جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

حکمتيار: پيام دلسوزانه به برادران عزيز هزاره

پیام از: گلبدین حکمتیار (امير حزب اسلامى افغانستان)

دیدگاه‌های گلبدین حکمتیار

پيام دلسوزانه به برادران عزيز هزاره

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


مطالبی که در این‌جا ارائه می‌شود، آگاهی از ديدگاه‌های مختلف دربارۀ حوادث افغانستان است. مسئوليت این ديدگاه‌ها به‌عهده نويسندۀ يا نويسندگان آن است و نشر اين ديدگاه‌ها در دانشنامه به‌منزله تأیید یا رد نظرات ارائه شده در آن‌ها نیست و فقط ارائۀ اطلاعات برای بررسی تاریخ معاصر افغانستان است.


[] پيام دلسوزانه به برادران عزيز[۱]

بسم‌الله الرحمن الرحيم

برادران عزيزم! شما را به برادرى و اخوت دعوت مى‌كنم، به‌عزت و سربلندى، به زندگى برادروار در خانه مشترك‌مان افغانستان، به صلح، عدالت و برابرى، به نجات از سلطه اجانب، به نجات از سلطه تفنگداران وابسته به بيگانه، دين‌فروش، وطن‌فروش و غلامان و مزدوران اجنبى، به قرآن كه كتاب خداى ما و رهنمود تمامى مسلمانان است، بياييد دست برادرى به‌هم بدهيم، جنگ ميان اقوام برادر و همكيش را براى هميش خاموش كنيم، و نيروهاى خويش را عليه دشمن بزرگ و آزادى كشور از سلطه اشغالگران صليبى سوق دهيم.

آنان‌كه ديروز شعار مرگ بر شيطان بزرگ را منافقانه سر مى‌دادند و امروز يوغ همان شيطان بزرگ را در گردن انداخته و تحت قومنده افسران امريكايی عليه ملت خود مى‌جنگند نه دوست شما اند، نه همكيش و هم مذهب شما و نه وفادار به كشور و ملت خود. اين‌ها كسانى‌اند كه زمانى شما را به جنگ پشتون‌ها سوق دادند، گاهى به جنگ تاجك‌ها و پنجشيری‌ها، گاهى به تسليم‌شدن به روس‌ها و كمونيست‌ها و زمانى به سازش با انگليس‌ها و امريكايی‌ها. از قصرهايی مجللى كه اين خائنين به وطن و ملت در كابل، مزار، هرات، غزنى و باميان ساخته‌اند، بايد درك كرده باشيد كه اين‌ها نه در غم هزاره بودند و نه در فكر دفاع از مذهب، بنده هوس خود و در فكر پر كردن كيسه خود بودند، نه وفادار به قوم خود بودند و نه در غم مذهب، اين‌ها قوم‌فروش و مذهب‌فروش اند، زمانى به‌نام خمس شما را غارت كرده‌اند و زمانى به‌نام جنگ براى دفاع از مذهب. خمس اين‌ها دامى براى غارت افراد بى‌خبر از حقيقت دين است، خمس به فرموده قرآن از مال غنيمت اخذ مى‌شود كه چهار حصه آن به مجاهدين بر مى‌گردد و بخش پنجم آن حق خدا و پيامبرش خوانده شده كه از طريق پيامبر و امام و رهبر مسلمين به فقرأ و مساكين داده مى‌شود، نه در قرآن طبقه‌اى به‌نام آخوند و سهمى در اموال مردم براى آنان آمده و نه در حديث، جعلكاران مذهبی‌نما اين را از خود جعل كرده‌اند.

