در دهه پنجم از سده بیست میلادی، دو گنج شایگان به دست محققان افتاد: یکی در سال ١٩۴۵ در نجع حمادی مصر، و دیگری در سال ١٩۴٧ و در وادی قمران، برکرانه بحرالمیت اردن. این که این دو کشف حاوی چه نوشتهها و آثاری بودهاند و از پرده به در افتادن آنها چه تاثیری در سیر مطالعات ادیان، تاریخ، فلسفه، عرفان، زبانشناسی و... داشتهاند، مجالی بس فراخ میطلبد.[۱] فقط همین مقدار بگوییم که با کشف نخست، بسیاری از اسرار مربوط به احوال و آرای گنوسیان، ( Gonstics) و با کشف دوم اطلاعات فراوانی درباره اسنیان (Essenes) بر آفتاب افتاد. این سطور تنها در حکم مقدمهای بس موجز بر ترجمه فارسی یکی از رسالات گرد آمده در مکشوفههای نجع حمادی است، لذا دامنه بحث را محدود بههمین کشفیات میسازیم؛ و سخن در باب طومارهای بحر المیت را به فرصتی دیگر وا میگذاریم.
سده چهارم میلادی، عدهای در مصر علیا بر کرانه رود نیل میزیستند که تمایلاتی زهدآمیز داشتند و بهواسطه اشتراک در عقیده، بهنوعی زندگی اشتراکی تن داده بودند. اینان از ازدحام خلق گریزان و از دنیا و مافیها رویگردان بودند؛ در پی ایجاد و حصول طریقهای میگشتند که در آن شیوهای والاتر و متعالیتر از زندگی روزمره اتخاذ شود. بیش از هر چیز میخواستند که خود را از لوث اشتغالات دنیوی بر کنار دارند تا مبادا آلودگیهای عالم محسوس چشمدلشان را تیره گرداند. اگر با نظری سطحی به متون یافته شده بنگریم، چیزی جز یک "جمع پریشان" بهچشم نمیخورد؛ بهگونهای که با توجه به تنوع و اختلاف فراوان این متون، نمیتوان نشان داد که آنها را چه کسانی، در چه زمانی و در چه مکانی نوشتهاند. و این اختلاف تاحدی است که بهگمان عدهای، این نوشتهها به یک گروه واحد تعلق ندارند.
با این همه، اگر با دیدی عمیقتر به این مجموعه نگاه کنیم، میتوانیم نکتههای مشترکی را که موجب فراهم آمدن آنها در کنار یکدیگر شدهاند دریابیم؛ مثلا کسانی که این نوشتهها را جمع کردهاند، بیشتر بهمعانی آنها توجه داشتهاند؛ گو این که چه بسا نویسندگان اصلی رسالههای گنجانده شده در این مجموعه، چنین معانیای را در نظر نداشتهاند.
کتب نجع حمادی به گنوسیان مسیحی تعلق دارند. البته ایشان علاوه بر آن که از رسالات و مقالات مسیحی برای بیان آرای خویش استفاده میکردهاند، از مکتب فلسفی نوافلاطونی هم بهره میبردهاند؛ و طرفه آن است که هر دو سنت مسیحیت و مکتب نوافلاطونی، گنوسیان را طرد کردند. ضمنا مشابهتهای فراوانی که میان نحوه زندگی گنوسیان مسیحی نجع حمادی با اسنیان یهودی وادی قمران وجود دارد، پژوهندگان را متوجه نوعی تداوم میان این دو جماعت کرده است؛ بهگونهای که میان واپسین نوشتههای طومارهای بحرالمیت با یکی از اولین رسالههای نجع حمادی نوعی ارتباط دیدهاند.
متونی که در کتابهای نجع حمادی آمدهاند، و از جمله انجیل توماس، از زبان یونانی به قبطی ترجمه شدهاند؛ و آنگونه که پژوهندگان گفتهاند، این ترجمههای قبطی بعضاً از صحت و دقت کافی برخوردار نیستند؛ مثلا یکی از متون ترجمه شده به قبطی در این مجموعه، بخشی از رساله جمهوری افلاطون است، که گویا مترجم قبطی نمیدانسته است که متنی فلسفی پیشرو دارد، بلکه فقط از آنجا که متن را متنی آموزشی و شایسته ترجمه میدانسته، به برگردان آن مبادرت کرده است.
این سخنان، بههیچوجه از ارزش کتب نجع حمادی نمیکاهد؛ چرا که این خطاها اگر در جاهایی از ترجمه قبطی واقع شده باشند، قابل تشخیص و اصلاح اند. کشف گنجینه نجع حمادی نعمتی است که در سده بیستم به ما ارزانی شده است؛ چرا که تا پیش از دستیابی به این گنج ذیقیمت، اطلاعات دانشپژوهان از گنوسیان، از آنچه مسیحیان بدعت ستیز و نوافلاطونیان ضد گنوسی گفته بودند، فراتر نمیرفت.
از این رو، جا دارد که هرچه سریعتر این مجموعه به زبان فارسی درآید تا محققان فارسیزبان هم از این خرمن پربار خوشههایی برچینند. با شناخت بهتر چنین متونی، که برخی از آنها قدمتی معادل برخی از اجزای رسمی عهد جدید دارند، مسیحیت و کتب اولیه این دین را نیکوتر و روشنتر میتوان شناخت. ترجمه فارسی انجیل توماس گامی در این راه است. تا آنجا که این بنده اطلاع دارد، ترجمه انجیل توماس نخستینبار است که به زبان فارسی انجام میگیرد. گویا تاکنون هیچ یک از رسالههای نجع حمادی به زبان پارسی در نیامده است.
[↑] توضيحات
این رساله را از ماخذ ذیل به فارسی برگرداندهايم:
ترجمه انگلیسی این انجیل را توماس لمدین (Thomas O. Lambdin) انجام داده و مقدمه آن را هلموت کوستر (Helmut Koester) نوشته است.
