جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

سیری در پیدایش و تحول خط

از: علیرضا مقاری

اشاره: خواننده گرامی این مقاله صرفا گرداوری مطالب بوده و خالی از اشکال نمی‌باشد.


فهرست مندرجات


[] خطوط باستان

تصویرنگاره و اندیشه نگاره

خط، هنر تثبیت ذهنیات است با علایم معهود چشم. احتیاج به حفظ خاطره‌ها نخستین محرک پیدایى خط در بین اقوام عالم بود. چه انسان اولیه براى حفظ امورى که مى‌خواست سالهاى مدید باقى بماند، ابتدا به رسم صور آنها پرداخت و از این تصویرپردازی روش تصویرنگارى را بوجود آورد. روش تصویرنگارى که به ابتدا ناظر به رسم صور اشیاء بود، بعدها توانست با تصویر اشیایى شبیه به اندیشه‌ها به نمایش اندیشه نیز اقدام کند. این طریق نمایش اندیشه همانست که نام اندیشه‌نگارى را در تاریخ خطوط دارد. روش اندیشه‌نگارى، گرچه تا حدى رافع نقص تصویرنگارى شد ولى باز کافى نبود چه در این روش اندیشه‌ها با علایمى نمایش داده می‌شدند که بکلى فارغ و مستقل از زبان بودند. در قدیم یک سلسله اعمال و علایمى وجود داشت که تا حدى به حفظ خاطره‌ها و امورى که باید حفظ شوند، کمک مى‌کرد، نظیر: چوب‌خط‌هاى کوچک آلمانیهاى قدیم و یا ریسمانهاى گره‌خورده ی مردمان پرو از زمان اینکاها و یا گردن بندهاى صدفى قوم ایروکوا به نام وامپون و بالاخره چوب‌خط‌هاى استرالیایی‌ها. نارسایى روش اندیشه‌نگارى موجب شد که در کار نگارش طریق دیگرى پیش آید که بستگى بیشتر با زبان داشته باشد، یعنى بستگى با اصواتى که چون گوش آنها را شنید، معانى آنها را درک کند. در این روش، اسم‌ها با علایمى نمایش داده می‌شوند که ربطى با اصوات مزبور ندارند، ولى در عوض آن خاصیت را دارند که چون چشم آنها را دید (بوقت قرائت) الفاظى قرین این علامات کند. با بکار بستن علایمى که شکل کلمات آن جناس لفظى با کلمات مبین معانى آنها دارد خط به مرحله ی سیلابى کشانیده شد. در این مرحله، هر سیلاب با علامتى خاص همراه است که با پیشرفت نمایش سیلابى خط کم‌کم روش الفبایى خط بوجود آمد. در روش سیلابى، با تجزیه ی سیلاب‌ها و نمایش مجزاى هر یک از آنها مطلب شکل تحریرى به خود می‌گیرد. در دنیاى قدیم ما به چهار نوع خط اندیشه‌ نگار بر مى‌خوریم به شرح زیر:

  • الف: خط چینى
  • ب: خط میخى
  • ج: خط هیروکلیف مصرى
  • د: خط هیروکلیف هیتیتى


[] الف: خط چینى

چینى‌ها ابتدا با رسم اشکالى آغاز به نگارش کردند، ولى علامات آنها به علت نارسایى موجب شد که بعدها ترکیباتى بسازند و با آن ترکیبات به بیان اندیشه‌هاى خود بپردازند. این ترکیبات گرچه از یک سو مصور اندیشه‌هاى آنان بود، ولى از طرف دیگر در انتقال مقاصد آنها نقش صحیح بازى نمى‌کرد و سرانجام به آنجا کشید تا چینى‌ها با تکوین علاماتى که بیشتر تکیه بر اصوات مى‌کرد، به نوعى خط صوت‌نگار دست یابند. این خط صوت‌نگار گرچه از حیث آنکه با زبان بستگى داشت؛ در مرحله‌اى جلوتر از خط قدیم بود، ولى از آنجا که هر حرف مى‌توانست نمایشگر اصوات مختلف چندى باشد واجد نقص بسیار بود. چینى‌ها براى رهایى از این نقص، یعنى نمایش معنى حقیقى هر علامت از علائمى اندیشه‌نگار به نام کلید استفاده کردند و هر کلید مبین یک نوع اندیشه بود. دانشوران چینى بعدها به یک قسم خط تندنویسى دست یافتند که نمونه‌ی خط ژاپونى شد.

    خط چینی ١۵٠٠ سال ق.م                  خط چینی اوایل سلسله‌ی مینگ قرن ١۴ م

خوشنویسی نیز از کهن ترین هنرهای چین است. چینی‌ها خوشنویسی را جوهر نقاشی‌های تصویری می‌شمردند و از این رو در چین بین خطاطی و نقاشی پیوند‌های خاصی برقرار بوده است. هنر خط در سنت هنری چین والاترین جایگاه را دارد. خط و خوشنویسی در چین از حدود ٢۵٠٠ سال پیش (احتمالا در زمان کنفوسیوس) به‌عنوان یک هنر معتبر رواج یافت و به مرور زمان ۵ شیوه‌ی خوشنویسی در چین پدید آمد و با اندک تغییراتی تاکنون پابرجا مانده است. این ۵ شیوه عبارتند از:

  • مهرگونه
  • تحریری
  • منتظم
  • غیر منتظم
  • روان


[] ب: خط میخى

این خط که اصلى اندیشه‌نگار داشت در همه کشورهاى آسیاى غربى بکار می‌رفت. محققین سومریان را ابداع کننده‌ی خط میخی می‌دانند. سومریان (حدود ٣٠٠٠ تا ٢۵٠٠ سال قبل از میلاد) با ابداع خط میخی دوره‌ای را آغاز کردند که به عنوان آغاز خط نویسی شهرت دارد و همچنین اولین مدارک نگارشی بشر که به صورت الواح گلین برجای مانده متعلق به تمدن‌های بین النهرین است.