آنان‌كه بر قبور شخصيت‌هاى مذهبى قصرها و گنبدهاى زركوب ساخته‌اند، آن‌هم از پول فقير و مسكين و حاجتمند ساده‌لوح، و به‌نام اين كه در آستانه اين قبور حاجت‌تان بر آورده مى‌شود و دعاهاى‌تان مستجاب مى‌گردد، دروغ مى‌گويند، جعلكار و فريبكار اند، حرف‌هاى‌شان صد در صد مخالف قرآن و ارشادات پيامبر(عليه‌السلام) و ائمه عالى‌قدر اسلام است، اين همان شركى است كه قرآن به شدت آن را رد مى كند و عامل سقوط در جهنم مى خواند، شرك تنها بت‌پرستی نيست، شخصيت‌پرستى و قبرپرستى بنياد بت‌پرستى است، در حقيقت بت‌پرستى از قبرپرستى نشأت كرده، بخش عمده قرآن به رد اين نوع شرك اختصاص يافته. پيامبر(عليه‌السلام) نه بر قير پسران خود ابراهيم و قاسم(رضى‌الله عنهما) گنبد ساخت و نه بر قبر دختران خود رقيه(رضى‌الله عنه) و اُم كلثوم(رضى‌الله عنه)، و نه بر قبر عزيزانش چون حمزه(رضى‌الله عنهما)، فاتح و شهيد جنگ احد، آن‌كه قرابتش به پيامبر(عليه‌السلام) بيش از على(رضى‌الله عنه) است و نقشش در دفاع از دين بيش از او، على(رضى‌الله عنه) هر مرقدى را كه بيش از يك وجب بلند مى‌يافت ويران مى‌كرد و هر جنده و پرچمى را كه بر قبرى افراشته مى‌يافت، سرنگون مى‌كرد، اين مجاورين قبور دشمنان خدا، پيامبر و اسلام اند اما در پوشش محبت دروغين با اهل بيت، اين‌ها فريبكارانى اند كه از جوار اين قبرها تغذيه مى‌شوند، عوام بى‌خبر از دين را مى‌فريبند و از شكرانه‌ها و نذرانه‌هاى آنان كيسه‌هاى خود را پُر مى‌كنند. همين‌ها بزرگترين دشمنان دين اند. مگر شما در هر ركعت نمازتان نمى‌گوييد: «اياك نعبد و اياك نستعين»؟ آيا اين تهعد معنى ديگرى جز اين دارد كه نه احدى جز خدا را مى‌پرستيم و نه از احدى جز خدا استعانت مى‌جوييم؟! اگر معنى‌اش همين است پس استعانت از قبر براى چه؟ مگر نمى‌دانيد كه قرآن با الفاظ صريح و تأويل‌ناپذير مى‌فرمايد: «انك لاتسمع الموتى» - اى پيامبر! مرده‌ها نه تنها حرفت را نمى‌شوند، بلكه اگر بخواهى آنان حرفت را بشنوند قادر به آن نخواهى شد! كسانى كه به شما مى‌گويند: على(رضى‌الله عنه) و ائمه علم غيب داشتند، ادعای‌شان پوچ و صد در صد مخالف قرآن است، قرآن با تأكيد و به‌طور مكرر و در آيات متعددش و با الفاظ صريح مى‌فرمايد: جز خدا هيچ‌كسى در زمين و آسمان از غيب اطلاعى ندارد، يعنى نه فرشته‌ها از غيب آگاه‌اند، نه پيامبران، نه صحابه، نه ائمه و نه اوليأالله، قرآن به پيامبر(عليه‌السلام) دستور مى‌دهد كه با الفاظ واضح به مردم اعلان كند كه: «براى خود مالك هيچ سود و زيانى نيستم مگر آنچه خدا خواسته (و برايم مقدر فرموده)، و اگر از غيب آگاه بودم خير زيات حاصل مى‌كردم و هرگز ضررى به‌من نمى‌رسيد، من تنها نذير و بشيرى براى مؤمنان نيستم».

معنى اين آيه خيلى واضح و روشن است و به‌وضاحت تمام حكم مى‌كند كه عدم نيل به اهداف و مواجه‌شدن با ضرر و زيان نشانه عدم علم غيب هر انسان است، يعنى اگر رسول‌الله(صلى‌الله عليه‌وسلم) علم غيب مى‌داشت در جنگ احد مجروح نمى‌شد و هفتاد تن از يارانش به شهادت نمى‌رسيدند، زيرا مى‌دانست كه چگونه از شر دشمن در امان باشد و چگونه از پيروزى دشمن جلوگيرى كند، اگر على(رضى‌الله عنه) علم غيب مى‌داشت در مسجد مورد حمله ناگهانى قرار نمى‌گرفت و مجروح و شهيد نمى‌شد، اگر امام حسين(رضى‌الله عنه) علم غيب مى‌داشت در كربلا با هفتاد و دو تن از يارانش به شهادت نمى‌رسيد. اگر امام رضا علم غيب مى‌داشت با پسر هارون‌الرشيد بيعت نمى‌كرد، جام زهر را نمى‌نوشيد، (همان‌گونه كه برخى از آخوندها ادعا مى‌كنند).

