فهرست مندرجاتدائرةالمعارف تركیه
حج در ادیان
[دائرةالمعارف تركیه] [حج]
زیارت اماکن مقدس، با انگیزۀ الهی یا قصد قربت، یکی از ارکان پنجگانه در اسلام است.
واژۀ «حج» در زبان عبری «حگ» است؛ بهمعنای عید. این واژه از ریشۀ «ح» و «گ» بهمعنای «پیرامون چیزی گشتن و طواف کردن» است.
حج یا حگ، از تعابیر قدیمی زبان سامی بوده وغیر از زبان عبری، در زبانهای آرامی و صائبی نیز وجود داشته است. معنای اصلی این لغت، پیرامون چیزی طواف کردن و دور زدن و حلقهوار اطراف آنرا گرفتن است.
حج، در زبان عربی بهمعنای رفتن، رو آوردن و زیارت کردن است و در اصطلاح فقهی، به مجموعهای از اعمال و مناسک گفته میشود که مسلمان مستطیع باید در زمان معین بهجا آورد. این اعمال شامل زیارت کعبه، عرفات، مزدلفه، منا و انجام وظایف عبادی خاص در این مکانها است. کسانی که این عبادت را انجام میدهند، در عربی «حاج» (جمع؛ حجاج) و در ترکی «حاجی» نامیده میشود.
[↑] حج در ادیان پیش از اسلام
در اصلِ حج، باور و اعتقاد به «تجلّی الوهیت در یک مکان» نهفته است. اماکنی که از دیدگاه ادیان، مقدس شمرده میشوند، از لحاظ مکانی با جاهای دیگر تفاوتی ندارند، ولی در اینجا تجلّی الوهیت، یا وقوع حادثهای مرتبط با اعتقاد و باور مردم و یا ارتباط تنگاتنگ این مکان با شخصیتی دینی، آن را از اماکن دیگر متمایز میسازد و به آن قداست میبخشد.
همچنین اسرارآمیز و خوفناک بودن چنین مکانهایی، از عناصر قداستبخش آن است. پس انسان، مکان مقدس را، نه انتخاب، که کشف میکند.
انسان دینمدار بر مکانهای مقدس، نگاهی متفاوت دارد و معمولاً آن را با سنگچینها یا خاربستهایی، از اماکن دیگر جدا میکند. این جداسازی، تنها برای نشان دادن تقدّس مکان نیست؛ بلکه آنها نشانهها و موانع موجب میشود که افراد بیتوجه و بدون آمادگی وارد حریم آن نشوند؛ روشن است که ورود به صحن مقدسی، آداب ویژه و متعدد دارد. اهمیت آستانۀ خانه یا معبد نیز از همینجا نشأت میگیرد.[۱]
واژۀ مکان مقدس و سنت زیارت چنین جایگاهی، در طول تاریخ و در همۀ ملتها وجود داشته است. زیارت اماکن مقدس، برای کسب منافع مادی، معنوی و اخلاقی صورت میگیرد؛ منافعی که از ناحیۀ قدسیت آن مکان برای شخص زائر حاصل میشود.[٢]
حج در حقیقت این است که شخص از سرزمین خود، بهطرف مکان مقدس یا معبدی مسافرت نماید. در این صورت، در مقابل زحمتی که متحمّل شده، انتظار دارد که منافع مادی و معنوی بسیاری بهدست آورد، از رفع مشکلات جسمی، تا حیات ابدی.[٣]
در تمام ادیان قبیلهای، ملی یا جهانی، اماکن مقدس وجود داشته و زیارت آنها مرسوم بوده است. در خاور نزدیک از ٢٠٠٠ سال قبل از میلاد، جایگاههای حج وجود داشته است؛ بهخصوص در سرزمینهایی که دارای تمدن بودهاند.
نیپور[۴] در بابل و نینوا[۵] در عاشور، مراکز زیارتی بودهاند. از اوراق بهدست آمده «ماری»[يادداشت ٢] (Mari) نیز اینگونه بر میآید که در قرن ۱٨ قبل از میلاد، معبد سین[٦] در حاران و معبد بلیت اکاله[٧] در قاتنا[٨] از زیارتگاههای مشهور بودهاند.
در عصر برنز در معبد بائولتیس[۹] در بیلاس[۱٠] هدایای بسیاری وجود داشت که از مصر آورده شده بود.
در میان سومریها معبد انلیل[۱۱] که در نیپور واقع شده بود و در میان سامیها معبد اشتار[۱٢] در نینوا شهرت داشت. بعد از سومر نیز، گذرگاههای مقدس به وجود آمد. بتهای اساگیل[۱٣] و ماردوک[۱۴] هم بتهایی بودهاند که زائران برای زیارتشان راههای دور و نزدیک را میپیمودند.
در تاریخ چین کهن، اولین مراکز حج، پنج کوه بودهاند با نامهای: سانگشان[۱۵] تایشان[۱٦] هُواشان[۱٧]، هنگشان[۱٨] و نونیاشان[۱۹] که هم تائوئیستها و هم بودائیها بر فراز این کوهها معابدی برای زیارت میساختند و همین معابد بعدها از مراکز مهم حج برای پیروان این ادیان گردیدند.
علاوه بر این در آیین بودا، مراکز بزرگ و جدیدی برای حج بهوجود آمد؛ معابدی که وقف بودا و بودائیان شده بود و نامهایشان عبارت بود از : ووتایشان[٢٠]، او میشان[٢۱]، پوتوشان[٢٢]، چیوهُواشان[٢٣].
مهمترین این معابد «وو تای شان» در شمال شرقی چین بود که پنج تپه را شامل میشد. صدها سال است که نه تنها از چین، بلکه از ژاپن، مغولستان، مانچوریا، آسیای میانه و هندوستان، زائران بسیاری برای برپایی مراسم حج ویژۀ بودائیان به این مکان میآیند.
