دانشنامۀ آريانا

۱۳۹۳ آبان ۵, دوشنبه

سفر بدفرجام

از: ماهنامۀ الکترونیکی دوران (پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران)

تاریخ معاصر افغانستان

سفر بدفرجام


فهرست مندرجات


در زمان پادشاهی امیر امان‌الله خان (پیش از انقلاب اسلامی در ایران)، سلطان‌الواعظین شیرازی در کتاب «شب‌های پیشاور» به تقدیر از امیر امان‌الله خان، چنین نگاشته است:

    من می‌توانم در این مجلس از طرف خود و عموم علما و وعاظ و مبلغین بلکه جامعه شیعیان از اعلیحضرت امیر امان‌الله خان پادشاه فعلی افغانستان تشکر نمایم که از زمان زمام‌داری و رسیدن به‌مقام سلطنت افغانستان نفاق سنی و شیعه را از میان برداشتند و آزادی کامل به همه دادند که بی‌چاره شیعیان موحد مطلوم بعد از سال‌ها کشتار دادن بی‌خانمان و فراری بودن روی آسایش و آزادی به‌خود دیدند. خداوند او را از گزند زمانه و شر تحریکات بیگانگان برای حفظ حوزه مسلمین مصون و محفوظ بدارد.

    از قراری که می‌شنوم دولت استعماری انگلستان برای دفع این پادشاه مهربان تحریکات عجیبه می‌نماید و بر عموم مسلمانان (سنی و شیعه) لازم است که برای حفظ و نگهداری چنین سلطان جوان‌بخت فهمیده و مهربان وطن‌دوست و اسلام‌خواه در مقابل بیگانگان کوشا باشند و تحریکات آن‌ها را بلا اثر گردانند.[۱]

حتا پس از سقوط سلطنت شاه امان‌الله، سلطان‌الواعظین شیرازی با ابراز تأسف می‌نویسد:

    متأسفانه تحریکات بیگانگان عاقبت کار خود را نمود؛ با ایجاد انقلاب‌های داخلی اسباب سقوط آن پادشاه فعال و خدمت‌گذار به اتحاد مسلمین را فراهم آورد و از سلطنت برکنار نمود.[٢]

اما این دید مثبت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نظر آخوندهای حاکم و سلطنت‌ستیز را نسبت به شاه امان‌الله نیز دگرگون کرد. آنچه در زیر آمده است؛ تغییر دیدگاه رژیم جمهوری اسلامی ایران دربارۀ شاه امان‌الله و اصلاحات او را بیان می‌دارد.


سفر بدفرجام

از امان‌الله خان در افغانستان، رضاخان در ایران و آتاترك در تركیه به‌عنوان مهره‌های ترویج فرهنگ سكولار و اشاعۀ غربی‌گرایی در این سه كشور یاد می‌شود. امان‌الله خان ۱٠ سال، آتاترك ۱٨ سال و رضاخان ٢٠ سال بر كشورهای‌شان حكومت كردند. حداقل ٨ سال از این سال‌ها حكومت‌شان همزمان بود (۱٣٠٧-۱٢۹۹) و در این ٨ سال، اقدامات فرهنگی فراوانی به موازات یكدیگر در كشورهای خود به‌وجود آوردند.

مهم‌ترین اقدامات فرهنگی امان‌الله خان در افغانستان عبارت بود از: دائر كردن مدارس مختلط در كشور، برداشتن تدریجی حجاب از سر زنان، استخدام مستشاران اروپایی، استخدام معلمان فرانسوی و آلمانی، اعزام دانشجویان افغان به اروپا و از جمله اعزام دستۀ بزرگی از دوشیزگان به تركیه.

مهم‌ترین اقدامات فرهنگی آتاترك در تركیه عبارت بود از: الغای خلافت، انحلال وزارت شریعت و دادگاه‌های مذهبی، تغییر تعطیلات رسمی هفته از «پنجشنبه بعد از ظهر و روز جمعه» به «شنبه بعد از ظهر و روز یكشنبه»، ممنوع كردن استفاده از روبند و چادر زنان و عمامه‌های سنتی تركان عثمانی موسوم به «فینه»، رایج كردن تقویم میلادی به‌جای تقویم اسلامی، تغییر دادن الفبای تركی به حروف لاتین، و معرفی رسمی حكومت تركیه به‌عنوان «لائیك».