انجیل توماس در دومین کتاب از دوازده - سیزده کتاب نجع حمادی قرار دارد؛ و رساله دوم از رسایل هفتگانه این کتاب است . کتاب دوم حاوی ١۴۵ برگ است که انجیل توماس از برگ ٣٢ (سطر دهم) شروع میشود، و در برگ ۵١ (سطر ٢٨) به پایان میرسد. ارقام آغازین سطور، که در پرانتز قرار دارند، شمارههای صد و چهاردهگانه امثال و سخنان مندرج در انجیل توماس اند.
در ترجمه فارسی کوشیدهايم که علایم سجاوندی به کار گرفته شده در متن انگلیسی را حتیالمقدور مراعات کنیم. فقط در مواردی که از عیسی یا خدا و یا موضوع دیگری سخن میرود که در انگلیسی با حرف بزرگ چنین الفاظی را آغاز میکنند، ما با قرار دادن آن لفظ در گیومه، تاکید را نشان دادهايم.
علایمی که مترجمان انگلیسی مجموعه نجع حمادی، و از جمله مترجم رساله انجیل توماس، به کار بردهاند و ما عیناً آنها را آوردهايم[٢]، به این شرح اند:
- [ ] نشان وجود بیاض یا افتادگی در نسخه خطی است. اگر افتادگی را نتوان اصلاح کرد، سه نقطه در کروشه قرار داده میشود؛ نقطه چهارم، نشان نقطه سرخط است. یک استثنا بر این قاعده آن جاست که گاه از تعداد متغیری از نقطه استفاده میشود تا نشان داده شود که طول قسمت افتاده اسمای خاص چقدر است.در چند مورد، از نقطه بدون آوردن کروشه استفاده شده است. در این گونه موارد، منظور آن است که چند حرف قبطی وجود داشتهاند که از کلمه یا عبارت، مفهوم قابل ترجمهای به دست نمیآمده است. هر جا که کروشه موجب جدایی حروف کلمه یا اسم خاص شود، از خط ربط یاهایفن استفاده شده است. با اطمینانی که از خواندن واژه قبطی و تعداد حروف قابل رؤیت حاصل میشود، کلمات را بهطور کامل در داخل یا خارج کروشه قرار میدهیم.
<> جاهایی که کاتب مخطوطه، حذف یا اشتباه کرده باشد، از این کروشه زاویه دار استفاده میشود. در جاهایی که کاتب، حروفی را به صورت غیرعمدی حذف کرده یا به اشتباه حروفی آورده است، مترجم انگلیسی حروف حذفی را اضافه کرده یا به جای حروفی که کاتب در نظر داشته است بیاورد و اشتباه کرده، حروف دیگری را جایگزین کرده و در این کروشه قرارداده است.
آکولاد باز و بسته حروف یا واژههایی که در آکولاد قرار میگیرند، افزوده کاتب اند.
( ) کلمات یا عباراتی در پرانتز میآیندکه ویراستار یا مترجم انگلیسی آوردهاند. این افزودهها متن ترجمه شده را مستقیما به دست نمیدهند، اما اطلاعاتی مفید به خواننده ارائه میکنند.
انجیل توماس مجموعهای از اقوال و نبوتها، ضرب المثلها و امثال منقول از عیسی است. انجیل توماس قبطی از زبان یونانی ترجمه شده است؛ حقیقت آن است که چندین قطعه از روایت یونانی باقی مانده است و میتوان آنها را مورخ به تاریخ ٢٠٠ م دانست. پس مجموعه یونانی (یا حتی سریانی یا آرامی) در دورهای پیش از حدود سال ٢٠٠ م، و محتملا در اوایل نیمه دوم سده اول، در سوریه، فلسطین یا بین النهرین تدوین شده است. تصنیف انجیل توماس را به یهودا توماس همزاد، یعنی یهودای «توام » منسوب میدانند. توماس را، به ویژه در کلیسای سوریه، یکی از حواریان و برادر دو قلوی عیسی به شمار میآوردند.
نحوه ارتباط انجیل توماس با اناجیل عهد جدید مسئلهای جالب توجه است؛ چرا که بسیاری از اقوال وارد شده در انجیل توماس نظایری در اناجیل همدید (متی، مرقس و لوقا) دارند. () مقایسهای میان اقوال انجیل توماس با نظایرشان در اناجیل همدید نشان میدهد که سخنانی که در انجیل توماس آمده، شکلی ابتدایی تر یا تحول یافته شکل ابتدایی تر (از واژه آلمانی ،Quelle «منبع ») خوانده میشود، و ماخذ مشترک اقوال مورد استفاده متی و لوقاست، شباهت دارد. از این رو، انجیل توماس و منابعش مجموعههای اقوال و امثالی اند که ارتباط تنگاتنگی با منابع اناجیل عهد جدید دارند.
تاثیر الهیات گنوسی به وضوح در انجیل توماس وجود دارد؛ گو این که نمیتوان این اثر را به مکتب یا فرقه خاصی منسوب دانست. اقوال گرد آمده، "سخنان سریای" معرفی میشوند "که عیسای زنده گفت." از اینجا درمی یابیم که هدف گردآوری این مجموعه، هدفی باطنی است؛ چنان که کلید فهم اقوال، تفسیر یا معانی سری آنهاست، زیرا "آن کس که بهمعنای این سخنان پی ببرد، مرگ را نمیچشد." با توجه به مفاد انجیل توماس، تجربه اساسی دینی، فقط بازشناخت هویت الهی نیست، بلکه بالاخص، بازشناسی بدایت (نور) و عاقبت (آرامش) است. مرید برای آن که به بدایت باز گردد، باید با "تجرید از" جامه گوشتین و "گذر از" وجود فسادپذیر فعلی از دنیا جدا شود. پس از این کارهاست که مرید میتواند دنیای جدید، ملکوت زندگانی، صلح و حیات را دریابد.
شماره گذاری صد و چهارده گانه اقوال در نسخه خطی وجود ندارد، لیکن امروزه اکثر پژوهندگان آن را قبول دارند.
[↑] متن انجیل توماس
اینها سخنان سریای است که عیسای زنده گفت و یهودا توماس همزاد نوشت.
- ١- و او گفت: "آن کس که بهمعنای این سخنان پی ببرد مرگ را نمیچشد."