در مراسمی که در پاییز برگزار میشود، حاجیان در حالی که لباسهای زرد و قرمز بر تن دارند و چوبهای بخور و کاسهها را در دست گرفتهاند، در گروههای ده تا پانزده نفری، بیصدا عبادت میکنند. (مدیتاسیون) تنها از گیاهان تغذیه میشوند، در طول این مسافرت طولانی، توبه میکنند و موقع رسیدن بهمحل حج، شست و شو مینمایند و وارد معبد میشوند. این عبادت و ریاضت، تا زمان برگشت به سرزمینهای خود، ادامه مییابد.
عبادت حج در هندوئیسم نیز وجود دارد. همزمان با استیلای آریاییها بر شبه جزیرۀ هند، و ایجاد معابد هندوها، تعداد مکانهای زیارتی بیشتر شده است. در قرون وسطی رفتن به سرزمینهای دور به قصد حج، مرسوم بوده است. در جنوب خلیج کومورین[٢۴]، در شرق، اُِِرسیا[٢۵]، در غرب کاتهیاوار[٢٦] و هیمالیا، مکانهای حج محسوب میشدهاند. زیرا محل عزلتگزینی روحانیون بودهاند.
در این حج، غسل و طواف از عناصر اصلی به شمار میآیند. در عقاید هندوئیسم، زیارت بنارس[٢٧] و غسل در نهر گانژ[٢٨]، حیات مجدد پس از مرگ و داخل شدن در زمرۀ اهل سعات را بشارت میدهد.
حج در بودیسم در مکانهایی انجام میشود که یادگارهای بودا را در خود دارند. یکی از مریدان بودا بهنام آناندا[٢۹]، به سفارش بودا وظیفه داشت که پس از مرگ، خاکستر بدن او را در استوپا[٣٠] (اماکنی که یادگارهای بودا در آن نگهداری میشود.) مخفی کند. پس از مرگ بودا، خاکستر بدن او به هشت قسمت تقسیم شد، بعدها دو قسمت دیگر از آن نیز جدا شد و در ده استوپا نگهداری گردید.
سلطان آشوکا[٣۱] این استوپاها را که به همان شکل حفظ شده بودند، بازکرد و خاکسترها را به ۴٨ قسمت تقسیم نمود (و در مکانهای متعددی قرار داد.)
غیر از خاکستر بدن بودا، آیین بودایی، دو میراث دیگر هم از او دارد: یکی اشیایی که از او بهجا مانده، مانند ظرف صدقهای که از آن استفاده میکرده و جای پاها و نشانههایی که از خود بهجای گذاشته و دیگری مجسمههایی که مانند ستوپاها یادآور بودا هستند، امّا خاکسترهای بدن بودا را در خود ندارند.
در بودیسم، قدیمیترین سندهای مربوط به حج، دستورات سلطان آشوکاست. آشوکا میگوید که در همین سال حکومتش، سفری برای یافتن حقیقت[٣٢] انجام داده و به مکانی که بودا روشنایی کسب کرده، رفته است. یعنی به «بودهاجایا».[٣٣] از آن روز تا کنون بودهاجایا مهمترین جایگاه حج برای بودائیان بوده است.
مکانهای دیگری که بودائیان بهعنوان حج زیارت میکنند، عبارتاند از، سیدهارتهاگوتاما[٣۴] در پنال (محل تولد بودا)[٣۵] پارک گوزن[٣٦] که در نزدیکیهای بنارس واقع است. (بنارس اولین مکانی است که بودا در آن سخنرانی و موعظه کرده است) و کوشیگاراتا[٣٧] در اوتارپردادش[٣٨] که محل رسیدن به نیروانا[٣۹] یعنی مرگ بودا میباشد.
ولی هیچ یک از این مکاها برای بوداییها جایگاه معنوی بودهاجایا را ندارد؛ زیرا بودها جایا ممثّل زایش بودیسم است.
علاوه بر این، از هندوستان تا سریلانکا هر چه که از بودا بهجا مانده است و مکانهایی که معتقدند بودا آنها را زیارت کرده است، اکنون بهعنوان مراکز حج بودایی شناخته میشوند.
کسانی که این مراکز را زیارت میکنند، سه دستهاند. گروه اول کسانی که میخواهند نیروی سحرآمیز موجود در این مکانها را بهدست آورند؛ گروه دوم کسانی که زیارت را مرحلهای برای رسیدن به بودا و راهی که به روشنایی میانجامد، میدانند؛ و گروه سوم آنان که میخواهند با این زیارت ارزش و اعتباری کسب کنند.
در این دنیا حجی که با رو آوردن به بودا آغاز میشود، با رسیدن انسان به درک صحیح[۴٠] که همان حج درونی است، به بالاترین مرتبۀ خود میرسد.
در اعتقادات ژاپنی، کوهها وطن خدایان هستند. بنابراین دامنۀ کوهها صدها سال است که جزو مکانهای زیارتی است. از هفت قرن پیش تا کنون دامنه کوهها در میان بودائیان نیز بهعنوان مکانهای حج زیارت شده است.
در رسوم ژاپن، مکانهای متعددی برای حج وجود دارد که متعلق به شینتوها و بوداییهاست. حج ژاپنیها[۴۱]، زیارت کردن منظم و متوالی مکانهای زیارتی است که در بخشهای مختلفی از کشور پراکندهاند.
نوعی حج هم وجود دارد که در آن تنها یک محل زیارت میشود. معبدی که در ایسه واقع شده است، مرکز حج شینتوها میباشد. که برای والاترین خدای شینتوئیسم زندگی میکنند.
در ادوار دینی مختلفی که تا قبل از روم هلنیست در مصر وجود داشت، عبادت حج همواره مرسوم بوده است. عمدهترین مکانهای حج «ددو»[۴٢] یا «بوسپریس»[۴٣] (خانۀ اوسیریس) در دلتا و همچنین «بوباستیس»[۴۴] در دلتا بود که معبد خدایان کله گربهای در آنجا واقع شده است.
