فهرست مندرجاتجنبشهای اسلامی در قرن بیستم
شکلگیری، اهداف و استراتژی اخوان المسلمین
- شکلگیری اخوان المسلمین
- اهداف حسن البنأ
- جانشینان حسن البنأ
- تشکیلات سازمانی اخوان المسلمین
- اندیشههای اخوان المسلمین
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
دیباچه: جنبشهای اسلامی دارای دو بُعد اندیشهای و جامعه شناختی میباشند، برخی صاحبنظران، جنبشها را از بُعد اندیشهای و بعضی از بُعد جامعهشناختی بررسی میکنند؛ اما برای مطالعۀ همه جانبه باید به هر دو بُعد آن پرداخت. چه بسا بتوان واکنشهای مسلمانان در دو قرن اخیر را به دو جریان پیروی از تمدّن غرب و جریان احیا و بازسازی تفکّر دینی تقسیم کرد. هدف اصلی جریان اصلاحطلبی دینی در قرن ۱۹ در جوامع اسلامی، عکسالعملی در برابر خطر فرهنگی و سیاسی اروپا و رفع سلطۀ آنان در جوامع اسلامی بود.[۱]
یکی از مهمترین جنبشهای اسلامی که تأثیرات شگرفی بر مصر و چندین کشور اسلامی دیگر نهاد، «اخوان المسلمین» است. این سازمان در شرایطی که مصر از نظر سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی در وضعیتی بحرانی قرار داشت، تشکیل گردید و از یکسو برای حاکمیت تعالیم اساسی اسلام در زندگی اجتماعی و سیاسی میکوشید و از سوی دیگر میخواست معتقدات اسلامی را از حالت ایستا و خمودگی خارج نماید.[٢]
[↑] شکلگیری اخوان المسلمین
مؤسس اخوان المسلمین، حسن البنأ در حدود سال ۱۹٠٠ میلادی در شمال غربی قاهره متولّد شد، بعد از ورود به دبیرستان به عضویت یکی از انجمنهای اسلامی درآمد و در این ارتباط سازمان جدیدی بهنام انجمن امداد حصافیه را پایهگذاری نمود که دارای دو هدف اصلی «نگهداری و گسترش ارزشهای اسلامی» و «دفاع در برابر هجوم میسونرهای غربی» بود. این سازمان الگویی بود که مطابق آن بعدها اخوان المسلمین طرح ریزی گردید. وی در مورد گسست نسل جوان و دانشجویان از فرهنگ خویش وحقایق اسلام بسیار نگران بود و اعتقاد داشت ایندۀ هر ملّت و هر ایدئولوژی در دست نسل جوان، طلبه، دانشجویان و روشنفکران قرار دارد؛ لذا عمده فعالیتهای خود را متوجّه این قشرها کرد. وی بر آن بود همانطور که در انقلابهای چپی، کادر انقلابی از طبقه پرولتاریا بر میخیزد، در انقلاب اسلامی نیز برای پیشبرد اهداف باید، مستضعفین را مورد توجّه قرار داد. وی در مساجد، مراکز فرهنگی و عمومی دربارۀ مسائل ایدئولوژیک اسلامی سخنرانی میکرد و کسانی را که تحت تأثیر حرفهای وی قرار گرفتند به جلسات خصوصی دعوت میکرد و از همین افراد کادر اصلی را برای سازمان انتخاب مینمود. در سال ۱۹٢٧ میلادی جمعیت شباب المسلمین (سازمان جوانان اسلامی) در قاهره بهوسیلۀ برخی دوستان قدیمی وی تشکیل شد. حسن البنأ نمایندگی این سازمان و مسؤولیت بخش مجله الفتح، ارگان آن را بر عهده گرفت.[٣]
سازمان اخوان المسلمین در سال ۱۹٢٨ میلادی با بیعت حسن البنأ و شش نفر از همفکرانشان تشکیل گردید. در ابتدا فعالیتهای آنان جنبۀ نیمه مخفی داشت و برای گسترش جنبش از جزوه، نامه، سخنرانی و ملاقاتهای شخصی استفاده میکرد.[۴]
دهۀ ۱۹٢٠ میلادی که حسن البنأ جنبش خود را بنیان نهاد، افکار سیاسی اسلام بین اندیشه¬های سه مکتب در نوسان بود:
- ۱- عناصر محافظهکار الازهر یا سنّتگرایان که هر گونه سازش یا نوسازی جامعه و دگرگونی دین و مذهب را رد میکردند.
٢- حامیان نوسازی یا شاگردان عبده که هدفشان جامعهای بود که دین و سیاست از هم جدا باشد.
