تاریخچهای از خط و دبیره
فهرست مندرجات
[قبل] [بعد]
[↑] تاریخچهای از خط و دبیره
«از زبان سومری واژه dipI به معنی کتیبه در فارسی باستان وارد شده که در فارسی دری به صورت «دب» در «دبستان» و «دبیر» و به صورت «دیو» در «دیوان» باقی مانده است.»[۱]
واژه «دبیره» و «دفتر» نیز از همین ریشه است و دستیابی ایرانیان بر «دیپ» و «دبیره» در شاهنامه فردوسی به پیروزی بر «دیو» و «دیوان» بدل گشته است.[٢]
«در زمانهای کهن، به انگیزههایی که هنوز به درستی آشکار نیست، هر یک از هفت سیارهٔ شناخته شدهٔ آن روزگار را با شغل و پیشهای، همبسته میدانستند. یکی از این سیارات که به نامهای «عطارد» و «تیر» میشناسیم و در ایران غربی «نبو» خوانده میشد، با نگارش و نبیسندگی در پیوند بود. واژههای نبشتن (نوشتن) و نبی از ریشهٔ «نبو» ایزد کتابت میباشد.»[٣]
دبیره (خط) و نگارش، دورانها و مراتب گوناگونی را سپری کرده است تا امروز به این جایگاه رسیده است. از زمانی نامعلوم، انسان نیاز به نقش کردن یا تصویر کردن اندیشهها را در خود حس کرد. او این مرحله را با نگارش آغاز کرد. بدین منظور تصویرها و نگارههایی را بر تخته سنگها را برای ارتباط مکتوب، حک کرد و بدین سان خط یا دبیره تصویری آغاز شد.
نخستین نگارهها روی سفالها، نخستین گام برای نوشتن بوده است و برخی دانشمندان مانند گیرشمن زادگاه نخستین سفالهای منقوش را نواحی ایران غربی میدانند، پس در آغاز، نگارش از سرزمین ایران آغاز شده است.[۴]
امروزه نیز کارواژههای «نگاشتن» و «نگاریدن» به جای کارواژه «نوشتن» در زبان فارسی به کار میرود. «نوشتن» نیز در فارسی باستان دارای یک ریشهٔ فعلی «پئیش paish» و یک پیشوند فعلی «نی ni» است.[۵] و با نام ایزد «نبو» در پیوند است.[٦]
سنجش میان ریشهٔ فعل نوشتن در فارسی باستان، «پئیش» و واژهٔ «پیچ»، معنی واژه نوشتن را آشکار میکند و آن، پیچیدن توماری است که روی آن نگاشته شده است.[٧]
«تعداد فراوان تصویرها و عدم امکان نقش کردن مسایل عاطفی، کمبودهای این روش نگارش بود.
کم کم تصویرها شکل سادهتر و نمادینتری به خود گرفتند و برای مفاهیم عاطفی، علایمی قراردای وضع شد، مثلاً نقش دو پا نشانه راه رفتن و چشم اشک آلود نشانهٔ اندوه بود. مجموعهٔ این تلاشها نوعی خط اندیشه نگار را در دسترس نگارندگان قرار داد.»[٨]
این چنین بود که خط هیگرولیف پدید آمد که گسترهٔ انتشار آن بیشتر در مصر بود و این نام از سوی یونانیان به این خط داده شده است که در زبان یونانی به معنی نوشتهٔ نشانههای مقدس است و این نام را بدان دادند چون برای ایشان پر از شگفتی و راز و رمزهای ناشناخته بود. پیشینهٔ خط هیروگلیف تا هزاره چهارم پیش از میلاد میرسد. این خطر بر پاپیروس نوشته میشد.[۹] این خط بیشتر افقی و از راست به چپ نوشته میشود و به ندرت از چپ به راست و گاهی از بالا به پایین، تصویر انسانها و حیوانات رو به آغاز خط دارد.[۱٠] که بعدها به سادگی میگراید و دو نوع خط هیراتیک (دینی) و دموتی (مردمی) از آن پدید میآید.[۱۱]
خط بینگاره یا خطی که مراحل تکامل خود را طی کرده و به خط معنای امروزین خط رسیده است در کاوشهای دره هلیل رود بلوچستان پیدا شده است که زمان آن به پانسد سال پیش از آغاز خطهای سومری میرسد.[۱٢] سومریها که ایرانیانی بودهاند که از سرزمینهای کوهستانی شمال ایران کوچیده[۱٣] و در هزارهٔ چهارم پیش از میلاد به میان رودان رسیده بودند، از نخستین اقوامی هستند که به ضبط گفتارها و اندیشههای خود اقدام کردند و برای این کار، خط میخی را برگزیدند.[۱۴]
