ریشه نژاد سكاها آریایی بوده اما در كل آنها مردمانی از نژاد مختلط بودند. بسیاری از دانشمندان یونان باستان آنها را سكیث نامیده و آنها را از كهنترین نژاد جهان دانستهاند. سكاها در قسمت های آسیای میانه ،از تركستان تا دریای آرال، زندگی می كردند. سكیث در زبان یونانی به معنی پیاله است زیرا افراد این قوم همواره پیاله ای با خود داشتند.
سكاها از كاسه سر دشمنان پیاله می ساختند
نوشیدن خون سركشتگان، دوختن لباس از پوست تن دشمنان و استفاده از كاسه سر آنها برای نوشیدن و اندوختن طلا در آنها از جمله مظاهر غیر انسانی ای است كه از زمان مادها تا به امروز این قوم را به عنوان یكی از وحشی ترین اقوام تاریخ مشهور كرده است. شاید از كاسه سر دشمنی! سكاها، قومی بدوی بودند كه از كشاورزی آگاهی نداشتند. از راه جنگ و راهزنی امرار معاش میكردند. بقراط مینویسد «این مردمان چون ریش ندارند، به زنان می مانند.»
غذای این قوم شیر و گوشت بوده اما عده ای آنها را آدمخوار میدانند. بقراط همچنین مینویسد در میان آنها «تعدد شوهران» مرسوم بوده است. استرابون هم تاكید می كند كه زنان سكائی اشتراكی بوده اند.
شاید سكاها آدمخوار نبودند اما خونخوار بودند. آنها در جنگ خون اولین دشمن خود را كه میكشتند، می آشامیدند و سرهای كشته شدگان را برای پادشاه می بردند، زیرا اگر سر دشمن را به پادشاه نشان نمیدادند، سهمی از غنایم به آنها نمیرسید. سپس پوست كشته شدگان را میكندند و به جای دستمال استفاده میكردند. بعضی از پوستها را نیز تن پوش و لباس میكردند. از سر بعضی كشته شدگان، كاسه درست می كردند.
افراد ثروتمند، بعد از خالی كردن محتوای كاسه سر، داخل آن را طلا میگرفتند و هنگامی كه فردی به خانه آنها میآمد تمام كاسه ها را به او نشان میدادند. هر چه تعداد كاسه ها بیشتر بود، مقام و افتخار فرد بالاتر میرفت.
در هر سال نیز در روز معینی، رییس محله، كاسه ای را برای نوشیدن شراب آماده می كرد، تا افرادی كه دشمنی را كشته بودند، از آن كاسه شراب بنوشند. افرادی كه دشمنی را نكشته بودند، در كناری نشسته و نگاه میكردند، و این سرشكستگی بزرگی برای آن فرد بود.
سكاها تنها در فصل بهار و پائیز مراسم تدفین انجام میدادند. این امر، مومیایی كردن اجساد را الزامی میكرد. به همین منظور وقتی پادشاه آنها میمرد، فورا شكم پادشاه را میبریدند و آن را از كندر و ادویه معطر دیگر پر كرده، بدن او را موم می گرفتند.
بعد جسد را با ارابه ای به قسمتهای مختلف سرزمینهای تحت تصرف پادشاه می بردند و هنگامی كه انتهای مملكت كه به صفحه گیرها معروف است، میرسیدند، او را در مقبره یكی از پادشاهان سكاها به نام گوركان، كه در نزدیكی دریای سیاه است، دفن میكردند. سپس یكی از زنان غیر عقدی او را همراه با شربت دار، آشپز، مهتر، خدمه نزدیك و قاصد او، خفه كرده و دفن میكردند. بعد از آن اسبها و حشم او را كشته و با طلا و جواهرات پادشاه دفن میكردند. هر قدر تپه حاصل از مدفونان بزرگتر میشد تصور بر این بود كه افتخار و راحتی پادشاه در آن بیشتر فراهم است.
اشخاص عزادار كه بر سر جسد پادشاه حاضر میشدند گوش خود را می بریدند و زلفهای خود را میچیدند و به دست راست، پیشانی و دماغ خود، زخم می زنند. آنها پس از یك سال كه از درگذشت شاه میگذشت، ۵۰ اسب از طویله پادشاه بیرون آورده همراه با ۵۰ خدمه سكایی او برگزیده، به قتل میرسانند. بدین ترتیب سواره نظامی بر قبر پادشاه رژه میرفتند. سكاها، مرده های عادی خود را بر عرابه ای سوار كرده، نزد نزدیكان خود میبردند. هر كدام از آنها یك مهمانی به پا كرده و شراب و خوراكی هایی را بر عرابه میگذاشتند.
این عمل ۴۰ روز طول میكشید و بعد از ۴۰ روز او را دفن كرده و سر و تن خود را می شستند. سكاها با همه آداب و رسوم بدوی خود به سرعت از صفحه تاریخ محو شدند. بخشی از این قوم از سرزمین خود به سمت جنوب مهاجرت كردند و در نواحی سیستان كنونی اقامت گزیدند. آنها نام خود را روی این سرزمین نهادند. نام سكستان به معنای سرزمین سكاها به مرور زمان به سیستان تبدیل شد. فردوسی در شاهنامه بارها از سكستان و سیستان نام برده است. همین امر خود تاییدی بر حضور بقایای سكاها در سرزمین سیستان امروزی است.
بخش دیگری از این قوم در سرزمین خود ماندگار شدند اما با ورود اسلاوها كه پایه دولت روسیه تزاری را بنا نهادند، باقیمانده این قوم هم از میان رفت. قوم اسلاو با تصرف سرزمین سكاها هنر آنها را نیز اقتباس كرد. آثار سكاها بیشتر در هنر كشاورزان مانند قلاب دوزی، حكاكی روی چوب، وسایل بازی، ظروفی كه كشاورزان برای استفاده میساختند تا قرن حاضر آشكار است.
باز آفرینی از: پایگاه خبری هنر ایران، مهر ایران، تندیس مهر باستان[*]