خط میخی در ایران باستان

در سال ١٦٢١ م. سیاح ایتالیایى به نام پیترودلاواله از کتیبه‌هاى تخت‌جمشید چند علامت میخى نقاشى کرد و با خود به اروپا برد و به حدس خود گفت که این خط باید از چپ به راست خوانده شود. شاردن سیاح فرانسوى در سال ١٦٧۴ م. یکى از کتیبه‌هاى ایرانى را در سیاحتنامه خود ترسیم کرد و کنت کاى لوس در ١٧٦٢ م. تصویر گلدانى از مرمر را که بر روى خود کتیبه‌هایى از سه خط میخى و یک خط مصرى داشت انتشار داد و زمینه را براى تحقیق باز کرد. در سال ١٧٦۵ م. کارس تنس نى‌بور دانمارکى کتیبه‌هایى از پاسارگاد کپی برداشت و معلوم کرد که خطوط این کتیبه‌ها از سه نوع است و ساده‌ترین آنها مرکب از چهل و دو علامت می‌باشد. عالم دانمارکى دیگر به نام مون‌تر نوع دوم خط میخى را در سال ١٨٠٢م. خط سیلابى یا هجایى اعلام کرد و گفت هر علامت آن نماینده‌ی یک هجاست و خط سوم نیز ایدئوگرامى است یعنى هر علامت نماینده‌ی یک مفهوم یا کلمه است. بعدها عالم مزبور گفت در جاهایى که کتیبه به سه نوع خط نوشته شده هر سه از حیث مضمون راجع به یک مطلب‌اند و هرکدام از خط‌ها متعلق به یک زبان است. به عقیده‌ی او خط اول باید متعلق به زبانى باشد که متن در ابتدا به آن زبان نوشته شده و بعد آن را به دو زبان دیگر ترجمه کرده‌اند و چون زبان اهالى پارس، که تخت‌جمشید در آن واقع است، زبان پارسى بوده پس جاى اول را باید به زبان پارسى داد. پس از آن او بخواندن خط اول که ساده‌تر بود پرداخت. او با این مجاهدت‌ها توانست دو حرف را که عبارت از "آ" و "ب" باشند معلوم کند و نیز متوجه شد که چند علامت همیشه با هم و به یک ترتیب تکرار می‌شوند ولى گاه گاه آخر این چند علامت تغییر می‌کند. در ادامه‌ی تلاش‌های مون تر محقق دیگری به نام گروت فند به این نتیجه رسید که این چند علامت که به یک ترتیب و با هم تکرار مى‌شوند باید کلمه شاه باشد و کلمه‌اى که قبل از آن آمده و در دو کتیبه مختلف است اسم شاه. بالا خره بعد از مجاهدت و تلاشهای فراوان محققین راولین سن موفق شد راز کتیبه‌ی بیستون داریوش اول را که با سه زبان نوشته شده بود (پارسی قدیم، ایلامی، آسوری) فاش کند. و این باعث شد تا الفبای زبان پارسی قدیم معلوم شود و چهارصد کلمه از این زبان بدست آمد. علامات خط میخی دوم نیز به کوشش راولین سن در سال ١٨۵۵ م. کاملا معلوم شد و محقق شد که زبان آن زبان ایلامى یا زبان شوش جدید است. بعد از این به خواندن خط سوم پرداختند در اینجا کار با اشکالات بسیار همراه بود زیرا این خط کمتر از دو خط دیگر جا گرفته بود. "مون تر" در ١٨٠٢ م. گفت که بعضی علامات خط سوم شبیه علاماتى است که بر آجرهاى بابل نوشته شده و از خرابه‌هاى این شهر قدیم بدست آمده است. بر اثر اکتشافات الیاردا و ابت تاا در نینوا ثابت گردید که خط سوم کتیبه‌هاى هخامنشى همان خط آسورى و بابلى است و دیگر شکى نماند که شاهان هخامنشى بعد از زبان پارسى قدیم و زبان ایلامى به خط و زبان آسور و بابل، که زبان و خط نخستین مردم متمدن آسیاى پیشین بود توجه داشته و آنرا بکار می‌برده‌اند.

خط میخی مربوط به اکدیان

بر اثر کوشش صد و پنجاه ساله‌ی این محققین ما امروزه از هر جهت به زبان و خط رایج زمان هخامنشیان آگاهیم.

نمونه‌هایی از خط میخی


[] ج: خط هیروگلیف مصری

این خط، در حدود ۵ هزار سال قبل از تصویر نگاری مشتق شد. نزدیک به ۵٠٠ علامت تصویری در خط هیروگلیف وجود داشت. و طرز نگارش آن به دو صورت عمودی و افقی بود که ابتدا هیروگلیف عمودی و سپس افقی پدید آمد.

این خط را مصریان اولین‌بار جهت نوشتن مطالب خود اختراع کردند و آن را هیروگلیف نامیدند. هیروگلیف به‌معنی کنده کاری مقدس و خط مقدس است که حجاران و صنعتگران آن را در دیوار مقابر، ستون‌ها، تندیس‌ها مهر‌ها و ... به کار می‌بردند. بعدها با پیدایى پاپیروس از این خط نوع دیگرى بوجود آمد بنام هیراتیک (مذهبى، با صلابت) و سپس با بهم ‌ریختگى آن نوعى خط تندنویسى ایجاد گردید به نام خط عامیانه. در زیر نمونه‌هایی از خط هیروگلیف مصری را مشاهده می‌کنید:

تصویر١: مردان، زنان و خدایان بزرگ

تصویر ٢: اعضای بدن انسان و حیوان

تصویر ٣ و ۴: حیوانات

تصویر ۵: حشرات، گیاهان، آسمان، زمین، آب

تصویر ٦: ساختمانها

تصویر ٧: وسایل، لباس، کشتی

تصویر٨: کشاورزی، شکار، صنعت، جنگ


[] د: هیروکلیف هیتیتى

این خط خیلى درست‌تر از خط هیروگلیف مصریست. فنیقى‌ها (چهارده قرن پیش از میلاد مسیح) به احتمال اقرب به یقین، نخستین کسانى بودند که افتخار کشف الفباى حقیقى را دارند؛ کشفى که تحول عظیمى در خط بوجود آورد چه الفباى یونانى و ایتالیایى منتج از الفباى فنیقى است و از آنجا که الفباى سایر کشورهاى اروپایى مشتق از این دو الفبا مى‌باشد، مى‌توان گفت که مبدأ خطوط ملل اروپایى فنیقى است. علاوه بر این، از طریق قوم آرامى الفباى فنیقى در مصر و عرب و بین‌النهرین تا هند بسط یافت و اصول آن بعدها با اختراع علایمى براى نشان دادن حروف مصوت بوسیله‌ی یونانی‌ها کامل شد.

خط فنیقى چون بوجود آمد، سایر خطوط جز خط چینى را از قلمرو نویسندگى خارج کرد؛ چون کتابت با این خط بسیار آسان بود، بکار بستن آن توسعه زیاد یافت. در جنب پیشرفت خط سعى دیگرى نیز به عمل آمد و آن توسعه‌ی محل و مواد نویسندگى بود چه قبل از پیدایى کاغذ از سنگ و فلزات استفاده مى‌کردند و غیر از سنگ و فلزات از پوست درختان و جانوران نیز استفاده می‌شد، ولى گرانى قیمت این دو پوست موجب شد که در مصرف آن اقتصاد بورزند و طریق اقتصادورزى، یکى فشردگى در نوشته و دیگر استفاده از علائم اختصارى و سدیگر تراش پوست و استفاده‌ی مجدد از آن بود.

قدیمی‌ترین نمونه‌های این الفبای فینیقی در شهر کوچک بولوس لبنان پیدا شده که امروزه جبیل خوانده می‌شود. یونانی‌ها الفبای فینیقی را پذیرفتند و در آن تغییراتی دادند. که الفبای یونانی (١٠٠٠ سال پیش از میلاد) بوجود آمد. عقیده بر آن است که الفبای مذکور از خط اقوام سامی شمالی سرچشمه گرفته است.

