[امرالله صالح]
امرالله صالح، مهمان برنامه بهعبارت دیگر، تا سال گذشته جوانترین عضو دولت و رئیس یکی از حساسترین ارگانهای حکومتی افغانستان بود، ولی او حالا یکی از سرسختترین مخالفان هرگونه سازش با طالبان است و میگوید آمریکا برای سرکوب طالبان باید پاکستان را بمباران کند. او مخالف بیطرفی افغانستان است و میگوید پایگاه نظامی آمریکا برای کشورش ضروری است. برای گفتگو با او به اینجا، شهر اوتریخت هلند، محل اقامت چند روزهاش آمدهام.
[↑] گفتگو با امرالله صالح
آقای امرالله صالح به برنامه "به عبارت دیگر" خوش آمدید.
□ سپاس از شما.
آقای صالح، شما تابستان گذشته از پست مهم ریاست امنیت ملی افغانستان کنارهگیری کردید. آیا علتش فقط آن اتفاقی که افتاد بود، یعنی حملهای که به محل برگزاری جرگه مشورتی صلح شد؟
□ خوب، من آن وقت هم اظهار نظر کرده بودم، آن یک جرقه بود که باعث شد. ولی صفحه سیاست تغییر کرده بود و ما داشتیم به طرف صفحه سازش و کاهش اهداف خود حرکت میکردیم، و من نمیخواستم اینکه در صفحه سازش باقی بمانم. به آن خاطر، جرگه صلح یک بهانه و یک جرقه بود.
شما بعد از آن در یک جایی و در یک مصاحبهای گفته بودید که شما دهها دلیل برای کنارهگیریتان دارید. آن دهها دلیل چیست؟
□ خوب، افغانستان کشور آسیبپذیری است و من هنوز هم با آن که در داخل حکومت و نظام نیستم، خودم را مدافع منافع افغانستان میبینم، و بیان آن دلایل هنوز هم میتواند آسیب پذیریهای کشور من را بیشتر بسازد و به دشمنان افغانستان توان بهرهگیری از آن آسیب پذیریها را بدهد. هنوز هم من نمیخواهم تبصره کنم. ولی با بیان آن جملات من میخواستم بگویم که خوب این یک جرقه بود و در عقب این جرقه و بهانه مسائل بزرگتری نهفته است.
مثلا آن مسائل چیست؟
□ من یکی از آن نکات را خدمت شما گفتم که سیاست داشت بهطرف تغییر بنیادی میرفت و صفحه جدیدی از سیاست را آغاز کرده بودند. و این صفحه جدید سیاست استوار به سازش بود، استوار به تضرع بود، استوار به ساختن هویت کاذب به دشمن ما بود، بدون اینکه ما از مردم افغانستان این اجازه را بگیریم و با آنها مشورت کنیم. و من نمیخواستم که با این سازش کاری و با این کاهش اجندا (دستور کار) و اهداف و بدون توجیه و دلیل صرفا یک مامور باشم. من ترجیح دادم بخاطر لبیک گفتن به صدای ضمیر وجدانم از ماموریت کنار بروم.
یعنی در واقع به زبان سادهتر این است که دولت و شخص آقای کرزی موافق این بود که با طالبان سازش بکند و صحبت بکند و شما مخالف آن بودید و فکر میکردید که دارد افغانستان را به بیراهه میبرد، در نتیجه استعفا کردید.
□ بله.
خیلی خوب، اگر اینطور است آقای صالح، یک کمی عجیب بهنظر میآید که شما در یک دولتی هستید و در مصدر یک ارگان فوقالعاده حساس و مهمی هستید دسترسی به انواع اطلاعات دارید، نه فقط از داخل خود کشور بلکه اطلاعات کشورهای دیگر را هم به شما میدهند، و از جمله معدود کسانی هستید که دسترسی روزانه به شخص رئیس جمهوری دارید. شما همه این امکان نفوذ را دارید، همه اینها را ول میکنید و بیرون میآیید، که از بیرون چه کار کنید؟
□ مشخصا شخص خود من در داخل نظام اداری و امنیتی افغانستان رشد نیافتم. من ریشهام برمیگردد به یک پایگاه فکری که ما بخاطر بوجود آوردن یک جامعه کثرتگرا و یک جامعه رنگارنگ در افغانستان مبارزه کرده بودیم. و تا وقتی که دولت افغانستان حاضر بود از عدالت دفاع کند و عدالت را بخاطر رسیدن به یک ثبات کاذب به معامله نگیرد، ما با یک وجود مملو از عشق و افتخار در خدمت آن دیدگاه قرار داشتیم.