٢- عیسی گفت: "بگذار آن کس که میجوید همچنان بجوید تا بیابد. چون مییابد، بهزحمت میافتد. چون به زحمت میافتد، حیران میشود و بر همه فرمان میراند."
٣- عیسی گفت: "اگر آنان که پیشواییتان میکنند به شما بگویند بنگرید، ملکوت در آسمان است، در این صورت، پرندگان آسمان بر شما پیشی جستهاند. اگر ایشان به شما بگویند آن در دریاست، در این صورت، ماهیان از شما پیشی جستهاند. بلکه، ملکوت در درون شماست. و بیرون شماست. چون بخواهید خودتان را بشناسید، شناخته میشوید، و در مییابید که شمایید پسران پدر زنده. اما اگر خود را نشناسید، در مسکنت به سر میبرید و شمایید آن مسکنت."
۴- عیسی گفت: "مردی که پیر ایام است بیتعلل از کودک کوچک هفت روزه از زندگی میپرسد، و زندگی میکند. زیرا بسیاری از پیشینیان پسینیان میشوند، و یکی و همسان میشوند."
۵- عیسی گفت: "آنچه را در منظر شماست باز شناسید، و آنچه از شما پنهان است برایتان آشکار میشود. زیرا هیچ نهانی نیست که جلوهگر نشود."
٦- شاگردان از او پرسیدند و او را گفتند: "آیا از ما میخواهی روزه بداریم؟ چگونه نماز بگزاریم؟ آیا صدقه دهیم؟ در بهاندازه خوردن چه تدبیر کنیم؟"
عیسی گفت: "دروغ مگویید، آنچه را اکراه دارید مکنید، از آن که همه امور در منظر ملکوت روشن است. از آن که هیچ پنهانی نیست که جلوهگر نشود، و هیچ در پردهای نیست که در پرده بماند."
٧- عیسی گفت: "خوشا بر حال شیری که انسان میشود آن گاه که انسان او را از پا میافکند و میخورد؛ و بدا بر انسانی که شیرش بخورد و انسان شود."
٨- و گفت: "انسان به ماهیگیر دانا مانند است که تورش را به دریا انداخت و آن را پر از ماهیان کوچک از دریا برکشید. ماهیگیر دانا در میان آنها یک ماهی بزرگ بزرگ دید. او تمام ماهیان کوچک را به دریا انداخت و به سهولت ماهی بزرگ را برگزید. هر که را گوش شنیدن هست، بشنود."
٩- عیسی گفت: "خوب، برزگر به صحرا شد، و مشتی (بذر) برگرفت، و افشاند. برخی بر راه افتاد؛ پرندگان آمدند و دانهها را چیدند. برخی دیگر که بر سنگ افتادند، در خاک ریشه ندواندند، و خوشه نیاوردند و برخی دیگر بر خارها افتاد؛ خارها دانه(ها) را در فشار قرار دادند و کرمها دانهها را خوردند. و دانههای دیگر بر خاک نیکو افتادند و بار نیکو دادند چنان که هر تخم شصت برابر و صد و بیست برابر بار داد."
١٠- عیسی گفت: "من آتش بر عالم فکندهام، و بدان که آن را میپایم تا شعله برافروزد."
١١- عیسی گفت: "این آسمان از بین خواهد رفت، و آن یک که فوق آن است از بین خواهد رفت. مردگان زنده نمیشوند، و زندگان نخواهند مرد. در روزهایی که آنچه را مرده است مصرف میکنید، آن را چیزی میکنید که زنده است. آن گاه که در روشنایی اقامت میگزینید، چه خواهید کرد؟ روزی که یکی بودید دو شدید. اما هنگامی که دو میشوید، چه خواهید کرد؟"
١٢- شاگردان عیسی را گفتند: "ما میدانیم که تو از ما جدا میشوی. چه کسی قرار است که راهبر ما شود؟"
عیسی آنان را گفت: "هر جا باشید، بر شماست که نزد یعقوب درستکار شوید، که آفرینش آسمان و زمین از بهر اوست."
١٣- عیسی شاگردانش را گفت: "مرا با کسی مقایسه کنید و بگویید من به که مانم." شمعون پطرس او را گفت: "تو به فرشتهای راست کردار مانی."
متی او را گفت: "تو به فیلسوفی حکیم مانی."
توماس او را گفت: "استاد، دهانم را یارای آن نیست که بگوید تو به که مانی."
عیسی گفت: "من استادت نیستم. زیرا از چشمه جوشانی که تجویز کردهام نوشیدهای و مست شدهای."
و او را گرفت و به کناری برد و او را سه چیز گفت. چون توماس نزد اصحاب بازگشت، از او پرسیدند: "غیسی تو را چه گفت؟"
توماس ایشان را گفت: "اگر یکی از چیزها را که به من گفت به شما بگویم، سنگ بر میگیرید و بر من میافکنید؛ آتشی از سنگها بیرون میآید و شما را سر به سر میسوزاند."
١۴- عیسی ایشان را گفت: "اگر روزه بدارید، گناه مرتکب میشوید؛ و اگر نماز بگزارید، نکوهش میشوید؛ و اگر صدقه بدهید، روحتان را آسیب میزنید. هرگاه به سرزمینی میروید و در مناطق با خلق اختلاط میکنید، چنانچه استقبال کنند، هرچه جلویتان گذاشتند بخورید، و بیمارانشان را شفا دهید. زیرا، آنچه به دهانتان میرود آلودهتان نمیکند، بلکه آنچه از دهانتان بیرون میآید - شما را آلوده میکند."
١۵- عیسی گفت: "چون کسی را میبینید که از زن نزاده است، چهره بر خاک بنهید و او را بپرستید. آن کس پدرتان است."
١٦- عیسی گفت: "شاید، مردم میپندارند که صلح برای جهان آوردهام. نمیدانند اختلاف است که آوردهام تا به زمین دهم: آتش، شمشیر و جنگ. چون از پنج نفری که در خانهای زندگی میکنند سهتاشان بر ضد دوتا خواهند شد، و دوتاشان بر ضد سهتا خواهند شد، پدر بر ضد پسر، و پسر بر ضد پدر خواهد شد. و جدای از هم خواهند ایستاد."
