- واژهشناسی
- پیشینۀ تاریخی
- دورۀ هخامنشیان
- دورۀ ساسانیان
- دورۀ اسلامی
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[نامهای تاريخی ايران] [ایران]
پارس یا فارس (به انگلیسی و آلمانی: Persia یا Fars؛ برگرفته از واژۀ یونانی: Persis)، شاخۀ از قوم آریایی است که در زمان قدیم (تقریباً از یازده قرن پیش از میلاد مسیح) در قسمت جنوب ایران ساکن شدند[۱]، همچنین نام ناحیهای است که قوم پارس در آنجا اقامت اختیار کردند[٢] و افزون بر این، درگذشته بهمعنای کشور ایران کنونی نیز بوده است[٣].
[↑] واژهشناسی
واژۀ «پارس» که مُعرب آن «فارس» است و در زبان پارسی باستان (Pars-a/Parš-e)، در زبان آکادی (Pars-u-aš/Pars-um-aš/Pars-ua) و در زبان آرامی (Paras) آمده است[۴]، نام قوم و ایالتی در جنوب مرکزی ایران و کرانهٔ خلیج فارس بوده است[۵]. در ضمن کلمهٔ «فارس» و «پارس» به سراسر خاک ایران کنونی نیز اطلاق شده است[٦]. نخستین بار، وقتی هخامنشیان، شاهنشاهی وسیعی بهوجود آوردند، به سرزمین مادری و قلمروی اصلی خود پارس میگفتند. یونانیان نیز قلمرو سیاسی آنان را پرسیس میخواندند. بعد از تسلط عربها بر ایران کنونی، نام پارس به فارس ترجمه شد و آنان، این منطقه را اقلیم فارس و مردم این منطقه را فارسی مینامیدند. اما اروپاییان در تمام دورههای تاریخی همه اقلیمهای ایرانی را پارس و پرسیا نامیدهاند. چنان که، در زبان انگلیسی، پرشیا (Persia) صورتی از این کلمه است که از اصل یونانی گرفتهاند. گویندگان این زبان، این واژه را تا اوایل قرن بیستم، بهجای نام ایران کنونی بهکار میبرند. در ایران نیز تا زمان رضاشاه پهلوی واژۀ پارس بهکار میرفت. در سال ۱٩۳۵ ميلادی، او بود که دستوری در منع استعمال این واژه صادر کرد و مقرر گردید در کتابها و نوشتههای ایرانی همهجا واژه ٔ ایران برای نامیدن این کشور بهکار رود.
گذشته از این، واژۀ «پارس» در زبان فارسی دری بهمعنی «بانگ سگ در موقع حمله؛ عوعو کردن سگ؛ پارس کردن، هنگامی که سگ بیگانهای را در خانۀ صاحب خود ببیند»، نیز آمده است[٧].
یکی دیگر از معانی پارس، اسب میباشد. در دربار هخامنشی، اسبهای تربیت مییافتهاند که در سفرنامه فیثاغورس نادرترین گونه اسب جهان نامیده شدهاند. به اسبها پارسی میگفتهاند. بههمین دلیل عربها، پس از فتح سرزمینهای آریایی، به بهترین اسبسواران و چابکسواران فارس میگفتند.
[↑] پیشینۀ تاریخی
پارس یا فارس (به مفهوم اسم خاص مکان)، منطقه ٔ وسیعی است که قسمتی از جنوب و جنوب غربی کشور ایران کنونی را فرا گرفته و تقریباً از یازده قرن پیش از میلاد مسیح محل سکنای شاخۀ از طوایف آریایی، بهنام پارس بوده و بههمین مناسبت به پارس موسوم گردیده است.
