يكی از عوامل لازم برای ايجاد تحولات علمی، شناخت دقيق تاريخ علم است. كوششهای بسياری توسط فلاسفه و علما در تبيين و نگارش تاريخ علم و سير تحولات علمی بهعمل آمده است و كتب و رسالات متعددی در زمينه تاريخ علم توانسته موجبات دگرگونی و پيشرفتهای عميق و مهمی را در علوم فراهم آورد. ولی برای شناخت و مطالعه علم يا علوم، داشتن نگرش تاريخی بسيار حايز اهميت است كه بدون اين نگرش، مطالعه سير تطور تاريخی علوم قطعا نتيجهای كارا و تحول زا نخواهد داشت.
[↑] تاریخ علم جغرافیا
كنجكاوی و تفحص كه يكی از مشخصات آدمی است و به اندازه حيات او قدمت دارد٬ محرك اساسی معرفت علمی در دورههای باستانی بوده است. چراغ علم، نخستينبار قريب به يازده هزار سال پيش يا زودتر در خاورميانه سوسو زد. هنگامی كه انسان شروع به گرداوری دانستنیها كرد؛ راههايی برای بلندكردن بارهای سنگين پيدا شد؛ فنون كشاورزی پيشرفت كرد؛ پوست دباغی شد؛ ظروف سفالی اختراع گرديد؛ انسان استفاده از گياهان دارويی را آموخت و... همينطور تفكر پيرامون محيط و محل زندگی كه پايه اوليه مطالعات جغرافيايی را تشكيل میدهد، قدمتی بهطول عمر بشر دارد.
تلاشهای اوليهای كه متفكرين برای فهم ويژگیهای محيطی و محلی اطراف خويش داشتند و نيز نقش محوری انسان در اين ويژگیها، سنگ بنيادين علم جغرافيا قلمداد میشود. بنابر اين میتوان چنين تبيين كرد كه انسانهای سازندهی تمدن باستانی فقط صاحب تفكر جغرافيايی باشند و نه علم جغرافيا و اساسا، تفكر جغرافيايی از اصطلاح "جغرافيا" قديمیتر است. اصطلاحی كه برای اولينبار توسط دانشمندان مدرسهی اسكندريه در حدود ۳۰۰ ق.م بهكار برده شده است. همچنين اصطلاح جغرافيا را میتوان در آثار عربی مرينوس صوری حدود ۷۰-۱۳۲ م و بطلميوس حدود ۹۰-۱۶۸ م كه بهنام"صورةالارض" ترجمه شده و حتی عنوان برخی كتابهای جغرافيدانان مسلمان است، پيدا كرد.
دانش جغرافيا يكی از علوم پايه و مركبی است كه در کشورهای فارسیزبان، گرچه سابقه و تاريخ درخشانی ندارد و همواره مورد بیتوجهی قرار گرفته است. ولی از حيث جهاننگاری و ترسيم نمايش اطلاعات از سطح زمين و نقاط مختلف آن بر لوحهها در متون قديمی، قدمت بسيار دارد. اطلاعات موجود در كتابهای تاريخ علم باستان، حاكی از علاقه و توجه آریایيان باستان به امور شناسايی مكانها و مناطق مختلف بهويژه مكتوب كردن اين دانستهها، بهصورت نقشه است. علل متعددی از جمله موقعيت جغرافيايی سرزمینهایی آریایی در چهار راه ارتباطی شرق به غرب جهان و بیكفايتی حكمرانان آنها در برهههای زمانی مختلف، كه باعث شد اين سرزمينها بارها مورد تعدی و تعرض بيگانگان قرار گيرند، از سويی موجب عدم ثبت وقايع و اطلاعات علمی از جمله جغرافيايی، و از طرف ديگر، سبب از بين رفتن و تخريب منابع اطلاعاتی و كتابهای بسيار ارزشمند عهد باستان در این سرزمینها شد.
جغرافيا، بهصورت علمی و مستند در ايران از زمان دايرشدن مدرسه دارالفنون آغاز شد و زمينه بروز تحولات علمی و نظری در موضوعات جغرافيايی و تحقيق و تاليف كتب آموزشی و دانشگاهی در حوزههای گوناگون دانش جغرافيا فراهم آمد و در افغانستان این حرکت، در اوایل قرن بیستم، با افتتاح مدرسه حبیبیه شروع شد.