١٧- عیسی گفت: "من چیزیتان دهم که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ دستی نپسوده و بههیچ فکری هرگز نرسیده است."
١٨- شاگردان، عیسی را گفتند: "ما را بگوی که انجاممان چه خواهد شد."
عیسی گفت: "مگر آیا آغاز را کشف کردهاید که در پی انجامید؟ زیرا هرجا آغاز است، آنجا انجام خواهد بود. خوشا بر حال کسی که در آغاز جای خود را میگیرد؛ او انجام را میشناسد و مرگ را نمیچشد."
١٩- عیسی گفت: "خوشا بر حال آن که بهعرصه وجود آمد پیش از آن که بهوجود بیاید. اگر شما شاگردانم شوید و به سخنانم گوش فرا دهید، این سنگها بهخدمت شما در میآیند. چون شما را در فردوس پنج درخت است که زمستان و تابستان بر یک حال اند و برگشان نمیریزد. هر کس از آنها آگاهی یابد طعم مرگ را نمیچشد."
٢٠- شاگردان، عیسی را گفتند: "به ما بگو که ملکوت آسمان چه چیز را ماند." ایشان را گفت: «به خردلی میماند که خردترین دانههاست. ولی چون در خاک شخم خورده بیفتد، گیاهی تنومند از آن پدید آید و سرپناه پرندگان آسمان میشود."
٢١- مریم عیسی را گفت: "شاگردانت به که میمانند؟"
گفت: "ایشان کودکانی را مانند که در مزرعهای که از آن ایشان نیست سکونت گزیدهاند. هنگامی که خداوندان مزرعه بیایند، خواهند گفت مزرعه مان را پس بگیریم. کودکان در حضور آنان برهنه (خواهند) شد تا بلکه مزرعه شان را باز پس بگیرند و آن را به ایشان باز پس دهند. لذا به شما میگویم، اگر خداوند خانهای بداند که دزد میآید، پیش از آن که دزد بیاید شب زنده داری در پیش میگیرد و نمیگذارد که به خانه ملکش نقب بزند و با خود کالا ببرد. پس، آماده مقابله با حمله دنیا باشید. خود را به قدرتی بزرگ مسلح سازید مبادا حرامیان راهی بهجانب شما بیایند، زیرا مشکلی که انتظار دارید (حتما) بهوقوع میپیوندد. در میان شما مردی فهیم باشد. چون محصول رسید، به سرعت بیاید و با داسی در دست آن را درو کند. هر که را گوشش شنیدن هست، بشنود."
٢٢- عیسی نوزادانی دید که شیر میخوردند. به شاگردانش گفت: "این نوزادان شیرخوار به آنان که به ملکوت وارد میشوند شبیهند." ایشان او را گفتند: "پس ما نیز چونان کودکان به ملکوت وارد میشویم؟"
عیسی بدیشان گفت: "هرگاه دو را یکی سازید، و هرگاه درون را چون بیرون و بیرون را چون درون سازید و بالا را چون پایین، و هنگامی که نرینه را با مادینه همسان سازید به گونهای که مذکر، مذکر نباشد و مؤنث، مؤنث نه؛ و هرگاه چشمان را به جای یک چشم، و یک دست را به جای یک دست، و یک پا را به جای یک پا و یک مشابه را به جای یک مشابه تربیت کنید؛ آن گاه وارد ["ملکوت"] میشوید."
٢٣- عیسی گفت: "من یکی از شما را از میان یک هزار، و دو تن از شما را از میان دههزار برخواهم گزید، و آن دو تن هم وضعی یگانه خواهند داشت."
٢۴- شاگردان او را گفتند: "جایی را که هستی به ما نشان ده، از آن که برماست تا آن را بجوییم." ایشان را گفت: "هرکه را گوش شنیدن هست، بشنود. در درون مردی از نور، نور هست، و او (یا: آن) کل عالم را روشن میکند. اگر او (یا: آن) بر نیفروزد، او (یا: آن) تاریکی است."
٢۵- عیسی گفت: "برادرت را چونان جان خویش دوست بدار، از او به سان مردم چشمت مراقبت کن."
٢٦- عیسی گفت: "تو ذره را در چشم برادرت میبینی، اما تیر چوبی را در چشم خودت نمیبینی. وقتی تیر را از چشم خودت به در آوری، سپس روشنتر میبینی و ذره را از چشم برادرت به در میآوری."
٢٧- <...> "اگر در دنیا روزه نگیرید، ملکوت را نخواهید یافت. اگر سبت را بهعنوان سبت بهجای نیاورید، پدر را نخواهید دید."
٢٨- عیسی گفت: "من در وسط عالم جای گرفتم، و با جسم گوشتین بر آنان ظهور یافتم. همه ایشان را مست دیدم؛ هیچ یک را تشنه ندیدم. و جانم برای پسران انسانها غمگین شد چون آنان در دل نابینایند و دید ندارند؛ چون تهی به دنیا میآیند، و تهی هم میخواهند از دنیا بروند. اما چند صباحی مست اند. چون از مستی شرابی که نوشیدهاند به خود باز آیند، توبه خواهند کرد."
٢٩- عیسی گفت: "این که گوشت به سبب روح به هستی گام نهد، عجیب است. اما اگر روح به سبب بدن به هستی وارد شود عجیب العجائب است. راستی را، که من حیرانم از این که چگونه این گنج در این مسکنت خانه کرده است."
٣٠- عیسی گفت: "هرجا که سه اله باشند، آنها آلههاند. هر جا که دو یا یک باشند، من بااویم."
٣١- عیسی گفت: "هیچ نبیای را روستای خودش قبول نمیکند، هیچ طبیبی آنان را که او را میشناسند شفا نمیدهد."
٣٢- عیسی گفت: "شهری که بر کوهی بلند ساخته باشند، و استوار داشته، فرو نمیریزد، و پوشیدهاش نمیتوان داشت."
٣٣- عیسی گفت: "آنچه به گوش خود (و) گوش دیگران میشنوید بر بام خانهها موعظه کنید. زیرا کسی که چراغی برمی افروزد خمرهای رویش نمیگذارد یا آن را در جایی پنهان نمینهد، بلکه آن را بر چراغدانی میگذارد تا هر کس وارد و خارج میشود نورش را ببیند."