بنابر گفتۀ هردوت، شمار کسانی که برای عید بزرگ به بوباستیس میآمدند، بالغ بر هفتصد هزار نفر بوده است.
آبدیاس[۴۵] یا آبدو[۴٦]، در مصر فوقانی از اهمیت بیشتری نسبت به سایر مکانها برخوردار است. در این مکان که سر اوسیریس در آن واقع است، اسرار اوسیریس را جشن میگرفتند و اعتقاد داشتند که با زیارت این مکان بهسعادت اخروی میرسند.
بعدها دشت آمون[۴٧] - که امروز سیوا[۴٨] نامیده میشود – از مراکز مهم حج در گردید. در دوران پتولمها[۴۹] هم آیین سراپیس[۵٠] رونش پیدا کرده بود و زیارتگاه ممفیس[۵۱] اهمیت خاصی داشت.
در سوریه نیز بیلابس[۵٢]، آفاکا[۵٣]، بعلبك، «هلیوپولیس تیر»[۵۴] بهخصوص هیراپولیس[۵۵] مهمترین مراکز حج بهشمار میآمد. در دوران رومیها، توریستهای بسیاری از کشورهای دور برای زیارت این مکانها میآمدند. هر کس که به زیارت هیراپولیس میآمد، باید قبل از ورود به شهر، برای زیارت حج، موها و ابروهایش را کوتاه میکرد.
طواف کردن یک معبد یا سنگ مقدس، در میان اعراب قبل از اسلام نیز رایج بود. (DB،1،511).
تورات تمام مردان یهود را وادار میکرد که هر سال سه بار در قدس، بارگاه یحوه[۵٦] حضور یابند.[۵٧] در سه عید فسح (فتیر)[۵٨]، چاوت (هفتهها)[۵۹] و سوكوت (سایبانها).[٦٠]
در ساختار سنتی یهودیت، کلمۀ hag، حج و عید دینی را بههم مرتبط میساخت. اعیاد مهم دینی با جایگاههای عبادت مرتبط بودند و حاوی گردشگری مذهبی نیز بودند.
اساساً حج سنتی در زبان عربی Aliyyah leregel (قدم زنان خارجشدن) نامگذاری میشود. حج از زمانی که یهودیان ملتی مستقل شدند، سازماندهی شد و از مردان خواسته شد که در سه عید به قدس بروند.
مکانهایی که در آیین یهود بهعنوان حج زیارت میشوند، سه دستهاند:
۱- مکانهایی که در قدس و اطراف آن پدید آمده، صاحب ویژگیهای تاریخیاند و در تاریخ کتاب مقدس ذکر شدهاند.
٢- مقبرۀ دانشمندانی که نامهایشان در تلمود و کابالا آمده و عموماً در جلیله واقع شدهاند.
٣- مراکز مختلفی در اسرائیل که برای دانشمندان دیاس پورا[٦۱] (محلهای زندگی یهودیان خارج از فلسطین) و زاهدان نذر شده است.
مکانهایی که در عهد عتیق ذکر شدهاند، بعدها برای شخصیتهای مهم روی داده، نام برده شدهاند. در زمان حضرت ابراهیم شکم[٦٢]، بیت ایل[٦٣]، حبرون یا مامده[٦۴]، بیرشبا[٦۵]، بیرلاهای روی؛[٦٦] در زمان حضرت یعقوب پنیل[٦٧]، بیت ایل[٦٨] و شکم از این مکانها هستند.
محلهای نام برده، معمولاً مرتفع و دارای منابع آب بودهاند. از سوی دیگر محل دفن شخصیتهای بزرگ چون حضرت ابراهیم، ساره، اسحاق و یعقوب نیز در حبرون زیارت میشد.
در دوران حاکمان با فتح کنعان، زندگی ثابت شروع شد. قربانگاهها نقشهای متنوعی را ایفا کردند و از لحاظ محلی و قبیلهای، بین اقوام مختلف، مکانهای زیارتی متعدّدی ایجاد شد.
امّا حج بهمعنای واقعی، اولین بار در سیلو[٦۹] انجام شد.[٧٠] در سیلو که صندوق عهد هم در آن قرار داشت، هر سال عید رب جشن گرفته میشد. دختران جوان در باغها میرقصیدند و الکانا[٧۱] هر سال برای قربانی به آنجا میرفت.[٧٢] عبادت در سیلو تا زمان تخریب آن بهدست فلسطینیها ادامه داشت. در دوران پادشاهی، دو گونه زیارتگاه وجود داشت. یکی قربانگاه بیت ایل و دان و دیگری قدس که هم صندوق عهد در آن قرار داشت و هم معبد بود.
پس از تکمیل معبد سلیمان نیز جشن سه عید آغاز شده است.[٧٣]
سخنان پروبوآم[٧۴] در زمینۀ حج نیز بر اهمیت معبد قدس تأکید دارد.[٧۵]
کشش و جذابیت خاص قدس، و نیز واکنشهای پیامبران نسبت به قربانگاههای جداییطلب، مهمترین رویدادهایی بود که زمینهساز مرکزیت عبادت گردید. ولی برای رسیدن به این هدف، وجود یک حاکم نیاز بود. بههمین دلیل حزقیل از قرن هشتم به بعد مردم را برای جشن پرشکوه پاسکالیا[٧٦] به قدس فراخواند.[٧٧]
رفرم اصلی بعد از یافتن تثنیه در سال ٦٢۱ از طرف پادشاه یوشیا[٧٨] انجام شد. زیارت قدس بعد از تخریب معبد هم ادامه داشت.[٧۹]
در یهودیت الوهیت[٨٠] و یاهویست[٨۱] که قوانین باستانی یهود را تعیین کرده بودند، بر ضرورت برپایی سه جشن تأکید میکردند: در سال سه بار باید برای من جشن (hag) بگیری. تمام مردان تو در طول سال باید سه بار در حضور رب (Yahava) حضور یابند.[٨٢]
با اینکه فرمان انجام حج متوجه مردان بود، امام همانگونه که در زیارت سیلو تجلی یافته بود، رنگ خانوادگی بهخود گرفته بود.