خط میخی آغازین سومریها به هیروگلیف شابهت دارد و این یعنی که در اصل نوعی تصویر نگاری بوده است که آن را بر روی لوح نقش میکردهاند و رفته رفته تصویرها حالت سادهتر و زاویه مانند به خود گرفتند و سرانجام نشانههای تشکیل دهندهٔ آن به ریخت میخ در آمدند.[۱۵]
«از خط میخی سومری نخستین، خط میخی ایلامی منشعب میشود که برای نگارش زبان ایلامی که جزو زبانهای منفرد است به کار میرود.»[۱٦]
«خط میخی اکدی (بابلی) نیز از منشعبات همین خط است. خط میخی به جز منطقهٔ بین النهرین در گسترهٔ وسیعی رواج مییابد: در آسیای صغیر و بین النهرین شمالی و در میان هیتیها، هوریها، اورارتوها، کاسیها و غیره»[۱٧]
«خط میخی کتیبههای فارسی باستان دورهٔ هخامنشی از روی میخی بابلی و ایلامی درست شده است که نسبت به آنها علایم سادهتر و کمتری دارد.[۱٨] این خط از چپ به راست و به ترتیبی که در سانسکریت متداول است، نوشته میشود، و دارای ۳۶ علامت است. و همهٔ این نشانهها به جز سه نشانه صدا دار، هجایی هستند، و از میان این نشانههای هجایی، ۲۲ نشانه دارای فتحه و چهار نشانه داری کسره و هفت تای دیگر دارای ضمه هستند. همهٔ نشانههای پارسی باستان به صورت عمودی یا افقی رسم میشده و هفده تا از آنها نیز دارای یک یا دو زاویه قائمه بوده است. همه واژهها توسط یک نوع علامت ممیز از همدیگر جدا میشده، هرچند که در برخی کتیبههای کوچک این قاعده رعایت نشده است و به جز این نشانهٔ ممیز، نشانههای مورب چنان که در خطهای میخی ایلامی و بابلی موجود است، دیده نمیشود.[۱۹]
خط میخی پارسی باستان تا اواخر سده هجدهم کاملاً ناشناخته بود تا اینکه در سال ۱۸۰۲ دانشمند آلمانی به نام «گروتفند»[٢٠] توانست ده نشانه این خط را بیابد و در سال ۱۸۳۷ یک افسر انگلیسی به نام «راولین سن»[٢۱] همهٔ نشانههای میخی پارسی باستان را خواند و برگردان کامل کتیبهٔ بیستون را به انجمن آسیایی سلطنتی[٢٢] در لندن ارائه داد و ده سال بعد، با تجدید نظر (راولین سن) منتشر شد.[٢٣]
«در هزاره دوم پیش از میلاد خط دیگری در میان فینیقیها که از کرانههای خلیج فارس کوچیده بودند[٢۴] پا به عرصه وجود میگذارد و آن خط فینیقی است. قدیمیترین نمونهٔ این خط در کاوشهای شهر گوبله، از شهرهای فینیقه باستان (حوالی سوریه کنونی) که یونانیان آن را بیبلوس مینامیدند، بهدست آمده است.[٢۵]
الفبای این خط ۲۲ نشانه داشت که تنها صامتها را نشان میداد و از راست به چپ نوشته میشد و نشانههایی از خط مصری باستان و خطوط تصویری را در آن میتوان یافت. خط فینیقی بعدها از طریق بونان به غرب رفت و با دگرگونیهایی مورد استفاده قرار گرفت و بر اساس خط یونانی، خط لاتین پدید آمد.[٢٦]
خط آرامی نیز از فرزندان خط فینیقی است که به سرعت در خاورمیانه پخش شد.[٢٧]
خط و زبان آرامی که به سرعت در قلمرو گستردهای رواج یافته بود در امپراتوری هخامنشی نیز به عنوان زبان دیوانی به کار رفت و به همراه فارسی باستان و خط میخی در نامهها و اسناد دولتی به کار گرفته میشد و بدین صورت بود که نام به زبان هر استانی خوانده میشود و دبیر آرامی زبان آن را به زبان و الفبای آرامی مینوشت و نامه به آن استان فرستاده میشد و در آنجا دبیران، آن را به زبان همان استان بر میگرداندند و میخواندند.
