- زندگینامه
- آثار
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
<ايرانشناسان>
احسان يارشاطر (زادۀ ۱۲۹۹ خ - )، نويسنده، پژوهشگر تاريخ، هنر، فرهنگ، ادبيات و فلسفه ايران و يکی از ايرانشناسان برجستهی ايرانی مقيم نيويورك در ايالات متحده آمريکاست.[۱] او استاد بازنشستهی دانشگاه کلمبیا است که عمده شهرتاش بابت ویرایش دانشنامه ایرانیکا است.[٢]
[↑] زندگینامه
احسان یارشاطر فرزند هاشم یارشاطر در ۱۴ فروردین ماه ۱۲۹۹ خورشیدی (برابر با ۳ آوریل ۱۹۲۰ ميلادی)، در یک خانواده بهائی[٣]، در همدان زاده شد. پدرش تاجری اهل علم و دانش بود و مادرش زنی هنرمند که نی مینواخت و آوازی خوش داشت و عشق به موسيقی و ادبيات او بود که الهامبخش پسرش شد.
يارشاطر، ۱۱ ساله بود که مادر را از دست داد و يک سال بعد پدر را. به تهران رفت تا تحت سرپرستی دايیاش که فرد نيکوکاری بود و ساختمانی را وقف بيمارستان ميثاقيه کرده بود، قرار گيرد.[۴] او که آموزشهای ابتدائی را در دبستانهای همدان و کرمانشاه به پايان رسانيد، تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای شرف و تربیت و دانشسرای مقدماتی پی گرفت.[۵]
در سال ١٩٣۴ با بورس تحصيلی به دانشسرای مقدماتی رفت. معلم ادبيات فارسی، محمدعلی عامری روی او تاثير بسزايی داشت و او را به ادبيات علاقمند کرد.[٦] با بورس بعدی به دانشگاه تهران راه يافت و به تحصیل در دانشکده ادبیات در رشته زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
در سال ١٩۴١ ليسانس گرفت و در مدرسه علميه تهران به شغل دبیری اشتغال ورزید. همزمان به تحصيل در رشتۀ حقوق ادامه داد و در سال ١٩۴۴ دومين ليسانس خود را در اين رشته گرفت. سپس بهعنوان استاديار در دانشکده تکنولوژی مشغول به کار شد.
در اين ايام، موقعيتی پيش آمد که بتواند در دانشگاه لندن به مطالعات خود در رشته زبانها و فرهنگ پيش از اسلام ادامه دهد. همزمان به فراگيری زبانهای ديگر هم پرداخت و بجز انگليسی، آلمانی و فرانسه را هم آموخت.[٧]
در ١٩۵٣ فوق ليسانس گرفت و برای ادامه تحقيقاتش درباره زبانها و لهجههای بومی ايران به کشور خود بازگشت و به تدریس در دانشگاه پرداخت.[٨] در ضمن برای دريافت درجۀ دکترا در رشتۀ ادبيات تلاش نمود و رساله دکترای خود را با عنوان "شعر فارسی در نیمه قرن نهم" تهیه کرد و بعدها درجه دکترا را نیز از دانشگاه لندن دریافت داشت.[۹]
در ١٩۵۴ "بنگاه ترجمه و نشر کتاب" را بنياد گذارد. در ١٩۵٧ با ايرج افشار "انجمن کتاب" را پايهگذاری کرد و همان سال "راهنمای کتاب" را که فصلنامه بود منتشر ساخت. از سال دوم راهنمای کتاب به ماهنامه تبديل شد و حاوی نقد کتاب و مقالاتی درباره ادبيات و زبان فارسی بود.[۱٠] اين انجمن، همچنان نمايشگاه سالانه کتاب را در تهران سازماندهی کرد.[۱۱] با تاًسیس "انجمن کتاب" به دبیری انجمن فلسفه و علوم انسانی وابسته به یونسکو برگزیده شد.[۱٢]
از کارهای عمدۀ بنگاه ترجمه، نشر "مجموعه ادبيات خارجی“، "مجموعه ايرانشناسی" و "فهرست کتابهای چاپی فارسی" بود.