٣۴- عیسی گفت: "اگر نابینایی عصاکش نابینایی شود، هر دو به چالهای در میافتند."
٣۵- عیسی گفت: "امکان ندارد که کسی به خانه مرد نیرومندی وارد شود و آن را به زور تصاحب کند مگر دستان آن مرد را ببندد؛ سپس (میتواند) خانهاش را به یغما برد."
٣٦- عیسی گفت: "از بام تا شام و از شام تا بام به فکر پوشا کتان نباشید."
٣٧- شاگردانش گفتند: "چه وقت بر ما منکشف خواهی شد و چه وقت تو را میبینیم؟"
عیسی گفت: "وقتی که بدون شرمندگی جامهها بر کنید و آنها را بردارید و چونان کودکان آنهارا زیر پاهایتان بگذارید و لگد کنید، سپس [خواهید دید] پسر آن زنده را و نخواهید ترسید."
٣٨- عیسی گفت: "بارها آرزو کردهاید که این کلمات را که من اینک به شما میگویم و هیچکس ندارید که آنها را بر زبان آورد بشنوید. روزهایی خواهد بود که در پی من خواهید گشت و مرا نخواهید یافت."
٣٩- عیسی گفت: "فریسیان و کاتبان کلیدهای معرفت را برگرفتهاند و پنهان کرده. ایشان داخل نشدهاند، و اجازه هم ندارند که کسی را که میخواهند داخل کنند. لیکن، شما به دانایی مار و به بیآزاری کبوتر باشید."
۴٠- عیسی گفت: "درخت تاکی بیرون از قلمرو پدر رسته است، ولی چون آفت زده است، باید آن را از ریشه کند و از بین برد."
۴١- عیسی گفت: "به کسی که چیزی در دست دارد بیشتر میرسد، و هر که را هیچ در دست نیست از حتی اندک چیزی که دارد محروم میشود."
۴٢- عیسی گفت: "رهگذر باشید."
۴٣- شاگردانش او را گفتند: "تو کیستی، که این چیزها را به ما میگویی؟"
<...> "شما مرا از آنچه به شما میگویم نمیشناسید، ولی چونان جهودان شدهاید، از آن که آنان (یا) درخت را دوست دارند و از میوهاش بیزارند (یا) میوه را دوست میدارند و از درخت بیزارند."
۴۴- عیسی گفت: "هرکس به پدر کفر گوید آمرزیده شود، هر کس بر پسر کفر گوید آمرزیده شود، اما هر که بر روحالقدس کفر گوید چه در زمین و چه در آسمان آمرزیده نشود."
۴۵- عیسی گفت: "انگور از خار برداشت نمیشود، از خاربن هم انجیر به دست نمیآید، که اینها به بار نمینشینند. نیکمرد از خزانهاش نیک حاصل میآورد؛ مرد بدکار بدیها از خزانه بدش که در دلش است حاصل میآورد و چیزهای بد میگوید. زیرا او از کثافت و انبوهی دل بدیها حاصل میآورد."
۴٦- عیسی گفت: "از کسانی که از آدم تا یحیی معمدانی از مادر زادهاند، هیچ کس بالاتر از یحیی معمدانی نیست به گونهای که (در مقابلش) باید سر به زیر افکنند. لیکن من گفتهام که، هر یک از شما که کودک شود با ملکوت آشنا میشود و از یحیی برتر."
۴٧- عیسی گفت: "ناممکن است که انسان بر دو اسبسوار شود یا دو کمان را بکشد. و ناممکن است که خدمتکار دو خواجه را خدمت بگزارد؛ و گرنه یکی را حرمت مینهد و با دیگری با بیحرمتی رفتار میکند. کسی که شراب کهنه بیاشامد فیالفور آرزوی نوشیدن شراب تازه نمیکند. و شراب کهنه را هم در مشک تازه نمیگذارند، تا مبادا آن را فاسد کند. وصله کهنه بر جامهای نو ندوزند، از آن که چاک خوردگی نتیجه میشود."
۴٨- عیسی گفت: "اگر دو تن در این یک خانه با هم صلح کنند، و به کوه بگویند حرکت کن و برو، آن حرکت میکند و میرود."
۴٩- عیسی گفت: "خوشا به حال عزلت گزیدگان و برگزیدگان، زیرا شما ملکوت را مییابید. زیرا شما از آنید، و به آن باز میگردید."
۵٠- عیسی گفت: "اگر شما را بگویند از کجا آمدید؟ ایشان را بگویید: ما از نور آمدیم، آن جا که نور به طوع و غبت خویش پا به هستی نهاد و [خود را] برقرار کرد و از طریق صورت ایشان تجلی پیدا کرد. اگر شما را گویند: آن نور شمایید؟ بگویید: ما کودکان آنیم، و ما برگزیدگان پدر زندهايم. اگر از شما بپرسند: چه نشان از پدر تان دارید؟ ایشان را بگویید: رفتن و آرمیدن."
۵١- شاگردانش او را گفتند: "چه وقت زمان آرمیدن مردگان فرا میرسد، و چه هنگام جهان جدید واقع میشود؟"
ایشان را گفت: "آنچه در پیاش میگردید هم اکنون واقع شده است، لیک آن را باز نمیشناسید."
۵٢- حواریان او را گفتند: "بیست و چهار نبی در اسرائیل سخن گفتند، و تمام آنان در تو سخن گفتند."
ایشان را گفت: "یکی را که در حضورتان حی و حاضر است فرو گذاشتهاید و (فقط) از مردگان سخن گفتهاید."
۵٣- شاگردانش او را گفتند: "آیا ختنه نافع است یا خیر؟"
ایشان را گفت: "اگر نافع بود، پدرشان آنان را مختون از مادرشان به دنیا میآورد. بلکه، ختنه حقیقی در روح کاملا سودمند است."
۵۴- عیسی گفت: "خوشا بر حال فقرا، از آن که ملکوت آسمان از آن شماست."
۵۵- عیسی گفت: "هر که از پدرش و مادرش تبری نجوید نمیتواند شاگرد من شود، و هر که از برادران و خواهرانش تبری نجوید و در راه من صلیب برنگیرد در خور من نیست."
