[الله]
[↑] روند پیدایش "الله" در قرآن
چنانکه معلوم است دین اسلام از بتپرستی و شرک حاکم بر عربستان، و همچنین از دینهای دیگر، با نام خدای برتر و یکتایی بهنام "الله" متمایز میشود. اما آنچه باید به آن توجه داشت اینست که این نام تا چند سال پس از بعثت و گسترش دعوت محمد پیامبر اسلام به یکتاپرستی، هنوز شناخته شده نیست و ردپایی در قرآن ندارد؛ و تازه هنگامی هم که "رب" یا خدایگان محمد با نام معینی مشخص میشود این نام "الله" نیست بلکه در مرحلۀ اول "رحمان" نامیده میشود.
در حقیقت چنانکه در تاریخ، و همچنین در قرآن، ثبت شده محمد آوازۀ پیامبری خویش را با نام "رب" یا خدایگانی اعلام و آغاز میکند که آفرینندۀ انسان و آموزگار و راهنمای بزرگوار اوست:
"اقرا باسم ربک الذی خلق = بخوان بهنام خدایگانت که بیافرید. انسان را از لختهای خون بیافرید. بخوان بهنام خدایگانت که بسیار بزرگوار است: آنکه با قلم بیاموخت. و بیاموخت به انسان آنچه را که نمیدانست." (۹٦ علق، ۱-۵)
و چنانکه معلوم است این "رب" یا "خدایگان"، که با همین عنوان کلی از او یاد میشود، تا سالها بعد نیز نام مشخصی ندارد و محمد از هیچ اله یا الههای با نام و عنوان از خدایگان خود سخن به میان نمیآورد. جالبتر اینکه حتی در بعضی سورههای اولیهی قرآن[۱] نیز، که ظاهرا در پی یکدیگر و در سال دوم بعثت محمد آمدهاند، کلمۀ "رب" نیز بهکار برده نشده و حتی در سورۀ ۵۴ قمر، که بقولی[٢] به سال چهارم بعثت و بقولی دیگر[٣] به سورۀهای دورۀ دوم مکی مربوط میشود، نه تنها از "رحمان" و "الله" ذکری به میان نمیآید بلکه کلمۀ "رب" نیز فقط یکبار بهکار برده میشود، و تا این زمان سخن از "ما" و "من" و "او" میرود که مرجع این ضمیرها نیز مطلقاٌ نامعلوم و فاقد نام و عنوان است.[۴]
بههرحال مدتها میگذرد و الهه یا خدای محمد، که دارای صفات برجسته و ممتاز فراوانی است، همچنان بدون نام و عنوان باقی میماند تا آنکه بالاخره، بهاحتمالی برای اولین بار و در سال چهارم بعثت، در سورۀ ۵۵ رحمان، از او با همان صفات یاد شده در سورۀ علق و با نام "رحمان" یاد میشود:
"الرحمان". خواندن را بیاموخت. آدمی را بیافرید. او را سخن گفتن آموخت (۵۵، ٢–۴)؛ و چنانکه از سورههای دیگر قرآن بر میآید تمایز این اله یا خدای "رحمان" نام از الهها یا خدایان دیگر سه مشخصۀ اساسی است که پیش از همه همان "یکتایی" و "یگانگی" اوست، دوم اینکه جهان و جهانیان به ید قدرت او آفریده شده و سوم آنکه سلطنت و فرمانروایی مطلق و بلاشریک او بر آفریدگانش، یعنی جهان و جهانیان، به او اختصاص دارد؛ و نام "رحمان" با این سه خصلت اساسی، یعنی "رب" یا "اله" یکتا و آفریدگار و پادشاه فرمانروای مطلق جهان و جهانیان پنجاه و دو بار و در چهارده سوره از سورههای اولیۀ قرآن تکرار شده است![۵]
باید دانست که پیش از بعثت محمد به پیامبری، رحمان – خدا یا خدای رحمان بهعنوان یکی از سه خدای بزرگتر و برتر خدایان قبایل مختلف اعراب شناخته شده بود. توضیح آنکه مجموعۀ قبایل بزرگ اعراب و طایفههای وابسته به آنها هر کدام بتان یا خدایان جداگانه و خاص خود را ستایش میکردند اما در عین حال به یک اله یا خدای برتر و بزرگتر، که میان آنان مشترک بود و بر بتان و خدایان دیگر سروری داشت، معتقد بودند.