٣- اصلاحطلبان پیرو رشید رضا که خواستار بازگشت به عقاید و اعمال اوّلین نسل از احکام اسلامی بودند، که در این میان حسن البنأ به مکتب سوم تمایل داشت.[۵]
فعالیتهای سیاسی - اجتماعی حسن البنأ را میتوان در سه مرحله بیان نمود؛ مرحلۀ اول از ۱۹٢٨ تا ۱۹٣۹ میلادی که تمام سعی و تلاش وی بر کارهای نظری، سخنرانیها، انتشار مجلات و فراگیر شدن نهضت در کشورهای اسلامی بود؛ مرحلۀ دوم از ۱۹٣۹ تا ۱۹۴۵ میلادی که وی به سازماندهی سیاسی جنبش پرداخت و مرحلۀ سوم از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹ میلادی که دوران اثرگذاری اخوان المسلمین در مسایل اساسی مصر بود که با ترور وی در ۱۹۴۹ میلادی پایان یافت.[٦]
[↑] اهداف حسن البنأ
حسن البنأ تلاشهای خود را در سه مرحله «تبلیغ»، «جذب و سازماندهی» و «مرحله عملی» آغاز نمود.[٧] اصولی که حسن البنأ بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از: ۱- «اجتناب از جدالهای مذهبی و فرقهای» (از زمانی که جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد حسن البنأ و آیتالله قمی در تأسیس آن سهیم بودند همکاری میان اخوان المسلمین و شیعیان برقرار شد که در نهایت به دیدار نوّاب صفوی در سال ۱۹۵۴ میلادی. از مصر منجر گردید.[٨] حسن البنأ در مراسم حج ۱۹۴٨ با آیتالله کاشانی دیدار کرد و میان آنها تفاهم برقرار گردید و برخی از دانشجویان شیعه که در مصر تحصیل میکردند به جنبش اخوان المسلمین پیوستند)[۹]؛ ٢- «سیاست گام به گام»: در نگاه وی جنبش قبل از آن که بههدف غایی خویش برسد، باید این مراحل را (تبلیغ، بیان و تفسیر؛ عمل و نتیجهگیری) را گام به گام طی نماید؛ ٣- «استفاده از نیروهای مختلف برای تحقق اهداف»؛ ۴- «برپایی حکومت اسلامی»: اخوان المسلمین حکومت را برای خود نمیخواهد، بلکه حامی کسانی میباشد که بتوانند مسؤولیت حکومت را بر عهده بگیرند و قوانین قرآن را اجرا نمایند و اگر چنین فردی پیدا نشد، تشکیل حکومت یکی از برنامههای اخوان المسلمین خواهد بود؛ ۵- «مقاومت در برابر تجاوزگران».[۱٠]
جنگ جهانی دوم و پیامدهای مصر، روند تصاعدی نفوذ اخوان المسلمین را در مصر گسترش داد، تشکیلات اخوان المسلمین سازمان یافته تر و مواضع سیاسی و ایدئولوژیک آنها منسجمتر گردید. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتۀ حزب وفد استفاده نمود و خود را بهعنوان سازمان انقلابی و مخالف نظام موجود معرفی کرد و پایگاههای تودهای حزب وفد را بهسرعت تصرف کرد. بر اثر دسیسهها و برخی اقدامات خودسرانه که بعضی از افراد در سازمان علیه دولت انجام میدادند، دولت در سال ۱۹۴٨ میلادی با سیزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعالیتهای تروریستی، توطئه علیه سرنگونی نظام سلطنتی مصر، جمعآوری مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البنأ در توطئهای سازمانیافته در فوریه ۱۹۴۹ میلادی ترور گردید.[۱۱]
[↑] جانشینان حسن البنأ
بعد از ترور بنیانگذار سازمان، دوران بحرانی و مشکلات برای سازمان هویدا گردید و یکی از علل ناکامی سازمان، سیاست طرد و عدم تحمل نظرات در دورۀ پس از مرگ حسن البنأ بود. در سال ۱۹۵۱م حسن هضیبی رسماً بهعنوان مرشد عام اخوان المسلمین منصوب گردید.
برخی از اقدامات وی از قبیل تغییر و تحولات در سازمان، ارتباط وی با فاروق، محدود کردن شاخه مخفی اخوان المسلمین و مخالفت وی با خشونت موجب گردید تعارضاتی در سازمان روی دهد.