نمونه‌هایی از خط عبری که خط اقوام سامی بوده است

سرچشمه‌ی خط لاتین نیز بنا به عقیده‌ی محققان به خط اقوام اتروسک که ساکنان اولیه‌ی ایتالیا بودند مربوط می‌شود. پس از قرن اول ق.م. در الفبای لاتین قواعد زیبایی شناسی خاصی پدیدار گشت. این امر نخست در کتیبه‌ها و سپس با تغییرات جزیی در کتب تحقق یافت.

امروز انواع اصلى خطوط عبارتند از: چینى، عربى (خط جمیع ملل مسلمان جز ترکیه)، هندى، یونانى، روسى، آلمانى، لاتین (خط لاتین بوسیله‌ی آمریکاییها و استرالیاییها نیز اخذ شده است).

جهت نگارش خط: خط مصریها، سانسکریت، یونانى، لاتینى و خطوط مشتق از آن، ارمنى، اتیوپى، گرجى و اسلاوى همه از چپ براست نوشته می‌شود. عبرى، عربى، کلدانى، آسورى، فارسى، ترک، تاتار، از راست به چپ؛ چینى، ژاپونى سطور از بالا به پایین و حروف از راست به چپ تحریر مى‌گردد. مکزیکى‌ها از پایین به بالا مى‌نویسند. در یونان قدیم، نوعى نگارش بوده که ابتدا از راست به چپ مى‌نوشتند و چون به انتهاى سطر مى‌رسیدند از چپ به راست مى‌نوشتند و با همین ترتیب تا آخر پیش مى‌رفتند.


[] تاریخ خط در ایران

با آمدن اسلام به ایران و گسلیدن فرهنگ بعد از اسلام ایران از قبل از اسلام، مبحث خط نیز به دو قسمت می‌شود؛ قسمتى از آن مربوط به خطوط ماقبل اسلام در ایران و قسمت دیگر مربوط به خط بعد از اسلام است.


[] ورود اسلام به ایران و تحول خط:

در این قسمت تاریخ خط فارسى همان تاریخ خط عربى است. که ابتدا اما تاریخ خط عربى به اجمال ذکر می‌کنیم.

بنابر گفته‌ی جرجى زیدان چنین است. اعراب حجاز مدرکى دال بر خط و سواد داشتن خود ندارند، ولى از اعراب شمال و جنوب حجاز آثار کتابت بسیار بدست است که معروفترین این مردمان مردم یمنى‌اند که با حروف مسند مى‌نوشتند و دیگر نبطى‌هاى شمال‌اند که خطشان نبطى است. مردم حجاز که بر اثر صحرانشینى از کتابت خط بى‌بهره ماندند، کمى پیش از اسلام بعراق و شام مى‌رفتند و بطور عاریت از نوشتن عراقیان و شامیان استفاده مى‌کردند و چون به حجاز مى‌آمدند، عربى خود را با حروف نبطى یا سریانى و عبرانى مى‌نوشتند. خط سریانى و نبطى بعد از فتوحات اسلام نیز میان اعراب باقى ماند و تدریجاً از نبطى، خط نسخ پدید آمد و از سریانى، خط کوفى. خط کوفى در ابتدا به خط حیرى مشهور بود و بعدها که مسلمانان کوفه را در نزدیکی حیره ساختند، این خط نام کوفى گرفت. سریانیهاى مقیم عراق خط خود را با چند قلم مى‌نوشتند که از آن جمله، خط مشهور به سطرنجیلى مخصوص کتابت تورات و انجیل بوده است. عربها در قرن اول پس از اسلام این خط (سطرنجیلى) را از سریانى اقتباس کردند و یکى از وسائل نهضت آنان همین خط بوده است. بعدها خط کوفى از همان خط پدید آمد و هر دو خط از هر جهت بهم شبیه هستند. مورخین درباره‌ی شهرى که خط از آنجا به حجاز آمده، اختلاف نظر دارند و به قول مشهور خط سریانى از شهر قدیمى انبار به حجاز آمده است. و مى‌گویند مردى به نام بشربن عبدالملک کندى برادر اکیدربن عبدالملک فرمانرواى دومة‌الجندل، آن خط را در شهر انبار آموخت و از آنجا به مکه آمده صهباء دختر حرب‌بن امیه، یعنى خواهر ابوسفیان را تزویج کرد و عده‌اى از مردم قریش نوشتن خط سریانى را از داماد خودِ بشربن عبدالملک آموختند و چون اسلام پدید آمد، بسیارى از مردم قریش مقیم مکه خواندن و نوشتن می‌دانستند تا آنجا که پاره‌اى گمان کردند سفیان‌بن امیه اول کسى بود که خط سریانى را به حجاز آورد. بارى عربها در سفرهاى بازرگانى که به شام مى‌رفتند خط نبطى را از مردم حوران و از عراق خط کوفى را آورده‌اند و همانطور که تورات به خط «سطرنجیلى» تحریر مى‌یافت، آنها قرآن را با «خط کوفى» نوشتند در «خط کوفى» و خط «سطرنجیلى» چنین رسم است که اگر الف ممدود در وسط کلمه واقع می‌شد، در کتابت مى‌افتاد چنانکه در اوابل اسلام مخصوصاً در تحریر قرآن این قاعده کاملا مراعات می‌شد و به جاى «کتاب» «کتب» و به جاى «ظالمین» «ظلمین» مى‌نوشتند. پس از آمدن اسلام، عربهاى حجاز با نوشتن آشنا بودند، ولى عده‌ی کمى از آنها نوشتن مى‌توانستند و آنان از بزرگان صحابه شدند که بعضى از آنها «على‌بن ابیطالب» و «عمربن خطاب» و «طلحة‌بن عبیدالله» بودند. در زمان خلفاى راشدین و بنى‌امیه، قرآن را به خط کوفى مى‌نوشتند و مشهورترین قرآن‌نویس بنى‌امیه، مردى بود قطبه‌نام و خیلى خوشخط بود و به علاوه خط کوفى را با چهار قلم مى‌نگاشت. در اوائل دولت عباسى دوازده قلم خط به شرح زیر معمول بود:

    ١- قلم جلیل ٢- قلم سجلات ٣- قلم دیباج ۴- قلم اسطور مار کبیر ۵- ثلاثین ٦- قلم زنبد ٧- قلم مفتح ٨- قلم حرم ٩- قلم مد مرات ١٠- قلم عمود ١١- قلم قصص ١٢- قلم حرفاج.