از جملۀ این قبایل میتوان از سه مجموعۀ قبایل یمنی در جنوب عربستان، مجموعۀ قبایل ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان و مجموعۀ قبایل مضر در مرکز و غرب عربستان نام برد که "رحمان" بهعنوان خدای بزرگتر و برتر و مشترک قبایل ربیعه شناخته شده بود، و خدای مشترک قبایل مضر نیز، که قبیلۀ قریش یکی از آن قبایل بود، بهنام "الله" خوانده میشد.[٦]
البته کاملا روشن نیست که چرا محمد در قدم اول بهجای "الله" خدای برتر و مشترک کعبۀ مکه و قوم و قبیله خودش، "رحمان" را بهعنوان اله یا خدای مورد نظر خود بر میگزیند اما از قرار معلوم این نام در میان تمامی یا بیشتر اقوام عرب شناخته شده بوده و چنانکه بعضی پژوهندگان، مانند "نولد که"، اسلامشناس مشهور و برجستۀ آلمانی، ابراز عقیده کردهاند در این زمان "رحمان برای مشرکین عربستان بسیار آشنا بود و ... (حتی) بوسیلۀ عبریها نیز مورد استفاده قرار میگرفت و کلیمیهای عربستان آن را برای خدا بهکار میبردند."[٧] این نام تا آنجا موردتوجه اعراب بوده که "اسود عنسی" اهل یمن در جنوب حجاز و یکی از متنبیان یا مدعیان پیامبری همزمان محمد نیز "لقب رحمان را بر خودش نهاده بود"؛[٨] و همچنین "سیلمه"، اهل یمامه در شرق حجاز یکی دیگر از مدعیان پیامبری، خدای واحد مورد نظر خود را "رحمان" میخواند که در ظلمت بر او ظاهر میشد اما یکی از پیروان او فراتر میرود و خود او را "رحمان" مینامد.[۹]
اما مشرکان مکی و از جمله قریشیان شاید از اینکه محمد بهجای "الله"، خدای برتر آنان، "رحمان" خدای برتر قبایل ربیعه و قبایل یمنی جنوب عربستان را بهعنوان خدای واحد برتر برگزیده، سخت ناراحت میشوند و بهروایتی بزرگان قریش در اجتماع و گفتگویی با محمد از او میخواهند تا در برابر امتیازاتی که به او خواهند داد دست از ادعای پیامبری بردارد اما چون محمد پیشنهاد آنان را رد میکند و بر ادعای خویش پای میورزد به او میگویند: "ما را گمان چنان است که این همه رحمان یمامه ترا میآموزد و تلقین میکند، و ما به رحمان یمامه هرگز ایمان نخواهیم آورد."[۱٠] اما بهروایت قرآن سران قریش با این که رحمان را بهخوبی میشناسند حتی وجود و نام آن را نیز انکار میکنند و بهگفتۀ قرآن "هنگامی که به آنان گفته میشود رحمان را سجده کنید میگویند رحمان چیست؟" و میافزایند که "آیا به هر چه تو فرمان میدهی سجده کنیم؟ و بر نفرتشان افزوده میشود." (٢۵ فرقان، ٦٠) اما قرآن در برابر انکار مشرکان از زبان مرجع وحی خطاب به محمد به تاکید میگوید: "ما تو را به میان امتی به رسالت فرستادیم که پیش از آنها امتهای دیگر بودهاند تا آنچه را بر تو وحی کردهایم بر آنان تلاوت کنی." (۱٣ رعد، ٣٠) "البته کافران چون تو را ببینند بیشک مسخرهات خواهند کرد که آیا این همان مردی است که خدایا نتان را تحقیر میکند؟ آری، اینان ذکر رحمان خدا را باور ندارند." (٢۱ انبیاء، ٣٦) آنها منکر رحمان میشوند (اما تو بگو) که او خدایگان من است و هیچ الهی جز او نیست. بر او توکل میکنم و بازگشت من بسوی اوست." (۱٣ رعد، ٣٠)
اما این خدای بزرگتر و برتری که محمد در مراحل اولی دعوت خود بهعنوان خدای یکتای خویش بر میگزیند چگونه خدایی است؟ بر اساس توصیف قرآن از این اله یا خدای برتر، که رحمان نامیده میشود، او کسی است که آفرینندۀ تمامی کاینات است، آسمانها و زمین و هرچه را در میان آنهاست در شش روز بیافرید و سپس بر عرش یا اریکۀ فرمانروایی مستقر شد[۱٠]، (٢۵، ۵۹) و برخلاف خدای تورات نیز هیچ خستگی به او نرسید که مجبور به استراحت باشد "و به تحقیق ما آسمانها و زمین و همۀ آنچه را در میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ خستگی بر ما دست نیافت." (۵٠ قاف، ٣٨). "رحمان خدایگان آسمانها و زمین، و هرچه در میانۀ آنهاست از آن او و همچنین علم فرا رسیدن قیامت نزد اوست و همگان بهسوی او باز گردانده میشوید" (۴٣ زخرف، ٨۵). "او فرزندی اختیار نکرده؛ در این پادشاهی او را انبازی نیست و هرچه را بیافریده سرنوشت قطعی او را نیز مقدر ساخته است (٢۵، ٢). او که خدایگان آسمانها و زمین و خدایگان عرش است از آن نسبتها که به او میدهند منزه است (۴٣، ٨٢). منکران و کافران بجز او خدایان یا الهیانی برگزیده اند که هیچ چیز نتوانند آفرید و خود آفریدۀ رحمانند، نه مالک سود و زیان خویشند و نه مالک مرگ و زندگی خود (٢۵، ٣) و آنهایی را که مشرکان بغیر او به خدایی میخوانند قادر به شفاعت کسی نیستند (۴٣، ٨٦).
