|
تاریخچهای از نگارش و خط
فهرست مندرجات
◉ دكتر ژاله آموزگار
◉ مرحلهی بعدی خط، خط ميخی است
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
دكتر ژاله آموزگار
ژاله آموزگار یگانه، که در سال ۱۳۱۸ در خوی زاده شد، پژوهشگر ایرانی فرهنگ و زبانهای باستانی است. او دکتری زبانهای باستانی (بهطور دقیقتر، زبانهای ایرانی و ادبیات مزدیسنی) از دانشگاه سوربن دارد و بیش از ۴۰ سال در دانشگاه تهران تدریس کرده است. او همچنین، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است و بسیاری از استادان رشتههای گوناگون دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، از شاگردان وی میباشند.
بشر زمانیكه خواست آنچه را میانديشد نقش كند، در حقيقت قدم بهدنيای نگارش گذاشت. در مرحله نخست تصويرهای واقعی را برای ارتباط كتبی ترسيم كرد و با اين كار خط تصويری آغاز شد.
تعداد فراوان تصويرها و عدمامكان نقش كردن مسائل عاطفی، كمبودهای اين روش نگارش بود.
كم كم تصويرها شكل سادهتر و نمادينتری بهخود گرفتند و برای مفاهيم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. مثلاً نقش دو پا نشانه راه رفتن و چشم اشكآلود نشانه اندوهگينی بود. مجموعه اين تلاشها نوعی خط انديشهنگار را در دسترس نگارندگان قرارداد.
سپس در همين مسير خط «هيرو گليف» وارد عرصه نگارش شد. گسترهی انتشار آن بيشتر در مصر و در دست كاهنان بود. يونانيان چون اين خط را اعجابآور و پر از رمز و راز پنهانی كاهنان مصر يافتند، اين نام را بدان بخشيدند كه در زبان يونانی بهمعنای نوشته نشانههای مقدس است.
سابقه خط هيروگليف را تا هزاره چهارم پيش از ميلاد نيز میتوان پيش برد. خط هيروگليف را بر پاپيروس مینوشتند. پاپيروس از ساقههای فشرده نوعی نی بهدست میآيد و نيای كاغذ است. كلمات paper، papier و ... در زبانهای غربی با اين واژه ارتباط دارند.
مصريان نخستين مصرفكنندگان پاپيروس بودند و نوشتافزار آنها نيز نوعی قلم نئی بود كه آن را در مركب سياه يا قرمز فرو میبردند. اين خط بيشتر افقی و از راست بهچپ نوشته میشود و بهندرت از چپ به راست و گاهی از بالا به پايين. تصويرانسانها و حيوانات رو به آغاز خط دارد.[۱]
بعدها خط هيروگليف در مصر تحول میيابد و به سادگی میگرايد و دو نوع خط هيراتيك (دينی) و دموتی (مردمی) از آن بهوجود میآيد.
▲ | مرحلهی بعدی خط، خط ميخی است |
كهنترين اقوامیكه در بينالنهرين زمينهی خط ميخی را فراهم كردهاند سومریها هستند، قومی متمدن كه از نژاد سامی نداشتند و برخی اين احتمال را میدهند كه از كنار دريا به اين منطقه مهاجرت كرده باشند. رد پای آنها از اواخر هزاره چهارم پيش از ميلاد در بينالنهرين ديده میشود. علم نجوم، تقسيم ساعت به ۶۰ دقيقه و دقيقه به ۶۰ ثانيه، مسائل هندسی و اوزان؛ ميراثهای گرانبهايی هستند كه اين قوم برای آشوریها و بابلیها بر جای گذاشتند. سومریها چون پيوندی با همسايگانشان نداشتند از ميان رفتند يا جذب اقوام سامی شدند. سومریها چون مصریها و چينیها، از نخستين اقوامی هستند كه تمايل به ضبط گفتار و انديشههایشان داشتند و برای اين كار خط ميخی را برگزيدند.[٢] خط ميخی آغازين سومریها شباهت به خط مصری دارد يعنی خط ميخی در اصل نوعی خط تصويرنگاری بوده است، آن را بر روی لوح نقش میكردند و به همين دليل رفته رفته تصويرها حالت سادهتر و زاويه مانندی بهخود گرفتند و سرانجام علامتهای تشكيلدهنده اين خط بهصورت ميخ درآمد.[۳]
بهجز تفاوتهای ظاهری خط هيروگليف و خط ميخی، تفاوت آشكار ديگر آنها در ابزار نوشتن است. برای نگارش خط هيروگليف همانطور كه گفتيم از پاپيروس و قلم نی و مركب استفاده میشد در حالیكه برای نوشتن خطوط ميخی نياز به لوحههای گلی نرمی بود كه با قلم چوبی برآن مینگاشتند و سپس لوحه را میپختند.