وقتی که من دیدم با این ارزشها و ایدهآلهایی که داریم و با این آرمانهایی که داریم و عقبه و پایگاه اساسی ما همین آرمان ها است، نه مسائل دیگر، و من نمیتوانم که در این راستا از داخل نظام نفوذگذار باشم و با نظریات خود در داخل نظام به انزوا رفته بودم و وزنه سیاسی خود را از دست داده بودم، من ترجیح دادم که پس به ریشههای خود برگردیم، پس به عقبه سیاسی خود برگردیم، و ملت افغانستان را در جریان بگذاریم، که به اصطلاح نخبههای این کشور دارند آرمانهای شما را بخاطر بقاء یک کُتله (گروه) کوچکی از انسانها در قدرت و بنا به هر ملاحظهای که هست به معامله میگیرد. و آرزوی بزرگی که ما داشتیم این بود که چتر ملی یعنی نظام افغانستان و دولت جمهوری اسلامی افغانستان، با ارائه دیدگاه و با بهرهگیری از اینکه افغانستان در سایه روشن جهان قرار دارد و کمکهای جهانی به ما سرازیر میشود، ما را به یک افق سبز میبرد و از این دایره خبیثه فقر و بدبختی و بیاتفاقی و تشنج بیرون میکند، دیگر آن آرزوها خدشهدار شده بود.
خیلی خوب، حالا نزدیک به یک سال میشود از زمانی که شما از دولت بیرون آمدید. تا حالا چه کاری کردهاید که فکر میکنید خیلی موثرتر بوده است از آن کاری که احیانا میتوانستید در داخل دولت بکنید؟
□ کار سیاسی و کار آگاهیدهی را بسیار سخت است که شما اندازهگیری کنید یا بهعبارت دیگر "قابلیت اندازهگیری" آن. اما ما کارهای اساسی و بنیادی انجام دادهایم. من برنامه اولی را که اختیار کردم آگاهیدهی به مردم افغانستان بود. سفرهایی داشتیم به دانشگاهها و با اقوام و با جامعه روحانیت افغانستان. جریاناتی را که من از آنها واقف بودم و احساس میکردم که اگر ما مانع از این حرکت و جریان نشویم افغانستان به پرتگاه میرود، ما ملت خود را در جریان گذاشتیم. آیا این در جریان قرار دادن به ما در ساحت (قلمرو) سیاست جایگاهی ایجاد کرده است که در محاسبات قرار میگیرد آن را به آینده ها میگذاریم. ولی سازش ناشفاف با طالبان و معاملهگری، با مدنظر داشت اینکه ما یک حوزه بزرگی از افغانستان را در جریان قرار دادیم ناممکن است و آنها مجبور هستند که اجازه ملت افغانستان را بگیرند و به نظریات آنها احترام بگذارند و ارج بگذارند و بعدا به نمایندگی از اهداف ملت افغانستان به مذاکره بروند.
بسیار خوب، آقای صالح، این اتفاق دارد میافتد، یعنی بدون توجه به اینکه شما و احیاناً بسیاری از همفکران شما چه نظری در مورد مذاکره با طالبان دارند، این الان اتفاقی است که از زمانی که شما استعفأ دادهاید تابحال افتاده است، یعنی که سیر فکر و روند مذاکرات با طالبان خیلی بیشتر شده است. جرگه مشورتی صلح تشکیل شد شورای صلح تشکیل شد و الان کمیسیون مشورتی صلح بین افغانستان و پاکستان به رهبری عالیترین مقامهای دو کشور دارد تشکیل میشود. یعنی در واقع این وسط چیزی عاید شما نشده است. برعکس شما بازنده این جریان هستید.
□ ببینید، دو نکته را من یادآوری میشوم که در تناقض با ارزیابی شما قرار دارد. نکته اول، کسانی که در صحنه میخواهند با طالبان صحبت کنند آنها نماینده حوزه ضد طالبانی نیستند. و اگر آنها به موافقتی هم برسند آن موافقت را نمیتوان تطبیق کرد (عملی کرد).