همه چیز آفریدۀ رحمان است. اوست که "آسمان را برافراخت و میزان (ترازو) را بر نهاد" (۵۵ رحمان ،٧) تا در وزن کردن به عدالت رفتار کنید و کم فروشی نکنید (۵۵، ۹) "و زمین را قرارگاه آدمیان ساخت، که در آن میوهها و نخلهایی است با خوشههایی که در غلافند. و دانههایی همراه با کاه و گیاهانی خوشبو." (۵۵، ۱۹–٢٠) او هم در آسمان اله است و هم در زمین خدا است و خردمند و دانای کل است (۴٣، ٨۴). "او خدایگان دو مشرق و دو مغرب است" (۱٧،۵۵). "دو دریا را پیش راند تا به یکدیگر نزدیک شدند" (۵۵، ۱۹)؛ "و آب این دو شیرین و گوارا و دیگری شورابی سخت گزنده است." (۵٣، ٢۵) و "در میان آنها برزخی (سدی) است که از آن فراتر نمیروند" (۵۵، ۱۹). "از آن هر دو، مروارید و مرجان بیرون آید" (۵۵، ٢٢). "و او را کشتیهایی است همانند کوه که در دریا پیش میروند." (۵۵، ۴٢)
از نمونههای آفرینش رحمان آنکه "آدمی را از گل خشک شدهای چون سفال بیافرید* و جن را از شعلهای بیدود بیافرید (۵۵، ۱۴-۱۵). "در آفرینش رحمان هیچ خللی نمیبینی" (٦٧ ملک، ٣) "آنان که پرندگان را با بالهای گشاده یا بسته بر فراز سرخویش در پرواز مینگرند باید بدانند که هیچکس جز رحمان آنان را در هوا نگاه نتواند داشت[۱۱] (٦٧، ۱۹)[۱٠] و تو دربارۀ رحمان از کسی سوال کن که آگاه باشد (٢۵، ۵۹). "هر چیز که بر روی زمین است نابود میشود. جز (رحمان) خدایگان صاحب جلال و اکرام تو که باقی خواهد ماند. هر کس که در آسمانها و زمین است سایل درگاه اوست، و او هر روز در کاری است" (۵۵، ٢٦، ٢٧، ٢۹) مشرکان بیهوده نباید بهخود مغرور باشند و باید بدانند که هیچ سپاهی در برابر رحمان نخواهد توانست آنان را رهایی بخشد و اگر او رزق خویش را از آنان دریغ دارد هیچکس روزیرسان آنان نخواهد بود (رجوع به ٦٧، ٢٠-٢۱).
بههرحال رحمان خدایی بخشنده و مهربان است و بر رغم آنچه گویند همگان یاری از او میجویند (٢۱ انبیاء، ۱۱٢) و بندگان رحمان نیز کسانی هستند که در زمین به فروتنی راه میروند و هرگاه جاهلان با آنان پرخاشجویی کنند به آنان سلام میگویند (٢۵، ٦٣). این بندگان کسانی هستند که شب را در سجده یا در قیام برای خدایگانشان به صبح میآورند (٢۵، ٦۴) و آنان که به هنگام خرج کردن نه اسراف میکنند و نه خست میورزند، چرا که راه درست در میانۀ این دو است (٢۵، ٦٧).
اما آن کس نیز که محمد را به رسالت فرستاد و "فرقان" یا "قرآن" را در اختیار او گذاشت او هم کسی جز رحمان نیست: "رحمان کسی است که فرقان را بر بندۀ خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد" (٢۵، ۱) و آن "کتابی است که آیههایش بهروشنی بیان شده، و نوشتهای (قرآنی) است عربی برای مردمی که (این زبان را) میفهمند" (۴۱ فضیلت ۱٠-٣)؛ او به محمد توضیح و اطمینان میدهد که "ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که در رنج افتی. این فقط هشداری است برای آن کس که میترسد. و از جانب کسی فرستاده شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده. و آن کس رحمان است که بر عرش (اریکه پادشاهی) استقرار دارد. و از آن اوست آنچه در آسمانها و زمین و در میانۀ آنهاست، و آنچه نیز در زیر زمین است. و اگر سخن بلند گویی او به راز نهان و نهانیتر آگاه است" (٢٠ طه، ٢-٧)
اما بسیاری وجود رحمان و فرقان، و همچنین ماموریت محمد را برای انتقال یا تلاوت قرآن به مردمان، نفی و رد کردند و البته این امر تازگی هم نداشت زیرا تا این زمان "هیچ سخن تازهای از جانب رحمان برای آنان نیامد جزء آنکه از آن اعراض کردند" (٢٦ شعرا، ۵). به همین دلیل خدایگان محمد، که تا اینجا کسی جز رحمان نیست، او را راهنمایی میکند که "تنها کسی را بیم ده که از پیام (ذکر) پیروی کند و در دل از رحمان بیم داشته باشد. سپس او را به آمرزش و پاداشی سخاوتمندانه مژدگانی ده" (٣٦ یاسین، ۱۱) و خود را از پیامبران ما، که پیش از تو فرستادهایم، بپرس که آیا جز رحمان خدایا اله دیگری برای پرستیدن قرار داده بودیم" (۴٣ زخوف، ۴۵).
و رحمان خود برای اثبات اینکه او خدای بزرگتر و برتر پیامبران گذشته نیز بوده به نقل داستانهایی برای محمد میپردازد؛ از جمله داستان مریم را بهیاد او میآورد که "چون از خاندان خویش به مکانی رو به سوی خاوران دوری گزید؛ و میان خود و آنان پرده کشید، روح خویش را نزد او فرستادیم که همچون انسانی کامل بر او نمودار شد؛ و مریم گفت از تو به رحمان پناه میبرم که پارسا باشی؛ و او گفت من فرستادۀ خدایگان تو هستم تا تو را پسری پاک (از هر آلودگی) ببخشم" (۱۹ مریم، ۱٦-۱۹) و چون مریم از روح خدایگانش به عیسی مسیح بارور میشود به او ندا میرسد که "اگر از آدمیان کسی را دیدی بگو من نذر کرده ام در راه رحمان روزه بگیرم و با هیچ انسانی سخن نمیگویم" (۱۹، ٢٦).
در همین سورۀ مریم همچنین از ابراهیم و گفتگوی او با پدرش یاد میشود که او بعنوان "پیامبری صدیق" پدر را از بتپرستی برحذر میدارد و به او میگوید: "چرا چیزی را که نه میشنود و نه میبیند، و نه هیچ نیازی از تو بر میآورد میپرستی؟" (۱۹، ۴٢) سپس از موضع کسی که از دانشی خاص برخوردار است، و پدرش از آن دانش محروم است، از پدر میخواهد که از او پیروی کند تا او را به راه راست رهنمون شود؛ و از او میخواهد که شیطان را نپرستد زیرا شیطان بر رحمان عصیان کرد (۱۹، ۴٣، ۴۴)، و به او میگوید: "ای پدر بیم دارم که از جانب رحمان عذابی به تو رسد، پس دوستدار شیطان مباش" (۱۹، ۴۵).