۵٦- عیسی گفت: "هرکس آمده است که بر دنیا وقوف یابد (فقط) لاشهای یافته است، و هر کس لاشهای یافته برتر از دنیاست."
۵٧- عیسی گفت: "ملکوت پدر به مردی مانند است که بذر [خوب] داشت. دشمنش شبانه آمد و دانه علف هرز در میان بذر خوب افشاند. مرد اجازه نداد تا علفهای هرز را بکنند؛ او به ایشان گفت: بیم دارم که به جای علفهای هرز، گندم لابهلای آنها را بکنید. روز برداشت، علفهای هرز بهخوبی بهچشم میآیند، و آنها را میتوان کند و سوزاند."
۵٨- عیسی گفت: "خوشا به حال آن که رنج کشیده است و حیات یافته."
۵٩- عیسی گفت: "تا زندهاید به یگانه زنده اعتنا کنید، مبادا که بمیرید و بجویی تا او را ببینید و نتوانید."
٦٠- سامریای را که در راه یهودیه برهای با خود میبرد. به شاگردان گفت: "(چرا) آن مرد بره را این طرف و آن طرف (می برد)؟"
او را گفتند: "تا آن را بکشد و بخورد."
ایشان را گفت: "تا بره زنده است، او آن را نمیخورد، بلکه زمانی که آن را کشت و آن لاشه شد."
او را گفتند: "در غیر این صورت نمیتواند آن را بخورد."
ایشان را گفت: "شما نیز، جایی برای خودتان برای آرامش بجویید، مبادا لاشهای شوید و شما را بخورند."
٦١- عیسی گفت: "دو تن بر تخت آرام میگیرند: یکی که میمیرد،و دیگری که زنده میماند."
سالومه گفت: "تو کیستی، مرد، که، گویا از آن یگانه: (یا: بهعنوان) بر نیمکت من آمدهای و از خوان غذایم میخوری؟"
عیسی او را گفت: من اویم که از لایتجزی میزید. مرا برخی از چیزهای پدرم داده شد." "من شاگرد توام." <...>
<...> "از این رو میگویم، اگر <...> است، سرشار از نور میشود، اما اگر یتجزی است، سرشار از تاریکی میشود."
٦٢- عیسی گفت: "برای آنان [که شایسته] اسرار[م] هستند اسرارم را میگویم. بهدست چپت مگو که دست راست چه میکند."
٦٣- عیسی گفت: "مرد ثروتمندی بود که پول فراوان داشت. او با خود گفت: پولم را به کار اندازم و از آن استفاده کنم تا بتوانم بذر بیفشانم، برداشت و کشت و کار کنم، و انبار خانهام را با محصول پر کنم، تا هیچ کسری نداشته باشم. نیاتش چنین بود، اما همان شب مرد. هر کس که گوش دارد بشنود."
٦۴- عیسی گفت: "عدهای بر مردی وارد شدند. و او هنگامی که شام را مهیا کرد، خادمش را فرستاد تا میهمانان را دعوت کند. او نزد اولی رفت و او را گفت: خواجهام تو را دعوت کرده است. او گفت: مرا با عدهای از بازرگانان کارهایی است. این شامگاه نزد من میآیند. من باید بروم و دستوراتم را به ایشان بدهم. خواهش میکنم از شام معذورم دارید. نزد دیگری رفت و او را گفت: خواجهام تو را دعوت کرده است. او خادم را گفت: هم اکنون خانهای خریدهام، و امروز لازم است که باشم. من وقت ندارم. نزد دیگری رفت و او را گفت: خواجهام تو را دعوت کرده است. وی خادم را گفت: دوستم میخواهد ازدواج کند، و من اسباب سور را مهیا میکنم. من نمیتوانم بیایم. خواهش میکنم معذورم دارید. نزد دیگری رفت و او را گفت: سرورم تو را دعوت کرده است. او خادم را گفت: چندی است کشتزار خریدهام، و عازم جمعآوری اجاره آن جایم. نمیتوانم بیایم. خواهش میکنم معذورم دارید. خادم بازگشت و خواجهاش را گفت: آنان که به شام دعوتشان کردی عذر خواستند. خواجه خادمش را گفت: به کوی و برزن شو و هر که را دیدی باز آر، که شام بخورد. سوداگران و بازرگانان به مکانهای پدرم گام ننهد."
٦۵- گفت: "نیکمردی بود خداوند تاکستان. به برزگران اجارهدار اجارهاش داد که آن را عمل آورند و محصول را از ایشان تحصیل کند. خادمش را فرستاد تا اجارهداران بار تاکستان را به او بدهند. اجارهداران خادم را گرفتند و تا دم مرگ او را زدند. خادم باز آمد و ماوقع را برای خواجه نقل کرد. خواجه گفت: چه بسا باز نشناختهاند. خادمی دیگر فرستاد. اجارهداران این را نیز زدند. پس تاکستان خدای پسرش را فرستاد و گفت: باشد که پسرم اظهار احترام کنند. از آن جا که اجارهداران میدانستند او میراث بر تاکستان میشود، او را گرفتند و کشتند. هر که را گوش هست بشنود."
٦٦- عیسی گفت: "سنگی را که معماران دور انداختند نشانم دهید. همان سنگ زاویه است."
٦٧- عیسی گفت: "هرکس را عقیده چنان است که کل ناقص است (خود) کاملا ناقص است."
٦٨- عیسی گفت: "خوشا به حال شما آن گاه که منفور میشوید و آزار و اذیت میبینید. آنجا که شما آزار و اذیت دیدهاید ایشان هیچ مکان نیابند."
٦٩- عیسی گفت: "خوشا به حال آنان که در درون خودشان آزار و اذیت دیدهاند. ایشان اند که به راستی آمدهاند تا پدر را بشناسند. خوشا به حال گرسنگان، از آن که راشکم آن که اشتها میکند پر میشود."
٧٠- عیسی گفت: "آنچه را دارید اگر ظاهر سازید نجاتتان میدهد. آنچه در باطن ندارید اگر آن را نداشته باشید شما را هلاک خواهد کرد."