از خط ميخی سومری نخستين، خط ميخی ايلامی منشعب میشود كه برای نگارش زبان ايلامی كه جزو زبانهای منفرد است به كار میرود.
خط ميخی اكدی (بابلی) نيز از منشعبات همين خط است. خط ميخی بهجز منطقه بينالنهرين در گسترهی وسيعی رواج میيابد: در آسيای صغير و بينالنهرين شمالی و در ميان هيتیها، هوریها، اورارتورها، لولوبیها و كاسیها وغيره.[۴]
خط ميخی كتيبههای فارسی باستان دورهی هخامنشی از روی خط ميخی بابلی و ايلامی درست شده است كه نسبت به آنها علائم سادهتر و كمتری دارد. حروف هجايی هستند (يعنی مصوت بههمراه صامت) و از چپ به راست نوشته میشوند. خط ميخی زبان فارسی را میتوانيم صورت تكامل يافته خطوط ميخی ديگر بدانيم.
همزمان با تكامل تدريجی خطوط ميخی و در هزاره دوم پيش از ميلاد خط ديگری در سرزمين فنيقيه پا بهعرصه وجود میگذارد و آن خط فنيقی است. قديمیترين نمونه اين خط در كاوشهای شهر گوبله، از شهرهای فنيقی باستان (حوالی سوريه كنونی) كه يونانيان آن را بيبلوس میناميدند، بهدست آمده است.
اين شهر در ميان يونانيان، بهعنوان داشتن بهترين پاپيروسها، شهرت داشت و مركز مهم بازرگانی مصر و يونان بود. چون يونانيان وسايل نوشتن خود را از اين شهر بهدست میآورند نام بيبلوس در نزد آنها بهمعنای كتاب گرفته شده و بعدها Bible، مفهوم كتاب دينی تورات و انجيل را يافت.[۵]
الفبای فنيقی با ٢٢ علامت خطی كه تنها صامتها را نشان میداد، از راست به چپ نوشته میشد. بهزعم خطشناسان، نشانههايی از خط مصری باستان و خطوط تصويری را در الفبای فنيقی میتوان يافت. اين خط بر خلاف خط هيروگليف كه در انحصار كاهنان بود و يا خط ميخی كه تنها طبقه دبيران با آن سر و كار داشتند، براحتی در دسترس عامه قرار گرفت. چون نگارش و فراگرفتن آن آسان بود.
اين خط در آسيای غربی نفوذ يافت و جايگزين خط ميخی شد و به غرب (اروپای امروز) كه هنوز دارای خط و كتابت نبود راه يافت. اين مسئله از طريق يونان انجام گرفت كه با فنيقیها ارتباط بازرگانی داشتند.
يونانيان اين الفبا را با اسم سامی آن كه نماينده دو حرف اول آن بود «آلفا بتا» ناميدند و برای استفاده خود تفييراتی در آن دادند و مصوتها را وارد خط ساختند و خط صامتنگار را به آوانگار تبديل كردند و جهت نگارش را نيز تغيير دادند و از چپ به راست نوشتند.
لازم به يادآوری هست كه كهنترين نوشتهها معمولاً از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته شده است و در آغاز نوعی روش شيارگونه متداول بوده است.
گونهای از خط يونانی را، يونانيان مهاجر با خود به روم بردند و در آنجا بر اين مبنا، الفبای لاتينی بهوجود آمد كه زبانهای گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد.
بخشی از اروپای شرقی كه به كليسای دوم وابسته بودند، الفبای لاتينی را برای نگارش برگزيدند، مانند كشورهای لهستانی، چكها، كرواتها و ...