پارسیان مردمانی آریایی هستند که هم بهدلایل نژادی و هم به مناسبتهای اجتماعی - اقتصادی با مادها در دیرینترین زمان خود از یک ریشه و منشا هستند. مادها و پارسها در برابر قدرتهای بزرگ هزاره دوم قبل از میلاد مانند دولت آشور از سرنوشت همسانی برخوردار بودهاند. تیگلات پیلسر اول (Tiglat Pilesser I) پادشاه عهد قدیم آشور که در ۱۵٠٠ پیش از میلاد میزیسته در فهرست پیروزیهای خود از ۴٢ قوم نام میبرد که مطیع و باجگذار او بودهاند که پارسها و مادها نیز در این شمار آمدهاند. همین امپراطور آشور پیشرویهای نظامی خود تا جنوب دریاچه اورمیه را در فتحنامه خود متذکر میشود.
نام این قوم برای اولینبار در سالنامههای پادشاهان آشور در شرح لشکرکشی آنان به حدود جبال زاگرس به میان آمده است. آشوریان این قوم را در ۸۴۴ پیش از میلاد شناختهاند. با این دلایل، قوم پارسی نخست در شمال غربی ایران کنونی در مغرب و جنوب غربی دریاچهٔ ارومیه مستقر بوده و سپس بهتدریج به جنوب متمایل شده و این انتقال در نتیجهٔ فشار اورارتو و آشور بوده است. این قوم بهاحتمال قوی در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد، در مغرب جبال بختیاری جایگزین شدند و مرکز حکومت آنها مطابق نوشتهٔ آشوریان پارسوماش (که اکنون مسجد سلیمان خوانده میشود) نامیده شد.
پارسها در واقع با مادها در آغاز، افزون بر خویشاوندی نژادی تا حدودی و فرهنگی در کنار هم از نظر جغرافیایی در دامنه کوه زاگرس زندگی میکردند و از نظر سیاسی نیز از سرنوشت مشابهی برخوردار بودند. چنین استنباط میشود که در آغاز هزاره اول پیش از میلاد تفاوتی میان نظام اجتماعی مادها و پارسها نبوده است.
بهطوری که رویهم رفته در بسیاری از چیزها مادها و پارسها به یکدیگر شباهت داشتهاند و تفاوت چشمگیری میان آنها نبوده، چنان که مورخان یونانی انقراض دولت ماد و گسترش یافتن قلمرو پارس را امری داخلی میدانستند و جنگهای ایران و یونان را جنگهای مدیک (Medik) یا مادی تلقی میکردند و واژه ماد را بهجای پارس تا یک قرن پس از انقراض مادها باز بهکار میبردند.
... اکثر شاهان آشور در عهد قدیم و عهد میانه آشور از سلطه خود بر ماد و پارس سخن گفتهاند. سلمانسر سوم (Salmanssar III) امپراطور عهد میانه آشور در یادنامه یا فتحنامه خود که در سال ۸٧۳ پیش از میلاد دستور نوشتن آن را داده است از ماد و پارس در ٢٧ سرزمینی که باجگذار او بودهاند نام میبرد. او سرزمین ماد را آمادای (Amaday) و سرزمین پارس را پارسوماش (Parsumas) مینامد. از اظهارات این پادشاه آشور چنین بر میآید که در آن مقطع زمانی مادها و پارسها در کنار هم زندگی میکردند.
همچنین، در پارسی باستان (کتیبههای هخامنشی) پارسه نام یکی از اقوام ایرانی مقیم جنوب ایران است که مقر آنان را نیز پارس نامیدهاند. دانشمندان زبان پارسی باستان را خویشاوند زبان سقلابیان بالت میدانند و این امر موجب این فرضیه شده که اجداد پارسیان در جوار سقلابیان میزیستهاند و اُسّتهای امروزی را واسطه ٔ بین قوم پارس و سقلابیان میدانند.
پارسیان پس از ورود به این سرزمین تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. پس از مرگ هخامنش پسرش چیش پیش پادشاه شهر انشان نامیده شد و رسماً در قلمرو وسیعتری به فرمانروایی پرداخت و ایالت تازهای را که پارسه نامیده شد (فارس کنونی) به دیگر متصرفات خود پیوست.
