[قبایل پیش از اسلام عرب]
[↑] ایاد
اِیاد، یكى از تیرههای بزرگ عرب عدنانى كه نسب بیشتر شاخههای عرب حجاز، نجد، تهامه و عراق بدان مىپیوندد. این تیره منسوب به ایاد بن نزار بن معد بن عدنان است كه طبق روایات به چند واسطه به حضرت اسماعیل(ع) مىرسد[۱]. برخى نسبشناسان ایاد بن نزار را با ایاد بن معد خلط كرده، و تیرۀ ایاد را به ایاد بن معد نسبت دادهاند. در حالى كه ایاد بن نزار بن معد ابن عدنان معروف به ایاد اصغر، و ایاد بن معد بن عدنان معروف به ایاد اكبر كه عموی ایاد اصغر است، هر دو از فرزندان عدنانند[٢]. علاوه بر آن، اعراب قحطانى یا یمانى، قبیلةایاد را منسوب بهایاد بن احاظة بنسعد از حمیر، یعنى عرب قحطانى مىدانند[٣].
نزار ۴ پسر بهنامهای ایاد، مضر، ربیعه و انمار داشت كه ٣ تیرۀ بزرگ عدنانیان به ٣ پسر نخست نسب مىبرند[۴]. ظاهراً ایاد فرزند بزرگ نزار بوده است و بدینسبب نزار را ابوایاد مىگفتهاند[۵]. نزار كه تولیت كعبه را در دست داشت و بزرگ مكه بهشمار مىرفت، به هنگام مرگ، ایاد را بهجانشینى خود برگزید و عصا و حُلّهای به او بخشید و از آن پس وی را “ایادِ عصا” مىگفتند و این حله و عصا را نزاریان میراث قومى و نشانة بزرگى و سروری مىشمردند و شاعران نزاری دربارۀ آن شعر مىسرودند[٦].
ایـاد و دیگـر بـرادران، نخســت در مكـه و نـاحـیـۀ تهـامـه و اطـراف آن سـكـنـی گـزیـدنـد[٧]، اما دیـری نپـایید كه بر اثر ستم و بیداد ایادیان بر دیگر بازماندگان نزار در اوایل قرن ٣م میان آنان كشمكش افتاد و فرزندان مضر و ربیعه در محلى بهنام “خانق” ایاد و خاندانش را شكست دادند و از مكه بیرون راندند[٨]. با اینهمه، مضر و ربیعه، برادران ایاد، از این پیروزی بهرهای نبردند، زیرا طایفة خزاعه با استفاده از آن كشمكشها حجابت و تولیت خانة كعبه و ریاست مكه را بهدست آورد[۹] و چنانكه مشهور است، بتپرستى را در آن دیار رواج داد[۱٠]. شاید به دلیل همین عواقب ناپسند است كه بنى معد این جنگ را كه به جدایى فرزندان نزار انجامید، “عام التفرّق” خواندند و آن را مبدأ تاریخ خود قرار دادند[۱۱]. بهدنبال این واقعه بنى ایاد نخست به نجد رفتند؛ اما بر اثر خشكسالى از آنجا نیز كوچیدند و در قالب ٣ گروه آهنگ عراق كردند[۱٢]. گروهى به “عین اُباغ” و گروه دیگری به “ذی طوی”، و گروه اصلى و بزرگ آنان در ناحیۀ “سَنداد”[۱٣] فرود آمدند و از آن پس سنداد مركز و پایگاه اصلى ایادیان گردید[۱۴] و چون ثروت و شمارشان فزونى یافت[۱۵]، بهتدریج در مناطق كاظمه، بارق، خُوَرنَق، دیر الجماجم، دیر الاعور، دیر قُره، شقیقه، انبار، تكریت، ذوشعب، بَیضان و دیگر نواحى و اطراف و اكنافِ فرات پراكنده شدند[۱٦]
