جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

زید پسر حارثه

از: مهدیزاده کابلی


فهرست مندرجات


زید پسر حارثه غلام خدیجه همسر محمّد بود. محمّد او را به فرزندی گرفت و او نیز حاضر نشد نزد پدرش حارثه برگردد. زید، دومین مرد مسلمان بود که به دین اسلام گروید. پیش از او علی و ابوبکر مسلمان شده بودند. در سال ۶۲۲ میلادی، زید به یثرب هجرت کرد. زید با زینب دختر جحش ازدواج کرد. پس از مدّتی، زید زینب را طلاق داد و محمّد با زینب ازدواج کرد. زید تنها صحابی محمّد است که نامش در قرآن ذکر گشته‌است.(سوره احزاب: آیه ۳۷) زید در سال ۶۲۹ میلادی (سال هشتم هجرت) در جنگ موته کشته شد.[۱]


[] زندگی‌نامه

زید بن حارثه چند سال پیش از بعثت ‏به‏صورت برده‏اى به‏خانه خدیجه آمد و رسول خدا(ص) او را از خدیجه گرفت و آزاد کرد و از آن پس او را پسر خود خواند و مردم مکه او را پسر محمد مى‏نامیدند.

داستان اسارت و بردگى او و ماجراهاى بعدى را مورخان این‏گونه نوشته‏اند که: زید جوانى از قبیله کلب بود و در ضمن نزاعى که میان قبیله او و یکى از قبایل دیگر عرب روى داد زید را به اسارت گرفتند و در بازار عکاظ به‏معرض فروش در آوردند و حکیم بن حزام - برادر زاده خدیجه - روى سفارشى که قبلا خدیجه براى خرید غلامى به او کرده بود، زید را خرید و براى خدیجه به ‏مکه آورد، پس از آن‏که پیغمبر اسلام خدیجه را به همسرى اختیار کرد به زید علاقه‏مند شد تا بدانجا که او را زید الحب نامیدند. خدیجه که چنان دید او را به پیغمبر بخشید و در این خلال جریانى اتفاق افتاد که پدر و خویشان زید مطلع شدند که وى به‏صورت برده در خانه خدیجه به‏سر مى‏برد. از آنجایی که بردگى زید براى آن‏ها موجب سرافکندگى بود و از این گذشته به فرزند خود علاقه داشتند به مکه آمده و براى استرداد زید با پیغمبر گفتگو کردند و مبلغى هم به‏عنوان قیمت فرزند خود پیش آن حضرت بردند. زید که از ماجرا مطلع شد روى محبت‏هایى که در طول اقامت در خانه آن حضرت دیده بود حاضر به بازگشت‏به میان قبیله خود نشد و پس از مذاکراتى قرار شد پیغمبر او را آزاد کند و او را پسر خوانده خویش کرده و در خانه آن حضرت بماند.

پدر و مادر زید نیز با این پیشنهاد موافقت کردند و از آن پس رسول خدا(ص) او را پسر خود خواند و اعلام کرد که او از من ارث مى‏برد و من هم از وى ارث خواهم برد و بدین ترتیب منظور زید، پدر، مادر و قبیله او نیز عملى گردید و همگى راضى شدند.

پس از اینکه حضرت محمد به رسالت مبعوث شد و چند سال از این ماجرا گذشت طبق آیات ۵ و ٦ سوره احزاب این حکم منسوخ گردید و قرار شد پسر خوانده‏ها را به‏نام پدران اصلى آن‏ها بخوانند و از آن پس او را زید بن حارثه گفتند.

زید بن حارثه پس از بعثت رسول خدا(ص) دومین مردى که به آن حضرت ایمان آورد. از محبت‏هایى که رسول خدا نسبت ‏به زید مبذول داشت آن بود که تصمیم گرفت ‏براى زید همسرى اختیار کند و به‏همین منظور به نزد زینب دختر جحش خواهر عبد الله بن جحش که از طرف مادر عمه‏زاده آن حضرت و دختر امیمة بنت عبدالمطلب بود خواستگارى فرستاد، زینب و نزدیکانش که در آغاز خیال کردند پیغمبر براى ازدواج با خود خواستگار فرستاده خوشحال شدند و جواب مساعد دادند، اما وقتى فهمیدند این خواستگارى براى زید بن حارثه بوده پشیمان شدند و براى آن حضرت پیغام دادند که این ازدواج - یعنى وصلت ‏با زید - بر خلاف شئون فامیلى ماست و بدین ترتیب حاضر به آن وصلت نشدند.