در جایی دیگر رحمان از محمد میخواهد که داستان مردم شهری را برای قومش مثل بزند که او رسولان را به آنجا فرستاد و آن مردم آنان را تکذیب کردند "و گفتند شما انسانهای همانند ما هستید؛ رحمان چیزی نازل نکرده و شما دروغگویانی بیش نیستید" (٣٦ یاسین، ۱٣–۱۵). اما مردی از آنان دوان دوان از دور فرا رسید و خطاب به همشهریان خود از آنان خواست تا از آن رسولان تبعیت کنند و خود اعتراف کرد که "چرا کسی را نپرستم که مرا آفریده و شما بهنزد او بازگردانده میشوید؛ آیا خدایانی (الهیانی) غیر او را بپذیریم که اگر رحمان بخواهد به من زیانی برساند شفاعتشان مرا هیچ سود نکند و مرا رهایی نتوانند بخشید؟ (٣٦، ٢٠–٢٣) سپس خطاب به آن رسولان گفت: "من به خدایگان شما ایمان آوردم؛ سخن مرا بشنوید" (٣٦، ۴۵) و بههمین سبب به او "گفته شد به بهشت درآی" (٣٦، ٢٦)؛ در عوض بر سر قوم او بانگی سهمناک فرستادیم که همگی در چشم بر هم زدنی برجای سرد شدند (٣٦، ٢٨، ٢۹)[۱٢] سرانجام رب یا خدایگان محمد، که همچنان بهنام "رحمان" خوانده میشود، توضیح میدهد که او مردگان را زنده میکند و آنچه را در پیش رو دارند و آنچه را بهجا نهادهاند خواهد نوشت (٣٦، ۱٢) و روزی خواهد رسید که "در صور دمیده شود و آنان (و دیگر منکران همانند آنان، از گور بیرون آیند و شتابان بهسوی خدایگانشان روی نهند* و گویند وای برما، چه کسی ما را از خوابگاههایمان برانگیخت؟ آری، این همان وعدۀ "رحمان" است و پیامبران راست گفته بودند" (٣٦، ۵۱، ۵٢).
بههرحال پس از مدتی مقابله و انکار مشرکان بر یکتایی رحمان، جماعتی از آنان ایمان میآورند و صفات عالی او را میپذیرند اما بعضی همچنان از پیش خود به او نسبتهایی میدهند که برای او و در نظر پیامبرش زشت و ناروا مینماید. آنان از جمله مدعی میشوند که "رحمان فرزندی برگزیده است" (۱۹، ٨٨؛ ٢۱ انبیاء، ٢٦) و این سخن آنچنان ناروا است که در اثر بیان آن "هر لحظه ممن است آسمانها و زمین شکافته شوند و کوهها فروافتند و در هم بریزند؛ چرا که برای رحمان فرزند فایل شدهاند؛ و حال آنکه رحمان را سزاوار نیست که دارای فرزندی باشد؛ و در آسمانها و زمین هیچ چیز وجود ندارد مگر آنکه به بندگی بسوی رحمان روی آورده (۱۹، ٨٨–۹٣). ستایش بر او باد.[۱٣] این فرشتگان که مشرکان آنان را فرزندان، و بدتر از آن دختران خدا میخوانند "بندگانی گرامی هستند؛ که در گفتار بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او عمل میکنند ... (اینان) جز برای کسانی که (رحمان) از آنان راضی است شفاعت نمیکنند و در عین احترام به او از او میترسند؛ و هر یک از آنان بگوید من الهی سوای او هستم جزای او را جهنم میدهیم" (٢۱، ٢٦–٢۹). آری، میگویند رحمان دارای دختر یا دختران است و حال آنکه "هر گاه به یکی از آنان بشارت تولد همان چیزی را بدهند که به رحمان نسبت میدهند چهر اش سیاه و خود از خشم آکنده گردد" (۴٣، ۱٧)[۱۴]. مشرکان در عین حال ادعا میکنند که "اگر رحمان نمیخواست ما فرشتگان را پرستش نمیکردیم؛ آنچه میگویند از روی نادانی است" (۴٣، ٢٠). "بگو اگر رحمان را فرزندی بود من از نخستین پرستندگان او میبودم" (۴٣، ٨۱).