مهم‌ترین اقدامات فرهنگی رضاخان در ایران عبارت بودند از: تلاش برای جدایی دین از سیاست، جلوگیری از شعائر مذهبی به بهانه مبارزه با خرافات، كشف حجاب و مبارزه با پوشش اسلامی زنان، تأسیس مدارس مختلط، مبارزه با روحانیت به بهانۀ لزوم اجرای قانون لباس‌های متحد‌الشكل، محدود كردن فعالیت حوزه‌های علمیه و بستن بسیاری از مدارس علوم دینی، ترویج فرهنگ باستان‌گرایی با هدف تضعیف فرهنگ اسلامی.

مع‌الوصف تركیه به‌دلیل مجاورت با اروپا سریع‌تر از ایران و افغانستان شاهد مظاهر فرهنگ غرب بود. از این‌رو رضاشاه و امان‌الله خان، بیش از آن‌كه بر روحیات آتاترك تأثیرگذار باشند، از او تأثیرپذیر بودند.

امان‌الله خان در ۱٣٠٦ سفری طولانی و ٦ ماهه به مصر، ایتالیا، هلند، بلژیك، فرانسه، سوئیس، آلمان، لهستان، روسیه، مصر و تركیه انجام داد.

او در همه این مناطق الگوهای فرهنگی كشورها را به‌خاطر سپرد و تلاش كرد تا حتی‌المقدور آن‌ها را در افغانستان به‌نام «اصلاحات» به اجرا درآورد. امان‌الله خان در ادامه این سفر روز ۱٦ خرداد ۱٣٠٧ همراه با همسرش ملكه ثریا، از طریق روسیه وارد بندر انزلی شد. در این بندر، از سوی تیمورتاش وزیر دربار و جمعی از مقامات مملكتی مورد استقبال قرار گرفت. روز ۱۹ خرداد، امان‌الله خان به تهران آمد و به دیدار رضاشاه شتافت. عصر همان‌روز به‌درخواست خودش در خیابان‌های تهران به‌صورت ناشناس به تردد پرداخت و در میدان توپخانه و خیابان لاله‌زار به قدم‌زدن مشغول شد و با مردم گفت‌وگو كرد چیزی كه خوشایند رضاشاه نبود. امان‌الله خان در روزهای اقامت خود در تهران از مؤسسات فرهنگی و نظامی كشور و هم‌چنین از «بلدیه»، بازدید به‌عمل آورد و در میهمانی‌های متعددی شركت كرد.

در یكی از میهمانی‌ها كه رضاشاه به افتخار امان‌الله خان در كاخ گلستان ترتیب داده بود، مباحثه جالبی میان پادشاه افغانستان و سفیر مصر رخ داد كه خواندن آن خالی از لطف نیست.

سفیر مصر همراه با بسیاری دیگر از سفرای كشورهای اسلامی به این مراسم دعوت شده بود. امان‌الله خان كه سفرش به ایران متعاقب سفر به مصر صورت گرفته بود در یكی از راهروها دكتر حسن نشأت پاشا سفیر مصر را دید و از او پرسید:

    - چرا شما مصری‌ها بر خلاف نصیحتی كه كردم، هنوز فینه بر سر می‌گذارید؟

    - ملت مصر قومیت خود را با حفظ آداب و رسوم پدران خود نگاهبانی می‌كند.

    - ولی هیچ‌گاه فینه شعار مسلمین نبوده و پیامبر اسلام هم فینه بر سر نمی‌گذارده است.

    - هیچ‌یك از مصری‌ها نمی‌گویند فینه نشانه اسلام است. فینه بر سر گذاردن مانند نوع لباس، بخشی از عادات و رسوم ماست.