و چون در ضمن آیه ٣٦ سوره احزاب زینب از این کردار سرزنش شد دیگر باره رضایت ‏خود را با این ازدواج اعلام کرد و بدین ترتیب به همسرى زید در آمد.

زینب از ابتدا - روى همان جهتى که ذکر شد و یا روى تفاوت سنى که میان آن دو وجود داشت - بناى ناسازگارى را با زید گذارد و زید چند بار خواست او را طلاق گوید ولى پیغمبر وساطت کرده مانع از این کار شد و چنان‏که صریح قرآن کریم است ‏به آن دو دستور سازش داد تا سرانجام وقتى معلوم شد که توافق اخلاقى میان آن دو وجود ندارد و با هم سازگار نیستند قرار شد زید بن حارثه او را طلاق بدهد.

زینب که از زنان مهاجر و از خانواده‏هاى شریف مکه بود و پس از طلاق در مدینه و دور از بستگان نزدیک و در شهر غربت‏ به‏سر مى‏برد، در اندوه و ماتم فرو رفت و چنان‏که گفته‏اند بسیار مى‏گریست و از آن سو خداى تعالى رسول‏الله را مامور ساخت ‏براى از بین بردن سنت جاهلیت که ازدواج با زن پسر خوانده را مانند ازدواج با زن فرزند رسمى جایز نمى‏دانستند، زینب را به ازدواج خویش در آورد و در ضمن او را از این عقده و شکست روحى نیز نجات داده و خواسته دیرینه او و فامیلش را - که ازدواج با یکى از شخصیت‏هاى قریش بود - انجام دهد.

رسول خدا(ص) نیز پس از گذشت دوران عده و مدتى پس از آن، با اینکه از انتقاد منافقان مدینه اندیشه داشت این کار را انجام داد و زینب در ردیف همسران آن حضرت در آمد.

جان دیون پورت در کتاب "عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن" در این باره نوشته است:

    "در اینجا لازم است تهمتى را که دشمنان محمد در همین اوقات از روى غرض و حسد به او زده‏اند رد شود، و آن موضوع ازدواج عیال مطلقه پسر خوانده اوست، واقع امر این است که خیلى قبل از طلوع اسلام میان اعراب عادى رواج داشت که اگر کسى زنى را به‏نام مادر مى‏خواند دیگر نمى‏توانست ‏با او ازدواج کند و اگر کسى جوانى را پسرش مى‏خواند از آن به بعد آن پسر از تمام حقوق فرزندى وى برخوردار مى‏شد، ولى قرآن هر دو عادت مزبور را نسخ کرد، به این معنى که اگر کسى زنى را مادر مى‏خواند مى‏توانست ‏با او ازدواج کند و نیز اگر پسر خوانده‏اى عیالش را طلاق مى‏داد پدر خوانده مى‏توانست عیال او را به ازدواج خودش در آورد.

    محمد که نسبت ‏به زینب خیلى احترام مى‏گذاشت او را به ازدواج پسرى که به او نیز همان قدر احترام قایل بود در آورد، چون نتیجه این ازدواج براى زید رضایت‏بخش نبود با همه مداخله‏اى که پیغمبر در این باره نمود زید تصمیم به طلاق زینب گرفت.

    پیغمبر خودش به‏خوبى مى‏دانست که چون اصولا این وصلت ‏به‏وسیله او انجام گرفته است مورد توبیخ قرار خواهد گرفت. ولى پس از انجام طلاق، حضرت محمد از گریه‏هاى زینب و بدبختى او متاثر شد، لهذا تصمیم گرفت از تنها وسیله اصلاحى که در دسترس دارد استفاده کند بنابراین پس از طلاق زید، خودش با زینب ازدواج کرد.

    پیغمبر با اشکال به این اقدام تصمیم گرفت و مى‏دانست عرب‏ها که هنوز پاى‏بند رسم و عادت سابق‏شان بودند او را با انجام این عمل به بى‏عفتى متهم خواهند کرد، ولى حس شدید وظیفه‏شناسى بر این موانع غالب آمد و زینب عیال پیغمبر شد."[عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سعیدى، صص ٣۵-٣٦.]



[]



[]



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :



[] :




[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]

[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]

[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]

[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- زید پسر حارثه، ویکی‌پدیا، دانشنامۀ آزاد، برگرفته از: زندگی صحابه، محمود طریقی، مشهد، ۱۳۸۵
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]




[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]