اما در سده نهم ميلادی كشيشی از كليسای بيزانس به نام سيريل با تركيبی از الفبای يونانی و رومی خطی را برای نگارش زبان اسلاوی بهوجود آورد. گونهای تعديل شده از اين الفبا كه سيريليك ناميده میشود برای نگارش زبان روسی و ديگر زبانهای همجوار بهكار میرود.[۶]
الفبای فنيقی بهنوعی شبهقاره هند را نيز در نورديد. دانشمندان خط برهمايی هند را از فرزندان همين خط میدانند كه زبان سنسكريت و ديگر زبانهای هندی با آن نوشته میشود. متون دينی بودايی به زبان ختنی (سكايی) كه يكی از زبانهای ايرانی شرقی دورهی ميانه است به خط برهمايی نوشته شده است.[٧]
يكی ديگر از فرزندان خط فنيقی خط آرامی است كه بهسرعت در خاور ميانه پخش شد.[٨]
آرامیها اقوامی بودند كه از صحرای شمالی عربستان به سوی خاور ميانه مهاجرت كردند و در بينالنهرين مستقر شدند. در اوايل هزاره اول پيش از ميلاد، حكومتهايی برای خود برپا كردند ولی بهزودی مقهور و خراجگزار آشوریها گشتند. اما از آنجا كه بازرگانان موفقی بودند نفوذ ريشهداری در منطقه كردند و محل استقرار خود را در بابل و نينوا قرار دادند و بر جمعيتشان نيز افزوده شد و زبان اين قوم زمانی دراز در اين منطقه پاييد و مهمتر اين كه بر مبنای الفبای فنيقی، خط آرامی بهوجود آمد كه بهسرعت رواج يافت و تبديل به خط بينالمللی منطقه شد و زبان آرامی نيز كه چندان دور از زبانهای سامی آن نواحی نبود، تبديل به زبان ارتباطی خاورميانه گشت. پديد آمدن دولت هخامنشی كه سرزمينی گسترده از ماوراءالنهر تا بينالنهرين را در برمیگرفت و نياز به يك زبان ارتباطی واحد داشت، بر گسترش خط و زبان آرامی در اين راستا افزود.
خط و زبان آرامی در دولت هخامنشی تبديل به زبان ديوانی شد و دبيران آرامی نژاد و آرامی زبان در دستگاههای ديوانی ايالتهای مختلف سرزمين هخامنشی به خدمت مشغول شدند و زبان و خط آرامی با عنوان آرامی رسمی يا آرامی امپراطوری پا به پای زبان فارسی باستان و خط ميخی كه تنها در كتيبههای هخامنشی بهكار میرفت در ارسال مراسلات به كار گرفته شد. بدينصورت كه نامه بهزبان هر ايالتی تقرير میشد. دبير آرامی زبان آنرا به زبان و الفبای آرامی مینوشت و نامه به ايالتهای ديگر فرستاده میشد و در آنجا دبيرهايی از همين نوع آنرا به زبان آن ايالت بر میگرداندند و بر میخواندند.
پس از دوران هخامنشی در دورهی كوتاهمدت اسكندر و سلوكیها زبان و خط يونانی در مراسلات رسمی و اداری بهكار رفت تا اين كه در زمان اشكانيان خط پهلوی اشكانی برای نوشتن زبان پهلوی اشكانی، بر مبنای خط آرامی پايهريزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی در همين راستا بهوجود آمد كه هر كدام گونههای كتيبههای و تحريری دارند. اين خطوط صامتنگارند و حتی تعداد علامتها نسبت به الفبای آرامی كمتر نيز هست و همين موضوع مشكلاتی را برای خواندن زبان پهلوی ايجاد میكند. اين خطوط از راست به چپ نوشته میشوند.[٩]
خط اوستايی كه برای به تحرير درآوردن كتاب دينی زرتشتيان بهكار رفته است و يكی از كاملترين خطوط دنياست، برمبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شده است. اين خط آوانگار هست و با ۵۳ يا ۵٨ علامت صامت و مصوت از قابليت نگارشی بسيار بالايی برخوردار است. از راست به چپ نوشته میشود و بهنامهای دين دبيره و دين دبيريه، دين دفيره و ... هم ناميده میشود.[۱۰]
از نخستين سدههای اسلامی چون زبان و خط پهلوی حالت رسمی خود را از دست داد مشكلات آن بيشتر عيان شد و برای سهولت در خواند متون پهلوی آنرا به الفبای اوستايی برگرداندند و اين نحوه نگارش پازند ناميده میشود.[۱۱]
در دورهی زبانهای ايرانی ميانه خطی كه مانی در آثار خود بهكار برده است نيز از اهميت ويژهای برخوردار است. مانی خط را بر مبنای خط سريانی ابداع كرد كه نسبت به خط پهلوی از امتيازات بهتری برخوردار است و در آن موازين زيباشناختی خطی مراعات شده است.
