فهرست مندرجاتاسرائیلیات در كتابهای تفسیری و تاریخی
- كتابهای تفسیری و اسرائیلیات
- كتابهای تاریخی و اسرائیلیات
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
[↑] كتابهای تفسیری و اسرائیلیات
متأسفانه كتابهای تفسیری آكنده از این نوع روایات است و بسیاری از مفسران در مقام تفسیر برخی از آیاتی كه مربوط به چگونگی آفرینش و یا تاریخ گذشتگان و یا پدیدههای غیبی كه از نظرها پنهان است، این روایات را نقل كردهاند و آن را بهعنوان تفصیلی بر اجمال قرآن و یا حتی بهعنوان اطلاعرسانی آوردهاند و این آفت گریبانگیر مفسران اهل سنت و مفسران شیعه شده است و البته مفسران اهل سنت سهم بسیار زیادی در آن دارند و در تفاسیر معتبر شیعه بهندرت دیده میشود.[۱]
علاوه بر تفاسیر منسوب بهبرخی از صحابه و تابعین، مانند ابن عباس، مجاهد، مقاتل بن سلیمان، ضحاك، سدی و دیگران كه منبع اسرائیلیات هستند، برخی از تفاسیری كه در قرنهای بعدی نوشته شده و از نظم و ترتیب بهتری برخوردارند، نیز سرشار از روایتهای اسرائیلی است و میتوان از تفسیر «جامع البیان» طبری و «الدرالمنثور» سیوطی بهعنوان نمونه یاد كرد كه بهطور گستردهای بهنقل این روایات پرداختهاند. جای شگفتی است كه این مفسران چگونه روایاتی این چنین را بهعنوان تفسیر آیات قرآنی ارائه كردهاند كه مشتمل بر خرافات و مطالب غیر منطقی و گاهی مخالف با خود قرآن و یا ضرورتهای اسلامی است؟
یكی از مواردی كه روایات اسرائیلی در آن حضوری گسترده دارند، موضوع آفرینش انسان و جهان است و مفسران در تفسیر آیات مربوط به آن حجم بالایی از این روایات را كه برگرفته از تورات و متون دیگر اهل كتاب است، نقل كردهاند. این مفسران در توضیح و تفسیر آیات نورانی قرآن، بهخود اجازه دادهاند كه مطالب بسیار سخیف و خلاف عقل و منطق را نقل كنند كه بهراستی وهن بر قرآن و حتی گاهی مخالف صریح آیات قرآنی است.
یك نمونه آن روایتی از ابوهریره است كه دلالت دارد كه خداوند، جهان را در هفت روز آفرید و این بر خلاف نص صریح قرآن است كه جهان در شش روز آفریده شده است جالب اینكه راویان آن، آن را به شخص پیامبر خدا(ص) نسبت میدهند!
متن آن روایت بهنقل طبری چنین است: ابوهریره میگوید: پیامبر خدا دست مرا گرفت و گفت: خداوند خاك را روز شنبه و كوهها را روز یكشنبه و درختان را روز دوشنبه و بدی را روز سه شنبه و نور را روز چهارشنبه و حیوانات را روز پنجشنبه و آدم را در ساعت آخر روز جمعه آفرید.[٢]
این روایت علاوه بر اینكه مخالف قرآن است مشتمل بر مطالب سستی است كه نیازی به گفتن ندارد و لذا برخی از محدثان اهل سنت گفتهاند كه ابوهریره آن را از كعبالاحبار شنیده و اشتباهاً به پیامبر خدا نسبت داده است.[٣] و این در حالی است كه در آغاز روایت، ابوهریره گفته است كه پیامبر دست مرا گرفت و چنین گفت.
از این نوع روایات در تفسیر آیات مربوط به خلقت فراوان است. مورد دیگری كه شاهد نقل انبوه روایات اسرائیلی در آن هستیم، تاریخ پیامبران و امتهای گذشته است؛ برخی از مفسران قصههای بسیار سخیف و دور از منطق و پر از خرافاتی را بهعنوان شرح و توضیح آیات قرآنی نقل كردهاند و بهانه آنها این است كه قرآن كریم مطلب را به اجمال بیان كرده و این روایات آن را بهتفصیل بیان میكند.
