فهرست مندرجاتانقلابی نازک صدای افغانستان
صدایی از پشت اتاق
او منتقد بیپروا و صریحاللهجۀ بنیادگرایانی است که زنان مملکتش را مطیع خود میکنند. اکنون وی را در سطح بینالمللی صدایی برای افغانستان مستقل میشناسند.
[قبل] [بعد]
ملالی جویا تنها ۳۲ سال دارد، ولی در تبعید بوده؛ یک پناهنده، معلم دختران در افغانستان دورۀ طالبان. ولی او اکنون جوانترین عضو مجلس این کشور است، با این حال همچنان در حال گریز است و به مرگ تهدید میشود.
افغانستان کشوری است جوان که جدالهای کهنه آن را ویرانه کرده است. البته اشارۀ ما به دولت جدید که پس از حملۀ سال ۲۰۰۱ خلق شد (یا به جنگهای خشن بین قبیلهای که تا هزارۀ کنونی ادامه یافته) نیست. جوانی این ملت یک حقیقت آماری است که در گزارشهای سازمان ملل و بانک جهانی ثبت و سپس دفن شده است: ۶۰ در صد از این ملت زیر ۲۵ سال دارد و بسیاری نیز بیش از این عمر نمیکنند.[٢]
نزدیک به یک دهه از زمانی که نیروهای ناتو، به رهبری آمریکا، افغانستان را [به اصطلاح] «آزاد» کردند، گذشته است. اما در قبال اشغال کشور، پرداخت بیلیونها دلار کمک مالی و کشته شدن هزاران نظامی و غیرنظامی چیزی عاید آن نشده است. چندان صدایی از اکثریت جوان مملکت شنیده نمیشود. گفتگوهای سیاسی در کابل، آیندۀ این جوانان را نادیده میگیرد. این چیزی است که در تسلط افراد مظنون همیشگی، بوروکراتهای ریشو و مبلغان جنگهای کهنه قرار دارد.
سخن ملالی جویا این است: «اینها دلالهای قانوناند نه قانونگذار». این زن در سی و دو سالگی جوانترین عضو مجلس افغانستان است (وجه تسمیۀ او نیز نام قهرمان ملی افغانستان «ملالی میوند» است.) او منتقد بیپروا و صریحاللهجۀ بنیادگرایانی است که زنان مملکتش را مطیع خود میکنند. اکنون وی را در سطح بینالمللی صدایی برای افغانستان مستقل میشناسند. پیام او این است: اشغال افغانستان و حکومت کرزی موقوف! این پیامی روحبخش و مهیب، و بیانیهای است برای آنچه که غرب باید در واقع بهخاطرش مبارزه کند.
ملالی جویا کار خود را از «لویهجرگه»، که همان مجلس ملی یا مجلس بزرگان افغانستان است، شروع کرد، مجلسی که در سال ۲۰۰۳ در پی ایجاد افغانستان «آزاد» بود. در همان حال که سیاستپیشگان افغان برای کسب مسندی در حکومت جدید میجنگیدند و قانون اساسی را شکل میدادند، گروههای سودجو بهدنبال چنگ انداختن بر قدرت بودند. اما ملالی جویا در تلاش بود تا فقط فرصتی برای صحبت بیابد. او از پشت اتاق فریاد میزد که «ما بچهها حرفمان به گوش کسی نمیرسد». ملالی دختری است ریزنقش با صدایی نازک و شکننده، آنگونه که بسیار دشوار میتوان تصور کرد وی چنان حریف قدرتمند و مهیبی برای جنگطلبان باشد. اما تنها زمانی که بلندگو را در دست میگیرد میتوان دریافت که چه سهل و ساده برای خود دشمن میآفریند.
[زمانی] یکی از رؤسای مستأصل [در لویه جرگه]، به خاطر این که او «از راه دوری آمده» بود، به وی اجازه داد سه دقیقه صحبت کند، معلوم شد که نود ثانیه وقت هم برای او زیاد است. ملالی با انتقاد از «جنگسالاران و جانیان» حاضر در لویهجرگه، آنانرا بهخاطر وضع وخیم کشورش مقصر دانست و درخواست کرد که، بجای دادن مقام و قدرت به آنها، تعقیب و زندانی شان کنند. وی قبل از این که میکروفون را قطع کنند، گفت: «ممکن است مردم افغانستان این افراد را ببخشند، ولی تاریخ هرگز.» مختصر تشویقی که ناگهان برخاسته بود، در زیر نعرههای خشم آلود حاضرانی که از جا برخاسته و علیه او برانگیخته شده بودند، مدفون شد. رئیس مجلس از نیروهای حافظ نظم خواست که وی را بهخاطر «تخطی از نزاکت»، از مجلس بیرون کنند.
