جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

انجیل برنابا: فصل ٧٠


انجیل برنابا

(برگردان فارسی از: حیدرقلی سردار کابلی)

<فصل ٦٩>فصل ٧٠<فصل ٧١>


[۱] یسوع برگشت از اورشلیم بعد از عید فصح و به حدود قیصریه فیلپس [=فیلیپ] داخل شد.

[۲] بعد از آن که فرشته جبرئیل او را آگاهانیده بود به هیجانی که در میان مردم پدید آمده بود، از شاگردان خود پرسید: «مردم دربارهٔ من چه می‌گویند؟»

[۳]جواب دادند: بعضی می‌گویند به درستی که تو ایلیایی و دیگران می‌گویند که ارمیایی و دیگران می‌گویند تو یکی از پیغمبران هستی.

[۴] یسوع جواب داد: «سخن شما دربارهٔ من چیست؟»

[۵] پطرس جواب داد: به درستی که تو مسیح پسر خدایی.

[۶] پس آن وقت یسوع به خشم آمد و با غضب او را نهیب کرده، فرمود: «برو و دور شو از من؛ زیرا تویی تو شیطان و می‌خواهی به من بدی کنی.»

[۷] آن گاه یازده نفر دیگر را تهدید نموده، فرمود: «وای بر شما اگر این را تصدیق کنید؛ زیرا من دیده‌ام لعنت بزرگی را از خدای بر هر کس که این را تصدیق نماید.»

[۸] آن گاه خواست تا پطرس را براند.

[۹] پس یازده نفر دیگر به یسوع زاری نمودند از برای او؛ پس نراند او را.

[۱۰] لیکن دوباره او را نهیب داده، فرمود: «زنهار که مانند این سخن بار دیگر نگویی؛ زیرا خدای تو را لعنت خواهد نمود.»

[۱۱] پس پطرس به گریه در آمد و گفت: ای آقا، از روی نادانی هر آینه سخن گفتم؛ بخواه از خدای تا مرا بیامرزد.»

[۱۲] آن گاه یسوع فرمود: «هر گاه خدای ما نخواسته باشد که خود را به بندهٔ خود موسی بنمایاند و نه به ایلیا که او را بسیار دوست دارد و نه به هیچ پیغمبری، آیا گمان می‌کنید که خدا خود را به این قوم بی‌ایمان بنمایاند؟»

[۱۳] «آیا نمی‌دانید که خدای هر چیزی را به یک کلمه از عدم آفریده و منشأ همهٔ بشر ازتوده گِلی است؟»

[۱۴] «پس چگونه در این صورت خدای به انسان شبیه خواهد بود؟»

[۱۵] «وای بر آنان که می‌گذارند شیطان را تا ایشان را فریب دهد.»

[۱۶] چون یسوع این بفرمود، برای پطرس به خدای زاری نمود و یازده نفر دیگر و پطرس می‌گریستند و می‌گفتند: چنین باد؛ چنین باد؛ ای پروردگار فرخنده، خدای ما،

[۱۷] بعد از این یسوع از آن جا منصرف شد و به جلیل رفت از برای خاموش نمودن این پندار باطل که آغاز شده بود تا رخنه کند در ذهن مردم، در شأن او.


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>