پس از دوران هخامنشی، در دورهای کوتاه، زبان و خط یونانی در نامههای اداری به کار رفت تا اینکه در زمان اشکانیان، خط پهلوی اشکانی برای نوشتن زبان پهلوی اشکانی پایهریزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی به وجود آمد که هر کدام گونههایی کتیبهای و تحریری دارند. این خطوط، صامت نگارند و شمار نشانههای آنها از الفبای آرامی کمترین هست و از راست به چپ نوشته میشوند.[٢٨] از میانهٔ دوران اشکانی خط پهلوی به عنوان خط ملی ایرانی، در مقابل خطهای دیگر مانند یونانی و برهمائی، شناخته شده بود و به همین سبب ساسانیان نیز آن را نگهداشتند و ادامه دادند. خط پهلوی را میتوان شامل سه نوع دانست:
- ۱- پهلوی شمال شرقی که خط قوم پرثوی یا اشکانی بوده و بیشتر روی سکهها و مهرهای شاهان این خاندان دیده میشود.
۲- پهلوی جنوب غربی (خط پارسی میانه) یا خط ساسانی همان گونه که دو صورت داشته: یکی خط کتیبهها، یعنی خطی که در سنگ نوشته و سکه به کار میرفته و دیگری خط تحریری که نام و کتاب را با آن مینوشتند.
۳- خط پهلوی شرقی که تنها صورت تحریری از آن در دست است و در نوشتن بعضی از زبانهای شرقی ایرانی میانه استعمال شده است.[٢۹]
حمزهٔ اصفهانی از قول محمد موبد معروف به ایوجعفر متوکلی مینویسد[٣٠]:
- «خط فارسی گوناگون است و هفت نوع دارد، و گفتهاند که ایرانیان در روزگار فرمانروایی خود انواع مقاصد خویش را به هفت نوع خط مینوشتهاند که نام آنها: رم دفیره، نیم گشته دفیره، فرورده دفیره، دین دفیره، وسف دبیره بوده است.
اما معنی «رم دفیره» خط عام است، و معنی «گشته دفیره» خط دیگرگون شده؛ معنی «نیم گشته دفیره» خطی است که نیم از آن دیگرگون شده باشد؛ و معنی «فرورده دفیره» خط فرمان و نامه است؛ و معنی «راز دفیره» خط اسرار و ترجمه هاست؛ و «دین دفیره» خط دینی است که به آن قرآن خود نوشتههای شرعی دین خود را مینوشتند؛ و معنی «وسف دفیره» مجموعه خطوط است که خطی بود شامل لغتت ملتهایی از رومی و قبطی و بربری و هندی و چینی و ترکی و نبطی و عربی»[٣۱]
ابن ندیم نیز خطهای ایران باستان را هفت نوع دانسته که از قول ابن المقفع نقل میکند. از آن جمله «ویش دبیره» است که شاید همان «وسف» دبیره» باشد در نوشتهٔ حمزه باشد و میگوید که «آن سیصد و شصت و پنج حرف است که کتابهای فراست وزجر (یعنی تأفل و تطیر) و خریر آب و طنین گوش و اشارههای چشم و ایماء و چشمک و آنچه بدین ماند، با آن نوشته میشود.»[٣٢]
دبیره اوستایی که برای نوشتن کتاب دینی زردشتیان به کار رفته است و یکی از کاملترین خطهای جهان است، بر اساس خط پهلوی ساسانی ساخته شده است. این دبیره، آوانگار است و با ۵۳ یا ۵۸ نشانه صامت یا مصوت از توانایی نگارشی بسیار بالایی برخوردار است. از راست به چپ نوشته میشود و به نامهای دین دبیره و دین دبیریه و دین دفیره و … هم نامیده میشود.[٣٣] در نخستین سدههای اسلامی، برای آسانی در خواندن متون پهلوی، آن را به الفبای اوستایی برگرداندند و این نحوهٔ نگارش پازند خوانده شد.[٣۴]
در دورهٔ میانه، مانی نیز خطی را بر اساس خط سریانی اختراع کرد که در آثار مانوی به کار رفته است و روشن و خوانا است. خط سریانی از فرزندان خط آرامی به شمار میآید[٣۵]
نوشتههایی که از زبان سغدی[٣٦] به ما رسیده است به خطوط سغدی مانوی، سغدی مسیحی و سغدی بودایی نوشته شده که این خط نیز از فرزندان شاخه دیگر خط آرامی است.[٣٧]
خط عبری نیز که پیشینهٔ زبانیاش به سده چهارم پیش از میلاد میرسد از اصل آرامی گرفته شده است و خط عربی نیز توسط نبطیان از خط آرامی گرفته شده است.[٣٨]