... به استناد روایات هردوت (Herodotus) مورخ یونانی، پارسیها به شش طایفه شهری و دهنشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شدهاند و از میان آنها خانواده هخامنشی از نجیبترین طایفه پارسی یعنی طایفه پاسارگادی است ... هخامنشیان به یکی از قبایل متعدد آریایی تعلق دارند که در مهاجرت بزرگ اقوام آریایی به طرف فلات - یا به سخن بهتر نجد ایران - روی آوردهاند و برخی از آنها در ایران کنونی متمرکز شدند و تعدادی دیگر بهسوی مناطق دیگر رهسپار گردیدند.[برگرفته از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته دکتر اردشیر خدادادیان]
سرزمينی را كه پارسها در آن سكنی گزيدند، بهنام آنها پارس (فارس) ناميده شد. قبايل چادرنشين پارس ابتدا در اين سرزمين بهدامداری پرداختند ولی پس از مدتی ...
پژوهشگران در ٢۵٠٠ سال گذشته کشور ايران کنونی را با نامهای «ماد»، «پارس»، «عراق عجم» و... نامیدهاند. در اين ميان، «پارس» (فارس) جامعترين نامی بوده که در گذشته اين سرزمين با آن ناميده شده است.
زندهیاد دکتر شاپور شهبازی (بزرگترین هخامنششناس ایران)، در اثر ارزشمند خود زير عنوان «تخت جمشید» (صفحه ۱۹)، بهصراحت صحبت از سکنی گزیدن پارسها در جنوب غربی ايران کنونی میکند که ٢۵٠٠ سال پیش در آنجا حضور داشتند و دولت هخامنشی و شکوه آن دوران را بهوجود آوردند.
به گفتهی شادروان دکتر محمود افشار يزدی، در زمان هخامنشيان دولت آنروز ايران را پارس میگفتند.[۱] چه در کتيبههای هخامنشی و چه در کتابهای مذهبی يهوديان و تاريخهای يونانی و رومی و عربی «پارس» نوشتهاند.[٢]
بهگفتۀ محمد عجم، پارس دارای دو مفهوم مختلف است. پارس يا فارس در معنای اول، نام قوم و همچنان نام ایالتی در جنوب مرکزی ایران و کرانهٔ خلیج فارس بوده است. اما معنای دوم پارس، در کاربرد گستردهتری آن، نام آن دسته از اقوام و ملتهای فلات ایران بود که شامل مرزهای امپراتوری پارس میشد و برابر با نام ایران کنونی است.[عجم، محمد، خلیج فارس نامی کهنتر از تاریخ، «مبحث پارس و نامهای ایران»، انتشارات پارت، چاپ ۱۳۸۳.]
بدين ترتيب، اولتر از همه، خود پارسها، قوم و کشور - دولت خود را با نام «پارس» ياد کردهاند و سپس اقوام ديگر مانند: يهودها، يونانیها، رومیها و عربها بهپيروی از آنها، «پارس» يا «فارس» گفتهاند و حتا ذکر نام «فارس» در آثار دورهی اسلامی تا اوايل قرن بيستم ميلادی، گواه بر آنست که این نام یکی از مشهورترین نامهایی کشور ايران کنونی است که در درازنای تاریخ از آن متفقاً نام برده شده است تا آنجا که کشورهای غربی نیز آن را پذیرفته و مهر تایید برآن گذاشتهاند.
در اول فروردین ماه ۱۳۱۴ خورشيدی (۱٩۳۵ ميلادی)، رضا شاه نام قديمی کشور پارسها را رسماً تغيير داد و آن را ايران خواند. در حالی که مفهوم تاريخی کلمهی ايران، چه در نزد قدما و چه در پيش معاصرين جدا از مفهوم استعمال سياسی امروزی آن (ايران کنونی) بوده است.[مهديزاده کابلی، درآمدی بر تاريخ افغانستان، ص ٢۲]
از آن پس، تاريخدانان ايرانی همه تلاش خود را بهکار بستهاند و با هزینههای گزاف میکوشند تا نام راستین کشور پارس (فارس) را انکار نموده و بهجای آن، در نوشتن و ترجمههای آثار تاريخی، جغرافيايی و در نقشهها واژۀ «ايران» يا نامهای دروغین و من درآوردی «ايران بزرگ»، «ايران شرقی» و «ايران غربی» را جایگزین نمایند.
