دانشنامۀ آريانا

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

انجیل برنابا: فصل ٦٩


انجیل برنابا

(برگردان فارسی از: حیدرقلی سردار کابلی)

<فصل ٦٨>فصل ٦٩<فصل ٧٠>


[۱] «سوگند به هستی خدای که در حضرتش ایستاده‌ام، به درستی که شما از من تَملّقی نخواهید یافت؛ بلکه حق می‌گویم به شما.»

[۲] «از این رو می‌گویم، توبه کنید و به جانب خدای برگردید، چنان که پدران ما کردند بعد از گناه ورزیدن. سخت مکنید دل‌های خود را.»

[۳] کاهنان بر اثر این خطاب از غضب بر افروخته شدند؛ لیکن لب به کلمه‌ای نگشودند از ترس قوم.

[۴] یسوع در کلام خود باقی مانده، می‌فرموده: «ای فقها و کاتبان و فریسیان و شما ای کاهنان،»

[۵] «به درستی که شما در اسبان هر آینه رغبت دارید، مثل سوارها؛ لیکن شما در رفتن به جنگ راغب نیستید.»

[۶] «به درستی که شما هر آینه رغبت دارید به جامه‌های نیکو، مانند زنان؛ لیکن شما راغب نیستید در نگاه داشتن و تربیت کودکان.»

[۷] «به درستی که شما هر آینه راغب هستید در ثمرهای کشتزار؛ لیکن شما راغب نیستید در زراعت زمین.»

[۸] «همانا شما راغب هستید به ماهیان دریا؛ لیکن رغبت ندارید در صید آن‌ها.»

[۹] «به درستی که شما هر آینه راغب هستید به بزرگواری، مثل جمهوریان؛ لیکن راغب نیستید در نگاهداری جمهوریَت.»

[۱۰] «به درستی که شما راغب هستید به دَه یک‌ها و میوه‌های نوبر، مثل کاهنان؛ لیکن شما راغب نیستید به خدمتگذاری خدای.»

[۱۱] «به راستی که در این صورت چه خواهد کرد خدای با شما؟ حال آن که شما راغبید این جا در هر سودی بدون اندک تلاشی.»

[۱۲] «حق می‌گویم به شما؛ به درستی که خدای همانا می‌دهد به شما جایی را که در آن هر شرّی است، بدون اندک خیری.»

[۱۳] چون یسوع سخن به انجام رسانید، مردی را آوردند که در او دیو بود و او نه سخن می‌گفت و نه می‌دید و نه می‌شنید.

[۱۴] پس چون یسوع ایمانشان را دید، دیدگان را به سوی آسمان متوجه نمود، فرمود: «ای پروردگار پدران ما، به این بیمار رحم کن و او را صحتی عطا فرما تا این قوم بدانند تو مرا فرستاده‌ای.»

[۱۵] چون یسوع این بگفت، روحِ دیوی را امر کرد که برود و گفت: «به توانایی نام خدای پروردگار ما، دور شو ای بدکار از این مرد.»

[۱۶] پس روح دیو رفت و آن گنگ سخن گفت و به چشم‌های خود دید.

[۱۷] پس همه هراسان شدند؛ لیکن کاتبان گفتند: جز این نیست که او بیرون می‌کند دیوان را به قوّت بِعلْزَبوب، رئیس دیوان.

[۱۸] آن وقت یسوع فرمود: «هر مملکتی که علیه خود منقسم شود خراب می‌شود و خانه بر روی خانه می‌افتد.»

[۱۹] «پس هر گاه دیو به قوّت دیو بیرون رود، پس چگونه مملکتش ثابت می‌ماند؟»

[۲۰] «و هر گاه پسران شما دیو را بیرون می‌کنند، به کتابی که سلیمان پیغمبر به ایشان داده، هم ایشان گواهی می‌دهند که من بیرون می‌کنم شیطان را به قوّت خدای.»

[۲۱] سوگند به هستی خدای که کفر به روح‌القدس را آمرزشی نیست؛ نه در این جهان و نه در جهان دیگر.»

[۲۲] «زیرا شریر دور می‌کند خود را در حالتی که عالم و مختار است.»

[۲۳] چون یسوع این بگفت، از هیکل بیرون شد.

[۲۴] پس مردم تعظیم نمودند او را؛ زیرا ایشان حاضر نموده بود همهٔ بیمارانی را که از گِرد آوردنشان متمکن شده بودند؛ پس یسوع دعا نمود و ایشان را تماماً صحت بخشید.

[۲۵] از این جهت لشکریان رومی در اورشلیم، با وسوسه شیطان شروع کردند به هیجان آوردن مردم که می‌گفتند: به درستی که خداوند اسرائیل به تحقیق آمده تا وارسی نماید قوم خود را.


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>