آخوندهاى جاهل و فريبكارى كه به شما مى‌گويند: سنى‌ها دشمن على(رضى‌الله عنه) و اهل بيت اند، دروغگو و خائن اند، سنى‌ها على و اولاد او(رضى‌الله عنهم) را مثل شما دوست دارند، على(رضى‌الله عنه) را اميرالمؤمنين مى‌خوانند و بغاوت عليه امارت او را محكوم مى‌كنند، تفاوت در اين رابطه فقط در اين است كه اهل تسنن تصميم صحابه(رضى‌الله عنهم) را در مورد انتخاب ابوبكر، عمر، عثمان(رضى‌الله عنهم) همان‌گونه درست مى‌خوانند كه انتخاب على(رضى‌الله عنه) را توسط آنان صحيح مى‌شمارند، صحابه دست‌پرورده‌هاى رسول‌الله(صلى‌الله عليه‌وسلم) اند و قرآن از آنان ستايش نموده و لقب(رضى‌الله عنهم) را براى آنان سفارش داده است، آن‌ها بيش از هر كسى اسلام را شناخته‌اند و بيش از هر كسى در راه اسلام قربانى داده‌اند، دين تا ما و تا اقصاى عالم در نتيجه قربانی‌هاى آنان رسيد، ما و پدران و اجداد ما در ايمان خود مرهون قربانی‌هاى آنان هستيم، آنان بودند كه وجب وجب راه طولانى مدينه الى افغانستان به‌خون‌شان سرخ شد؛ براى آن‌كه قرآن و پيامش را تا ما رساندند، چگونه مى‌پذيريد كه آخوندهاى فريبكار، استفاده‌جو و دين‌فروش بيش از صحابه دين و حقيقت آن را مى‌شناسند؟ در حالی‌كه آنان همه چيزشان را در راه دفاع از اسلام قربانى كردند و بيش از نودوپنج درصد صحابه در راه دفاع از اسلام در خارج از مدينه به شهادت رسيده‌اند و اين آخوندهاى حرامخور از نام دين و از طريق اغواى دينداران ساده‌لوح تغذيه مى‌شوند؟! نه يك قطره عرق‌شان در راه دفاع از دين ريخته و نه يك قطره خون‌شان.

سياستمداران مزدورى كه به شما مى‌گويند پشتون‌ها دشمن هزاره‌اند، عامل بيچارگى و فقر هزاره‌ها در دوصد و پنجاه سال گذشته بوده‌اند و بر شما حكومت كرده‌اند، اين‌ها مبلغين ذليل اجنبى و آتش‌افروزان جنگ به نفع بيگانگان‌اند، شياطين آدم‌نما اند، اين‌ها شما را قربانى منافع بيگانگان كرده‌اند، همين‌ها بودند كه فرزندان شما را در حالی به جبهات جنگ ايران با عراق مى‌فرستادند كه كشورتان توسط نيروهاى شوروى اشغال شده بود و تمامى ملت افغان در سراسر افغانستان مصروف جنگ خونين با روس‌ها بودند! و باز همين‌ها بودند كه به هدايت تهران با روس‌ها سازش كردند و مليشه‌هاى دكتر نجيب كمونيست شدند، راه اكمال مجاهدين را در باميان بستند، با كمونيست‌ها و شوراى نظار جبهه مشترك عليه پشتون‌ها ساختند، چند روز بعد با شوراى نظار وارد جنگ خونين شدند، دليلش آن بود كه شوراى نظار در برخى از موارد به رياض نزديك شد و گروه‌هاى وابسته به سعودى را در كنار خود گرفت، و تهران اين را بغاوت از آقاى قبلى شمرد و خواهان گوشمالى‌اش شد. در اين جنگ خونين و طولانى خانه‌هاى هزاره‌هاى مقيم كارته سخى، دشت برچى، كوته سنگى و ... با توپ‌ها و تانك‌هايى شوراى نظار و مؤتلفين پرچمى‌شان، كه از كوه آسمايى بر سر آنان آهن و آتش مى‌ريختند ويران شد و هزاران زن و مرد و طفل هزاره كشته شدند، ولى چند روزى نگذشته بود كه باز به هدايت تهران با پرچمى‌ها و شوراى نظار كنار آمدند، خون رهبرشان مزارى بزرگ و هزاران كشته مظلوم ديگر را فراموش كردند و فروختند. كدام انسان باضمير و آگاه از تاريخ كشور ما مى‌تواند از اين حقيقت انكار كند كه پشتون‌ها در حكومت‌هاى ظالم و مفسد گذشته و رژيم‌هاى شاهى دست‌نشانده انگليس مثل شما محروم و مظلوم بودند و در فقر و مسكنت زندگى كرده‌اند، مردم مظلوم پكتيا، پكتيكا، كنر، ننگرهار، لغمان، هلمند، زابل، غزنى، لوگر، وردگ ميدان و سایر مناطق پشتون‌نشين زندگى بدتر از اهالى مناظق هزاره‌نشين داشتند.

