فهرست مندرجات
- …
- …
- …
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
<...> <...>
[↑] …
برخی از سورههای قرآن که با حروف الفبا آغاز شدهاند، در اصطلاح مفسران قرآن اين حروف را "فواتح السور" و يا "حروف مقطعه" مىنامند و مجموع حروفى كه در آغاز ٢۹ سوره وارد شدهاند، چهارده تاست و آنها عبارتند از: الف، لام، ميم، صاد، راء، كاف، هاء، ياء، عين، طاء، سين، حاء، قاف و نون.
حروف مقطعه قرآن كه به تصريح اغلب مفسران و قرآن پژوهان، از متشابهات آن است و به ديدگاه های متفاوت و متناقضی انجاميده، و به قولی "تحرير محل نزاع" مفسران شده است. يكی از نمودهای برجسته ابهام هنری قرآن است.[*]
فهرست
- • كهيعص
• طه
• يس
• حم عسق؛ حم
• طس؛ طسم
• المعص؛ الم
• و...
مفسران در تفسير اين حروف به بحث و گفتگو پرداخته و اقوال و آراى زيادى در تفسير اين حروف بيان نمودهاند[خطيب رازى در مفاتيح الغيب (ج ۱، ص ۱٦٠-۱٦٢) ٢۱ نظر، و شيخ طوسى در تبيان (ج ۱، ص ۵۱-۴٧) متجاوز از ده قول ذكر نمودهاند.] كه در اين ميان، سه نظر حايز اهميت است و پذيرفتن هر كدام مانع از پذيرش ديگرى نبوده و به اصطلاح "مانعة الجمع" نمىباشند.[*]
- ۱- اين حروف به اسماى حسنى اشاره دارند و برخى افزودهاند، علاوه بر اين كه متضمّن چنين اشارهاىاند سوگند به آنها نيز هستند؛ مثلاً "المر" سوره رعد را چنين تفسير مىكنند: "الف" به "اللّه" و لام به "لطيف" و ميم به "مجيد" و راء به "رحمان" اشاره دارد و در عينحال سوگند به آنها نيز هست. بنابر اين معناى آيه مورد بحث ما چنين مىشود: "به خداى لطيف و مجيد و رحيم سوگند"، اين آيات كتاب است و آنچه از پروردگار تو نازل شد صحيح است.
از ميان مفسران اين نظر را ابن عباس و سدى و عكرمه برگزيدهاند.(2) ابنعباس مىگويد: ممكن است كه "الف" به "احديت و اوليت و آخريت و ازليت و ابديت" خداوند و "لام" به اسم مبارك "لطيف" و "ميم" به اسماى "ملك"، "مجيد" و "منان" اشاره بوده باشد.
باز مىگويد: "كهيعص" يك نوع ستايشى است از خداوند در مورد خويش و "كاف" به "كافى" اشاره دارد و "هاء" به "هادى" و "عين" به "عالم" و "صاد" به "صادق".
گاهى گفته مىشود كه اين حروف، خود اسماى الهى هستند نه اشاره به آنها. از امير مؤمنان نقل شده كه مىفرمود: "يا كهيعص!"، "يا حم عسق!".
و نيز گفته مىشود كه اين حروف اجزا و قطعاتى از اسماى الهىاند كه اگر با هم تركيب شوند به صورت يكى از اسما درمىآيند؛ مثلاً هر گاه "الر" و "حم" و "نون" را با هم تركيب كنيم مجموع آنها "الرحمان" مىشود اگر چه اِعمال چنين تركيبى در حروف ديگر در توان ما نيست.
اين سه نوع تفسير، كه امام رازى آن را نظر دوم و سوم و پنجم قرار داده است قريب و نزديك به هم هستند و از اين جهت ما همه را تحت نظر اول ذكر كرديم و همچنين چهار نظر ديگرى كه آنها را امام رازى نظر ششم و هفتم و هشتم و نهم ذكر كرده است هر چهار نظر(3)، قريب به هم و در عين حال، همگى نيز قريب به اين سه نظر شمرده مىشوند كه در اينجا نقل شد.