ایادیان در اوایل قرن ٦ م با پادشاهان آل نصر (لحمیان) در افتادند و در آنسوی فرات بهغارت ایرانیان مشغول شدند و دستهای از گشتیها و مأموران نظامى ایران را گریزاندند و به جزیره رفتند و گروهى از عمالقۀ آن دیار را نیز نابوده كرده، متوجه نواحى موصل و تكریت شدند[۱٧]. این وقایع خشم انوشیروان را برانگیخت و او سپاهى را همراه گروهى از اعراب قبیلة بكر بن وائل[۱٨] به فرماندهى مالك بن حارثه[۱۹] مأمور دفع و سركوب آنان كرد[٢٠]. در همین زمان لقیط بن بكر یا لقیط بن یعْمُر، یكى از شاعران قبیلۀ ایاد كه در زندان انوشیروان بهسر مىبرد، قصیدۀ عینیة بلندی سرود و در آن بنى ایاد را از این خطر بزرگ آگاه كرد[٢۱]. بهروایتى چون ایادیان از این موضوع آگاه شدند، وحشتزده پای به گریز نهادند؛ و به روایت دیگر بىاعتنا، به غارت ادامه دادند، تا سپاه انوشیروان در رسید و بسیاری از آنان را در محلى بهنام “مَرجُ الاكم”[٢٢]، از دم تیغ گذراند و عدة بیشتری از آنان نیز در فرات غرق شدند و بقایای آنان از عراق بازپس نشستند و در ناحیة تكریت و موصل سكنى گزیدند. با اینهمه، چون در آنجا نیز از تعقیب ایرانیان در امان نماندند، در محلى به نام “حَرَجیه” به مقابله ایستادند و با آنكه بهسختى پای فشردند، دچار شكست شدند وعدۀ بسیاری از آنها به قتل رسیدند و بقیه بهشام، حمص، انقره و دیگر سرزمینهای قلمرو امپراتوری روم شرقى پناه بردند[٢٣].
بنى ایاد كه تا آن روز مردمى بتپرست بودند و بتى به نام “ذوالكعبین”[٢۴]، یا ذوالكعبات[٢۵] را مىپرستیدند، در قلمرو روم به آیین مسیح گرویدند و یوغ اطاعت از دولت غسانى را گردن نهادند[٢٦].
ایادیان از آغاز ظهور اسلام در تاریخ منطقه، خاصه در جنگهای ردّه و فتوح ظاهر شدند، اما نه تنها مسلمانان را همراهى نكردند، بلكه به حمایت از دشمنان آنان برخاستند، چنانكه در ۱٢ق/٦٣٣م گروهى از آنان به سَجاح دختر حارث یكى از پیامبران دروغین پیوستند. گروه دیگری از آنان نیز تحت فرماندهى مهران پسر بهرام چوبین در جنگ عین التمر به مقابله با اعراب مسلمان پرداختند[٢٧].
در ۱٧ق/٦٣٨م هراكلیوس امپراتور روم شرقى در واپسین كوشش خود درصدد برآمد تا شام را كه چندی پیش به تصرف مسلمانان درآمده بود، از آنان بازستاند. وی گروهى از اعراب قبیلة ایاد و دیگر قبایل اطراف را به همراه سپاه بزرگى از روم به جنگ مسلمانان فرستاد. آنان حمص را به محاصره گرفتند، اما چون مسلمانان در آن میان بر منطقة جزیره و تكریت دست یافتند، اعرابِ سپاه روم، جز بنى ایاد، برای دفاع از سرزمین خود، رومیان را رها كردند كه در نتیجه شكست در سپاه امپراتور افتاد و گروه بسیاری از آنان و ایادیان در كیلیكیه نابود شدند. در ۱٨ق/٦٣۹م به روزگار حكومت ایاد بن غنم بر حمص و مناطق شمالى شام و جزیره، قبایل آن دیار به اسلام گرویدند، اما ایادیان تن بدین كار ندادند و از جزیره گریختند و به ایالت كاپادوكیه در آسیای صغیر رفتند[٢٨]. بهدنبال این واقعه عمر بن خطاب سفیرانى نزد امپراتور گسیل كرد و به تهدید او پرداخت و خواست تا اجازه دهد مسلمانان آزادانه به تبلیغ اسلام در میان ایادیان بپردازند. در نتیجة این اقدام ۴ هزار تن از ایادیان به اسلام گرویدند و نزد مسلمانان بازگشتند[٢۹]. بعدها شاخهها و طوایفى از ایاد چون زُهیر، دُعْمى، قُثَم، نُماره، بنو یقدُم، بنو حُذاقه، بنو طَمّاح و جز آنها در مناطق مختلف بینالنهرین و سوریه مقام گزیدند[٣٠].