بايد بدانيد كه ايران منافع شومش را با ادامه جنگ در افغانستان گره زده، در اثناى خروج قواى اتحادشوروى از افغانستان با مسكو سازش كرد، نجيب را به مشهد دعوت نمود، ميان كمونيست‌ها، شوراى نظار و گروه‌هاى وابسته به تهران ائتلاف شمال را ساخت تا مأموريت نيمه تمام نيروهاى شوروى در رابطه به ادامه جنگ را به‌عهده بگيرد، اكمال مالى و نظامى اين ائتلاف از سوى مسكو و از طريق تهران صورت مى‌گرفت، و در اثناى هجوم نيروهاى صليبى بر افغانستان با واشنگتن سازش كرد و به گروه‌هاى مزدورش وظيفه داد تا در كنار نيروهاى صليبى و تحت قومنده افسران امريكايى عليه برادران افغان خود بجنگند، دفاتر تمامى گروه‌هاى مزدورش را از تهران به كابل منتقل كرد، همكارى‌اش با شيطان بزرگ به پيمانه‌اى بود كه رفسنجانى، خاتمى و ساير رهبران ايران مى‌گفتند: «اگر همكارى و مساعدت ايران نبود امريكا نمى‌توانست افغانستان را به اين آسانى و زودى فتح كند!»

برادران عزيزم! مگر ايران در تمامى سال‌هاى هجرت بدترين و غير انسانى‌ترين برخورد را با مهاجرين و مخصوصاً با هزاره‌ها نداشت؟ برخورد ظالمانه و نامردانه‌اى كه در هيچ كشورى عليه هيچ مهاجرى اعمال نشده! مگر زنان هزاره را بدون شوهر و فرزندان‌شان از خاك خود اخراج نكردند؟! مگر شوهر را بدون خانمش و خانم را بدون شوهرش ردمرز نكردند؟! مگر در هر نوبت دستگيرى و اخراج مهاجرين افغانى اولين قربانى اين ستم وحشيانه و عمل خلاف اسلام، و مغاير مروت و ترحم انسانى هزاره‌هاى مظلوم نبودند؟! به‌دليل اين‌كه زود شناسايى مى‌شدند و به چنگال پوليس بى‌رحم و بسيجى وحشى و متعصب مى‌افتادند. آيا بى‌مروتى نيست كه هزاره‌اى برادر افغانش را دشمن خود تلقى كند و ايرانى را با تمامى اين ستم‌ها و بى‌مروتی‌ها دوست خود بشمارد؟!

بياييد دست برادرى به‌هم بدهيم، افغانستان آزاد، مستقل، سربلند و فارغ از جنگ بسازيم و فضايى در كشور ايجاد كنيم كه تمامى اقوام ملت بزرگ افغان در كنار هم برادروار زندگى كنند، از حقوق برابر و مساوى برخوردار باشند و حكومت صالح و خادم صادق ملت داشته باشيم. با تمسك صادقانه به قرآن مى‌توانيم به اين اهداف مقدس نايل شويم.