هضیبی معتقد بود «دین اسلام دین رحمت است نه ترور و خشونت».[۱٢] در این میان سازمان افسران آزاد تصمیم گرفت با سازمان اخوان المسلمین ارتباط برقرار نماید و بین آنان پیمانی منعقد گردید که اخوان المسلمین همۀ امکانات خود را در اختیار سازمان افسران آزاد قرار دهد و همکاری بین آنها در سال ۱۹۵۱ میلادی. به اوج خود رسید، ناصر و گروه وی برای جلب حمایت تودهها بر سازمان اخوان المسلمین تکیه میکردند و در مقابل سازمان هم از طریق افسران آزاد به اسلحه و آموزش نظامی دست مییافت. هواداران اخوان المسلمین مردم را به نفع انقلاب وارد خیابانها کردند. بعد از پیروزی انقلاب در مصر، تعارضات بین دو طرف پدیدار گردید، اخوان المسلمین از دولت درخواست نمود در جهت اهداف اسلامی، حرکتهای خود را در جامعه آغاز کند، ولی ناصر معتقد بود دین باید از سیاست جدا باشد و مذهب رابطۀ فردی بین انسان و خداست و نباید در امور جامعه دخالت نماید. چون هضیبی با اصلاحات أرضی ناصر مخالفت کرد، ناصر آنان را حامی سرمایهداری معرفی کرد و اعلام نمود اختلاف وی با اخوان المسلمین بر مسألۀ اجرای اسلام نیست، بلکه موضوع سرمایهداری میباشد؛ ولی حقیقت این بود که ناصر نمیخواست غیر از تشیکلات وی گروه قدرتمند دیگری در کشور باشد.
دولت در ژانویه ۱۹۵۴ میلادی طبق قانون انحلال احزاب، سازمان اخوان المسلمین را منحل و عضویت در آن را غیر قانونی دانست و اتهاماتی به اخوان المسلمین وارد کرد که عبارتند از: سکوت هضیبی پس از انقلاب و عدم حمایت از آن، مخالفت با اصلاحات أرضی، مخالفت اخوان المسلمین با تشکیل گارد ملّی و نیروهای رهایی بخش و ملاقات هضیبی با سفیر انگلستان.[۱٣]
در این زمان سه جناح عمده در اخوان المسلمین وجود داشتند: ۱- جناح اوّل عبدالرحمان البنأ برادر حسن البنأ که طرفدار حمایت از ناصر بودند. ٢- جناح دوم که هضیبی رهبر آن بود که مخالف سیاستهای ناصر بود. ٣- جناح سوم که میانهرو و بیطرف بوده و درصدد تفاهم بین جناحها و دولت بودند.[۱۴]
اخوان المسلمین در مصر بهدلیل سوءقصد به جمال عبدالناصر یکبار در ۱۹۵۴ میلادی و یکبار در ۱۹٦۵ میلادی مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند.[۱۵] در ترور ۱۹۵۴ میلادی، حسن هضیبی دستگیر شد و حکم اعدام وی بهدلیل پیری، به حبس ابد تقلیل یافت. هر چند که وی اصرار میورزید در این ترور دست نداشته است ولی سازمان مخفی، که جزیی از اخوان المسلمین بود این ترور را انجام داده بود.[۱٦]
اخوان المسلمین دلایل شکست ناصر از اسرائیل در جنگ ۱۹٦٧ میلادی را کمتوجّهی به مذهب در سیاستهای ناصر میدانستند، و این شکست را نشانگر کیفر الهی بهدلیل جوّ اختناق در مصر و این که ناصر با یک دولت بی دین (شوروی سابق) متّحد شده بود، معرفی میکردند.
انور سادات در مواجهه با چپیها، افراد اخوان المسلمین از جمله حسن هضیبی را از زندان آزاد کرد و از آنان برای تهیه پیشنویس قانون اساسی دعوت کرد، ولی چون اخوان المسلمین نتوانست نظرات خود را در قانون اساسی قرار دهد، مبارزات خود را از طریق پارلمان مصر و وسایل ارتباط جمعی پیگیری نمود. بین سالهای ۱۹٧٠ تا ۱۹٧٨ میلادی. روابط اخوان المسلمین با سادات مسالمتآمیز بود؛ ولی بین سالهای ۱۹٧٨ تا ۱۹٨۱ میلادی براثر انعقاد پیمان صلح مصر و اسرائیل و انقلاب اسلامی ایران این روابط تیره گردید و ترور سادات در سال ۱۹٨۱ میلادی بهوسیلۀ سازمانی از منشعبین اخوان المسلمین صورت پذیرفت.
بعد از مرگ حسن هضیبی، در سال ۱۹٧۴ میلادی شیخ عمر تلمسانی رهبر اخوان المسلمین گردید و بعد از درگذشت وی در سال ۱۹٨٦ میلادی حامد ابونصر جانشین وی گردید. وی بعد از انتخاب شدن نامهای در فوریه ۱۹٨٦ میلادی به حسن مبارک رییس جمهور فرستاد و در آن مسائل داخلی و سیاست خارجی کشور مصر را مورد بررسی قرار داد، پیشنهاداتی به رییس جمهور ارائه کرد و از دولت مصر خواست همکاری خود را با اسرائیل متوقف سازد و خواستار بیشتر مشارکت زنان در امور جامعه گردید.[۱٧]
[↑] تشکیلات سازمانی اخوان المسلمین
هیأتهای رییسی شامل «مرشد عام» که رییس کل جمعیت است، «دفتر ارشاد عام» که مخصوص هیأت اداری جمعیت و راهنمایی آموزش و تبلیع میباشد و «هیأت مؤسسان» که از مجلس شورای عام و مجمع عمومی برای دفتر ارشاد عام تشکیل گردیده است، میباشد.