در زمان مأمون نویسندگى اهمیت پیدا کرد و نویسندگان در نیکو ساختن خط به مسابقه پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسى. و درنتیجه، خط کوفى به بیست شکل درآمد. اما خط نبطى یا نسخ، بهمان شکل سابق در میان مردم و براى تحریرات غیررسمى معمول بود تا آنکه ابن مقله خطاط مشهور متوفى به سال ٣٢٨ ه‍ . ق. با نبوغ خود خط نسخ را بصورت نیکویى درآورد و آنرا جزء خطوط رسمى دولتى قرار داد و خطى که امروز معمول است، همان خط اصلى ابن مقله مى‌باشد. مشهور است که ابن مقله خط نسخ را از خط کوفى استخراج کرده است، ولى واقع آنست که خط کوفى و نبطى هر دو از اوائل اسلام معمول بوده و چنانکه گفته شد، کوفى را براى کتابت قرآن و امثال آن بکار مى‌بردند و نبطى در مکاتبات رسمى استعمال می‌شد. و ابن مقله اصلاحاتى در خط نسخ نمود و آنرا براى نوشتن قرآن شایسته و مناسب ساخت. سپس به مرور زمان، خط نسخ فروعى پیدا کرد و به طور کلى دو خط نسخ و کوفى در کتابت عربى معمول گشت و هر کدام از آن شاخه‌هایى داشت که در قرن هفتم هجرى مشهورترین آن به قرار زیر بوده است:

    ثلث، نسخ، ریحانى، تعلیقى و رقاع

همین قسم خطاطان بسیارى بوجود آمدند و کتابها و رساله‌هایى درباره خط و خطاطى پرداختند.

درباره‌ی تاریخ خط فارسى در تذکره‌ی مرآت‌الخیال آمده است که انواع خطوط فارسى شامل: ثلث، رقاع، نسخ، توقیع، محقق و ریحان است و باز در آنجا آمده که خط هفتم تعلیق است که از رقاع و توقیع برآمده. پس از ذکر انواع خطوط مزبور نویسنده‌ی مرآت‌الخیال مى‌آورد: "گویند که از متقدمین خواجه تاج‌سلمان این خطها را خوب مى‌نوشت و خط هفتم که تعلیق باشد میر على تبریزى در زمان امیر تیمور صاحبقران از نسخ و تعلیق استنباط نمود". خط فارسى رافع اقلامى است از جمله:

    اجازت، تعلیق، توقیع، ثلث، جلى، جلى دیوانى، دیوانى، رقاع(رقعه)، ریحانى، سنبلى، سیاقت، شجرى، شکسته، شکسته‌ی نستعلیق و کوفى یا نسخ


[] خطوط اصلی و متداول عصر حاضر در ایران

ترتيب زمانی و پيدايش خطوط اصلی چنين است:

    ١- كوفی ٢- محقق ٣- ريحان ۴- ثلث ۵- نسخ ٦- تعليق ٧- ديوانی ٨- رقعه ٩- نستعليق ١٠- شكسته نستعليق



[] ١- كوفی :

در صدر اسلام با انتخاب خط كوفی به عنوان خط كتابت قرآن دوران ترقی و تكامل آن آغاز گرديد. اين خط اصل و ريشه تمام خطوط اسلامی است.

معروف است نخستين كسی كه نقطه را برای كوفی وضع كرد شخصی به نام ابوالاسود دوئلی بود كه از ياران و شاگردان حضرت علی عليه السلام به شمار می‌رفت بعد از مدتی كه خط كوفی در ايران رايج شد در حدود قرن چهارم ايرانيان خط كوفی نوع خط تلفيقی به نام پيرآموز ابداع كردند كه به كوفی ايرانی ‌موسوم است.

نمونه‌ی خط کوفی

خط کوفی ایرانی

بطور كلی خط كوفی به دو دسته بزرگ تقسيم می‌شود:

    ١- كوفی مغربی
    ٢- كوفی مشرقی

خط كوفی مشرقی مشتمل بر انواع زير می‌باشد:

    الف - ‌كوفی ساده
    ب - كوفی تزئينی
    ج‌ - كوفی بنايی (‌معقلی)

الف- كوفی ساده

اين خطوط يا كاملاً ساده و بدون تزئين هستند و يا تزئينات بسيار مختصری دارند.

ب - ‌كوفی تزئينی

اين خط برای تزئين استفاده می‌شد و به شيوه‌هايی چون مشجر، مورق، مزهر، موشح نوشته می‌شد كه كوفی تزئينی كه شامل موارد فوق می‌باشد از همان قرن دوم هجری به عناصر مهم اسلامی تبديل شد و بر صفحه‌های قرآن سكه‌ها و كتيبه‌ها خودنمايی كرد.

از ديدگاه كتيبه نويسی اوج خط كوفی تزئينی در طی قرن پنجم ‌يعنی در عصر پادشاهان سلجوقی است و تحول شكلهای تزئينی آن تا اواخر قرن ششم ادامه پيدا كرد. بطور كلی می‌توان گفت كه خطوط كوفی اعم از ساده و تزئينی آن بسيار باشكوه هستند و خطوط عمودی آنها حالتی معنوی را تداعی می‌كند.

ج ـ كوفی بنايی (‌معقلی)

اين خط در بسياری از بناها و مساجد به ويژه بعد از دوره سلجوقی ‌ديده می‌شود و در زيبايی بنا و القای روحيه معنوی به آن سهمی بسزا دارند اساس كوفی بنايی امتدادهای افقی و عمودی و گردش خط با ضخامتی یکنواخت در راستای افقی يا عمودی است به گونه‌ای كه تمام سطوح هندسی شكل با اين نوشته‌های افقی و عمودی پر می‌شود. در بعضی انواع كوفی بنايی به نمونه‌هايی برخورد می‌كنيم كه هم سياهی و هم سفيدی بين آنها از كلماتی تشكيل شده‌اند كه دارای معناست و اصطلاحاً به آن سواد و بياض گفته می‌شود امروزه به سبب اينكه جنبه‌های تزئينی در انواع كوفی بسيار فراوان است می‌توان به عنوان پايه‌ای برای طراحی جديد حروف الفبا در رشتة گرافيك مورد استفاده قرار گيرد. بعضی از هنرمندان در سالهای اخير با استفاده از خط كوفی و تغيير و تلفيق آن با ديگر انواع خوشنويسی، برای طراحی پوستر، نشانه، سربرگ كاغذ و ديگر كارهای مربوط به اين رشته استفاده كرده‌اند.

خط کوفی بنایی


[] ٢- خط محقق:

خطاطان خط محقق را پدر خطوط گفته‌اند. اين خط از خطوط اصيل اسلامی می‌باشد. خط محقق نزديكترين خط به كوفی ساده است. در اين خط اشكال حروف يكدست، يكنواخت و درشت اندام است كه با فواصل منظم و بدون تداخل حروف می‌باشد.

خط محقق


[] ٣- خط ريحان:

خط ريحان مشتق از محقق می‌باشد و خطی است ظريف و كوچك اندام و تمام ويژگيهای خط محقق را دارد ولی ظريفتر است و به همين جهت آن به گل و برگ و ريحان تشبيه كرده‌اند. اين خط برای سهولت در نگارش ابداع شده است و خواسته‌اند سبك و روش ‌محقق را در خلاصه نويسی بكار برده باشند.