٧١- عیسی گفت: "من [این] خانه را ویران کنم، و کسی را یارای آن نیست که بنایش سازد."
٧٢- [مردی] او را [گفت]: "برادرانم را بگو که داراییهای پدرم را تقسیم کنند."
او را گفت: "ای مرد، که مرا مقسم کرده است؟"
روی جانب شاگردانش آورد و ایشان را گفت: "من مقسم نیستم، هستم؟"
٧٣- عیسی گفت: "محصول فراوان است لیکن کارکن اندک، پس خدای را بخوانید تا دروگران را بفرستد."
٧۴- گفت: "خدایا، خیلی برگرد آبخورگاهاند، ولی در آب انبار هیچ نیست."
٧۵- عیسی گفت: "خیلی بر در ایستادهاند، ولی عزلت گزنیان اند که به حجله گام مینهند."
٧٦- عیسی گفت: "ملکوت پدر بازرگانی را ماند که بار متاع داشت و دری دید. وی بازرگانی زیرک بود. متاع را فروخت و در را خود به تنهایی خرید. شما نیز، گنج پایدار و ماندگارش را که بید به آن نمیزند و از آن نمیخورد و هیچ کرمش تباه نمیسازد. بجویید."
٧٧- عیسی گفت: "منم آن نور که فوق همه آنانم. منم که کلام. از من، کل بر میآید، و جانب من همه امتداد مییابد. قطعهای چوب را دو تکه کنید، من آن جایم. سنگ را بردارید، مرا آن جا مییابید."
٧٨- عیسی گفت: "از چه به صحرا شده ای؟ که نیای را ببینی جنبان از باد؟ و مردی ببینی در جامه فاخر در زی شاهان و کبارتان؟ [جامه] فاخر بر آنان هست، و از تشخیص حقیقت ناتواناند."
٧٩- زنی از خیل خلق او را گفت: "خوشا زهدانی که تو را زاده و پستانی که شیرت داده."
او را گفت: "خوشا آنان که کلام پدر را شنیدهاند و درست نگاهش داشته. از آن که روزهایی باشد که خواهید گفت: خوشا زهدانی که آبستن نمیشود و پستانی که شیر نمیدهد."
٨٠- عیسی گفت: "آن که دنیا را باز شناخته است جسم را یافته، ولی آن که جسم را یافته برتر از دنیاست."
٨١- عیسی گفت: "هرکس ثروتمند شده است، بگذار پادشاه شود، و هر کس قدرتمند شده است بگذار از آن کناره جوید."
٨٢- عیسی گفت: "هر کس نزدیک من است نزدیک آتش است، هر کس از من دور است از ملکوت دور است."
٨٣- عیسی گفت: "صورتها برای انسان متجلی میشوند، ولی آن نور که در آنهاست در صورت نور پدر پنهان میماند. او متجلی خواهد شد، ولی نورش صورتش را پنهان خواهد داشت."
٨۴- عيسی گفت: "هنگامی که شبیه خودتان را ببینید، شاد میشوید. ولی هنگامی که صورتهایتان را که پیش از شما بهوجود آمدند، و هرگز از بین نمیروند و جلوه نمایی نمیکنند، ببینید چگونه در پوست میگنجید!"
٨۵- عیسی گفت: "آدم از قدرتی بزرگ و مکنتی بزرگ بهوجود آمد، ولی شایسته شما نبود. چون اگر شایسته بود، مرگ را [نمیچشید]."
٨٦- عیسی گفت: "[روباهها ۴٨ لانهشان را دارند] و پرندگان آشیان[شان] را دارند، اما پسر انسان هیچ جایی ندارد که سر وانهد و بیارامد."
٨٧- عیسی گفت: "بدبخت است بدنی که بر بدنی متکی است، و نگونبخت است جایی که بر این دو متکی است."
٨٨- عیسی گفت: "ملائک و انبیا نزد شما خواهند آمد و آن چیزها را که (تاکنون) داشتهاید به شما میدهند." و شما هم آن چیزها را که دارید به ایشان میدهید، و با خود میگویید: "کی ایشان میآیند و آنچه از آن ایشان است برمی گیرند؟"
٨٩- عیسی گفت: "چرا بیرون جام را میشویید؟ نمیفهمید که آن که داخل را ساخته همان است که بیرون را ساخته؟"
٩٠- عیسی گفت: "نزد من آیید، از آن که یوغ من راحت و حاکمیت من با ملایمت است، و آرام خود را خواهید یافت."
٩١- ایشان او را گفتند: "ما را بگوی تو کهيی تا به تو اعتقاد بیاوریم."
ایشان را گفت: "شما از ظاهر آسمان و زمین احوال آنها را در مییابید، ولی کسی (یا چیزی) را که در مقابل شماست باز نمیشناسید، و نمیدانید چگونه این دم را دریابید."
٩٢- عیسی گفت: "بجویید که مییابید. لیکن، آنچه پیش از این دربارهاش از من میپرسیدید و به شما نمیگفتم، اکنون میل دارم بگویم، اما شما سراغ آن را نمیگیرید."
٩٣- <...> "آنچه را قدسی است به سگان مدهید، مباد که آنها را در کوت پهن اندازند. در و مروارید را پیش خوک میافکنید، مباد که آنها را [به تکههایی] خرد کنند."
٩۴- عیسی گفت: «آن که میجوید مییابد، و [آن که دری میکوبد] اجازه ورودش دهند.»
٩۵- [عیسی گفت:] "اگر پولداری، به فرد مورد علاقهات وام مده، بلکه [آن] را به کسی بده که از او باز پس نگیری."
٩٦- عیسی [گفت]: "ملکوت پدر زنی را ماند. او اندکی خمیرمایه برگرفت، آن را در قدری خمیر [پنهان کرد]، و قرصهای بزرگی از نان ساخت. هر که را گوش شنیدن هست بشنود."
٩٧- عیسی گفت: "ملکوت [پدر] زنی را ماند که کوزهای پر از بلغور حمل میکرد. هنگامی که [در] راه گام برمی داشت، و هنوز قدری از خانه دور شده بود، دسته کوزه شکست و بلغور در پشت سرش روی راه میریخت. زن نمیدانست؛ متوجه هیچ اتفاقی نشده بود. چون به خانه رسید، کوزه را بر زمین گذاشت و آن را خالی دید."