مؤيد اين نظر اين است كه، شعار نظامى مسلمانان در جنگهاى "بنى قريظه" و "خندق" و علامت دادن هر مسلمانى به مسلمان ديگر در مواقع لزوم، "حم لاينصرون" بوده است.(4) مقصود از اين شعار اين بوده كه به خدا سوگند، شما پيروز نمىشويد. در حديث وارد شده كه، "إذا بيتم فقولوا: حاميم لا ينصرون" (هر موقع به شما شبيخون زدند بگوييد: حاميم پيروز نمىشوند). ابن اثير حديث مزبور را چنين معنى كرده است: "اللهم لا ينصرون".(5)
اساس اين نظريات را، كه هر يكى از حروف اشاره به نامها و صفات خدا باشد، مطلبى تشكيل مىدهد كه در ادبيات عربى به آن "نحت" مىگويند و حقيقت آن، اختصار كلمات و از هر كلمهاى به نخستين حرف آن اكتفا كردن است و اين مطلبى است كه بعدها در ادبيات عربى و فارسى كاملاً رواج يافته و از ديرباز به جاى صلى الله عليه و آله، حرف "ص" و به جاى عليه السلام حرف "ع" و به جاى مقدم و مؤخر حرف "م" و "خ" و به جاى الى آخره، لفظ "الخ" يا "اه" و به جاى حينئذ "ح" به كار مىرود و اين شيوه در نقل نام كتابها و شهرها و بخشها زياد به كار مىرود؛ مثلاً محمد بن حسن، كه در قرن سوم هجرى قمرى مىزيسته به "كشاجم" ملقب بوده و اين لفظ از ابتداى اين كلمات: "كاتب"، "شاعر"، "اديب"، "جامع" و "منجم" كه مشاغل و مناصب وى بوده، گرفته شده است.
2. اين حروف نمونههايى از حروف تهجى هستند كه در آغاز برخى از سورهها آمدهاند و هدف از آوردن آنها اين است كه قرآن مجيد از اين حروف تركيب يافته و اين سورهها و آيات، كه همه بشر در مقابله با آن عاجز و ناتوان ماندهاند، از اين مواد و عناصر تشكيل يافته و در حقيقت خميرمايه قرآن همين حروف و مانند آنهاست. اگر فكر مىكنيد قرآن ساخته و پرداخته فكر محمد(ص) بوده و او با فكر بشرى خود، از اين حروف قرآن را ساخته است، شما نيز برخيزيد از همين مواد، كه در اختيار همگى است، به كمك يكديگر سورهاى مانند سورههاى آن بسازيد و حجت و دليل او را ابطال نماييد و اگر با داشتن چنين امكانات در مقام مبارزه، با شكست روبهرو شديد، اعتراف كنيد قرآن ساخته فكر بشر نيست، بلكه وحى الهى است كه بر او نازل گرديده است.
اصولاً تفاوت "اعجاز" و "صنعت" در اين است كه پيامبران پيوسته براى وصول به هدف و مطلوب از وسايل بسيار سادهاى استفاده مىكردند و امر بسيط و سادهاى را براى وصول به هدف خارقالعاده، پايه قرار مىدادند برخلاف صنعتگران كه از وسايل پيچيده علمى و دقيق، كه حقيقت آن براى نوع مردم معلوم نيست، براى نيل به هدف استفاده مىكنند.
وسيله موسى براى اعجاز، همان عصاى خشك و بىروح و ساده بود كه آن را در همه موارد، حتى بردن گوسفندان خود به كار مىبرد و در مقام اعجاز از همان وسيله استفاده مىكرد و همگان با ديدگان خود ديده بودند كه چوب خشكى است كه به صورت حيوان درندهاى در مىآيد؛ در حالى كه جادوگران مصر، از ابزار پيچيده و ريسمانهاى مملو از جيوه استفاده مىكردند و نوع مردم از حقيقت آنها آگاه نبودند.
پيامبر اكرم (ص) با سادهترين وسيله به سوى آسمانها پرواز كرد، در حالى فضانوردان شرق و غرب، با "آپولوها" به فضا مىروند و يا گام در ماه مىنهند؛ وسيلهاى كه براى ساختن يك واحد آن، از سىصد هزار مغز انسانى و صدها دستگاههاى الكترونى كمك گرفته شده و هزاران مهندس و تكنيسين و فيزيكدان و شيمىدان و... در تركيب قطعات و ساختن اجزاى آن تشريكمساعى كرده و سفينه را با دستگاههاى متعدد ويژه آن به پرواز درمىآورند.
قرآن نيز كه معجزه جاودان پيامبر خاتم است از اين راه وارد شده و از سادهترين ابزار (يعنى حروف الفباء) به عالىترين هدف دست يافته است و از سادهترين ابزار، كه در اختيار همگان قرار داشت و دارد، كتابى عرضه كرد كه كلمات آن موزون است و معانى بزرگى در بر دارد، جملههاى آن مرتب و كلمات آن در بلندترين پايه از فصاحت قرار دارد و معانى بلند و ژرف را در قالب زيباترين الفاظ مىريزد كه تاكنون نظيرى براى آن ديده نشده است.