مرشد عام رییس کل جمعیت بوده، سرپرست دفتر ارشاد عام و رییس هیأت مؤسسان هست؛ دفتر ارشاد عام دارای ۱٢ عضو بوده که از بین اعضای هیأت مؤسسان انتخاب شدهاند. هیأت مؤسسان از اعضای مؤسس جمعیت تشکیل میشود که سابقۀ آنها در عمل به اهداف جمعیت، از دیگران بیشتر است و وظیفۀ آن راهنمایی و رهبری در تبلیغ و آموزش و چگونگی پیشرفت کارها و نیز انتخاب اعضای دفتر ارشاد عام و حسابرسی از کارهای جمعیت است. وظیفۀ دفتر ارشاد عام، بیدار نمودن مسلمانان و التزام به شرکت در جلسات و حفظ اسرار میباشد و در صورت کوتاهی اعضا مورد مؤاخذه قرار میگیرند.
جمیعت اخوان المسلمین بر حسب مناطق و شهرها به شعبههای مختلف تقسیم میشوند که هر کدام از این شعبهها دارای مسؤولی به نام مجلس اداری است که بهوسیلۀ مجمع عمومی هر شعبه انتخاب میشود. اخوان المسلمین از نظر اداری به سه بخش ادارۀ شعبه، ادارۀ منطقه و دفتر اداری که هر سه تابع دفتر ارشاد عام هستند تقسیم میگردد.
کمیتههای اصلی وابسته به دفتر ارشاد شامل کمیتۀ مالی، کمیتۀ قضایی، کمیتۀ سیاسی، کمیتۀ خدمات، کمیتۀ مسائل فقهی و کمیتۀ آمار میباشد. بودجه جمعیت به وسیلۀ جمعآوری حق عضویت و هدایا و اوقاف فراهم میآید.[۱٨]
[↑] اندیشههای اخوان المسلمین
حسن البنأ منابع اساسی تعالیم اسلامی را قرآن و سیره رسول اکرم(ص) میدانست و تأکید داشت مردم با تکیه به این دو به کامروایی دست مییابند و خواهان بازگشت به اسلام اصیل بود، نه اسلامی که به مرور زمان در جوامع مختلف براثر نفوذ صاحبان قدرت ابزاری برای دستیابی به منافع آنان علیه مردم عامی شده بود؛ در حالی که اسلام اصیل تمامی عرصههای زندگی انسان را در هر دو جهان مورد توجه قرار میدهد که در این صورت آن را میتوان «مکتب عبادت، وطندوستی، تمدّن، دین، حکومت، اخلاق و شمشیر»[۱۹] نامید. وی در انتقاد از کسانی که عنوان میکردند نباید وارد مسائل سیاسی گردید، اعتقاد داشت اصولاً هدف اسلام برپایی حکومت اسلامی و استقرار عدالت در جامعه میباشد و بدون ورود به سیاست، دین نمیتواند به اهداف اصیل خود دست یابد؛ اگر ملتها قصد دارند رستگار شوند باید قوانین اسلامی را با تأکید بر ارزشهای اسلامی اجرا نمایند و اگر دین رسمی کشور اسلام است، تمامی مسایل کشور باید اسلامی باشد و همه نهادهای حکومتی، قدرت خود را باید از اسلام اخذ نمایند.
اخوان المسلمین در ابتدا دارای اهداف ذیل بود:
- ۱- آزادی مصر در تمامی زمینهها
٢- آزادی همۀ سرزمینهای عربی
٣- تلاش در راه وحدت جهان اسلام.[٢٠]
در مورد تجاوز به سرزمین اسلامی این اعتقاد وجود داشت که سرزمین اسلامی سرزمین واحد میباشد و تجاوز به هر بخش آن، تجاوز به کل سرزمینهای اسلامی میباشد و اسلام تأکید مینماید که خود مسلمانان باید برای سرنوشت نهایی خود تصمیم بگیرند و اگر کسی به سرزمینهای اسلامی تجاوز نمود بهعنوان غاصب باید با آن مقابله کرد. در این راستا تلاشهای فراوان اخوان المسلمین به نفع فلسطینیها در جهان عرب، با بازدید عبدالرحمن البنأ برادر حسن البنأ از فلسطین در سال ۱۹٣۵ میلادی آغاز گردید و بعدها گروههایی برای آموزش نظامی وارد فلسطین گردید.[٢۱]
وی اخوان المسلمین را جنبشی برای اصلاح کامل و بازسازی فکری - اجتماعی جامعه بهعنوان نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی و استقرار کامل جامعه اسلامی میدانست[٢٢] و تأکید ایدئولوژیک اخوان المسلمین بر جهانشمولی اسلام، تأکید به بازگشت به اسلام واقعی و تأکید بر عملی بودن تحقق نظام اسلامی در همه مکانها و زمانها میباشد.
