جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

حروف مقطعه قرآن

از: مهديزاده کابلی


فهرست مندرجات


[]

برخی از سوره‏های قرآن که با حروف الفبا آغاز شده‏اند، در اصطلاح مفسران قرآن اين حروف را "فواتح السور" و يا "حروف مقطعه" مى‏نامند و مجموع حروفى كه در آغاز ٢۹ سوره وارد شده‏اند، چهارده تاست و آنها عبارتند از: الف، لام، ميم، صاد، راء، كاف، هاء، ياء، عين، طاء، سين، حاء، قاف و نون.

حروف مقطعه قرآن كه به تصريح اغلب مفسران و قرآن پژوهان، از متشابهات آن است و به ديدگاه های متفاوت و متناقضی انجاميده، و به قولی "تحرير محل نزاع" مفسران شده است. يكی از نمودهای برجسته ابهام هنری قرآن است.[*]

فهرست

    • كهيعص
    • طه
    • يس
    • حم عسق؛ حم
    • طس؛ طسم
    • المعص؛ الم
    • و...


[]

مفسران در تفسير اين حروف به بحث و گفتگو پرداخته و اقوال و آراى زيادى‏ در تفسير اين حروف بيان نموده‏اند[خطيب رازى در مفاتيح الغيب (ج ۱، ص ۱٦٠-۱٦٢) ٢۱ نظر، و شيخ طوسى در تبيان (ج ۱، ص ‏۵۱-۴٧) متجاوز از ده قول ذكر نموده‏اند.] كه در اين ميان، سه نظر حايز اهميت است و پذيرفتن هر كدام مانع از پذيرش ديگرى نبوده و به اصطلاح "مانعة الجمع" نمى‏باشند.[*]

    ۱- اين حروف به اسماى حسنى اشاره دارند و برخى افزوده‏اند، علاوه بر اين كه متضمّن چنين اشاره‏اى‏اند سوگند به آنها نيز هستند؛ مثلاً "المر" سوره رعد را چنين تفسير مى‏كنند: "الف" به "اللّه" و لام به "لطيف" و ميم به "مجيد" و راء به "رحمان" اشاره دارد و در عين‏حال سوگند به آنها نيز هست. بنابر اين معناى آيه مورد بحث ما چنين مى‏شود: "به خداى لطيف و مجيد و رحيم سوگند"، اين آيات كتاب است و آن‏چه از پروردگار تو نازل شد صحيح است.

    از ميان مفسران اين نظر را ابن عباس و سدى و عكرمه برگزيده‏اند.(2) ابن‏عباس مى‏گويد: ممكن است كه "الف" به "احديت و اوليت و آخريت و ازليت و ابديت" خداوند و "لام" به اسم مبارك "لطيف" و "ميم" به اسماى "ملك"، "مجيد" و "منان" اشاره بوده باشد.

    باز مى‏گويد: "كهيعص" يك نوع ستايشى است از خداوند در مورد خويش و "كاف" به "كافى" اشاره دارد و "هاء" به "هادى" و "عين" به "عالم" و "صاد" به "صادق".

    گاهى گفته مى‏شود كه اين حروف، خود اسماى الهى هستند نه اشاره به آنها. از امير مؤمنان نقل شده كه مى‏فرمود: "يا كهيعص!"، "يا حم عسق!".

    و نيز گفته مى‏شود كه اين حروف اجزا و قطعاتى از اسماى الهى‏اند كه اگر با هم تركيب شوند به صورت يكى از اسما درمى‏آيند؛ مثلاً هر گاه "الر" و "حم" و "نون" را با هم تركيب كنيم مجموع آنها "الرحمان" مى‏شود اگر چه اِعمال چنين تركيبى در حروف ديگر در توان ما نيست.

    اين سه نوع تفسير، كه امام رازى آن را نظر دوم و سوم و پنجم قرار داده است قريب و نزديك به هم هستند و از اين جهت ما همه را تحت نظر اول ذكر كرديم و هم‏چنين چهار نظر ديگرى كه آنها را امام رازى نظر ششم و هفتم و هشتم و نهم ذكر كرده است هر چهار نظر(3)، قريب به هم و در عين حال، همگى نيز قريب به اين سه نظر شمرده مى‏شوند كه در اين‏جا نقل شد.

