دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

انجیل برنابا: فصل ۵٨


انجیل برنابا

(برگردان فارسی از: حیدرقلی سردار کابلی)

<فصل ۵٧>فصل ۵٨<فصل ۵٩>


[۱] در بین این که یسوع سخن می‌کرد، شاگردان سخت می‌گریستند.

[۲] یسوع نیز اشک بسیار ریخت.

[۳] پس از آن که گریست، یوحنا گفت: ای معلم، دوست داریم که دو امر را بدانیم.

[۴] یکی این که چگونه ممکن است رسول‌الله را – و حال آن که از مهربانی پر است – که شفقت ننماید در آن روز بر این انداخنه‌شدگان و حال آن که ایشان از همان گِلی هستند که او از آن است.

[۵] دیگر آن که مقصود از بودن شمشیر میخائیل مثل ده دوزخ چیست؟ مگر بیشتر از یک دوزخ هم است؟

[۶] یسوع فرمود: «مگر نشنیده‌اید آن چه را که داوود پیغمبر می‌فرماید که: چگونه می‌خنددد نیکوکار از هلاکت گناهکاران؟ پس گناهکار را به این کلمات ریشخند نموده، می‌فرماید: دیدم انسان را که اعتماد بر نیرو و توانگری خود داشت و خدای را فراموش نموده بود.»

[۷] «پس حق می‌گویم به شما؛ به درستی که ابراهیم زود باشد به پدر خود استهزا کند و آدم به همهٔ انداخته‌شدگان.»

[۸] «جز این نیست که این باشد که برگزیدگان زود باشد برخیزند در حالتی که کامل و متحد باشند با خدای.»

[۹] «راه نیابد به عقول ایشان کمتر اندیشه‌ای بر خلاف عدل او.»

[۱۰] «از این رو هر یک از ایشان زود باشد که بطلبند بر پا داشتن عدل را، به ویژه رسول الله.»

[۱۱] «سوگند به هستی خدای که در حضورش می‌ایستم، با این که من اکنون می‌گریم از روی مهربانی بر جنس بشری، هر آینه البته طلب خواهم کرد در آن روز عدل را بدون مهربانی برای اینان که خوار می‌شمارند سخن مرا.»

[۱۲] «به ویژه برای آنان که انجیل مرا ناپاک می‌نمایند.»


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>