در جرگه مشورتی صلح که تشکیل شد، به ریاست آقای ربانی تشکیل شد. الان کمیسیون صلحی هم که در جریان دارد باز هم از افرادی در آن هستند که قرار است متحد شما باشند، قرار است در طیف جناحی باشند که مخالف آقای کرزی است. درنتیجه متحد شما این وسط در مخالفت با مذاکرات کیست؟
□ سوال و نکته بسیار جالبی است. آقای پروفسور ربانی نقششان در این جریان نقش یک میانجی است. اگر آقای ربانی به نمایندگی از حوزه و تفکر ضد طالبانی در آنجا حضور مییافتند ما مشکلی نداشتیم. ادبیاتی را که آنها بهکار میبرند ادبیات یک میانجی است. درعین زمان آقای کرزی بنا به دلایل متعددی از دید سیاسی در حالت فرسایش قرار دارد. شما در این وسط کسی را ندارید که از تفکر مقاومت در افغانستان نمایندگی کند. من یکی از صداهایی هستم که بسیار بارز است و پیام ما این است که اگر آقای ربانی میانجی هستند نماینده تفکر مقاومت نیستند. ولی اگر آقای کرزی بین طالبان و آقای ربانی میانجی میشوند مفهومی ارائه میتواند بکند، چون آقای کرزی بالاخره علنی طالبان را برادر خود خطاب میکنند.
حالا سوال این است که به نمایندگی از منافع مقاومت ملی مردم افغانستان که تروریسم را شکست داد در این ستآپ و این ترتیبات نماینده کیست؟ این نماینده وجود ندارد. تمام الفاظ و اصطلاحاتی را که آقای ربانی استفاده میکنند اصطلاحات یک میانجی است. میخواهند که در برنامه هویتسازی کاذب برای طالبان اشتراک کند، که آنها اینطور نیستند که گفته میشود. بلاخره من پیام واضح دارم، اگر طالبان امروزی را ملت افغانستان نمیشناسد، دیروز سرزمین ما را کی سوزاند، زنهای افغانستان را کی از خانوادهیشان جدا ساخت، یکی نیست دو تا نیست، هزاران است. آثار تاریخی ما را کی از بین برد؟
این درست است، عملکرد طالبان روشن است، آقای صالح. ولی شما اصولا با هر نوع مذاکره با طالبان مخالفید؟
□ نخیر. ما با مذاکره موافق هستیم. ببینید، من نمیخواهم که عنوانی که به ما داده میشود. اسپویلر (مخرب) صلح باشد و من مخرب صلح نیستم.
عین صحبت شماست که میگویید "مبارزه با بمبگذاران انتحاری مایه خفت کشور است". این عین حرف شماست.
□ بله. ببینید، ما میگوییم بخاطر مذاکره ما میتوانیم عدالت را مجروح کنیم، قربانی نه. روند فعلی اگر در برابرش ایستادگی نشود، یک، بهایی را که میخواهد بپردازد قربانی و سربریدن عدالت است، دو، از بین رفتن دستاوردهاست، سه، سقوط امیدهاست در افغانستان، و هیچ امکان ندارد که ما با این شیوه با اتکاء به این ادبیات سیاسی و با این سیاست تضرع افغانستان را به صلح ببریم. شاید جغرافیای جنگ تغییر کند اما صلح نمیآید. چرا؟ از ملت افغانستان در این بین چه کسی نمایندگی میکند؟ آقای کرزی میگوید من با طالبان برادر هستم و جناب استاد ربانی میگوید من بین دو برادر میانجی هستم. جامعه مدنی، حق زن، حق مقاومت افغانستان، حق آزادیهایی را که ما خونبهای خود میدانیم، نماینده از این چه کسی است؟ من نمیگویم من هستم. می یکی از حنجرههای میلیونی هستم که در این جامعه هست.
چرا نماینده ندارد؟ ببینید، آدم با هرکسی که در افغانستان صحبت میکند، یک صدای مشخص روشن منسجمی در بین طیف مخالفان آقای کرزی وجود ندارد که بگوید ما مخالف این جریان هستیم و این هم راه حل شماست. افراد مثل شما هستند، ولی یک سازمانی در مقابلش وجود ندارد.
