتاریا و نیروی کار وفادار به آرمانهای انقلاب ثور کافیست که جامعه را دگرگون سازد و سوسیالیزم را در کشور به پیروزی برساند.

فریدهالیدی پروفسور مناسبات بین‌المللی در مکتب اقتصادی لندن وابسته به دانشگاه لندن، شرق‌شناس و افغانستان‌شناس در اثر خویش بنام "افغانستان اسلام‌گرایی و اثرات جنگ سرد" چنین می‌نویسد: رهبرخلقی‌ها حفیظ الله امین در برابر مستمعین حزبی خویش باغرور اظهار داشت: ما افغانها مخالفین خود را با گلوله نمی‌زنیم بلکه سر آنها را با توپ به هوا می‌پرانیم(افغانستان ، اسلام‌گرایی و اثرات جنگ سرد).

عبدالله قومندان زندان پل‌چرخی که به دستور خویش زندانیان را شکنجه، زنده زیر خاک و تیرباران می‌نمود چنین گفت: (دولت خلقی به افراد مخالف ضرورت ندارد، کافی است که یک میلیون وفاداران خلقی وجود داشته باشد، تا چند میلیون افراد بیکاره مرتجع و ضد انقلاب (افغانستان بعد از قوای شوروی).

ستر جنرال نبی عظیمی عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان و لوی دریستیز (رئیس ارتش) در کتاب خویش بنام "اردو و سیاست در سه دهه اخیر" می‌نویسد: "عبدالله امین" برادر حفیظ الله امین حتی در محضر عام آدم می‌کشت و مردم را زنده زنده زیر خاک می‌نمود. محمدعلی دریور، بلدوزر موسسات صنعتی پل‌خمری برایم چــنین قصه می‌کرد: از استقامت پل‌خمری به طرف بغلان، جايی که پل هاشم‌خان قرار دارد گذشته به طرف دست راست، دشتی بنام بایسقال فرار دارد که، قبلا برای تربیت گوسفندان قره‌قل اختصاص داده شده بود... به دستور برادر حفیظ الله امین (عبدالله امین) گودالی بزرگی به وسیله بلدوذر توسط اینجانب حفر گردید که در آنجا انسان‌ها را زنده به گور می‌ساختند و من مجبور بودم که روی آنها را با خاک بپوشانم.آن انسان‌ها مانند مور روزهای طولانی در زیر خاک شور می‌خوردند، من از ترس هیچ اقدامی نمی‌توانستم بکنم.[*]

آقای پنجشيری روايتی از آخرين لحظات حاکميت حفيظ‌الله امين و اولين جلسه‌ای که با او بعد از بازگشت از سفارت شوروی در دفتر سياسی حزب داشت، بازگو می‌کند:

"در آستانه زوال و فروپاشی دولت امين، مرکز اداره سياست و رهبری قوای مسلح از ارگ سابق شاهی به کاخ نو ساخت تپه‌ای تاج بيک [انتقال] يافته بود.

جلسه بيوروی (دفتر) سياسی در آن قصر دولتی برای آخرين بار در صبح روز ششم جدی دعوت شده بود. من نيز در همين روز برای نخستين روز دوران ۱۰۱ روزه‌ای حاکميت امين به اين جلسه دعوت شدم. امين در وقت معين وارد اتاق جلسه نشد.

سرانجام به ساعت يازده قبل از ظهر وارد اتاق جلسه گرديد. او با عرض پوزش و احوال پرسی جلسه دفتر سياسی را داير کرد. در زمينه موضوع ملاقات خويش با سفير شوروی مقيم کابل چنين گزارش داد که سفير کبير شوروی به قدر ويتنام به افغانستان مساعدت تخنيکی (فنی)، نظامی و مالی ميرساند و کشور ما را در مقابل دخالت و مداخله پاکستان و ديگر نيروهای ارتجاعی منطقه تنها نمی‌گذارد.

