فهرست مندرجاتتاریخنامۀ طبری
(آمدن پیغمبر و ابوبکر از مکه به مدینه)
[قبل] [بعد]
تاریخنامۀ طبری از شمار کهنترین و استوارترین متنهای زبان فارسی دری است. این اثر ترجمهگونهای است از تاریخ الامم و الملوک ابوجعفر محمد بن جریر طبری تاریخنگار و مفسر و فقیه و محدث ایرانی، که به تاریخ کبیر طبری اشتهار یافته است؛ و آن ترجمه به سال ٣۵٢ هـ.ق به روزگار سامانیان به دوران منصور بن نوح بن احمد بن اسماعیل صورت پذیرفته است، از آن روزگاران، در سدههای نخستین استقرار حکومتهای خراسانی، آثار زیادی بهجای نمانده است. ترجمۀ تاریخنامۀ طبری از نخستین نمونههای ارجمند زبان فارسی دری است که گذشته از قدمت و اصالت، از سویی به اعتبار شمول و احتوای آن بر تاریخ عمومی جهان و اسلام، از پیدایی آدم تا عصر خود؛ و از سویی دیگر بهسبب در برداشتن گنجینهای گرانبها از واژگان و ترکیبهای کهن زبان دری، و پرهیز از بهکار بردن لفتهای بیگانه، شایستۀ باز نگریستن و بررسی و مدقه است. اینک به اجمال از «خبر آمدن پیغمبر با ابوبکر از مکه به مدینه» یاد میکنیم.
[↑] خبر آمدن پیغمبر با ابوبکر از مکه به مدینه
ایدون روایت کنند که اندر سال نخستین از هجرت اول کسی که با پیغامبر علیهالسلام به خانۀ او فرود آمد یکی مرد بود نام او کلثوم و بعضی گویند اَسعد بن زُراره و کنیت او ابواُمامه بود و از بنی نجار بود از آن دوازده تن که به عقبه بیعت کردند در بیعة الاولی، آن وقت که پیغمبر علیهالسلام به عقبه بود. و این اسعد بن زُراره بمرد. پس بنی النجار گفتند: یا رسولالله، ما را نقیبی کن. پیغمبر گفت: کسی نامزد کنید که من هم یکی از شماام که خالان منید و تا امروز بنی النجار بدین فخر کنند. و از بهر آن ایشان را خالان گویند که مادر پیغمبر آمنه بود دختر وَهب، و این وَهب زنی کرده بود از بنی النجار به مدینه، و آن زن مادر آمنه بود، مادر ِ مادر ِ پیغمبر. آن روز که آمنه پیغمبر را علیهالسلام از حلیمه بستد، پیغامبر پنج ساله بود. آمنه او را به مدینه آورد سوی خالان [خویش]، بنی النجار، تا او را بدیدند. پس به مکه باز آورد. و آمنه مادر پیغمبر بمرد. و این حدیث بیکبار گفته شد. و پیغمبر به مدینه آمد. و عایشه نه ساله بود. پیغمبر علیهالسلام ابوبکر را گفت که عیال خویش را بیار. ابوبکر کس فرستاد به مکه سوی عبدالله، پسرش، و بفرمود تا مادر و خواهران بر گرفت و بیاورد. [پس عبدالله عایشه و اسمأ را هر دو بیاورد.][۱]
عایشه زن پیغمبر بود و اسمأ ذات النطاقَین زن زبیر عوام بود. چون زبیر به مدینه آمد، اسمأ بار داشت از زبیر، و عبدالله بن زبیر به مدینه زاد. و جهودان خیبر ایدون گفتند که ما جادوی کردیم که هر که به دین محمد بگرویده است او را فرزند نیاید نه زن و نه مرد، از آن مردمان که از مکه [با وی] بیامدهاند و نه از این مردمان مدینه. و این خبر به اهل مکه فرستادند که شما شاد باشید که ما نسل محمد و امتان او ببریدیم. چون او بمیرد، نسل او سپری شود. مکیان شادی کردند، و یاران پیغمبر چون این بشنیدند غمگین شدند. پیغمبر علیهالسلام گفت: غم مدارید که خدای عز و جل مرا وعده کرده است که دین من تا رستخیز به پای دارد و شما را نسل و فرزندان بود. پس اندر آن سال از مهاجران عبدالله بن الزُبیر از مادر بزاد و مسلمانان تکبیر کردند. و پیغمبر علیهالسلام راستگوی شد به میان ایشان اندر، و جهودان دروغزن گشتند.
پس پیغمبر اندر آن سال عایشه را به خانه آورد، و عایشه گفت: مرا بر همه زنان پیغمبر به هفت چیز برتری است: یکی آنکه جبریل بهصورت من آمدی سوی پیغمبر؛ و دیگری چون مرا به زنی کرد هفت ساله بودم و چون به خانه آورد نه ساله بودم؛ [و سدیگر] مرا دوشیزه دید و جز او هیچکس دسن بر من ننهاده، و همه زنان او پیش از رسول شوهر داشتند؛ و چهارم چون پیغمبر را جبریل بیامدی و وحی آوردی و او به خانه اندر بودی با زنی خفته، بیرون آمدی و آب بر سر ریختی و خویشتن بشستی و آنگه سخن خدای بشنیدی از جبریل، و چون با من خفته بودی و جبریل بیامدی از من جدا نشدی و هم با من وحی بشنیدی؛ و ایدون گفتی که از همۀ زنان بر من عایشه دوستتر است و از مردان پدرش ابوبکر؛ و پنجم چون مرا تهمت کردند عبدالله اُبی و منافقان، خدای تعالی اندر پاکی من پانزده آیت قرآن فرستاد که تا رستخیز این آیتها همی خوانند؛ و ششم جبریل علیهالسلام را من دیدم از میان همه زنان پیغمبر و کس دیگر ندید. و هفتم پیغمبر به خانۀ من وفات یافت و چون بیمار شد به خانۀ من آمد. و این خصلتها که بدان فخر کرد هیچکس او را خلاف نکرد در اخبارهای دیگر مگر آنکه گفته است که جبریل به[٢] صورت من آمدی، اندر این اختلاف است. محمد بن جریر این یاد نکرده است، و لیکن اندر اخبارهای دیگر ایدون گفته است که جبریل علیهالسلام نزد پیغمبر به صورت دِحیَة الکبی آمدی، و او مردی بود نیکوروی و به عرب اندر از او نیکورویتر نبود، و از بنی کلب بود.
و بدین سال اندر عز و جل نماز چهار رکعت فرمود و اصل نماز دو رکعت بود به مکه. چون پیغمبر به مدینه آمد، هم در آنسال خدای عز و جل نماز پیشین و دیگر و خفتن چهار رکعت فرمود، و نماز بامداد و نماز سفر دو فرمود، چنانکه در اول فرموده بود.[٣]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- تاریخنامۀ طبری، گردانیده منسوب به بلعمی، به تصحیح و تحشیۀ محمد روشن، تهران: نشر نو، چاپ دوم – ۱٣٦٨، ج ۱، ص ٨١
[٢]- همانجا، ص ٨٢
[٣]- همانجا، ص ٨٣
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ تاریخنامۀ طبری (مجلد اول)، گردانیده منسوب به بلعمی، به تصحیح و تحشیۀ محمد روشن، تهران: نشر نو، چاپ دوم – ۱٣٦٨