در خلال اين سالها برای مجلات و نشرياتی چون مهر، سخن، يغما و بولتن دانشکده ادبيات دانشگاه تهران مقاله مینوشت.[۱٣] افزون بر اين، به کارهای تحقیقی و فرهنگی بیشــماری پرداخت که از جمله "دانشــنامه ایران و اســلام" بود.[۱۴]
از سال ۱٣٣٧ برای تدریس به دانشگاه کلمبیا دعوت شد[۱۵] و در سال تحصيلی ۵٩-١٩۵٨ بهعنوان استاديار دانشگاه کلمبيا مشغول به کار شد در آنجا به تاًسیس کرسی مستقل ایرانشناسی پرداخت.[۱٦]
در ١٩٦٠ به ايران بازگشت و در کنگره بينالمللی شرقشناسی مسکو تز دکترای دانشگاه لندن خود را بهنام "تکلم لهجه تاتی در جنوب قزوين" ارائه کرد.
با تاسيس بخش خاورميانه دانشگاه کلمبيا در سال ١٩٦١ بخش مطالعات ايران به او سپرده شد. پس از هر سال تحصيلی و فراغت از تدريس در تابستانها به ايران میرفت تا ارتباط نزديک خود را با انجمن کتاب حفظ کند. استراحت دو ساله خود را از ٦۴ تا ٦٦ در ايران گذراند. در سال ١٩٦۴ بنياد پهلوی تاسيس شد و بنگاه ترجمه يکی از وابستههای آن شد. در همين دوران دو جلد کتاب "نقاشی نوين" را تحت نام قلمی رهسپار، نامی که برای نقدهای هنری از آن استفاده میکرد، منتشر ساخت.
در سال ١٩٦٦ مرکز مطالعات ايرانی را در دانشگاه کلمبيا راه اندازی کرد. در سال ١٩٦٨ رئيس دپارتمان خاورميانه شد و در سال ٧٣ از اين سمت استعفا داد تا به توسعه فعاليتهای مرکز مطالعات ايرانی بپردازد.
در سال ١٩٧٢ پيشنهاد تدوين دايرةالمعارف ايرانيکا را به دانشگاه کلمبيا ارائه داد و اولين شماره دانشنامه در سال ١٩٨٢ منتشر شد. گفتنی است بنگاه ترجمه به دليل وابسته بودن به بنياد پهلوی بعد از انقلاب توسط وزارت دادگستری تعطيل شد و بعدها دولت آن را مصادره کرد و با ادغام با ساير مراکز شبيه تحت نام مرکز انتشارات علمی و فرهنگی به فعاليت ادامه داد.[۱٧]
دکتر یارشاطر در سال ۱٣۴٠ با لطیفه علویه که چند سال پيش از آن با او آشنا شده بود و علائق مشترکی داشتند، ازدواج کرد.[۱٨] اگرچه دکتر يارشاطر صاحب فرزندی نیست؛ اما آنقدر کتاب و مجله و نشریه و مقاله تهیه و تنظیم کرده که همه اینها فرزندان او هستند. اکنون در آمریکا اقامت دارد و برای جلب کمک ایرانیان به نشریه "ایرانیکا" به نقاط مختلف دنیا سفر میکند. مجله گردون مینویسد: "سرانجام همت انسانی فرهنگدوست از نقطهای که در ذهنش پدید آمده بود بهمثابه هستهای در دل خاک، درختی تناور و پربرگ، بال گسترد و دانشنامه ایران شکل گرفت تا فرهنگ ما را برای جهانیان تعریف کند".[۱۹][*][*][*]
[↑] آثار
احسان يارشاطر علاوه بر تدريس در دانشگاه و ايراد سخنرانیهای بسيار در دانشگاهها و مراکز علمی سراسر جهان، نويسنده و ويراستار کتابهای بیشماری ست از جمله: "شعر پارسی در نيمه دوم قرن پانزدهم"(١٩۵٣)، "لهجه تاتی جنوبی“(١٩٧٠)، ويراستاری جلد سوم Cambridge History of Iran، شامل دوران سلوکيه، پارتيان و ساسانيان (١٩٨٦-١٩٨٣)، تأليف "ادبيات پارسی“(١٩٨٨)، ويراستار ۴٠ جلد ترجمه "طبری“.[٢٠][*]
کار بسیار مهم دکتر احسان یارشاطر تهیه و تنظیم "ایرانیکا" در خارج از ايران میباشد که با همکاری دانشگاه کلمبیا و کمک ایرانیان تاکنون چند جلد کتاب آن منتشر شده است.[٢۱]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: دکتر احسان یار شاطر، وطنپرستی
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]- اما دکتر احسان يارشاطر، شخصاً هیچ وابستگی به دین بهائی ندارد. رجوع شود به:Official response of the Encyclopedia Iranica to the Associated Press article of March 25, 2007 entitled "U.S.-funded Encyclopedia revels in Iran's greatness"[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ سايت شخصی دکتر احسان يارشاطر
□ سايت دانشنامۀ ايرانيکا
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]