از میان سه عید یهود، مهمترین آنها عید سوکوت بود. الکانا در این عید به سیلو میرفت. سوکوت تا زمان مورخ یهودی، جوزف، بزرگترین و مقدسترین عید عبریها بود. اساسیترین مراسم این جشن، برپا ساختن سایبانها بود که در اواخر دوران اسارت مرسوم شده بود.[٨٣]
در این سه عید که حج هم برگزار میشد، از آنجا که دست خالی رفتن مناسب نبود، هر کسی بر اساس برکتی که خداوند به او عطا کرده بود، موظف بود به اندازۀ توانش هدیهای برای معبد بیاورد. حجاج معمولاً هدایا را خودشان تهیه میکردند، فقط بهنظر میرسد تدارک قربانی معبد، سازماندهی تجاری مشخصی داشته است.[٨۴]
بعد از اشغال بابل، معبد بازسازی شد و حج سال ۵۱۵ با عید فسیح از سرگرفته شد.[٨۵] جشن سوکوت با شکوه تمام برگزار شد.[٨٦] به مرور زمان، چون ضوابط مربوط به حج و اهمیت رعایت آن نمایانتر شد، بعد تقوا در حج تجلی بیشتری یافت.[٨٧]
شکل حقوقی و کلی حج که در سفر خروج و تثنیه مطرح است، در میشنابه شیوههای سنتی با توضیح و تفصیل بیشتر بیان شده است.
حج تنها بر مردان واجب بود. زنان، اسرا، معلولین، نابینایان، بیماران، سالمندان، یتمیان و کودکان از این عبادت معاف بودند.[٨٨] بر اساس آنچه در انجیل لوقا آمده است[٨۹]، کودکان پس از رسیدن به ۱٢ سالگی و هنگامی که بتوانند از مادرشان جدا شوند[۹٠]، میتوانند در این مسافرت شرکت کنند.
در این اعیاد، مردم از یک ماه قبل آموزشهای لازم را میدیدند. پانزده روز مانده به عید، یک دهم گلهها جدا میشد، مالیاتها جمعآوری و در طول عید برای مصارف مشترک از خزانه معبد برداشته میشد. برای امنیت و دیگر ملزومات حجاج آمادگیهای لازم را تدارک میدیدند. میادین و کوچههای شهر را آماده و خیابانها را تعمیر میکردند. چاهها لایروبی و پلها مرمت میشد.
هفتاد سال پس از میلاد، بعد از تخریب معبد، مراسم حجی که مربوط به معبد بود، از بین رفت. اما زیارت ارض مقدس یهودیان ادامه داشت. خاطرات گذشته و آروزی برگشت به آن سرزمینها و قبور برزگان یهودی در آن مکانها، یهودیان را به آن سرزمین میکشید.
در قدس «دیوار گریه» که به اعتقاد آنها باقی ماندۀ معبد سلیمان است، از مکانهای مهم زیارتی شد. علاوه بر قدس، مکانهای زیارتی یهود از این قرار است: قبور: زبولوم[۹۱] در سیدون[۹٢]، رابی (خاخام؟) میر[۹٣] در تیبریاس[۹۴]، در مروم[۹۵]، پیامبر هوشئا[۹٦] در سادف[۹٧]، بنیساموئل در سامویل[۹٨]، راحل[۹۹] در بیت اللحم، داوود در قدس، ناهوم[۱٠٠] در اطراف موصل، عذرا در باسوراح[۱٠۱] نزدیک کورنا[۱٠٢]، حزقیل در بابل، دانیال در کرکوک، استرو[۱٠٣] موردکای[۱٠۴] در همدان یرامیا[۱٠۵] در فوستات[۱٠٦] و غارایلیا در تپۀ کارمل.[۱٠٧]
اصول و آداب حج یهودیان، توسط علمای یهود تثبیت شده ودر میشنا بخش مستقلی را به خود اختصاص داده است. رابی یوهانان بن زکای[۱٠٨] نیز حج را تشویق کرده است.
از آنجا که دیگر معبدی وجود نداشت، عمل قربانی کردن حذف شده بود، امّا به اهمیت خود باقی بود. رابی گامالیل دوم، دعا برای تجدید قدس را نیز به مراسم افزوده بود.
در سال ۱٢۱۱، سیصد نفر از رابیهای غربی برای مراسم حج به فلسطین آمدند. امروزه نیز در روزهای مشخصی، یهودیان این مکانها را زیارت میکنند. اعتقاد آنان این است که این زیارتها برایشان شانس میآورد و بدشانسیها را از بین میبرد.
از اعمالی که در مراکز حج انجام میشد میتوان دعا، به جا آوردن نذر، نوشتن خواستهها و آرزوها بر کاغذ و قرار دادن در این مکانها و... را نام برد.
غیر از دیوار گریه و دیوار غربی معبد سلیمان، زائران در سایر مراکز، از مقدسین التماس شفاعت و دعا میکنند.
در عهد جدید یهود، حج جایگاه مشخصی ندارد. بنابر انجیل لوقا حضرت مسیح تنها یکبار در عید برای حج به فلسطین رفته است.[۱٠۹] ولی انجیل یوحنا میگوید حضرت عیسی هر سال در این مراسم شرکت میکرده است.[۱۱٠]
در باور مسیحیت، حضرت عیسی با آخرین سفرش به قدس، حج اسکاتولوژیکش[۱۱۱] را به شهر خدا انجام داده و پادشاهی خدا را شروع کرده است.