عمر تلمسانی دیگر رهبر جنبش، اسلام را مبلغ ایمان، عبادت، عشق به میهن، فرهنگ، قانون وقدرت میدانست که یک سیستم کامل برای ادارۀ تمامی جنبههای زندگی بشر میباشد و تمامی عرصههای زندگی انسان را تحت پوشش و راهنمایی قرار میدهد و بههمین دلیل است که مردم برای حل مشکلات خود بهسوی اسلام گرایش مییابند. وی در توجیه کسب قدرت از سوی اخوان المسلمین معتقد است: «نخستین حلقۀ قدرت، مربوط بهقدرت ایمان و اعتقاد است، دومین حلقه از وحدت و همدلی ناشی میشود و سومین حلقه، قدرت به سلاح و نیروی فیزیکی میباشد، اگر قدرت ایمان وجود نداشته باشد و مسلمین در افتراق و پراکندگی بهسر برند اتکا به سلاح میتواند به ویرانی و مصیبت بیانجامد، اخوان المسلمین خواستار انقلاب نیست و بهکارآیی و سودمندی آن نیز باور ندارد، اخوان قدرت را برای خود نمیخواهد و اگر در میان امّت اسلامی کسی را بیابد که بتواند بار سنگین مسؤولیت حکومت براساس اصول اسلامی را بر دوش بکشد، به سربازی او همّت خواهد بست و از وی حمایت خواهد نمود و اگر چنین فردی را نیابد آنگاه تلاش خواهد کرد تا برنامه خاص خود را عملی کند.»[٢٣]
این سخنان وی که اخوان المسلمین خواستار انقلاب نیست به حکومت مصر امیدواری میداد که اخوان المسلمین قصد ندارد با خشونت به مبارزه با دولت برای دستیابی به اهداف خود اقدام نماید. درحالی که که اسلامگرایان افراطی ریشۀ همه مشکلات جامعۀ مصر را در سیستم حکومتی مصر دانسته و خواستار سرنگونی آن بودند. آنان اخوان المسلمین را متهم میکردند اصل جهاد را ترک کرده و بهسوی همکاری با دولت گرایش یافتهاند. این افراد بعدها از اخوان المسلمین جدا و جنبشهای رادیکالی چون جهاد اسلامی مصر را به وجود آوردند.[٢۴] ولی رهبران اخوان المسلمین تأکید داشتند دین رسمی کشور در قانون اساسی، اسلام میباشد. و از سوی دیگر استعمارگران در کشور وجود ندارند که دست به مبارزه مسلحانه علیه آنان بزنند.
عمر تلمسانی معتقد بود اخوان المسلمین مایل است حقیقت اسلام در جهان گسترش یابد. وی مانند بنیانگذار اخوان المسلمین اعتقاد داشت اسلام با هرگونه فرقهگرایی و اختلافات مذهبی مخالف بوده و هدف اصلی اتحاد بین مسلمانان برای دستیابی به اهداف بزرگتری میباشد.[٢۵]
در حالی که سید قطب یکی از رهبران اصلی بنیادگرایان اسلامی اعتقاد داشت ایمان واقعی به اسلام با تسلیم کامل در مقابل ارادۀ خداوند میباشد و جامعههای موجود جامعۀ جاهلی است و دارالسلام، جامعه ای است که در آن دولت اسلامی برقرار میباشد و حدود الهی در آن اجرا میگردد. در مقابل تمام سرزمینهای که در آن با عقیدۀ یک مسلمان حقیقی مبارزه میکنند و تعالیم اسلام را رعایت نمیکنند، دارالحرب میباشد اگر چه مسلمانان در آنجا زندگی کنند. وظیفۀ مسلمانان واقعی مبارزه با این وضعیت و تبدیل وضعیت به جامعۀ اسلامی میباشد و هدف نهایی مسلمانان استقرار حاکمیت خدا در زمین میباشد وی معتقد بود از آنجا که عمل مسلمان همیشه امری بنیادی میباشد، باید در پی تشکیل یک جامعه عقیدتی برآمد هر چند که آن کوچک باشد و اطاعت از حاکم در قوانین اسلامی، بهدلیل خود شخص و جایگاه وی در جامعه نیست، بلکه اطاعت از وی ناشی از تبعیتش از قانون الهی میباشد.[٢٦]
حامد ابونصر مانند عمر تلمسانی ضمن مخالفت با خشونت، هدف اصلی اخوان المسلمین در مصر را ایجاد یک دولت اسلامی میدانست که براساس اصول شریعت اداره شود و استقرار حاکمیت الهی بهمعنی آزادی بشر میباشد، اخوان المسلمین دموکراسی را مورد توجه قرار میدهد و از آن حمایت میکند. آنان گسترش آزادیهای دموکراتیک و استقرار سیستم چند حزبی را برای مصر یک ضرورت میدانند و معتقدند توانایی یک دولت نیرومند در قدرت نظامی و سرکوب مردم نمیباشد، بلکه در آزادیهای مدنی و اعتماد مردم به دولت میباشد.