خط ريحان


[] ۴- خط ثلث:

خطاطان خط "ثلث" را مادر خطوط گفته‌اند. ثلث نوعی خوشنويسی است كه از كوفی استخراج شده است. ابداع آن را به ‌ابوعلی بن مقله بيضاوی شيرازی ‌كه در قرن سوم هجری می‌زيسته است نسبت داده‌اند.

يكی از دلايلی كه برای گذاشتن نام ثلث بر اين نوع خوشنويسی آورده شده است داشتن ٣/١ سطح (خطوط مستقيم) و ٣/٢ دور (خطوط انتهايی) در داخل كلمات آن می‌باشد.

از هنرمندان ثلث نويس معاصر می‌توان افراد زير را نام برد:

    ١- حامد آلامدی در تركيه ٢- ‌هاشم محمد بغدای در عراق ٣- احمد نجفی زنجانی و ۴- طاهر در ايران

‌الفبای كشيده و بلند و دواير نسبتاً كم عمق و باز از خصوصيات اين نوع خوشنويسی است. در خط ثلث كلمات خيلی تو در تو و سوار بر يكديگر نوشته می‌شوند به همين علت درجه خوانايی آن كم می‌شود. اين خط از لحاظ ظاهری بی‌شباهت به محقق نيست با اين تفاوت كه در اين خط برخلاف محقق دور حروف بيشتر و اندازه آنها كوچكتر است.

ريتمی كه در اثر تكرار ضربه‌های عمودی و بلند حروف در اين خط ايجاد می‌شود القاء كننده قدرت عظمت و بزرگی است. مهمترين كاربرد خط ثلث در كتيبه نويسی است خط ثلث دارای بار مذهبی نيرومندی می‌باشد و به همين لحاظ در دورۀ پس از انقلاب اسلامی در آثار گرافيكی برای نوشتن آيات قرآن و ادعيه بكار می‌رود. همچنين در عناوين برخی مجله‌ها پشت جلد كتاب و طرح تمبر و - نيز بكار برده می‌شود.


[] ۵- خط نسخ:

خط نسخ تحت تاثير خطوط محقق و ريحان ثلث و توقيع بدست آمده است. در قرن هفتم هجری خط نسخ بوسيله ياقوت مستعصمی ‌كه به شيوه ياقوتی (عربی) معروف است تكامل يافت و در حدود قرن يازدهم ميرزا احمد نيريزی ‌با تغييراتی كه در آن بوجود آورد به شيوة جديدی دست يافت كه به نسخ ايرانی مشهور شد. وی بزرگترين هنرمند نسخ نويس ايرانی به شمار می‌رود و شيوه او تا به امروز در كشور اما رايج است.

در مورد سابقه و پيدايش اين نوع خوشنويسی نظريه‌های مختلفی وجود دارد. عده‌ای آن را يكی از شش نوع خطی می‌داند كه ابن مقله در قرن سوم هجری ابداع كرد. نظر عده‌ای ديگر بر آن است كه سالها قبل از ابن مقله ابتدا ثلث از كوفی استخراج شد وسپس با گذشت زمان و احساس نياز به داشتن نوعی خوشنويسی ساده برای خواندن و نوشتن قرآن رفته رفته نسخ را از ثلث استخراج كردند. به هر حال اين مقاله در تدوين و تكامل نسخ نقش اساسی داشته است به طوری كه وی را ابداع كننده و مروج آن می‌دانند.

خط نسخ خطی كامل معتدل منظم و فوق العاده روشن و واضح می‌باشد. خط نسخ از لحاظ سهولت درخواندن ، وضوح و رسائی در درجة اول خطوط قرار دارد. اين خط كه به آن خط قرآنی نيز می‌گويند در كتابت قرآن و ادعيه با اعراب و دركتب و نشريات و … بدون اعراب بكار می‌رود. حروف و كلمات در نسخ هيچ گاه به صورت پس و پيش و سوار بر يكديگر نوشته نمی‌شوند. همين مشخصة بارز نسخ يعنی خوانايی و بعضی مسائل فنی ديگر باعث شده است كه تنها از اين خط سنتی برای ‌ماشين چاپ و ‌ماشين تحرير استفاده نمايند.

خطی كه امروزه به ‌روزنامه‌ای ‌معروف است از خط نسخ گرفته شده است و خطی است خشك و نازيبا ولی فقط به علت بالا بودن درجه خوانايی و منطبق شدن صنعت چاپ كشور با اين رسم الخط همواره از آن استفاده می‌شود. اين شيوه مانند ثلث در دورة پس از انقلاب اسلامی بوفور در آثار گرافيكی استفاده می‌شود و برای نوشتن متون گوناگون عنوان‌ها، پوسترها، نشانه‌ها و غيره مورد استفاده قرار می‌گيرد.


[] ٦- خط تعليق:

خط تعليق اولين خط از خطوط خاص ايرانيا است كه در اواسط قرن هفتم از تركيب دو خط توقيع و رقاع بوجود آمد. تعليق اولين نوع خوشنويسی بود كه برای خط پارسی ابداع شد و در آن علامتهای زير و زبر و پيش بكار نمی‌رفت. عده‌ای وضع آن را به ‌خواجه تاج سلمانی اصفهانی نسبت می‌دهند. خط تعليق تا ‌قرن دهم هـ‌ .ق در ايران متداول بود ولی با پيدايش خطوط نستعليق و شكسته نستعليق از رونق و رواج آن كاسته شد. خط تعليق يكی از پايه‌های مهم ‌خط نستعليق و شكسته نستعليق می‌باشد. تعليق خطی تو در تو و متصل بهم بوده كلمات و حروف آن يكنواخت نمی‌باشند. يعنی گاهی درشت و گاهی ريز و لاغر نوشته می‌شود.


[] ٧- خط دیوانی:

خط دیوانی در حال حاضر صورتی از خط تعلیق است که تصرفاتی در آن شده و در ممالک عربی رواج کامل دارد. خط دیوانی اگر بدون حرکات و تزیینات باشد آن را خفی و اگر دارای تزیینات نقطه و حرکات باشد آن را جلی گویند. نوشتن این نوع خط مستلزم صرف وقت زیاد می‌باشد.


[] ٨- خط رقعه:

خط رقعه از خطوط بسیار رایج در ممالک عربی است خطی است بین نسخ و دیوانی در ایران نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی این خط در آثار گرافیکی از جمله پوستر‌هایی که در رابطه با رویداد‌های جهان اسلام تهیه می‌شوند نظیر هفته‌ی وحدت بکار می‌رود.


[] ٩- خط نستعلیق:

در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری یعنی در عهد تیموری از درآمیختن دو خط نسخ و تعلیق خوشنویسی جدیدی برای خط فارسی در ایران بوجود آمد. که "نسخ تعلیق" نامیده شد. و بعدها به نام "نستعلیق" شهرت یافت.