باید دانست که رحمان، یعنی همان رب یا خدایگان آفریننده و پادشاه و فرمانروای مطلق و بلا منازع آسمانها و زمین و تمامی آنچه در میانۀ آنهاست و در عین حال هیچ همتا و حتی همنامی ندارد، در سالهای آغازین بعثت محمد، همانطور که از نامش برمیاید و از آیۀ ۱۱٣ سورۀ ٢۱ انبیاء و بعضی آیات دیگر مثال آورده شده، خدایی است بیشتر متصف به رحمت و مهر و گذشت اما اندک اندک از اینگونه ناسپاسی و انکارها و نسبتهای ناروا به خشم میآید و خطاب به پیامبرش میگوید: "آیا تصور میکنی آن کس که آیات ما را باور ندارد و میگوید من حتما اموال و فرزندان (فراوان) خواهم داشت؛ از غیب آگاه است و آیا با رحمان پیمان بسته است؟ به هیچوجه. آنچه را که چنین آدمی میگوید همه را خواهیم نوشت و البته بر عذاب او خواهیم افزود (۱۹، ٧٧ - ٧۹)؛ و همه باید بدانند که هرکس از ذکر رحمان غافل شود شیطانی بر او میگماریم که همواره همراهش باشد؛ و آن شیطانها آنان را از راه منحرف میکنند ولی آنها میپندارند که در راه راست افتادهاند (۴٣، ٣٦، ٣٧). رحمان سپس با سوگند تهدید میکند که آدمی را، که هیچ نبوده و ما او را آفریدهایم؛ همه را با شیطانها گرد میآوریم و سپس آنان را گرداگرد جهنم بزانو مینشانیم؛ آنگاه از هر گروه کسانی را که در برابر رحمان بشتر خود ستایی و سرکشی کردهاند جدا میکنیم؛ و شک نیست که آنها را که سزاوار انداخته شدن در آتش و سوختن در آن هستند بهخوبی میشناسیم؛ و هیچیک از آنان نیست که داخل در جهنم نشود چرا که این حکمی قطعی از جانب خدایگان تست؛ و در عوض پرهیزگاران و پارسایان را نجات میدهیم و ستمکاران را همچنان بزانو نشسته در آنجا به حال خود رها میکنیم (۱۹، ٦٧-٧٢). رحمان در عین حال به پیامبر خویش میآموزد که "بگو کسانی که در گمراهی باشند رحمان بر زمان آنان میآفزاید تا آنزمان که سرانجام آنچه را از عذاب یا روز جزا به آنان وعده داده شده ببینند. آنگاه خواهند دانست چه کسی جایگاهش بدتر و سپاهش ضعیفتر است (۱۹، ٧۵).
در قرآن، در جایی دیگر نیز که از زبان هارون برادر موسی از خدایگان جهان و جهانیان – رب العالمین - سخن بهمیان میآید از او بهعنوان رحمان یاد میشود باین ترتیب که هارون هنگام پرهیز دادن بنیاسراییل از پیروی سامری میگوید: ای قوم من، شما به این گوساله وسوسه شدهاید و حال آنکه خدایگان شما رحمان است. پس، از من پیروی کنید و همزمان او را اطاعت کنید (٢٠ طاها، ۹٠).
بههرحال، خدایگان آسمانها و زمین و آنچه در میانۀ آنهاست رحمان است که کس را یارای بگو مگو با او نباشد؛ و در روزی که "روح" و فرشتگان به صف میایستند هیچکس سخن نگوید مگر آنکه رحمان به او رخصت دهد و او سخن به صواب گوید * و آن روز روز حق است و هر کس خواهان آن باشد در نزد خدایگان خویش پناهگاهی خواهد یافت (٧٨ نبا، ٣٧–٣۹)؛ روزی که آسمان با ابرها شکافته شود و فرشتگان به زمین فرو فرستاده شوند؛ در آن روز فرمانروایی بهحق از آن رحمان است (٢۵، ٢٦). در آن روز پارسایان را در پیشگاه رحمان گرد آوریم * و مجرمان را تشنه کام به جهنم برانیم؛ و بهجز آنان که با رحمان پیمان بسته باشند (دیگران) از شفاعت نصیبی نخواهند داشت (۱۹، ٨۵–٨٧). در روز رستاخیز... در برابر رحمان صداها فرو خواهند خفت و جز صدای پایی نخواهی شنید؛ در آن روز شفاعت سودی ندهد مگر آن را که رحمان رخصت دهد و سخنش او را خوش آید (٢٠، ۱٠٨–۱٠۹).
و روز داوری روزی است که در صور دمیده شود و شما فوج فوج بیایید (٧٨، ۱٨). جهنم همچون کمینگاهی در انتظار باشد؛ و سرکشان را مقصد و ماوا است؛ قرنها در آنجا خواهند ماند؛ نه خنکی نوشند و نه آب؛ جز آب جوشان و چرک و خون؛ زیرا آنان به روز حساب امید نداشتند؛ و آیات ما را جداٌ تکذیب میکردند (٧٨، ٢۱–٢٨). اینک بچشید که جز بر شکنجۀ شما نخواهیم افزود (٧٨، ٣٠).
اما بر عکس، در این روز پارسایان را جایی است در امان از هر آسیب؛ بستانها و تاکستانها؛ و دخترانی با پستانهای برجسته؛ و جامهای پر؛ نه سخن بیهوده شنوند و نه دروغ؛ و این پاداشی است کافی از جانب خدایگانت (٧٨، ٣۱–٣٦). آن کس که از ایستادن در برابر جایگاه داوری خدایگانش در بیم بوده از دو بهشت[۱۵] بهره خواهد داشت (۵۵، ۴٦) آن دو از درختان انباشتهاند (۵۵، ۴۹) در آن دو، دو چشمه جاری است (۵۵، ۵٠). آنجا از هر گونه میوهای دو نوع وجود دارد (۵۵، ۵۴)؛ بر بسترهاشان که آسترهایی از دیبای ضخیم است تکیه زدهاند و میوههای آن دو بهشت در دسترسشان است (۵۵، ۵۴)؛ و در آنجا زنانی هستند که جز به شوی خویش ننگریستهاند و پیش از بهشتیان هیچ آدمی و جنی آنان را لمس نکرده است (۵۵، ۵٦)؛ همانند یاقوت و مرجانند (۵۵، ۵٨). و جز اینها دو بهشت دیگر هم هست (۵۵، ٦٦) در آن دو بهشت میوههاست و نخل و انار هست (۵۵،۵٨). در آنجا زنانی هستند نیک سیرت و نکو روی (۵۵، ٧٠)، حورانی مستور در خیمهها (۵۵، ٧٢) پیش از بهشتیان هیچ آدمی و جنی آنان را لمس نکرده است (۵۵، ٧۴)، بر بالشهای سبز و فرشهای نیکو تکیه زدهاند (۵۵، ٧٦)، "پس کدامیک از نعمتهای خدایگانتان (رحمان) را انکار میکنید" (۵۵، ٧٧) و این آیۀ آخری، که یادآور نعمتهای گرانقدر رحمان - خدا به آدمیان است در سورۀ رحمان، که شامل ٧٨ آیه است، ٣۱ بار تکرار میشود و تنها در سه آیه از این سوره است که مجرمان به جهنم و آب جوشان تهدید میشوند.