□ اگر محک سنجشی باشد که ما نظام را از آنچه که است به تزلزل ببریم و بعداً بالای ما محاسبه شود من فکر میکنم آن یک روش موثر و مفید نه برای افغانستان است و نه برای دوستهای افغانستان است. و آرزوی من این است که ما وادار به توسل به اقداماتی که نظم را در افغانستان متزلزل بسازد باید نشویم، صدای ما جدی گرفته شود. با ابراز یک نکته من که میگویم صدای ما جدی گرفته شود دنبال گشایش یک نقش در فضای سیاسی افغانستان به خود نیستیم به تفکر مقاومت ملی افغانستان هستیم.
فرمانده پلیس که روز جمعه در قندهار شهید شد من او را همسنگر خود میدانم برخاسته از تفکر مقاومت ملی افغانستان میدانم. من هیچ نوع اجندای (دستور کار) تباری ندارم شمال و جنوب ندارم هر خونی که توسط طالب در ننگرهار و قندهار و هلمند و شمال ریخته میشود من خود را نمایندهای از آن خون میدانم. امروز دولت افغانستان از آن خونها نمایندگی نمیتواند بکند. چون آنها از در تضرع در حالت پیشرفت هستند و باید علیه از این برنامه موقف (موضع) گرفته شود.
خوب، چرا ما بسیج نیستیم؟ نیرویی که میخواهد نظر مخالف بدهد تحت فشار مضاعف قرار میگیرد: دولت افغانستان و طالبان، و زیر فشار این دو جریان بزرگ. شما دقیق فرمودید، ما با چالش هایی مواجه میشویم که با کشورهای نورمال (معمولی) متفاوت است.
اما این یک نکته بود. نکته دوم آن است که ما نباید بگذاریم ملت افغانستان به حیث دستمال دست نیروهای بزرگ استفاده شود. دیروز همنوا میشویم با شعار ضدتروریسم و امروز بدون اینکه منافعمان را تعریف کنیم همنوا میشویم با یک پایگاه فکری انگلیس که خوب تروریست را بیاوریم همراهش سازش کنیم و شما اجندا (دستور کار) ندارید.
آقای صالح، شما یک طوری صحبت میکنید که انگار آقای کرزی قرار است با طالبان مذاکره کند و دولت را دودستی تقدیم طالبان بکند. در نتیجه مخالفت شما نوع برخورد شما به مذاکره با طالبان که از سر تضرع از سر خواری یا هرچیز دیگر است و فدا کردن منافع ملت افغانستان یا منافع ملی افغانستان به پای یک عده مرزنشین، همه این صحبتهای شماست. یعنی طوری صحبت میکنید که انگار قرار است دولت را دودستی بیاورند تحویل بدهند و طالبان حکومت کنند.
□ دقیقاً. من حرف شما را رد نمیکنم. چرا؟ بخاطر دسترسی که من به اطلاعات استراتژیک داشتیم. من حالا هم عقیدهام بر این است که بزرگترین تحفه آقای کرزی از این به بعد به افغانستان این است که ما را به تنگنا میبرد، ما را به بنبست استراتژیک میبرد. در بنبست استراتژیک یا طالبان حاضر به مذاکره میشوند یا دولت هنوز هم نسبت به وضعیت امروزی فرسودهتر و پاشیدهتر میباشد.
ببینید، این نظام تمام برگههای قوت خود را افشا کرده است. اگر من بهجای طالبان بودم چرا با آنها مذاکره میکردم، میگذاشتم باز هم بپوسد، میگذاشتم باز هم بپاشد. پیام ما به این نظام این است که یک، نظام موجود افغانستان خونبهای مقاومت ملی این ملت ماست، و اگر این به معامله گذاشته میشود بخاطر اینکه طالبان راضی شوند ما نمیگذاریم، دوم اگر ما بهشیوه موجود بهطرف مذاکره برویم معنای بسیار معین و قابل پیش بینی دارد، طالبان من حیث یک جریان نظامی سیاسی خلع سلاح نمیشوند، خلع تشکیلات نمیشوند، فاقد زیرساختهای حمایتی که پاکستان پشتسرشان است نمیشوند، مناطقی را که بهدست میآورند اجازه رقابت سیاسی نمیدهند، پس چه کسی قربانی میشود؟ تفکر مقاومت ملی افغانستان.
فی هذا من هیچ نوع مخالفت با اینکه آقای کرزی به نمایندگی از منافع ملی ما با یوسف رضا گیلانی بنشیند ندارم. ولی چرا نماینده پنجاب در قبای ما و با لسان ما بیاید و همراه ما مذاکره کند، من مخالف این هستم. من نمیخواهم هویت شرق و جنوب کشور ما هویت طالبانی باشد.