تاریخ و سرگذشت ایاد یكسره داستان جنگ و ستیز نیست، بلكه برخى شخصیتهای آنان در گسترش فرهنگ و ادب عربى نیز سهم بسزایى داشتهاند. هم از این روست كه شاعران، آن قبیله را ستایش كردهاند[٣۱]. گویند قریش با واسطه یا بىواسطه خط عربى را از ایاد آموختهاند[٣٢]. افزون بر آن شاعران و گویندگان نامدار و بلندپایهای نیز از میان ایاد برخاستهاند كه از آن جملهاند:
۱- قُسّ بن ساعدة ایادی كه مردی خطیب، شاعر و حكیم[٣٣] و در فصاحت و بلاغت ضربالمثل بود[٣۴]. او نخستین كسى بود كه عباراتى خاص برای آغاز سخن به كار گرفت و هنگام ایراد خطبه بر شمشیر یا عصا تكیه داد. وی را از حنیفان و معتقدان به رستاخیز دانستهاند[٣۵] كه مردم را از پرستش بتان باز مىداشت؛ چنانكه پیامبر اكرم(ص) او را پیش از بعثت در حال ایراد خطبهای مشتمل بر آن نكات در بازار عكاظ دیده[٣٦].
٢- كعب بن مامة ایادی[٣٧] كه در میان عرب به سخاوتش مَثَل مىزنند و داستانها در این باره از او نقل كردهاند[٣٨].
٣- ابو دُؤاد جاریة بن حجاج ایادی كه اشعار بسیاری در وصف اسب عربى سروده، و در این مضامین شهرتى خاص یافته است[٣۹].
۴- لقیط بن بكر[۴٠] كه در زندان انوشیروان به سر مىبرد و هم مترجم او به زبان عربى بود و چون با فرستادن قصیدة مشهورش قبیلۀ ایاد را از حملة پادشاه ایران آگاه كرد، بهفرمان او به قتل رسید[۴۱].
دیگر بزرگان نامدار ایاد اینانند: زید بن جندب ایادی[۴٢]؛ هند بنت بیاضة بن رباح ایادی[۴٣]؛ على بن محمد ایادی، شاعر[۴۴]؛ ابوالقاسم على بن محمد بن على كه شیخى معروف و فقیهى صالح و از مفتیان مذهب مالكى بود و در ۴۱٧ق/۱٠٢٦م در بغداد وفات یافت[۴۵].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- سمعانى، ۱/٣۹٧؛ عزاوی، ۱/٣۵، ٦٨
[٢]- بُرّی، ۱/۴۱۹؛ ابن حزم، ۹-۱٠؛ ابن عبدالبر، ٦۴؛ قس: مقری ۱/٢۹٣، كه ایاد را تنها یكتن و فرزند نزار بن معد مىداند
[٣]- عزاوی، ۱/٦٨ -٦۹
[۴]- یعقوبى، ۱/٢٢٣؛ ابن فضلالله، ٨٧؛ بری، همانجا
[۵]- طبری، ٢/٢٧٠
[٦]- فاكهى، ۱٣۴-۱٣٨
[٧]- همدانى، ٨٣
[٨]- ابن عنبه، ٦٠؛ كحاله، معجم...، ٢/۵٣؛ ۱ ؛ EIقس: ابوالفرج، ٢٠/٢٣-٢۵
[۹]- یعقوبى، ۱/٢٣٨؛ مسعودی، مروج...، ۱/٢۹
[۱٠]- همانجا
[۱۱]- همو، التنبیه...، ٢٧٣
[۱٢]- ابوعبید، ۱/٦٨-٦۹
[۱٣]- یا سِنداد: یاقوت، ٣/۱٦۴
[۱۴]- ابن هشام، ۱/۹۱؛ ابوعبید، ۱/٦۹
[۱۵]- همو، ۱/٦٧-٦٨
[۱٦]- نك: ابن فقیه، ۱٨٢-۱٨٣؛ ابوالفرج، ٢٠/٢٣؛ كحاله، همان، ٢/۵٢؛ EI 1.