مصطفی مشهور معتقد است تبدیل شدن اخوان المسلمین به حزب به بهبود روابط آن با دولت کمک زیادی میکند و مبارزات انتخاباتی به مردم نشان میدهد که اسلام فقط دین عبادت نیست بلکه تمامی عرصههای زندگی فرد را فرا میگیرد. اخوان المسلمین با استفاده از یک کانال رسمی بهتر میتواند به اهداف اساسی خود دست یابد.[٢٧]
این افکار و گرایش به اندیشۀ حزبی، با افکار و آرمانهای حسن البنأ که خواستار منافع کلّی اُمّت اسلامی بود، در تعارض میباشد. رهبران اوّلیۀ اخوان المسلمین خواستار انحلال همۀ احزاب سیاسی (بهدلیل اینکه ایجاد بسیاری از احزاب براساس اهداف فردی و نه مصالح عمومی میباشد) در مصر بودند.
اخوان المسلمین معتقد بودند الأزهر در راستای اهداف خود در معرفی اسلام به مسلمانان دچار کوتاهی گردیده و بهوظیفۀ واقعی خود عمل نکرده و این قصور منجر به انحراف در عرصههای مختلف در جامعۀ مسلمین شده است و علّت این ناکامی در تعلیمات و آموزش الأزهر است که به روش قدیمی و سنّتی بوده و پاسخگوی نیازهای مسلمانان امروز نمیباشد. اسلام بیتحرک الأزهر مورد قبول تمامی استعمارگران و حکّام فاسد میباشد.
اخوان المسلمین یکی از عوامل عقب ماندگی و ناکامی جامعه مصر را جدایی دین از سیاست میدانست. به عقیدۀ آنان مبارزۀ سیاسی باید به عنوان یک وظیفۀ اساسی برای رسیدن به آرمانهای جامعۀ اسلامی بهکار برده شود واسلام فقط برای عبادت فردی نمیباشد، بلکه چارچوب زندگی در اجتماع را مطرح میسازد، فساد و انحراف در جامعه اسلامی ناشی از غفلت در آموزش تعالیم اسلامی و رواج ارزشهای بیگانه در جامعه میباشد؛ و راه حل آن بازگشت به اسلام واقعی میباشد، نه اسلامی که قرنها براثر نفوذ حکام تحریف شده است و اندیشۀ کسانی که اسلام را فقط یک دین عبادی میدانند، یا کسانی که خواستار جدایی دین از سیاست میباشند، تحت تأثیر از افکار روشنفکران غربی یا افرادی که شناخت درستی از احکام ندارند، است.
هدف نهایی اخوان المسلمین برقراری یک حکومت اسلامی میباشد و در دیدگاه آنها مهمترین اساس، یک حکومت الهی با محوریت شریعت میباشد؛ البته ایجاد یک کشور مسلمان تنها خواستۀ اخوان المسلمین نبود، بلکه هدف اصلی آنان، سرنوشت جامعه مسلمین بود. آنان بازگشت به قرآن را یک وظیفۀ شرعی و برای حفظ جامعه اسلامی در برابر انحرافات میدانستند.[٢٨] علاوه بر قرآن، از سنّت، اجماع، قیاس و آرای مجتهدین هم میتوان استفاده کرد، لذا باید مطابق با نیاز زمان احکام را بررسی و تفسیر کرد. آنان دربارۀ جامعیت و قابل اجرا بودن و قوانین الهی در تمام زمانها و مکانها، نظرات خاصی داشتند. بهطور مثال در مورد بریدن دست دزد معتقد بودند عمل دزد بعد از این که جامعه تمام نیازهای او را فراهم کرد، مستوجب بریدن دست میگردد، نه این که بدون در نظر گرفتن وضعیت جامعه، بتوان حدّ سرقت را جاری کرد، و تا وقتی جامعۀ اسلامی واقعی وجود ندارد، این قوانین نباید اجرا گردد.