[↑] مکتب جغرافیای آلمان
الکساندر فن همبلت: جغرافیای قرن ۱۹ بهبعد با ظهور برخی جغرافیدانان آلمانی آغاز میگردد و همبلت از چهرههای بزرگ در تاریخ جغرافیای کلاسیک است او تحت تاثیر استادش ارفروستر قرار داشت و بههمراه او مسافرتهای زیادی بهخارج از مرزهای آلمان داشت او با جریان انطباق و تنظیم مشاهداتش در مورد پدیدههای طبیعی با علم جغرافیا مرتبط شد و در آثارش از جمله کاسموس یا جهان بهبسط علم پراکندگی فضایی و پدیدههای سطح زمین و جهان پرداخت و آنرا علم کیهانشناسی یا کاسمولوژی نامید دیدگاهها و نظرات همبلت را میتوان به شرح زیل خلاصه کرد:
او معتقد بود که جغرافیا یا جغرافیای طبیعی بخش خاکی کرهی زمین را مطالعه میکند و هدف نهایی آن وحدت بخشی به پدیدههای متنوع از طریق ترکیب اندیشهها و نظرات است به روش تحقیق تجربی و مطالعهی تطبیقی پدیدهها و از این رو به جغرافیای تطبیقی اهمیت خاصی میداد. انسان را بهعنوان بخشی از طبیعت مورد توجه قرار میداد و لذا این دیدگاه او را بهدیدگاه اکولوژیک نزدیک میساخت. به نمایش گرافیکی اطلاعات اهمیت و عنایت داشت و بعدها ایزوترم یا خطوط همدما را برای مطالعهی تفسیری و تطبیقی اقلیم ابداع کرد و از این مقاطع و نیم رخها برای نشان دادن کمربندهای گیاهی و ارتفاعی استفاده کرد.
کارل ریتر: جغرافیدان آلمانیست که در نگرشهای جغرافیایی خود عقاید مذهبی را دخالت میداد در تبیین پدیدههای سطح زمین از فلسفهی غایتانگاری پیروی میکرد و روابط فضایی میان پدیدهها تاکید داشت. او همچنین یک نقشه از سرزمینهای اروپایی را ترسیم نمود در سال ۱٨۱٧ اولین جلد از کتاب خود را تحت عنوان ارکوند در مورد قارهی آفریقا و جلد دوم آنرا یک سال بعد در مورد آسیا منتشر کرد (ارکوند یعنی علم زمین در ارتباط با پدیدههای بشری) ریتر دیدگاه گترر را در مورد جغرافیای محض رد کرد ولی مفاهیم و اندیشههای زون را که بسیطتر و منطقیتر بهنظر میرسید قبول داشت او زمین را بهعنوان مدلی آموزشی برای توسعه و تکامل انسان با هدف و غایتی الهی تلقی میکرد. او شکل قارهها را تصادفی نمیدانست بلکه امری معین از جانب خدا با هدفی مشخص برای توسعهی انسان میدانست. وی که به پدر جغرافیای انسانی شهرت یافت معتقد بود زمین و ساکنانش رابطهی متقابل و نزدیکی با یکدیگر دارند و یکی بدون دیگری نمیتواند بهدرستی ایفای نقش کند. از این رو تاریخ و جغرافیا همیشه غیر قابل تفکیک است در زمینه روش تحقیق شیوه کار و مطالعه فورستر را دنبال کرد و در توسعهی علم جغرافیا بهعنوان یک علم تجربی گرداوری دقیق مشاهدات را اولین کار اساسی میدانست او تدوینگر و تنظیم کننده بزرگی بود و اهمیت شیوهی تحقیق تجربی و تطبیقی رابا استدلال ثابت کرد و معتقد بود که پدیدههای سطح زمین تحت قوانینی اداره میشوند و این قوانین زمانی ظاهر میشوند که همهی قواعد و روابط در قسمتهای مختلف زمین مشاهده شود. لذا نظریهپردازی شتابزده را رد میکرد. او نظرات ناهماهنگ جغرافیدانان قرن ۱٧ را اخذ کرد و آنها را اصلاح نمود و بهگونهایی ساخته و پرداخته کرد که هنوز بهعنوان مفاهیم جغرافیایی معتبر هستند.
فروبل: یکی از منتقدان مفهوم تطبیقی کارل ریتر، فروبل بود. او تعریفی برای مفهوم تطبیق طلب میکرد، اما پاسخ ریتر معنای آنرا بهوضوح بیان نمیکرد و در واقع این یک مفهوم برای تمییزدادن جغرافیا از سایر علوم در قرن ۱۹ بود.
فروبل چنین استدلال میکرد که مقایسه یک منطقه با یک منطقه دیگر مثل مقایسه اناتومیکی یک پا با یک بازوست علم تطبیقی مناطق زمین فقط بهعنوان یک موضوع قابل توجیح و بررسی است و آن هم تشخیص و تعیین مقایسهایی زمین با سایر سیارات است او معتقد است که جغرایا بهعنوان علم مطالعه سطح زمین از مقایسه و تطبیق فقط در بررسی جزئیات میتواند استفاده کند مثلا در مقایسه دو دشت باهم.
