[...] [...]
آنارشیسم (به انگلیسی: Anarchism)، یا اقتدارگریزی[۱] در قاموس سیاسی بهمعنای نظام اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا بهطور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است.[٢]
[↑] واژهشناسی
آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos بهمعنای «بدون رئیس» و Anarchia بهمعنای «عدم حکومت» است.[٣] آنارشیسم در لغت بهمعنای هرجومرجطلبی، طرفداری از اغتشاش، مفسدهجویی و آشوبطلبی است.[۴]
[↑] مبانی تاریخی
از آنچه مورخان و فرهنگنامهنویسان از روی مسامحه و سهلانگاری دربارۀ آنارشیسم نوشتهاند و بیشتر به جنبههای هرجومرجطلبی شدید و جنایات ناشی از تبلیغات آنارشیسم توجه کردهاند، چنین بهنظر میآید که آنارشیسم با هر نوع ثبات سیاسی و اجتماعی مخالف است. این دسته از نویسندگان، آنارشیسم را به قارچ زهرآگینی تشبیه کردهاند که بهطور خلقالساعه در محیط سراسر فساد و آشوب اواخر قرن نوزدهم میلادی نمایان شده و بههمان سرعتی که بهوجود آمده از هم پاشیده و نابود گردیده است ولی هیچ بیانی تا این حد دور از حقیقت نمیتواند باشد.
حقیقت این است که آنارشیسم، در میان نهضتهای قرن نوزدهم و زیر تأثیر جرایانهای کلی این قرن بهوجود آمده و با مقتضیات و جریانهای محیط منطبق گردیده و بهصورت یکی از ثابتترین پدیدههای این قرن درآمده است، از لحاظ ایدئولوژی، آنارشیسم دارای ضروریات منطقی و این ضروریات در مورد آنارشیسم از پدیدهها و مسالک و افکار جدید دیگری که ناشی از تحولات قرن نوزدهم میلادی است قطعیتر و مسلمتر است.
هدف انقلاب کبیر فرانسه تأمین آزادی و آزادیخواهی بود. این انقلاب اعلام نمود که فرد موجودی است کاملاً مستقل و مختار و کلیه مقررات و نظامات اجتماعی و سیاسی فقط بدین منظور طرح و تدوین شده است که فرد بتواند بتواند در سایه آنها به کمال شکفتگی خود برسد. انقلاب فرانسه اصل مقدس آزادی و آزادزیستن را به اوج شهرت و معروفیت رسانید. اما این آزادی، سرابی بیش نیست زیرا از یکطرف عرصه را برای کشمکش و رقابت باز و آزاد میگذارد تا کسانی بهقدر کافی برای مبارزه آمادگی ندارند خرد و ناچیز شوند و از طرف دیگر به حمایت از مالکیت فردی و شخصی، استقلال و نفوذ طبقۀ مالک را حفظ و تقویت میکند، در حالی که طبقه غیرمالک و بیبضاعت را به عدم استقلال و حتی بردگی بکشاند و این همان تناقض حلنشدنی است که در لیبرالیسم (آزادیخواهی) وجود دارد. سازمان سیاسی بر اساس سه اصل: آزادی و برابری و برادری باید استوار گردد، در حالی که بردگی اقتصادی و عدم تساوی اجتماعی و مبارزه دایم طبقاتی همچنان باقی است. هگل[۵] دربارۀ انقلاب کبیر فرانسه نوشته است «آسمان به زمین آمده بود» افسوس که آن آسمان بهصورت و هیأت دولت و حکومت، و در حالی که از آن پس بهتمام مقدرات و امکانات دسترسی داشت، کاری انجام نداد جز آنکه هر چه بیشتر علل و جهات بدبختیهای زندگی اجتماعی را نمایان ساخت.
لیبرالیسم، با تناقضی که در آن وجود داشت و پیچیدگی و ابهام اصول اساسی آن پس از آنکه با حقایق زندگی اجتماعی تطبیق گردید علیه خود بهکار رفت و در نتیجه عدهای بهدشمنی و مبارزه با لیبرالیسم برخاستند.
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب پارسی، دفتر نخست تا چهارم، ۱۳۷۶ تا ۸۵
[٢]-
[٣]- داریوش آشوری، دانشنامۀ سیاسی، تهران: انتشارات مروارید، چاپ پنجم - ۱۳۵۱. صص ۳۰-۳۲.
[۴]- علیاصغر شمیم، مترجم کتاب «آنارشیسم» در پاورقی صفحۀ ٣ همان کتاب.
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]