مسیحیان اولیه نیز مانند یهودیان معبد قدس را زیارت میکردند.[۱۱٢] با این حال کلیسا میخواست معبد تازهای بسازد.
بنابر گزارش اپیفون[۱۱٣]، در هنگام سفر پادشاههادریانوس[۱۱۴] در سال ۱٣٠، قدس ویرانهای بیش نبود. تنها چند خانه، و یک کلیسای کوچک در نزدیکی محل تجمع شاگردان حضرت مسیح. (خانهای که بعد از عروج مسیح به آسمان، آنجا جمع میشدند.) باقی مانده بود. این کلیسا بعدها کلیسای سیون[۱۱۵] و زیارتگاه حاجیان مسیحی شد.
به گفتۀ اوریگن[۱۱٦] که از سال ٢۱٦ به بعد، عموماً در آن سرزمینها حضور داشته، غاری در بیتاللحم (محل تولد مسیح) و مکان به صلیت کشیدهشدن آنحضرت در گولگوتا[۱۱٧]، زیارتگاه مسیحیان بوده است.
در زمینه توسعه یافتن حج در قدس، بیش از انگیزههای دینی، تأثیر کنستانتین[۱۱٨] اول مشهود است. او با ساختن کلیساهای متعدد در جابهجایی قدس، توجه مسیحیان بسیاری را به زیارت مکانهای مقدس جلب کرد؛ مکانهایی که مسیح در آنها متولد شده، زندگی کرده، و به صلیب کشیده شده بود.
در کنار زیارت قدس، زیارت بارگاهها و حتی راهبانی که در معابد زندگی میکردند، نوعی حج محسوب میشد. و همچنین زیارت کلیساهایی که برقبور شهدا و اولیا بنا شده بودند.
پراکندگی خاستگاههای حج در مسیحیت شرقی از فلسطین، محل تولد و تبلیغ مسیح آغاز میشود و تا مصر، مهد زندگی عبادی عیسی ادامه مییابد.
در یهودیت قدیم و دوران اولیۀ مسیحیت، معنی حج یکی بود. با این تفاوت که در بنیاسرائیل، زیارت این معبد، سه بار در سال اجباری بود، اما مسیحیان عقیده دارند که حضرت عیسی این کار را در آخرین سفر خود به این معبد انجام داده است. بنابراین حج در مسیحیت، گروهی و جمعی نیست، بلکه سفری است که انسان متدین برای رفع حوائج فردی خود بهجا میآورد.
در مسیحیت، حج، زمان مشخصی ندارد، امام عموماً این کار در سنین جوانی انجام میشود. کسی که به قدس میرسد، احساس میکند کار بزرگی در زندگی خود انجام داده است. وقتی بهمحل مرگ و حیات عیسی نگاه میکند، آرزو میکند که ای کاش او هم در همین مکان بمیرد.
در زبان ارمنی کلمۀ ماهدسی[۱۱۹] به کسی گفته میشود که دیدن آتش روشن شده در قدس، در عید پاسکالیا، و مرگ را، همزمان تجربه کند. این کلمه به کسی که از حج قدس برگردد نیز اطلاق میشود.
حجاج روسیه کفشهای سفید با خود به قدس میبرند و در حالی که آنها را بهخود بستهاند، در نهر اردن خود را شستوشو میدهند. نهر اردن همان جایی است که حضرت عیسی در آن غسل تعمید انجام داده است.
دیگر مسیحیان شرقی، کفنهای سفیدشان را، روز جمعه، روز به صلیب کشیدهشدن عیسی روی قبر او میگذارند.
حجاجی كه گروهی به قدس میروند، در هنگام بازگشت به شکرانۀ این توفیق، در کلیسا به دعا مینشینند و هدایایی را که از قدس آوردهاند، میان مردم پخش میکنند.
حج برای یک مسیحی نجات یافتن و تماس با یک موجود الهی است. او عقیده دارد که در حریم زیارتگاه حج، مورد عنایت یک نیروی فوق طبیعت قرار میگیرد. البته این عنایت ممکن است برای بعضیها قبل از رفتن به حج حاصل شود. در این صورت حج رفتن او، برای تقدیم شکرانه انجام میگردد.
پس حج مسیحی دو گونه است: یکی زیارت برای کسب لطف و عنایت و دیگری حج شکرگزاری و سپاس. امّا در هر دو گونه، مهم نسبتی است که بهواسطۀ اولیا، بین شخص و خدا بهوجود میآید.
در عقاید مسیحی، پس از مرگ اولیا، حتی لباسهایی که با بدن آنها تماس داشته، مقدس میشوند. بنابر گفتۀ عهد جدید، خدای عزیز، توسط پاولوس[۱٢٠] معجزات متعدد و متنوعی را بهظهور و بروز رسانده است تا حدی که برای شفای بیماران دستمال و لنگهایی که با بدن او برخود داشته میبردند و به این وسیله بیماریها و ارواح خبیث را دور میکردند.[۱٢۱]
قبور و کلیساهایی که تکههای بدن یا لباس اولیا (رلیک)[۱٢٢] در آنها باقی مانده نیز، در میان مسیحیان به عنوان مراکز معالجه، راهنمایی، مغفرت و هدایت به قصد حج زیارت میشود.
در دورانهای آغاز مسیحیت، مسیحیان فلسطین را مرکز امانتهای بزرگ و مقدس میشناختند. این یک حقیقت تاریخی است که عیسی با فلسطین تماس فیزیکی داشته، در آن سرزمین زندگی کرده است. بر این اساس تمام مناطق، سرزمینهای مقدس نامیده میشدند. البته نهر اردن که عیسی در آن غسل تعمید انجام داده و تپههای گولگوتا، محل به صلیب کشیده شدن حضرت (به اعتقاد مسحیان) از قداست بیشتری برخوردار است.