رحمان - خدا همچنان در بسیاری جاهای دیگر سخن از رحمت و نعمتهای خود را تکرار میکند. او کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای نیکو کردهاند محبوب همگان میکند (۱۹، ۹٦) و حتی در مورد آنان نیز که رحمان را باور ندارند میگوید ممکن بود که ما برای اینان "خانههای از نقره برپا کنیم و پلکانهایی از نقره بسازیم که از آن بالا روند" (۴٣، ٣٣) و برای خانههاشان نیز درهایی از نقره درست کنیم و تخت هایی که بر آن لم بدهند (۴٣، ٣۴) اما چون قرار ما بر ا ین بود که مانع شویم همۀ مردمان به شرک روی آرند و به امت واحدی از مشرکان بدل شوند از این کار خودداری ورزیدیم (رجوع به ۴٣، ٣٣).
کسانی از پیامبران و از فرزندان آدم بودند که چون آیات رحمان بر آنان تلاوت میشد گریان به سجده میافتادند؛ اما بعد کسانی از اخلاف آنان نماز و دعا را ضایع گذاشتند و پیرو شهوات خود شدند؛ اینان بزودی به گمراهی مطلق خواهند افتاد؛ مگر آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند؛ اینان به بهشت داخل خواهند شد و بر آنان ستم نخواهد رفت؛ و در مورد بهشت عدن نیز که رحمان در غیب به بندگانش وعده کرده بود به وعده وفا خواهد شد؛ در آنجا سخن لغو نمیشنوند. گفتارشان "سلام" است و هر صبح و شام روزیشان آماده؛ و این همان بهشتی است که به بندگانمان، آنان که پارسایی پیشه کردهاند، عطا میکنیم (۱۹، ۵٨-٦٣).
چنانکه دیده میشود "رحمان" یعنی اله یا خدایی که محمد در سالهای آغازین بعثت برای خود برگزیده بیشتر خدایی رحیم و ریوف و مهربان است و همانطور که بویژه در سورۀ ۵۵ رحمان آمده، در عین قدرت کامل از رحمت و مهر سرشار است و برای بندگان خویش، و بخصوص باورمندان از هر نوع نعمت میآفریند و حتی گاه رحمت خود را از منکران نیز دریغ نمیدارد و به آنان فرصت میدهد تا نظر خود را تغییر دهند.
اما زمان پیش میرود و در برخورد محمد با قومش تحولاتی صورت میگیرد: کسانی به او و دعوت او ایمان میآورند و از پی او میروند و کسانی دیگر بر انکار و مخالفت و دشمنیشان و اذیت و آزار بر خود او و بر مومنان میآفزایند و در این میان دقیقا معلوم نیست از چه زمان سخن از اله یا خدایی بهنام "الله"، که همان خدای برتر و مشترک قوم بنی مُضَر و قریش است، بهمیان میآید. حقیقت اینست که نام این خدایگان تازه محمد حداقل در سی سوره از سورههای اولیۀ قرآن مسکوت مانده است.[۱٦] البته گاه در لابلای سورههای این دوران نام "الله" در بعضی آیهها به چشم میخورد که بعمد یا غیرعمد از جانب تدوین کنندگان قرآن جای داده شده است اما قرآن پژوهان غالبأ با اشاره به آیههایی از اینگونه یادآوری و اثبات کردهاند که اینها بعدها به مت اصلی افزوده شدهاند ولی بعید نیست که محمد خود از زمانی به بعد، در مواردی از نامهای "الله" و "رحمان" در کنار هم یاد کرده باشد از آنجمله میتوان به آیههای یک تا هشت سورۀ ٢٠ طاها اشاره کرد که در هفت آیۀ اول ابتدا از "رحمان" بهعنوان فرستندۀ قرآن، آفریدگار زمین و آسمانهای بلند، فرمانروای این دو و هرچه در میانۀ آنهاست و هرچه در روی زمین است و بر رازهای نهان آگاه است، یاد میشود ولی ناگهان، در آیۀ هشت، از اله یا خدایی بهنام "الله" سخن میرود که نیکوترین نامها، یا بگفتۀ قرآن سماء الحسنی، از آن اوست.[۱٧] و یا جدیتر از این، آیههای ٢٨ و ٢۹ سورۀ ٦٧ ملک است که محمد در آنها خطاب به مشرکان میگوید: گیرم "الله" مرا و آنان را که با من هستند هلاک کند و یا بر ما رحمت آورد چه کسی کافران را از عذاب دردآور میرهاند؟ و بلافاصله پاسخ میدهد: "او رحمان است که ما به او ایمان آوردیم و بر او توکل کردیم و زودا که خواهید دانست چه کسی در گمراهی آشکار است"؛ و چنانکه دیده میشود در اینجا "الله" و "رحمان" چنان درپی هم و در پیوند با یکدیگر آمدهاند که گویی از یک موجود واحد با دو نام متفاوت سخن میرود و یا حتی ممکن است امر چنان تشبیه شود که گویا "رحمان" بعنوان یکی از صفات "الله" بهکار رفته است.