    مؤيد اين نظر اين است كه، شعار نظامى مسلمانان در جنگ‏هاى "بنى قريظه" و "خندق" و علامت دادن هر مسلمانى به مسلمان ديگر در مواقع لزوم، "حم لاينصرون" بوده است.(4) مقصود از اين شعار اين بوده كه به خدا سوگند، شما پيروز نمى‏شويد. در حديث وارد شده كه، "إذا بيتم فقولوا: حاميم لا ينصرون" (هر موقع به شما شبيخون زدند بگوييد: حاميم پيروز نمى‏شوند). ابن اثير حديث مزبور را چنين معنى كرده است: "اللهم لا ينصرون".(5)

    اساس اين نظريات را، كه هر يكى از حروف اشاره به نام‏ها و صفات خدا باشد، مطلبى تشكيل مى‏دهد كه در ادبيات عربى به آن "نحت" مى‏گويند و حقيقت آن، اختصار كلمات و از هر كلمه‏اى به نخستين حرف آن اكتفا كردن است و اين مطلبى است كه بعدها در ادبيات عربى و فارسى كاملاً رواج يافته و از ديرباز به جاى صلى الله عليه و آله، حرف "ص" و به جاى عليه السلام حرف "ع" و به جاى مقدم و مؤخر حرف "م" و "خ" و به جاى الى آخره، لفظ "الخ" يا "اه" و به جاى حينئذ "ح" به كار مى‏رود و اين شيوه در نقل نام كتاب‏ها و شهرها و بخش‏ها زياد به كار مى‏رود؛ مثلاً محمد بن حسن، كه در قرن سوم هجرى قمرى مى‏زيسته به "كشاجم" ملقب بوده و اين لفظ از ابتداى اين كلمات: "كاتب"، "شاعر"، "اديب"، "جامع" و "منجم" كه مشاغل و مناصب وى بوده، گرفته شده است.

    2. اين حروف نمونه‏هايى از حروف تهجى هستند كه در آغاز برخى از سوره‏ها آمده‏اند و هدف از آوردن آنها اين است كه قرآن مجيد از اين حروف تركيب يافته و اين سوره‏ها و آيات، كه همه بشر در مقابله با آن عاجز و ناتوان مانده‏اند، از اين مواد و عناصر تشكيل يافته و در حقيقت خميرمايه قرآن همين حروف و مانند آنهاست. اگر فكر مى‏كنيد قرآن ساخته و پرداخته فكر محمد(ص) بوده و او با فكر بشرى خود، از اين حروف قرآن را ساخته است، شما نيز برخيزيد از همين مواد، كه در اختيار همگى است، به كمك يك‏ديگر سوره‏اى مانند سوره‏هاى آن بسازيد و حجت و دليل او را ابطال نماييد و اگر با داشتن چنين امكانات در مقام مبارزه، با شكست روبه‏رو شديد، اعتراف كنيد قرآن ساخته فكر بشر نيست، بلكه وحى الهى است كه بر او نازل گرديده است.

    اصولاً تفاوت "اعجاز" و "صنعت" در اين است كه پيامبران پيوسته براى وصول به هدف و مطلوب از وسايل بسيار ساده‏اى استفاده مى‏كردند و امر بسيط و ساده‏اى را براى وصول به هدف خارق‏العاده، پايه قرار مى‏دادند برخلاف صنعت‏گران كه از وسايل پيچيده علمى و دقيق، كه حقيقت آن براى نوع مردم معلوم نيست، براى نيل به هدف استفاده مى‏كنند.

    وسيله موسى براى اعجاز، همان عصاى خشك و بى‏روح و ساده بود كه آن را در همه موارد، حتى بردن گوسفندان خود به كار مى‏برد و در مقام اعجاز از همان وسيله استفاده مى‏كرد و همگان با ديدگان خود ديده بودند كه چوب خشكى است كه به صورت حيوان درنده‏اى در مى‏آيد؛ در حالى كه جادوگران مصر، از ابزار پيچيده و ريسمان‏هاى مملو از جيوه استفاده مى‏كردند و نوع مردم از حقيقت آنها آگاه نبودند.

    پيامبر اكرم (ص) با ساده‏ترين وسيله به سوى آسمان‏ها پرواز كرد، در حالى فضانوردان شرق و غرب، با "آپولوها" به فضا مى‏روند و يا گام در ماه مى‏نهند؛ وسيله‏اى كه براى ساختن يك واحد آن، از سى‏صد هزار مغز انسانى و صدها دستگاه‏هاى الكترونى كمك گرفته شده و هزاران مهندس و تكنيسين و فيزيك‏دان و شيمى‏دان و... در تركيب قطعات و ساختن اجزاى آن تشريك‏مساعى كرده و سفينه را با دستگاه‏هاى متعدد ويژه آن به پرواز درمى‏آورند.

    قرآن نيز كه معجزه جاودان پيامبر خاتم است از اين راه وارد شده و از ساده‏ترين ابزار (يعنى حروف الفباء) به عالى‏ترين هدف دست يافته است و از ساده‏ترين ابزار، كه در اختيار همگان قرار داشت و دارد، كتابى عرضه كرد كه كلمات آن موزون است و معانى بزرگى در بر دارد، جمله‏هاى آن مرتب و كلمات آن در بلندترين پايه از فصاحت قرار دارد و معانى بلند و ژرف را در قالب زيباترين الفاظ مى‏ريزد كه تاكنون نظيرى براى آن ديده نشده است.