    - تمدن فعلی اقتضا می‌كند كه شما فینه را دور بیندازید.

    - اكنون كه اسمی از اسلام بردید امیدوارم كه لطف فرموده به عرایضم گوش كنید. خداوند عز وجل مؤمنین را به این نكته متوجه فرموده است كه ترقی به تغییر لباس نیست، باید طرز فكر و اخلاق را عوض كرد و فرموده: «ان‌الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»

این مذاكرات مدتی طول كشید و همه به انتظار امان‌الله خان ایستاده بودند كه زودتر گفتگوی خود را تمام كند و به اطاق غذاخوری برود. رضاشاه هم كه از این مباحثه خسته و كسل شده بود، خواست به‌نحوی مهمان خود را متوجه كند، بر روی یكی از صندلی‌ها نشست به‌طوری كه همه دریافتند كه شاه كسل شده است.

امان‌‌الله خان كه متوجه قضیه شده بود به سفیر مصر گفت «مثل این كه اعلیحضرت خسته شده‌اند و می‌خواهند به سالن غذاخوری بروند، متأسفم كه بیش از این فرصت ندارم. گفتگو را به همین‌جا ختم می‌كنم و فردا احمدشیرخان رئیس مجلس ملی را به ملاقات شما می‌فرستم كه مذاكرات را در این زمینه دنبال كند».

سفیر مصر در تهران در خاطرات خود، ادامه ماجرا را چنین تعریف می‌كند:

روز بعد بنا به میل امان‌‌الله خان، وزیر خارجه و رئیس ملی افغانستان را برای صرف نهار به سفارتخانه دعوت كردم – این دو نفر تحصیلات خود را در خارجه به پایان رسانده‌اند و در افغانستان به فهم و درایت معروفند.

سر میز موقعی كه خواستم راجع به «فینه» سخن كنم رئیس مجلس ملی گفت: «امان‌الله خوان جوان است و مظاهر تمدن خارجی او را فریفته است و دست به اقداماتی زده است كه تاج و تخت او را در معرض خطر قرار داده» و گفت «به همین مناسبت بود كه اعلیحضرت ملك فؤاد موقعی كه در مصر بود او را به تنهایی به قصر عابدین دعوت فرمود و برادرانه نصیحتش كرد و به او سفارش نمود از این‌گونه مظاهر گول نخورد و آن‌ها را وسیلۀ ترقی و تعالی و تمدن نداند، و همیشه سعی كند كه ملت افغانستان علم و اخلاق متین خارجی‌ها را فراگیرد تا بتواند در راه ترقی پیش رود». و با كمال صراحت از این‌كه شاه جوان افغانستان به این نصیحت گوش نداده و خود و تاج و تخت خود را در معرض خطر قرار داده است اظهار تأسف كرد.

امان‌الله خان روز ٣۱ خرداد ۱٣٠٧ از طریق خراسان به كشورش افغانستان بازگشت و تلاش كرد تا روند غربی‌گرایی در كشور را كه از قبل از سفر دوره‌ای خود آغاز كرده بود، با شدت بیشتری از سر بگیرد. بسیاری از اقدامات امان‌الله خان غیرعقلانی و با زور صورت می‌گرفت از جمله این‌كه یك روز اعضای مجلس ملی افغانستان را كه از رؤسا و بزرگان قبایل و ایلات و عشایر تشكیل می‌شود به خارج شهر دعوت كرده و در آن‌جا امر كرده بود كه ریش‌های‌شان را بتراشند و لباس خود را با كت و شلوار فرنگی كه خود او از خارجه آورده بود عوض كنند. و آن وقت اجازه داده بود كه به شهر مراجعت كرده در مجلس حاضر شوند.