شک نیست که نمیتوان دقیقا تعیین کرد که محمد در چه زمان "الله" را جایگزین "رحمان" میکند اما باحتمال زیاد این امر در سالهای میانه دوران دعوت محمد در مکه و زمانی اتفاق میافتد که دیگر جماعت قابل ملاحظه ای از مکیان به او و دین پیوسته و در این زمان احساس میکنند که شاید بهتر باشد نام خدای بزرگتر و مشترک کعبۀ مکه و قوم و قبیلۀ خویش را جایگزین نام خدای برتر و مشترک اقوام دیگر کند و شاید هم به این دلیل که با توجه به شرایط موجود، از یکسو بتواند در برابر مخالفتهای منکران و مخالفان خود بیشتر پایداری کند و از سوی دیگر با این کار در جلب مکیان مردد و متزلزل به آیین خویش موفقیت بیشتری داشته باشد. اما باحتمالی انتخاب این نام بعنوان مرجع وحی و الهام محمد و سپس نسبت دادن تمام حالات و صفات "رحمان" و واگذاری مقام او به این خدایگان تازه برای مومنان سوال برانگیزد، و شاید هم بحث انگیز بوده، و باحتمال قوی در پاسخ به چنین سوال و گفتگویی است که در آیه ای گفته میشود: «تفاوتی نکند که او را الله بخوانید یا رحمان بخوانید. به هر کدام بخوانید نامهای نیکو (سماءالحسنی) از آن اوست» (۱٧ اسراییل، ۱۱٠)؛ و بدنبال این آیه است که برخی کیفیات و خصوصیاتی که پیش از این در حق "رحمان" گفته میشد دربارۀ "الله" تکرار میشود؛ برای مثال از محمد خواسته میشود تا برای مردمان تکرار کند که "الله" یعنی خدایی را سپاس گویند که فرزندی ندارد و او را در فرمانروایی و پادشاهی بر جهان و جهانیان نیازی نیست و هیچگاه درمانده نخواهد شد که به پشتیبان و یاوری نیاز پیدا کند (۱٧، ۱۱۱).
اما زمانی میگذرد که این بیتفاوتی و هم ارزی میان رحمان و الله از میان میرود و نام "رحمان" که نام اصلی و منحصر بهفرد خدایگان برتر محمد و آفریدگار جهانیان بود، به صفتی ار صفات، یا بقول قرآن به یکی از نامهای نیکوی "الله" بدل میشود و در ردیف بقیۀ صفات، یا اسماء الحسنای او در میآید. توضیح آنکه براساس یک شمارش در قرآن ۹۹ نام نیکو برای "الله" دکر شده که یکی از آنها رحمان است[۱٨] و به مومنان تذکر داده میشود که این نیکوترین نامها به الله تعلق دارد، او را به این نامها بخوانید و آنان را که بهنامهای نیکوی الله الحاد میورزند به حال خود بگذارید. آنان بزودی به کیفر اعمال خویش خواهند رسید (٧ عراف، ۱٨٠).
در مورد نامهای نیکوتر الله برای مثال میتوان به سه آیه از سورۀ ۵۹ مدنی "حشر" اشاره کرد که پس از تاکید بر اینکه "الله" کسی است که هیچ خدایی جز او نیست، یکجا پانزده نام از سماء حسنا برای او ذکر شده است باین ترتیب: عالم غیب و الشهاده (دانندۀ نهان و آشکار)، رحمان (بخشنده)، رحیم (مهربان)، ملک (پادشاه)، قدوس (پاک)، سلام (عاری از هر عیب)، مومن (ایمنی بخش)، مهیمن (نگاهبان)، عزیز (نیرومند)، جبار (تندخو)، متکبر، خالق (آفریننده)، باری (نوآفرین)، مصور (چهرهنگار)، حکیم (خردمند) (۵۹، ٢٢–٢۴).
اما در مورد "الله"، همانطور که بیشتر اشاره شد، او بزرگترین و برترین اله یا خدای خدایان قبایل مضر بود که از چهار قوم گوناگون تشکیل میشد: بزرگترین بخش این اقوام قوم بنی عامر بود که در مرکز عربستان مقام داشت، طایفۀ دیگر بنی تمیم بود که بین بنی عامر و حجاز مکان داشت و از نظر جمعیتی پس از بنی عامر قرار میگرفت. سوم دو طایفۀ، هوازن و طایف بودند که در منطقۀ طایف سکونت داشتند و چهارم قبایل قریش و کنانه بودند که در مکه و اطراف آن میزیستند و کوچکترین بخش قبایل مضری بودند، و کعبۀ واقع در این شهر در اوایل قرن هفتم میلادی برترین بیت الله نزد این قبایل بود.[۱۹]
و باین ترتیب چند سال – و شاید پنج یا شش سال - پس از آغاز بعثت محمد و دعوت مردمان به پرستیدن "رحمان" خدای یگانه و آفریننده و پادشاه جهان و جهانیان، "الله" جایگزین "رحمان"، و همانطور که گفته شد، رحمان به یکی از صفات او بدل میشود؛ و محمد ماموریت می یابد که خطاب به مردمان بگوید که خدای شما خدایی است یکتا، و خدایی وجود ندارد جز او که رحمان و رحیم است (٢ بقره، ۱٦٣) و او همان الله است که یکتاست (۱۱٢ اخلاص، ۱) نه زاده است و نه زاده شده؛ و نه همتایی برای او وجود دارد (۱۱٢، ٣ و ۴)؛ الله همانست که آسمانها را بیهیچ ستونی، که بتوان دید، برافراشت، آفتاب و ماه را رام خود ساخت؛ زمین را بگسترد و در آن کوهها و رودها قرار داد، شب را در روز بپوشاند (۱٣، ٢ و ٣)؛ رعد به ستایش او و فرشتگان از بیم او ستایشش میکنند، او صاعقهها را میفرستد هر که را بخواهد با آن به او آسیب رساند (۱٣ ف ۱٣)؛ و بگو: الله آفریننده هر چیزی است، و همو یکتا و قهار است (۱٣، ۱٦).
