[افغانستان] [کوچنشینی]
کوچنشینی در افغانستان (به انگلیسی: Nomad in Afghanistan)، راه و روش خاص زیست است که حدود ۵ میلیون انسان به این شیوه در این کشور زندگی میکنند[۱]. کوچنشینان، مردمی هستند که شغلی خاص دارند، که بهنحوی با کوچنشینی در پیوند نزدیک است و یا بیشتر آنان به پرورش رمه، شکار، باغبانی و تجارت میپردازند[٢].
[↑] واژهشناسی
کوچنشینی، واژهی فارسی دری است که اشاره به شیوهی زیست مردمی دارد که «کوچی» (خانهبدوش) یا «عشایر» خوانده میشوند و عمومآ زندگی خود را از دامداری اداره میکنند و بههمین دلیل معمولاً هر سال از ییلاق به قشلاق و بالعکس کوچ[٣] میکنند. واژه عشایر بیشتر در فارسی ایران، در مورد ایلهای کوچنده به کار میرود. اما در افغانستان به این مردم، «کوچی» گفته میشود.
کوچنشین، کوچنشینی و راه و روش زیست کوچنشینان، در انگلیسی، تقریباً اصطلاحات دقیقی نیستند و منظور یک انگلیسیزبان از بیان آنها تأکید روی دو مطلب است: ۱- اینکه افراد مورد بحث، قطعنظر از اشتغال به شکار، باغبانی یا رمهگردانی به یک روش خاص زندگی یعنی کوچنشینی میپردازند، ٢- و یا اینکه از مردمی سخن به میان است که به پرورش رمه میپردازند، یعنی مردمی که شغلی خاص دارند، شغلی که بهنحوی با کوچنشینی در پیوند نزدیک است.
وقتی به افغانستان نظر شود، دیده میشود که همین تقسیمبندی دوگانه تا حدی در واژگان محلی بهچشم میخورد. در شرق افغانستان معادل کلمۀ «» انگلیسی، عبارتند از کلمۀ پشتو و دری «کوچی» و کلمۀ فارسی دری «کوچی» که در ارتباط با کلمۀ «کوچ» است، بهمعنای عزیمت و مهاجرت هستند. این کلمه معرف مردمی است که در چادر زندگی میکنند و دایماً در حال نقل و انتقال هستند. گروههای سیاری که کولیوار زندگی میکنند - مانند: جت، قوالی و بنگوالی - در این گروه جای نمیگیرند. در این صورت، این کلمه معرف و منحصر به سیاهچادرنشینان عرب و پشتون است و در مقام مقایسه با دهنشین فارسی دری یعنی کسی که در ده زندگی میکند بهکار برده میشود. گرچه معمولاً مفهوم رمهگردانی با کلمۀ «کوچی» همراه است، ولی این موضوع جنبۀ الزامی ندارد. کوچیها اصلاً میتوانند دروگر (در پشتو لوگر)، یا بازرگان (در فارسی و پشتو و عربی: تُجار) و یا گلهدار (در فارسی دری و پشتو: مالدار) باشند، در عین حال، همۀ اینها کموبیش دارای همان فرهنگ کوچی هستند.
در بخش جنوبی و شرقی افغانستان به سمت قندهار، کلمۀ «کوچی» درست مترداف واژۀ «پویندا» و «پواندا» بهمعنای «چراننده» (مشتق از کلمۀ پشتو «پاول» بهمعنای «چرانیدن») بهکار برده میشود. در زبان پاکستانی و در ادبیات انگلیسی هند کلمۀ «پویندا» عموماً بهمعنای کوچنشینان افغانی (پشتون) و بخصوص بهمعنای کوچنشینان تاجر استفاده میشود.
اما در غرب افغانستان بخصوص منطقۀ هرات، کلمۀ «کوچی» بهندرت شنیده میشود. در اینجا، معمولاً به کوچنشینان پشتون و همینطور به گروههای ساکن یا نیمه کوچنشین - خواه پشتون و خواه ایماق یا ترکنسب - که بهطور وسیعی زندگی خود را از راه گلهداری میگذرانند، «مالدار» میگویند[۴].
[↑] تاریخچه
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- کوچیها، انسانهای ستمدیده و زحمتکش ، رزمندگان (سایت اینترنتی انجمن اجتماعی زحمتکشان افغانستان)
[٢]- افغانستان؛ اقوام - کوچنشینی (ترجمۀ مجموعه مقالات)، بهکوشش دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، ص ۱۴
[٣]- در فرهنگ فارسی عمید، واژۀ کوچ چنین معنی شده است: «حرکت عدهای از مردم از سرزمینی به سرزمین دیگر». رجوع شود به: عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ٢، ص ۱٦٦۱
[۴]- افغانستان؛ اقوام - کوچنشینی، پیشین، صص ۱۴ و ۱۵
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]