[↑] جز جنگ خبری نیست
ملالی جویا، در این اواخر، پس از یک سخنرانی برای حامیان و هواداران در دانشگاه سیتی نیویورک، به من گفت که «ما نسل جنگیم. جز فاجعه، خشونت، جنگ و تمام این اوضاع اسفانگیز چیزی در زندگانی خویش نمیبینیم.» همان طور که کلاس خالی میشد و عدهای هم در اطراف میز پذیرایی جمع شده بودند، ملالی جویا که گاه به فارسی و گاه به انگلیسی صحبت میکرد با عدهای دست میداد و درست مثل هر سیاستمدار خوب دیگری در حالات گوناگون با دیگران عکس میگرفت و ظاهرش نیز اثری از اردوی پناهندگان، خانههای امن و تلاشی که پنج بار برای کشتن وی صورت گرفته بود نشان نمیداد.
او دختر یک دانشجوی رشتۀ پزشکی است، که دانشگاه را به قصد مبارزه با شورویها ترک کرد، و سراسر زندگیاش را در حال جابهجایی و تغییر مکان بوده است. چهار روز پس از تولدش، حکومت کمونیستی قدرت را در دست گرفت و برای تهاجم روسها آماده شد. ملالی در ایران، پاکستان و تعدادی از اردوگاههای پناهندگی در تبعید زندگی کرده است؛ او در میان قربانیان فراموش شدۀ جنگ که بعدها به افتخارانگیزترین گروه حامیان وی تبدیل شدند، بزرگ شد: این حامیان، همان بیوگان، یتیمان و آوارگان بودند. پس از فرار روسها، جنگ داخلی افغانستان را فرا گرفت و طالبان پیروزمند سر برآورد. از این پس حکومتی افراطی و قومپرست، بر وطن او چیره شد. به همین دلیل ملالی جویا به یک انقلابی خاموش تبدیل گشت. در پانزده سالگی و در اختفا، بهعنوان آموزگار برای گروه حقوق زنان شروع بهکار کرد. به دختران خواندن و نوشتن یاد میداد و دائما ً در حال فرار از زیر چشم مقامات بود و در عین حال که زندگی ساده و در حال گریزی داشت به یک فعال متعهد در بین بیسوادان و ستمدیدگان تبدیل شد.
ملالی در جریان فعالیت برای «سازمان اعتلای توانمندیهای زنان افغان»، که یک سازمان فمینیستی است، به صدای بلند و عمدۀ زنان در سایههای براندازی حکومت طالبان تبدیل شد. در سال ۲۰۰۱ زمانی که ناتو طالبان را از کابل بیرون راند، ملالی و همکارانش برای فراچنگ آوردن قدرت و ساختن یک ملت نوین آماده شدند. او به هوادارانش در نیویورک گفت: «بعد از یازده سپتامبر آنها [آمریکاییان] کشور من را تحت لوای حقوق زنان، حقوق بشر و دموکراسی اشغال کردند، اما نسخه دومی از طالبان را به قدرت نشاندند. به همین جهت وضعیت امروز در افغانستان یک فاجعه است.» ملالی بلافاصه به آثار واقعیت اشغال کشور بر مردم عادی افغان اشاره میکند. فقر به صورت همهگیر برجای مانده است[٣]، فساد در سایۀ بیلیونها دلار ارزی که از سوی حکومتهای خارجی و سازمانهای غیر حکومتی به داخل کشور ریخته میشود، رونق پیدا کرده است، و در مورد انتخابات اخیر نیز میگوید: «نمایشی مسخره ... که فقط پاشیدن نمک است بر قلب مجروح مردم کشور من»؛ زیرا علیرغم فواید قانونی و سیاسی انگشت شمار، با زنان هنوز بمانند اموال شخصی رفتار میشود.
او میگوید: «موقعیت زنان یک فاجعه است، بههمان اندازه که در زمان طالبان بود.» وی، که در زمان حکومت طالبان یک معلم مخفی بود، شاهد عینی وحشت ناشی از حکومت بنیادگرایان بوده است. او سپس میافزاید: «آزادی تغییرات ناچیزی به بار آورده است» و با توجه به افزایش تجاوز به زنان و خودسوزی ادامه میدهد که «زنان بیشتر از همه قربانی شدهاند، چرا که قدرت بزرگی هستند: آنان یکی از بالهای پرندهاند. وقتی یکی از بالهای پرنده در جامعه زخمی میشود چگونه آن پرنده پرواز خواهد کرد!؟»
گرمی بازار تجارت خشخاش تأکیدی بود بر گفتۀ ملالی جویا در مورد اشغال کشورش. وی میگوید: «در هشت سال اخیر آنها کشور مرا به مرکز مواد مخدر تبدیل کردهاند.» این غیر منتظره نبود. «آنان به کشاورزان فقیر میگویند که «خشخاش نکارید»، اما حکام خود این استانها قاچاقچیان مواد مخدر هستند. چهار نفر از دارندگان مقامهای بالای کرزی از قاچاقچیان معروف اند.» همدستی آمریکا با تجارت چندین بیلیون دلاری مواد مخدر - شاهد این قضیه ارتباط نزدیک برادر حمید کرزی هم با سازمان سیا و هم با دنیای زیر زمینی هروئین[۴] است - روشن کرده که خشخاش محل درآمد راحت و نقدی برای کشاورزان دست به دهان نیست. خشخاش از منابع طبیعی جدید است و اربابان مواد مخدر و همدستان هر از چند گاهی آنان در میان نیروهای اشغالگر، استعمارگران جدیدند؛ اینها در این بازار بهدنبال سود مالی بی سابقۀ خود هستند، همان بازاری که منجر به فقر وحشتناک غالب افغانها میگردد.