هدف از آوردن اين حروف در آغاز 29 سوره اشاره به اين است كه، اى مردم، اساس و ريشه اين قرآن را همين حروف تشكيل مىدهد و ابزارى كه در اختيار من است در دسترس شما نيز قرار دارد؛ هرگاه تصور مىكنيد كه اين كتاب فكر من و ساخته انديشه بشر است برخيزيد از اين ابزار و اسباب، سورهاى به سان يكى از سورههاى قرآن بسازيد.
اين نظر گذشته از اين كه مؤيد قرآنى دارد چنانكه خواهيم گفت مورد تأييد رواياتى كه از پيشوايان معصوم وارد شده نيز هست: شيخ صدوق از امام حسنعسكرى(ع) نقل مىكند:
قريش و يهود به قرآن تهمت زدند و آن را جادو تصور كردند؛ در حالى كه خدا مىگويد: "الم ذلك الكتاب»" يعنى اى محمّد! اين كتابى كه به تو فروفرستادهام از همان حروف "الف"، "لام"، "ميم" تركيب و تشكيل يافته است و اين كتاب كه به زبان شما نازل شده از حروفى تركيب يافته كه با آن سخن مىگوييد هر گاه در اين نسبت راستگو هستيد برخيزيد و به كمك يكديگر بشتابيد و نظير آن را بياوريد.(6)
پيشواى هشتم(ع) در حديثى كه در مورد قرآن، نه حروف مقطعه سخن مىگويد جملهاى دارد كه تا حدى مؤيد اين است؛ آنجا كه مىفرمايد:
خداوند بزرگ قرآن را با حروفى نازل كرد كه تمام عرب با آن سخن مىگفته، سپس فرمود: هرگاه انس و جن دور هم گرد آيند و نظير اين قرآن را بياورند نخواهند توانست هر چند يكديگر را پشتيبانى نمايند.(7)
مؤيد اين نظر اين است كه در سورههاى بيست و نه گانه كه با اين حروف آغاز شدهاند جز در سورههاى مريم، عنكبوت، روم و قلم در همگى، پس از ذكر اين حروف سخن از قرآن و كتاب به ميان آمده است؛ مثلاً مىفرمايد:
"الم ذلِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فِيهِ؛(8)
اين است كتابى كه در آن شك و ترديدى نيست".
و در جاى ديگر مىفرمايد:
"الم أللّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَالْحَىُّ الْقَيُّومُ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ...؛(9)
خداوندى كه جز او خدايى نيست. اوست زنده و بىنياز، كتاب را بر تو نازل كرده است".
همچنين بسيارى از سورههاى ديگر كه اين حروف در آغاز آنها وارد شده است.
اينكه قرآن نيمى از حروف تهجى را در آغاز 29 سوره آورده و نيم ديگر را ترك كرده است و از انواع حروف، نيمى از آن را آورده و نيم ديگر را نياورده، بدين نكته هم، اشاره دارد؛ مثلاً از "حروف مهموسه"(10) نيمى از آن را كه عبارتند از: صاد، كاف، هاء، سين و حاء آورده و نيم ديگر را ترك گفته است. همچنين نيمى از "حروف مجهوره" را كه عبارتند از: الف، لام، ميم، راء، عين، طاء، قاف، ياء و نون، آورده و نيم ديگر را نياورده است.
از انواع ديگر حروف نيز، مانند "شديده" و "رخوه" و "مطبقه" و "منفتحه" و "مستعليه" و "منخفضه"(11)، نيمى را آورده و نيم ديگر را ترك گفته است. خلاصه در مورد تمام انواع حروف، چنين كارى را انجام داده است.(12)
بهطور مسلم چنين تبعيضى خالى از نكته نبوده و از اشاره به اين وجه نيز خالى نيست. شايد علت اينكه از حروف تهجى و انواع حروف نيمى را آورده و نيم ديگر را ترك گفته است اين باشد كه نيمى از اعجاز قرآن به زيبايى لفظ و نيمى ديگر آن به عظمت معانى قرآن مربوط است. و از اينكه قرآن در مجموع اين سورهها، نيمى از حروف الفبا را آورده خواسته است برساند اگر مىانديشيد كه زيبايى ظاهر و اعجاز لفظى آن، مولود قريحه پيامبر است شما نيز برخيزيد از همين مواد و عناصر چنين كلام زيبا و معجزهاى بياوريد.(13)
برخى به اين نظريه ايراد و خرده گرفتهاند كه بيانگر عدم تأمل كافى در آن است. اكنون اين اشكالها را بيان مىكنيم:
الف) موقع نزول قرآن خود عربها متوجه بودند كه حضرت محمد(ص) عبارات عربى را تلاوت مىكند.