- «ایرانیان نیز در سدههای نخستین پس از اسلام، با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی، خط فارسی را بر مبنای خط نسخ پایه گذاری کردند و سپس خط نستعلیق و خط شکسته و دیگر خطوط ایرانی ابداع شد.»[٣۹] «نیز در اثر تفنن و هنرنماییهای خوشنویسان، گونههای مختلفی از خط فارسی و عربی پدید آمد که بعضی از آنها از راه تفنن با رعایت تناسب، به گونهای از نوشتههای غیر عادی همچون منشورها یا کتیبهها و مانند آنها اختصاص یافت.»[۴٠]
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط یزدان صفایی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، رویه ۴۳
[٢]- جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت آریاییان، رویه ۸۲
[٣]- مرز مزدایی، امید عطایی فرد، نبو: ایزد نویسندگی، رویه ۱۳۵
[۴]- آموزگار، ژاله، خط در استورهها، زبان فرهنگ استوره، رویه ۴۰۶
[۵]- مقدم، محمد، راهنمای ریشه فعلهای فارسی؛ همچنین: تاریخ زبان فارسی
[٦]- مرز مزدایی، امید عطایی فرد، نبو: ایزد نویسندگی، رویه ۱۳۵
[٧]- جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت آریاییان، رویههای ۸۳ و ۸۴
[٨]- آموزگار، ژاله، تاریخچهای از نگارش و خط، زبان فرهنگ استوره، رویه ۱۷
[۹]- همانجا، رویه ۱۷
[۱٠]- فریدریش، یوهان، زبانهای خاموش، ترجمه دکتر ثمره و دکتر قریب، رویه ۵
[۱۱]- آموزگار، ژاله، تاریخچهای از نگارش و خط، زبان فرهنگ استوره، رویه ۱۸
[۱٢]- جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت آریاییان، رویه ۸۳
[۱٣]- عطاییفرد، امیر، ایران بزرگ، رویه ۵۵
[۱۴]- فریدریش، یوهان، زبانهای خاموش، ترجمه دکتر ثمره و دکتر قریب، رویه ۱۰
[۱۵]- بهار، مهرداد، اسطوره تا تاریخ، رویه ۲۵۸؛ همچنین: زبانهای خاموش، رویه ۳۹
[۱٦]- آموزگار، ژاله، تاریخچهای از نگارش و خط، زبان فرهنگ استوره، رویه ۱۹
[۱٧]- زبانهای خاموش، رویه ۴۸
[۱٨]- آموزگار، ژاله، تاریخچهای از نگارش و خط، زبان فرهنگ استوره، رویه ۱۹
[۱۹]- نارمن شارپ، رَلف، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، رویه ۲ و ۳[٢٠]- Georg Friedrich Grotefend 1775-1853[٢٣]- نارمن شارپ، رَلف، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، رویه ۱
[٢۱]- Sir Henry Creswicke Rawlinson. 1810-1895
[٢٢]- Royal Asiatic Society
[٢۴]- عطاییفرد، امیر، ایران بزرگ، رویه ۹۱
[٢۵]- آموزگار، ژاله، تاریخچهای از نگارش و خط، زبان فرهنگ استوره، رویه ۱۹
[٢٦]- همانجا، رویه ۱۹
[٢٧]- تفضلی، احمد، دایرةالمعارف فارسی، جلد ۱، رویه ۲۸۷ تا ۲۸۹
[٢٨]- ژاله آموزگار و احمد تفضلی، زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، رویه ۴۴ تا ۵۰
[٢۹]- ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، جلد اول، رویه ۲۸۸
[٣٠]- همانجا، ج ۱، رویه ۲۸۸
[٣۱]- التنبیه علی الحدوث التصحیف. چاپ بغداد. ۱۳۸۷. هـ. رویههای ۶۴ و ۶۵.
[٣٢]- ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، جلد اول، رویه ۲۸۹
[٣٣]- آموزگار، ژاله، تاریخچهای از نگارش و خط، زبان فرهنگ استوره، رویههای ۲۱ و ۲۲
[٣۴]- آموزگار، ژاله، «گزارشی از پازند»، مجله دانشکده ادبیات تهران، سال بیست و سوم، شماره چهارم ۱۳۵۵، رویههای ۱۴ تا ۱۹
[٣۵]- ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، رویه ۱۵۴
[٣٦]- درباره زبان سغدی نگاه کنید به مقاله «زبانهای ایرانی میانه» از نگارنده (یزدان صفایی) در شماره آبان ۸۸ امردادنامه
[٣٧]- قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، رویههای ۲۴ تا ۲۹
[٣٨]- ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، رویه ۱۵۵
[٣۹]- آموزگار، ژاله، تاریخچهای از نگارش و خط، زبان فرهنگ استوره، رویه ۲۳
[۴٠]- مرز مزدایی، امید عطاییفرد، گزارشی دربارهٔ خط و قلم در ایران، رویه ۱۴۸
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ یزدان صفایی، تاریخچهای از خط و دبیره، تارنمای زبان فارسی: ۵ دی ۱۳۸۹