در قرن چهارم بر اساس ادعاهایی که هلنا مادرکنستانتین مطرح نمود، شمار حاجیان فلسطین به طور چشمگیری افزایش یافت. او ادعا کرد که محل واقعی صلیب در خواب به او معرفی شده است و تکّههایی از صلیب را بر اساس آن رؤیا یافته است.
در آن دوران یادگار مهمی که حجاج رغبت بسیاری به آن نشان میدادند، سر حضرت یحیی بود که ادعا میشد در میان بقایای کاخ هرود[۱٢٣] پیدا شده است.
پس از فتح فلسطین بهدست مسلمین، این بار مراکز حج مسیحی در اروپا بهوجود آمد. چون در رم جسد دو حواری بزرگ، پترس و پاولوس و در اروپا جسد اولیایی که بر اثر فشار دستگاه حکومت بر مسیحیان شهید شده بودند، کشف شد. همین مسایل باعث جلب توجه بیشتر به این منطقه گردید.
در اسپانیا در سانتاگو دکومپوستلا[۱٢۴] قبری منسوب به حواری، یعقوب بزرگ، از مراکز مراسم حج بهشمار میآمد. مردم بر این باور بودند که این حواری، پانزده قرن پس از کشته شدنش، در هنگام فتح دوبارۀ شبه جزیرۀ ایبویا در کنار کاتولیکها در جنگ علیه مسلمین شرکت کرده است و بر اساس همین باور او را جلاد مسلمانان[۱٢۵] مینامیدند.
به کسانی که بهمناسبت سال مقدس مراکز بزرگ مثل قدس، رم و سانتاگو دکومپوستلا را زیارت میکردند، از طرف کلیسا برگۀ بخشودگی گناهان[۱٢٦] اعطا میشود. لذا در سالهایی که مقدس اعلام میشوند، شمار حجاج به شدت افزایش پیدا میکند. (مثلاً برای سانتاگو، در صورتی که جولای که در تقویم مسیحی متعلق به یعقوب مقدس است، مصادف با یکشنبه باشد، آن سال مقدس خواهد بود)
آنگونه که از شواهد بهدست میآید، اولین مراکز حج در اروپا، قبوری است که در آن اشیا و بقایایی از اولیا بر جای مانده است. اینگونه از عبادات تا قرن ۱٣ از طرف اسقف و بعدها از طرف پاپ مشروع شمرده شده است.
در میان این مکانهای مقدس، مقبرۀ پترس و قبر یعقوب در سانتاگو بیشترین تعداد زائران را دارد.
از قرن ۱٢ به بعد، دو گونه حج مربوط به حضرت مریم (س) رواج یافت که تا امروز نیز مرسوم است: ۱- مکانهای زیارتی که بر اساس احترام بهیک مجسمه یا تابلوی معجزهآسا برپا شده است. به این مجسمهها و تابلوها مریم مقدس سیاه هم گفته میشود. میتوان گفت که سیاهی رنگ آن، بهدلیل سالیان طولانی زیر خاک بودن (برای پنهان ماندن از دشمن) بهوجود آمده است. آنان عقیده دارند مکان این مجسمهها و تابلوها در رؤیا به یک کشیش یا راهبه یا یکی از مردم عادی معرفی شده است.
نمونههایی از این مکانها عبارتاند از: روکامادور[۱٢٧] وچارتزله پوی[۱٢٨] درفرانسه، گوادالوپ[۱٢۹] و مونتزرات[۱٣٠] در اسپانیا، ماریازل[۱٣۱] در اتریش، این سیلن[۱٣٢] در سوئیس و جزتوچوا[۱٣٣] در لهستان. این مناطق از قرون وسطی تا کنون زیارتگاه مسیحیان معتقد است.
2. مکانهایی که حضرت مریم در آنجا دیده شده و به فردی که خود انتخاب کرده پیغامی داده است. دیده شدن حضرت مریم(س) بیشتر در قرنهای ۱۹ و ٢٠ اتفاق افتاده است. مهمترین این مکانها عبارتاند از: رئودوباک[۱٣۴] در پاریس (۱٨٣٠) لاساتا[۱٣۵] در فرانسه (۱٨۴٦)، لوردس[۱٣٦] (۱٨۵٨)، پونتاین[۱٣٧] (۱٨٧۱)، پله وویسین[۱٣٨] فاطیما در پرتغال (۱۹۱٧)، بیورانگ[۱٣۹] و بانوکس[۱۴٠] در بلژیک. (۱۹٣٢).
یکی دیگر از مراکز زیارتی خانهای است که در ناصره (Nazereth) که حضرت مریم(س) در آن زندگی کرده است. به اعتقاد مسیحیان این خانه امروز در مکانهای دیگری ظاهر شده است. آنان عقیده دارند ملائکه این خانه را جابهجا کردهاند و به ایتالیا در نزدیکیهای آنکونا[۱۴۱] در لورتو[۱۴٢] و در انگلستان در نزدیکی نورفولک[۱۴٣] در والسینگهام[۱۴۴] آوردهاند. (Hag house، Santa Case).
در گذشته مراسم حج مسیحیان، نوعی مجازات گناهکاران در این جهان شمرده میشد؛ یعنی فرد گناهکار کفارهای میداد تا از گناهش پاک شود. بر همین اساس هم در دورانی که وسایل نقلیۀ مدرن وجود نداشت، باید پیراهنی از مو بر تن میکردند و تا سانتیاگو پیاده میرفتند. این عمل جلوهای از عذاب اعراف (Purgatory) شمرده شده است. امروزه با وجود امکانات و وسایل نقلیه، حج نمایی دستهجمعی یافته است.