زبانهای سريانی يكی از زبانهای گروه شرقی زبان آرامی است كه در دوران گذشته زبان علم بود. بسياری از آثار علمی يونانی و پهلوی و عبری به اين زبان برگردانده شده است. خط سريانی از فرزندان خط آرامی به شمار میآيد.[۱٢]
نوشتههايی كه بهزبان سغدی، يكی از زبانهای شرقی ايران بهدست ما رسيده است با خطهای سغدی مانوی، سغدی مسيحی و سغدی بودايی نوشته شده است كه خط اخير در حقيقت خط سغدی را نشان میدهد. اين خط نيز از فرزندان شاخه ديگر آرامی است.[۱۳]
لازم بهيادآوری است كه خط عبری نيز كه سابقهی زبانی آن بهسدهی چهارم پيش از ميلاد میرسد از اصل آرامی نشات گرفته است. عموم يهوديان جهان خط عبری را برای نگارش آثار خود به كار میگيرند.
خط عربی نيز با واسطهی نبطيان از خط آرامی بهوجود آمده است. نبطيان قومی از نژاد عرب بودند كه در نبطيه زندگی میكردند، از حدود ۱۵۰ سال پيش از ميلاد گونهای از خط و زبان آرامی در ميان ايشان رايج بود، از اين خط ،خطی موسوم به سينايی نو بهوجود آمد كه از سدهی اول پيش از ميلاد تا سدهی چهارم ميلادی در شبه جزيره سينا رواج داشت. خط كوفی (در كوفه و حيره) و نسخ (در مكه و مدينه) از اين خط اقتباس شدهاند.[۱٤]
گونهای از اين خط نسخ برای نوشتن آثار زبان خوارزمی كه يكی از زبانهای ايرانی شرقی است بهكار رفته است.
ايرانيان نيز در سدههای نخستين پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی خط فارسی را بر مبنای نسخ پايهگذاری كردند و سپس خط نستعليق و خط شكسته و ديگر خطوط ايرانی ابداع شد.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- فريدريش، يوهان، زبانهای خاموش، ترجمه دكتر يدالله ثمره، دكتر بدرالزمان قريب، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی، ۱۳۶۵، ص ۵،
[۲]- همان، ص ۱۰
2a- Lecoq, P. Les Inscriptions de papers achemenide, 1997, p.59[۳]- زبانهای خاموش، ص ۳٩، و همچنين بهار، مهرداد. «خطوط باستانی از آغاز تا خط كوفی»، از اسطوره تا تاريخ، نشر چشمه ۱۳٧٧، ص ٢۵٨
[۴]- زبانهای خاموش، ص ٤٨
[ ۵]- پورداود، فرهنگ ايران باستان، تهران ۱۳٢۶، صص ۱۳٢ تا ۱۳۶
[۶]- ناتل هانلری، پرويز، تاريخ زبان فارسی، جلد اول، چاپ دوم، ۱۳۶۶، ص ۱۳٤
[٧]- گاور، البرئتن، تاريخ خط، ترجمهی عباس ئخبر و دكتر كوروش صفوی، تهران، ۱۳۶٧، صص ۱۳۳ به بعد
[۸]- تفضلی، احمد، "آرامی" دايرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱، تهران ۱۳۶٨، ص ٢٨٧ تا ٢٨٩
[۹]- آموزگار، ژاله، تفضلی، احمد، زبان پهلوی، ادبيات و دستور آن، انتشارات معين، چاپ سوم ۱۳٨۰، صص ٤٤ تا ۵٤
[10]- Taffazzoli, A.”Dabire, Encyclopaedia Iranica IV, 5 ,1993, 540-41.[۱۱]- آموزگار، ژاله، «گزارشی از پازند»، مجلهی دانشكدهی ادبيات تهران، سال بيست و سوم، شماره چهارم ۱۳۵۵، صص ۱٤ تا ۱٩
[۱٢]- ابوالقاسمی، محسن، تاريخ زبان فارسی، انتشارات سمت، ۱۳٧۳، ص ۱۵٤
[۱۳]- قريب، بدرالزمان، فرهنگ سعدی تهران، ۱۳٧٤ صص ٢٤ تا ٢٩
[۱۴]- ابوالقاسمی، تاريخ زبان فارسی، ص ۱۵۵
[▲] جُستارهای وابسته
[▲] سرچشمهها
□ برگرفته از وبسایت دكتر ژاله آموزگار، بهنقل از: گزارش كتاب، شماره پنجاه و دوم، اسفند ۱۳٨۰، صص ۳-۵.