سربلند باد افغانستان
متحد باد تمامى اقوام برادر افغان
حكمتيار[٢]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- پیام گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان، با واکنش‌های متفاوت هزاره‌ها و سازمان‌های سیاسی آنان مواجه شده است. پایگاه اطلاع‌رسانی جاغوری می‌نویسد:
«جناب گلبدین حکمتیار، رهبر یکی از گروه­‌های اسلامی تندرو وابسته به جامعه­‌ی «افغان»، به‌نام «حزب اسلامی» پیامی خطاب به مردم هزاره صادر کرده، که از سویه­‌های گوناگونی قابل تأمل و درنگ است. در باره­‌ی آن که چرا جناب حکمتیار پیامی به مردم شریف هزار داده؛ گمانه­‌هایی قابل طرح است. جناب حکمتیار از ارکان اصلی گروه­‌هایی هفتگانه پیشاورنشین است که مردم هزاره را در تعیینات دولت موقت فراموش کرده بودند؛ یعنی آن فراموش شده­‌ی دیروز، امروز برادر و مسلمان‌شده که خیانت­‌های رهبران هزاره دل رقیق «امیر» خود خوانده را به درد آورده است! و اوضاع رقت‌بار مهاجرین در ایران که تمام بهای آن را هزاره‌ها می­‌پردازند؛ غیرت ملی او را به جوش آورده است. چه شده است که جناب حکمتیار دلسوز مردم هزاره شده است؟»
امیدوارم آقای حکمتیار دچار فراموشی نشده باشد، زمانی که در نیاورن تهران بود، دربارۀ جمهوری اسلامی ایران چنین قضاوت می‌کرد: «انقلاب اسلامی ایران متعلق به اسلام و همه مسلمین است.» (راه حق، شماره ۱٧، سال سوم، آذر ۱٣٦٠) و نیز او می‌نویسذ: «انقلاب ایران به یمن رهبری مقاوم‌ و آگاه، از همه آزمون‌ها سالم و سربلند بیرون آمد و... موفقیت‌های خلاف انتظار و دستاوردهای بالاتر از همه ناظران دوست و دشمن را در این راستا داشت» (ميثاق ايثار، شماره ٢٨). همو می‌افزاید: «ملت ایران در رهبری و قیادت قاطع امام خمینی(ره) توانست انقلاب خود را به پیروزی برساند. ما خدای رحمان را سپاسگذاریم تا به ملت مؤمن ایران قیادت قاطع عنایت کرد. ما معتقدیم که خط امام، خط اصیل اسلامی است و ما از این خط دفاع می‌کنیم ...» (راه حق، ارگان نشراتی حزب اسلامی افغانستان، شماره هفدهم، سال سوم، ٣٠ آذر ۱٣٦٠).
همین سایت اینترنتی در خصوص همکاری گلبدین حکمتیار با گروه‌های کمونیستی می‌نویسد: ««من قبل از سقوط نجیب با ایشان (شهنواز تنی) مذاکره کردم و پیشنهاد دادم و دولت و ساختار حکومت آینده را ترسیم کردم ... با نجیب‌الله به توافق رسیدیم اما طرفداران ببرک کارمل علیه او کودتا کردند و ما نتوانستیم به اهذاف خود نایل آییم.» (از سخنان حکمتیار، در جمع مهاجرین در زاهدان، اول شهریور ۱٣٧٦).»
گزارش‌های مبنی بر همکاری برخی از فرماندهان حزب اسلامی با گروه‌های مارکسیستی انتشار یافته است. در این رابطه در جزوه «مشت‌ها باز می‌شوند، چهره‌ها عریان» چنین آمده است: «در این اواخر که جبهات جمعیت اسلامی افغانستان به عملیات پاکسازی گروه‌های مزدور سازا و سفزا در ورای کوکچه دست به‌کار می‌شوند، حزب حكمتيار با مليشه‌های شناخته‌شده‌‌ی منطقه و گروه‌های ماركسيستی سازا و سفزا در يك اتحاد ناپاك بعد از اتخاذ پلان مشتركی در كندك قومی ميرزا عبدالرحيم كه بر فراز آن پرچم سرخ خلقی‌ها در اهتزاز است دست به‌كار شده و لشكركشی‌هايی را عليه مراكز جهادی جمعيت در رستاق، چاه آب و شهر بزرگ به راه می‌اندازند... ثبت قومانده بشير بغلانی به همه سرگروپ‌های حزب حكمتيار در تخار در آرشيف اسناد جمعيت اسلامی موجود است.... بشير ضمن اين قومانده‌‌ی خود می‌گويد: ما بعد از اين متحدانه با دولت عليه شورای نظار جمعيت اسلامی می‌جنگيم».(مشت‌ها باز می‌شوند، چهره‌ها عريان، صص ٢٨-٢۹) (رجوع شود به: تأملی در پیام حکمتیار به هزاره‌ها، پایگاه اطلاع‌رسانی جاغور)
[٢]- حکمتيار: پيام دلسوزانه به برادران عزيز هزاره، سایت اینترنتی دعوت میدیا



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سایت اینترنتی دعوت میدیا