برخی از قصههای پیامبران و امتهای گذشته مانند قصه هاروت و ماروت و قصه داود و سلیمان و قصه بنیاسرائیل و قصه یأجوج و مأجوج دستمایهای برای ذكر افسانهها و خرافات بسیاری شده است كه متأسفانه به سبب اشتمال آنها بر مطالب ضد و نقیض و خلاف عقل و وجدان و بهسبب پریشانگویی بیش از حد، باعث طعن و ریشخند مخالفان اسلام شده است.
[↑] كتابهای تاریخی و اسرائیلیات
به موازات كتابهای تفسیری، بسیاری از كتابهای تاریخی نیز در دام روایات اسرائیلی افتادهاند. در این كتابها نیز در بیان آغاز خلقت و شرح حال پیامبران و امتهای گذشته، روایات اسرائیلی بهصورت انبوهی وارد شده است.
نوع كتابهای تاریخی كه امروز بهعنوان منابع اصیل و معتبر شناخته میشود روایاتی را كه ریشه اسرائیلی دارد و شامل خرافات بسیاری است، در خود جای داده است و حضور این مطالب سست و پریشان در این كتابها، اصالت و اعتبار روایتهای دیگر آنها را هم مورد تردید قرار میدهد و نشان میدهد كه اینها نه مورخ كه نوعی نقّال هستند كه درست و نادرست و غثّ و ثمین را در هم آمیختهاند.
محمد بن اسحاق بن یسار (متوفای سال ۱۵٠) كه پدر سیرهنویسی است و سیره ابن هشام برگرفته از سیره اوست، خود یكی از رواجدهندگان روایتهای اسرائیلی است. ذهبی میگوید: «محمد بن اسحاق از اهل كتاب نقل حدیث میكند.»[۴] طیالسی نقل میكند كه ابن اسحاق میگفت: «شخص موثقی به من خبر داد. به او گفته میشد كه او كیست؟ میگفت: یعقوب یهودی و روایت شده كه او گفتههای مردی از اهل كتاب را مینوشت.»[۵] البته بعضی از علمای رجال از اهل سنت، محمد بن اسحاق را توثیق كردهاند و بعضی هم او را ضعیف دانستهاند[٦] و علمای رجال شیعه هم با اینكه او را از اصحاب امام صادق(ع) معرفی كردهاند، گفتهاند كه او از عامه بود هر چند كه محبت و میل شدید به اهلبیت داشت.[٧]
آنچه مسلم است اینكه ابن اسحاق از ناقلان روایات اسرائیلی است؛ چنانچه محققان سیره ابن هشام میگویند «ابن اسحاق در بخش تاریخ مكه، كتاب خود را از اساطیر و اسرائیلیات سیراب كرده است.»[٨] و در تاریخ طبری روایات متعددی را از محمد بن اسحاق نقل میكند كه او از برخی عالمانِ اهل كتاب روایت كرده است.[۹]
ابن قتیبه دینوری (متوفای سال ٢٧٦) از جمله كسانی است كه در كتاب «المعارف» خود اسرائیلیات را فراوان نقل كرده و بسیاری از مطالب كتاب خود را بهخصوص در بخش تاریخ پیامبران با حذف سند و مستقیماً از وهب بن منبه نقل كرده است. بهگفته برخی صاحبنظران ابن قتیبه بسیاری از مطالب المعارف را از كتاب «المحبر» و «المنمق» ابن حبیب برداشته[۱٠] و این نشان میدهد كه پخش روایات اسرائیلی در كتابهای تاریخی، رایج و شایع بوده است.
ابوحنیفه احمد بن داود دینوری (متوفای سال ٢٨٢) در «الاخبارالطوال» درباره تاریخ پیامبران و امتهای پیشین، اسرائیلیات نقل شده از كعبالاحبار و وهب بن منبه و مانند آنها را با ولع شدیدی نقل میكند، ولی به كلی سندها را میاندازد و در آغاز هر مطلبی میگوید: «و گفتهاند».
محمد بن جریر طبری (متوفای ٣۱٠) یكی دیگر از مورخان معروف است و تاریخ او از منابع مهم تاریخ اسلام بهشمار میآید، ولی تاریخ او نیز مانند تفسیرش آكنده از اسرائیلیات است و درباره آغاز آفرینش و تاریخ پیامبران و اقوام پیشین عمدهترین منبع او روایات اسرائیلی است كه از كعبالاحبار و وهب بن منبه رسیده است.