[۱٧]- ابوالفرج، همانجا؛ ابوعبید، ۱/٧٠-٧۱
[۱٨]- همو، ۱/٧۱
[۱۹]- ابوالفرج، ٢٠/٢۵
[٢٠]- دربارۀ علل و زمان وقوع این حادثه، نك: همو، ٢٠/٢٣- ٢۵؛ ابن اثیر، ۱/٣۹٢-٣۹٣؛ بلاذری، فتوح...، ٣۹٨، انساب...، ۱/٢٦؛ یاقوت، ٢/٦۵٢؛ پیگولوسكایا، ٨٣
[٢۱]- ابوالفرج، ٢٠/٢۴؛ ابوعبید، ۱/٧٢؛ قس: آمدی، ٢٦٦
[٢٢]- ابوعبید، ۱/٧۵؛ قس: ابوالفرج، ٢٠/٢۵
[٢٣]- نك: ابوعبید، همانجا؛ كحاله، همان، ٢/۵٣؛ على، ۴/۴٧٣؛ ابوالفرج، همانجا
[٢۴]- همو، ٢٠/٢٣
[٢۵]- نك: على، ۴/۴٧۱
[٢٦]- همو، ۴/۴٧٣
[٢٧]- EI 1، ذیل سجاح و عین التمر
[٢٨]- EI 1؛ كحاله، معجم، ٢/۵۴
[٢۹]- ابوعبید، ۱/٧۵-٧٦؛ نویری، ۱۹/۱٧٦
[٣٠]- ابن عدیم، ۵۵٨-۵۵۹؛ اشرف رسولى، ۱٧؛ ابن درید، ۱٦۹؛ نحاس، ٢/٨٢٦؛ كلبى، ٦٠۵؛ كردعلى، ۱/٢٧-٢٨
[٣۱]- ابن خلكان، ۱/٨٦
[٣٢]- ابن خلدون، ٢/٨٣٠؛ ابن عبدالمنعم، ۵/٣٦؛ قس: ابن ندیم، ٨
[٣٣]- ابوالعلا، ٢/۵٣۵-۵٣٦
[٣۴]- قلقشندی، ۹٦
[٣۵]- فروخ، تاریخ الجاهلیة، ۹٦؛ ابوالعلا، قلقشندی، همانجاها
[٣٦]- نك: ابوالفرج، ۱۴/۴۱؛ ابن سعد، ۱/٣۱۵)، و دربارۀ او فرموده بود: “او به تنهایى بهصورت یك امت محشور خواهد شد”[36]ابوالفرج، همانجا؛ ثعالبى، ۱٢٢
[٣٧]- نك: قلقشندی، ۹٧: كعب بن امامه
[٣٨]- نك: مبرد، ۱/٣٠٠؛ ابن حبیب، ۱٨؛ قلقشندی، همانجا؛ بری، ۱/۴۵۴
[٣۹]- كلبى، ٦٠٦؛ ابوالفرج، ۱۵/۹۵؛ سزگین، ٢/۱٠۵؛ بستانى، ۴/٣٠۱
[۴٠]- نك: بری، ۱/۴۵٣: لقیط بن معبد
[۴۱]- ابوعبید، ۱/٧٢-٧۵؛ ابوالفرج، ٢٠/٢٣
[۴٢]- جاحظ، ٦/٢۱٨
[۴٣]- كحاله، اعلام...، ۵/٢٢٧
[۴۴]- فروخ، تاریخ الادب...، ۴/٢٧۹
[۴۵]- سمعانى، ۱/٣۹٧-٣۹٨
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ احمدرضا خضری، سرواژۀ ایاد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۱ برگرفته از منابع زیر:
- آمدی، حسن، المؤتلف و المختلف، بهكوشش عبدالستار احمد فرّاج، قاهره، ۱۹٦۱م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن حبیب، محمد، المحبر، به كوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباددكن، ۱۹۴٢م؛ ابن حزم، على، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۹٨٣م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن خلدون، مقدمه، ترجمة محمد پروین گنابادی، تهران، ۱٣۵٣ش؛ ابن درید، محمد، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، ۱۹۵٨م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛ ابن عبدالبر، یوسف، القصد و الامم، قاهره، ۱٣۵٠ق؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹٨٠م؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به كوشش سهیل زكار، دمشق، ۱۴٠٨ق/۱۹٨٨م؛ ابن عنبه، احمد، الفصول الفخریة، به كوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱٣٦٣ش؛ ابن فضلالله عمری، احمد، مسالك الابصار، به كوشش