ب) در چند سوره از قرآن تصريح شده است كه خدا اين قرآن را به زبان عربى نازل كرده است چنانكه در سوره شعراء آيه 192 مىفرمايد: "بلسان عربى مبين؛ به زبان عربى روشن".
ج) اگر اين نوع حروف به حروف زبان عربى اشاره دارد؛ چرا تمام حروف ذكر نشده و برخى از حروف، چند بار تكرار شده است؟(14)
پاسخ: هدف از آوردن حروف بيان اين نكته نيست كه اين قرآن به زبان عربى نازلشده و از حروف عربى تشكيل يافته است، بلكه هدف اين است كه اين قرآن - به هر زبانى مىخواهد باشد و اصلاً كار به زبان آن ندارد - از همين حروف تشكيل يافته و مواد نخستين و خمير مايه قرآن، همين حروف است. اگر تصور مىكنيد كه اين قرآن زاييده انديشه و ساخته فكر من است برخيزيد به كمك يكدگير نظير آن را بياوريد. و اين هدف، غير از آن است كه بگوييم هدف از آوردن اين حروف، اشاره به عربى بودن آن است.
اينجا پاسخ يك سؤال باقى مىماند و آن اينكه همه عربها مىدانستند ريشه و اساس قرآن همين حروف هجايى و الفباى عربى است ديگر چه لزومى داشت به اين مطلب اشاره شود.
پاسخ اين سؤال روشن است؛ زيرا جامعه عربى اگر چه توجه داشتند اين قرآن از همين كلمات تركيب يافته است، ولى از نتيجهاى كه قرآن از اين مقدمه روشن گرفته است كاملاً غافل بودند؛ زيرا قرآن از اين مقدمه روشن و همگانى چنين نتيجه مىگيرد كه اين قرآن نمىتواند ساخته فكر بشر باشد، چرا كه در اين صورت، همه بايد بتوانند چنين كارى انجام دهند.
يكى از نوآورىهاى قرآن در ارشاد و توجه مردم به حقايق، اين است كه از يكرشته امور فطرى و وجدانى و همگانى، عالىترين نتيجه را مىگيرد؛ مثلاً مىفرمايد:
"إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم لَميِّتونَ؛(15)
تو مىميرى و آنان نيز خواهند مرد".
در اينكه چراغ عمر پيامبر و تمام افراد بشر به خاموشى خواهد گراييد، سخنى نيست؛ ولى هدف قرآن از يادآورى اين موضوع اين است كه آنان را توجه دهد براى پس از مرگ فكرى كنند و به اين عمر محدود، اين قدر اهميت ندهند و به فكر زندگى ديگرى باشند كه پيوسته و نامحدود است.
دليل اينكه همه حروف را نياورده است از توضيحى كه قبلاً داديم روشن شد؛ زيرا از اينكه از هر نوعى، نيمى را آورده؛ مثل اين است كه همه حروف را آورده است تو گويى ذكر همه حروف گاهى به صورت ذكر افراد و آحاد آنهاست و گاهى ذكر نمونهاى از تمام انواع آنها.
خلاصه، اين نوع سؤالات و پرسشها نمىتواند چنين نظرى را، كه احاديث اسلامى و تناسب اوايل اين سورهها آن را تأييد مىكنند، غير صحيح جلوه دهد.
3. دكتر رشاد خليفه با زحمات پىگير و صرف دهها هزار دلار، همراه با يك جهان شوق و علاقه و فكر و ابتكار توانسته است پرده از روى چهره ديگرى از اعجاز قرآن بردارد و از طريق محاسبات علمى، كه جز با كمك مغز الكترونيكى امكانپذير نبود، ثابت نمايد، محال است اين كتاب محصول فكر انسان باشد و اگر انسانهاى جهان دور هم گرد آيند و بخواهند كتابى مثل اين بياورند نخواهند توانست هر چند پشتيبان يكديگر باشند.
كوششهاى پىگير استاد، براى اين بوده است كه ثابت كند ميان حروف مقطعهاى كه در آغاز 29 سوره است و ديگر حروف اين سورهها، رابطه خاصى وجود دارد و رعايت اين رابطه، جز براى بشرى كه با جهان غيب ارتباط دارد، امكانپذير نيست.
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]