دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

انجیل برنابا: فصل ١۵


انجیل برنابا

(برگردان فارسی از: حیدرقلی سردار کابلی)

<فصل ١۴>فصل ١۵<فصل ١٦>


[۱] چون عید مظال نزدیک شد، توانگری یسوع و شاگردانش و مادرش را دعوت نمود به عروسی؛

[۲] پس یسوع رفت.

[۳] در بین این که در طعام بودند نوشیدنی تمام شد.

[۴] پس مادر یسوع با او حرف زد و گفت: ایشان سیرابی ندارند.

[۵] پس یسوع جواب داد: «مرا چه کار است در این ای مادر»

[۶] پس مادرش به خادمان سفارش کرد که اطاعت نمایند یسوع را در هر چه او امر می‌فرماید ایشان را به آن.

[۷] در آنجا شش قدح سنگی برای آب بود، بر حسب عادت اسرائیل که تطهیر می‌نمودند خود را برای نماز.

[۸] پس یسوع فرمود: «این قدح‌ها را پر از آب کنید.»

[۹] خدمتکاران چنان کردند.

[۱۰] آن گاه یسوع به ایشان فرمود: «به نام خدای بنوشانید به دعوت شدگان.»

[۱۱] پس خدمتکاران پیش کردند به مدیر مجلس که سرزنش نمود به پیروان و گفت:

[۱۲] ای خدمتکاران خسیس، چرا شراب نیکو را نگه داشته‌اید تا حال؟ زیرا معرفت نداشت چیزی را از آن چه یسوع کرده بود.

[۱۳] پس جواب دادند خدمتکاران: یافت می‌شود این جا مردی که قدوس خداست؛ زیرا او از آب، شراب به عمل آورده.

[۱۴] گویا او در مجلس گمان کرد که خدمتکاران مستند.

[۱۵] اما آنان که نشسته بودند پهلوی یسوع، پس چون حقیقت را دیده بودند، از سر سفره جستند و او را در میان گرفتند و می‌گفتند: حقا که تو قدوس خدا و پیغمبر راستگوی فرستاده شده بسوی ما از خدای هستی.

[۱۶] این زمان شاگردانش به او ایمان آوردند.

[۱۷] بسیاری به خود آمدند و گفتند:

[۱۸] حمد خدایی را که آشکار نمود رحمتی را برای اسرائیل و تفقد فرمود خانهٔ یهودا را به محبّت خویش؛ مبارک است نام اقدس او.


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>