د. كراوولسكى، بیروت، ۱۹٨۵-۱۹٨٦م؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، لیدن، ۱٣٠٢ق؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، بهكوشش مصطفى سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربى؛ ابوعبید بكری، عبدالله، معجم ما استعجم، به كوشش مصطفى سقا، بیروت، ۱۴٠٣ق/۱۹٨٣م؛ ابوالعلاء معری، احمد، شروح سقط الزند، قاهره، ۱۹٦۴م؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، بیروت، ۱۹٧٠م؛ اشرف رسولى، عمر، طرفة الاصحاب، به كوشش سترستن، بیروت، دارصادر؛ برّی تلمسانى، محمد، الجوهرة فى نسب النبى و اصحابه العشرة، به كوشش محمد تونجى، ریاض، ۱۹٨٣م؛ بستانى؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، بهكوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م؛ همو، فتوح البلدان، بهكوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، ۱۹٨٧م؛ پیگولوسكایا، ن. و.، اعراب حدود مرزهای روم شرقى و ایران، ترجمة عنایتالله رضا، تهران، ۱٣٧٢ش؛ ثعالبى، عبدالملك، ثمار القلوب، به كوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹٦۵م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۹۵٠م؛ سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربى، ترجمة محمود فهمى حجازی، ریاض، ۱۹٨٣م؛ سمعانى، عبدالكریم، الانساب، حیدرآباد دكن، ۱۹٦٢م؛ طبری، تاریخ؛ عزاوی، عباس، عشائر العراق، بغداد، ۱۹٣٧م؛ على، جواد، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین؛ فاكهى، محمد، المنتقى فى اخبار ام القری، لایپزیگ، ۱٨۵۹م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربى، بیروت، ۱۹٨۴م؛ همو، تاریخ الجاهلیة، بیروت، دارالعلم للملایین؛ قلقشندی، احمد، نهایة الارب، بیروت، دارالكتب العلمیه؛ كحاله، عمررضا، اعلام النساء، بیروت، مؤسسة الرساله؛ همو، معجم قبائل العرب، دمشق، مطبعة الهاشمیه؛ كردعلى، محمد، خطط الشام، بیروت، ۱۹٦۹م؛ كلبى، هشام، جمهرة النسب، به كوشش ناجى حسن، بیروت، ۱۹٨٦م؛ مبرد، محمد، الكامل، بهكوشش محمد احمد دالى، بیروت، ۱۹٨٦م؛ مسعودی، على، التنبیه و الاشراف، به كوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، ۱۹٣٨م؛ همو، مروج الذهب، بهكوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۹٦۵م؛ مقری تلمسانى، احمد، نفح الطیب، به كوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹٦٨م؛ نحاس، احمد، شرح القصائد التسع المشهورات، به كوشش احمد خطاب، بغداد، ۱۹٧٣م؛ نویری، احمد، نهایة الارب، بهكوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹٧۵م؛ همدانى، حسن، صفة جزیرة العرب، به كوشش محمد بن على اكوع، بیروت، ۱۹٨٣م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبى، احمد، تاریخ، بیروت، ۱۹٦٠م؛ نیز: . 1 EI