٩٨- عیسی گفت: "ملکوت پدر مردی را ماند که خواست مرد نیرومندی را بکشد. وی در خانه خویش تیغ برکشید و آن را در دیوار فرو کرد که ببیند آیا دستانش یارای انجام خواستهاش را دارند یا خیر. سپس مرد نیرومند را کشت."
٩٩- شاگردان او را گفتند: "برادرانت و مادرت بیرون ایستادهاند."
ایشان را گفت: "آنان که این جایند و اراده پدرم را انجام میدهند برادران من و مادر من اند. ایشان اند که به ملکوت پدرم وارد میشوند."
١٠٠- آنان سکهای زرین به عیسی نشان دادند و او را گفتند: "مردان قیصر مالیات از مامی خواهند."
ایشان را گفت: "مال قیصر را به قیصر دهید، مال خدا را به خدا دهید، و مال من را به من دهید."
١٠١- <...> "هر که چون من پدرش و مادرش را منفور ندارد شاگرد من نتواند شد. و هر کس چون من پدرش و مادرش را دوست [ن]دارد شاگرد من نتواند شد. از آن که مادر من [دروغم داد]، اما مادر حقیقی [من] حیاتم داد."
١٠٢- عیسی گفت: "وای بر فریسیان، از آن که ایشان سگی را مانند که در آخور گاوان خوابیده است، نه خود خورد و نه گاوان را گذارد که خورند."
١٠٣- عیسی گفت: "خوشبخت کسی که داند حرامیان از کجا وارد شوند، و برخیزد، و مملکت خویش را بسیج کند، و پیش از هجوم حرامیان خود را مسلح سازد."
١٠۴- ایشان [عیسی را] گفتند: "بیا، و بگذار امروز نماز بگزاریم و بگذار روزه بگیریم."
عیسی گفت: "چه گناهی کردهام، یا در کجا شکست خوردهام؟ اما چون داماد حجله را ترک میکند، پس بگذار روزه بگیرند و نماز بگزارند."
١٠۵- عیسی گفت: "هرکس پدر و مادر را بشناسد روسپی زادهاش میخوانند."
١٠٦- عیسی گفت: "هر گاه دو را یکی کنید پسران انسان میشوید، و آن گاه اگر بگویید: کوه، حرکت کن، حرکت میکند."
١٠٧- عیسی گفت: "ملکوت شبانی را ماند که صد گوسفند داشت. یکی از آنها، که پروارترین بود، گم گشت. شبان نود و نه گوسفند را رها کرد و بهدنبال آن یک گوسفند گشت تا آن را پیدا کرد. هنگامی که به چنین زحمتی افتاده بود، گوسفند گمگشته را گفت: بیش از نود و نه گوسفند از تو مراقبت میکنم."
١٠٨- عیسی گفت: "آن کس که از دهان من بنوشد مانند من میشود. خود من او میشوم، و نهانها بر او منکشف میشوند."
١٠٩- عیسی گفت: "ملکوت مردی را ماند که گنجی [پنهان] در زمین خود داشت و از آن خبر نداشت. و [پس] از مرگ، برای پسرش بر جای نهاد. پسر (از گنج) بیخبر بود. وی زمین را به ارث برد و [آن] را فروخت. و آن کس که آن را خرید زیر و رویش کرد و گنج را یافت. به هر کس که خواست پول وام داد."
١١٠- عیسی گفت: "هر کس دنیا را بیابد و ثروتمند گردد، از دنیا کرانه میکند."
١١١- عیسی گفت: "آسمانها و زمین در حضورتان در هم پیچانده شوند. و یکی که حیاتش از یگانه حی است مرگ را نمیبیند." آیا عیسی نمیگوید: "هر کس خود را بیابد برتر از دنیاست؟"
١١٢- عیسی گفت: "وای بر جسم که متکی بر جان باشد؛ وای بر جان که متکی بر جسم باشد."
١١٣- شاگردانش گفتند: "چه وقت ملکوت در میرسد؟"
<...> "با انتظار فرا نمیرسد. چنان نیست بگوییم که این جاست یا آن جاست."
١١۴- شمعون پطرس ایشان را گفت: "مریم ما را ترک کند، از آن که زنان سزاوار زندگانی نیستند."
عیسی گفت: "خود من راهش مینمایم تا نرینهاش سازم، آنگونه که او هم روحی زنده همچون شما نرینگان شود. از آن که هر زنی که خود را نرینه سازد به ملکوت آسمان وارد شود."[٣]
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- در زبان فارسی، تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، دو مقاله درباره این دو کشف در دست داریم: یکی در اصل سخنرانی بوده و با این مشخصات به چاپ رسیده است:دریابندری، نجف، "طومارهای بحر المیت"، در مجموعه به عبارت دیگر، تهران، پیک، ١٣٦٣، ص ١٢١-١٢٨؛ و دیگری که گویا خلاصهای از کتاب "osels onstic" نوشته الین پاگلز (Elaine agels) است: پورجوادی، نصرالله، "کشفی که تاریخ مسیحیت را دگرگون کرد"، در مجموعه نگاهی دیگر، تهران، روزبهان، ١٣٦٧، ص ١٧٨-١٩٠. البته این مقاله پیشتر در نشر دانش، سال پنجم، شماره چهارم، خرداد و تیر ١٣٦۴، به چاپ رسیده بود.
[۲]- انجیل توماس نسخهای تقریباً سالم دارد و تمام آنچه در شرح علایم فوق آورده شده، در ترجمه این نسخه به کار نرفته است. اما از آنجا که امکان دارد رسالههای دیگری نیز از این مجموعه ترجمه شود، این علایم را، که در تمام متن انگلیسی مجموعه رعایت شده است، بهطور کامل میآوریم.
[۳]- معتمدی، منصور، انجیل توماس به روایت کشفیات نجع حمادی، مجلۀ هفت آسمان، پاییز و زمستان ۱۳٧۸ - شماره ۳ و ۴، صص ۱۳۵-۱۵٠
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>