حسن حنفی اندیشمند مصری تحت تأثیر فضاهای فکری دنیای عرب از جمله اخوان المسلمین، واکنشهای بارزی در مورد هویتخواهی، عدالتجویی، چپگرایی اسلامی و چالش با غرب را بیان داشت و بنیادگرایی مبارز جهان اسلام را «گریه مظلومان» دانسته است و اعلام نمود درست نیست غرب بهعنوان مرکزیت فرهنگی جهان به حساب آید، مسلمانان باید غرب را مورد بررسی دقیق قرار دهند و معتقد است برای پیشرفت باید برخودآگاهی و زایش درونی و توسعۀ بومی توجّه کرد «خدا در خویشتن انسان تجلی میکند و آزادیخواهی آدمی، جلوهای از ارادۀ الهی در اوست» و هیچ اندیشۀ دینی امری مطلق و مقدّس نیست و قابل بررسی و انتقاد مجدد میباشد و انسانها باید آگاهانه متون دینی را مورد بررسی قرار دهند «اگر خدا را در این نزدیکی و در خویشتن خویش آدمی و در متن هستی، تاریخ، فرهنگ، جامعه و مردمان جلوه کند معرفت دینی هم، معرفت بشری خواهد بود و در عین محدودیتها و قابل انتقاد بودنش همراه به شرط آزمون، خواهد توانست در جهت اعتلا بخشیدن به زندگی دینداران کارآمد باشد و در نتیجه لزومی ندارد دنبال معرفت دینی مقدّس و نابی باشیم که بهطور کلّی از حوزۀ تاریخ، فرهنگ بشری و دخالت فهم ذهن آدمی بیرون باشد». وی خشونت و تکفیر را رد میکند و بر این اعتقاد است که همه باید با تمام اندیشههای خود در جامعه حضور داشته باشند.[٢۹] بهدلیل همین اندیشهها، حسن حنفی به تفکر التقاطی متهم گردید.
براساس سیاستهای حسنی مبارک در ایجاد دموکراسی در مصر، به اخوان المسلمین اجازه داده شد بهطور محدود در انتخابات شرکت کنند، آنها توانستند کرسیهایی را در پارلمان بهدست آورند و وی در سال ۱۹۹۵ میلادی عدّهای از رهبران و کادر اصلی اخوان المسلمین را بهعلت این که برای مبارزان اسلامگرا پوششی سیاسی فراهم میکند به زندان محکوم کرد. اخوان المسلمین بهعنوان کهنترین سازمان بنیادگرا برای تبلیغ ایدئولوژی خود در بعضی کشورهای عربی پایگاهی برای خود فراهم نمود و تبعیدشدگان اخوان، به هیأتهای تبلیغی تبدیل شدند که تلاشهایی را برای ایجاد وحدت در جوامع اسلامی انجام دادهاند؛ ولی سازمانهای اخوان المسلمین در سایر کشورها، با اخوان المسلمین مصر هماهنگی کاملی ندارند. آنان خواهان بیداری اسلامی در بین مردم در سراسر جهان عرب میباشند.[٣٠]
در جمعبندی کلّی میتوان به این نتیجه رسید که جنبش اخوان المسلمین از زمان تشکیل خود تا به امروز دچار فراز و نشیبهای زیادی در افکار و آرمانهای خود گردیده است. شکلیابی اخوان المسلمین بازتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که بر جامعۀ مصر آن زمان حکمفرما بود (گسترش نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی، اوضاع نامساعد اقتصادی و تبعیضهای موجود در جامعه) این عوامل بستر مهمّی برای جذب مردم به این جنبش بود؛ در چنین شرایطی اخوان المسلمین بهوسیلۀ حسن البنأ شکل گرفت که خواهان بازگشت به اندیشههای قرآنی و پرهیز از جدالهای فرقهای و وحدت جامعۀ اسلامی بود، آنان خواستار نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی برای حل مشکلات جامعه و رها گردیدن از بحرانها بودند. حسن البنأ سازمانی بهوجود آورد که در نوع خود در میان کشورهای اسلامی بینظیر بود.
آنان توجه زیادی به محرومان و مستضعفان در جامعه داشتند، امّا این چیز جدیدی نبود، بیشتر نهضتها، در اکثر کشورها وقتی خواهان گسترش و نفوذ در جامعه میگردند به این پایگاه که از وضعیت موجود ناراضی میباشند اتکا میکنند، ولی هنر اخوان المسلمین این بود که از آنان با گرایشها، اهداف و آرمانهای گوناگون در جهت اهداف خود استفاده نمودند، یکی از شعارهای اساسی اخوان المسلمین عدالت اجتماعی و برقراری حکومت اسلامی در جامعه بود که شعارهای جامعهپسند و آرمانی بود و چون شعارهای آنان در مورد جامعۀ اسلامی بود فراتر از مصر رفت و توانست در کشورهای اسلامی دیگر هم پایگاههایی پیدا نماید اگرچه در خیلی از زمینهها با اخوان المسلمین مصر اختلافاتی داشتند.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- احمد موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، (تهران: سمت، ۱٣٧۴)، ص ۹۵؛ محمدجواد صاحبی، اندیشههای اصلاحی در نهضتهای اسلامی، (تهران: کیهان، ۱٣٧٠)، ص ٨ .