خط نستعلیق

این خط دومین خط خاص ایرانیان می‌باشد. خط نستعلیق فاقد علایم زیر و زبر و پیش است و با توجه به ظرافت‌ها و گردش‌های لطیفی که در حرکت‌ها و شکل حروف دارد کم کم جایگاه خود را به عنوان زیباترین نوع خوشنویسی جهان باز کرد و در بین کشور‌های اسلامی به "عروس خطوط اسلامی" معروف شد. عده‌ای ابداء خط نستعلیق را به هنرمندی به نام میر علی تبریزی نسبت داده‌اند. وی در اوایل قرن نهم هجری می‌زیسته است. نقش میر علی تبریزی در تدوین نستعلیق آنچنان مهم و اساسی بود که استادان بعدی از وی به عنوان ابداء کننده نام برده‌اند.

از کسانی که در تکامل خط نستعلیق نقش داشته‌اند می‌توان از "سلطان علی مشهدی" و "میر علی هروی" نام برد. اما هنرمندی که نستعلیق را به اوج تکامل و زیبایی رساند "عماد الحسنی قزوینی" معروف به "میر عماد" بود که در قرن یازدهم و در دوره‌ی صفویه زندگی می‌کرد. میر عماد با ابتکار و خلاقیت خود و مهارت بالایی که در نستعلیق بدست آورد دارای سبک و مکتبی شد که هنر مندان خوشنویس سالیان بسیار پس از او از سبک وی پیروی کردند.

در قرن سیزدهم سبک و شیوه‌ی جدیدی در نستعلیق بوجود آمد. این کار بوسیله‌ی هنرمندی به نام "محمدرضا کلهر" صورت گرفت. در زمان کلهر صنعت چاپ به صورت اولیه‌ی خود به ایران آورده شد. و همین امر سبب گردید که کلهر بتواند با پشتوانه‌ی تحقیقی و مهارتی خود در نستعلیق با بوجود آوردن تغییراتی در سبک و روش میر عماد شیوه‌ی تازه‌ای را برای نستعلیق بوجود اورد که مناسب برای صنعت چاپ باشد.

بارز ترین مشخصه‌ی نستعلیق "زیبایی" آن است و میتوان گفت که نستعلیق بهترین و زیباترین نوع خوشنویسی است که می‌توان برای نوشتن متن‌های فارسی به صورت‌های مختلف مورد استفاده قرار داد.



[] ١٠- خط شکستۀ نستعلیق:

در اوایل قرن یازدهم سومین خط خاص ایرانیان بوجود آمد. و چون بیشتر شکل‌های آن از نستعلیق گرفته شده بود به نام شکسته‌ی نستعلیق شهرت یافت. عده‌ای "مرتصی قلی خان شاملو" و برخی دیگر "محمدشفیع هروی" معروف به شفیعا را ابداع کننده‌ی این خط دانسته‌اند. در نیمه‌ی دون قرن دوازدهم هنرمندی به نام "درویش عبدالمجید طالقانی" شکسته‌ی نستعلیق را به اوج تکامل رسانید.

خط شکسته نستعلیق

سیاه مشق


[] تحول و نوآوری در دنيای معاصر

چنانچه بررسی گرديد خط و خوشنويسی در ايام گذشته و دنيای سنتی، پيوسته با تحول و نوآوری همراه بوده است اما در جهان سنتي، به دليل عدم نياز عامه مردم به‌طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نيازهای تجاری و انتشاراتی و تبليغاتی، اهداف خوشنويسی تركيبی بوده است از زيبايی بصری - آسانی، سرعت و سهولت نگارش و خوانايی تا در نهايت، بتواند روند مراسالات و مكاتبات و امور ديوانی و تا حدودی نيز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد. از طرف ديگر، هم در نظام سنتی و هم در دنيای معاصر و مدرن، انگيزه‌های كاركردی عاملی مهم و درجه اول، ‌در تحولات خط محسوب می‌شود. اگر چه زيبايی بصری نيز بدون شك مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما امروز، صنعت چاپ و يك دستی و متحدالشكلی مكاتبات، اين بعد عملكردی خطاطی را به حداقل رسانده و در كنار آن جنبه‌های ديگر خطاطی اهميت يافته است. لهذا نوآوری، مهمترين خاستگاه تحولات خط در يكصدو پنجاه سال اخير می‌باشد.

تحولات فرهنگی - هنری و سياسی - اجتماعی و فناوری كه زمينه‌ساز نوآوری متفاوتی در خط شده‌اند. در ايران، طی دو حركت در دوره‌های قاجار و پهلوی خطاطی و خوشنويسی را تحت تاثير قرار داده‌اند كه اينك بدان اشاره می‌شود.


[] الف ـ دوره اول ـ قاجاريه (دوره نوآوری در جامعه سنتی)

جامعه قاجاری جامعه‌ای سنتی بود اما در اين دوران از عهد عباس ميرزا پسر فتحعلی شاه و پس از جنگ‌های ايران و روس و شكست‌های ايران با جمع‌بندی از دلايل شكست و با حركتی عبرت‌گيرانه توسط عباس ميرزا تحولاتی در روند نوآوری انجام گرفت كه حاصل آن نوسازی قشون - ‌ورود صنعت چاپ و ورود برخی كارخانجات و تاسيس مدارس سبك جديد و فرستادن دانشجو به خارج از كشور برای كسب علم و هنر بوده است. اما شاه‌بيت اين نوآوری بعدها در ظهور و روزنامه‌ها و نشرياتی تحقق يافت كه به‌نحوی اطلاع‌رسانی و آگهی‌های جديد را به‌عهده گرفتند. خط و خوشنويسی نيز در پرتو اين تحولات وارد عرصه شد؛ اما با ضرب آهنگی بسيار كند حركت نمود تا بتواند نشريات تازه بر عرصه رسانده را بسنده نمايد. به‌عنوان نمونه نخستين نشرياتی كه خوشنويسی جديدی را می‌طلبيدند عبارت بودند از:

  • كاغذ اخبار در ١٢۵٣ به سردبيری ميرزا صالح شيرازی
  • وقايع اتفاقيه ١٢٦٧–١٢٦۴ به سردبيری اميركبير
  • قانون ١٢٩۵-١٢٩٠ به سردبيری ميرزاملكم خان

به طور تفصيلی تر و جهت تشريح نوآوری و تاثير ‌آن بر خطاطی يكصد و پنجاه ساله آخر سرنوشت نخستين روزنامه‌های ايران قابل بررسی است.

    كاغذ اخبار

    نخستين روزنامه كه حاكی از سرآغاز نوآوری در جامعه سنتی است حدود ٧٢ سال قبل از مشروطه منتشر شد اگر چه درباره روز تولد و تاريخچه دقيق اولين روزنامه فوق كه با سردبيری ميرزا صالح شيرازی كازرونی منتشر شده اطلاع زيادی در دست نيست جز اين كه به تقريباً در طی چند جمله گفته شود كه نخستين روزنامه ايران تحت عنوان كاغذ اخبار و به فرمان محمد شاه منتشر شده است و نخستين شماره در ٢۵ محرم ١٢۵٣ انتشارات يافته است.