در كتابهای تاریخی بعدی ملاحظه میكنیم كه به تدریج به ضعف روایات اسرائیلی توجه شده است، هر چند كه آنها را ذكر كردهاند.
مسعودی (متوفای سال ٣۴٦) در «مروج الذهب» پس از ذكر حدیث نسناس و عنقأ و آفرینش چهارپایان اظهار میدارد كه این روایات از روایاتی نیست كه شنونده آن باید آن را بپذیرد... و آنها داخل در اسرائیلیات است.[۱۱]
ابوعلی ابن مسكویه (متوفای سال ۴٢۱) از مورخانی است كه كمتر به دام روایتهای اسرائیلی گرفتار شده است. او با توجه كامل به اینكه بخشهای مهمی از تاریخ پیشینیان، مشتمل بر خرافات و تخیلات است، تلاش كرده كه در كتاب خود بهنام «تجاربالامم» از آن دوری كند و تا حد زیادی هم موفق شده و به تحلیل حوادث پرداخته است. او در مقدمه كتاب خود میگوید: «چنین یافتم كه خبرهای موجود، آمیخته با خبرهایی است كه به منزله قصهپردازی و خرافات است. اینها هیچ فایدهای ندارد، جز اینكه در قصه گوییهای شبانه باعث خواب رفتن شنونده باشد!»[۱٢]
تجارب الامم از ذكر دو بخش از تاریخ كه نوع كتابهای تاریخی آن را دارند و خاستگاه روایات اسرائیلی است، خودداری كرده است. آن دو بخش عبارتند از: آغاز آفرینش (بدءالخلق) و تاریخ پیامبران. او گفته است كه هدف او بیان وقایعی است كه میتوان از آن تجربههایی آموخت كه به درد زندگی میخورد.[۱٣]
در عین حال، یكی از منابع مهم ابن مسكویه تاریخ طبری است كه منبع اسرائیلیات است. هرچند كه او در نقلهای خود از طبری گزینشی عمل كرده و با نقد و نظر همراه كرده است، ولی گاه و بیگاه برخی از روایات اسرائیلی از طریق تاریخ طبری در تجاربالامم راه یافته است. او مانند دیگر مورخانی كه پس از طبری آمدهاند به شدت از تاریخ طبری متأثر است و تاریخ طبری برای او آنچنان مهم بوده كه درس آن را خوانده است. در ذیل حوادث سال ٣۵٠ از درگذشت ابوبكر احمد بن كامل خبر میدهد و میگوید: «من كتاب تاریخ ابوجعفر طبری را از وی شنیدهام.»[۱۴]
مطهر بن طاهر مقدسی (متوفای سال ۵٠٧) مؤلف كتاب «البدء و التاریخ» روایات اسرائیلی درباره آفرینش را با قید احتیاط نقل میكند و در موارد بسیاری میگوید: اگر این روایات صحیح باشد دلالت بر فلان مطلب میكند و بدین گونه صحت آنها را مورد تردید قرار میدهد. و در فصل مربوط به نخستین موجودی كه خداوند آفرید، برخی از روایات اسرائیلی را به نقل از وهب بن منبه و عبدالله بن سلام نقل میكند و پس از نقد آنها از نظر عقلی میگوید: «جایز نیست به آنچه از اهل كتاب در این باره نقل شده، یقین پیدا كرد مگر اینكه قرآن و سخن پیامبر ما آن را تصدیق كند، زیرا كه در كتابهای آنها تحریف و تبدیل رخ داده است و حتی این روایات مخالف با چیزی است كه در اول تورات آمده است.»[۱۵]
مقدسی عقاید یهود را مستقیماً از برخی كتابهای آنها نقل میكند و مورد نقد قرار میدهد. مثلاً در باب آغاز آفرینش، تحت عنوان: «ذكر مقالات اهل الكتاب فی هذا الباب» نظرات آنها را از كتابی بهنام «شرایع الیهود» نقل میكند و بخشی را هم از تورات میآورد و جالب اینكه عبارت تورات را بهزبان عبری و با حروف عربی نقل میكند و سپس آن را به عربی ترجمه میكند.[۱٦]
ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی (متوفای سال ۵۹٧) در مقدمه تاریخ مفصل خود بهنام «المنتظم فی اخبار الملوك و الامم» میگوید: «از مورخان پیشین، بعضیها كتابهای خود را آكنده از مطالبی كردهاند كه ذكر آنها مورد رغبت نیست و در آنها مطالبی ذكر شده كه مربوط به آغاز آفرینش است و صحت آنها بعید به نظر میرسد و ذكر آنها نزد صاحبان خرد زشت است. مانند اخباری كه از وهب بن منبه و دیگران نقل شده كه از خرافات است.»[۱٧] در عین حال، ابن جوزی در همین كتاب بسیاری از آن روایات را نقل كرده و حتی روایات وهب بن منبه را درباره آغاز آفرینش بهطور گسترده آورده است.[۱٨]
ابن كثیر دمشقی (متوفای سال ٧٧۴) نیز از كسانی است كه در كتاب خود «البدایة و النهایة» ضعف روایات اسرائیلی را مورد تأكید قرار داده است. او در مقدمه كتاب خود میگوید: «ما اسرائیلیات را ذكر نمیكنیم، مگر آن مقدار كه مخالف كتاب و سنت نباشد و آن بخشی از روایاتی است كه نه قابل تصدیق است و نه قابل تكذیب.»[۱۹] او درباره آغاز تاریخ و حالات پیامبران و امتهای گذشته، برخی از روایات معروف را میآورد و در جای جای آن میگوید: «این از اسرائیلیات است.» برای همین است كه حاجی خلیفه در معرفی كتاب البدایة و النهایة میگوید: «ابن كثیر در این كتاب بر نص كتاب و سنت تكیه كرده و روایات صحیح و سقیم و نیز اخبار اسرائیلی را مشخص نموده است.»[٢٠]
عبدالرحمان بن خلدون (متوفای سال ٨٠٨) در مقدمه تاریخ خود از مورخان پیشین انتقاد میكند كه برخی روایات اسرائیلی را نقل كردهاند كه با عقل سازگار نیست. بهعنوان نمونه تعداد سپاه موسی را در تیه كه ششصد هزار نفر گفتهاند، مطرح میكند و آن را مورد نقد قرار میدهد و رد میكند.[٢۱] همچنین او در تاریخ خود برخی از روایات را نقل میكند و تذكر میدهد كه این از اسرائیلیات است. او از كتابی بهنام «الاسرائیلیات» نام میبرد و گاهی از آن نقل میكند.[٢٢]
این بود نمونههایی از كتابهای تاریخی كه بسیاری از آنها بهخصوص در قرنهای اولیه اسلامی، آكنده از روایتهای اسرائیلی بوده است كه بیشتر به خرافات و افسانههای تخیلی شباهت دارد تا حوادث و وقایع تاریخی. البته همانگونه كه گفتیم از قرن چهارم به بعد، تاریخنویسان مسلمان بهضعف این روایتها توجه نشان دادهاند و كوشیدهاند كه از آنها دوری كنند، هر چند كه به تنقیح و تهذیب و پاكسازی تاریخ از این روایات توفیقی نیافتهاند.
نكتهای كه ذكر آن را در اینجا لازم میدانیم این است كه با وجود اینكه محققان و مورخان معاصر، از حضور اسرائیلیات در كتابهای تفسیری و تاریخی انتقاد كردهاند و ضرورت پاكسازی تاریخ از این روایات را تذكر دادهاند و در این باره كتابهای متعددی نوشتهاند، در عین حال برخی از نویسندگان معاصر، اساطیر و اسرائیلیات را با پردازش جدید بهطور گسترده وارد تاریخ اسلام كردهاند. از جمله آنها طهحسین است كه كتاب «علی هامش السیرة» را بر همین اساس نوشته و در مقدمه آن تصریح كرده كه من در این كتاب به خودم آزادی دادهام كه از اساطیر در سیره استفاده كنم.[٢٣]
طهحسین به خوبی میدانست كه این كار او با مخالفت علمای اسلام روبهرو خواهد شد و لذا پس از تبیین روش خود میگوید: «میدانم كه گروهی درباره این كتاب سختگیری خواهند كرد، آنها عقلگرایانی هستند كه جز عقل به چیزی اطمینان ندارند و لذا درباره بسیاری از روایاتی كه عقل آنها را نمیپذیرد سخت میگیرند.»[٢۴]
نباید تصور كرد كه طهحسین مانند یك فرد متدین معتقد است كه باید در برابر معجزات پیامبران تسلیم شد، هرچند كه عقل بدانجا راه نبرد، بلكه منظور او از این سخن توجیه روش خود و شاید هم نوعی فریبكاری است. كاری كه او كرد وارد كردن افسانههای قدیمی و روایتهای اسرائیلی در سیره نبوی با شیوهای تازه بود.