فروبل غایتانگاری ریتر را رد کرد و تاکید داشت که جغرافیا نمیتواند به زمین بهعنوان مکان خاص سکونت انسان نگاه کند چنان که گیاهشناس نمیتواند این نظریه را بپذیرد که گیاهان فقط برای تغذیه دامها بوجود آمدهاند. او ادعا میکرد که جغرافیا علم طبیعی از سطح زمین با شیوهی تحقیق نظامند و با موضوعات برجسته و مهم اقلیم پوشش گیاهی حیات جانوری و انسان در یک سیکل بههم مرتبط و دارای تعاملات متقابل است. او تاکید داشت که جغرافیدانان ابتدا باید کل منطقه یا ناحیهی مورد مطالعه را بهدقت ببینند و سپس آنرا در بخشهای مجزا و کوچکتر مورد تحلیل قرار دهند در واقع بهنظر میرسد فروبل در درک دیدگاه ریتر ناموفق بود چرا که فرایند ترکیبی ریتر بر تجزیه و تحلیل پیشنهادی فروبل مقدم بود.
فردیناند فن ریشتوفن: از دنیای علم زمینشناسی آلمان شخصیت معروف دیگری بهنام ریشتوفن عهدهدار کرسی جغرافیای دانشگاه بن بوداو سفرهای بسیاری به آسیای شرقی و آمریکا کرد و مطالعات زمینشناسی بسیاری در آلپ، چین، کالیفرنیا و گبی انجام داد. او معتقد بود هدف مشخص جغرافیا تمرکز بر ظواهر مختلفی است که در روابط متقابل درونی عوامل و عوارض سطح زمین اتفاق میافتد و مهمترین هدف علم جغرافیا را کشف مناسبات انسان و طبیعت و عوارض زیستی بههمراهی پدیدههای طبیعی میدانست او همچنین بیان کرد که علاوه بر در نظر گرفتن جهان بهصورت یک کل و سیتسم مطالعهی قطعات کوچک سطح زمین نیز یک ضرورت است.
فردریک راتزل: تردیدهای بهوجود آمده بهویژه در مورد مکان و جایگاه انسان در علم جغرافیا سرانجام در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط راتزل و شاگردانش به ثبات نسبی رسید. راتزل در تفکرات جغرافیایی خود با توجه به شرایط آن زمان آلمان بیشتر تحت تاثیر افکار هگل فیلسوف آلمانی قرار داشت. کتاب جغرافیای انسانی او به مطالعهی همهی خصایص و پدیدههای انسانی سطح زمین اختصاص دارد. البته او از وجود نیروهای محیطی و طبیعی غافل نماند و حتی ابتدا مطالعات خود را بر روی خلیجهای باریک و پوشش برفی کوههای آلمان شروع کرد. راتزل از افکار و نظریه تکامل داروین متاثر بود و از انسان بهعنوان محصول نهایی فرایند تکامل یاد میکرد. راتزل برخلاف ریتر انسان را محصول محیطش میدانست. بنابراین افکار و نوشتههایش رنگ و بوی جبرگرایی و ماتریالیسم را بروز میداد. او در سال ۱٨۹٧ کتاب جغرافیای سیاسی را منتشر کرد که در آن نظریهی دولت ملی او در سیاستگذاری کشورهای استعماری بهویژه آلمان موثر افتاد. از دیگر نتایج تبعات فکری راتزل ثبات و اهمیت یافتن بیشتر مطالعات نظامند در مقابل مطالعات منطقهایی و ناحیهای در جغرافیا بود.
آلفرد هتنر: او از جملهی جغرافیدانانی بود که اعتقاد داشت با نظرات کانت نزدیکی خاصی دارد. او هدف و رسالت اصلی علم جغرافیا را شناخت و مطالعهی صفات مشخص نواحی و مکانها و روابط متقابل میان نواحی کوچک و بزرگ در مقیاسهای مختلف میدانست. به این ترتیب، هتنر دیدگاه جغرافیا را بهعنوان علم تفاوتهای ناحیهایی را تکمیل و گسترش داد. این مفهوم بیشتر توسط جغرافیدانان آمریکایی بویژه ریچارد هارتشورن و آلفرد هتنر از جمله کسانی بودند که در مطالعهی علم جغرافیا مفهوم بررسی تقسیمات علم جغرافیایی را بهکار بردند، به این معنا که هدف از بررسی علمی تقسیمات جغرافیایی شناخت شخصیت مناطق و مکانها از طریق درک روابط و مناسبات مشترک بین قلمروهای مختلف موقعیت مکانی و شناخت سطح زمین بهعنوان یک کل بهترتیب در قارهها مناطق بزرگ و کوچک است. عقاید هتنر در این زمینه در طول چند دهه مسیر جغرافیای آلمان را تحت تاثیر قرار داد و از نتایج آن تمرکز توجهات بر ارتباط محیطهای طبیعی با شرایط زیستی آنهاست.
[↑] …
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]