    روزنامه وقايع اتفاقيه

    تاثير پذيری خط و خوشنويسی از نوآوری‌های دوره قاجار، در روزنامه وقايع اتفاقيه نيز به نحو چشمگيرتری ظاهر می‌شود اين روزنامه از زمان ناصرالدين شاه و به سردبيری و زير نظر اميركبير منتشر شد و بعدها با تغييراتی به اسم‌های ايران سلطانی و ايران مواجه شد و اكنون نيز ادامه دارد. نخستين شماره آن با تصوير شير و خورشيد و با جمله ‌يا اسدالله الغائب به نحو خاص طراحی شده كه الله بالای اسد قرار گيرد. اسدالله الغالب و همچنين جمله روزنامه اخبار دارالخلافه ‌طهران را در فضای گرافيكی ويژه‌ای به صورت غير متداول خطاطی و خوشنويسی رايج سامان داده است.

    روزنامه قانون

    اما روزنامه قانون به سردبيری ميرزاملكم خان ناظم الدوله از ديگر نشريات نوگرا و نوپرداز دوران قاجاريست. البته بررسی نوآوری و تاثير‌آن بر خطاطی كه در رابطه با روزنامه قانون انجام می‌گيرد جدای از وجوه و گرايش‌های فراماسونری ميرزاملكم می‌باشد نوآوری اين نشريه با شعاری كه بر سر نشريه چاپ خودنمايی می‌كند شعار مذكور چنين است: اتفاق - عدالت -‌ ترقی ‌اين شعار به نحو خاصی بين دو گرايش نو و سنتی مشاهده می‌شود - در سرلوح نقطه گذاری واژه قانون به نحوی متفاوت از نقطه گذاری‌های رايج بر سر يكديگر نه در كنار يكديگر قرار دارد و درآغاز واژه قانون واژه آدميت به نحو خاصی طراحی شده و به صورت "ا د م‌ ی ت" نوشته شده. سپس در پايين، سرلوح به سه قسمت تفكيك گرديده كه گويای سنت و تجدد در كنار يكديگر است. نمونه‌های فوق، نخستين تكاپو‌های نوآورانه در عصر قاجار است كه خوشنويسی در مطبوعات را از خود متاثر نموده، اما در عصر پهلوی يعنی دوره دوم تحولات نوآوری روند تكاپو بسيار سريع‌تر است.



[] ب- دوره دوم – پهلوی (دوره‌ نوسازی)

در سراسر قرن چهارده شمسی تاريخ خط و خوشنويسی در ايران مواجه با سرعت و نوآوری شگفتی است تا بتواند نيازهای معاصر تجارت و تبليغات و فناوری را پاسخگو باشد. از سوی ديگر در سراسر قرن بيستم مكاتب بين‌المللی كه پس از توليد در خاستگاه خود به سرعت جهانی مي‌شدند، هنرمندان نوآور جهان به دو دسته تقسيم گردند: نخستين دسته هنرمندانی بودند كه در هماهنگی كامل با سبك‌های بين‌المللی قرار گرفتند و دسته دوم از هنرمندانی تشكيل مي‌شد كه گرايش‌های بومی و ملی را در فضايی جهانی جستجو مي‌كردند. نقش اين هنرمندان بر تولد خطاطی نوين از چنان اهميتی برخوردار است كه جايگزينی برای آن نمي‌توان يافت. شايد بتوان گفت مكتب سقاخانه خاستگاه اصلی زيبا‌شناسی و نوآوری معاصر، در خوشنويسی خط بوده است.

    مكتب سقاخانه و تاثير آن بر نوآوری در خطاطی

    در دهه چهل در ايران – در بهبوهه مدرانيزاسيون و درگيري‌های سنت گرايان و مدرنيست‌ها در حالی كه مكتب رایج در سپهر بين‌المللی، هنر مردمی يا پاپ آرت در حال عبور و انقضای دوره خود بود عده‌ای از هنرمندان نوآور ايراني، مكتب جديدی را بنيان نهادند كه تاثير شگرفی بر تحولات خط، از خود باقی گذاشت، اين مكتب بعدها، سقاخانه، نام گرفت.

    در رأس اين هنرمندان – پرونيزتناولی، ژازه طباطبايی و حسين زنده رودی در جستجوی تعريف درباره‌ای از زيبايي‌های ملی و سنتی برآمدند. و يا به بيانی ديگر اين هنرمندان با عشق به زوايای فرهنگ ملی و نگاهی گسترده به فرهنگ جهانی به فكر افتادند كه مكتبی ملی - بين‌المللی تاسيس نمايند و حتی شايد بدون تمهيدی اوليه و به صورتی طبيعی به سوی تاسيس مكتب فوق كشانده شدند رويكرد اينان به اشياء و عناصر بصری محيط اطراف زندگی مردم كه در سقاخانه و زيارتگاه‌ها و اماكن مذهبی وجود داشت، باعث شد كه از اين اشياء در فضای معاصر تعريف مجددی به عمل آيد و در سامانی دهی تازه و بديعي، به مكتبی جديد و قابل قبول و سرشار از نوآوری تبديل شود ...

    عناصر مورد علاقه اين هنرمندان در نماز، قفل‌ها و كليدها - ضريح‌های اماكن متبركه و سقاخانه‌ها، نگين‌های انگشتری و حرزها و كاسه‌ها و الواح شمايل‌‌هايی بود كه در مجموع از ديرباز مورد استفاده مردم جامعه سنتی بوده است بدون اينكه مردم يا هنرمندان با جنبه‌های بصری و زيبا‌شناختی آن توجه خاصی مبذول نموده باشند. در حقيقت زيبايی با گوشت و پوشت و خون جامعه سنتی عجين شده و مصرف‌كنندگان غرق در آن بودند. در اين ميان خط، هم به عنوان عنصری مستقل كه در اين اماكن پيوسته وجود داشته و هم به صورت حكاكي‌هايي، بر روی ظروف و نگين‌های انگشتري، مورد توجه هنرمندان قرار گرفت. آنان همان طور كه ساخت و ساز و تركيب‌بندی مجددی بر روی همه اشياء و تصاوير مذكور انجام دادند با نگاه مجدد خلاقانه بر خط نيز، آن را تعريف جديدی نموده و طراحی مجدد، تركيب‌بندی و ساخت و ساز نوينی بدان بخشيدند و بدين ترتيب نگاه بصری تازه‌ای به خط، در قلب سقاخانه متولد شد و خط كوفی اين بار، پس از تحويل و تحولاتی هزار و چهارصد ساله، به سوی زبان و بيان جديدی حركت نمود.


[] خط و تبليغات

نيازهای جامعه، در مقطع زمانی مذكور نيز خود محل بررسی است. رقابت‌های تجاری، تبليغات، اعم از آگهي‌ها و پوستر‌ها و همچنين، روزنامه‌ها و كتب و ساير نشريات به هنرمندان فرصتی بخشيدند كه با هوشياری خاص خود اين هنر تازه پا به عرصه گذاشته را در روندی جديد به كار گيرند، نيازهای تبليغاتی تجاري، سينماها، كتاب‌ها، روزنامه‌ها و مسابقات، بيان جديد بصری را طلب می‌كردند. خط و خوشنويسی می‌توانست اين نيازها را برآورده نمايد. اين بار وظيفه بصری خط بر وظيفه مراسلاتی و مكاتباتی رجحان يافت و به معنای ديگر در روند رقابت زيبايی و سودمندی (در زمينه مراسلات) زيبايی گوی سبقت را ربود.