جغرافیای سیاسی، افغانستان را هم از منظر راههای قدیمی بازرگانی و کوهستانها و هم با قشونکشی و اشغال نیروهای انگلیسی، روسی و آمریکایی تعریف کرده است. موقعیت جغرافیایی این کشور برای آن، هم موهبت بوده و هم شوربختی. ملالی میگوید: «آنان به کشور من تجاوز کردند تا به منابع گاز و نفت جمهوریهای آسیایی دست یابند. و حالا مردم کشورم بین سه دشمن پرقدرت در حال لهشدن اند: نیروهای اشغالگری که غیرنظامیان بیگناه را، که بیشترشان زنان و کودکاناند، بمباران میکنند و میکشند، طالبان، و سرانجام این اربابان جنگطلب.»
[↑] حقیقت: نخستین قربانی
چندین سال پیش که ملالی نمایندۀ ولایت فراه در مجلس بود، به خاطر اشاراتی که از سوی همکارانش بیش از حد انتقادی ارزیابی می گشت از کار معلق شد. او میگوید که این تعلیق توطئهای بود که توسط بنیادگرایان برای ساکت کردن او انجام گرفت. به همین خاطر است که ملالی سفرهای زیادی در داخل و خارج از کشور میکند. او میگوید: «اولین قربانی جنگ در کشوری مثل افغانستان حقیقت است» و میافزاید: «حقیقت خود سیاسی است»، امری که شاید بهترین اسلحۀ او نیز باشد.
او سپس ادامه میدهد: «آنها میگویند اگر نیروهای [خارجی] افغانستان را ترک کنند، جنگ داخلی بر پا خواهد شد، اما کسی نمیخواهد در بارۀ جنگ داخلی کنونی سخن گوید. تا زمانی که این سربازان در افغانستان هستند، جنگ داخلی هم ادامه خواهد داشت.» سربازان آمریکایی و ناتو در میان ملتی که به استقلال خشن خویش افتخار میکند، دشمن دیگری شمرده میشود. انگلیسیها، روسها و آمریکاییها و دارو دستههایشان نمیتوانند کابل یا گذرگاه خیبر را رام کنند. حتی نیروهای بومی طالبان و اتحاد شمال در مهار کردن مردمی که بهطور تاریخی گرایش به پس راندن اشغالگران دارند با مشکل روبرو هستند.
ملالی امیدوار است که دموکراسی بتواند جای دههها جنگ و خصومت و استعمارگری را اشغال کند و بلافاصله میپذیرد که تحقق این امر تا چه حد سادهلوحانه است؛ اما او، با این حال، به قدرت مردم کشورش ایمانی تزلزلناپذیر دارد، مردمی که تنها فعال مایشاء هستند. به قول او «هیچ ملتی آزادی را به ملت دیگر نمیتواند ارزانی کند.» او اضافه میکند که «مردم من میتوانند خود را رها سازند، اگر بگذارند که ما در صلح و آرامش زندگی کنیم. در طول سی سال اخیر ما همه چیز را از دست دادهایم. اما یک چیز مهم بهدست آوردهایم و آنهم دانش سیاسی است. مقاومت مردم کشور من روز به روز افزونتر میشود. اگر مردم به پا خیزند، میتوانند آنان را مغلوب سازند.»[۵]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- Andrew Oxford
[٢]- گزارش سازمان ملل تحت عنوان «افقهای مردم دنیا» »United Nations World Population Prospect«
[٣]- پروژۀ توسعۀ سازمان ملل در فهرست کشورهای فقیر افغانستان را در پایان فهرست قرار داده است و این پروژه معین کرده که هفتاد درصد جمعیت فاقد آب مناسب هستند.
[۴]- گفته میشود که برادر رهبر افغانستان مزدبگیر سازمان سیا است (نیویورک تایمز، بیست و هفتم سال ۲۰۰۹)
[۵]- آندرو آکسفورد، انقلابی نازک صدای افغانستان: صدایی از پشت اتاق، مترجمان: نرمين براهنی و فريبرز فرشيم، لوموند دیپلماتیک، نوامبر ٢٠٠٩
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ لوموند دیپلماتیک، ماهنامۀ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی