فهرست مندرجاتزبان پشتو
قرب زبان پشتو و پارسی باستان
[قبل] [بعد]
مقالهی که در اینجا مطالعه میکنند، در مارس ۱۹۵٦ میلادی، در شهر کراچی، توسط شادروان علامه عبدالحی حبیبی نگارش یافته است که در شماره ۹٣، نشریهی ادبی (ایرانی) یغما، در فروردین ۱٣٣۵ خورشیدی به نشر رسیده است.
[↑] قرب زبان پشتو و پارسی باستان
چندی قبل مقالتی مفید بهعنوان قطعهای از بغستان، در مجموعۀ کنجکاویهای علمی و ادبی بهقلم دانشمند محترم دکتور معین در نشرات دانشگاه تهران خواندم. نویسندۀ محترم یک قطعۀ سه مصراعی فرس قدیم را که در کتیبۀ مشهور بیستون از طرف داریوش بزرگ (۵٢٢-٣٨٦ ق.م) آمده، بهطور تخیلی زیر بحث و تبصره آورده ثابت میکند که گویا سه مصراع مذکور یک قطعه شعر لطیف حماسۀ اخلاقیست.
وقتی من آن را خواندم، بهحیرت فرو رفتم، زیرا قطعۀ مذکور با تحریفات اندک، عین پشتوی زنده و مروج امروزه است، و اندرین مقالت بر خوانندگان محترم روشن خواهد شد، که چه نزدیکی بین لسانین موجود است؟ و چگونه کلمات باستان و طرز ادأ و جملهبندی و ترکیب این قطعۀ دوونیم هزارساله با زبان پشتو قرب میرساند که یک نفر پشتو زبان آن را عین قطعۀ شعری از زبان خود میشمارد؟
پشتو زبانیست که از حدود هرات تا مجاری دریای سند در حدود ده میلیون نفوس بدان متکلماند، و ادبیات آن هم تا قرن نخستین اسلامی تاریخ مجللی دارد، و اشعاری از عصر بومسلم مروزی از این زبان در دست است، و وقتی مفردات کلمات آن با اوستا و سنسکریت و فرس قدیم مقایسه شود، قدمت آن بهدورهای قدیم قبل از اسلام نیز میرسد، که در این سطور من مقایسۀ آن را بافرس قدیم مورد بحث و تدقیق قرار میدهم.
بر خوانندگان محترم پدیدارست، که از زبان پارسی باستان کتابی و اثری مهم نمانده، و از تمام سنگ نبشتههای آن فقط (٣٠٠) کلمه در خطوط میخی ایران و مصر باقی است، که اگر این آثار جزوی نبودی، همانا اصل زبان بر ما پوشیده ماندی. از مفرداتیکه از این زبان باستانی در دست است، میتوان رابطۀ قریب آن را با زبان پشتو حدس زد، مثلا: (درو که) فرس قدیم که در سنسکریت (دروه) بوده در پشتو هم دروه یعنی دروغ و فریب بوده که مشتقات این ریشه در وهل، دروهنه، دروهونکی، دروهلی و غیره زیاد است. کذا (و سپه) در فرس قدیم، و (اشوه) در سنسکریت و (اسپه) در پشتو بهمعنی اسب، و (پوترا) در فرس قدیم و (پتره) سنسکریت و پوت (پسر) در پشتو، و (پیسو) که در پشتوپیس و پمون یعنی گرگ که در پشتو نیز پمن است، در فرس قدیم هر گهزنه بهمعنی زایشگاه مرغ نام یکی از ماهاست، که در پشتو (مرغه زونه) مستعمل است. کذالک نام ماه اسفند در فرس قدیم وی اخنه Vyakhna بوده، که وی (بی) و اخنه (سرما) معنی داشت، جزو اول کلمه در پشتو (به) و در سنسکریت (ا) بوده، و جزو دوم هم (یخنی) است، که معنی سرما و زمستان را دارد، و من دربارۀ چنین کلمات در جدول اول تاریخ ادبیات پشتو (طبع کابل ۱٣٢۵ ش) شرح مستوفائی دادهام.
امّا قطعۀ شعر سه مصراعی که در کتیبۀ بغسان نوشته شده و دارای وجهۀ اخلاقی و شعریست چنین است:
مصراع اول، دارای ٦ هجا: | Naiy a rai Ka a ham
هم آ که ری ا نی |
مصراع دوم، دارای ٦ هجا: | Naiy drau ja na a ham
هم ا نه جه درو نی |
مصراع سوم، دارای ٦ هجا: | Ka ra a ham « a » Naiy Zur
هم آ ره که زور (ه) نی |
سه مصراع فوق که بهقول آقای دوکتور معین، شبیه مصراعهای شش هجائی رسالۀ پهلوی یادگار زریرانست، در پشتو چنین خوانده میشود:
(۱) | نیء اریکه اومه | نه با کسی مغرض بودم |
(٢) | نیء دروه جنهاومه | نه با کسی دغاباز بودم |
(٣) | نیء زور کرهاومه | نه بر کسی ستمکار بودم |
اکنون تحلیل کلمات را بهصورت علیحده ملاحظه فرمائید.
(۱) نیء (نه ئی) که مخفف آن (نی) است، عبارتست از (نه) حرف انکار و نفی، که با (ئی) ضمیر فاعلی و مفعولی غایب چسبیده، و بصورت مخفف (نی) یک هجا را تشکیل داده است، و این (نه یی) که اصلا دو هجاست ٧ در ترانهای پشتو به (نیء) یک هجائی تخفیف میشود، مانند این ترانه:
نــی در کــوم، نـهیــیء پـریــژ دمــه | درزه له داغد میسور گل گوره مینه! |
یعنی: گل سرخ داغ دلم را ای یار! ببین که آن را بههیچ کس نمیدهم.
در این ترانه (نی) اول مخفف یک هجائی است، ولی (نهئی) دوم دو هجا دارد.
(٢) اریکه Araika که آن را بهدشمنکام و آریغ و دشمن ترجمه کردهاند، در پشتو بههمین شکل و (ر) مفخم مستعمل و از آن کلمات زیاد دیگر هم ساخته شده مانند (ار) اره (غرض) اریکه (غرض و مرض) اریکی (پایبند و مانع مضر) اری، ارون، ارتیکا (مشکلی و احتیاج) که همه از یک ریشه است و اریکه معانی مضر و مانع و پایبند و مفرض مخالف و عدو را افاده میکند، و کلمهایست جامعه معانی متعددۀ مختلفه که اکنون هم زنده است.
(٣) سجع مشترک هر سه مصراع (آهم) است، که این فعل در پشتو به لهجات مختلف (وم، اوم، اومه، اوهم) معنی (بودم) فارسی را میدهد، که، لهجۀ اوهم آن دو هجا دارد، و فقط (آ) به (او) تبدیل شده، و گاهی در قلب مکانی (ه) به آخر میرود، (اومه).
(۴) در مصراع دوم دروجنه drau jana را مترجمان به دروغگو و دروغزنی تعبیر کردهاند، که اصل آن در پشتو اکنون (دروه) بوده، بمعنی فریب و دغا و حیلت، که بآخر آن (جنه) یا (جن) از اوات مطرد نسبت پشتو میپیوندد، که معنی فریبکار و دغاباز و حیّال را بدهد، از همین ریشه کلماتی مانند در وهل (فریفتن) دروهنه (فریب) در وهلیء (فریبخورده) در وهونکی (فریبدهنده) نیز مستعمل است.
(۵) کلمه زوره کره Zura Kara که ریشۀ آنرا با زاوری Zavare اوستا، و جوس Javas سنسکرین و زوار Zavar پهلوی مشترک یافتهاند، در پشتو اکنون (زور) است، بفتح اول که ما سوای کلمه زور بهضم اولست، و معنی آزار و جور و جفا و فشار و اعمال قدرت و ستم را دارد، این کلمه را د رادبیات پشتو با جور (ستم) و زور (قوت) در معنی و شکل تفاوتی است باین معنی که بالای حرف اول آن یک همزه مینویسند، و صوت آن را هم بین (ز-ج) ادا کنند، درین دو بیت عبد القادر خان ختک زور و جور را بمعانی مختلف آورده:
نـه بــه زره وی دعـاشــــق مــدام پــه زور
چــی داد واره بــقـــا نــلـــری تــیـــریـــژی
بیـهـوده هـومـره سـتـمگـری هـومـره جـور
در بیت اول زور بفتح اول با جور (ستم) بیت دوم قافیت شده، ولی در معنی آن تفاوتیست، که نخستین (زحمت و آزار) باشد، و ثانیالذکر جور و ستم.
جزو دوم کلمه کره یا کراست، که در اوستا نیز Kar بوده، و در پشتو نیز کرو کره است به (ر) مفخم که کلمات دیگری مانند کرل (کردن) کرنه، کرونکی، کری از ان برامده، و به سکون اول و فتحۀ مماله دوم خوانده میشود، بمعنی (کردن) پس زوره کره آزار دهنده و ستمکار باشد، چون ra - Ka را دو هجا شمردهاند، بنا بران عدد هجاهای مصراع سوم هفت است، که درین مورد آقای دوکتور معین، زیادت یک هجا را به تسامح و ضرورت وزنی حواله دادهاند، در حالیکه به تلفظ پشتو چون (ک) اول ساکن است، بنابران یک هجا شمرده میشود، و مصراع نیز قطعا ششهجائی است.
تقطیع و قافیه: در پشتو نیز مانند اکثر السنۀ آریائی هجا Syllabe مدار وزن شعری بوده و تمام اقسام اشعار و سرودهای آن برین اساس متکی است، و ما میدانیم که سرودهای ویدی و کاتها و برخی از پهلویات نیز در بین نثر Prose قطعات موزونی دارد، و حتی که این سنت ادبی قدیم در کتیبههای شاهان نیز اثر کرده، و قطعات لطیفی از اشعار موزون اندران مندرج است.
این سنت ادبی یادگار اسلافست در سرودهای پشتو بهشکل بارزی بهنظر میآید، که مصراعهای اشعار را بهحساب هجاهای معین میآورند، ولی قافیه Ryme با تمام قیود و اصول آن که در کتب بلاغت است، در سرودهائی پشتو کاملاً مراعات نمیشود، و میتوان گفت که این سرودها اسجاعیست موزون، که تکرار سجع نیز بر سنت ادبی قدیم، اندران جایز است. برای نمونه این قطعۀ سلیم زمینداوری کافی است:
پر تامیـن زه خـوار و زار یمه | داد هجران په غمو بار یمه |
جانانه زه پر تامین یمه
از روی قواعد معموله در چنین اشعار مصراعین اول و دوم و چهارم هموزنند، دارای ده هجا، اما مصراع سوم چهار هجای زیاده دارد، که سجع یمه (هستم، از ریشۀ همان آهم-اوهم) در آخر هر چهار مصراع تکرار شده، و بهمنزلت (آهم) قطعۀ تاریخی بغستانست، و نظیر آن در زبان دری قطعۀ معروف موزونیست، که الاغانی نقل کرده:
آبست و نبید است | عصارات زبیب است | سمیه روسپید است |
با این کلمات مسبحع (بلکه مقفی) خواجه عبداللّه پیر هرات:
اگر بهودا پری مگسی باشی و اگر بر آب روی خسی باشی دل بهدست آرتا کسی باشی و چنین مسبحعات در کتب (٦٠٠) سال اخیر پشتو خیلی زیاد است، که کتب معروف آن تذکرۀ سلیمان ماکود (تالیف ٦۱٢ هـ) و خیر البیان پیر روشن بایزید انصاری (حدود ۹٨٠ هـ) است.
اگر قسمتهای نثری آثار پیدا شدۀ باستان بچنین صورتی تحلیل و تجزیه گردد، یقین است، که بسی از تاریکیها و ابهامات آن بهمدد پشتو حل خواهد شد، زیرا قرب لسانین از این مقالت کوچک بهخوبی پیداست.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
يادداشت ٢: محل بغستان قدیم مربوط به دوره هخامنشی است و در شهرستان هرسین، محوطه تاریخی، فرهنگی بیستون واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۲۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. بزرگترین آثار کتیبههای صخرهای، یعنی کتیبهی بیستون در سی کیلومتری شهر کنونی کرمانشاه در راه کاروان رو قدیمی که تا مرز باکتریا (بلخ) و هند امتداد دارد و غرب را با شرق مرتبط و متصل میسازد، قرار گرفته است. این راه بین بابل و اکباتان واقع شده بود. در سال ۱٨۳۵ یک افسر بیست و پنجساله انگلیسی موسوم به «رائولین سن» (رالین سن) کتیبهی مشهور بیستون را کشف کرد. ارتفاع کلی کتیبه ۷ متر و ٨٠ سانتیمتر و طول آن ٢٢ متر میباشد و در مرکز آن پنج ستون به خط میخی فارسی باستان دیده میشود. هر یک از چهارستون اولیه قدری کمتر از ٢ متر عرض و ۴ متر ارتفاع دارد. متن فارسی باستان جمعاً ۵۱۵ سطر دارد.
[↑] پینوشتها
[۱]- عبدالحی حبیبی، قرب زبان پشتو به پارسی باستان، مجلۀ یغما، فروردین ۱٣٣۵ - شماره ۹٣، صص ٢٠-٢۴
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ مجلۀ یغما