با اين وصف، همانطوری كه ايتاليايیهای امروزی نمیگويند و پذيرفته نيست که بگويند «امپراتوری ايتاليا» بهجای «امپراتوری روم» يا «تاريخ و تمدن ايتاليا» بهجای «تاريخ و تمدن روم» و حال آنكه دولت امروزی ايتاليا وارث قسمتی از روم قديم است و شهر روم مركز قياصره، مقر سلطنت ايتالياست، همينطور هم ايرانیها نبايد شاهنشاهی پارس را شاهنشاهی ايران بنامند، و حتی ايران کنونی هم نبايد خود را وارث ايران قديم بداند.
[↑] دورۀ هخامنشیان
قلمرو فرمانروایی پارسها سرزمینی بود که امروزه بخشهایی از استان ایلام، خوزستان، فارس، کهکیلویه و بویراحمد، اصفهان، بوشهر، کرمان، هرمزگان و چهارمحال و بختیاری را در بر میگیرد. پس از مرگ هخامنش (بزرگ پارسیان)، پسرش چیش پیش به فرمان روایی رسید، او پیش از مرگ ناحیهی تحت حکومت خود را بین دو پسرش به نامهای آریارمنه و کورش تقسیم کرد. به این ترتیب قلمرو هخامنشیان تا زمان فرمانروایی کوروش دوم (کوروش بزرگ) ادامه داشت.
از شاخهی نخست، پس از آریارمنه، پسرش ارشام به فرمانروایی رسید و در همین روزگار است که کوروش بزرگ (نوهُ کوروش اول و پسر کمبوجیه) با یکی کردن تمام گروههای پارسی دوباره فرمانروایی یک پارچه پارس را بنیان مینهد. بر ضد پادشاهی مادها قیام میکند.
از شاخهی دوم نیز پس از کوروش اول، کمبوجیه اول و پس از او پسرش کوروش دوم (بزرگ) به پادشاهی میرسد. مادر کوروش، ماندانا، دختر ارشته ویگه (آستیاگ) آخرین پادشاه ماد است.
جنگ کوروش با ارشته ویگه (که با ضعف مدیریت خود نا امنی و تنگدستی را برای مردم بهوجود آورده بود) آخرین پادشاه ماد که پدربزرگ کوروش نیز بود، جنگی برای چیرگی و اهدافی همچون کشتار و خرابی و ویرانی نبود. بلکه کوروش چونان اصلاحگری انقلابی، برضد بیداد و ستمی که از جانب دربار ماد بر مردم میرفت به پا خاست و سرانجام در جنگی ناخواسته که از سوی پدربزرگش آغاز شد پیروز گشت...[*]
[↑] دورۀ ساسانیان
[↑] دورۀ اسلامی
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: تبدیل نام کشور پارس به ايران، برگرفته از گاهنامۀ پارس
پيوست ٢: محمد عجم، معنی و تفسیر واژه پارس و پرشیا
پيوست ۳: عباس نامجو، پارسها (هخامنشيان)
پيوست ۴: فارس در کتاب مقدس، برگرفته از دائرةالمعارف کتاب مقدس
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]- در ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد، در مورد سرواژۀ «پارس» آمده است: «پارس دارای دو معنی و مفهوم گوناگون است. پارس یکی در معنی نام قوم و ایالتی در جنوب مرکزی ایران و کرانهٔ خلیج فارس بودهاست، و دیگری با کاربرد گستردهتری نام اقوام و ملتهای دشت و بلندیهای ایران و شامل مرزهای امپراتوری پارس میشود و برابر با نام ایران است.»
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ۱، ص ۴٢٠
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]