در اروپای امروز بیشترین تعداد زائران لوردس در جنوب فرانسه میآیند. عقیدۀ مسیحیان بر این است که شست و شو در نهر یا دوشهای ویژۀ نصب شده در این محل، بیماریهای لاعلاج را شفا میدهد. زائران این مکان به مرز پنج میلیون نفر در سال میرسد.
مقام دوم را فاطیما در پرتغال با چهار میلیون زائر در سال به خود اختصاص داده است. رئو دوباک در پاریس هم سالانه یک میلیون زائر دارد. حج رم هم بیشتر در سالهای مقدس انجام میشود.
در قارۀ آمریکا نیز مکانهای زیادی برای حج کاتولیکها وجود دارد. قدیمیترین مکان حج در اینجا احتمالاً مکانی است متعلق به حضرت مریم(س) که در جمهوری دومینیکن در سانتوسرو[۱۴۵] واقع شده است. بر اساس نظر رایج کریستف کلمب به شکرانۀ پیروزی بر بومیان آمریکا، صلیبی را در این مکان نصب کرده بود. مهاجران و مبلغان دینی که به آمریکا آمدند، سنت حج را فراگیر نمودند.
مشهورترین مکان حج در دنیای نو، مکانی است با چهارده میلیون زائر در سال بهنام نوسترا سنورا د گادالوپ[۱۴٦]. بر اساس اسطورهها، در تاریخ نهم دسامبر ۱۵٣۱، مریم مقدس در منطقهای بهنام تپیاک[۱۴٧] در مکزیکوسیتی امروز، برای یک روستایی مکزیکی بهنام جان ظهور کرده است.
آنچه سنت حج را در آمریکا شکل داده است، تفکر حج مهاجران این سرزمین است. مهاجرانی که از اسپانیا، پرتغال و فرانسه در قرنهای شانزده و هفده میلادی به این قاره آمده بودند. با مهاجرت اهالی مناطق دیگر اروپا در قرنهای ۱۹ و ٢٠، اختلافات بسیاری در مورد مراکز حج و بارگاههای زیارتی پیش آمد. در بعضی مناطق، به مکانهای مقدس بومیان آمریکا نیز، رنگ و بوی مسیحی داده شد.
بیشتر مراکز حج در دنیای نو، مرتبط با رؤیت حضرت مریم(س) است. مجسمههای زیارتی توسط مبلغان مذهبی یا افراد مرموز در مکانهای امروزی خود قرار داده شدهاند.
در سرزمینهای آناتولی نیز محلهای زیارتی حج مسیحی وجود دارد. این مکانها مربوط به تاریخ مسیحیت و شخصیتهای مهم آن است. مکانهایی که پاولوس در مسیر مسافرت دینی خود طی کرده است، امروزه توسط مسیحیان زیارت میشوند از جمله انطاکیه. پاولوس، پترس و بارنابا مسیحیت را در این منطقه گسترش دادند.
در سال ٢۵٢ تا ٣٠٠ بعد از میلاد، در این شهر ده کلیسا ساخته شده و در مرحلۀ اول کلیسای انطاکیه در میان پنج کلیسای بزرگ جای گرفته است.
مکان مقدس دیگر نیز افس[۱۴٨] است. پاولوس به قصد انتشار و تبلیغ مسیحیت در اینجا مانده، یوحنّا، حواری بزرگ نیز در افس زندگی کرده و در آنجا دفن شده است. بعضی میگویند حضرت مریم(س) با یوحنّا به اینجا آمده و زندگی کرده است، ولی این نظر ضعیف است.
خانهای که در افس قرار دارد و منسوب به حضرت مریم(س) است، یکی از مکانهای زیارتی حج بهشمار میآید. مسیحیان از آب مقدس این مکان مینوشند و دعا میکنند.
پدر پٍٍٍٍُل ششم در سال ۱۹٦٧ و پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹٧۹ این مکان را زیارت کردهاند. از سوی دیگر آنتالیا (Demre) نیز بهعنوان محل دفن سان نیکلاس (بابانوئل) یا (Aya Nikola) زیارت میشود.
در اینجا کلیسا هم وجود دارد که متعلق است به اسقف دمره، میرا. در قرن نهم استخوانهای نیکلاس که در زمان دیوکلت[۱۴۹] بهقتل رسیده بود، از این مکان به باری[۱۵٠] در ایتالیا منتقل شده است. نیکلاس بهعنوان حامی مقدس دریاداران، کودکان و مردم روسیه، یونان و سیسیل شناخته شده است.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
يادداشت ٢: دایرةالمعارف ترکیه، مشخص نکرده است که منظور از «ماری» (Mari)، کدام شهر است؛ اما بهنظر میرسد که به احتمال زیاد «تل حریری» امروزی، که در ۱۱ کیلومتری شمال شهرک امروزین ابوکمال و در کرانه باختری رود فرات جای گرفته است؛ جایی نزدیک به ۱۲۰ کیلومتری جنوب خاوری دیر زور و در سوریه واقع است، مد نظر است. ماری، شهر باستانی سومریان و اموریان بود که از پنج هزار سال پیش از میلاد مسکونی بوده است و کاخهای فراوانی در آن ساخته شده بود تا اینکه حمورابی در سال ۱۷۵۹ پیش از میلاد آن را ویران کرد. (مهدیزاده کابلی)
[↑] پینوشتها
[۱]- M. Eliade، Le Sacreetle profane, s. 2526; a. mlf؛ traite a histo des religions, s. 315-318.[۵٧]- خروج ۱۴: ٢٣، ۱۴، ۱٧؛ ٢٣: ٣۴
[٢]- DBS, 7, 567
[٣]- ERE, 10, 12
[۴]- Nippur
[۵]- Ninova
[٦]- Sin
[٧]- Belit-Ekalli
[٨]- Qanta
[۹]- Baoltis
[۱٠]- Byblos
[۱۱]- Enlil.
[۱٢]- Ishtar.
[۱٣]- Esagil.
[۱۴]- Marduk.