همانگونه كه خود وی پیشبینی كرده بود، كتاب «علی هامش السیره» پس از انتشار، با مخالفتهای شدیدی روبرو شد و نخستین كسی كه به آن اعتراض كرد دوست قدیمی و همفكر او محمدحسین هیكل بود كه معتقد بود كه دستمایه قرار دادن سیره نبوی در ادبیات اساطیری كاری نارواست و بههمین جهت طهحسین را مورد سرزنش قرار داد.
طهحسین در حالی اسرائیلیات را بهطور گسترده وارد كتاب خود كرد كه محققان اسلامی بسیار كوشیده بودند كه آنها را از تاریخ اسلام بزدایند.[٢۵]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
يادداشت ٢: تفصیل این مقاله را میتوانید در فصلنامه علمی تخصصی تاریخ در آیینه پژوهش؛ مؤسسۀ آموزشی، پژوهشی امام خمینی، شماره ۱۴، تابستان ٨٦، صفحه ۴٣ تا ٨٨ از همین نویسنده ملاحظه كنید. مقاله حاضر توسط خود نویسنده و به سفارش نشریه معارف تلخیص گردیده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- با بررسیهایی كه به عمل آمد، در تفاسیری مانند مجمعالبیان، تفسیر فرات كوفی، تفسیر ابوالفتوح رازی، روایاتی از كعبالاحبار نقل شده است، ولی تعداد آنها اندك است.
[٢]- طبری، جامعالبیان، ج ٢۴، ص ۱۱۹. این روایت در كتب حدیثی اهل سنت بهطور گستردهای نقل شده است، مانند: صحیح مسلم، ج ٨، ص ۱٣٧؛ كنزالعمّال، ج ٦، ص ۱٧٧.
[٣]- ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۱٠٢.
[۴]- ابن حجر، تهذیبالتهذیب، ج ۴، ص ٢٨٢.
[۵]- ذهبی، میزان الاعتدال، ج ٣، ص ۴٧۱.
[٦]- ذهبی، سیر اعلام النبلأ، ج ٧، ص ٣۹.
[٧]- خوئی، معجم رجال الحدیث، ج ۱٦، ص ٨٢.
[٨]- سیره ابن هشام، مقدمه محققان كتاب، ص ۱۱
[۹]- بهعنوان نمونه رجوع شود به: تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۴.
[۱٠]- ثورت عكاشه، مقدمه المعارف، ج ۱، ص ٨٧. البته عكاشه با تطبیق دادن مطالب المعارف با این دو كتاب، این سخن را بهطور كلی نمیپذیرد و فقط وجود مشابهتهایی را میپذیرد كه بیشتر كتابها چنین حالتی را دارند.
[۱۱]- مسعودی، مروجالذهب، ج ٢، ص ٢۱٦.
[۱٢]- ابن مسكویه، تجاربالامم، ج ۱، ص ۴۹.
[۱٣]- همان.
[۱۴]- همان، ج ٦، ص ٢٢۴.
[۱۵]- مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۱، ص ۱۵٢.
[۱٦]- همان، ص ۱۴٦.
[۱٧]- ابن جوزی، المنتظم، ج ۱، ص ۱۱٦.
[۱٨]- همان، صص ۱٢۹، ۱٧٠، ۱٧٢، ۱٨٠، ٢٠۴، ٢٢۱ و موارد دیگر.
[۱۹]- ابن كثیر، البدایة و النهایة، ج ۱، ص ٦.
[٢٠]- حاجی خلیفه، كشفالظنون، ج ۱، ص ٢٢٨.
[٢۱]- مقدمه ابن خلدون، ص ۱٣.
[٢٢]- تاریخ ابن خلدون، ج ٢، ص ۱۱٨، ج ۵، ص ۴٢٦ و موارد دیگر.
[٢٣]- طهحسین، علی هامش السیرة، ص ۱.
[٢۴]- همان، ص ۱۱.
[٢۵]- جعفرینیا، یعقوب، اسرائیلیات در كتابهای تفسیری و تاریخی، نشریۀ معارف، شماره پنجاه و پنچم، فروردین اردییهشت ۱٣٨٧
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ نشریۀ معارف، شماره پنجاه و پنچم، فروردین اردییهشت ۱٣٨٧