    هدف از آوردن اين حروف در آغاز 29 سوره اشاره به اين است كه، اى مردم، اساس و ريشه اين قرآن را همين حروف تشكيل مى‏دهد و ابزارى كه در اختيار من است در دسترس شما نيز قرار دارد؛ هرگاه تصور مى‏كنيد كه اين كتاب فكر من و ساخته انديشه بشر است برخيزيد از اين ابزار و اسباب، سوره‏اى به سان يكى از سوره‏هاى قرآن بسازيد.

    اين نظر گذشته از اين كه مؤيد قرآنى دارد چنان‏كه خواهيم گفت مورد تأييد رواياتى كه از پيشوايان معصوم وارد شده نيز هست: شيخ صدوق از امام حسن‏عسكرى(ع) نقل مى‏كند:

    قريش و يهود به قرآن تهمت زدند و آن را جادو تصور كردند؛ در حالى كه خدا مى‏گويد: "الم ذلك الكتاب»" يعنى اى محمّد! اين كتابى كه به تو فروفرستاده‏ام از همان حروف "الف"، "لام"، "ميم" تركيب و تشكيل يافته است و اين كتاب كه به زبان شما نازل شده از حروفى تركيب يافته كه با آن سخن مى‏گوييد هر گاه در اين نسبت راستگو هستيد برخيزيد و به كمك يكديگر بشتابيد و نظير آن را بياوريد.(6)

    پيشواى هشتم(ع) در حديثى كه در مورد قرآن، نه حروف مقطعه سخن مى‏گويد جمله‏اى دارد كه تا حدى مؤيد اين است؛ آن‏جا كه مى‏فرمايد:

    خداوند بزرگ قرآن را با حروفى نازل كرد كه تمام عرب با آن سخن مى‏گفته، سپس فرمود: هرگاه انس و جن دور هم گرد آيند و نظير اين قرآن را بياورند نخواهند توانست هر چند يكديگر را پشتيبانى نمايند.(7)

    مؤيد اين نظر اين است كه در سوره‏هاى بيست و نه گانه كه با اين حروف آغاز شده‏اند جز در سوره‏هاى مريم، عنكبوت، روم و قلم در همگى، پس از ذكر اين حروف سخن از قرآن و كتاب به ميان آمده است؛ مثلاً مى‏فرمايد:

    "الم ذلِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فِيهِ؛(8)

    اين است كتابى كه در آن شك و ترديدى نيست".

    و در جاى ديگر مى‏فرمايد:

    "الم أللّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَالْحَىُّ الْقَيُّومُ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ...؛(9)

    خداوندى كه جز او خدايى نيست. اوست زنده و بى‏نياز، كتاب را بر تو نازل كرده است".

    هم‏چنين بسيارى از سوره‏هاى ديگر كه اين حروف در آغاز آنها وارد شده است.

    اين‏كه قرآن نيمى از حروف تهجى را در آغاز 29 سوره آورده و نيم ديگر را ترك كرده است و از انواع حروف، نيمى از آن را آورده و نيم ديگر را نياورده، بدين نكته هم، اشاره دارد؛ مثلاً از "حروف مهموسه"(10) نيمى از آن را كه عبارتند از: صاد، كاف، هاء، سين و حاء آورده و نيم ديگر را ترك گفته است. هم‏چنين نيمى از "حروف مجهوره" را كه عبارتند از: الف، لام، ميم، راء، عين، طاء، قاف، ياء و نون، آورده و نيم ديگر را نياورده است.

    از انواع ديگر حروف نيز، مانند "شديده" و "رخوه" و "مطبقه" و "منفتحه" و "مستعليه" و "منخفضه"(11)، نيمى را آورده و نيم ديگر را ترك گفته است. خلاصه در مورد تمام انواع حروف، چنين كارى را انجام داده است.(12)

    به‏طور مسلم چنين تبعيضى خالى از نكته نبوده و از اشاره به اين وجه نيز خالى نيست. شايد علت اين‏كه از حروف تهجى و انواع حروف نيمى را آورده و نيم ديگر را ترك گفته است اين باشد كه نيمى از اعجاز قرآن به زيبايى لفظ و نيمى ديگر آن به عظمت معانى قرآن مربوط است. و از اين‏كه قرآن در مجموع اين سوره‏ها، نيمى از حروف الفبا را آورده خواسته است برساند اگر مى‏انديشيد كه زيبايى ظاهر و اعجاز لفظى آن، مولود قريحه پيامبر است شما نيز برخيزيد از همين مواد و عناصر چنين كلام زيبا و معجزه‏اى بياوريد.(13)

    برخى به اين نظريه ايراد و خرده گرفته‏اند كه بيانگر عدم تأمل كافى در آن است. اكنون اين اشكال‏ها را بيان مى‏كنيم:

    الف) موقع نزول قرآن خود عرب‏ها متوجه بودند كه حضرت محمد(ص) عبارات عربى را تلاوت مى‏كند.