[۱۵]- Sung - shan
[۱٦]- Tai - shan
[۱٧]- Hua - shan
[۱٨]- Heng - shan
[۱۹]- Non - ya - shan
[٢٠]- Wu - tai - shan
[٢۱]- O - mei - shan
[٢٢]- Pu - to - shan
[٢٣]- Chiu - hua - shan
[٢۴]- Comorin
[٢۵]- Orissa
[٢٦]- Kathiavar
[٢٧]- Benares
[٢٨]- Ganj
[٢۹]- Anand
[٣٠]- Stupa
[٣۱]- Ashoka
[٣٢]- dharmayatra
[٣٣]- BodhGaya. Buddhu Gaya. Bodhygaya
[٣۴]- Siddhartha Goutoma
[٣۵]- Lumbuni
[٣٦]- isipatano
[٣٧]- Kushinagara
[٣٨]- Utar pradesh
[٣۹]- Nirvana
[۴٠]- Drahma
[۴۱]- Junrei
[۴٢]- Dedu
[۴٣]- Busiris
[۴۴]- Bubiastis
[۴۵]- Abdias
[۴٦]- Abdu
[۴٧]- Amon
[۴٨]- Siya
[۴۹]- Ptolem
[۵٠]- Serapis
[۵۱]- Memphis
[۵٢]- Biblos
[۵٣]- Aphaka
[۵۴]- Heliopolis tyr
[۵۵]- Hiera polis
[۵٦]- Yahve
[٦٢]- آفرینش ٦: ۱٢
[٦٣]- آفرینش ٨: ۱٢ و ٣: ۱٢
[٦۴]- آفرینش ۱٨: ۱٣ و ۱: ۱٨
[٦۵]- آفرینش ٣٣: ٢۱
[٦٦]- آفرینش ٢٢: ٣٠
[٦٧]- آفرینش ٣٢: ٣٠.
[٦٨]- آفرینش ٢٨: ۱٦-٢٢؛ ٣۵: ٦-۱۵
[٦۹]- Silo[٧٠]- یشوع ۱٨: ۱؛ حاکمها ۱٨: ٢۱
[٧۱]- Eikana[٧٢]- ساموئل ۱
[٧٣]- حاکمها اولیه (۹: ٢۵)
[٧۴]- Yeroboum[٧۵]- همان (۹: ٢٧)
[٧٦]- fisih یا Paskalya
[٧٧]- پادشاهان دوم ٢٣: ٢٢ و تاریخهای دوم ٣٠: ۱٣.
[٧٨]- Yoshiya[٧۹]- یرمیا ۱۵: ۱۴.
[٨٢]- خروج ٢٣: ۱۴-۱٧
[٨٣]- نعمیا ٨: ۱٧
[٨۴]- DBS, 711, 587[٨۵]- عذرا ٦: ۱۹
[٨٦]- نعمیا ٨
[٨٧]- مزمورها ۱٢٠: ۱٣۴.
[٨٨]- میشنا، حقیقا ۱ و ۱.
[٨۹]- ۴٢: ٢.
[۹٠]- میشنا، سوکا ٨: ۱۱.
[۹۱]- Zebulum[۱٠۹]-متا، ۱: ۱۱ - ۱۵ - ۱٧ - ٢۱. و مارکوس، ۱: ۱٠-۱۱ و لوقا ۱۹: ٢٨-۴٠.
[۹٢]- Sidon
[۹٣]- Rabbimeir
[۹۴]- Tiberias
[۹۵]- Merom
[۹٦]- Hoshea
[۹٧]- Sadef
[۹٨]- Samvil
[۹۹]- Rohel
[۱٠٠]- Nahum
[۱٠۱]- Bassorah
[۱٠٢]- Kurna
[۱٠٣]- Ester
[۱٠۴]- Mordekay
[۱٠۵]- Yeremya
[۱٠٦]- Fustat
[۱٠٧]- Karmel
[۱٠٨]- 17 Yohanan ben Zekkay
[۱۱٠]- ٢: ۱٣ - ٦: ۴ - ۱٠: ٢٢ - ۱۱: ۵۵.
[۱۱۱]- eskatolojik[۱۱٢]- امور رسل، ۵: ۴٢ و ٣: ۱.
[۱۱٣]- Epiphone[۱٢۱]- امور رسل، ۱۹: ۱٢.
[۱۱۴]- Hadrianus
[۱۱۵]- Sion
[۱۱٦]- Origene
[۱۱٧]- Golgotha
[۱۱٨]- Konstantin 7
[۱۱۹]- Mahdesi
[۱٢٠]- paulos
[۱٢٢]- Relic
[۱٢٣]- Herod
[۱٢۴]- Santiago de compostela
[۱٢۵]- Mozlem salyer
[۱٢٦]- Enduljans
[۱٢٧]- Rocamadour
[۱٢٨]- Chartes le puj
[۱٢۹]- Guadulup
[۱٣٠]- Monteserrat
[۱٣۱]- Moriazell
[۱٣٢]- Einsiedeln
[۱٣٣]- Czestochowa
[۱٣۴]- Rue du Bac
[۱٣۵]- La salette
[۱٣٦]- lourdes
[۱٣٧]- Pontmain
[۱٣٨]- Pelle voisin
[۱٣۹]- Beauraing
[۱۴٠]- Banneux
[۱۴۱]- Ancona
[۱۴٢]- Loreto
[۱۴٣]- Norfolk
[۱۴۴]- Walsingharm
[۱۴۵]- Santo corro
[۱۴٦]- Nuestra Senora de Gua dalupe
[۱۴٧]- Tepeyak
[۱۴٨]- Efes
[۱۴۹]- Dioclet
[۱۵٠]- Bari
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ میقات حج، سال شانزدهم، پاییز ۱٣٨٦، شماره ٦۱ (از صفحۀ ۱۴٠ تا ۱۵٧)