زمان زیادی از پایان سفر امان‌الله خان و بازگشت وی به كشورش نگذشته بود كه اخبار مربوط به قیام در نقاط مختلف افغانستان را دریافت كرد. این قیام‌ها چنان همه روزه ابعاد بیشتری یافت كه ظرف ۴ ماه به سراسر افغانستان كشیده شد. قیام از قبایل مختلف آغاز شد و به‌تدریج از حمایت روحانیون نیز برخوردار گردید. علل اصلی این ناآرامی‌ها آن‌گونه كه بعدها فاش شد، مخالفت جامعه با اقدامات فرهنگی و سیاسی امان‌الله خان در كشور بود كه به‌نام اصلاحات انجام می‌شد و ارزش‌های اسلامی و سنتی افغانستان را هدف قرار داده بود. در مرحلۀ بعد علمای دینی شمال افغانستان به تكفیر امان‌الله خان پرداختند و آشكارا به مقابله با وی برخاستند. در این میان حبیب‌الله كلكانی رهبر پُرنفوذ یكی از قبایل مخالف كه به «بچه سقا» شهرت داشت در كلكان خود را فرمانروای افغانستان خواند و با قوای خود رو به سوی كابل نهاد. او موفق شده بود اتحادیه‌‌ای از قبایل جنوب و شرق افغانستان بر ضد دولت تشكیل دهد و حمایت علما و رهبران فرقه نقشبندیه را كه در افغانستان نفوذ بسیاری داشتند جلب كند. امان‌الله خان كه به نظامیان وفادار به خود آماده‌باش نظامی داده بود به رویارویی با نیروهای حبیب‌الله پرداخت اما مخالفت اكثریت جامعه با امان‌الله خان و تضعیف‌شدن روحیه نظامیان سبب عقب‌نشینی‌های پی در پی و نهایتاً شكست وی از حبیب‌الله گردید. در ادامه این جنگ‌ها امان‌الله خان در ٢۴ دی ۱٣٠٧ از سلطنت استعفا داد و به قندهار زادگاه خود رفت و حكومت را به برادر خود «عنایت‌الله خان» سپرد. عنایت‌الله خان نیز نتوانست در برابر «بچه سقا» دوام آورد و وی نیز در ٢٧ دی كابل را به مهاجمین واگذار كرد. اما «بچه سقا» خود در برابر هجوم «محمدنادر خان» سفیر امان‌الله خان در پاریس كه محل خدمت خود را ترك و مخفیانه قوایی را تدارك دیده به جنگ نامبرده آمده بود، تاب مقاومت نیاورد و به كوهستان‌های اطراف كابل عقب نشست. سپس محمدنادر خان با وعده عفو، او و نیروهایش را به كابل كشاند و آنان را بازداشت و كمی بعد همه را تیرباران كرد. بدین ترتیب محمدنادر خان (پدر ظاهرشاه) با نام نادرشاه سلطنت خود را در افغانستان آغاز كرد.

امان‌الله خان نیز از طریق هند به ایتالیا گریخت و در ۱٣٣۹ در ٦٨ سالگی درگذشت.

بعدها امان‌الله خان در خاطرات خود به‌خطای دیدگاه و روش خود در تلاش برای انتقال مظاهر فرهنگی غرب به افغانستان و تحمیل اجباری آن به جامعه سنتی این كشور تحت نام «اصلاحات» اعتراف كرده بود.[٣]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- سلطان‌الواعظین شیرازی، شب‌های پیشاور (در دفاع از حریم تشیع)، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و نهم - سال ۱٣٦٢ خ؛ صص ٢۴۱-٢۴٢
[٢]- همان‌جا، پاورقی صفحۀ ٢۴٢
[٣]- سفر بدفرجام، دوران، ماهنامۀ الکترونیکی تاریخ معاصر ایران، شماره ۴۴ - تيرماه ۱٣٨٨



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سلطان‌الواعظین شیرازی، شب‌های پیشاور (در دفاع از حریم تشیع)، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و نهم - سال ۱٣٦٢ خ
دوران، ماهنامۀ الکترونیکی تاریخ معاصر ایران، شماره ۴۴ - تيرماه ۱٣٨٨؛ برگرفته از: ماهنامه يغما، شهريور و: مشاهیر سیاسی قرن بیستم، احمد ساجدی، انتشارات محراب قلم.