    ب) در چند سوره از قرآن تصريح شده است كه خدا اين قرآن را به زبان عربى نازل كرده است چنان‏كه در سوره شعراء آيه 192 مى‏فرمايد: "بلسان عربى مبين؛ به زبان عربى روشن".

    ج) اگر اين نوع حروف به حروف زبان عربى اشاره دارد؛ چرا تمام حروف ذكر نشده و برخى از حروف، چند بار تكرار شده است؟(14)

    پاسخ: هدف از آوردن حروف بيان اين نكته نيست كه اين قرآن به زبان عربى نازل‏شده و از حروف عربى تشكيل يافته است، بلكه هدف اين است كه اين قرآن - به هر زبانى مى‏خواهد باشد و اصلاً كار به زبان آن ندارد - از همين حروف تشكيل يافته و مواد نخستين و خمير مايه قرآن، همين حروف است. اگر تصور مى‏كنيد كه اين قرآن زاييده انديشه و ساخته فكر من است برخيزيد به كمك يكدگير نظير آن را بياوريد. و اين هدف، غير از آن است كه بگوييم هدف از آوردن اين حروف، اشاره به عربى بودن آن است.

    اين‏جا پاسخ يك سؤال باقى مى‏ماند و آن اين‏كه همه عرب‏ها مى‏دانستند ريشه و اساس قرآن همين حروف هجايى و الفباى عربى است ديگر چه لزومى داشت به اين مطلب اشاره شود.

    پاسخ اين سؤال روشن است؛ زيرا جامعه عربى اگر چه توجه داشتند اين قرآن از همين كلمات تركيب يافته است، ولى از نتيجه‏اى كه قرآن از اين مقدمه روشن گرفته است كاملاً غافل بودند؛ زيرا قرآن از اين مقدمه روشن و همگانى چنين نتيجه مى‏گيرد كه اين قرآن نمى‏تواند ساخته فكر بشر باشد، چرا كه در اين صورت، همه بايد بتوانند چنين كارى انجام دهند.

    يكى از نوآورى‏هاى قرآن در ارشاد و توجه مردم به حقايق، اين است كه از يك‏رشته امور فطرى و وجدانى و همگانى، عالى‏ترين نتيجه را مى‏گيرد؛ مثلاً مى‏فرمايد:

    "إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم لَميِّتونَ؛(15)

    تو مى‏ميرى و آنان نيز خواهند مرد".

    در اين‏كه چراغ عمر پيامبر و تمام افراد بشر به خاموشى خواهد گراييد، سخنى نيست؛ ولى هدف قرآن از يادآورى اين موضوع اين است كه آنان را توجه دهد براى پس از مرگ فكرى كنند و به اين عمر محدود، اين قدر اهميت ندهند و به فكر زندگى ديگرى باشند كه پيوسته و نامحدود است.

    دليل اين‏كه همه حروف را نياورده است از توضيحى كه قبلاً داديم روشن شد؛ زيرا از اين‏كه از هر نوعى، نيمى را آورده؛ مثل اين است كه همه حروف را آورده است تو گويى ذكر همه حروف گاهى به صورت ذكر افراد و آحاد آنهاست و گاهى ذكر نمونه‏اى از تمام انواع آنها.

    خلاصه، اين نوع سؤالات و پرسش‏ها نمى‏تواند چنين نظرى را، كه احاديث اسلامى و تناسب اوايل اين سوره‏ها آن را تأييد مى‏كنند، غير صحيح جلوه دهد.

    3. دكتر رشاد خليفه با زحمات پى‏گير و صرف ده‏ها هزار دلار، همراه با يك جهان شوق و علاقه و فكر و ابتكار توانسته است پرده از روى چهره ديگرى از اعجاز قرآن بردارد و از طريق محاسبات علمى، كه جز با كمك مغز الكترونيكى امكان‏پذير نبود، ثابت نمايد، محال است اين كتاب محصول فكر انسان باشد و اگر انسان‏هاى جهان دور هم گرد آيند و بخواهند كتابى مثل اين بياورند نخواهند توانست هر چند پشتيبان يكديگر باشند.

    كوشش‏هاى پى‏گير استاد، براى اين بوده است كه ثابت كند ميان حروف مقطعه‏اى كه در آغاز 29 سوره است و ديگر حروف اين سوره‏ها، رابطه خاصى وجود دارد و رعايت اين رابطه، جز براى بشرى كه با جهان غيب ارتباط دارد، امكان‏پذير نيست.


[]



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]

[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]

[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]

[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]



[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]