بسیار خوب. حالا این مذاکره در جریان است و ممکن است به نتیجهای هم برسد. شما از حالا پیش بینی میکنید که این قرار نیست به آن نتیجهای برسد که منافع ملی افغانستان را تامین بکند. آنوقت شما میخواهید بعدش چه کار کنید؟
□ ببینید، شما از من میپرسید که جنگ در کدام مرحله است. اگر حالت بهشیوه فعلی پیش برود، شما بپرسید که توانایی بسیج در اختیار چه کسی قرار میگیرد، طالبان یا آقای کرزی؟ حرف ما با آقای کرزی این است که پتانسیل استعداد و توانایی بسیج را از دست ندهد. تو بخاطر سازش با یک گروه حوزه ضد طالبانی را که نزدیک به ۹٠ فیصد (درصد) ملت افغانستان را تشکیل میدهد بیروحیه نسازد.
از کجا میدانید، شما چرا فکر میکنید که ۹٠ درصد مردم افغانستان حوزه ضد طالبانی است؟ طالبان این همه افراد را از کجا جمع میکند، مگر اینکه حمایت عدهای از مردم را داشته باشد؟
□ دقیق است. این همه طالبانی که در افغانستان کشته میشوند، آنها همه از تبار بیگانه نیستند، آنها از داخل افغانستان هستند. ولی آنها هیزم سوخت هستند، آنها چوب سوخت هستند. من هیچگاه طرفدار این نیستم که روستاییهای جنوب و شرق افغانستان بهعنوان طالب کشته شوند. من طرفدار این هستم که پایگاه حمایتی و زیربنای حمایتی طالبان در پاکستان مورد بمباران قرار گیرد. ما باید آن را هدف بگیریم.
صدهزار طالب روستایی را اگر آقای کرزی قصد دارد پس بیاورد در جامعه افغانستان ادغام کند من بهحیث یک افغان بجز اینکه اظهار خوشی و سپاس کنم چیز دیگر نمیکنم. اما آنها تضرع به رهبری طالبان میکنند. یعنی آنهایی که مهارت و استراتژیشان در کشتار ثابت شده است با آنها سر تضرع و تسلیم فرود میآورند.
ولی آقای صالح، اگر قرار باشد مذکرهای بشود و به یک نوع صلح رسد، آنها ناچارند با رهبرانشان مذاکره بکنند. بهدلیل اینکه این جنگ علیه طالبان الان ۱٠ سال است ادامه دارد، با لشکر عظیم غربی، با امکانات و تجهیزاتی که در دنیا نظیر ندارد، و تا حالا نتوانستهاند طالبان را شکست بدهند. پس همه به این نتیجه رسیدهاند که شکست طالبان بوسیله نیروی نظامی عملی نیست، بهترین راه این است که راهی پیدا بکنیم که با آنها مذاکره بکنیم. و برای مذاکره هم کسی با افراد عادی مذاکره نمیکند با رهبرانشان مذاکره میکنند.
□ دقیق است. من با این منطق شما همنوا هستم. ولی شما بخاطر مذاکره با نیرویی که بالای قلعه شما حمله کرده است، دیوارهای قلعه را از هم نمیپاشید. آنچه که آقای کرزی دارد انجام میدهد فروپاشاندن دیوارهای قلعهای بهنام افغانستان است.
اجازه بدهید من یک سوال از شما بکنم. شما فکر میکنید که آقای کرزی چرا این کار را میکند؟ یعنی منافع یا آن هدف نهایی آقای کرزی چیست که میخواهد با طالبان مذاکره بکند و با او جنگ نکند؟
□ دو سه دلیل واقعیاش را که من میدانم، جزو آن رازهایی است که من نمیخواهم بگویم. ولی دو سه موضوعش را میخواهم افشا کنم. اول، آقای کرزی به نوع نظام و دستاوردهای این نظام اعتقاد ندارد. دوم، آقای کرزی اعتقاد به اینکه در بنیاد و هسته و تفکر مداخله غرب در افغانستان مورالیتی (اخلاق) و ارزش وجود دارد اعتقاد ندارد. و سوم، آقای کرزی فکر میکند که با اتخاذ این ادبیات، ادبیات سازش و ادبیات عذرخواهی و یا ادبیات تضرع به خود یک کندویی از اعتبارات جدید میسازد. یعنی توسل با شعارهای میان تهی ملی مذهبی فکر میکند که اینها را به یک فاکتور سوم در افغانستان تبدیل میکند. یعنی، ناتو، طالبان، و آقای کرزی. یقین، اما به چه قیمتی؟
ما حرفمان این بود که شما با بسیج نیروهای ملی و با اتکأ به نیروهای ملی، بله این یک آرزوی انسانی و شریفانه است، به یک فاکتور و عامل سوم باید تبدیل شود، اما نه با سرکوب تفکر ملی. امروز آنها با سرکوب تفکر ملی و با توسل به شعارهای میان تهی میخواهند با طالبان صحبت کنند. نتیجه هرچیز که باشد صلح کاذب خواهد بود ثبات زودگذر کاذب خواهد بود.