هنوز نتايج عبور مهمانان ناخوانده از مرز مشترک افغانستان و شوروی سابق ارزيابی نگرديده بود که به اتاق طعام دعوت شديم. همگی شروع به خوردن سوپ آميخته با مواد زهردار کردند.

من بنا به مريضی که داشتم از آن ميل نکردم. اما حفيظ‌ الله امين و ديگر اعضای بيروی سياسی از آن سوپ زهردار صرف کردند. و در ختم صرف طعام چاشت و نوشيدن چای علايم و آثار خواب سنگين در سيمای امين و ديگر اعضای دفتر سياسی آشکار گرديد.

اعضای دفتر سياسی با چشمان خواب‌آلود به سوی منازل و دفاتر خود باز گشتند، ولی با نخستين انفجار مهيب بمب در مرکز مخابرات شهر کابل از خواب غفلت بيدار شدند و [دستگير و] رهسپار زندان پل چرخی و در عمل بی‌نقش شدند.

به اين شيوه پروسه فروپاشی و زوال حاکميت دمکراتيک خلق آهنگ شتابنده يافت."[*]

ببرک کارمل، در نخستين بيانيه‌ی خود، در آستانۀ اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ (۶ جدی ۱۳۵٨)، حفيظ‌ الله امين را چنين به باد نيکوهش گرفت:

"از طرف خود اينجانب ببرک کارمل عميق‌ترين تأثرات و همدردی‌ها، عظيم‌ترين احترامات و درودهای آتشين را به مناسبت رنج‌های بيکران اشک‌های خونين شما به مناسبت حبس و زندان، تبعيد و مهاجرت‌های جبری، زجر و شکنجه‌های وحشيانه و غيرانسانی، شهادت و کشتارهای جمعی ده‌ها هزار مادران و پدران ما برادران و خواهران ما دختران، پسران و کودکان ما که از طرف حفيظ‌ الله امين ميرغضب و به دستور مستقيم اين جلاد آدمکش به عمل آمده به پيشگاه شما تقديم بدارم. از سوی ديگر اعلام می‌گردد که حفيظ‌ الله امين، اين دشمن غدار الله و امين که به نام خدا و اسلام، به نام انسانيت و مليت به نام خلق و خلقی، عليه خدا و اسلام، عليه انسانيت و مليت، عليه خلق و خلقی وحشيانه جنگيد. اين دشمن وطن و ضد ملی که اردوی آزادی‌بخش افغانستان را، به نفع دشمنان داخلی و خارجی پارچه پارچه کرد و بهترين سربازان، خورد ضابطان، افسران قهرمان و جوانان ما را، هموطنان شرافتمند و زحمتکش ما را، به فجيع‌ترين وضع به زندان‌ها کشتارگاه‌ها فرستاد. حفيظ‌ الله امين، اين نمايندۀ سی آی ای (CIA) جاسوس توطئه‌گر امپرياليزم آمريکا، اين خاين به وحدت حزب و دولت و قوای مسلح و انقلاب آزادی‌بخش ثور، اين قاتل و شياد تاريخ که حتی در برابر نورمحمد تره‌کی رهبر عزيز بنيان‌گزار شرافتمند حزب ما، نخستين منشی عمومی ح. د. خ. ا. و نخستين رئيس شورای انقلابی و صدراعظم جمهوری دموکراتيک افغانستان که نام بزرگش جاويدان باد، به ميرمن بيمار، نجيب و دليرش و به خانواده شريفش رحم نکرد، استقلال افغانستان را مورد معامله ارتجاع خارجی قرار داد و معادل هزاران ميليون ثروت ملی ما را غارت و حيف و ميل کرد، غيرت و شرف و نأموس مردم غيور و با ننگ افغان را مورد تحقير و توهين قرار داد، برای ابد از صحنۀ زندگی وطن محبوب مان افغانستان محو گرديد و بنابر طوفان خشم و نفرت خلق، قهر و غضب ملت در دادگاه عادلانه انقلابی خلق و مستعضفين افغانستان يکجا با چند چاکرش به سزای اعمال طاغوتی و شيطانی خود رسيد."[*]


[] گرايش حفيظ الله امين بسوی آمريکا

هرچند امين، در دسته‌بندی‌های بسيار سخت بين خلق و پرچم در سال ۱۹۶٧ توسط پرچمی‌ها متهم شد که عامل سيا است. اما او به عنوان عضو مجلس عوام، گاهگاهی صريحاً عليه فعاليت‌های ايالات متحده در افغانستان صحبت می‌کرد.[اسناد لانه جاسوسی شماره ٢٩، افغانستان (۱)، ص ۵۰]

البته عملکرد امين بعد از روی‌کار آمدنش در روابط خود با آمريکايی‌ها بيشتر ناشی از عدم اطمينان به روس‌ها بوده است.[اسناد لانه جاسوسی شماره ٢٩، افغانستان (۱)، ص ۱۴]

عبدالقدوس غوربندی، که عضو جناح حزب پرچم و وزير تجارت در کابينۀ حفيظ الله امين بود، در مورد امين چنين می‌نويسد:

"حفيظ الله امين، حتی به قول دشمنانش يک عنصر ناسيوناليست، آزادمنش، مغرور، متکی به نفس و جسور بود. نگارنده چند بار از زبانش شنيده بودم که می‌گفت دوستان شوروی سياست مستقلانه ما را نمی‌پسندند و از استقلال فکری ما ناراضی هستند. وی پوزانوف، سفير شوروی را به سبب دخالتش در امور داخلی افغانستان، فرد نامطلوب خواند و از مقامات شوروی خواست تا به مأموريت نامبرده در کابل پايان دهند. امين چندين بار از دامی که کا جی بی برای او پهن کرده بود، معجزه آسا نجات يافت؛ اما تسليم نشد.

يکی از تحليل گران آمريکايی به نام سليک هريسن که چند بار با امين ملاقات کرده بود، می‌گويد: "امين يک چهره‌ی ناسيوناليست استوار بود و آمادگی بازی کردن نقش يک دست نشانده را نداشت. برخورد او بيانگر آن بود که می‌دانست چگونه با روسها معامله کند. زيرا آنها به او ضرورت داشتند و او به آنها زياد نياز نداشت." امين که از توطئه روسها آگاه بود، بعد از رسيدن به قدرت سعی داشت تا سياست خود را متوازن سازد و مناسبات افغانستان را با کشورهای غربی و بويژه آمريکا بهبود بخشد و مساعدتهای اقتصادی آنها را جلب کند و به تدريج زمينه‌ی مقدماتی رفع اتکای انحصاری کمک‌های شوروی را فراهم آورد."[غوربندی، عبدالقدس، نگاهی به تاريخ حزب ديموکراتيک خلق افغانستان (حزب وطن)، ص ۸۶]


[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]

[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]

[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]


[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱: نقش حفیظ ‌الله امین در تجاوزشوروی: (قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم)
پيوست ٢: اطلاعات بيوگرافی دربارۀ کابينه افغانستان، سند شماره ۵ (سند شماره ۳۵۱۱ کابل)، از سفارت آمريکا در کابل به وزارت امور خارجه واشنگتن دی. سی.
پيوست ۳: رستم تورسولوکوف، امین را پشت قصر دفن کردیم
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

نقش حفیظ‌الله امین در تجاوز شوروی: قسمت اول، قسمت دوم و قسمت سوم؛ سايت اينترنتی آريانا نت
دو روز خونین تاریخ
کرونولوژی تاریخ افغانستان
رژیم ترور
دستگير پنجشيری، عضو دفتر سياسی حزب دمکراتيک خلق افغانستان، سايت فارسی بی بی سی
مشاهیر سیاسی، سايت مطالعات افغانستان
محمداکرم انديشمند، ائتلاف با حفيظ الله امين با كسب اجازه از امريكا، سايت احمدشاه مسعود
نصير مهرين، صد روزه حاکميت حفيظ الله امين و تدارک شش جدی، سايت گفتمان
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>