[٢]- علیمحمد نقوی، مقدمهای بر نهضتشناسی، (از حسن البنأتا خالد اسلامبولی)، (تهران: موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، ۱۴٠۱ هـ.ق)، ص ٢٣؛ حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، (تهران: امیر کبیر، ۱٣۵٨)، ص ٢۴۱.
[٣]- علیمحمد، تقوی، پیشین، ص ۴۹
[۴]- ]. اسحق موسی الحسینی، اخوان المسلمین، ترجمه: سیدهادی خسروشاهی، (تهران: اطلاعات، ۱٣٧۵)، ص ٣٢؛ محمدقطب، بیداری اسلامی، ترجمه: صباح زنگنه، (تهران: اطلاعات، ۱٣٧۴)، ص ۴۴.
[۵]- بهمن آقایی و خسرو صفوی، اخوان المسلمین، (تهران: رسام، ۱٣٦۵)، ص ۱۹.
[٦]- گوهر جنبش اخوان المسلمین باقی خواهد ماند، روزنامه جامجم، ٢٣ بهمن ۱٣٧۹.
[٧]- بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص ۱۹.
[٨]- 1
[۹]- فتحی شقاقی، جهاد اسلامی، ترجمه: سیدهادی خسروشاهی، (تهران: اطلاعات، ۱٣٧۵)، ص ۱٦٨.
[۱٠]- حسن خودران، اخوان المسلمین سمبل گفتمان دینی ایدئولوژیک - رادیکال، روزنامه صدای عدالت، ٢٢ مهرماه ۱٣٨٠.
[۱۱]- کلیم صدیقی، مسایل نهضتهای اسلامی، ترجمه: سیدهادی خسروشاهی، (تهران: اطلاعات، ۱٣٧۵)، ص ۱٧٠.
[۱٢]- اسحاق موسی الحسینی، پیشین، ص ۱۹۹؛ علیمحمد نقوی، پیشین، ص ۱٨٨.
[۱٣]- همان، ص ٢٣۴.
[۱۴]- همان، ص ٢۴۱.
[۱۵]- حمید عنایت، اسلام و سوسیالیسم در مصر و سه گفتار دیگر، (تهران: موج، ۱٣۵٠)، ص ٣٠.
[۱٦]- اسحق موسی الحسینی، پیشین، ص ٢۴٨.
[۱٧]- هفتهنامه بعث، (قم: مرکز بررسیهای اسلامی)، سال هشتم، شمارههای ٣ و ۴، ٢٣ و ٣٠ فروردین ۱٣٦٦ و سال هفتم، شماره ۱۱، ۴ خردادماه ۱٣٦۵.
[۱٨]- کمال حاج سید جوادی، پیشین، صص ٣٦ تا ۵٦.
[۱۹]- اسحق موسی الحسینی، پیشین، ص ۱۱۴.
[٢٠]- همان، ص ۱۱۹.
[٢۱]- بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص ٧۴.
[٢٢]- علیمحمد تقوی، پیشین، ص ٦٦.
[٢٣]- استراتژی و اهداف اخوان المسلمین مصر، روزنامه سلام، ٢٧ اسفندماه ۱٣٧٦.
[٢۴]- اخوان مسلمین بر سر دو راهی انقلاب یا اصلاحات، نشریه سیاست روز، ٣ تیرماه ۱٣٨٠.
[٢۵]- مسایل ایران و انقلاب مصر از دیدگاه مرشد عام اخوان المسلمین، هفتهنامه بعث، سال هفتم، شماره ۱۱، ۴ خردادماه ۱٣٦۵.
[٢٦]- هرایر دکمیجان، پیشین، ص ۱٦۵.
[٢٧]- استراتژی و اهداف اخوان المسلمین مصر، پیشین، ص ٣.
[٢٨]- بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص ۱٧.
[٢۹]- حسن حنفی و رویکرد انسانگرایانه به قرآن، مقصود فراستخواه، نشریه فراراه، شماره ۱
[٣٠]- هرایر دکمجیان، پیشین، ص ۴٠٣.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ دانش پژوهان، بهار و تابستان ۱٣٨٣، شماره ۵، ص ٦٨