خوب، آقای صالح، اجاز بدهید من یک سناریویی جلو شما بگذارم: الان صحبت بر این است که جرگهای تشکیل بشود و براساس آن در داخل این جرگه تصمیم بگیرند که آیا پایگاه نظامی برای آمریکاییها را بپذیرند یا نپذیرند. فرض بر این میگیریم که آمریکاییها سال ٢٠۱۴ از افغانستان خارج میشوند و پایگاه نظامی هم نخواهند داشت، یعنی جرگه تصمیم بگیرد که پایگاه نظامی نداشته باشد. آنوقت سال ٢٠۱۴ به بعد شخصی مثل شما که به این شدت مخالف است و منافع ملی افغانستان را در نظر دارد باید چه کار بکند و چه کار میکند؟
□ من به یاد دارم که در مذاکرات عشقآباد و در مذاکرات سوئیس در مذاکرات تاشکند که یکی از اعضای مذاکره کننده بودم، طالبات گفتند صلاحتان را به ۵ سال نگاه کنید برای احمدشاه مسعود در شورای نظامی ما نقش میدهیم ولی بپذیرید که تفکر ما تفکر حاکم باشد. یکی از دلایلی که بهجایی نمیرسیم که سر هیچ چیز ایستادگی نمیکنیم، سر هیچ عدالتی ایستاده نمیشویم. از خون مسعودها تِر شویم (بگذریم)، از سرزمین سوختهای که از بالای ما تطبیق کردهاند (انجام دادهاند) تِر شویم (بگذریم) از فروریختن آثار تاریخی ما توسط این گروه تِر شویم (بگذریم)، و از اینکه جامعه را به حاشیه کشاندهاند، و تعریفشان از جامعه افغانستان که به من مستقیماً بیان کردند رمه و گوسفند بود. این تعریف طالبان از جامعه افغانستان است.
یعنی با این صحبتها، آقای صالح، یعنی ادامه جنگ دیگر؟ یعنی بسیج ملی که شما طرحش را دادهاید اینکه مردم را بسیج بکنند به آنها آگاهی داده بشود؟
□ نخیر.
پس چیست؟ اگر طالبان میخواهد بیایند و حکومت را بهدست بگیرد و شما دارید مردم را بسیج میکنید که چه کار کنند؟
□ صبر کنید. من یک روشنفکر تبعیدی نیستم که از لای تحلیلهای کتابها صحبت کنم، من زاده بحران هستم بحران را لمس کردهام در بحران بزرگ شدهام و میفهمم که بحران چقدر دردآور و دردآفرین است. هیچ یک از اعضای خانواده من، نزدیک و دور، بیرون از این کشور از افغانستان نیستند. من نمیخواهم خانواده من قربانی جنگ باشد، من برای شما نمادین گپ میزنم سمبلیک گپ میزنم. ببینید ما میگوییم که به دشمن خود هویت کاذب و دروغین نباید ساخت. بله طالبان قاتل هستند، افراطی هستند، مزدور هستند، ما نمیتوانیم آنها را شکست بدهیم، با پذیرش هویتشان به مذاکره مینشینیم.
آقای امرالله صالح، خیلی متشکرم از شرکتتان در برنامه "بهعبارت دیگر". ممنون از شما.
□ تشکر میکنم. سلامت باشید.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- عنایت فانی، به عبارت دیگر: گفتگو با امرالله صالح، بخش فارسی بی بی سی: پنج شنبه ٠۵ مه ٢٠۱۱ - ۱۵ اردیبهشت ۱٣۹٠
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت بخش فارسی بی بی سی