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- سورههای ٧٧ مرسلات: ٨٠ عبس و ٨۱ تکویر. کلمۀ "الله" در آخرین آیه سورۀ تکویر ذکر شده ولی این آیه خارج از متن اصلی سوره است و بعدها به آن افزوده شده است.
[٢]- مهندس مهدی بازرگان، سیر تحول قرآن، باهتمام سید محمدمهدی جعفری، تهران، چاپ فاروس ایران، ۱٨/٢۵٣۵ شاهنشاهی
[٣]- صفحات ٦٧٠–٦٧۱ دکتر محمود رامیاد، تاریخ قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱٣٦٢
[۴]- در ٢٧ سوره از سورههای اولیه قرآن فقط کلمه "رب" بهکار رفته و از نامهای "رحمان" و "الله" ذکری بهمیان نیامده است. این سورهها عبارتند از سورههای ۵۴، ۵٦، ٦٨، ٧۵، ٧٧، ٨٠، ٨٢، ٨٣، ٨٦، ٨٨–۹٠، ۹٢ – ۹۴، ۹٧، ۹۹–۱٠٣، ۱٠۵-۱٠۹، ۱۱۱، ۱۱٣–۱۱۴ و اگر در بعضی از آیههای این سورهها یکی از این نام دیده شوند به اجماع قرآنپژوهان مربوط به زمانهای بعد هستند.
[۵]- رجوع شود به ص ٣٠٧ محمد فواد عبدالباتی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، نشر پرتو؛ بهمن ۱٣٧۴
[٦]- رجوع شود به دکتر امیرحسین خنجی، بسترهای مذاهب متنازع اسلامی در جوامع قبایلی عربستان پیش از اسلام و.... سایت «ایران امروز»، ٢٧ اردیبهشت ۱٣٨٢
[٧]- ص ٧٧ دکتر روشنگر الله اکبر، سانفرانسیسکو، انتشاراتی فارس، ۱٣٧۵ بنقل از: Encyclopedia Britania Nintth edition,vol.xvi,p.459
[٨]- دکتر امیرحسین خنجی، بهنقل از بلاذری صاحب کتاب فتوحالبلدان
[۹]- رجوع شود به صفحات ۱۴۱۴–۱۴۱٨ محمدبن حریرطبری، جلد چهارم، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، ۱٣۵٢
[۱٠]- ص ٢٧٢ ابن اسحاق، سیرت رسول الله. در کتاب ابن هشام، صفحه ۱٨٠ گفته میشود: «ای محمد، شنیدهایم تو از مردی که در شهر یمایه است و نامش رحمان است تعلیم میگیری، و به خدا سوگند که ما....»
[۱۱]- مشابه این آیه با تغییر در بعضی کلمات در سورۀ ۱٦ نمل آیۀ ٧۹ آمده با این تفاوت که در اینجا "الله" در جای "رحمان" نشسته است: «آیا به پرندگان رام شده در فضای آسمان نمینگرند؟ هیچکس جز الله آنان را در هوا نگاه نتواند داشت.»
[۱٢]- این داستان از یک افسانۀ مسیحی گرفته شده که در انجیل در کتاب "اعمال رسولان" باب ۱۱، ٢٨ و باب ٢۱، ۱٠ از آن سخن رفته. در اینجا نام آن مشخص آغابوس است که در داستانهای اسلامی به "حبیب نجار" تبدیل شده است. رجوع شود به ص ۴٦۹ قرآن، ترجمۀ بلاستر
[۱٣]- در سورۀ ۱٠ یونس، آیآ ٦٨ نیز عینا همین آمده است: "گفتند الله فرزندی برگزیده است؛ ستایش بر او باد، او بینیاز است، از آن اوست هرچه در آسمانها و زمین است." که در اینجا رحمان جای خود را با الله داده است.
[۱۴]- این مضمون عینا در سورۀ ۱٦ نحل، آیههای ۵٧ – ۵۹ تکرار میشود با این تفاوت که در اینجا الله بجای رحمان مورد بی احترامی واقع میشود: "و برای الله دختران قایل میشوند... * و حال آنکه هرگاه یکی از آنان را بشارت به دختر دهند چهرهاش سیاه و خود از خشم آکنده گردد."
[۱۵]- دربارۀ دو بیت بهشت تفسیرهای فراوانی شده که هیچیک قانع کننده نیست، از جمله گفته شده یک بهشت برای "مقربون" و دیگری برای "اصحاب یمین" یعنی اصحاب سمت راست است.
[۱٦]- رجوع شود به صفحات ۴٠–٧۵ المعجم المفهرس
[۱٧]- برای اسماء الحسنی رجوع شود به سورهها و آیههای ٧، ۱٨٠؛ ۱٧، ۱۱٠؛ ٢٠، ٨؛ ۵۹، ٢۴
[۱٨]- دکتر روشنگر، الله اکبر، صفحات ۱٣۵–۱٨۵
[۱۹]- دکتر امیرحسین خنجی، بسترهای مذاهب متنازع اسلامی...
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ باقر مومنی، روند پیدایش "الله" در قرآن، آرش، شمارۀ ۹۸-۹۹