در روند خلاقيت‌های نوآورانه، هنرمندان به چنان ابداعاتی در خط دست یافتند كه مي‌توان آن را مجموعه‌ای از سنت شكنی‌ها، نام نهاد، شايد بتوان گفت مهمترين سنت شكنی در رابطه، فرم و محتوا صورت گرفت. در دنيای سنتی، خط وظيفه داشت كه مفهوم را به آسان ترين، سهل ترين، سريعترين و خواناترين وجهی بيان نمايد تا در نگاه اول فرم و محتوی و شكل و مفهوم يك جا به بيننده و خواننده القاء ‌شود. اما اينك وظيفه مهم خط زيبايی و تبليغ است. لهذا، هنرمندان در حالی كه بديع بودن و شگفتی را همراه زيبايی از اهداف مهم بصری تعيين نمودند با سه اقدام مهم عرصه نوآوری يعني، تغيير شكل (‌دفرماسيون) در حروف اغراق در حروف (اگزجريشن) و ساده سازی (‌استيلزيشن) آن چنان تحولاتی در حروف ايجاد نمودند تا بتوانند زيبايی و قدرت ارايه و روح تبليغ گرای آن را بالا ببرند. از اين روي، خط در نگاه اول نه می‌توانست و نه می‌خواست كه در روند اين تغييرات مفاهيم را همراه با شكل، يكجا القا نمايد. در نقاشی، از اين هم، پا فراتر نهاده شد و به تمامی رابطه مفهوم و شكل از هم گسيخته گرديد و خط در كنار رنگ و ساير اشكال به جزيی از تركيب بندی تبديل گرديد و تغيير شكل و تكرار حروف فقط به قصد زيبايی از اهداف مهم هنر خط تلقی گرديد.

    سنت ‌شكنی در ارتباط شكل و محتوی

    هنرمندانی چون زنده رودی خط را در مرز جنبشی پيش بردند و تناولی خط را در مجسمه‌های هيچ ‌يا نقاشی "هيچ" بر روی كاسه بشقاب‌ها، متحول نمود و به دنبال آ‌نان پی آرام آ‌نچنان تغيير شكل‌هايی در حروف به وجود آورد كه به كلی رابطه فرم و محتوی را از هم گسست و خط در آثار او به مجموعه‌ای از حركت حروف در بطن سطوح رنگی تبديل گرديد. مافی نياز با سياه مشق‌های خود اين سنت شكنی را ادامه داد تا نوبت به احصايی رسيد كه در آخرين تحولات هنری خود فقط به يك مجموعه‌ای از حركت حروف دست يافت و نام آن را بسم ا... نهاد...

خط مُعَلی - حمید عجمی

    پس از آن افجه‌ای با خط، نقاشی كرد و بالاخره جليل رسولی از خط و چسباندنی‌ها ‌به يكديگر سعی نمود ضمن احترام به رابطه فرم و محتوی در خط، از طريق چسباندن ترمه‌ها و نمدها و نظاير آن به تابلوی خط، غنای ملی و زيبايی سنتی ببخشد... و اين روند ادامه داشته است تا آخرين دست آورد خط به نام مُعَلی توسط عجمی پا به صحنه نهاد. اين خط نيز تلاش می‌كند رابطه فرم و محتوا را حفظ نمايد. توسل به نام علی عليه السلام الهام بخش هنرمند، در تحول حروف و تركيب بندی بوده است.

    اينك كه خطاطي، در روند تحولات جديد، وظيفه خود را خوانايی و سهولت نگارش و سرعت مراودات و مراسلات نمی‌داند كم يا بيش به فرمی زيبا تبديل شده است كه در درجه اول معنای خود را نه فقط القا نمی‌كند بلكه ادعايی نيز دارد در دوره‌های معاصر، در نقاشی ارايه فرم محض، نه تنها جرم نيست بلكه مطلوب نيز هست زيرا مخاطب مختار است كه هر چه می‌خواهد ببيند و هر طور دوست دارد.قرائت كند اما در گرافيك، به ويژه در روند كاربردهای زندگی روزمره هنرمند ناچار است زيبايی را با سودمندی و گويايی تركيب كند انبوه مخاطبان خود را كه اغلب عامه مردمند، نه نخبگان، راضی نمايد...

    لهذا، تمهيدات نويني، به ياری خطاطی جديد آمده است. اين تمهيدات جديد، عبارتند از: تركيب بندي، رنگ عناصر خيال و رمزهای تصويری كه به حوزه و قلمرو مربوطه نزديكند (‌مثلاً سينما يا تبليغ قالی). اما همه شگردهای بالا، هنگام مفيد می‌افتد كه بينده و مخاطب با مشاركت فعال خود در فهم و خواند خط جديد تلاش نمايد... و اين يكی از مهمترين ويژگی‌های تحول خوشنويسی در خط معاصر است.


[] مدرنيستها و اقلام قديم

از آنجايی كه مدرنيست‌ها از دشواری خط و ناخوانايی آن واهمه نداشته‌اند. جسورانه و بی دريغ درروند اين نوآوری از اقلام قديم استفاده نمودند. ظرفيت بالای نوآوری خط كوفی كه از ثلث قرن دوم و سوم تا "معلی" در قرن پانزدهم هجری ادامه داشته و حتی گسترش يافته است به هنرمندان فرصت داد كه تمامی اقلام خط توجه نمايند نه تنها تعليق و نستعليق و شكسته، كه خط‌های خوانايی هستند بلكه شكل‌های قديم تر و گمنام تر خط را نيز چون رقاع و محقق و ريحان و در شكل‌های هندسی، كوفی را چون خط بنايی (معقلی) و حتی كوفی گياهی را نيز به عنوان مواد خام آثار خود تلقی نمايند. نكته مهم اينست كه از تكنيك‌های ساده با قلم نی و مركب، تا قلم و مو و رنگ روغن و حتی امروزه كامپيوتر ديجيتال آرت، هيچيك از اقلام خط سنتی با خطوط مدرن در تضاد قرار نگرفته‌اند چرا كه ظرفيت بالای خط كوفي، با همه تحولاتش توانسته است فرصت همزيستی خط و فناوری و هنر معاصر را به بهترين وجهی ايجاد نمايد.[۱]

خط معلی دیجیتال آرت – حمید عجمی


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- مقاری، علیرضا، سیری در پیدایش و تحول خط، سايت نگارخانه ايرانی



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سايت اينترنتی نگارخانه ايرانی، برگرفته از منابع زير:
لغت نامه‌ی دهخدا
نشریه‌ی علمی پزوهشی دانشکده‌ی هنرهای زیبا
سایت‌های اینترنتی www.moala.net و www.qoqnoos.com


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>